(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 23 شهریور 1390- شماره 20023

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
هدف انقلاب: تغيير ارزش ها
تفسير قيام امام حسين (ع)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
هدف انقلاب: تغيير ارزش ها

امام و هنر غربت زدايي از اسلام
هنر بزرگ و خدمت بي بديل امام بزرگوارمان اين بود كه اسلام را از غربت درآورد. مسلمانان، حتّي در خانه ها و شهرهاي خودشان غريب بودند. اسلام، حتّي در مواطن اصلي خود غريب بود. دشمنان اسلام، با فرهنگ الحاد و فساد و نظامهاي طاغوتي، فرصت به خودانديشيدن را هم از مسلمانان گرفته بودند. در چنين شرايطي، امام بزرگوار ما، آن سلاله ي پيامبران و دست قدرت خدا در اين روزگار، اين گرد غربت را از چهره ي اسلام زدود و سترد.
بيانات در ديدار با اولين گروه از ميهمانان خارجي مراسم دومين سالگرد ارتحال امام خميني ( ره ) ـ 15/3/70
تقابل فرهنگ اسارت و فرهنگ نجات
حركت اسلامي و انقلاب اسلامي، عبارت است از طغيان بر ارزشهاي جاهلي و نظامهاي طاغوتي كه بشر را به زنجيركشيده و موجب ظلم و فساد و تبعيض طبقاتي و نژادي و فحشاي عمومي و ستم پذيري توده ها و ديگر بدبختيهاي ملّتها شده و همه چيز را فداي سود بيشتر و حاكميت ظالمانه بيشتر صاحبان زر و زور نموده است. پس، حركت صحيح اسلامي، صف بندي ميان دو نظام ارزشي و مبارزه ي ميان دو فرهنگ است: فرهنگ به زنجير كشيدن بشر، و فرهنگ نجات بشر. لذا هر حركت اسلامي بايد خود را براي مقاومت همه ي زورمندان عالم آماده كند و غافلگير نشود.
پيام به حجاج بيت الله الحرام ـ 26/3/70
عقب ماندگي و جهل ثمره ي حاكميت طاغوت
اين آثار شوم دوران سلطه ي طاغوت چيست؟ در درجه ي اول، همين فقر و عقب ماندگي و جهل در بسياري از مناطق كشور ماست. اين ملّت بااستعداد و هوشيار، اين زمين بااستعداد و غني از همه جهت، و آن معارف اسلامي پيشاپيش اين ملّت، همه ي اينها بايد موجب مي شد كه امروز ايران يكي از آبادترين، و ملّت آن يكي از غني ترين ملّتهاي عالم باشد؛ اما مي دانيم كه اين طور نشده است.
چه چيزي موجب شد كه اين ملّت بااستعداد، در طول سالهاي متمادي ـ شايد در طول يكي، دو قرن يا بيشتر ـ اين قدر از قافله ي علم و معرفت عقب بماند؟ يقيناً سلطه ي دستهاي غيرامين بر اين ملّت، و اين سلاطين ظالم و مستبد و كوته بين در طول اين سالها، اين بلاها را بر سر اين كشور آوردند و همين طور مسأله آباداني و عمران متوقف ماند. اگر قوانين اسلامي در كشوري اجرا بشود و حكومت اسلامي تشكيل گردد، اين مانعها را از سر راه مردم برخواهد داشت. انقلاب اسلامي در ايران، بايد اين هنر بزرگ و اين معجزه را بكند.
بيانات در ديدار با وزير، مسؤولان و جمعي از جهادگران جهاد سازندگي، خانواده هاي شهدا، گروهي از عشاير، و جمعي از بازماندگان زمين لرزه ي استانهاي گيلان و زنجان ـ 28/3/70
هدف انقلاب: تغيير ارزشها
انقلاب براي اين نيست كه كساني بروند و كسان ديگري بيايند؛ انقلاب براي اين است كه ارزشها در جامعه تغيير كند؛ اعتبار و ارزش انسان به عبوديت خدا باشد؛ انسان بنده ي خدا باشد، براي خدا كار كند، از خدا بترسد، از غير خدا نترسد، از خدا بخواهد، در راه خدا كار و تلاش كند، در آيات خدا تدبر كند، عالم را درست بشناسد، كمر به اصلاح مفاسد جهاني و بشري ببندد و از خود شروع كند؛ هركدام ما از خودمان شروع كنيم.
خطبه هاي نماز جمعه ي تهران ـ 5/7/70
اسلام و روحانيت سدّ هجوم استعمار
در كشورهاي اسلامي، براي ضايع كردن نسل جوان، برنامه ي همه جانبه اي شروع شد. مي دانيد كه دوران استعمار ـ يعني دست اندازي كشورهاي غربي به كشورهاي آسيايي و آفريقايي ـ نزديك به دويست سال قبل شروع شد. آنها مي دانستند كه اين وضع ادامه پيدا نمي كند، و اگر جوانان رشد كنند، بافرهنگ بشوند، با اراده باشند، نمي گذارند آب خوش از گلوي بيگانگان و چپاولگران پايين برود؛ لذا براي فاسد كردن نسل جوان برنامه ريزي كردند.
اين كه شايد شما در بعضي از كتابها يا مقاله ها خوانده ايد كه در بعضي از كشورهاي امريكاي لاتين يا شرق آسيا، نسل جوان غرق در فسادهاي گوناگون است ـ از مواد مخدر و سكرآور و فساد جنسي- اين طور نيست كه روال كار از اول چنين بوده است؛ اين سياست پياده شده است. متأسفانه در دوران ستمشاهي، ما هم از اين قضيه بركنار نبوديم. در اين كشور هم به دست خاندان خائن و سيه روي پهلوي و دستيارانشان، هرچه توانستند، اين سياست را پياده كردند.
البته كشورهاي اسلامي خصوصيتي داشتند، كه همان «اسلام» بود؛ و كشور ما در بين كشورهاي اسلامي خصوصيت ديگري اضافه ي بر آن داشت، كه آن «روحانيت مردمي» بود؛ و مي دانيد كه در كشورهاي ديگر اسلامي، به اين شكل ايران نبوده، هنوز هم نيست. اسلام و تبليغات اسلامي، جلوي آن موج سهمگين ايستاد. شعارهاي انقلابي و حركت كوبنده ي امام عالي مقام و عظيم الشأن، كار را بر دشمن مشكل كرد. در بحبوحه ي همان موج فسادآفريني كه بر اين كشور حكومت مي كرد، جلوه هاي ايمان و سرسپردگي به دين، باز اول در بين جوانان خود را نشان داد.
من پدران و مادران متوسطي را مي شناختم كه طاقت همراهي كردن با احساس ديني جوان خودشان را نداشتند؛ حتّي گاهي از احساسات ديني و تعبد و زهد و بي اعتنايي به دنيا و به خوراك و به آسايشي كه در جوانانشان مشهود بود، پيش ما شكايت مي كردند! آن پدران و مادران، با همان تربيتهاي غلط رشد كرده بودند، مسلمان هم بودند؛ اما اين جوشش ايمان اسلامي در آنها نبود؛ ولي جوانشان تحت تأثير تربيت انقلابي قرار گرفته بود؛ به همين خاطر بود كه جوانان، خانواده ها را پشت سر خودشان مي كشيدند؛ و اين شد كه آن قيام عظيم مردمي و آن حركت بي نظير در عالم ـ يعني انقلاب اسلامي ما ـ به رهبري امام و با پشتيباني قاطبه ي ملّت و با ميدانداري جوانان به پيروزي رسيد. اين يك فتح بود؛ هم فتح ميدان مبارزه با استكبار بود، و هم بالاتر از آن، فتح سرزمين دل جوانان بود؛ كه اين را اسلام و انقلاب و امام كرده بودند، و اين فتح الفتوح بود. بزرگترين كار امام، ساختن جوانان بود.
بيانات در ديدار با گروه كثيري از دانشجويان و دانش آموزان، به مناسبت سيزدهم آبان ماه ( روز ملي مبارزه با استكبار )
ـ 15/8/70
بازگشت به اسلام، تنها راه نجات
ملّتهاي اسلامي بايد به اسلام برگردند. البته دروازه ها گشوده شده است. قرن گذشته ـ يعني قرن سيزدهم هجري ـ قرن فريادگري فريادگران اسلام بود. از اوايل قرن كه ميرزاي شيرازي54 ـ مرجع تقليد بزرگ اسلام ـ در برخورد با كمپاني انگليسي، آن فتواي قاطع را داد و يك ملّت را به حركت درآورد، تا واقعه ي مشروطيت در ايران، تا حركتهاي اسلامي در هند، تا بيداري اسلامي در غرب دنياي اسلام ـ در خاورميانه و در منطقه ي شمال آفريقا ـ و بزرگاني كه سخن گفتند و سيّد جمال الدين ها و ديگران و ديگران، تقريباً قرن فرياد و قرن مبارزات بود، و قرن بعد، قرن تجربه است. اين قرني كه ما امروز در آن قرار داريم، قرن تجربه است. قرن چهاردهم هجري، قرن فرياد و بيدارگري و اعلام بود، و اين قرن پانزدهم ـ از آغاز و از افتتاح آن ـ قرن تجربه و عملكرد است.
مي بينيم كه ملّتهاي اسلامي مجرب شده اند و دارند عمل مي كنند؛ يك نمونه، جمهوري اسلامي بود؛ و اين نمونه ي اول بود. ما به خاطر اين كه اولين نمونه بوديم، مشكلات بسياري را گذرانديم. مسلمانان بايد از اين نمونه، تجربه بيندوزند. آن ملّتهايي كه امروز بخواهند در كشورهاي خودشان حركت اسلامي را تحقق ببخشند، مي توانند كار جامعتري از ملّت ايران نشان بدهند و به منصه ي ظهور بياورند؛ اگر خدا كمك كند و اگر آنها همت كنند.
مسلمانان جز برگشت به اسلام راهي ندارند؛ جز تشكيل حاكميت اسلام و تحقق و پياده شدن عمل اسلامي، راهي ندارند. از دشمنان ديرين و كينه ورز اسلام نبايد هيچ اميد همراهي داشت؛ اميد تحمل هم نبايد داشت. شما ببينيد در اين سيزده سالي كه از پيروزي انقلاب اسلامي گذشت ـ و ما اين روزها داريم سيزدهمين سالگرد و شروع سال چهاردهم را جشن مي گيريم ـ نسبت به ملّت ايران چه كردند، چه گفتند، چه نوشتند و چگونه برخورد كردند؛ اينها براي ملّتهاي اسلامي تجربه است.
بيانات در ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي و ميهمانان خارجي شركت كننده در مراسم دهه ي فجر، در سالروز عيد سعيد مبعث ـ 13/11/70
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
54- 1312 ـ 1230 ق.
پاورقي

 



تفسير قيام امام حسين (ع)

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
در آن زمان، بني اميه ملازم اطاعت شيطان شدند و از پيروي خدا روي گردانيدند؛ درنتيجه فساد را در جامعه ظاهر، و حدود الهي را نيز تعطيل كردند؛ در آنجا كه بايد دست دزد را بريد، نمي بريدند؛ جايي كه بايد زاني و زانيه را تازيانه زد، نمي زدند؛ و ديگر احكام الهي را اجرا نمي كردند. در فرهنگ امام حسين(ع) اين قبيل امور، تعطيل حدود الهي، و از جمله مصاديق فساد است. آنان همچنين بيت المال را كه بايد صرف همه مسلمانان شود و امكاناتي كه بايد به گونه يكسان، در اختيار همگان قرار گيرد، به نزديكان و خويشان مي دادند و حلال خدا را حرام، و حرام او را حلال مي كردند؛ مانند سخنان كساني كه اسلام را سيال مي خوانند و به بهانه پويايي فقه پاره اي از امور را كه تا به حال حرام بوده حلال مي شمارند. آنان با اين سخنان به گونه اي امر را مشتبه مي كنند كه متدينان نيز مي پرسند آيا ممكن است روزي رقص هم حلال شود؟ يا چه زماني روابط آزاد پسر و دختر جايز مي شود؟ در چنين موقعيتي امام حسين(ع) خود را سزاوارترين شخص براي عمل به فرمايش رسول خدا(ص) و اعتراض به رفتار چنين حاكمي مي دانست. از اين روي امام حسين(ع) قيام كرد تا اين فسادها را براندازد.
امام حسين(ع) با تعبير ديگري نزديك به همين مضمون، خطاب به فرزدق فرمود: يا فرزدق، ان هؤلاء قوم لزموا طاعه الشيطان و تركوا طاعه الرحمن و أظهروا الفساد في الارض و أبطلوا الحدود و شربوا الخمور، و استأثروا بأموال الفقراء و المساكين، و أنا أولي من قام بنصره دين الله و اعزاز شرعه و الجهاد في سبيله لتكون كلمه الله هي العليا؛1 «اين قوم (بني اميه) ملتزم اطاعت شيطان شدند و اطاعت رحمان را ترك كردند و فساد را روي زمين آشكار ساختند و حدود را باطل كردند و به شراب خوري پرداختند و اموال فقرا و مساكين را به نفع خود مصادره كردند، و من براي ياري دين خدا و عزيز داشتن شريعت او، و جهاد در راه او، به منظور اعتلاي سخن خداوند، از ديگران سزاوارتر هستم.»
تعبيري كه امام(ع) در اينجا آورده اند، اين است كه اين قوم حدود الهي را باطل كردند. باطل كردن حدود الهي با تعطيل كردن آنها تفاوت دارد. باطل كردن بالاتر از تعطيل كردن است. زماني ممكن است گفته شود كه امروزه شرايط به گونه اي نيست كه ما بتوانيم حدود الهي را اجرا كنيم؛ ولي گاه گفته مي شود كه اين حكم، نابجا، و خلاف انسانيت و ارزش هاي انساني است؛ همان گونه كه جبهه ملي در ابتداي استقرار نظام جمهوري اسلامي درباره لايحه قصاص چنين ادعايي كرد و امروزه نيز اتباع آنها به صورت صريح تر، اين گونه سخنان را بر زبان مي رانند و در محافلي، رسماً احكام اسلامي را محكوم كرده، قائل به تغيير احكام در اين زمان هستند.
امام حسين(ع) در اين خطبه نيز، مانند خطبه اي كه در مني، در حضور عالمان و نخبگان ايراد كردند، بر قيام در برابر حكومت بني اميه تأكيد مي ورزند؛ چراكه بني اميه شريعت خدا را منزوي ساخته و از صحنه جامعه كنار نهاده بودند. آن امام بزرگوار(ع) خود را موظف مي داند كه دين را ياري كند؛ احكام شريعت را عزيز گرداند؛ و به منظور اعتلاي كلمه الله، جهاد كند؛ نه اينكه مانند روشن فكرنمايان امروزي بگويد صحيح است كه اين سخن خداست، ولي اين سخنان براي هزار و چهارصدسال پيش مناسب بود و امروز ما خود مصلحت خودمان را بهتر مي فهميم.
حاصل آنكه، ايشان در آن موقعيت حساس، بهترين اقدامي كه مي توانست انجام دهد اين بود كه در جامعه اسلامي چنان حركتي به وجود آورد كه تا قيامت تأثير آن برجاي بماند؛ لرزه اي كه باقي خواهد ماند و باز نخواهد ايستاد. قيام سيدالشهدا(ع) واقعه اي است كه نمي توان آن را تحريف كرد و تفسير غلطي از آن بيان نمود؛ درحالي كه هر آيه محكمي را در قرآن مي توان به غلط و معناي آن را تحريف كرد، و آن را با قرائت جديدي باز خواند. حديث را نيز به سادگي مي توان دروغ، جعلي و از اسرائيليات قلمداد كرد، يا در نهايت، مي توان گفت اين معنا و مفهوم يك نوع قرائت است، و براي آن، قرائت ديگري نيز مي توان يافت.
به مراجع تقليد نيز مي گويند شما فهمتان را مطلق نكنيد؛ قرائت هاي ديگري نيز هست. اما حركت امام حسين (ع) تحريف ناپذير است و نمي توان از آن تفسير ديگري بيان كرد. تنها تفسير قيام ايشان اين است كه آنان گروهي پاك باخته بودند كه در راه خدا و براي احياي دين، جان خود و عزيرانشان را فدا كردند. تا به حال، هيچ تاريخ نگار و انسان با انصافي تفسيري ديگري براي داستان كربلا بيان نكرده است. البته امروز كساني يافت شده اند كه ممكن است قرائت هاي جديدي از واقعه كربلا داشته باشند و بگويند اقدام امام حسين (ع) اشتباه و واقعه كربلا عكس العمل خشونت جدش در برابر بني اميه بود؛ زيرا جد امام حسين (ع) پدر آنان را كشته بود؛ آنان نيز در كربلا فرزندان او را كشتند. اين شيطاني ترين تفسيري است كه تا به امروز از حماسه كربلا صورت گرفته و تاكنون چنين تعبيري سابقه نداشته است. پيش از اين، دوست و دشمن، مسلمان و كافر، مشرك و بت پرست، همه در مقابل داستان كربلا سر تعظيم فرود آورده اند. اين گونه بود كه حسين (ع) مصباح هدايت شد؛ چراغ فروزاني كه طوفان دشمني ها و دين ستيزي هاي دشمنان هرگز نمي تواند آن را خاموش سازد.
امام حسين (ع) درصدد انجام يك وظيفه مقدس، يعني امر به معروف و نهي از منكر بود، سرانجام، به هدف خود نيز دست يافت. حاصل اين امر به معروف و نهي از منكر عبارت بود از هدايت و شناساندن حق و باطل به انسان ها، البته همچون ديگر انبياي الهي و امامان معصوم (ع) در صورتي كه مردم حاضر مي شدند رهبري ايشان را بپذيرند، ايشان حكومت نيز تشكيل مي دادند؛ زيرا تشكيل حكومت در صورتي ميسر مي شود كه مردم بپذيرند و اقدام كنندگان را ياري كنند؛ چنان كه امير مؤمنان (ع) در خطبه شقشقيه فرمود: اما والذي فلق الحبه وبرا النسمه لولا حضور الحاضر و قيام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ الله علي العلماء الاّ يقارّوا علي كظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقيت حبلها علي غاربها؛ «سوگند به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت گنندگان نبود، و ياران حجت را بر من تمام نمي كردند، و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگي ستمگران و گرسنگي مظلومان سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مي ساختم».
بنابراين اگر مردم به تشكيل حكومت از سوي امام حسين (ع) راضي مي شدند، ايشان موظف بودندكه به اين تكليف عمل كنند؛ امام اگر مردم به چنين امري تن در ندادند، وظيفه تشكيل حكومت از ايشان ساقط مي شود، ولي وظيفه هدايت همچنان باقي است. پس اين وظيفه هيچ گاه برداشته نمي شود، و اگر راه ديگري نباشد، بايد مانند امام حسين (ع) مردم را با شهادت خويش هدايت كرده و بدين شيوه، حق و باطل را به آنان نشان داد. دراين صورت، اگر مردم انصاف داشته باشند، درمي يابند كه اين كار به سبب وظيفه ديني صورت گرفته است. البته موارد اين گونه امر به معروف و نهي از منكر بسيار نادر است. از سويي، تشخيص چنين وظيفه اي نيازمند آگاهي فراواني است، و گذشتن از همه چيز براي اداي تكليف و امر به معروف و نهي از منكر، فداكاري بسياري مي طلبد، از اين روي چنين شخصيت هايي نادرند..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- يوسف بن قزا و غلي ابن الجوزي، تذكره الخواص من الامه بذكر خصائص الائمه ، ج2، ص04.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14