(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 10 مرداد 1390- شماره 19988

ضرورت بررسي وضعيت مهاجرت در كلان شهرها- بخش دوم
اشتغال؛ سد سونامي مهاجرت ها



ضرورت بررسي وضعيت مهاجرت در كلان شهرها- بخش دوم
اشتغال؛ سد سونامي مهاجرت ها

«... تهران با همه بزرگيش آرامش نداره. روستاي ما با تمام كوچكيش هميشه آرامش داره. اينجا براي ما غريبه است. مثل آدماش. دلم براي روستا با همه كمبود و نداشتن هاش لك زده. آنجا همه يك جور و يكدل و يك زبانند. اينجا براي كار آمديم...» اين چند خط از زبان دل يك نوجوان روستايي است كه نشتري به زخم هاي روحش بود. او جزيياتي از وضع زندگي نخ نما شده شان را هم گفت.
گزارش اين شماره كم و بيش درباره تاثيرات مهاجرت از روستا و شهرهاي كوچك به شهرهاي بزرگ و مقداري هم درباره اوضاع مهاجرت در سطح جهان است. انفجار مهاجرت جمعيت جهاني شهرنشين از مرز بي سابقه در طول تاريخ پيدايش بشري عبور كرده است... و سونامي مهاجرت ها در اينجا و هر كشور ديگر جهان عمدتاً با ايجاد اشتغال سد مي شود. اين كليدي از معماي مهاجرت ها از ديرزمان تاكنون است.
دلم براي روستايم
با همه كمبودهاش لك زده
موتوسيكلتش را پشت در يك ساختمان طبقاتي خاموش مي كند. كاغذ دستش را نگاه مي كند. رديف شماره را مي خواند. دكمه اي را فشار مي دهد چند لحظه بعد پشت آيفون مي گويد غذاتان را آوردم. فوري در آهني بزرگ تقه صدا مي كند باز مي شود. او از صندوق عقب موتور يك كيسه پلاستيكي بزرگ را كه چند بسته غذا و دو بطري نوشابه خانواده در آن است برمي دارد فوري داخل ساختمان مي شود. دو سه دقيقه اي برمي گردد.
اسمش قدمعلي است. نوجواني لاغر اندام با پوست قهوه اي است. مي پرسم چند وقت است مشغول اين شغل شده است. كمي رنگ چهره اش تغيير مي كند با اكراه مي گويد: «چند ماه است.» او همراه پدر و مادر و دو خواهر كوچكش حدود 5سال است از روستا به تهران آمده است. مي پرسم: از كارت راضي هستي؟ سري تكان مي دهد و مي گويد: «بهتر از بيكاري است.» پدرش در روستا كارگر شاليكار بوده و پاهايش از آب شاليزار آسيب ديده است. مي پرسم پدر حالا چه كار مي كند؟ مي گويد: «دستفروش است و جوراب و زيرپيراهن مي فروشد.» اين خانواده در يك اتاق حوالي مولوي زندگي مي كنند. مي پرسم: خودت در روستا چه كار مي كردي؟ مي گويد: «در يك باغ كار آبياري و ميوه چيني مي كردم...» سؤال مي كنم در تهران راضي هستي؟ بدون معطلي مي گويد: «راضي نيستيم. تهران با همه بزرگي اش براي ما روستايي ها غريبه است. مثل آدمهايش. دلم براي روستا و همه كمبود و نداشتن هاش لك زده. آنجا همه يك جورند. يك زبانند. اينجا آدمها هزار رنگ اند. تهران با همه بزرگي اش براي آدم هاي شهرستاني جاي راحتي نيست.» ساعتش را نگاه مي كند. موتورش را استارت مي زند و مي گويد: «بايد بروم. ناهار بازار است. دير كنم. اخراجم.»
رابطه جمعيت، فقر و مهاجرت
جمعيت، فقر و مهاجرت از دير زمان در سطح جهان حلقه هاي پيوسته اي بوده است. گسترش به روز تزايد اين پديده ها همان طور كه اشاره رفت مجامع و برنامه ريزان كلان و صاحب نظران ذي ربط امور اجتماعي، اقتصادي و... بين المللي را به واكنش هاي تازه نسبت به كوچ رو به افزون از مناطق فقر زده روستاها به شهرهاي بزرگ و داراي امكانات ايمني مناسب از جمله امور درماني، آب بهداشتي، رفاه و...، در قالب تدابير و ساماندهي واداشته است.
مسايل جمعيت همان گونه كه در شماره نخست گزارش اشاره شد، پديده اي تازه نيست. در اين ارتباط طي ساليان گذشته پژوهشگران جمعيت شناسي، صاحب انديشان مباحث اقتصادي و... از يك سو موافق وجود جمعيت در كشورها بوده و دليل شان اين بوده كه جمعيت عامل توسعه، ترقي و توليد ثروت است. از طرف ديگر گروه مخالفان، ازدياد جمعيت را سبب بروز فقر و عقب ماندگي جوامع خوانده اند و نيز از جمعيت به عنوان بنياد مهاجرت از روستا به شهرهاي كلان نام برده و تأكيد داشته اند كه تناسب و هماهنگي ميان خيل جمعيت و امكانات تسهيلاتي در جنبه هاي مختلف زندگي بايد وجود داشته و رعايت شود.
50درصد جمعيت جهان مهاجرند
امواج پيشروي جهاني جمعيت مهاجر شهرنشين در سال هاي اخير حساسيت هاي جدي و هشدار دهنده اي در جوامع بين الملل و نظريه پردازان و كارشناسان اجتماعي برانگيخته است، به حدي كه حدود سه سال پيش براي نخستين بار در تاريخ پيدايش بشري از فراتر رفتن مهاجرت 50درصد كل جمعيت دنيا خبر داده شده است. بخش اعظم اين اتفاق، رويكرد به شهرهاي بزرگ بوده است. پيامد فزوني اين جابه جايي عظيم و اشباع شدن ظرفيت جمعيت كلان شهرها، ضرورت اقدام براي احداث شهرهاي كوچك در حاشيه شهرهاي بزرگ مطرح مي شود. به اين ترتيب باتوجه به استمرار لاينقطع مهاجرت ها ديري نخواهد گذشت كه اجراي همين شهرهاي جديد به شهرهاي كلان متصل شده كه در اين صورت تمركز جمعيت چنين محدوده ها خود تبديل به سوپر اسكان شهرنشيني مهاجران خواهد شد.
براساس داده هاي صندوق جمعيت ملل متحد در ارتباط با گسيل جمعيت از مناطق مهاجرخيز به شهرهاي مهاجرپذير تا دو دهه آينده حول و حوش 5ميليارد نفر از كل سكنه جهان شهرنشين خواهدشد كه بيشترين جمعيت مهاجر در آفريقا و آسيا متمركز مي شوند. علت مشترك تجميع چنين جمعيتي بهره مندي از كسب و كار با درآمد مناسب و امكانات و خدمات شهري است.
يك دانش آموخته روان شناسي، درخصوص انگيزه هاي رويكرد برخي مردم از زادگاه خود به شهرستان هاي بزرگ، چنين مي گويد: «اجازه بدهيد كوتاه بگويم اصولاً در طول عمر بشر مباحث خشنودي و نارضايتي در زندگي و كار و شرايط سخت، برقرار بوده است. منتهي برخي ناخشنودي ها اساسي و منطقي بوده و پاره اي نشان از كم ظرفيتي و درك نادرست يا شايد زياده خواهي بوده است.»
«م-كازروني» ادامه مي دهد: «ظاهراً موضوع مورد پرسشتان؛ مهاجرت از يك منطقه با امكانات حياتي اندك يا محروميت از ملزومات كافي براي يك زندگي مناسب تر است. در اين حال و هوا بايد گفت انسان موجودي كنجكاو و بهينه طلب در هر مقطع زندگي است اما در به دست آوردن هر آنچه طلب مي كند بايد جوانب آن را معقولانه بسنجد. كارها چشم هم چشمي نباشد كه اين روح آدم را مي خورد. به فرض اينكه يك شخص با خانواده اش قصد مهاجرت به يك شهر داراي امكانات خوب دارد. براي تحقق اين خواست خود لزوما بايد ده يا شهر زادگاه اجدادي خود را براي رفتن به شهر دلخواهش ترك كند. درواقع امر، جاي تازه را به محيط شناخته شده و انس گرفته پدري اش به منظور تحول اقتصادي يا كار بهتر، ترجيح مي دهد. اما آيا در هيجان اين هجرت هيچ به شرايط زندگي در شهر بزرگ از نظر اقتصادي، هزينه ها، فرهنگي، روابط عمومي، وضعيت آسودگي در يك جغرافياي پر ازدحام، ماشين، مسكن و... انديشيده است؟ ممكن است در اين رفتن و سكني گزيدن درآمد بيشتري از محيط زادگاهش به دست آورد، اما آيا آن آسودگي ده يا شهر كوچكش را هم خواهد داشت؟ توجه داشته باشيد نظرم هرگز اين نيست كه انسان هميشه نبايد با زمان پيش رود. اصلا ايستايي درخور هيچ آدمي نيست. دنيا دائما در تحرك و تغيير است، اما نبايد بي گدار به آب زد.»
چند دهه مهاجرت را ورق مي زنيم
«چرا مردم مهاجرت مي كنند؟» اين تيتر يكي از گزارش هاي پيرامون مهاجرت از روستا به كلان شهرها در دهه 1336 در آرشيو روزنامه كيهان است.
... با هم پرونده هاي چند دهه مهاجرت ها را ورق زده، دليل ترك زادگاه و شهرنشين شدن، تأثيرات چنين زيستن و راهكارهاي جلوگيري از اين پديده ديرينه اجتماعي رو به افزايش را گذرا مي خوانيم:
در سال 36 همان طور كه در بالا خوانديم، تيتر يكي از گزارش هاي «چرا مردم مهاجرت مي كنند» است كه در متن با شرح وضعيت و علل جابه جايي هاي ماندگار شدن، از برنامه ريزي جهت رسيدگي به مسئله مهاجرت هم صحبت شده است.
اما در سال 43 خبر از اين است كه نيمي از جمعيت تهران را مهاجران شهرستاني تشكيل مي دهند. يا به عبارت ديگر جمعيت پايتخت سالانه 500درصد زياد مي شود. گزارش 7 سال بعد بيانگر اين است كه ظرف 5 سال گذشته 800 هزار نفر از شهرستان ها به تهران مهاجرت كرده اند.
پرونده را ورق مي زنيم. خبرها همه هجرتي است و سال به سال همچنان از اين دست خبر و گزارش و آمارها روندش صعودي است به طوري كه در سال 1335 مي خوانيم 5 ميليون نفر از روستاها و شهرهاي مختلف كشور به تهران و شهرهاي اصفهان و مشهد مهاجرت كرده اند. محور انگيزه شان همچنان و همچون ساير مهاجران، اقتصادي و درآمد و اشتغال است. گروه سني بين 30-20 سال بيشترين افراد مهاجران را تشكيل مي دهند.
دهه 60، مسئله رنگ و نگاه ديگري پيدا مي كند
مهاجرت روستائيان به شهرها به شكل وسيعش از اوايل دهه 40 با نابودي كشاورزي و پا گرفتن صنايع مونتاژي، در شهرهاي بزرگ آغاز مي شود. تيتر اين گزارش چنين است: «از متن روستا مي آيند و در حاشيه شهر متوقف مي شوند.» پرونده را ورق مي زنيم، برق آسا نگاه مي كنيم و مي رسيم به اين جمله: محور توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور بايد از «شهر مصرفي» به «روستا توليدي» منتقل مي شود.
... اما چند تيتر در دهه 70 مقداري بيشتر نگاه گير مي شود: «طرح بازگشت مهاجران به روستاها در 9 استان به اجرا درآمد...» به نظر مهم تر يعني واقعي تر اين تيتر است: «روستايي كار مي خواهد. آب و برق مانع مهاجرت نمي شود.» تيتر ديگر: «مهاجران خانه به دوشان شهرهاي غربت و سرگرداني» يكي ديگر: «16 ميليون روستايي گم شده در متن حاشيه شهرها»... و در كيهان 28/7/76 نيز مي خوانيم: «آمار مهاجرت در كشور اعلام شد: مركز آمار ايران آمار مهاجران را براساس سرشماري عمومي و نفوس و مسكن سال 1375 اعلام كرد: در فاصله سال هاي75-65 تعداد 8 ميليون و هفتصد و هجده هزار و هفتصد و هفتاد نفر در چند شهر وارد يا در داخل اين استان ها جابه جا شده اند.»
سازگاري در كلان شهر
حسرت آرامش زادگاه
از «كازروني»، روان شناس سؤال مي كنم؛ با توضيحاتي كه در مورد فرآيندهاي مهاجرت از جهت شرايط محيطي و قياس سازگاري هاي شهر، يا روستا زادگاه فرد مهاجر با شهر بزرگ و خصوصيات زندگي در آن داديد، به طور مشخص و جامع تر تأثيرات رواني ناشي از اين جابه جايي را مطرح كنيد.
وي چنين جواب مي دهد: «انسان عموما براي انجام يك امر متحولانه در بدنه زندگي اش حال چه تحصيلي، مادي و چه همين مهاجرت، بدوا آن بخش سوددهي و موفقيتش را در ذهنش جاسازي مي كند كه البته اين طور فكر كردن مي تواند گاه مفيد باشد چون از جنس اميدواري است و گفته اند اميدوار بودن پنجاه درصد رمز موفقيت است. البته تنها اميدوار بودن كليد گشايش و يا پيروز شدن نيست. اما درباره سؤالتان اين پرانتز را باز مي كنم: آدم اگر برنامه سفر در پيش دارد تا زمان حركت قطعي پيشاپيش از شوق رفتن پرنشاط مي شود. ليكن قضيه مهاجرت با مسافرت چند روزه تفاوت اساسي دارد. مهاجرت با يك سري پشتوانه اگر قصد يافتن كار مناسب و درآمد كافي ياحقوق درخور يك زندگي با دغدغه كم دارد ضمن اين كه متوجه فضاي باز شهري براي فرصت پيشرفت هم باشد و كلا موفق هم باشد مي تواند معقولانه تلقي شود مشروط به سازگاري هاي اجتماعي، فرهنگي و ارتباط جمعي. اما چنانچه چند صباحي بگذرد و آدمي كه در يك محيط كم جمعيت، آرامش كافي و در ميان اقوام و آشنايان بزرگ و متأثر از محيط خود شده، در شهر بزرگ هر قدر به خواست هاي اقتصادي اش برسد، پيشتر هم گفتم، آيا فكر سرسام روان آزار انبوه ماشين، كثرت جمعيت، فرهنگ و خلق و خوي هاي مختلف را كرده كه قطعا روي سلامت و انرژي او اثر مي گذارد؟ چه بسا مهاجراني براي كار و بهره از امكانات به كلان شهري آمده ولي رنج هاي ناخواسته از وضعيت كلان شهر عذابشان داده و حسرت زندگي روستاي آرامش بخش خود را داشته اند. اين گونه زندگي در غربت اگر پيشرفت مادي دارد قطعا اثرات منفي رواني هم دارد. از طرفي، مي بينيم خيلي از مهاجران بدون سرمايه مالي براي هزينه هاي مسكن و غذا و... به كارهاي كاذب دلالي، دستفروشي و فصلي مشغولند اگرچه كار شريفانه است، كار فني بلد نيستند. آينده شان مشخص نيست.» او مي خندد و مي افزايد: «كلان شهرها اگر درآمدزا هستند روان فرسا و هزينه خوار هم هستند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14