(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 26 شهریور 1390- شماره 20025

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
تمسك به اسلام، تنها راه پيروزي
ضرورت توجه به شرايط در امربه معروف ونهي ازمنكر

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
تمسك به اسلام، تنها راه پيروزي

تمسّك به اسلام، تنها راه پيروزي
يك قرن فرياد، دارد نتيجه ي خودش را در ذهنيت دنياي اسلام نشان مي دهد. پيروزي انقلاب اسلامي و تجربه ي موفق اين ملّت فداكار، دارد نتايج و آثار خودش را نشان مي دهد. ملّتها به سمت اسلام گرايش پيدا مي كنند و مسلّماً علي رغم همه ي كارشكنيها، بالاخره آن كه پيروز خواهد شد، ملّتها هستند. ما بحمدالله تجربه ي اسلام را با افتخار و سربلندي با خودمان داريم. ما اين را فهميده ايم كه تا وقتي به اسلام متمسك باشيم، اين عروه ي وثقاي الهي در همه ي مزال55 اقدام به ما كمك خواهد كرد؛ «فمن يكفر بالطّاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروه الوثقي لاانفصام لها»56. گسستن در اين عروه ي وثقاي الهي نيست. ما بايد مشتهايمان را محكم كنيم و اين ريسمان و اين دستاويز الهي را محكم بچسبيم.
بيانات در ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي و ميهمانان خارجي شركت كننده در مراسم دهه ي فجر، در سالروز عيد سعيد مبعث ـ 13/11/70
ايمان و مجاهدت، شرط موفقيت
حركت عالم و حركت تاريخ، به سمت محو قدرتهاي ستمگر و ان شاءالله رشد ارزشهاست؛ البته شرط آن، تلاش و مجاهدت است. هيچ چيز بدون مجاهدت به دست نخواهد آمد؛ «و من اراد الاخره و سعي لها سعيها و هو مؤمن»57؛ شرطش اينهاست. مسلمانان بايد سعي كنند، بايد ايمان داشته باشند، تا خداي متعال ان شاءالله دريچه هاي رحمت را به روي آنها باز كند. اين راه ملّت ايران است؛ اين راه اين جوانان مؤمن است؛ راه مردمي است كه براي اسلام تا امروز با اخلاص مجاهدت كردند. ان شاءالله كه خداوند متعال هم دست ما و دست همه ي ملّتهاي مسلمان را بگيرد، ما را هدايت كند، به ما كمك كند و ان شاءالله قلب مقدس وليّ عصر(ارواحنافداه) از ما راضي و خشنود باشد.
بيانات در ديدار با مسؤولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي و ميهمانان خارجي شركت كننده در مراسم دهه ي فجر، در سالروز عيد سعيد مبعث ـ 13/11/70
راه طولاني پيش روي ملّت
ما در اول راهيم. آن تصويري كه از جامعه ي اسلامي در ذهن ماست، با وضع كنوني ما فاصله ي زيادي دارد. ما توانستيم حصاري را بشكنيم و مانع را از سر راه حركت به سمت دولت اسلامي و جامعه ي اسلامي و دنياي اسلامي برداريم. آنچه را كه مي توانيم بين خودمان و خدا بگوييم، اين است كه ما تلاش كرديم و مردم ما صادقانه حركت كردند و امام ما خوب رهبري كرد و خوب پيش برد؛ اما آنچه را كه در اثناي اين جاهليت مظلم طي كرديم، نسبت به آنچه كه بعداً بايد طي كنيم، مطمئناً خيلي كم است.
گفت و شنود با ميهمانان خارجي شركت كننده در مراسم دهه ي فجر ـ 14/11/70
تحوّل معنوي، اوّلين گام حركت
اولين و مهم ترين كاري كه پيش روي ما قرار دارد، تحول معنوي و روحي انسانهاست. ما متأثر از تربيتهاي طولاني غيراسلامي هستيم. آنچه كه هيجان عظيم انقلاب و دوران جنگ انجام داد، البته معجزه آسا بود؛ اما تا اين پديده عمق پيدا بكند، و تا وقتي كه اعماق ضماير را متحول نمايد، كار زيادي لازم است.
گفت و شنود با ميهمانان خارجي شركت كننده در مراسم دهه ي فجر ـ 14/11/70
انتظار فرج، آرمان و انگيزه ي حركت
امام زمان عليه سلام الله، رمز عدالت و مظهر قسط الهي در روي زمين است. به همين جهت است كه همه بشريّت، به شكلي انتظار ظهور آن حضرت را مي كشند. البته مسلمانان به صورت مشخّص، اين انتظار بزرگ را معلوم و تحديد كردند و شيعيان نسبت به شخصي كه اين لباس بر قامت او دوخته شده است، آگاهيهاي روشن و مشخّص كننده اي هم دارند. لذاست كه موضوع امام زمان عج الله تعالي فرجه الشّريف، با اين ديد، نه مخصوص شيعه و نه حتي مخصوص مسلمين است. بلكه انتظاري در دل همه قشرهاي بشر و ملّتهاي عالم است. اميدي است در دل بني آدم؛ كه تاريخ بشريّت به سمت صلاح حركت مي كند. اين اميد، به بازوان قوّت مي بخشد، به دلها نور مي دهد و معلوم مي كند كه هر حركت عدالتخواهانه اي، در جهت قانون و گردش طبيعي اين عالم و تاريخ بشر است. به همين خاطر است كه وقتي ملّت ما، قبل از پيروزي انقلاب به مبارزات مشغول بودند، احساسشان اين بود كه در جهت پيشرفت به سمت آرمان بشريّت حركت مي كنند . بعداز پيروزي انقلاب هم احساس ملّت ايران اين است كه هر حركت و هر اقداممان؛ هر مبارزه اي كه كرديم و هر رنجي كه تحمّل نموديم، در جهت مقصودي است كه ميان آحاد بشر و همه اهل معرفت مشترك است. مقصود، استقرار عدالت، و هدف، رسيدن به عدل براي بشر است. و اسلام اين عدل را تأمين مي كند.
بيانات در ديدار مهمانان خارجي دهه فجر و قشرهاي مختلف مردم درروز نيمه شعبان ـ 18/11/71
تأثير پيروزي انقلاب در قلوب مبارزان جهان
پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، اميدي در دل ملّتها و مبارزان مسلمان در همه جاي عالم پديد آورد؛ دلهاي مرده را زنده كرد و هرچه عليه اسلام و بلكه عليه مطلق دين، تبليغ و فعاليت و تلاش شده بود، آنها را از ذهن و عمل ملّتهاي مبارز در سراسر دنيا زدود و از بين برد. لذاست كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، در اطراف عالم نهضتهاي انقلابي پديد آمد، يا اگر هم قبلاً بود، اوج گرفت و شتاب پيدا كرد. علاوه بر اين، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، وقتي جوانان و غيرتمندان يك ملّت مي خواستند مبارزه اي را عليه ظلمي كه بر آن ملّت و در منطقه خودشان حاكم بود، آغاز كنند، به دنبال تفكّرات چپ مي رفتند. از چپيها الهام مي گرفتند و از آنها جزوه و نوشته و دستورالعمل دريافت مي كردند. هر جاي دنيا كه نهضت يا مبارزه اي عليه ظلم وجود داشت، شما مي ديديد يك صبغه ي چپ در آن هست، يا سعي مي شد اين صبغه ي چپ به نحوي به آن داده شود. چنين تصوّر مي شد كه بدون ارتباط و اتّصال با يك تفكّر يا با يك مكتب ـ كه آن هم مثلاً مكتب ماركسيسم بود نمي شود مبارزه اي را سازماندهي و هدايت كرد و به پيروزي رساند! امّا بعد از آن كه انقلاب اسلامي پيروز شد، ديديم در هر نقطه ي عالم كه يك حركت انقلابي و يا حركت غيورانه اي در مقابل ظلم و جور انجام مي شود، صبغه ي مذهب پيدا مي كند. حركتهاي مذكور در كشورهاي اسلامي، صبغه ي اسلام به خود مي گرفت و در كشورهاي غيراسلامي، گرايش به يك مذهب ديگر را در خود داشت. ما حتّي در اوايل پيروزي انقلاب، مبارزاتي را مشاهده كرديم كه قبل از آن، گرايشهايشان ماركسيستي بود؛ امّا بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، نه اين كه آن گرايش ماركسيستي به كلّي از بين برود، ولي يك رگه مذهبي هم در آن به وجود آمد و يا يك عنصر مذهبي هم در آن وارد شد. اين همه، از تأثير پيروزي انقلاب اسلامي بود.
انقلاب اسلامي ايران، پس از پيروزي خود، از يك طرف به مبارزان دنيا اميدداد و دلهاي غيرتمنداني را كه مي خواستند با ظلم و جور و نامردمي در هر نقطه عالم مبارزه كنند زنده كرد و از طرف ديگر، هويّت اسلامي را به ملّتهاي مسلمان برگرداند. در اين هيچ شكّي نيست. اين تأثير مثبتي بود كه انقلاب اسلامي در همه جاي دنيا گذاشت. اما همزمان با اين تأثير، يك تأثير ديگري هم در دنيا به جانهاد و آن اين بود كه دشمنان جبهه اسلام را بيدار كرد و به آنان تجربه داد! دشمن كيست؟ جبهه ضدّ اسلامي است؛ استكبار است؛ همان كه ما به آن «استكبار» مي گوييم؛ قدرتهاي مسلّط عالم. يك روز مظهر استكبار، امريكا و شوروي بودند. امروز كه شوروي نيست، امريكا در رأس استكبار قرار گرفته است. قدرتهاي مرتجع، قدرتهاي ضدّ مردمي، قدرتهاي متجاوز، قدرتهايي كه ملّتهاي ضعيف را در مشت خود مي خواهند و دنيا را متعلّق به خود مي دانند، همه در جبهه استكبار ثبت نام كرده اند و اسلام و انقلاب اسلامي با اينها روبه روست. اينها بعد از انقلاب اسلامي، مجرّب شدند و تجربه پيدا كردند. وقتي انقلاب اسلامي پيش آمد، استكبار هيچ تجربه اي نسبت به حركتهاي عظيم اسلامي نداشت. در گذشته حركتهاي نامنسجمي پيش آمده بود؛ اما اين انقلاب و اين مبارزه، واقعه و حركت عظيمي بود كه استكبار در مقابلش غافلگير شد.
بيانات در ديدار مهمانان خارجي دهه فجر و قشرهاي مختلف مردم درروز نيمه شعبان ـ 18/11/71
55. لغزشگاهها.
56. سوره ي بقره، آيه ي 256.
57. سوره ي اسراء، آيه ي 19.
پاورقي

 



ضرورت توجه به شرايط در امربه معروف ونهي ازمنكر

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
درباره روش ها و مصاديق بارز امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر در هر زمان، شرايط و اقتضائات خاص خود را دارد و به تناسب زمان ومكان، روش ها و مصاديق آن گوناگون مي شود. به منظور ملموس كردن مطالبي كه درباره اين فريضه ديني مطرح گرديد، برخي روش ها و مصاديق بارز آن را، به ويژه باتوجه به وضعيت كنوني نظام جمهوري اسلامي، ذكر خواهيم كرد. مطالب ذيل دربرگيرنده مباحثي درباره ضرورت توجه به تنوع روش ها و مصاديق، و ذكر برخي از آنهاست.
1-ضرورت توجه به اختلاف در روش ها به تناسب شرايط زمان و مكان
پس از آنكه مشخص گرديد كه هر يك از افراد جامعه در برابر نيازهاي معنوي ديگران مسئول اند، اكنون، گوناگون بودن مسئوليت افراد به تبع شرايط و موقعيت هاي زماني و مكاني، مطرح مي شود. هدف امر به معروف و نهي از منكر، اصلاح مفاسد و جلوگيري ازرواج بدعت هاست. براي رسيدن به اين هدف، در هر زمان و مكاني و تحت شرايط مختلف، راه هاي عمل به اين فريضه هم تغيير مي كند. بايد با دقت در رهنمودهاي كتاب و سنت و نيز سخن بزرگان، علما و مراجع، وظيفه خود را باتوجه به موقعيت خاص دريابيم. اگر آنچه وظيفه مان بود، انجام داديم و براي انجامش حاضر بوديم تا سر حد شهادت پيش رويم، حسيني خواهيم بود؛ والا از اين نمد، كلاهي جز اسم و ادعاي تهي نخواهيم داشت.
مطالعه سير تاريخ صدر اسلام و سيره امير مؤمنان(ع) و ديگر ائمه اطهار(ع) نشان مي دهد كه به قدري اختلاف روش ها و رفتارها در اين زمينه وجود دارد كه آدمي تصور مي كند بين رفتار اين بزرگواران تناقض وجود داشته است. البته همه ما معتقديم كه آنها حلقه هاي يك زنجير به هم پيوسته اند؛ ولي چون شرايط زماني هر يك از آنها متفاوت بود، روش هايشان نيز متفاوت به نظر مي رسيد. همه آنان، در پي احياي دين بودند؛ منتها براساس مقتضيات و شرايط زماني و مكاني خاص خود. بدون ترديد، اين تشخيص وظيفه، خود مهم است و كوشش براي تشخيص هم، خود نوعي عبادت به شمار مي رود. اينكه كسي مدتي فكر، و با ديگران مشورت كند و تحقيقات لازم را دنبال كند تا وظيفه خود را تشخيص دهد، در ثمربخشي امر به معروف و نهي از منكر كاملا مفيد خواهد بود.
در اهميت و ضرورت تشخيص وظيفه، به تناسب شرايط زماني و مكاني خاص، مي توان نمونه هاي فراواني را درصدر اسلام جست وجو كرد. ابوذر(ع) يكي از بزرگ ترين صحابه پيامبر اكرم(ص) به قدري به فريضه امر به معروف و نهي از منكر عنايت داشت و بدان عمل مي كرد كه عثمان، خليفه سوم، را به ستوه آورد و موجب شد كه وي او را به شام تبعيد كند. او در مقابل خليفه، از باب نصيحت حاكم مسلمين، با صراحت انتقاد مي كرد و رسوايي هاي مالي، بذل و بخشش هاي بي جا و جناح گرايي و باندبازي دستگاه خلافت را گوشزد مي نمود تا كار به رسوايي كشيده شد1. انتقادهاي تند و صريح ابوذر در مقابل عثمان، به دليل موقعيت خاص او در آن زمان بود؛ به طوري كه عثمان نمي توانست با او مقابله كند. موقعيت ابوذر در جامعه اسلامي، آن چنان بود كه به اين زودي نمي شد با او برخورد تند كرد.
در شام نيز چون تمام مردم، ابوذر را به منزله يكي از صحابه بزرگ پيامبر(ص) مي شناختند، نمي توانستند به او جسارتي كنند. او انتقادهاي خود را از دستگاه معاويه ادامه داد تا اينكه معاويه از عثمان خواست كه او را به مدينه باز گرداند2. نقل شده در مجلسي، كعب الاحبار، يهودي تازه مسلمان، براي نشان دادن خود، صحبتي كرد تا جواب ابوذر را داده باشد. ابوذر چنان به كعب الاحبار حمله كرد كه سرش شكست و خون از آن جاري شد. ابوذر به او گفت اي يهودي زاده! تو مي خواهي دين را به ما ياد بدهي؟!3
در همان زمان، موقعيت امير مؤمنان(ع) با ابوذر كاملا متفاوت بود كه وظيفه ديگري را مي طلبيد. البته امام علي(ع)، به صورت هاي كلي و خصوصي، انتقادهايي را مطرح مي كرد اما نه آن گونه كه ابوذر عمل مي كرد؛ چرا كه موقعيت ايشان با ابوذر متفاوت بود. ايشان مي كوشيد تا با موعظه كردن، مردم را از اعمال ناصواب بر حذر دارد. پس ابوذر وظيفه اي داشت و امير مؤمنان(ع) وظيفه اي ديگر. از اين روست كه نه تنها علي(ع) در اين زمينه با ابوذر مخالفتي نكرد، بلكه وقتي ابوذر را به ربذه تبعيد كردند، علي(ع)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را فرستاد تا او را مشايعت كنند. آن گاه كلام عجيبي را خطاب به ابوذر فرمود كه در نهج البلاغه نيز آمده است: يا اباذر انك غضبت لله فارج من غضبت له ان القوم خافوك علي دنياهم و خفتهم علي دينك؛4 «اي اباذر، همانا تو براي خدا به خشم آمدي، پس اميد به كسي داشته باش كه به خاطر او غضبناك شدي. اين مردم براي دنياي خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدي».
موقعيت علي(ع) در آن زمان، موقعيتي ويژه بود؛ به گونه اي كه مصلحت ايجاب نمي كرد برخورد ايشان همچون ابوذر باشد؛ زيرا ايشان، در صورتي كه بناي انتقادات شديد را در پيش مي گرفتند، متهم مي شدند كه چون اعضاي شوراي شش نفره، كه علي(ع) هم خود در ميان آنها بود، او را براي خلافت رد كرده اند، كارشكني مي كند. علي(ع) به قدري تنها مانده بود كه اگر انتقاد تندي مي كرد، فوراً از دستگاه حكومتي شايعه مي كردند كه چون علي رأي نياورده، حسادت مي ورزد و اسلام و نظام اسلامي را تضعيف مي كند. اما ابوذر هيچ گاه ادعاي خلافت نداشت و از اين روي نمي توانستند او را چنين متهم كنند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-عبدالحسين احمد الاميني النجفي، موسوعه الغدير في الكتاب و السنه و الادب، ج 8، ص 314.
2-همان، ص 714.
3-ر.ك: محمدجواد آل الفقيه، سلسله الاركان الاربعه (ابوذر الغفاري؛ رمز اليقظه في الضمير الانساني)، ص 96؛ علي بن حسين المسعودي، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3، ص 48؛ عبدالحسين احمد الاميني النجفي، همان، ج 8، ص 714.
4-نهج البلاغه، خطبه 013، ص 642.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14