(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 22 مرداد 1390- شماره 19998

حيات طيبه هدف اصلي انقلاب
مفهوم امر به معروف و نهي ازمنكر

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




حيات طيبه هدف اصلي انقلاب

حيات طيّبه ، هدف اصلي انقلاب
هدف از همه ي مبارزاتي كه ملّت ايران به رهبري امام بزرگوار انجام داد تا انقلاب به پيروزي رسيد و همه ي تلاشهايي كه بعد از پيروزي انقلاب در اين كشور انجام شد، تشكيل حيات طيبه ي اسلامي بود. اسلام براي انسان، روش زندگي مناسب و لايقي قايل است. اگر تنها اين شرايط محقق شد، انسان
مي تواند به سعادت و كمال برسد. تلاش همه ي دلسوزان بشر و راهنمايان بزرگ انسان و انبياي عظام و اوليا و مجاهدان في سبيل الله در طول تاريخ، اين بوده است كه اين حيات طيبه را براي بشر به وجود آورند. از طرف ديگر، سعي همه ي دشمنان انسان و شياطين و طواغيت آن بوده است كه بشر را از اين حيات طيبه دور كنند. لذا عنصر ايمان و دشمني با شيطانها و طاغوتها، از اجزاي اصلي دعوت همه ي پيامبران بوده و عمل پيامبر اسلام (ص) هم بر اين نكته قرار داشته است.
بيانات در ديدار با گروههاي مختلف مردم و ميهمانان خارجي شركت كننده در مراسم دهه ي فجر و كنفرانس انديشه ي اسلامي ــ 13/11/68
خصوصيات استثنايي انقلاب
اگرچه در دوران كنوني و در اين قرن ـ يعني در قرن بيستم ميلادي ـ در سرتاسر عالم انقلابهاي گوناگوني به وجود آمد، اما انقلاب اسلامي در ايران، يك انقلاب استثنايي بود. تاكنون، همه چيز اين انقلاب استثنايي بوده است و از اين جهات، با انقلابهاي ديگر قابل مقايسه نيست.
البته، بحث بر سر انقلابهاست. تحولاتي كه با كودتاهاي نظامي در دنيا انجام گرفته، اگرچه در بعضي از كشورها، اسم همان تحولات را هم انقلاب مي گذارند، اما آنها قابل اين نيستند كه وقتي درباره ي انقلاب بحث مي كنيم، از آنها هم صحبت كنيم. وجود آنها، حساب ديگر و مسأله ي ديگري است. بحث بر سر انقلابهاست؛ يعني آن تحولاتي كه به وسيله ي مردم انجام گرفت و ناظر به اصول و مباني اعتقادي و اجتماعي جامعه بود. اگرچه اين گونه انقلابها، در چند ده سال اخير در دنيا زياد اتفاق افتاده است، اما هيچ كدام مثل انقلاب اسلامي ما نبود و به همين خاطر است كه اين انقلاب با گذشت يازده سال، همچنان درخشندگي خود را در سطح جهان حفظ كرده است.
دو خصوصيت از خصوصيات استثنايي اين انقلاب را مطرح مي كنم كه همين دو خصوصيت، بيشترين تأثير را در وجهه ي اين انقلاب در دنيا داشت؛ همچنان كه بيشترين تأثير را در پيروزي و ماندگاري انقلاب در كشور اسلامي داشت. همين دو خصوصيت بود كه با گذشت چندين سال، هنوز موجب شده است كه در گوشه و كنار عالم، به پيروي از اين انقلاب و در پرتو آن، از سوي كساني حداقل حركات و تحولات و تلاشهايي انجام بگيرد.
1. ابتنا بر ارزشهاي ديني، اخلاقي، معنوي
يكي از اين دو خصوصيت، عبارت بود از اين كه مبناي اين انقلاب، ارزشهاي ديني و اخلاقي و معنوي بود و خصوصيت ديگر اين بود كه انقلاب بر پايه ي اراده و خواست مردم در تشكيل و اداره ي حكومت باقي ماند. يعني پس از پيروزي انقلاب، اهميت نقش مردم از آنها سلب نشد و به عنوان يك عنصر براي انقلاب باقي ماند. اين دو خصوصيت، در انقلاب ما وجود دارد.
انقلابهاي ديگر، غالباً بر مبناي تفكرات مادّي انجام گرفته است. ممكن است اين تفكرات، افكار مادّي مكتبي و مسلكي ـ يعني تفكرات ماركسيستي و كمونيستي ـ باشد و يا اين كه اعتقادي هم به يك مكتب مادّي نداشته باشند؛ بلكه بر مبناي مادّي نگري ـ مثل گروههاي ميهن دوست و ميهن پرستي كه در بعضي از كشورها اقداماتي را انجام مي دهند و بينش ديني ندارند ـ عمل كنند.
همه ي انقلابها اين گونه اند. حتّي انقلابهايي كه مقدّمات آنها مذهبي يا اسلامي بوده است، در انتها از حالت اسلامي بودن خارج شدند؛ مثل بعضي از كشورها كه در اول، انقلابشان در مساجد شكل گرفت و نهضت از مساجد يا مدارس ديني شروع شد ـ هم در آسيا و هم در آفريقا ـ ليكن بعد كه حركات رشد پيدا كرد، چون در ميان مذهبيون، قوّت رهبري كافي وجود نداشته، ديگران آمدند و امور را قبضه كردند و خط را از حالت مذهبي، به سمت لامذهبي بردند.
تقريباً هيچ نقطه يي از دنيا را كه در آن انقلاب شده باشد، سراغ ندارم كه از اين قاعده ي كلي خارج باشد؛ ولي در كشور ما اين طور نشد. انقلاب از خانه ي مذهب ـ يعني مسجد و مدرسه ي ديني ـ آغاز شد و جهت گيري مذهبي در انقلاب روزبه روز افزايش پيدا كرد و نقش مذهب و ارزشهاي معنوي، آن قدر قوي شد كه كساني را به ميدان انقلاب كشاند كه معمولاً در هيچ انقلابي، اين گونه آدمها به ميدان نمي آيند. حتّي افراد مسن و بي خبر از مسايل سياسي و آدمهايي را كه در شهرها و روستاهاي دورافتاده زندگي مي كنند، به ميدان انقلاب و مبارزه كشاند. علاوه ي بر اين، روحيه ي مذهبي در اين انقلاب كاري كرد كه در دوران انقلاب، كمترين ضايعه به وجود آيد. اين، نكته ي مهمي است كه اگر كساني در انقلابهاي مادّي دنيا ـ مخصوصاً انقلاب اكتبر كشور روسيه ـ مطالعه كرده باشند، معناي اين مطلب را خيلي خوب مي فهمند.
آن جاهايي كه انقلابي بر اساس لامذهبي به وجود آمده، در هنگام شكوفايي انقلاب و اوج نهضت انقلابي، ضايعات فراواني ايجاد شده است؛ چون مردمي كه تحت هيچ قانون و قاعده و ضابطه يي نيستند و نظامي را از بين بردند و هنوز هم چيزي جايگزينش نشده، قاعدتاً در معاملات اجتماعي و برخوردها و
انتقام گيريشان، خيلي بي محابا عمل مي كنند. در آن انقلابي كه اشاره شد، از اين قبيل قضايا زياد اتفاق افتاده است. كساني كه قضاياي آن انقلاب و امثال آن را خوانده باشند، اين نكته را تصديق مي كنند. انتقام كشيها، سوءاستفاده ها، آدمهاي ناباب، مدتي بخشي از كشور را براي خودشان قرق مي كنند و چه قدر اموال را از بين مي برند و چه قدر نفوس بي گناه را نابود مي كنند و از اين قبيل.
اين مسايل، در انقلاب ما اتفاق نيفتاد. در اين جا، وقتي مردم تهران دكانها را بستند و زندگي را تعطيل كردند و همه وارد ميدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهاي اطراف، براي مردم نان آوردند؛ يعني همدردي كامل كردند. در اين جا، مسأله ي خشم مردم به خاطر يك قضيه ي مادّي نبود؛ بلكه مسأله ي دين و معنويت و خدا بود و اين به سبك ديگري در زندگي مردم اثر مي گذارد و به فعاليتهاي آنها شكل مي دهد. بعد هم وقتي انقلاب پيروز شد، حكومتي كه به وجود آمد، بر اساس انقلاب، يك حكومت اسلامي بود؛ يعني جمهوري اسلامي. اين حكومت، به سمت چپ و راست حركت نكرد؛ بلكه در خط مستقيم دين باقي ماند. وقتي جمهوري اسلامي هم تشكيل شد، با گذشت زمان راه دين را رها نكرد؛ بلكه درست در قانونگذاري و انتخاب مسؤولان و مجريان و كارگزاران اصلي نظام ـ مثل نمايندگان مجلس و ديگران ـ مردم با معيارهاي اسلامي وارد ميدان شدند.
دين، خصوصيت انقلاب بود و ماند. اين طور نبود كه روزي دين خصوصيت انقلاب باشد و پس از چندي، اين خصوصيت از انقلاب گرفته بشود و به چيز ديگري تبديل بشود. اين يك خصوصيت، در هيچ يك از انقلابها نبود وهمين، يكي از مهمترين عوامل بود تا هر جاي دنيا قلبي براي دين و اسلام مي تپد، به جمهوري اسلامي ـ كه براي اسلام حركت مي كند و به اعلاي كلمه ي اسلام فكر مي كند ـ علاقه مند باشد.
2. مردمي بودن
خصوصيت دوم، مردمي بودن است. انقلابهاي ديگر ـ آنها كه حقيقتاً انقلاب بودند ـ پس از پيروزي خود، اغلب نسبت به مردم بي اعتنا شدند. كودتاها و حركات نظامي و امثال اينها را كاري نداريم. انقلابها، هميشه در همه جاي دنيا به دست مردم به وجود آمده؛ اما بعد از آن كه به پيروزي رسيده يا در آستانه ي پيروزي قرار گرفته، احزاب يا حزب جاي انقلاب و مردم را گرفته است و مردم كنار رفته اند. مثل كشورهاي كمونيستي و سوسياليستي دنيا كه نظامهاي خيلي از آنها، با يك انقلاب به وجود آمده بود و مردم در آن نقش داشتند و به گروه انقلابي و مبارز مردم كمك كرده بودند؛ اما در همه ي اين كشورها، به مجرد اين كه انقلاب به پيروزي نزديك شد يا به پيروزي رسيد، مردم ديگر هيچكاره شدند و حزب همه كاره شد. حزب كمونيست يا هر اسم ديگري كه براي حزب حاكم داشتند، هر كاري كه خواست بكند، به نام مردم كرد، اما مردم در هيچ كار نقش نداشتند؛ همان مردمي كه به خيابانها آمده بودند، يا به نحوي از انحا مبارزه كرده بودند، يا مثلاً از گروه مبارز پشتيباني كرده بودند.
مردم، حتّي اين حق را نداشتند كه يك نماينده به مجلس قانونگذاري بفرستند. در هيچ كدام از اين كشورها كه به اصطلاح كنگره هاي ملي دارند و همان مجالس قانونگذاري آنهاست، نمايندگان مردم حضور ندارند! اصلاً مردم هيچ نقشي نداشتند. اين، چيز خيلي عجيبي است. اما همين چيز عجيب، همه جاي دنيا بود.
در يكي از سفرهايي كه يكي دو سال قبل به يكي از همين كشورهاي سوسياليستي رفته بوديم، يكي از همراهان ما كه از نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي بود، با مقامات مجلس ملي آن كشور راجع به مجلس صحبتهايي كرده بود. اطلاعاتي از مجلس ما به آنها داده بود و اطلاعاتي هم از مجلس آنها گرفته بود. ما نشسته بوديم و راجع به موضوعي صحبت مي كرديم. ايشان، با يك قيافه ي خيلي جدي پيش ما آمد و گفت: ما چيزهاي مهمي از اين آقايان ـ كه ميهمانشان بوديم ـ ياد گرفتيم. او گفت: وقتي كه راجع به مجلس با اينها صحبت كرديم، از اينها پرسيديم كه مجلس شما چگونه است و چند عضو دارد و چه مواقعي تشكيل مي شود و رئيسش چگونه انتخاب مي گردد؟ معلوم شد كه مجلس ملي اينها، متشكل از افرادي است كه به وسيله ي دستگاهها و سازمانهاي حزبي وابسته به خود حكومت تشكيل مي شود. يعني مثلاً پانصد، ششصد نفر آدم به عنوان اعضا و نمايندگان كنگره، به وسيله ي همان دستگاههاي حزبي انتخاب مي شوند. بعد اين افراد كه نام تجمعشان كنگره ي ملي است، سالي دو مرتبه جلسه تشكيل مي دهند!!
شما ببينيد در اين كشور كه فقط سالي دومرتبه مجلس قانونگذاريشان تشكيل مي شود، قانون را چه كسي وضع مي كند؟ اختيار قانونگذاري دست كيست؟ دست همانهايي است كه در رأس تشكيلات حكومت قرار دارند. اگر بپرسيد اسم حكومت شما چيست؟ مي گويند: حكومت دموكراتيك سوسياليستي؛ يعني حكومت مردمي. اسمش مردمي است، در حالي كه در هيچ امري از امور آن كشور، مردم دخالت ندارند و اين، همان مردمي هستند كه انقلاب را به پيروزي رساندند. اسم اين كشورها هم كشور انقلابي است. همه ي انقلابهايي كه ما در دنيا ديديم و كشورهايي كه بر اساس يك انقلاب، نظامي را به وجود آوردند، تقريباً به همين شكلي بودند كه مطرح كردم.
در كشور ما، انقلاب از روز اول، همه ي نقشها در همه ي امور را به مردم داده است. يعني مجلس را ـ كه محل قانونگذاري است ـ مردم تشكيل مي دهند و نمايندگان مردم به آن جا مي روند و هيچ كس هم حق ندارد نماينده يي را به مردم تحميل كند. يك نفر نماينده هم از اين دويست و هفتاد نفر، بدون آراي مردم به مجلس نمي آيد. رئيس جمهور را ـ كه مجري امور و مدير و رئيس اداره ي كشور است ـ مردم با آراي خودشان انتخاب مي كنند. هر كسي را كه دلشان خواست، انتخاب مي كنند. اختيار با مردم است.
اين وضعي كه انتخابات رياست جمهوري در ايران دارد، حتّي در كشورهاي دموكراتيك غرب هم اين وضعيت نيست؛ چون در آن كشورها، احزاب در مقابل هم صف آرايي مي كنند و هر حزبي، اسم كسي را به عنوان كانديدا ذكر مي كند. مردمي كه به آن كس رأي مي دهند، در حقيقت به آن حزب رأي مي دهند و خيلي ها آن كس را اصلاً نمي شناسند. به هر جهتي طرفدار اين حزبند و انگيزه هاي گوناگون اقتصادي و سياسي و غيرسياسي موجب مي شود كه طرفدار فلان حزب باشند و به خاطر طرفداري آن حزب، به كانديداي آن تشكيلات رأي مي دهند و خود آن كانديدا را هم اصلاً نمي شناسند.
نظامي كه در آن حاكم ـ چه رهبر، چه رياست جمهوري، چه رياست قوّه ي قضاييه، چه مجلس شوراي اسلامي ـ متكي و متصل به مردم و مورد علاقه و پشتيباني و حمايت آنهاست، نظام جمهوري اسلامي است كه نه امريكا و متحدانش و نه شرق و غرب ـ آن روزي كه دو قدرت بزرگ در دنيا وجود داشت ـ و نه هيچ قدرتي قادر نيست اين نظام و حكومت را متلاشي و بلكه متزلزل كند.
خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ــ 20/11/68
پاورقي

 



مفهوم امر به معروف و نهي ازمنكر

سلسله مطالب پيش روي، بخشي از مباحث امر به معروف و نهي از منكر استاد فرزانه، آيت الله محمدتقي مصباح يزدي،
دامت بركاته، است كه با تلاش حجت الاسلام والمسلمين آقاي قاسم شبان نيا نگارش يافته است. هدف اصلي اين سلسله مطالب ، انتشار مجموعه مباحث منسجم درباره امر به معروف و نهي از منكر براي همه كساني است كه دغدغه احياي اين فريضه فراموش شده را در جامعه اسلامي دارند.
مقدمه
امر به معروف و نهي از منكر از جمله فرايض ديني و از ضروريات اسلام است1 كه جامعه ديني را پرنشاط مي سازد، و در صورت اهتمام مردم و مسئولان به اين وظيفه شرعي، بسياري از زشتي ها از جامعه رخت برمي بندد و ارزش هاي ديني و انساني حاكم مي شود. اين امر به قدري بديهي مي نمايد كه حتي محققاني همچون مايكل كوك انگليسي، اين فريضه ديني مسلمانان را ستوده اند و خلأ چنين تكليفي را در جوامع فعلي خود، زمينه ساز رشد رذايل و بي اعتنايي آنان در برابر مفاسد و شرارت هاي رو به افزايش آن جوامع دانسته اند. مايكل كوك، شاهد واقعه اي زشت و ننگين در يكي از خيابان هاي شهر شيكاگوي آمريكا و بي اعتنايي مردم به آن بوده است، و همين امر او را وامي دارد تا پس از حدود 12 سال تحقيق، و مطالعه 1700 كتاب و مقاله، كه بيش از
سه چهارم آن كتب اسلامي است، كتابي مفصل درباره امر به معروف و نهي از منكر بنگارد.2 چنين امري حاكي از آن است كه اين فريضه ديني، كه مورد غبطه غيرمسلمانان واقع شده است، چه جايگاه رفيعي دارد و توجه به آن مي تواند زمينه تحقق مدينه فاضله مورد نظر انبياي الهي و امامان معصوم(ع) را در جامعه اسلامي فراهم كند.
از اين روي براي ترويج و توسعه اين فريضه فراموش شده، وظيفه سنگيني برعهده انديشمندان و عالمان دين است تا آن را تعريف، تبيين و تشريح كنند. آيت الله مصباح يزدي، دامت بركاته، از جمله بزرگ انديشمنداني است كه با توجه به اهميت و جايگاه رفيع اين فريضه، همواره در بيانات خود كوشيده اند تا اين دغدغه را در سطح جامعه ايجاد كنند كه ترك اين فريضه، در ميان مردم و نيز مسئولان نظام، چه تبعات شومي را در پي دارد. در اين نوشتار تلاش خواهد شد تا با توجه به بيانات ارزنده ايشان در آثار مختلف چاپ شده و نيز سخنراني هاي مختلف، تا پايان سال 1383، مجموعه مباحثي از امر به معروف و نهي از منكر گردآوري، تدوين و تحقيق گردد. گفتني است، ايشان در اين مباحث، بيش از هر چيز، به ابعاد سياسي، اجتماعي و فرهنگي اين فريضه توجه كرده اند و از اين روي تفاوت هايي در چگونگي طرح مباحث از سوي ايشان با بيان فقهاي عظام در كتب فقهي وجود دارد. اميد است نشر اين سلسله مطالب گامي در مسير احياي اين فريضه فراموش شده در جامعه باشد.
مفهوم امر به معروف و نهي از منكر
واژه «معروف» از ريشه «عرف» به معناي كار خوب و پسنديده است، و خداپرستان از آن «پسنديده نزد خدا» را اراده مي كنند. «منكر» نيز از ماده «نكر»، و معناي آن برخلاف معناي معروف بوده، در عرف دين داران، به معناي كاري است كه خداوند از آن راضي نباشد. بدين ترتيب، امر به معروف، يعني دستور دادن به كارهاي خير، و نهي از منكر يعني باز داشتن از كارهاي زشت و ناپسند.
در مسير تحول واژه ها، معناي آنها گاه توسعه و گاه تضييق مي يابد. در برخي نمونه ها، استعمال يك واژه سبب مي شود مفهوم آن از مقتضاي اصلي خود، وسعت بيشتري يابد. درباره مفهوم امر به معروف و نهي از منكر نيز چنين است. فقها و بزرگان وقتي درباره موضوع امر به معروف و نهي از منكر بحث مي كنند، مي گويند در كلمه امر، مفهوم «علو» يا «استعلا» نهفته است؛ يعني كسي كه امر مي كند، يا بايد بر مأمور برتري داشته باشد، يا خود را در چنين مقامي قرار دهد و از موضع بالاتر امر كند. خواهش و استدعا كردن «امر» نيست. اينكه كسي بگويد «خواهش مي كنم اين كار را بكنيد» امر نيست. مقتضاي كلمه امر اين است كه بايد به صورت استعلا باشد. حتي برخي فقها احتياط كرده، مي گويند تكليف امر به معروف و نهي از منكر زماني تحقق مي يابد كه امركننده به معروف، با لحاظ «استعلا» امر كند.3 مقام معظم رهبري نيز مراد از استعلا را اين چنين مشخص كرده اند:
طرف امر به معروف و نهي از منكر فقط طبقه عامه مردم نيستند. حتي اگر در سطوح بالا هم هستند شما بايد به او امر كنيد نه اينكه از او خواهش كنيد. بايد بگوييد آقا! نكن؛ اين كار يا اين حرف درست نيست. امر و نهي بايد با حالت استعلا باشد. البته اين استعلا معنايش اين نيست كه آمران حتما بايد بالاتر از مأموران و ناهيان بالاتر از منهيان باشند؛ نه، روح و مدل امر به معروف، مدل امر و نهي است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرع نيست. نمي شود گفت كه خواهش مي كنم شما اين اشتباه را نكنيد؛ نه، بايد گفت: آقا! اين اشتباه را نكن؛ چرا اشتباه مي كني؟ طرف هر كسي است؛ بنده كه طلبه حقيري هستم؛ از بنده مهم تر هم باشد، او هم مخاطب امر به معروف و نهي از منكر قرار مي گيرد.4
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سيد روح الله خميني، تحرير الوسيله ، ج 1، مقدمه كتاب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر، ص .397
1- ر.ك. مايكل كوك، امر به معروف و نهي از منكر در انديشه اسلامي، ج 1، ص 9-12.
1- سيد روح الله خميني، تحرير الوسيله ، ج 1، باب القول في اقسامهما و كيفيه وجوبهما، مسئله 31، ص 99.3
2- مقام معظم رهبري، در ديدار با مسئولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي، 91/4/9731.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14