(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 20 مرداد 1390- شماره 19997

احياي معنويت معجزه ي بزرگ انقلاب
اجزاي پازل فتنه

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




احياي معنويت معجزه ي بزرگ انقلاب

تحقير دويست ساله ي ملّت ايران
از قرنهاي سلطه ي مستبدان بر اين كشور بگذريم كه كشور ما جز در برهه هايي بسيار اندك و ناچيز در طول تاريخ، دايماً مبتلا به تسلط مستبدان و حكام خودخواه و خونخوار بود. همچنين از آنچه در دوران طولاني استبداد بر ملّت ما گذشت و دايماً ملّت ايران به وسيله ي مستبدان خودكامه تحقير شد، فعلاً حرفي نمي زنيم؛ اما در مدت دويست سال تا هنگام ظهور و اوج نهضت اسلامي، ملّت ايران توسط تحميلهاي ظالمانه ي دشمنان مسلط خارجي، دايماً تحقير شد و زير فشار قرار گرفت.
از روزي كه پاي خارجيها به عنوان قدرتهاي مسلط آن روز عالم، به اين كشور باز شد، دخالت سياستهاي خارجي در كشور ما شروع گرديد. اول انگليسيها آمدند، بعد به رقابت با آنها، روسهاي تزاري دخالت كردند. سالهاي متمادي در كشور ما، بين اين دو بر سر اعمال نفوذ بيشتر رقابت بود تا اين كه با روي كار آمدن سلسله ي منحوس پهلوي، حاكميت انگليسيها به طور كامل در ايران تحكيم شد و بعد هم با گذشت دو سه دهه، امريكاييها وارد ميدان شدند و قدرت شيطاني و اهريمني و عيّارانه و دزدانه و خباثت آميز خودشان را سالها بر كشور و ملّت ما ادامه دادند.
در طول اين دويست سال، ملّت ايران از خود رأيي نداشت. بر ثروت خويش مسلط نبود و از پيشرفت علم و صنعت در دنيا بي بهره بود و اميد درستي هم به آينده نداشت. اگر در گذشته ـ قبل از دوران استعمار و دخالت خارجيها در كشور ما ـ حكام ايراني و داخلي بر مردم جفا و ستم مي كردند و زور مي گفتند، در طول دوران ورود قدرتهاي استعماري به ايران، هم سلطه ي مستبدان بود، هم اعدامهاي بي محاكمه رواج داشت، هم زورگوييهاي بي حدوحصر و فشارهاي فراوان و اختناقهاي بي اندازه بر ملّت ما روا داشته مي شد و هم مستبدان به وسيله ي قدرتهاي بيگانه حمايت مي شدند و قدرت آنها مضاعف مي گرديد و ثروت كشور ما هم به وسيله ي هر دو ـ هم حكام داخلي مستبد و هم خارجيهاي زورگو ـ به باد غارت مي رفت.
بر ملّت ايران در طول قريب دو قرن چه گذشت؟ وقتي كتابهاي مستشرقاني را مي خوانيم كه در اين مدت به ايران آمدند تا از خوان گسترده يي كه به وسيله ي حكام به يغما مي رفت، استفاده كنند، هر انسان غيوري در وجود خود احساس تنگدلي و فشار مي كند و خجالت مي كشد كه اين گونه بيگانه ها را بر زندگي و مال و جان و سرنوشت سياسي مردم مسلط كردند و اين طور ملّتي بزرگ و با استعداد و نيرومند ـ مثل ملّت ايران ـ را به زنجير كشيدند و زير فشار قرار دادند.
درست است كه استعمار به صورت صريح و آشكار به كشور ما وارد نشد و مثل هند و الجزاير حكومت تشكيل نداد، اما حكامي كه استعمار به وسيله ي آنها در ايران اعمال نفوذ مي كرد، مثل عوامل و ايادي خود آنها براي استعمار عمل مي كردند. از درون، ملّت را خوردند و نابود كردند و عقده هاي اين دويست سال ـ بخصوص در چند سال اخير كه فرهنگ اسلامي و استعداد و آرزوهاي سياسي مردم از سوي استعمارگران و قدرتهاي دخالتگر، بكلي به باد استهزا گرفته شده بود ـ در مردم ما انباشته گرديد.
ملّت ما براي اين كه حركتي انجام بدهند، آماده بودند. رهبر بزرگ و تفكر صحيحي لازم بود كه آنها را هدايت بكند. اين تفكر صحيح، همان تفكر اسلامي بود كه در اعماق جان مردم، ريشه ي ايماني و اعتقادي داشت و آن رهبر و انسان بزرگ هم، همان بزرگمردي بود كه خدا او را براي نجات اين ملّت، بلكه نجات همه ي مستضعفان ـ بخصوص مسلمانها در زمان و قرن ما ـ برگزيد و اين انقلاب عظيم انجام گرفت.
بيانات در ديدار با جمعي از علما، مسئولان و مردم شهرهاي لاهيجان و رباط كريم، جمعي از دانش آموزان و فرهنگيان استانهاي تهران و كرمان و مازندران، گروهي از قاريان قرآن كريم ـ 4/11/68
زنجيرهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي استعمار
مشكل اساسي ما اين بود كه به وسيله ي استعمار، با دهها زنجير بسته شده بوديم. اين زنجيرها، زنجير سياسي و اقتصادي و فرهنگي و استبداد يك حكومت دست نشانده و بي اعتقادي اين ملّت به خود بود. استعمار، اعتقاد و ايمان ملّت به خودش را از او گرفته بود؛ اما انقلاب، زندگي و نشاط و ايمان مردم را به آنها برگرداند.
بيانات در ديدار با جمعي از علما، مسئولان و مردم شهرهاي لاهيجان و رباط كريم، جمعي از دانش آموزان و فرهنگيان استانهاي تهران و كرمان و مازندران، گروهي از قاريان قرآن كريم 4/11/68
22 بهمن تجلّي اعياد ديني
بيست و دوم بهمن، عيد حقيقي براي ملّت ماست. بيست و دوم بهمن، براي ملّت ما در حكم عيد فطري است كه ملّت در آن، از يك دوران روزه ي سخت خارج شد؛ دوراني كه محروميت از تغذيه ي معنوي و مادّي را بر ملّت ما تحميل كرده بودند. بيست و دوم بهمن، در حكم عيد قربان است؛ زيرا در آن روز و به آن مناسبت بود كه ملّت ما اسماعيلهاي خودش را قرباني كرد. بيست و دوم بهمن، در حكم عيد غدير است؛ زيرا در آن روز بود كه نعمت ولايت، اتمام نعمت و تكميل نعمت الهي، براي ملّت ايران صورت عملي و تحقق خارجي گرفت.
بيانات در ديدار با جمعي از علما، مسئولان و مردم شهرهاي لاهيجان و رباط كريم، جمعي از دانش آموزان و فرهنگيان استانهاي تهران و كرمان و مازندران، گروهي از قاريان قرآن كريم ــ 4/11/68
جمهوري اسلامي، ميراث عزيز امام
اعتقاد من بر اين است كه جمهوري اسلامي عظيم و قوي، عزيزترين ميراثي است كه بعد از ميراث اسلامي رسول اكرم، شخص عظيمي براي امت و قوم خود باقي گذاشته است. در اين نظام و مجموعه و در اين كشور و پايگاه و در هر حركت و نقطه ي عزيمتي، يكايك ما مسؤوليم و نسبت به اين راه تعهد و تكليف داريم. امروز، ما به اين نشستها و مذاكره ها و اين گونه صميميتها و همكاريها و از هم خواستن و به هم گفتن و از هم گله كردن و با يكديگر همدلي كردن، احتياج داريم.
بيانات در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي، در آستانه ي يازدهمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران ــ 9/11/68
احياي معنويت، معجزه ي بزرگ انقلاب
در ارزيابي كاري كه به دست امام و با تكيه به قيام لله اتفاق افتاده و بهتر اين است كه من وارد بحث نشوم؛ چون حقيقتاً آن قدر قضيه عظيم و حرف زياد است كه مشكل بتوان حق سخن را ادا كرد. من همين قدر به شما برادران كه كتاب و تاريخ خوانده ايد، بگويم كه سالهاي متمادي است روال حركت عالم به سمت دوري از معنويت و دين است. چند قرن است كه دنيا اين گونه حركت مي كند و البته اين دلايلي دارد و چيز ناشناخته و مجهول العلّه يي هم نيست. در دويست سال اخير ـ يعني قرن نوزدهم و بيستم كه اصطلاحاً قرن روشنفكري و انسانگرايي و اوج پيشرفتهاي صنعتي و علمي است ـ حركت با سرعت به سمت بي ديني و جدا شدن از معنويت بوده است. مقداري از اين سير طبيعي است؛ زيرا لازمه ي آن چيزهايي كه پيش آمد، همين بود. يك مقدار هم حركت ارادي و از روي برنامه ريزي بوده است.
تمام دستگاههاي قدرتمند عالم به اين نتيجه رسيده اند كه بايد دين را از صفحه ي عالم بزدايند. نه اين كه بكلي اسم دين را از بين ببرند؛ بلكه معناي دين حقيقي و خالص را ـ اگر چه به ظواهرش هم احتفاظ بشود ـ از بين ببرند. ايمان واقعي ديني بايد از بين مي رفت و چه قدر پول صرف شد و چه قدر آدمها از روي عقيده ـ و نه خيانت گونه ـ حذف ايمان ديني را براي بشريت لازم دانستند. آنها كتاب نوشتند، كار هنري كردند، تبليغات كردند، زور به خرج دادند، پول خرج كردند تا معنويت را در دنيا ـ از جمله در جهان اسلام ـ از بين ببرند.
آن وقت در چنين دنيايي كه اين همه تلاش ضد معنوي صورت گرفته است، در يك نقطه ي حساس، حكومت و نظامي بر اساس معنويت و اسلام به وجود مي آيد. اين، همه ي معجزه نيست؛ بلكه آغاز معجزه و به وجود آمدن اين حكومت و استقرار دهساله ي آن است كه ما در اين مدت لحظه به لحظه پيش رفتيم. اگر كسي تصور كند كه ما در اين ده سال، يك لحظه متوقف بوده ايم، اشتباه كرده است. در اين ده سال، ما لحظه به لحظه پيشروي و حركت تكاملي داشته ايم. استقرار و حركت تكاملي اين نظام ديني در طول اين ده سال، تمام اين زمامها و بندها و بستهايي كه از طرق مختلف نظام جهاني را حفظ كرده بود، باز كرده و تمام اين اوضاع را به هم ريخته است.
بيانات در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي، در آستانه ي يازدهمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران ــ 9/11/68
عدم تصوّر معجزه انقلاب در دوران مبارزه
آيا آن روزي كه امثال ما و شما، در سياه چالها و سلولها و خانه هاي مخفي و محيط غربت مي رفتيم و مي دويديم، چنين معجزه يي را كه امروز به وقوع پيوسته است، باور مي كرديم؟ آن روزها فشار زيادي روي ما و امثال ما بود و خود من از دو طرف مورد تهديد دستگاه بودم و به خاطر دو جريان و دو پرونده دنبالم بودند. جايي را سراغ كرده بودم كه چند روزي آن جا باشم. از يك محل به آن محل مي رفتم. در خيابان كه راه مي رفتم، وضع خودم را به آن آدمي كه روي زمين يخي صاف ـ مثل شيشه ـ حركت مي كند و بايد با كمال دقت راه برود و مطمئن نيست كه لحظه ي بعد محكم به زمين نخواهد خورد و استخوانهايش نخواهد شكست، تشبيه مي كردم. ما و همه ي برادراني كه در دستگاهها بودند، سالها اين طور زندگي كرديم. آيا فكر مي كرديم روزي ايران كه قلعه ي مستحكم استكبار جهاني است، به قلعه ي مستحكم مبارزه در مقابل آن تبديل بشود؟ ولي ديديد كه شد.
بيانات در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي، در آستانه ي يازدهمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران ــ 9/11/68
پاورقي

 



اجزاي پازل فتنه

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
اگر ما پديده هاي مختلف اوايل انقلاب تا به حال را كنار هم بگذاريم، مي بينيم همه آنها تحت يك طرح كلي و اجزاي يك فتنه اند. قدر متيقن آن چه به جناب ابليس مربوط مي شود گمراه كردن مردم و مبارزه با اسلام است. هم چنين به نص قرآن كريم شاگردان ابليس تنها كساني نيستند كه دشمن جان و مال مردم اند؛ بلكه كساني هم هستند كه دشمن دين مردم اند؛ قرآن كريم مي فرمايد: «و لن ترضي عنك اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم...»1 و در جاي ديگر مي فرمايد: «... و لا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا...»2: مبارزه دشمنان با شما ادامه خواهد يافت و همواره با شما خواهند جنگيد و هدفشان اين است كه اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند. پس عجيب نيست كه براي گمراه كردن مردم و دست برداشتن آن ها از انقلاب اسلامي طرح هايي ريخته شود و برايشان مهم نباشد كه چقدر طول بكشد؛ چون نابود كردن نظام اسلامي براي دشمنان اسلام آن قدر مهم است كه اگر مقدماتش صد سال هم طول بكشد چندان مهم نيست.
در بحث هاي گذشته عرض كرديم كه فتنه جويان براي به ثمر رساندن فتنه، چه روش هايي را به كار مي گيرند و چه كارهايي انجام مي دهند. حال اگر مروري بر بحث هاي مختلفي كه قبلا عرض كرديم داشته باشيم مي بينيم كه مجموع آنها به شكل يك پازل درمي آيد.
از يك طرف از همان اوايل در دانشگاه هاي ما گرايش شك گرايي را ترويج كردند و بر اين نكته پاي فشردند كه عقل انسان زماني كامل مي شود كه بفهمد نمي تواند به چيزي يقين پيدا كند؛ درحالي كه در همه جاي قرآن صحبت از يقين است: «... و بالاخره هم يوقنون»3؛ «و في الارض آيات للموقنين»4؛ ... اين يك قسمت پازل بود.
قدم بعد مربوط به يكي از شاخه هاي معرفت، يعني معرفت ديني است؛ شروع كردند به بررسي براهين اثبات وجود خدا و توحيد و نهايتا گفتند: «هيچ كدام از اين برهان ها تام نيست و اصلا نمي شود دليل عقلي بر وجود خدا اقامه كرد و بر فرض كه وجود خدا ثابت شود، ما كاري با خدا نداريم؛ او براي خودش در آسمان ها خدايي كند. خدا ما را خلق كرده و به ما عقل داده است و ما بايد با عقل خودمان كار كنيم. اصلا خدا به مردم چيزي نگفته است!» اگر بگوييم: «قرآن پيامبر و دين را به ما مي شناساند»، مي گويند: «قرآن كلام خدا نيست و اصلا نمي تواند كلام خدا باشد. وحي تخيلات عرفاني است؛ حالاتي است كه براي كسي پيدا مي شود و او خيال مي كند خدا با او حرف مي زند!» اين هم يك جزء ديگر از اين پازل است.
در قدم بعد گفتند: «بر فرض كه قرآن كلام خدا باشد؛ دليلي نداريم كه هر چه خدا گفته صادق باشد. اين مسئله از مصاديق حسن و قبح عقلي است كه از قضاياي مشهوره و آراء محموده اند و اصلا برهان بردار نيستند. خود شما هم مي گوييد: بعضي جاها دروغ گفتن عيبي ندارد؛ شايد خدا هم دروغ مصلحت آميز گفته است!» در كنار اين حرف ها عصمت را هم انكار كردند. با انكار عصمت و زير سؤال بردن معصومين، تكليف مراجع تقليد هم معلوم است. اين هم مهره ديگر پازل.
با ترويج اين افكار چه چيزي براي اسلام باقي مي ماند؟ اصلا اساسي براي دين باقي نمي ماند و هر چه در اين زمينه پيشرفت كنند پايه هاي اسلام، انقلاب و نظام اسلامي سست تر مي شود. هر روز به وسيله سخنراني ها، مقالات، تحقيقات علمي و فلسفي، و بعد هم با مطالبي كه در روزنامه ها، سايت ها و ماهواره ها منتشر مي كنند، اساس باورهاي اسلامي را هدف قرار مي دهند. آيا اينها ربطي به هم ندارد؟
در كنار حمله به باورها، پايه هاي ارزش ها را هم هدف قرار دادند؛ ارزش هايي كه از ضروريات اسلام و بعضا از ضروريات عقل بشر است. براي اين كه بتوانند پايه هاي ارزش ها را بزنند، سعي كردند در مقابل آن ها ارزش هاي كاذبي ايجاد كنند و براي اين كه در يك جامعه اسلامي بتوانند حرف هاي باطلي را رواج دهند، به حرف هاي خود رنگ و لعاب ديني دادند و از استدلال به آيات قرآن و احاديث كمك گرفتند. اولين ارزش كاذبي كه مطرح كردند اين بود كه گفتند: «اديان مختلفي در دنيا وجود دارد و نمي توانيم كاري كنيم كه همه يك دين داشته باشند و دين هاي ديگر باطل شمرده شوند. در يك روستا يا يك شهر افرادي از دو مذهب شيعه و سني سال هاي طولاني در كنار هم زندگي مي كنند و نمي توانند براي هم اثبات كنند كه كدام حق اند. اين نشانه ي اين است كه خدا نخواسته همه مردم يك دين يا يك مذهب داشته باشند. عارفان هم گفته اند: «به تعداد انسان ها راه به سوي خدا هست.» يكي شيعه است، يكي سني، يكي يهودي، يكي مسيحي و همه ي اينها راهي به سوي خداست!» به اين ترتيب فلسفه جديدي به نام پلوراليسم ديني شكل گرفت. در اين زمينه مقاله اي نوشته شد- كه معروف هم شد- مبني بر اين كه ما صراط هاي مستقيم داريم، نه يك صراط مستقيم! گفتند: «براي اين كه اتباع اديان مختلف با هم جنگ و نزاع نكنند و بتوانند در كنار هم زندگي مسالمت آميزي داشته باشند بايد تساهل و تسامح (تلرانس) را رواج داد!» آنچه به اين هدف ضرر مي زند غيرت و تعصب ديني است. اگر كسي از بدگويي به بزرگان دينش ناراحت شود و براي جلوگيري از توهين به دينش حاضر باشد جان فشاني كند، با مقاصد آنها نمي سازد. آنها براي از بين بردن اين غيرت، تلرانس را ترويج مي كنند.
يادم هست وقتي دولت اصلاحات تشكيل شد، من دعوتي براي آمريكاي جنوبي داشتم. وزير ارشاد وقت هم سفري به كلمبيا داشت كه اتفاقا آن وقت بنده آن جا بودم. اولين سفر خارجي وزير ارشاد جمهوري اسلامي در دوران اصلاحات سفر براي شركت در كنفرانسي بود كه موضوع آن تلرانس بود. تعبير خودماني تلرانس عبارت است از بي غيرتي، بي تفاوتي، نداشتن حساسيت نسبت به دين، اين دقيقا طرحي بود در مقابل كاري كه امام در برابر سلمان رشدي كافر كرد. امام فرمود: «خون سلمان رشدي حلال است»؛ در اين حد حساسيت نشان داد و بسياري از نهادهاي رسمي كشور هم براي ترور رشدي سرمايه گذاري كردند. آنها ديدند اگر وضع به همين صورت ادامه پيدا كند كسي جرأت جسارت به دين را پيدا نمي كند و كار آنها پيش نمي رود. لذا به فكر شكستن اين فضا افتادند. تشكيك در مقدسات، كشيدن كاريكاتور، توهين به بزرگان و... بر همين اساس است. هدفشان اين است كه مردم بي تفاوت شوند. وقتي مردم جسارت بشنوند در ابتدا ناراحت مي شوند، اما وقتي زياد شنيدند عادت مي كنند. روزي كه سلمان رشدي آن حرف را زد همه مردم خونشان به جوش آمد؛ اما حالا بدتر از آن هم گفته مي شود؛ ولي همه به سادگي از كنار آن مي گذرند. اين هم جزئي از آن پازل است.
فتنه گران در عالم خيال خودشان گمان كردند اكنون وقت آن رسيده كه به بهانه ي انتخابات به همه ي آنچه مي خواهند برسند. شعار انتخاباتي بعضي از آنها تغيير قانون اساسي و حذف شوراي نگهبان بود. حذف شوراي نگهبان يعني حذف نهادي كه اسلامي بودن قوانين را تضمين مي كند. مي خواستند از مقدماتي كه از سي سال پيش تدارك ديده بودند بهره برداري كنند.
البته اين رشته سر دراز دارد. اگر همه ي اين گونه اقدامات را بررسي كنيم و بعد هم رواج مظاهر فساد، اعم از فساد اداري، فساد اخلاقي، فساد جنسي، وارد كردن كالاهاي مبتذل و... را به آنها اضافه كنيم، در اين صورت جا دارد احتمال دهيم بلكه يقين كنيم كه شيطاني يا گروهي از شياطين اين ها را برنامه ريزي كرده اند. اگر از شياطين انس نباشند، قطعا شيطان جني نقشه ي اين ها را طراحي كرده است و اين ها همه شاگردان او هستند و هر كدام پروژه اي را عهده دار شده اند. قدر متيقن جناب ابليس چنين كاري را برعهده دارد؛ اما اين كه در بين انسان ها هم كساني باشند كه اين اندازه در شيطنت پيشرفت كرده باشند كه بتوانند نقش ابليس را اين گونه ايفا كنند؟ شايد اثباتش خيلي آسان نباشد؛ اما گويا شواهدي بر اين مطلب وجود دارد.
آماده براي آينده اي سخت تر
به هر حال آنچه ما بايد بدانيم اين است كه در زندگي اجتماعي انسان به خصوص بعد از نهضت حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي دشمناني هستند كه براي براندازي اسلام به دنبال ايجاد چنين فتنه هايي هستند. نبايد گمان كنيم كه فتنه اي برپا شد و خنثي شد و ديگر تمام شد؛ «أحسب الناس أن يتركوا أن يقولوا آمنا و هم لايفتنون». فتنه ها هر روز پيچيده تر مي شود. هنوز نه ابليس مرده و نه شياطين انس و جن از بين رفته اند. احتمال دارد ما در آينده فتنه هايي سخت تر و پيچيده تر داشته باشيم كه امروز نمي توانيم آنها را تصور كنيم. مرور اين مطلب هم براي اين است كه از آنها عبرت بگيريم و مبتلا به آنها نشويم.
1- البقره، 120
2- البقره، 217
3- البقره، 4
4- الذاريات، 20
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14