(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 10 مرداد 1390- شماره 19988

امام خميني : اي مسلمانان بپاخيزيد و حكام مستبد را ازكشورخود برانيد
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني
تضعيف علما هدف فتنه گران

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




امام خميني : اي مسلمانان بپاخيزيد و حكام مستبد را ازكشورخود برانيد
صراط مستقيم - وصيت نامه امام خميني

سيد علي بني لوحي
ف - وصيت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان اين است كه شماها نبايدبنشينيد و منتظر آن باشيد كه حكام و دست اندركاران كشورتان يا قدرتهاي خارجي بيايند و براي شما استقلال و آزادي را تحفه بياورند. ما و شماها لااقل در اين صد سال اخير، كه بتدريج پاي قدرتهاي بزرگ جهانخوار به همه كشورهاي اسلامي و ساير كشورهاي كوچك باز شده است مشاهده كرديم ياتاريخهاي صحيح براي ما بازگو كردند كه هيچ يك از دول حاكم بر اين كشورها در فكر آزادي و استقلال و رفاه ملتهاي خود نبوده و نيستند؛ بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنان يا خود به ستمگري و اختناق ملت خود پرداخته و هر چه كرده اندبراي منافع شخصي يا گروهي نموده ؛ يا براي رفاه قشر مرفه و بالانشين بوده وطبقات مظلوم كوخ و كپرنشين از همه مواهب زندگي حتي مثل آب و نان و قوت لايموت محروم بوده ، و آن بدبختان را براي منافع قشر مرفه و عياش به كارگرفته اند؛ و يا آنكه دست نشاندگان قدرتهاي بزرگ بوده اند كه براي وابسته كردن كشورها و ملتها هرچه توان داشته اند به كار گرفته و با حيله هاي مختلف كشورها را بازاري براي شرق و غرب درست كرده و منافع آنان را تامين نموده اند و ملتها را عقب مانده و مصرفي بار آوردند و اكنون نيز با اين نقشه درحركتند .
و شما اي مستضعفان جهان و اي كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوي تبليغاتي ابرقدرتها وعمال سرسپرده آنان نترسيد؛ و حكام جنايتكار كه دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم مي كنند از كشور خود برانيد؛ و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پرافتخاراسلام مجتمع ، و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد؛ و به سوي يك دولت اسلامي با جمهوريهاي آزاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن ، همه مستكبران جهان را به جاي خود خواهيد نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. به اميد آن روز كه خداوند تعالي وعده فرموده است .
ص - يك مرتبه ديگر در خاتمه اين وصيتنامه ، به ملت شريف ايران وصيت مي كنم كه در جهان حجم تحمل زحمتها و رنجها و فداكاري ها و جان نثاري ها ومحروميت ها مناسب حجم بزرگي مقصود و ارزشمندي و علو رتبه آن است ، آنچه كه شما ملت شريف و مجاهد براي آن بپاخاستيد و دنبال مي كنيد و براي آن جان و مال نثار كرده و ميكنيد، والاترين و بالاترين و ارزشمندترين مقصدي است و مقصودي است كه از صدر عالم در ازل و از پس اين جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد؛ و آن مكتب الوهيت به معني وسيع آن و ايده توحيد باابعاد رفيع آن است كه اساس خلقت و غايت آن در پهناور وجود و در درجات و مراتب غيب و شهود است ؛ و آن در مكتب محمدي - صلي الله عليه و آله وسلم - به تمام معني و درجات و ابعاد متجلي شده ؛ و كوشش تمام انبياي عظام - عليهم سلام الله - و اولياي معظم - سلام الله عليهم - براي تحقق آن بوده وراهيابي به كمال مطلق و جلال و جمال بي نهايت جز با آن ميسر نگردد. آن است كه خاكيان را بر ملكوتيان و برتر از آنان شرافت داده ، و آنچه براي خاكيان ازسير در آن حاصل مي شود براي هيچ موجودي در سراسر خلقت در سر و علن حاصل نشود .
شما اي ملت مجاهد، در زير پرچمي مي رويد كه در سراسر جهان مادي ومعنوي در اهتزاز است ، بيابيد آن را يا نيابيد، شما راهي را مي رويد كه تنها راه تمام انبيا - عليهم سلام الله - و يكتا راه سعادت مطلق است . در اين انگيزه است كه همه اوليا شهادت را در راه آن به آغوش مي كشند و مرگ سرخ را «احلي من العسل » مي دانند؛ و جوانان شما در جبهه ها جرعه اي از آن را نوشيده و به وجد آمده اند و در مادران و خواهران و پدران و برادران آنان جلوه نموده و مابايد بحق بگوييم يا ليتنا كنا معكم فنفوز فوزا عظيما. گوارا باد بر آنان آن نسيم دل آرا وآن جلوه شورانگيز .
و بايد بدانيم كه طرفي از اين جلوه در كشتزارهاي سوزان و در كارخانه هاي توانفرسا و در كارگاهها و در مراكز صنعت و اختراع و ابداع ، و در ملت به طوراكثريت در بازارها و خيابانها و روستاها و همه كساني كه متصدي اين امور براي اسلام و جمهوري اسلامي و پيشرفت و خودكفايي كشور به خدمتي اشتغال دارند جلوه گر است .
و تا اين روح تعاون و تعهد در جامعه برقرار است كشور عزيز از آسيب دهران شاءالله تعالي مصون است . و بحمدالله تعالي حوزه هاي علميه و دانشگاهها وجوانان عزيز مراكز علم و تربيت از اين نفخه الهي غيبي برخوردارند؛ و اين مراكز دربست در اختيار آنان است ، و به اميد خدا دست تبهكاران و منحرفان ازآنها كوتاه .
و وصيت من به همه آن است كه با ياد خداي متعال به سوي خودشناسي وخودكفايي و استقلال ، با همه ابعادش به پيش ، و بي ترديد دست خدا با شمااست ، اگر شما در خدمت او باشيد و براي ترقي و تعالي كشور اسلامي به روح تعاون ادامه دهيد .
و اينجانب با آنچه در ملت عزيز از بيداري و هوشياري و تعهد و فداكاري وروح مقاومت و صلابت در راه حق مي بينم و اميد آن دارم كه به فضل خداوندمتعال اين معاني انساني به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد .
با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوي جايگاه ابدي سفر مي كنم . و به دعاي خير شما احتياج مبرم دارم . و از خداي رحمان و رحيم مي خواهم كه عذرم را در كوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد.
سد آهنين ملت خللي حاصل نخواهد شد كه خدمتگزاران بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است .
والسلام عليكم و علي عبادالله الصالحين و رحمه الله و بركاته
26 بهمن 1361 / 1 جمادي الاولي 1403
روح الله الموسوي الخميني
بسمه تعالي
اين وصيتنامه را پس از مرگ من احمد خميني براي مردم بخواند. و درصورت عذر، رئيس محترم جمهور يا رئيس محترم شوراي اسلامي يا رئيس محترم ديوان عالي كشور، اين زحمت را بپذيرند. و در صورت عذر، يكي ازفقهاي محترم نگهبان اين زحمت را قبول نمايد .
روح الله الموسوي الخميني
بسمه تعالي
در زير اين وصيتنامه 92 صفحه اي و مقدمه ، چند مطلب را تذكر مي دهم :
1 - اكنون كه من حاضرم ، بعض نسبتهاي بي واقعيت به من داده مي شود وممكن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض مي كنم آنچه به من نسبت داده شده يا مي شود مورد تصديق نيست ، مگر آنكه صداي من يا خط وامضاي من باشد، با تصديق كارشناسان ؛ يا در سيماي جمهوري اسلامي چيزي گفته باشم .
2 - اشخاصي در حال حيات من ادعا نموده اند كه اعلاميه هاي اينجانب را مي نوشته اند. اين مطلب را شديدا تكذيب مي كنم . تاكنون هيچ اعلاميه اي را غيرشخص خودم تهيه كسي نكرده است .
3 - از قرار مذكور، بعضيها ادعا كرده اند كه رفتن من به پاريس به وسيله آنان بوده ، اين دروغ است . من پس از برگرداندنم از كويت ، با مشورت احمد پاريس را انتخاب نمودم ، زيرا در كشورهاي اسلامي احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولي پاريس اين احتمال نبود .
4 - من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسي و
اسلام نمايي بعضي افراد ذكري از آنان كرده و تمجيدي نموده ام ، كه بعد فهميدم از دغلبازي آنان اغفال شده ام . آن تمجيدها در حالي بود كه خود را به جمهوري اسلامي متعهد و وفادار مي نماياندند، و نبايد از آن مسائل سوءاستفاده شود. و ميزان درهر كس حال فعلي او است.
پاورقي

 



تضعيف علما هدف فتنه گران

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
در جلسه قبل روي اين نكته تكيه كردم كه اين برنامه يكي از راهكارهاي دشمنان انبياء و اولياء الهي بوده و هست؛ اول سعي مي كنند كه علماء را از چشم مردم بياندازند. براي اين كار يكي از ساده ترين روش ها اين است كه يك نقطه ضعفي از اين ها پيدا كنند و آن را بزرگ نمايي كنند. از آن وقتي كه بنا گذاشتند كه با اسلام در اين كشور مبارزه كنند، سعي كردند عالمان ديني را به عنوان مردمي خرافي، عقب مانده ذهني و فاقد درك اجتماعي به مردم معرفي كنند. حدود 70سال قبل، من پنج يا شش سال داشتم، يك روزنامه اي منتشر مي شد كه هر روز نكته اي از مسائل ديني، مخصوصاً در ارتباط با آخوند و روحاني مطرح مي كرد؛ مثلا عكس يك خزينه حمام را مي كشيد كه يك آخوندي با ريش بلند و سرتراشيده، مشتي از آب خزينه برداشته و مي خورد و اين را القاء مي كرد كه آخوندها اصرار دارند كه خزينه هاي حمام بايد بماند، ولي وزارت بهداشت موافق نيست و مي گويد بايد دوش باشد تا مردم از اين كثافت ها سالم بمانند! به اين صورت آخوندها را آدم هاي سبك مغز معرفي مي كردند. اوايل انقلاب هم يك روشنفكري بود كه در يكي از مراكز فرهنگي خيلي معروف سخنراني مي كرد؛ او وقتي مي خواست جوك بگويد، سعي مي كرد براي تضعيف روحانيت روي آخوندها پياده كند و طلبه ها را انسان هاي سبك مغزي معرفي كند. اين يك سبك و روشي بود كه از دوران مشروطيت شروع شد و هدف آن جدا كردن مردم از روحاني بود.
البته ما تعصبي نسبت به آخوند بودن نداريم. خودمان هم مي دانيم كه عيب هاي زيادي در ما وجود دارد. همه جا عيب وجود دارد، ما هم داريم؛ متأسفانه برخي عيب ها هم در ما وجود دارد كه توقع آن از ما نمي رود. ولي منظور بنده اشاره به آن جهت مثبت حوزه علميه بود كه دشمن درصدد تخريب آن است، و آن اين كه دين شناسان در حوزه علميه تربيت مي شوند و اگر به دنبال دين شناس باشيم، بايد در ميان همين آخوندها دنبال آن بگرديم. دانشگاه هاروارد كه به كسي اسلام ياد نمي دهد. اگر كسي عالم به قرآن باشد، از همين مدرسه فيضيه و امثال آن فارغ التحصيل شده است. حضرت امام، آقاي مطهري، آقاي بهشتي و امثال ايشان اسلام شناس بودند. مركز و پايگاه ديني، حوزه علميه است. بله، اگر بخواهند در يك رشته خاصي، مهندس و متخصص تربيت كنند، و فن آوري آن در يك كشوري بيشتر است، بايد نيرو به آن جا بفرستند تا درس بخواند و در آن رشته متخصص شود. اما اگر كسي بخواهد در رشته علوم ديني متخصص شود، بايد در حوزه علميه قم درس بخواند. آن كساني كه مي خواستند مردم را از عالم ديني جدا كنند، نقطه ضعف هاي آخوندها را پيدا مي كردند (كه گاهي هم وجود داشت)، و آنها را زير ذره بين مي گذاشتند و در نشريات به صورت كاريكاتور، اشعار هجو و... منتشر مي كردند، و هدفشان جدا كردن مردم از روحانيت بود.
اين يك كار حساب شده بود و براي رسيدن به آن هدف بايد اين كار را مي كردند. كسي كه بخواهد مردم متديني را به تسليم وا دارد و شكست دهد، بايد دينشان را شكست دهد. چگونه مي توان دين را شكست داد؟ براي اين كار ابتداء بايد با ترور شخصيت، عالمان ديني را شكست داد. اگر اين روش كارساز بود، بيش از اين احتياجي نيست و آنها به هدفشان مي رسند. وقتي مردم از علما جدا شدند، ديگر هر نوع انحرافي ممكن است براي آن ها پيش آيد. اگر اين روش كارساز نبود، اقدام بعدي ترور فيزيكي است. چرا در آغاز انقلاب بايد علامه مطهري به شهادت برسد؟ آيا در آن وقت هيچ شخصيت سياسي يا نظامي در ايران فعال تر از آقاي مطهري نبود؟ بله، شخصيت هاي سياسي و فرماندهان نظامي زيادي بودند؛ ولي به سراغ آقاي مطهري رفتند، چون مي دانستند امثال آقاي مطهري باعث پيشرفت فكري انقلاب مي شوند و اسلاميت اين نظام را تأمين مي كنند.
باقي ماندن فكر و باور اسلامي و پاسخ گوئي به شبهات كار هر كسي نيست. اين ميدان پهلواني مثل او مي خواهد. چون در آن زمان واقعا كسي مثل آقاي مطهري نبود كه بتواند از عهده
اين كار بر آيد. بعد از ايشان هم چند نفر مثل ايشان، مرد اين ميدان بودند. شهادت ايشان يك برنامه كاملا حساب شده بود.
به موازات چنين اعمالي، برنامه هايي براي تضعيف و متهم كردن ديگران را اجرا مي كنند؛ مثل متهم كردن به بي سوادي، كم عقلي، مفاسد اخلاقي، اقتصادي و امثال اين امور كه مردم نمي پسندند تا بين مردم و روحانيت فاصله بيفتد. امام كه فرمود: «اسلام منهاي روحانيت يعني اسلام منهاي اسلام» دقيقا مي فهميد چه مي گويد. اين فرمايش ايشان قبل از پيروزي انقلاب مطرح شد.كساني اين شعار را مطرح كرده بودند كه «دكتر مصدق اقتصاد منهاي نفت را پيشنهاد كرد، و ما اسلام منهاي روحانيت را پيشنهاد مي كنيم.» امام در مقابل ايشان اين جمله را فرمود. اين سخن امام از روي تعصب صنفي نبود؛ امام پاك تر، مبراتر و فراتر از اين حرف ها بود. او مي ديد كه نتيجه ضربه زدن به روحانيت، اين است كه مردم نتوانند از علوم اهل بيت- عليهم السلام- و معارف اسلام، به درستي استفاده كنند؛ در اين صورت مي توان به هر مسئله اي رنگ و لعاب اسلام زد و با آن به نام اسلام، ديگران را فريب داد. اين يك بخش كار بود.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14