(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 26 مرداد 1390- شماره 20002

ائتلاف جريان فتنه و انحراف در بستر انتخابات رقم مي خورد
كارنامه خواني، راه تشخيص اصلح
روحيه جهادي، ويژگي ها و شاخصه ها



ائتلاف جريان فتنه و انحراف در بستر انتخابات رقم مي خورد

محمدمهدي تقوي
جريان فتنه از مدت ها قبل در انتظار ظهور جرياني از درون اصول گرايان بود كه برضد خود اين جريان شمشير بكشد. سران جناح اصلاحات «تئوري» لازم براي نزديكي به چنين جرياني را تدوين كرده بودند كه مي گويد: «دشمن دشمن خود را دوست خويش قلمداد كن و با او طرح همكاري و هم پيماني بريز.»
در مسير انتخابات، روابط و مراوده هاي رمز گونه اي ميان نيروهاي سياسي در حال شكل گيري است كه اين روابط رمز گونه باعث شده است صحنه ي كشور شاهد ائتلاف ها و آرايش هايي متفاوت از همه دوره هاي گذشته باشد. اما اين ائتلاف ها و داد و ستدهاي پيچيده همگي در پستوهاي سياست جريان دارد. با اين حال اين ائتلاف هاي پشت صحنه، اكنون نشانه ها و علايم خويش را آشكار ساخته است. علايم ائتلاف هاي جديد در موضع گيري سران دو جريان برضد ارزش ها، اصول نظام و انتخاب شعارها و مفاهيم تازه براي نفوذ در لايه هاي جوان نمايان است.
نشانه هاي روشن اين ائتلاف پيچيده اكنون ميان »جريان انحراف« و »جبهه فتنه« پديدار گشته است. به لحاظ موقعيّت، جغرافياي سياسي اين دو جريان يكسان نيست؛ يكي در بيرون از قدرت در كمين فرصت ها نشسته است و ديگري در درون قدرت بر سر سفره ي نظام جا خوش كرده است. اين تفاوت، در سير حيات آن ها نيز ديده مي شود، در حالي كه يكي از اين دو جريان، خاستگاه خود را جريان اصول گرايي مي داند و با شناسنامه ي اصول گرايان وارد قدرت شد و اعتبار و قدرت او در كسب كرسي هاي زرين دولت، مديون جريان اصول گرا و شعار عدالت خواهي است؛ اما گروه دوم در تمامي دوره هاي انتخاباتي سال هاي اخير در برابر جريان ارزشي و اصول گرايي صف بسته است. اين جريان زماني زير بيرق »كارگزاران سازندگي« حركت مي كرد و در برهه اي ديگر با نام خط امام(ره) و يا اصلاح طلبي، مجلس و دولت را در دست گرفت.
به رغم اين تفاوت ها در خاستگاه، سير و سوابق دو جريان ياد شده اكنون شعارها و مفاهيم مشترك و يا همساني را براي مبارزه با جريان اصول گرايي و حتي نظام مقدس اسلامي برگزيده اند. اين هم سويي و هم گرايي نانوشته، دگرگوني جدي در ساختار سياسي و حزبي كشور را در پي دارد زيرا جرياني در درون نظام و بهره مند از تمامي مواهب قدرت براي پيشبرد اهداف سياسي خويش به يك جريان رانده شده ي نظام و مغضوب جامعه دست اتحاد مي دهد. بدون شك، چنين ائتلافي در عمل به جابه جايي ميان جريان اپوزيسيون و گروه درون نظام مي انجامد. اگر به درستي در آهنگ اين ائتلاف ها و يارگيري هاي سياسي تأمل شود، آن گاه مشخص خواهد شد كه چرا انتخابات مجلس نهم پيچيده ترين دوره ي رقابت در تاريخ جمهوري اسلامي نام گرفته است. به باور بسياري از ناظران، ائتلاف ها و تباني هاي اين دوره با هيچ مقطعي قابل قياس نيست و براي نخستين بار ممكن است نامزدان و جريان هاي سياسي با تابلوي گروه هاي ديگري به صحنه بيايند. در اين فضا احتمالاً تشخيص خط و خطوط جريان هاي سياسي در ميدان انتخاب دشوارتر از قبل خواهد شد، گويي انتخابات 12 اسفند، يك نيمه ي پنهان دارد.
احزاب در روي صحنه چيزي را به عنوان شعار انتخاباتي خويش اعلام خواهند كرد اما در پشت پرده خلاف آن را تعقيب خواهند نمود. اين در حالي است كه در چند انتخابات گذشته كه به پيروزي گفتمان عدالت خواهي منجر شد، جبهه ي اصول گرايان همواره يك حريف و مخالف نام آشنا پيش رو داشت و آن جريان اصلاح طلبان يا همان جبهه ي فتنه بود. اما در اين دوره، گروهي كه در تمامي انتخابات ياد شده زير بيرق اصول گرايي پنهان بود، نه تنها به تشكيل جبهه ي جديد مبادرت كرده بلكه به جريان هاي رانده شده ي نظام و فتنه گران 88 نيز چراغ سبز نشان داده و در عمل جاده صاف كن آن ها براي بازگشت به صحنه شده است.
اين ارتباط چند لايه و در عين حال پنهان ميان جريان انحراف و جبهه ي فتنه نيازمند كاوش عميق است. اين چنين ائتلافي از هم اكنون فضاي سياسي جامعه را ملتهب و اذهان نيروهاي ارزشي را دچار تشتت كرده است و مي توان انتظار داشت در آينده نيز جامعه را به سمت تقابل هاي بزرگ سوق دهد. با نگاه به اين رشته تهديدهاست كه بزرگان جامعه نظير حضرت »آيت الله مهدوي كني« توصيه مي كنند: »بايد در انتخابات مجلس نسبت به جرياني كه به اسم انحراف مطرح است و نيز اصلاح طلبان حواستان جمع باشد.»[1]
وجوه هم گرايي جبهه ي فتنه و جريان انحراف
1- نگاه مشترك به مفهوم قدرت و سياست
جريان انحراف در عرصه ي سياست فاقد يك جهان بيني و چارچوب فكري روشن است. دست كم رفتار شناسي اين جريان در سه مقطع مديريتي به عنوان مشاوران و همراهان «محمود احمدي نژاد» (دوره ي شهرداري تهران، دولت نهم و دولت دهم) گوياي آن است كه اين جريان بيش از آن كه يك قطب و جبهه ي فكري باشد، بازيگري اپورتونيست است كه براي كسب فرصت ها و به چنگ آوردن موقعيّت هاي سياسي و اقتصادي تلاش مي كند.
تعاريفي كه ليدر اين جريان از مفهوم سياست و آرمان هاي سياسي ارايه مي كند، فقط با تفكر جريان هاي پراگماتيست در مكاتب سياسي ديگر هم پوشاني دارد. جريان انحراف نيز به سياست با همان تعريفي كه رئاليست ها و پراگماتيست هاي آمريكايي و اروپايي بدان مي نگرند (كسب قدرت، حفظ قدرت، افزايش قدرت) نگاه مي كنند. در اين تعريف پيداست كه اصول گرايي و داشتن خط قرمز و يا مرزبندي با جريان هاي ديگر معنا و مفهومي ندارد.
نشانه هاي روشن اين ائتلاف پيچيده اكنون ميان «جريان انحراف» و «جبهه ي فتنه» پديدار گشته است. به لحاظ موقعيّت، جغرافياي سياسي اين دو جريان يكسان نيست؛ يكي در بيرون از قدرت در كمين فرصت ها نشسته است و ديگري در درون قدرت بر سر سفره ي نظام جا خوش كرده است.
اين نگاه به مفهوم سياست ورزي، اولين نقطه اي است كه جريان انحراف را به اصلاح طلبان آمريكايي پيوند مي دهد. تعريف سياست به معناي كسب قدرت - به هر نحو ممكن - همان چيزي است كه شمار بسياري از تئوريسين ها و رهبران حزبي تجديدنظر طلبان به آن اعتقاد دارند. آن هابراساس قانون مصالحه عمل مي كنندو در منطق جريان انحراف نيز سياست با مصالحه مساوي است. كنار گذاشتن اصل مصالحه يا مماشات در ميدان سياست مساوي با انتحار و خودزني است. يك فعال سياسي و گروه كنش گر در هر مكان و زمان بايد آماده مراوده با جريان هاي سياسي ديگر باشد. مهم نيست كه گروه مقابل داراي چه ايدئولوژي و آرماني باشد و...» اين سخن بارها از زبان ليدرهاي اصلاح طلبان شنيده شده كه تابوهاي سياسي در ميدان سياست معنا و مفهومي ندارد و يك جريان اگر منافع و مصالحش اقتضا كند، بايد حتي با سرسخت ترين دشمنانش وارد مذاكره و مصالحه شود. اصلاح طلباني كه اكنون در رختكن رقابت سياسي، خود را براي وارد شدن به ميدان انتخابات آينده گرم مي كنند به ريسمان همين تئوري آويخته اند.
2- حريف مشترك (دشمن دشمن تو، دوست توست)
از گفته هاي كساني كه در ماه هاي اخير به عنوان سخن گوي جريان انحراف ظاهر شده اند پيداست اين جريان براي مقابله با جريان بزرگ اصول گرايي از تاكتيك هاي زيادي استفاده مي كند كه بارزترين آن تاكتيك يارگيري از جبهه رقيب اصول گرايي است. اين موضوع را براي نخستين بار «عباس اميري فر» (فردي كه از سوي اسفنديار مشايي، رياست كميسيون فرهنگي نهاد رياست جمهوري را برعهده گرفت) اعلام كرد. او كه داراي روابط خويشاوندي با اعضاي سازمان نامشروع مجاهدين انقلاب است، در مصاحبه اي به طور رسمي دشمن اصلي جريان منسوب به مشايي را اصول گرايان خواند و گفت: «ما در مجلس بايد اصول گرايان را شكست بدهيم.»
اعلام همين استراتژي كه دشمن اصلي جريان انحراف در انتخابات آينده، گروه هاي اصول گرا هستند، كافي بود كه اصلاح طلبان براي پيشروي در زمين حريف وسوسه شوند.
جريان فتنه از مدت ها قبل در انتظار ظهور جرياني از درون اصول گرايان بود كه برضد خود اين جريان شمشير بكشد. سران جناح اصلاحات «تئوري» لازم براي نزديكي به چنين جرياني را تدوين كرده بودند. اين تئوري همان است كه مي گويد: «دشمن دشمن خود را دوست خويش قلمداد كن و با او طرح همكاري و هم پيماني بريز.»
اين نظريّه را اصلاح طلبان از مربيان ليبرال خويش در كلاس هاي ديپلماسي آموخته بودند و اكنون در عرصه ي سياست عملي به كار گرفته اند. با اين نگاه، آن ها تعريف جديدي از مفاهيم «رقابت و رفاقت» ارايه مي كنند. اما ليست دشمنان مشترك جريان انحراف با جريان فتنه، فقط به احزاب اصول گرا محدود نمانده است. تمامي نهادهايي كه زماني هدف حملات رسانه اي و جنگ رواني نيروهاي اصلاحات بودند، اكنون در ليست دشمنان جريان انحراف قرار دارند: «شوراي نگهبان، سپاه، مرجعيّت، نيروهاي ارزشي و بسيجي و ...»
در اين بخش، تاريخ به شكل تراژدي گونه اي در حال تكرار است زيرا هر چه به انتخابات نزديك تر مي شويم، نهادهاي ارزشي از شوراي نگهبان تا سپاه بيش از گذشته آماج حملات رسانه ها و تريبون هاي جريان انحراف قرار مي گيرند.
3-نگاه مشترك به جهان خارج
به اعتقاد ناظران، از جمله رفتارهاي جريان انحراف كه سران جبهه ي فتنه در داخل و خارج را به فكر نزديكي به اين جريان سوق داد، همانا نگاه ليدر جريان انحراف به روابط بين الملل و سياست خارجي است. نبايد از نظر دور داشت كه سياست جريان فتنه از دوره ي كارگزاران تا اصلاح طلبان بر اصل تنش زدايي استوار بود. آنان مرزبندي ها با نظام سلطه را كنار نهادند و اعلام كردند، حتي با قطب دشمنان ايران نيز سر ستيز ندارند. جريان انحراف نيز اولين تحركات خويش را از سياست خارجي شروع كرد؛ آن هم با اتخاذ اين موضع بي سابقه كه «مردم اسراييل و ايران دشمني ندارند.» اين موضع گيري فراتر از موضع تنش زدايي دولت هاي «هاشمي رفسنجاني» و «خاتمي» بود كه تعهدي نانوشته نسبت به عدم مخالفت با فرآيند صلح خاورميانه (سازش اعراب و رژيم مجعول صهيونيستي) داشتند.
وزارت خارجه ي دولت هاي رفسنجاني و خاتمي براي گشودن باب دوستي با نزديك ترين شركاي اسراييل و آمريكا تلاش كردند و در اين راستا حتي در پي جلب همكاري «حسني [نا]مبارك» و «شاه اردن» برآمدند. جريان انحرافي نيز بيش ترين تلاش را در اين باره صرف كرده و حتي شاه اردن را به ايران دعوت نمود و براي گشودن باب دوستي با «مصر مبارك» روزشمار تعيين نمود.
سياست درهاي باز در روابط خارجي از زمره اشتراكاتي است كه در آينده مي تواند اين دو جريان را بيش از گذشته به هم نزديك سازد. آن ها هر دو براي جذب نيروهاي خارج تلاش مي كنند و اين كه در هر محفل و مجلسي مي گويند كه سرمايه گذاران بايد بدون هيچ قيد و شرطي وارد كشور شوند، نمونه اي از اين تلاس است. نكته ي مهم اين است كه اين اشتراك جريان انحراف و جبهه فتنه از نگاه قدرت هاي خارج به ويژه اروپا و آمريكا به عنوان پشتيبانان اصلي اصلاح طلبان پنهان نخواهد ماند.
4- ايدئولوژي زدايي
بالاترين نقطه ي وفاق و اشتراك اين دو جريان، در مخالفت آن ها با اسلامي كردن چهره ي جامعه و اسلام گرايي در عرصه ي خارج ديده مي شود. اصلاح طلبان اين هدف را تحت عنوان ايجاد «جامعه ي مدني» دنبال كردند و جريان انحراف آن را تحت عنوان «ايران گرايي» تعقيب مي كند. در هر حال براي دو جريان، آرمان ها و ارزش ها در ابعاد مختلف، امري دست و پاگير تلقي مي شود و ليدر هاي دو جريان نگاه ايدئولوژيك را در تمامي تصميم گيري هاي حكومتي به شدت زير سؤال مي برند. ليدرهاي اصلاح طلبان از پايان عصر انقلاب ها سخن گفتند و اين كه (حضرت امام) خميني به موزه ها پيوسته است و معادل اين سخن از سوي ليدر جريان انحراف به اين صورت مطرح شد كه: «دوران اسلام گرايي پايان يافته است.»
در هر حال مواضع بي پرواي جريان انحراف برضد مباني ارزشي نظام و چالش آن با ويژگي اسلامي بودن به شدت مورد توجه اصلاح طلبان است زيرا جريان فتنه نيز در سياست داخلي و خارجي و در بحث ساختن جامعه ي ايده آل خويش بر عنصر ايراني بودن و ملي گرايي تكيه ي زيادي كرده است؛ هر چند اين مقصود خويش را تحت عنوان عامه پسندي چون «منافع ملي» مطرح نمود.
در سياست داخلي اين تضاد آن ها با مجموعه ي اسلامي كردن و حفظ هويّت ارزشي جامعه بيش تر نمايان شده است. هر دو جريان اين مخالفت خويش را در قالب عامه پسندي به نام «ضرورت از ميان برداشتن محدوديّت» يا «منع مداخله در حريم خصوصي» يا «توجه به نيازهاي مشروع نسل جوان» مطرح كرده اند.
آن ها به بهانه ي احترام به عقايد و سبك زندگي افراد، هر گونه تلاشي براي رواج ارزش ها و فرهنگ ديني را تحميل عقيده و سركوب علايق مردم معرفي كرد ه اند و در اين راستا هم جريان انحراف و هم جريان فتنه با ستاد احياي امر به معروف و نهي از منكر، نيروي انتظامي، نهادهاي ترويج ارزش ها و تقويّت مساجد سر ستيز داشته اند. اگر در زمان اصلاح طلبان بحث مخالفت با فعاليّت اداره ي اماكن مطرح بود، در دوره ي اخير هر دو گروه »گشت ارشاد و آمران به معروف« را به چالش كشيدند. يكي از ابزارهاي مشترك دو جريان ياد شده براي مقابله با چهره ي ارزشي جامعه، ميدان دادن به شبكه ي سينماگران و هنرمنداني بوده كه هنر را با هدف تضعيف بار ارزشي جامعه دنبال كرده اند.
5- تخصص گرايي به جاي تعهد
هر دو جريان چالش جدي با حوزه هاي تأييد صلاحيّت و نهادهاي نظارتي داشته اند و در اين راستا بيش ترين حركت حذفي را برضد نيروهاي ارزشي و بسيجي در مراكز اداري و استخدامي نشان داده اند. اما هر دو جريان اين حركت خويش را تحت عناويني مثل بهره گيري از كارشناسان و حفظ سرمايه هاي انساني انجام داده اند. جريان منحرف به ويژه در دو سال اخير تحت لواي اين تفكر توانست شماري از نيروهاي مرتبط با جريان فتنه را به مراكز مهم بازگرداند. استفاده از نيروهاي كليدي جبهه ي اصلاحات در اين راستا بود. جريان انحراف، هم چنين در نهادهايي مثل شوراي ايرانيان، در مهم ترين و حساس ترين بخش كار به عناصر اصلي اصلاحات تكيه كرد. در بخش رسانه نيز انحراف اين گونه عمل كرد؛ شاهد مثال روشن اين ماجرا ، واگذاري مناصب مديريت و سردبيري روزنامه هايي است كه با عنوان «هفت صبح» و... توسط نيروهاي سابق روزنامه هاي اصلاح طلب اداره مي شود.
جريان فتنه از مدت ها قبل در انتظار ظهور جرياني از درون اصول گرايان بود كه برضد خود اين جريان شمشير بكشد. سران جناح اصلاحات «تئوري» لازم براي نزديكي به چنين جرياني را تدوين كرده بودند كه مي گويد: «دشمن دشمن خود را دوست خويش قلمداد كن و با او طرح همكاري و هم پيماني بريز.»
نبايد از نظر دور داشت كه نقش اصلي را در گردش امور كلان دولت به ويژه نهادهاي فرهنگي و اجتماعي، كارشناسان بر عهده دارند. جريان انحراف در اين باره دو خدمت شايان به جريان فتنه كرد؛ نخست اين كه مناصب وزارتي و مديريت كلان را در اختيار افرادي قرار داد كه فاقد فكر و توانايي كافي بودند كه به اين صورت بدنه ي كارشناسي و مشاوره اي به دست اصحاب فتنه افتاد. دوم، روابط فاميلي و رفاقتي را بر مناسبات ايدئولوژيك مقدم شمرد كه در اين تعريف افراد اصلاح طلب صرف نظر از اين كه به چه جريان سياسي وابسته هستند، در صدر امور فرهنگي قرار گرفتند.
كاربردهاي جريان منحرف براي جبهه ي اصلاح طلب
الف) پي گيري انديشه هاي اصلاح طلبان از كانال يك جريان درون قدرت
سران اصلاحات بارها گفته اند، هدف و غايت تلاش آن ها اين است كه انديشه ها و ديدگاه هايشان در داخل حكومت پي گيري شود. مهم نيست كه پي گيري اين انديشه ها از سوي چه جريان و كدام تريبون باشد. شخص «سيدمحمد خاتمي» اين مسأله را بارها به عنوان يك آرزو مطرح كرده بود كه گفتمان اصلاحات را يك جريان سياسي ديگر در برنامه ي خويش مطرح كند. حتي زماني كه برخي واژگان مورد استفاده ي خاتمي توسط برخي از مقام هاي فعلي تكرار شد، او و دوستانش ژست يك جريان پيروز را گرفتند و گفتند، گفتمان اصلاحات نهادينه شده است.با وقايع پس از انتخابات 22 خرداد اميد مي رفت كه گفتمان غرب گرايي و دگرانديشي مجال بروز نخواهد يافت اما در كمال ناباوري يك جريان داخل قدرت، باب مباحثي را گشود كه نوعي هم داستاني و هم سرايي آشكار با فتنه گران بود. به اين دليل بي سبب نيست كه يكي از ناظران خبر مي دهد، خاتمي در جلسه ي سران مجمع روحانيون نويد داده است، اهداف ما توسط جريان هاي درون جبهه ي اصول گرا پيش مي رود يا آن كه «سعيد حجاريان» مي گويد: «حاكميّت دوگانه را ما دنبال مي كرديم اما اكنون اين هدف توسط گروهي ديگر در حال اجراست.»بنابراين بالاترين خدمت جريان انحراف به جريان فتنه اين است كه شعارها و انديشه هاي فراموش شده يا مدفون شده ي آن ها را در قالب و عناوين تازه به صحنه آورد. به طور مثال، مهم ترين مسأله ي علماي اعلام و مراجع معظم تقليد با اصلاح طلبان اين بود كه اباحي گري را رواج دادند به اين معنا كه حساسيّت جامعه و مردم دين دار را در برابر رواج نمادهاي بي ديني و يا ضدارزشي از ميان بردند اما شش سال پس از سقوط اصلاح طلبان، سفره ي تسامح و تساهل توسط حلقه اي از اطرافيان رييس جمهور در حوزه هاي مختلف فرهنگي و اجتماعي گسترده شده است.جريان انحراف نيز همانند اصلاح طلبان مدعي است، هيچ مسئوليتي در قبال اسلامي كردن فضاي جامعه ندارد و دريغ، سخني كه تا ديروز از زبان سران اصلاحات شنيده مي شد، اكنون اطرافيان رييس جمهور بر زبان جاري مي سازند؛ آنها آشكارا اعلام مي كنند، مسايل ديني جامعه به ما چه ربطي دارد و مسؤوليت حوزه ي ارزشي جامعه به عهده ي علماست. آن ها با بروز هر اتفاقي در عرصه ي ارزش هاي جامعه، توپ را به زمين حوزه ي علميّه يا سازمان تبليغات اسلامي، مساجد، منابر و حتي صدا و سيما مي اندازند. حتي تناقضاتي كه در اين زمينه در نگرش اصلاح طلبان وجود داشت، اكنون در انديشه ي جريان انحراف نيز به چشم مي خورد. در اين تناقض، جريان انحراف از يك سو حوزه هاي ديني را مسؤول حفظ سيماي ارزشي جامعه مي شمارد و از سوي ديگر براي كند كردن سلاح امر به معروف مي گويد: «نبايد به جوان و جامعه امر و نهي كرد؛ جوان و جامعه خود راه سعادت را مي شناسد و نيازمند هيچ نسخه اي نيست.» به اين صورت حضور و وجود روحانيّت و پيشگامان هدايت جامعه را زير سؤال مي برد. اين كه هر آن چه مردم پسندند حقيقت همان جاست، انديشه اي است كه سر از اومانيسم در مي آورد كه به نظر مي آيد يكي ديگر از وجوه مشترك ديدگاه جريان انحراف و اصحاب فتنه است. سخني كه ديروز شايد از زبان امثال «عطا مهاجراني» شنيده مي شد، اكنون از دستيار ليدر جريان انحراف در مركز ميراث فرهنگي شنيده مي شود كه: «چه كسي مي گويد موسيقي حرام است؟»
با اين محاسبه مي توان دريافت، چرا برخي از بزرگان مي گويند، جريان انحراف، تداوم اصلاحات است؛ در لباس و لواي گروهي جديد. هر دو گروه، نهادهاي انقلابي، بزرگان ديني و به كل نظام ارزشي را متهم مي كنند كه نشاط و شادابي جامعه را سلب مي كند. مدير منصوب جريان انحراف در ميراث فرهنگي مي گويد: »مي خواستيم جشن مهماني نوروز را برگزار كنيم، بيانيّه دادند كه اسلام در خطر است. بگذاريد مردم شاد باشند و به شادي بپردازند؛ اين قدر به مردم سخت نگيريد. اسلام دين آزادي است.»
ب) بازگشت بدون هزينه
جريان فتنه پس از حوادث انتخابات 22 خرداد 88 از صحنه ي سياست رانده شد. نظام اسلامي، استراتژي روشني در قبال اين جريان اتخاذ كرد. برپايه ي اين استراتژي اين جريان براي بازگشت به صحنه مي بايست مواضع خويش را اصلاح مي كرد. اما جريان اصلاح طلب براي آن كه از چشم اندك هواداران خويش نيفتد، حاضر نشد فرآيند اصلاح مواضع را طي كند. سران اين جريان دريافته اند، پذيرش رويگرداني از مواضع گذشته، اعتراف به شكست و پذيرش مسئوليّت اتفاقاتي است كه به قيمتي گران براي جامعه و نظام تمام شد.
پس از اين ماجرا، سران جريان فتنه در پي يك راه ميانبر رفتند. اين راه ميانبر اولين بار در قالب اظهارنظر پشت صحنه ي امثال «حجاريان» و «خاتمي» براي بازگشت به صحنه ي سياست خودنمايي كرد. راه ميانبر اين است كه اين جريان رانده شده، وارد ائتلاف با گروه هاي درون نظام شود و به ويژه در ايام انتخابات زير بيرق جريان منحرف به ميدان رقابت بيايد. گروه هاي تندروي اصلاح طلبان يعني «مشاركت» و «سازمان مجاهدين» اين تاكتيك را در گذشته به اشكال ديگر آزموده اند. اين دو گروه اغلب با شعار و پرچم يكي از سران درون قدرت وارد ميدان رقابت شدند. دست كم در ايام انتخابات، با نگاه به شعارهاي انتخاباتي آن ها مي توان فهميد اين جريان از مؤلفه هاي فكري خويش نظير ليبراليسم يا پلوراليسم بهره نگرفته است بلكه شعارهاي خويش را از ميان گروه هايي كه زماني خط امام(ره) خوانده مي شدند، وام گرفته است.نگاهي به استراتژي اين جريان در دوره هاي انتخاباتي، گوياي اين واقعيّت است كه آن ها در هر دوره اي از چهره هاي درون نظام براي قرار گرفتن در سكوي انتخابات بهره گرفته اند. به طور مثال آن ها در دوره اي از رييس وقت مجلس يا رييس جمهور وقت يا رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام براي خزيدن به ميدان سياست بهره گرفته اند. هم اكنون نيز اين راهبرد با شكل و شمايل تازه اي در حال باز سازي و عملياتي شدن است.
پ) پروسه ي انتقام جويي
جريان فتنه، سرشار از انرژي انتقام است و براي رسيدن به اين هدف خويش كه تسويه حساب با مدافعان نظام است، در كمين فرصت ها نشسته است، از اين رو طبيعي است پشت سر جرياني قرار گيرد كه به گمان شان، انتقام آن ها را از جبهه ي نيروهاي ارزشي و مدافعان ولايت فقيه بگيرد.
شكل گيري جرياني مانند حلقه ي انحرافي ها در اطراف رييس جمهور؛ كه براي كوبيدن جبهه ي اصول گرايي از هر ابزاري بهره مي جويد، يك فرصت طلايي براي فتنه گراني است كه از انرژي انتقام و نزاع سرشار هستند. به ويژه آن كه اصلاح طلبان چند بار در ميدان رويارويي سياسي و خياباني بخت خويش را آزموده و به اين واقعيّت پي بردند كه شكست جبهه ي اصول گرا از عهده ي آن ها خارج است؛ پس تنها راه شكستن اين دژ دفاعي نظام، بروز اختلاف و جنگ خانگي ميان اصول گرايان است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] نقل قول حجت الاسلام و المسلمين بنايي، نماينده ي مردم قم، از اظهارنظرهاي رييس مجلس خبرگان در ديدار روحانيون مجلس

 



كارنامه خواني، راه تشخيص اصلح

علي كشوري
نهضت كارنامه خواني وظيفه اي است كه با پي گيري آن درمساجد و هيئت مذهبي، تشكل هاي دانشجوئي، جريان هاي مطالبه گر و آرمانخواه و رسانه ها، ازيك سو مردم راحت تر نامزد اصلح را انتخاب خواهند كرد و از سوي ديگر هزينه عدم توجه به شاخص ها و اصول بنيادين جامعه، براي نامزدهاي جناحي بالا خواهد رفت.
¤¤¤
تا برگزاري انتخابات مهم مجلس نهم تقريبا هفت ماه فاصله است؛ به تدريج از سوي نامزدهاي انتخابات مجلس فعاليت هاي خاصي براي جلب اعتماد عمومي صورت مي پذيرد. گزارش عملكرد، شعارها و ايده هاي جديد انتخاباتي و بررسي موانع خدمت، بخشي از گفتمان نامزدها دراين ايام است و البته نبايد از نقش «مديريت درهم و ديگ» در برنامه برخي از نامزدها براي جلب رأي غافل بود.
شلوغي و تبليغات متراكم انتخاباتي و دور كردن فضا از شرايط منطقي انتخاب سياستي است كه گاه در دستور كار برخي جريان ها قرارمي گيرد و انتخاب نامزد اصلح را مشكل مي كند.براي عبور از اين مشكل بهترين روش، ملاك قرار دادن شاخص ها و اصول درتشخيص نامزد اصلح است و خواص جامعه بايد زمينه بازخواني مواضع نامزدها حول اين شاخص ها را براي مردم آماده نمايند.
وقتي كارنامه نامزدها درمورد شاخص ها و اصول دراختيارقرارگيرد، مردم به راحتي مي توانند نامزد اصلح را تشخيص داده و درچنين شرايطي فضاي انتخابات منطقي خواهد شد.
نهضت كارنامه خواني وظيفه اي است كه با پي گيري آن درمساجد و هيئت مذهبي، تشكل هاي دانشجويي، جريان هاي مطالبه گر و آرمانخواه و رسانه ها، از يك سو مردم راحت تر نامزد اصلح را انتخاب خواهند كرد و از سوي ديگر هزينه عدم توجه به شاخص ها و اصول بنيادين جامعه، براي نامزدهاي جناحي بالا خواهد رفت.
اما كارنامه خواني حول چه موضوعاتي مفيد است؟ سابقه خوب خانوادگي، تحصيلات بالاي دانشگاهي، بررسي سطح زندگي نامزد انتخابات، بررسي رابطه نامزد انتخابات با طبقه اشراف جامعه و ميزان پايبندي به انقلاب و ولايت فقيه از مواردي است كه به صورت موردي در گذشته مورد توجه قرار گرفته است. ولي درشرايط فعلي لازم است كه فهرستي منظم از شاخص ها و اصول انقلاب و ارزش هاي اسلامي براي كارنامه خواني ارائه گردد تا با دقت بيشتري فرآيند كارنامه خواني درجامعه صورت گيرد.
بيانيه جامعتين در 12بند به تعريف شاخص ها و اصول جريان اصولگرايي پرداخته است كه همه اين موارد مي تواند به عنوان موضوعات كارنامه خواني درجامعه مورد استفاده قرارگيرد. ولي بايد توجه نمود كه دراين ميان مواضع نامزدها در «موضوعات انتقال نظام» از موضوعات كارنامه خواني غافلانه حذف نشود.
به عبارت ديگر تكامل نظام اسلامي وابسته به برنامه ريزي براي موضوعات انتقال نظام است و كارنامه خواني حول «موضوعات انتقال نظام» به تشخيص نمايندگان متناسب با اين مرحله از تكامل جامعه و بالمآل دستيابي جامعه به مراحل بالاتر كمال كمكي شايان مي نمايد. توجه به اين موضوعات، توجه قاعده مند و بند سوم منشور اصولگرايي جامعتين محسوب مي شود.
بيداري اسلامي به عنوان موضوع اصلي انتقال در بخش سياست، علوم انساني به عنوان موضوع اصلي انتقال در بخش فرهنگ وجهاد اقتصادي به عنوان موضوع اصلي بخش اقتصاد، از اصلي ترين موضوعات انتقال نظام محسوب مي شوند كه تكامل نظام اسلامي بدون دقت دراين موضوعات امري مشكل است . عدم توجه مسئولين بخش هاي مختلف و نمايندگان مجلس به اين موضوعات، آينده نظام مبارك جمهوري اسلامي با مشكلات فراواني روبرو خواهد نمود؛ كه عدم انتقال به مرحله بعدي پيشرفت جمهوري اسلامي (دستيابي به الگوي پيشرفت اسلامي) از جمله اين مشكلات است.

 



روحيه جهادي، ويژگي ها و شاخصه ها

اسماعيل احمدي
جهاد در دين مبين اسلام از چنان جايگاه والايي برخوردار مي باشد كه حضرت دوست در مصحف شريف قرآن كريم فرمودند:
«ان الذين امنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون» (سوره توبه/ آيه 20) جهاد از ريشه لغوي «جهد» به معناي سعي و تلاش و كوشش مي باشد و جهاد بماهو جهاد، امري مقدس و ارزشمند است و تفاوتي نمي كند جهاد در چه عرصه اي و زمينه اي باشد جهاد دفاعي يا علمي يا سياسي يا خدمت رساني و... و اين نكته، خود، از زيبايي هاي كامل ترين دين آسماني مي باشد كه امر جهاد را براي تمامي مسلمين در هر صنف و شغلي كه هستند تأكيد نموده و رهبر فرزانه انقلاب نيز كراراً به اين امر توجه نموده اند و همگان را به جهادي عظيم فراخوانده اند كه در آخرين ديدار مولا با مسئولين از لسان مبارك حضرتش شنيديم كه فرمودند:
«گاهي اوقات غفلت از روحيه جهادي و ايثار داشته ايم» (بيانات آقا در جمع مسئولين 16/5/1390) و اين هشدار اساسي رهبر عزيزمان؛ در سخناني مطرح شد كه معظم له در خصوص نقاط قوت و ضعف نظام و توقعات الهي شان از مسئولين سخن به بلاغت و فصاحت راندند.
حال شايسته است بدانيم روحيه جهادي چه شاخصه ها و ويژگي هايي دارد كه اين جايگاه والا را در كلام رهبري يافته و در بحث «جهاد اقتصادي» اين واژه مقدس پيشوند اقتصاد قرار گرفت، اقتصادي كه خيلي ها به تصور دنيايي بودنش، آن را مذموم مي پنداشتند و حال همراهي كلمه «جهاد» آن را «تكليف» كرده است بر همگان.
شاخصه هاي روحيه جهادي:
1- اخلاص: يعني خالص شدن فقط براي خدا، يعني صبغه الهي شدن (رنگ الهي به خود گرفتن) و هواي نفس را ميراندن. آنكه داراي تفكر جهادي است يقيناً تمام هم و غم خويش را «رضايت الهي» دانسته و به دنبال مطرح نمودن خويش و كسب مقام و شهرت نمي باشد. فرد جهادگر هرچه به خدا نزديك تر شده و جهاد خود را ناب و خالص براي خدا انجام دهد اكسير جهاد او نيز ناب تر و كمياب تر مي شود و بالعكس.
2- ايثار: ايثار كه در كلام رهبري معظم، توأم با روحيه جهادي آمده است به معناي از خودگذشتگي و فداكاري است. يعني مقدم داشتن و دانستن ديگران و مطالبات و نيازهاي آنان را برخواسته هاي خود رجحان دادن ولو آنكه نياز خودمان بيشتر از سايرين باشد. اوج ايثار و كمال فداكاري لحظه اي است كه آنچه خود بدان نياز مبرم داريم ديگري را ارجح دانسته و در اوج رضايت، آنرا تقديم كرده و از ملامت و سرزنش اطرافيان نيز نهراسيم و از تصميم خويش منصرف نگرديم.
3- توكل: از آنجايي كه امر جهادي توأم با همت مضاعف و تلاش فوق العاده بوده و در حالت طبيعي انجام آن امكانپذير نمي باشد لذا اتكال به قدرت لايزال الهي براي به ثمر رسيدن آن امري ضروري و انكارناپذير است و نيز با توجه به آنكه سرچشمه «جهاد» و خلق اين واژه آسماني، منشعب از كلام وحي مي باشد لذا در حركت و روحيه جهادي دائماً بايستي به مبدأ جهاد يعني حضرت سبحان و جانشينان حضرتش (ائمه هدي عليهم السلام) توجه عيني و عملي نمود تا جهاد به سرانجام مقصود و به غايت مطلوب نايل آيد.
4- خستگي ناپذيري: روحيه جهادي باحركت طبيعي در تعارض است و نسبت اين دو، نسبتي معكوس مي باشد. يعني هر قدر كه انسان بخواهد امور دنيا و آخرتش را از مجاري عادي و با حركتي طبيعي انجام دهد به نتيجه نخواهد رسيد. لازمه روحيه جهادي حركتي بي وقفه در هر شرايط مكاني و زماني و امكاناتي است و اين امر يعني دارا بودن «روحيه خستگي ناپذيري» آنچنان كه رزمندگان دفاع مقدس، سرلوحه شايسته و الگوي عملي آن بودند كه در سخت ترين شرايط ممكن، گاه تا چند شبانه روز بدون استراحت به جهاد في سبيل الله مي پرداختند. در بحث ويژگي خستگي ناپذيري، بايستي اذعان داشت كه هر چه تلاش فرد بيشتر شده و خود را به شرايط سخت عادت دهد و از راحتي و آسايش بويژه استراحت هاي معمول در عرف جامعه صرفنظر نمايد، خستگي ناپذيري او افزايش مي يابد.
5- استمرار: همان طور كه اشاره اي گذرا شد، ملازم روحيه جهادي «استمرار در حركت» است. آن ويژگي كه حركت جهادي را از ايستايي و توقف و سكون بازداشته و جريان جهادي را ابتدا در فرد جهادگر و سپس در محيط پيراموني وي حفظ و تقويت مي نمايد. مستمر بودن مكمل ويژگي خستگي ناپذيري در روحيه جهادي است.
6- عدم دلبستگي به دنيا: از اصلي ترين شاخصه هاي بارز جهادگر، ساده زيستي و عدم توجه و دلبستگي به تعلقات دون دنياي دني است. روحيه جهادي با تجملات و اشرافي گري به صورت مستقيم در ستيز و معارضه و مبارزه است.
جهادگر عاشقي كه زندگي و حيات خويش را وقف خدمت به خلق كرده و شبانه روز خود را در كار و تلاش و كوشش مستمر مي گذراند هيچگاه به دنبال راحتي و آسايش خود نبوده و كانون توجه او سراي عقبي است.
7- وحدت در گفتار و رفتار: از ويژگي هاي روحيه جهادي، پرهيز از شعارهاي پوچ و تبليغاتي و عمل به وعده ها و اقوالي است كه انسان مجاهد در شرايط گوناگون بيان نموده است. شاخصه فرهنگ و تفكر جهادي، وحدت در حرف و عمل و به تعبيري گفتار و رفتار است كه اوج آن «عمل بيشتر و گفتار كمتر» مي باشد يعني جهادگر حقيقي هر قدر وعده اي و شعاري را سر دهد يقينا در مقام عمل بيش از حد تصور و بسيار فراتر از آنچه در گفتار به آن اشاره نموده، رفتار مي نمايد.
از اصلي ترين و ضروري ترين مصاديق وحدت در گفتار و رفتار انسان جهادي، ميزان پايبندي او به «اطاعت از ولايت» مي باشد كه تقيد جهادگر به اطاعت از منويات ولي زمان در عمل و كردار، زبانزد عام و خاص مي باشد. اگر ولي امر، همگان به ويژه مسئولين را به حفظ وحدت و همدلي دعوت مي نمايد، اين انسان جهادي است كه منافع شخصي و حزبي و جناحي را ناديده گرفته و كلام ولي را همچون كلام وحي با گوش جان استماع و با رفتار معقولانه جامه عمل مي پوشاند نه آن كه در گفتار مدعي ولايت مداري باشد ولي در رفتار، آنچه را كه خود از دين قرائت و اجتهاد نادرست مي نمايد عملي سازد.
¤ ¤ ¤
با توجه به برخي از ويژگي هاي جهادي كه به آنها اشاره شد بايستي تصريح كرد كه ثمره اين ويژگي ها و محصول شاخصه هاي فوق، تربيت انسان هايي است با «روحيه جهادي» افرادي كه اخلاص، ايثار، توكل، خستگي ناپذيري و استمرار در حركت، لقب «جهادگر» را به آنان داده و بي شك در هر مسئوليت و جايگاهي كه قرار بگيرند روحيه جهادي را سرلوحه رفتار و كردار خود نموده و در حيطه مديريتي و شغلي شان نيز به رعايت ويژگي هاي اشاره شده توجه مي نمايند.
اگر امروز مقام معظم رهبري، از سرگرم شدن برخي مسئولين به منش هاي اشرافي و رفاه طلبي گلايه مي نمايند؛ به آن علت است كه روحيه جهادي در مسئولين سطوح مختلف حتي گاه مديران عالي نظام، نهادينه نگرديده و به آفات و آسيب هاي پست و جايگاه دنيوي نظير اشرافي گري- عدم توجه به طبقات مستضعف و عامه مردم- اختلاف با ديگران براي حفظ منافع شخصي و... دچار و مبتلا گرديده اند يعني به جاي آن كه «روحيه جهادي و ايثار» بزرگترين دارايي آنها باشد، «روحيه دنياطلبي» تمام سرمايه آنان است «سرمايه اي» كه در باطن خود «ته مايه اي» بيش نيست و تنها ممكن است چند روزي، ميز و جايگاه مديريتي را براي آن مسئول محفوظ نگاه دارد كه البته خود از عذاب هاي پنهان خداوند براي مديران دنيازده مي باشد.
آري، اگر در قلوب تمامي مردمان به ويژه مديران و مسئولان «روحيه جهادي» حاكم شود تحقق چشم انداز بيش از آنچه در اين سند آمده است عينيت يافته و شاهد نمونه كوچكي از جامعه اصيل مهدوي خواهيم بود. حكومت عدل مهدوي اوج تحقق «جامعه جهادي» است كه در آن مدينه فاضله، همگان با برخورداري از تفكر و فرهنگ جهادي و رعايت ويژگي ها و شاخصه هاي آن؛ سربازان حاكم مطلق كره خاكي يعني وجود نازنين حضرت ولي عصر ارواحنا له الفداء خواهند بود.
نتيجه آنكه «روح جهادي» در جامعه تنها راه سعادت و رستگاري ايران اسلامي به عنوان مقدمه حكومت عدالت گستر موعود آسماني مي باشد و تمريني براي آمادگي منتظران خورشيد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14