(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 8 مرداد 1390- شماره 19986

مديريت نهضت آزاد انديشي با نخبگان است
بازخواني اهميت دانشجويان غيربومي دانشگاه هاي آمريكا در گسترش ديپلماسي عمومي در خاورميانه
استعمار نوين و سفيران دانشجو
لطفا اين «دو گوله» را
از آكبندي خارج كنيد!
دانشجوي سياسي حلقه اي مفقوده در دانشگاه
آيپك از دانشجويان آمريكايي براي اسرائيل دوست مي سازد
عضو كميسيون فرهنگي مجلس: پيوست هاي فرهنگي نقشه جامع علمي كشور سريع تر تدوين شود
مسئول سازمان بسيج دانشجويي: سال 90 با تلاش همه به عنوان يك نقطه عطف در تاريخ كشور ثبت شود
اهداف دشمنان از ترور دانشمندان ايراني



مديريت نهضت آزاد انديشي با نخبگان است

مسئله آزاد انديشي اي كه ما گفتيم، ناظر به اين است. بايد راه آزاد انديشي و نوآوري و تحول را بازگذاشت، منتها آن را مديريت كرد تا به ساختار شكني و شالوده شكني و برهم زدن پايه هاي هويت ملي نينجامد. اين كار، مديريت صحيح لازم دارد. چه كسي بايد مديريت كند؟ نگاهها فورا مي رود به سمت دولت و وزارت علوم و...؛ نه، مديريتش با نخبگان است؛ با خود شماست؛ با اساتيد فعال، دانشجوي فعال و مجموعه هاي فعال دانشجويي. حواستان جمع باشد! دنبال حرف نو و پيدا كردن حرف نو حركت كنيد؛ اما مراقب باشيد كه اين حرف نو دركدام جهت دارد حركت مي كند؛ درجهت تخريب يا درجهت ترميم و تكميل؛ اينها با هم تفاوت دارد. اين وظيفه اي است به عهده خود شماها. امثال بنده كه مسئول هستيم؛ البته مسئوليتهايي داريم و شكي نيست دراين زمينه ها؛ اما كار، كار خود شماهاست. گمان نكنيد كه نهضت آزاد انديشي و حركت تحول و شجاعت دركارهاي گوناگون را، به جاي شما كه دانشجو هستيد يا محقق هستيد يا استاد هستيد، ممكن است مسئولان دولتي يا بنده بياييم انجام بدهيم؛ نه، من نقشم اين است كه بيايم بگويم اين كار را خوب است بكنيم. نهضت نرم افزاري و جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم را ما مطرح كرديم؛ الان حدود ده سال مي گذرد و امروز يك غوغايي راه افتاده است. چه كسي اين را راه انداخته؟ من كه يك كلمه بيشتر نگفتم. اين كار را شما كرديد؛ محقق ما، جوان ما و استاد ما؛ تحول از اين قبيل است.
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار اساتيد و دانشجويان دانشگاههاي استان سمنان
18/8/1385

 



بازخواني اهميت دانشجويان غيربومي دانشگاه هاي آمريكا در گسترش ديپلماسي عمومي در خاورميانه
استعمار نوين و سفيران دانشجو

حامد نوري
با گذشت قريب به هفت ماه از آغاز انقلاب هاي مردمي در خاورميانه، سياستمداران آمريكايي همچنان به دنبال بهره گيري از فرصت هاي موجود در اين انقلاب ها براي مصادره آنها و تشكيل حكومت هايي كه تابع سياست هاي آمريكا در منطقه بود و يا حداقل همسويي هايي با اين سياست ها در شكل گيري آنها وجود داشته باشد.
آنچه حائز اهميت است، توجه به راهبردهايي است كه سياستمداران آمريكايي آنها را به عنوان دستور كار گسترش ديپلماسي عمومي، پيشنهاد مي دهند. از جمله آخرين راهبردهاي موردبحث براي گسترش ديپلماسي عمومي در خاورميانه، زبان آموزي به دانشجويان آمريكايي و آشنا كردن آنان با فرهنگ و زبان كشورهاي غيراروپايي است كه منافع آمريكا را تامين مي كنند و همچنين به كارگيري فارغ التحصيلان غيربومي دانشگاه هاي آمريكا در ساختار حكومت هاي نوپاي خاورميانه است كه اين دو راهبرد، نقش كليدي اي را در رفع چالش هاي پيش روي آمريكا در منطقه خواهند داشت.
زبان آموزي به دانشجويان آمريكايي براي برقراري ارتباط با فرهنگ هاي تامين كننده منافع آمريكا
روزنامه يو.اس.اي. تودي، در مقاله اي به قلم مادلين آلبرايت-وزير خارجه پيشين آمريكا- و چاك هگل- نماينده پيشين مجلس آمريكا- نوشت: علاوه بر توانمندي هاي نظامي و بينش عميق نسبت به مناطق مهم براي منافع آمريكا، فرهنگ و زبان اين كشورها نيز سهم مهمي در موفقيت هاي سياسي ما دارد1.
ماجرا از آنجا شروع مي شود كه در تصويب بودجه سال جاري مالياتي در آمريكا، بودجه مخصوص «مطالعات زبان هاي خارجي و آموزش بين المللي» به ميزان 50 ميليون دلار، كاهش مي يابد. اين رقم حدود چهل درصد از كل بودجه مربوط به اين مطالعات را شامل مي شود و از ديد آلبرايت و هگل، كسر اين بودجه، اشتباه بزرگي بوده كه پيامدهاي جبران ناپذيري را به دنبال خواهد داشت؛ چنانكه در اين مقاله به صراحت مي نويسند:
به اعتقاد ما، اشتباه بزرگي كه در دقيقه آخر مرتكب شديم اين بود كه در سال مالياتي جاري، بودجه مخصوص «مطالعات زبان هاي خارجي و آموزش بين المللي» را كاهش داده ايم. در شرايطي كه صحبت از ميلياردها دلار كاهش بودجه است؛ بحث بر سر كاهش 50 ميليون دلار چندان مهم به نظر نمي رسد. اما كسر همان چندميليون دلار از بودجه تخصيص يافته به «وزارت آموزش و پرورش آمريكا» به معناي كاهش 40 درصدي حساب نسبتا كوچكي است كه از چنين برنامه هايي در موسسه هاي آموزش عالي در سراسر آمريكا حمايت مي كند؛ براي همين است كه گفته مي شود اين كاهش بودجه پيامدهايي جدي و جبران ناپذيري براي كشور خواهد داشت. چنين پيامدي نه تنها ظرفيت هاي كشور را در عرصه ديپلماتيك، اطلاعاتي و امنيت ملي تهديد مي كند، بلكه براي توانايي كشور در به حداكثر رساندن رقابت در بازارهاي جهاني زنگ خطري جدي به شمار مي رود.
ايشان در تبيين نياز آمريكا به آموزش زبانهاي غيراروپائي، تاكيد مي كنند:
تمام سال هايي كه در عرصه ديپلماسي و امنيت ملي فعاليت داشتيم، هر دو در مورد لزوم اين امر اطمينان حاصل كرده ايم كه بايد هميشه از آمريكايي هايي استفاده كرد كه تاريخ و سياست كشورهاي مهم (تأثيرگذار بر منافع ما) را مورد مطالعه قرار داده اند. اين مسئله زماني اهميت بيشتري مي يابد كه بدانيم توانايي آمريكا در رفع چالش ها و بهره گيري از فرصت ها در گرو آشنايي آمريكايي ها با زبان هايي است كه در حال حاضر در سيستم آموزشي شان جاي چنداني براي خود باز نكرده است، بدين معنا كه آنها تا چه اندازه به زبان هايي كه در كشورشان خيلي كم به آموزش آنها پرداخته مي شود، تسلط دارند. زبان هاي عربي، چيني، كره اي، پشتو و فارسي از جمله زبان هايي هستند كه امروز اهميتشان در رفع چالش هاي مهم پيش رو انكارناپذير است، البته نياز آمريكا به آموزش زبان تنها با همين چند نوع محدود نمي شود.
آلبرايت و هگل در اين مقاله، با اشاره به اينكه در گذشته اختصاص بودجه كافي به بخش آموزش، ثمرات زياد و مفيدي براي آمريكا داشته است اظهار داشته اند:
در گذشته، دانشجوياني كه اين برنامه در موردشان اجرا شده بود با حمايت مالي توانسته اند به حرفه هاي برتري در نيروي نظامي آمريكا، آژانس هاي اطلاعاتي، هيئت هاي ديپلماتيك دست يابند. از بين اين افراد مي توان به، رابرت گيتس- وزير دفاع پيشين آمريكا- جيمز كولينز- سفير پيشين آمريكا در روسيه- و ديوين اووي- نماينده مجلس آمريكا- اشاره كرد. باقي اين افراد يا در سفارت خانه هاي آمريكا در سراسر دنيا مسئوليت نظامي- دفاعي دارند، و يا رهبر سازمان هاي بين المللي، سازمان هاي غيردولتي (NGO) شده اند و يا مسئوليت شركت هايي از بخش خصوصي كه نماينده آمريكا در خارج از اين كشور هستند را به عهده گرفته اند. در اين بين برخي از آنها مقامات اطلاعات ملي شده اند.
آنچه در اين جملات حائز اهميت است، تصريح آلبرايت و هگل بر به كارگيري نيروهاي آموزش ديده در سازمان هاي بين المللي، سازمان هاي غيردولتي (NGO) و يا شركت هايي از بخش خصوصي است كه نماينده آمريكا در خارج از اين كشور هستند. همچنين به كارگيري چنين نيروهايي به عنوان مقامات اطلاعاتي كشورهاي مقصد، پيوند مستقيم اين راهبرد را با تامين منافع آمريكا گوشزد مي كند.
انديشكده مطالعات استراتژيك و بين الملل آمريكا نيز با انتشار گزارشي در مورد فضاي ديپلماسي عمومي در منطقه خاورميانه2، راه كارهاي مناسب براي پيشبرد اهداف سياست خارجي آمريكا در اين منطقه را ارائه كرده است. اين انديشكده در گزارش مي كوشد دولتمردان غربي را از فرصت پيش آمده براي حضور هرچه پررنگ تر در خاورميانه آگاه سازد و به آنها پيشنهاد مي دهد كه در لفافه تقويت فضاي ديپلماسي عمومي، بيش از پيش در امور داخلي اين كشورها دخالت كنند. يكي از راه كارهاي پيشنهادي، به كارگيري كارشناسان بومي و فارغ التحصيل از دانشگاه هاي آمريكا و اروپا به سيستم هاي حكومتي است تا خاورميانه جديد (پس از بيداري مردم منطقه و وقوع انقلاب ها) نيز در راستاي تامين منافع آمريكا حركت كند.
در اين گزارش با تاكيد بر فرصت پيش آمده در مقطع كنوني تصريح شده است:
زمان آن فرا رسيده است كه ديپلماسي عمومي را در خاورميانه تقويت كنيم. قيام مردم عرب نشان داد كه نيرويي مردمي، براي حل مسائل ديپلماسي عمومي شكل گرفته و لازم است كه حكومت ها راه حل هاي بهتر و مناسب تري نسبت به گذشته براي حل اين مسائل جستجو كنند. با اين حال لازم به ذكر است كه ارتقاي [ظرفيت] سرمايه انساني و فضاي ديپلماسي عمومي، نيازمند سرمايه گذاري بلندمدت و مداوم است.
نگارنده اين گزارش بر ظرفيت بالاي موجود در ميان جوانان كشورهاي عرب و ضرورت سرمايه گذاري روي آن تاكيد داشته و مي نويسد:
قيام مردم عرب نشان داد كه استعداد و ظرفيت بالاي جوانان عرب، مدت مديدي از سوي جريان ها و فضاي سياسي پيراموني ايشان ناديده گرفته شده است. اين قيام خطرات اوضاع كنوني را برملا ساخت؛ اين قيام به آشكار شدن يكي از تراژيك ترين محصولات جانبي استبداد كمك كرد: استعداد تلف شده.
وي همچنين با اشاره به سازماندهي اعتراضات خودجوش مردمي تاكيد مي كند: سازمان دهندگان اعتراضات اخير در مصر و ديگر نقاط منطقه، توانمندي و فراست برابر با توانايي هاي سياست مداران آمريكايي كه براي دست يافتن به سمت هاي دولتي مي كوشند، از خود نشان دادند. آنها با استفاده از اينترنت تبليغ را در دستور كارخود قرار دادند، توده ها را بسيج نموده و پايه هاي حركت خود را استحكام بخشيدند... در هر حال ايشان با به كارگيري خلاقيت و نيرو محركه توانمند خود، در ماه هاي پس از آغاز اعتراضات تلاش خود را به كار گرفتند تا مسير خود را از حمايت صرف به سمت سياست گذاري تغيير دهند.
انديشكده مطالعات استراتژيك مي كوشد تا در اين گزارش، با گوشزد كردن نقش جوانان، فرصت هاي موجود در ادامه حركت انقلاب هاي منطقه را پيش روي سياستمداران آمريكايي قرار دهد. در اين گزارش تصريح شده است:
جدايي طولاني مدت از روندها و جريانات سياسي مانع آن شد كه ايشان بياموزند چگونه خط مشي هاي سياسي مستحكم ايجاد كرده، از صاحبان قدرت امتياز بگيرند و با ديگر سرمايه گذاران اين حوزه وارد مذاكره شوند. جنبش مشهور بچه هاي فيس بوك (Facebook Kide) «انقلاب هاي گم نام» را رقم زدند بدون آن كه از رهبر يا خط مشي سياسي مشخصي پيروي كنند.
نويسنده گزارش ادامه مي دهد: اوضاع در كوتاه مدت به نظر نمي رسد كه به نفع آنها باشد. از آنجا كه رئاليسم، ايده آليسم را تحت الشعاع قرار مي دهد و چشم انداز سياسي به صورت فزاينده چند پاره و پيچيده مي شود، بازيگران سياسي متعارف تر و منطقي تر، به نظر مي رسد كه بچه هاي فيس بوك را به حاشيه برانند. اما در بلندمدت اوضاع به نحو ديگري براي اين گروه رقم خواهد خورد. پاياترين دست آورد اين فعالان اعمال تغييرات راديكال از بالا نبود، بلكه موفق شدند رويكرد و انتظارات را از پايين تغيير دهند. بيش از هر زمان ديگري، افراد جوان خطراتي را كه آينده كشورشان را تهديد مي كرد احساس كرده و خواهان برطرف ساختن مسائلي شدند كه در حوزه ديپلماسي عمومي، مسير ايشان را مختل مي ساخت. حكومت ها، به نوبه خود، خود را در موضعي يافتند كه مي بايست براي عبور از آن، راه كارهاي بهتري را نسبت به گذشته به كار بگيرند.
اين گزارش در ادامه به تبيين راهبردهايي مي پردازد كه آمريكا مي تواند با استفاده از آن ها امنيت خود را در منطقه حفظ و تقويت كند. در اين بخش از گزارش تأكيد مي شود، آموزش به جواناني كه تخصصي در حوزه سياست نداشته اند مي تواند فضايي را براي ارتباط موثرتر ايشان با سياست گذاري هاي كشورشان به وجود آورد و منافع آمريكا در اين منطقه تضمين شوند. انديشكده مطالعات استراتژيك، پيشنهاد خود را چنين مطرح مي كند:
همزمان با وزش طوفان تغييرات در سراسر جهان عرب، زمان آن فرا رسيده است كه فضاي سياست گذاري در اين منطقه تقويت و ارتقا بخشيده شود. در بلندمدت، تلاشي منظم و هماهنگ مي تواند به تقويت فضايي كمك كند كه در آن نسل هاي جوان حضوري فعال تر و ارتباطي موثرتر با سياست گذاري داشته باشند و وارد فضايي خارج از فضاي اينترنتي شده و در ميان افراد و سازمان هاي جامعه مدني و حكومت هاي خود قرار گيرند. چنين فضايي مي تواند اسباب تقويت صلح و امنيت منطقه و همچنين آمريكا را فراهم آورد. اين اقدامات بلافاصله به ثمر نخواهند نشست، اما تأثير آنها پايدار خواهد بود و در آينده سبب تحصيل ثمرات مي شود.
در ادامه تأكيد شده، بررسي شيوه هايي مورد نظر اين گزارش است كه از طريق آنها يك بازيگر خارجي قادر خواهد بود، به انجام اقداماتي مبادرت ورزد كه فضاي ديپلماسي عمومي را در خاورميانه تقويت مي كند.
همچنين تصريح مي شود كه اين پيشنهادات قرار نيست در يك بازه زماني كوتاه مدت به سرانجام برسند. زيرا توسعه سرمايه انساني و تقويت فضاي ديپلماسي عمومي، سرمايه گذاري بلندمدت و التزام هميشگي به كار را مي طلبد. در گزارش انديشكده مطالعات استراتژيك با اشاره به نقش سرمايه انساني در پيگير اهداف آمريكا، آورده شده است: در مورد سرمايه انساني، مي بايست به هزينه كردن زمان و انرژي فراوان، كارشناساني را توليد كرد كه بتوانند به راحتي قلم بزنند؛ به خصوص كساني كه حاضر باشند آزادي تلاش ها و نگارش هاي آكادميك خود را در برابر تأثيرگذاري سياسي هر چه بيشتر، قرباني كنند.
استفاده از دانش آموختگان غرب؛ جدي ترين فرصت آمريكا براي بازسازي وجهه خود در خاورميانه
اين گزارش به نقش نخبگان تحصيل كرده در شكل گيري نهادهاي تأمين كننده منافع آمريكا در خاورميانه اشاره كرده و مي نويسد: در دوره پسا استعماري، نخبگان تحصيل كرده در اروپا و آمريكا، عنصر ضروري عملكرد حكومت هاي تازه به استقلال رسيده بودند. با خروج عوامل استعماري، اعراب جواني كه از دانشگاه هاي غربي تحصيل كرده بودند نيروي تكنيكي و مديريتي لازم را براي حكومت هايي فراهم مي آوردند كه به شدت به ايشان نيازمند بود. در سال هاي مياني قرن پيشين، تكنوكرات هاي شرقي از دل باديه نشينان عربي، بناي شوراي همكاري خليج[فارس] را پي ريزي كردند.
اين گزارش توجه مخاطبان خود رابه اقبال كشورهاي منطقه نسبت به شركت هاي مشاوره بين المللي براي كسب راه كارهاي كارشناسي، جلب كرده و مي نويسد: چندين شركت مشاوره بين المللي، از مك كنزي گرفته تا بوز و شركت مانيتور گروپ، همه و همه اقدامات بخش عمومي را در خاورميانه تقويت مي كنند. عمده كارمندان ايشان فارغ التحصيلان عربي هستند كه در دانشگاه هاي غربي تحصيل كرده اند يا افرادي بومي كه خارج از كشورهاي خود در حوزه هاي مختلف مشغول به كار هستند.
در ادامه گزارش انديشكده مطالعات استراتژيك به مواردي از به كارگيري تحصيل كردگان دانشگاه هاي غربي در سمت هاي مديريتي كشورهاي خاورميانه اشاره كرده و تصريح مي كند: برخي موارد، مشاوران به عنوان ملازمان حكومتي برگزيده شدند. براي مثال، در سال 2009 وزير بهداشت مصر با همكاري بانك جهاني پروژه بيمه بهداشتي را آغاز كرد و در اين پروژه به جاي كارمندان وزارت بهداشت، از مشاوران شركت مك كنزي بهره برد. با اينكه اين مشاوران مليت مصري داشتند، سرپرست وزارت خانه مذكور اين افراد را شايسته انجام اين كار مي دانست كه به اندازه كافي در معرض فضاي بين الملل قرار گرفته اند و بعيد به نظر مي رسيد كه تمايل داشته باشند به صورت مستقيم براي حكومت مصر كار كنند.
جالب ترين بخش اين گزارش، آن جاست كه به صراحت از سرمايه گذاري بر دانشجويان منطقه در دانشگاه هاي آمريكايي سخن مي راند. در اين بخش از گزارش آمده است: در بسياري از كشورهاي شوراي همكاري خليج[فارس]، چالش هاي جمعيت شناختي به شدت بر شانه هاي رهبران اين كشورها سنگيني مي كند و حكومت ها به دنبال آن هستند كه هر جوان بومي با استعدادي را كه به او دسترسي پيدا مي كنند، به كار گيرند.
رئيس دانشگاه آمريكايي در سليمانيه، معتقد است دانشگاه هاي آمريكايي قادرند با تربيت نيروهاي هم جهت با ديدگاه هاي آمريكا از عهده انجام كاري كه سياستمداران و نظاميان آمريكا تاكنون از پس آن برنيامده اند، برآيند.
تاكيد بر نقش دانشگاه هاي آمريكايي خارج از اين كشور در تربيت نيرو
در گزارش انديشكده مطالعات استراتژيك خطاب به سياستمداران آمريكايي تصريح شده است:
با آنكه داخل كشور آمريكا در مورد ممتاز و خوش آتيه بودن دانشگاه هاي اين كشور زياد صحبت مي شود، اما كمك بي بديل اين دانشگاه هاي برون مرزي به پيشرفت و كاميابي مناطقي كه در آنجا حضور داشته اند، كمتر نقل زبان هاست. راه اندازي كالج هاي آمريكايي خارجي به اواسط قرن نوزدهم برمي گردد- زماني كه قدرت هاي اروپايي حريصانه براي ايفاي سلطه و كسب منفعت از دولت رو به افول عثماني با يكديگر رقابت مي كردند، اما حضور آمريكا در خاور نزديك كمرنگ و قابل چشم پوشي بود.
در ادامه اين گزارش آمده است: آموزش ارائه شده توسط اين دانشگاه ها، در كشورهايي كه از بازار و كشاورزي معيشتي به سمت اشكال توسعه يافته تر سازمان دهي اقتصادي و شهري حركت مي كردند، فرصت هايي براي تحرك اجتماعي صعودي فراهم مي آورد. اصولي كه اين دانشگاه ها از سرچشمه هاي پوريتاني خود در نيوانگلاند حفظ كرده بودند، تاكيد بر شكل دهي شخصيت و القاي اخلاق كاري و مسئوليت پذيري بود.
درخواست براي عدم غفلت از دانشگاه ها به عنوان بهترين صادرات آمريكا
در گزارش انديشكده مطالعات استراتژيك بر كم توجهي سياستگذاران به سرمايه گذاري در دانشگاه هاي آمريكايي خارجي تصريح شده و انذار داده شده است كه: به نظر نمي رسد آمريكا، خود به طور كامل اين مسئله را فهميده باشد. كشورهاي ديگر، به خصوص فرانسه و انگليس، با آگاهي زيركانه از ارزشي كه حضورشان در عرصه آموزش و پرورش برون مرزي هم براي خودشان و هم براي هم پيمانشان دارد، تلاش هاي منظمي براي گسترش مرزهاي فرهنگي خود كرده اند. به نظر مي رسد آمريكا مي خواهد يا سريع به نتيجه برسد و يا اصلا به نتيجه اي نرسد. آمريكا در واكنش به شورش ها، دست به مبارزه تبليغاتي براي «به دست آوردن دل ها و ذهن ها» مي زند؛ و پيمانكاران خصوصي بسيار ناكارآمد و سازمان هاي غيردولتي خوش نيت اما دست و پا بسته را مامور برنامه هاي «ظرفيت سازي» مي كند؛ اما برعكس، دانشگاه هاي آمريكايي خارج از كشور، با منتقل كردن ارزش هاي ماندگار خود كه فراتر از عبارت هاي پررنگ و لعاب اما زودگذري هستند كه اين دولت يا آن دولت گاه به گاه در قالب ديپلماسي عمومي به ميان مي آورند، مخاطبان [مدنظر] خود را تربيت مي كنند. دانشگاه هاي آمريكايي برون مرزي دست به تبليغات نمي زنند، اما ديگران را از باارزش ترين دستاوردهاي آمريكا مطلع مي كنند. با عنايت به اثرات درازمدتي كه اين دانشگاه ها بر توسعه جوامعي كه آنها را ميزباني مي كنند و جهان بيني مردم اين جوامع داشته اند، آنها را به حق بايد بهترين صادرات آمريكا دانست.
اين گزارش همچنين راهبردهاي ديگري را براي گسترش ديپلماسي عمومي آمريكا (از جمله تربيت خبرنگاران براي نشر انبوه ايده ها و اهداف آمريكا در منطقه) ارائه مي دهد.
اما نكته حائز اهميت پس از مواجهه با چنين گزارش ها و مقالاتي، توجه به نقش دانشگاه ها در ادامه راه انقلاب هاي منطقه است. به نظر مي رسد پيش از آنكه فرصت به وجود آمده براي صدور انقلاب ايران به تهديد تبديل شود، مي توان با تعامل علمي و در اختيار گذاشتن دستاوردهاي انقلاب اسلامي به جوانان منطقه، آنان را در رسيدن به استقلال و خروج از حكومت داري وابسته به غرب ياري نمود.
ــــــــــــــــــــــــ
1-http://wwwfarsnewscom/
81900429577-newstextphp?nn=
1490041111=2-http://wwwfarsnewscom/newstextphp?nn

 



لطفا اين «دو گوله» را
از آكبندي خارج كنيد!

نمي دانم چرا هر وقت مجال نوشتن پيرامون موضوعات مختلف به اينجانب دست مي دهد، علاقه مندم با نگاهي به ابتداي انقلاب قلم فرسايي كنم! با خود مي گويم شايد اين حكمتي دارد كه بنا به بهانه هاي مختلف، آرمان ها و ارزش هاي اصيل انقلاب را به خود و مخاطب يادآوري كنم. چون تقريبا همه ما نسبت به وقايع و حقايق انقلاب دانايي و اطلاع كافي داريم، اما حكمتي كه در يادآوري است، در دانستن نيست! يادآوري روزي كه اين ملت غرورآفرين به نداي «هل من ناصر ينصرني» امام و پيشواي خود لبيك گفت و امپراطوري و هژموني ابرقدرتي آمريكا را شكست و به قول خود يانكي ها، آنها را تحقير كرد و راهي را كه اين پابرهنگان با اعتقاد به اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله و سلم) شروع كردند، در طول ده سال به رهبري آن پير فرزانه، تمامي مرزهاي سياسي و فكري دنيا را دچار تغيير كرد و همه معادلات دنيا را به له مستضعفين و بر عليه مستكبرين، به هم ريخت.
اما پس از عروج ملكوتي روح خدا، آنها كه مزورانه و رياكارانه خود را به امام چسبانده بودند و به قول خودشان ديزي خور امام شده بودند و از اين طريق براي خود كسب آبرويي كرده بودند، به محض اتمام جنگ سخت و آغاز جنگ نرم دشمن، خواسته يا در مواردي ناخواسته به ارتش نرم دشمن ملحق گرديده و مسابقه جهت شوهر دادن ارزش هاي انقلاب و امام امت را شروع كردند. ارزش هايي كه صدها هزار خون انسان براي برپايي آن ريخته شده بود. تمام يا لااقل اكثر پيشرفت هاي فرهنگي، سياسي و راهبردي كه در طول هشت سال دفاع مقدس حاصل شده بود، به ترتيب در طي دو دوره 8 ساله بعدي به تاراج رفت. خوني كه ابتداي دهه 60 معجزه آزادي خرمشهر را رقم زد، در ابتداي دهه 80، خشونت معرفي شد و الي ماشاالله چرخش هاي 180 درجه اي ديگر. يعني اگر امروز ما محمدعلي شاه و فتحعلي شاه و... را نفرين مي كنيم كه مثلا چرا افتضاحاتي مثل عهدنامه ننگين تركمنچاي، گلستان و... را به بار آوردند و ايران را به حراج گذاشتند، خيلي جاي دوري نرويم و به اين نزديكي ها هم سري بزنيم. چون خيانت بعضي بسي سنگين تر از شاهان قاجار است. قاجاريان در همان دنياي كثيف عيش و نوش و شهوتراني خودشان به خاك كشور خيانت كردند و انقلابي هم نشده بود و خون صدها هزار جوان مملكت ريخته نشده بود، ولي واي به حال و روز كساني كه به همه اينها يك جا و با هم خيانت كردند و به نام خودي، كام ضدخودي را شيرين كردند!
پس از آن كه قطار حركت عظيم ملت مسلمان ايران به رانندگي همان چريك هاي پشيمان به مدت 16 سال از ريل خارج شده و داشت راه باتلاق تركستاني را مي رفت كه پيش از اين، چشم رنگي هاي غربي در آن غرق شده و بوي تعفنشان هم بلند شده بود، مردم عزيز ايران نشان دادند كه آلوده به چنين گندآبي نمي شوند و در سال 84 رأي به گفتماني دادند كه دوباره بوي خوش انقلاب، خط امام(ره)، ولايت مداري، شهدا، ساده زيستي، استكبارستيزي، عدالتخواهي و... را مي داد. تمام رسانه ها و احزاب و گروه هاي سياسي و باندهاي قدرت و ثروت پشت يك گزينه بود ولي مردم فرد ديگري را از داخل لپ لپ درآوردند. گزينه اي كه «محمود احمدي نژاد» نام داشت.
احمدي نژاد اما از ابتدا با بقيه فرق داشت؛ او نزديك 19 ساعت در شبانه روز كار مي كرد و تاكنون ركورد پركارترين رييس جمهور دنيا را به نام خودش ثبت كرده است. او سفرهاي استاني را ابداع كرد و با استقبال چشمگير مردم روبه رو شد. مردم بسياري از شهرها و روستاهاي ايران كه شايد در تمام طول عمر خود هيچ وزيري را نديده بودند، حالا رئيس جمهور را در شهر و روستاي خود مي ديدند. داشتن چنين رئيس جمهور پركاري حق اين ملت مظلوم و ستمديده است.
در عرصه داخلي، احمدي نژاد به محض ورود به پاستور، كارهاي زيربنايي را شروع كرد- البته ناشيگري هاي طبيعي او در اوايل كم نبود؛ مثل وام هاي 10 و 18 ميليوني مسكن- تا از فرصت به بهترين نحو استفاده كرده باشد. طرح و توزيع سهام عدالت و تخصيص آن به ترتيب از مستضعفان جامعه، سهميه بندي بنزين در سال 86 - كه يكي از تصميماتي بود كه اوايل موجبات نارضايتي عموم مردم قرار گرفت، اما به تدريج مشخص شد كه يكي از بهترين تصميمات دولت بوده- ساماندهي و كنترل خريد و فروش املاك و در ادامه آن طرح مسكن مهر براي اجاره نشينان، افزايش تصاعدي اعتبارات مترو در كلان شهرها، توسعه جاده ها و ساخت آزادراه ها مثل آزادراه خرم آباد- پل زال، ساخت وتوسعه امكانات جديد در مناطق محروم مثل توسعه راه ها و شبكه آب و گاز به روستاها، مكانيزه كردن كشاورزي به عنوان صنعت مادر دركشور، صنعتي كردن چرخه توليد سوخت هسته اي، فرستادن ماهواره سفير اميد به فضا و از همه مهم تر، اجراي پر استقبال طرح تحول اقتصادي در هفت بند كه مهم ترين آنها هدفمند كردن يارانه هاست، از جمله فعاليت هاي دولت آقاي احمدي نژاد بوده كه از نزديك قابل درك و در خور تقدير است.
در عرصه خارجي، او با يك آفند به موقع با مطرح كردن دو سؤال در رسانه ها و تريبون هاي بين المللي، اسراييل را به كما فرستاد و در موضع انفعال قرارداد. سخنراني هاي كوبنده وي در صحن سازمان ملل در دفاع از حقوق مظلومين عالم به خصوص فلسطين و به چالش كشيدن سياست هاي استكباري غرب، خودگوياي همه واقعيات است. انتظار طولاني مدت رسانه هاي جهان در صف مصاحبه با احمدي نژاد نشان از اوج تأثيرات گفتمان حضرت امام(ره) و انقلاب اسلامي در مجامع بين المللي است. نمونه بارز ديگر را مي توان سخنراني در سال 2007 در دانشگاه كلمبياي آمريكا دانست. در آنجا، مجلسي كه براي به زانو درآوردن و تحقير ملت آزاده ايران ترتيب داده شده بود، به لطف خدا، تبديل به جهنمي از خشم صهيونيست ها شد. همچنين بود كنفرانس ضد نژادپرستي دوربان سوييس در 2009 كه باحضور به موقع رئيس جمهور، برگ زرين ديگري از سند سناريوي احياي عزت ملي رقم خورد و موجب روسياهي اهالي نژادپرست اسراييل و دوست داران بي شمارش! در ايران شد.
حالا همه اين امتيازات و دستاوردهاي درخشان را بگذاريد يك طرف و لاف مردم اسراييل، ادغام سازمان حج و زيارت با سازمان گردشگري، منشور كوروش، گنده گويي مكتب ايراني، عزل منوچهر متكي در غربت سنگال، فشار براي استعفاي وزير اطلاعات و... را هم بگذاريد كنار هم و از هم ديگر تفريق كنيد. چه خواهيد ديد؟
اگر بخواهيد اندكي «دوگوله آكبند» را به كار بيندازيم و كمي هم بصيرت به خرج دهيم و به جاي حاشيه به متن توجه كنيم، مي بينيم كه جبهه مبارزه اصلي ما يكي استكبار جهاني به سركردگي آمريكاست و يكي جريان برانداز داخلي كه به قول «شيمون پرز» و «نتانياهو» به نمايندگي از اسراييل در ايران مبارزه مي كنند و اميد اسراييل هستند. حال كدام عقل سليمي قبول مي كند كه بايد يك جبهه ديگر هم براي جمهوري اسلامي تراشيد؟ مشخص است كه رئيس جمهور و دولت دهم هم داراي «خطا» و هم در مواردي داراي «خط» هستند. فلذا به محض اينكه يكي كاري كرد كه خطا بود، نبايد همه ويژگي هاي مثبت او را نديد گرفت. اين عين بي انصافي و دقيقاً برخلاف گفتمان امام(ره) است كه مقام معظم رهبري در 14 خرداد 90 در حرم ايشان تبيين كردند. احمدي نژاد هم مثل همه انسان ها - بلكه بسيار بيشتر از همه- مورد وسوسه شيطان قرار مي گيرد و اين چيز عجيبي نيست. نمي خواهم بگويم اين درست است، نه! اما بخشي از اين رفتار غلط طبيعي است و مرضي است كه بالقوه در بين همه هست. به همين خاطر است كه حضرت امام(ره) مي فرمايند: «بالاترين گرفتاري ما، همين گرفتاري حب نفس است، گرفتاري حب جاه است، گرفتاري حب شهرت است.»
بصيرت فقط اين نيست كه هرچه كه ديديم و فهميديم، بلافاصله پشت تريبون رسمي كشور بازگو كنيم و دامن به اختلافات داخلي بزنيم و دشمن هم در بي بي سي و صداي آمريكا و ... با دمش گردو بشكند! آيا آقايان سران قوا و ساير مسئولان از سفارش هاي مكرر حضرت امام(ره) و رهبري معظم انقلاب در خصوص لزوم حفظ وحدت كلمه بي خبرند ؟ اگر خبر دارند، اين چه خط امام(ره) و رهبري است؟
يك معناي بهتر بصيرت اين است كه در هر موقعيتي بدانيم بايد چه كاري را انجام داد تا با حفظ اصول، بيشترين بهره و كمترين هزينه را داشته باشيم. بنابراين، با عنايت به مطالب فوق، جواب مسئله احمدي نژاد تقريباً يك جمله است و آن را قبلاً آقاي شريعتمداري از قول «سركار مرادي» گفته- يادداشت روز 26 بهمن 89 روزنامه كيهان - و آن اينكه «شكر بدون آشغال وجود ندارد.»
وبلاگ آسموني تا بي نهايت- دانشجوي كارشناسي ارشد هنر

 



دانشجوي سياسي حلقه اي مفقوده در دانشگاه

ارتباط فكر و رفتار ما به نحوي است كه همه ما به خوبي آن را درون خود درك مي كنيم؛ عمل و رفتار ما نتيجه آن چيزي است كه فكر و ذهن ما به آن مي پردازد.
از يك نگاه بالاتري مي توان گفت كه رفتار اجتماعي يك جامعه نيز نتيجه ايده آل ها و تفكراتي است كه ذهن غالب اعضاي آن جامعه را فرا گرفته است. يك جامعه زماني به پويايي مي رسد كه همه اين تفكرات در يك فضاي منطقي پاي ميز بيايند و با بهره گيري از امكانات برابر و به دور از هوچي گري سخن خود را بگويند.
بي شك دانشگاه محل رشد كساني است كه در كنار داشتن امتياز جواني و حقيقت جويي، در آينده مي بايست با ورود به عرصه هاي مختلف، نقش خود را در حركت جامعه ايفا كنند.
دانشگاه از مهم ترين مكان هايي است كه بايد اين اصل در آن مورد توجه قرار گيرد؛ چرا كه در فضاي دانشجويي و در مسائل مختلف، دانشجويان تفكرات متفاوت و گاه متضادي دارند؛ اينكه تفكرات يكسان نيستند، نه چيز بدي است و نه غيرطبيعي؛ بلكه غيرطبيعي آن است كه بياييم و با جلوگيري از بروز آن ها بخواهيم اين گونه نشان دهيم كه همه هم فكر و هم عقيده اند!
يكي از سياست هايي كه در دوره اخير ديده مي شود، اين است كه بعضي به جز در برخي دانشگاه هاي بزرگ و عمدتا تهراني سعي دارند فضاي دانشگاه ها را در يك ركود سياسي به سمت برخي فعاليت هاي صورت جلسه اي فرهنگي سوق دهند؛ اين به ضرر دانشگاه و جامعه است! بايد با فراهم كردن بستر گفتمان صحيح، امكان به ميدان آمدن انواع تفكرات را فراهم كنيم تا دانشجو خود تصميم بگيرد.
البته مهم ترين نكته اينجاست كه اين گفتمان بايد در يك فضاي دانشجويي و توسط خود دانشجويان شكل بگيرد و نه اينكه در قالب جلسات نمادين شكل گرفته توسط برخي خلاصه شود.
اما اين نيمي از قضيه است، خود اين گفتمان هم ويژگي هايي دارد، شرايط و لوازمي دارد؛ بحث وقتي به نتيجه مي رسد كه فضايي منطقي بر آن حاكم باشد؛ دانشجو بايد سياسي باشد، يعني دانشجو نسبت به مسائل مختلف پيرامون خود آگاه باشد، اما نبايد دچار سياست بازي و محل سوءاستفاده هاي ديگران شود.
متأسفانه در برخي جمع ها، عده اي با ايجاد فضاي هوچي گري و ارائه مطالب دروغ و تهمت مانع از رسيدن به نتيجه درست مي شوند.
در بحث نبايد به دنبال آن بود كه نظر طرف مقابل را تغيير دهيم، بلكه بايد حق را ارائه كرد و تشخيص را به عهده دانشجو گذاشت.
منبع: خبرگزاري دانشجو

 



آيپك از دانشجويان آمريكايي براي اسرائيل دوست مي سازد

لابي صهيونيستي آيپك با برنامه اي موسوم به «برنامه دانشجويي آيپك»، محصلين دانشگاه ها و دبيرستان ها را براي تبديل شدن به حاميان موثر و كارآمد طرفدار رژيم صهيونيستي، آموزش مي دهد.
براساس اطلاعات منتشر شده در پايگاه اطلاع رساني لابي صهيونيستي آيپك، ماه گذشته 40 نفر از فعالين فارغ التحصيل دانشجويي براي كنفرانس آموزش سخنگويي دانشجويي 2011 در واشنگتن دور هم جمع شدند. در طول اين كنفرانس، دانشجويان ياد گرفتند با مخاطبان ملي و منطقه اي آشنا شوند و از علايق و خواسته هاي آيپك حمايت كنند.
به گزارش فارس براي نمونه مي توان حوزه گسترده جنبش دانشجويي طرفدار اسرائيل را مثال زد؛ اين دانشجويان بيش از 30 دانشگاه آمريكايي را نمايندگي مي كردند و شامل فعالين دانشجويي مسيحي، آمريكايي آفريقايي و آمريكاي لاتين مي شدند. به كمك آموزش سخنگويي آيپك، فعالين دانشگاهي از سراسر كشور خواهند توانست حمايت از روابط اسرائيل- آمريكا را گسترش و ادامه دهند.
در همين راستا اعلام شده كه بيش از 400 دانش آموز دبيرستاني جهت شركت در پنجمين گردهمايي سالانه دبيرستاني موسسه حمايتي Schusterman، وابسته به آيپك در واشنگتن دي سي گرد هم آمدند. هر ساله، اين سمينار سه روزه ميزبان دانش آموزان دبيرستاني حامي اسرائيل و متخصصين آموزشي مي باشد و اهميت مشاركت سياسي براي حفظ و گسترش روابط آمريكا- اسرائيل را مورد تأكيد قرار مي دهد.
اين گردهمايي سالانه دبيرستاني بر روي فعاليت سياسي تمركز خاصي دارد. رهبران آينده آمريكا در يك سري جلسات آموزشي سياسي- حامي پروري شركت مي كنند. شركت كنندگان در اين گردهمايي، به نمايندگي از طرف هيئت هاي نمايندگي وابسته به آيپك- شامل سازمان هاي رهبري و دبيرستاني يهودي در سرتاسر كشور- به عمارت كنگره در واشنگتن دي سي مي روند تا با بيش از 35 اداره و سازمان وابسته به كنگره لابي و رايزني كنند. در طول جلسات خود در كنگره، دانش آموزان حمايتشان را از اتحاد آمريكا- اسرائيل، اجراي تحريم ها عليه ايران و ادامه گفت وگوهاي مستقيم ميان اسرائيل و حكومت خودگردان فلسطين اعلام مي دارند.


 



عضو كميسيون فرهنگي مجلس: پيوست هاي فرهنگي نقشه جامع علمي كشور سريع تر تدوين شود

عضو كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي با اشاره به تدوين و تصويب نقشه جامع علمي كشور، بر لزوم تهيه هرچه سريع تر پيوست هاي جامع فرهنگي اين نقشه تأكيد كرد.
حجت الاسلام حسن ملك محمدي، نماينده مردم دامغان و عضو كميسيون فرهنگي مجلس در گفت وگو با فارس اظهار داشت: باتوجه به تصويب نقشه جامع علمي كشور و ضرورت اجرايي كردن آن توسط دستگاه هاي ذيربط، بايد پيوست هاي فرهنگي آن نيز هرچه زودتر تهيه شود.
وي خاطرنشان كرد: ماهيت نظام جمهوري اسلامي، فرهنگي است و از همين رو بايد پيوست هاي فرهنگي با جامع نگري و در نظر گرفتن سند چشم انداز 20ساله و همچنين برنامه پنجم توسعه تدوين شود.
ملك محمدي اظهار داشت: براي اين پيوست هاي فرهنگي بايد از همه ظرفيت ها و توانمندي ها استفاده كرد و در اين بهره وري بايد از تكنولوژي روز و امكانات نرم افزاري نيز در جهت نشر و گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدي استفاده كنيم.
اين عضو كميسيون فرهنگي مجلس در پايان خاطرنشان كرد كه پيوست هاي فرهنگي نقشه جامع علمي كشور، در حقيقت متمم و مكملي براي فعاليت هاي سازمان ها و دستگاه ها در حوزه هاي علمي و فرهنگي است.

 



مسئول سازمان بسيج دانشجويي: سال 90 با تلاش همه به عنوان يك نقطه عطف در تاريخ كشور ثبت شود

مسئول سازمان بسيج دانشجويي با تأكيد بر اهميت نام گذاري سال90 با عنوان سال «جهاد اقتصادي» توسط مقام معظم رهبري گفت: اميدواريم سال90 با تلاش همه جامعه و به خصوص قشر دانشجو، به عنوان نقطه عطفي در تاريخ كشور ثبت شود.
مهندس قدياني در جمع دانش پژوهان طرح ولايت به تبيين مسئوليت هاي بسيج دانشجويي در شرايط كنوني پرداخت.
وي با اشاره به عوامل مؤثر در شكل گيري يك انقلاب گفت: براي شكل گيري يك انقلاب چهار عامل ايدئولوژي، رهبري، توانايي انقلاب در ايجاد جنبش مردمي و عناصر پايبند به ارزش هاي آن انقلاب نياز است كه نظام سلطه جهاني سعي بر انحراف اين عوامل در جمهوري اسلامي دارد.
قدياني با اشاره به مؤلفه هاي اصلي يك انقلاب افزود: گفتمان سازي، هويت سازي و تمدن سازي، مؤلفه هاي اصلي انقلاب هستند و انقلاب اسلامي ايران با شعار «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» در ابتداي حركت تمدن سازي و ايجاد تمدن اسلامي است.
به گزارش خبرگزاري دانشجو، مسئول سازمان بسيج دانشجويي كشور با تأكيد بر اهميت نقش بسيج دانشجويي در اين مسير گفت: بسيج دانشجويي در اين مسير دو وظيفه خطير تربيت نيروهاي همتراز نظام و نقش آفريني با حضور در حل چالش هاي اساسي نظام را عهده دار است.
وي در ادامه با اشاره به چالش هاي اساسي نظام افزود: القاي ناكارآمدي نظام، تهديدات نظامي و جنگ نرم، از جمله چالش هاي اساسي نظام است كه البته ما در بحث جنگ نرم نگران نخواهيم بود؛ چون انقلاب اسلامي خود مبدأ جنگ نرم است و جنگ نرم در متن دين اسلام وجود دارد.
قدياني با تأكيد بر اهميت نامگذاري سال90 با عنوان سال جهاد اقتصادي توسط مقام معظم رهبري گفت: اميدواريم سال90 با تلاش همه جامعه و بخصوص قشر دانشجو به عنوان نقطه عطفي در تاريخ كشور ثبت شود.
مسئول سازمان بسيج دانشجويي كشور با اشاره به حساسيت هاي سال90 تصريح كرد: امروز اقتصاد غرب به ركود رسيده و اگر ما بتوانيم الگوي اقتصادي مناسبي در دنيا ارائه دهيم، مي توانيم اقتصاد دنيا را مديريت كنيم.
وي ادامه داد: شكل گيري موج بيداري اسلامي كه مبدأ آن انقلاب اسلامي مي باشد و همچنين قرار گرفتن اولين انتخابات بعد از دوران فتنه در اين سال بر اهميت سال90 افزوده است.
قدياني در پايان خاطرنشان كرد: باتوجه به شكل گيري آرايشات سياسي جديد در كشور، به نظر مي رسد كه اين انتخابات با دوره هاي قبلي متفاوت باشد و جامعه دانشگاهي ما بايد اين مسائل را رصد كند و به آنها توجه داشته باشد.

 



اهداف دشمنان از ترور دانشمندان ايراني

دشمنان به اين جمع بندي قطعي رسيده اند كه حركت شتابدار علمي ايران در آينده نه چندان دوري تبديل به يك تهديد جدي و واقعي عليه خودشان شده و تمام تلاش ها، زحمت ها و هزينه هايي كه تاكنون براي سلطه بر دنيا متقبل شدند، از بين مي رود.
در حاشيه مراسم تشييع شهيد «داريوش رضايي نژاد» در دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي، معاون پژوهشي وزارت علوم در مصاحبه با خبرنامه دانشجويان ايران با تأكيد بر بي اثر بودن ترور دانشمندان در روند پيشرفت كشور در مورد اهداف دشمن از اين ترورها گفت: ببينيد اين قضيه چند بعد دارد، يك بعد اين است كه دشمن در يك جنگ و حمله همه جانبه سعي مي كند، در همه حوزه ها، هر چه مي تواند، به ما لطمه بزند؛ مثلا در حوزه نظامي، در حوزه اقتصادي، در حوزه سياسي و از جمله در حوزه علمي.
مهدي نژاد با تبيين استراتژي هاي دشمن براي اينگونه اقدام ها افزود: دشمنان در اين مسير چند استراتژي دارند؛ ابتدا سعي مي كنند مردم را نسبت به حركت علمي در كشور بي اعتقاد كنند، اگر بتوانند به عناوين مختلف نخبگان توانمند ما را جذب خودشان مي كنند و اگر بتوانند در داخل كشور اخلال هايي ايجاد مي كنند كه اساسا اين استعدادهاي مستعد و توانمند نتوانند مثمرثمر واقع شوند. درنهايت اگر ببينند كه اين راهكارها عملي نمي شود، دست به حذف فيزيكي مي زنند.
وي ادامه داد: اين حذف فيزيكي به زعم اين ها سه خاصيت دارد:
يك اين كه سايه ترور و وحشت را در جامعه علمي ايجاد مي كند كه آنها را از هر اقدام جدي باز مي دارد.
دو اين كه افراد مؤثر را از بين مي برند تا اينها نتوانند كار انجام دهند، اما به هر حال محاسبات شان از چندين لحاظ تا حالا غلط از آب درآمده و از اين به بعد هم با توسعه بسيار وسيع كه در بخش ظرفيت هاي علمي كشور ايجاد كرده ايم، غلط از آب درخواهد آمد.
دليل سوم اين است كه خود متخصصان و كارشناسان گفته اند، شيعه يكي از ابعاد مهمي كه دستش است شهادت طلبي است. براي ما ايراني شيعي ولايي، شهادت يك آرزوست؛ نه اينكه خودمان را به راحتي در معرض تير قرار دهيم، خير؛ اما وقتي به فوز شهادت برسيم، چه پيروز شويم و چه شهيد شويم، پيروزيم. بنابراين هيچ وقت روحيه شكست در كشور ما ايجاد نخواهد شد، كما اينكه تا حالا هم نشده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14