(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 19 شهریور 1390- شماره 20019

اسلام هراسي در قالب كتاب كودك
اندر ماندگاري جلال
رفتن، رسيدن است



اسلام هراسي در قالب كتاب كودك

ليلا كريمي
به تازگي در آستانه سالگرد حادثه 11 سپتامبر و در ادامه پروژه اسلام هراسي ، رماني گرافيكي با عنوان «هرگز 11 سپتامبر را فراموش نخواهيم كرد» براي گروه سني كودك و نوجوان در آمريكا به صورت تمام رنگي منتشر شده است .
در اين كتاب ، از مسلمانان چهره اي خشن و افراطي ارائه شده است و ازعناصر و گروه افراطي و تروريست «بن لادن» به عنوان نيروهاي مسلمان ياد شده است.
به گزارش اي بي سي نيوز، ناشر اين اثر معتقد است كه در اين كتاب صداقت و واقعيت در انتقال واقعيت صورت گرفته و كودكان و نوجوانان با مطالعه اين اثر مي توانند واقعيت هاي جالبي را درباره حادثه «يازدهم سپتامبر»درك كنند.
نكته اي كه در انتشار اين گونه كتاب ها به چشم مي خورد اين است كه آمريكا با نشانه رفتن ذهن كودكان آمريكايي قصد دارد اذهان آنان را نسبت به دين اسلام مخدوش كند .
به اعتقاد كارشناسان كتاب كودك ، انتشار اين اثر به هيچ وجه مناسب گروه سني كودك و نوجوان نيست و مطالعه آن توسط اين گروه سني موجب مي شود تا ذهن پاك آنها دستخوش افكاري مغرضانه قرار بگيرد و به بيراهه كشيده شود. به گونه اي كه ديدگاه آنها نسبت به مسلمانان با تيرگي و سياهي همراه شود.
سوالي كه اكنون مطرح است اين است كه با توجه به گزارشها و تحقيقات مختلف و وجود رد پاي موساد و سازمان سيا در حادثه 11 سپتامبر و گواهي بسياري از كارشناسان مبني بر اينكه مقامات آمريكائي با يك نقشه از قبل طراحي شده به منظور ايجاد فرصت براي اهداف خود، عامل انفجارها بوده اند ، چرا بعد از 10 سال آمريكا همچنان اصرار دارد كه مسلمانان را عاملين اصلي اين حادثه نشان دهد. به طوري كه مدير موسسه صلح از طريق عدالت در مصاحبه اي با شبكه پرس تي وي عنوان كرد ، بسياري از متخصصان معتقدند، پس از حادثه 11 سپتامبر كه سه هزار كشته در بر داشت، جامعه مسلمانان بزرگ ترين قرباني اين حادثه بوده است.
اگر كمي به عقب بر گرديم در مي يابيم با رشد اسلام در اروپا و آمريكا موجي از اسلام هراسي در آمريكا شروع شد .
آمريكا پس از يازده سپتامبر با به كارگيري ظرفيت هاي مختلف خود ازجمله در زمينه فرهنگي قصد دارد با انتشار كتاب هايي در جهت اهدافي كه از حادثه تروريستي 11 سپتامبر دنبال مي كند به اهداف كلان تر خود، همانا استيلا بر جهان برسد . در اين رهگذر گروهي از موسسات و اتاق هاي فكر در يك كمپين 10 ساله با مبلغ 42 ميليون دلار بين سالهاي 2001 تا 2009 به ترويج اسلام هراسي و ترس از مسلمانان در آمريكا و ديگر نقاط جهان مي پردازند.
با اين حال ،علي رغم اقدامات و تبليغات ضد اسلامي مانند قرآن سوزي در جهان به خصوص در آمريكا و در اين 10 ساله، شاهد گرايش روز افزون به دين اسلام هستيم .
كيت اليزون، نماينده مسلمان كنگره آمريكا مي گويد : تمامي رسانه ها تلاش مي كنند اسلام هراسي را در جهان گسترش داده و جلوي پيشرفت اين دين را بگيرند ولي ، امروزه مشاهده مي شود اسلام خواهي در جامعه آمريكايي رشد بسياري دارد.
و در جايي ديگر عنوان مي كند كه مردم آمريكا نمي توانند از اسلام متنفر باشند و اديان را پلي براي رسيدن و نه ديواري براي متوقف كردن مي داند و اين همان سياست آمريكاست . بايد گفت در كنار ادعا هاي پوچ و واهي آمريكا ، كتاب ديگري با عنوان «روز يازدهم» از دو نويسنده آمريكايي به نام هاي:« آنتوني سامرز» و « رابين سوان » منتشر شده است كه در اين كتاب ادعا شده است كه ايران و عربستان در اين حملات دست داشته اند .اين در حالي است كه كميته ويژه كنگره براي تحقيق يازده سپتامبر با بررسي عوامل اين حادثه به صراحت اعلام كرده است كه ايران هيچ نقشي در انجام اين حملات نداشته است اما همچنان بر اين ادعاي واهي اصرار دارند ....

 



اندر ماندگاري جلال

علي خوشه چرخ آراني
مرگ بعضي از چهره هاي نامدار قبل از انقلاب اسلامي همواره با اما و اگرهايي از ترديد و ناباوري روبرو بوده است كه به عنوان مرگ هاي مشكوك تاريخ معاصر ياد شده است؛ مرحوم جلال آل احمد از آن جمله است كه علت مرگ را بايد در سايه هاي شوم و خوف ناك دستگاه ساواك رژيم پهلوي يافت. اما آن چه جاي ذكر است اين كه با وجود سپري شدن سال هاي فراوان از مرگ آن بزرگان هنوز افكار، انديشه ها و آثار آنان در جامعه ما ساري و جاري و ماندگار است و هرگز غبار نسيان و فراموشي و گذر زمان نتوانسته است از محبوبيت و مقبوليت آنان بكاهد. در اين ميان مرگ نابهنگام و تشييع جنازه و دفن عجولانه جلال باعث شد كه شايعه مرگ مشكوك او به وسيله ساواك قدرت گيرد، مخصوصاً آن كه گزارش هاي لحظه به لحظه ساواك از اعمال و رفتار و گفتار جلال و ارتباط و ديدار او با امام خميني(ره) و همچنين نامه او به امام خميني(ره) به اين شائبه و شك، قدرت بيشتري مي بخشيد. شمس آل احمد قوياً به عامل بودن ساواك در قتل برادر معتقد است و شرح مفصلي نيز درباره اين جريان در كتاب «از چشم برادر» آورده است.
جلال در يازدهم آذر 1302 در محله پاچنار تهران و در خانواده اي روحاني چشم به جهان گشود، پدربزرگ جلال، سيدمحمدتقي طالقاني در 14سالگي اورازان را به قصد تحصيل به سوي قم ترك مي كند و پس از چندي رهسپار نجف اشرف مي گردد و پس از سال ها تحصيل و اقامت و كسب درجه اجتهاد به تهران بازمي گردد. پدر او نيز سيداحمد الحسيني طالقاني تحصيلات خود را در حوزه مروي تهران به سرانجام مي رساند. و در 22سالگي پس از مرگ پدر جانشين او در اداره مسجد پاچنار مي گردد. آيت الله طالقاني پس از ذكر خويشاوندي با جلال مي گويد: «پدر ايشان از پيشنمازان خوش بيان و متعبد بود. اهل دعا بود و در محله هاي جنوبي تهران مي نشستند.» (روزنامه كيهان 20/6/59)
با عنايت به موارد ياد شده به جرأت مي توان گفت كه جلال آل احمد در خانواده و محيطي مذهبي ديده به جهان گشوده است اما آنچه درا ين مقال موردنظر است، بررسي جنبه ادبي و هنري قلم جلال آل احمد است. شاخص ترين ويژگي جلال در حوزه ادب و هنر نثر و نوشته ها و ترجمه هاي او است.
او نويسنده اي پرتلاش است كه با مردم از راه قلم و نگارش ارتباط برقرار مي كند. در زمينه ترجمه نيز جلال مترجمي بسيار توان مند است. ترجمه «قمارباز» اثر «داستايوفسكي» و «بيگانه» و «سوءتفاهم» اثر «آلبر كامو» و «دست هاي آلوده» اثر «ژان پل سارتر» نشان از مهارت و تخصص او در اين زمينه دارد.
توجه ايشان به دين و مذهب هم جاي تأمل دارد. انتشار سفرنامه حج «خسي در ميقات» در سال 1345 بيان گر رويكرد مذهبي و اخلاقي اوست. در اين سفرنامه كه جمله گزارش است همه جا چشمان تيزبين او كار مي كند تا آن جا كه او در اين سفرنامه به «كسي در ميعاد» تبديل مي شود و «چشم دل» مي گشايد و آن چه ناديدني است مي بيند.
جلال مي گويد: «وقتي سعي را مي رفتم، سعي اول را كه رفتيم برايم چيز مهمي جلوه نكرد سعي دوم و سوم كم كم چنان مشتعل شدم و چنان احساس هيجان و التهاب كردم كه ديدم تحمل آن برايم مشكل است آرزو كردم كه اين سرم را به اين سنگ هاي ديوار سعي بزنم تا بتركد.» (خسي در ميقات، صفحه41)
ديگر اثر ماندگار و متفاوت او كتاب «سنگي به گوري» است. اين زندگي نامه خود نوشت محصول روزهاي آخر حيات اوست كه آن را در 20دي ماه 1342 و شش ماه قبل از مرگش نوشته است و در اين اثر به نوعي خود فاش سازي نموده و خويشتن خويش را بدون ملاحظات متعارف و محافظه كاري هاي موسوم و آن گونه كه در واقع بوده است بيان مي كند و به قول «سيمين دانشور» جلال در اين كتاب نقاب از روي خويش برمي دارد و ماهيت خويش را هويدا مي سازد. در آخرين صفحات اين كتاب آمده است كه: من اين صفحات را همچون سنگي بر گوري خواهم نهاد كه آرامگاه هيچ جسدي نيست و...
درخصوص مرگ جلال هم بايد گفت كه مرگ جلال در اوج فشارهاي ساواك و در سال 1348 اتفاق افتاد. اين اتفاق در 18 شهريور 1348 و در برهه اي كه جلال شش ماه آخر عمر خود را عمدتاً به سكوت مي گذراند در اسالم گيلان روي داد. ايشان به همراه همسرش براي تعطيلات به اسالم رفته بود تا در كلبه خود ساخته اش از طبيعت، سكوت تنهايي آن منطقه براي تمركز، تفكر و نوشتن بهره گيرد و همان جاست كه ناگهان در قلب خود احساس درد مي كند. او در اول گمان مي كند كه سرماخوردگي است ولي لحظه به لحظه حالش بدتر مي شود و درحالي كه سالم و سرحال به نظر مي رسد مرغ روحش به سوي آشيانه ابدي پر مي كشد.
برروي سنگ قبر سفيد و ساده او كه در شبستان مقبره هاي مسجد فيروزآبادي شهرري قرار دارد تنها يك امضا و تاريخ حك شده است و چند قدم آن سوتر بر ديواري كه جلال در پاي آن خفته است اين عبارت به چشم مي خورد «آرامگاه ابدي جلال آل احمد، مردي كه در ميقات خسي و در ادبيات كسي بود، هم او كه جلال آل قلم بود» و لهذا در پايان بايد گفت كه نام و ياد جلال به واسطه آثار ارزش مندي كه در عرصه تفكر و انديشه و ادب معاصر برجاي نهاده است ماندگار خواهد بود و همواره در ميان كتاب ها و آثارش زنده و باقي است و به حيات خود ادامه مي دهد.

 



رفتن، رسيدن است

قيصر امين پور
موجيم و وصل ما، از خود بريدن است
ساحل بهانه اي است، رفتن رسيدن است

تا شعله در سريم، پروانه اخگريم
شمعيم و اشك ما، در خود چكيدن است

ما مرغ بي پريم، از فوج ديگريم
پرواز بال ما، در خون تپيدن است

پر مي كشيم و بال، بر پرده ي خيال
اعجاز ذوق ما، در پر كشيدن است

ما هيچ نيستيم، جز سايه اي ز خويش
آيين آينه، خود را نديدن است

گفتي مرا بخوان، خوانديم و خامشي
پاسخ همين تو را، تنها شنيدن است

بي درد و بي غم است، چيدن رسيده را
خاميم و درد ما، از كال چيدن است

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14