(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 27 شهریور 1390- شماره 20026

يكسان بودن فقر و كفر
توبه از وابستگي به دنيا و ترك جهاد
تاثير توجه به عواقب شهوتراني
شاخص حقانيت سالك
تربيت فرزند و غيرت انساني و الهي- 23
ضرورت آزمودن دوست، پيش از انتخاب
ديدگاه
سرزنش ديگران از راه احسان و ا نعام



يكسان بودن فقر و كفر

قال النبي (ص): اللهم اني اعوذ بك من الكفر و الفقر، فقال رجل: ايعدلان؟ قال: نعم.
پيامبر اعظم (ص) فرمود: پروردگارا !به تو پناه مي برم من از كفر و فقر ... مردي گفت: آيا فقر و كفر يكسان هستند؟ فرمود آري. (1)
ـــــــــــــــــــــــــ
1-ميزان الحكمه، ج3، ص2438

 



توبه از وابستگي به دنيا و ترك جهاد

ابولبابه انصاري با چند نفر ديگر از ياران پيامبر اكرم(ص) از شركت در جنگ تبوك خودداري كردند، اما وقتي آياتي كه در مذمت متخلفين وارد شد، آنها بسيار ناراحت و پشيمان شدند و خود را به ستون هاي مسجد پيامبر گرامي(ص) بستند و هنگامي كه آن حضرت از جنگ بازگشت و از حال آنها خبر گرفت، عرض كردند، آنها سوگند ياد كرده اند كه خود را از ستون باز نكنند، تا اينكه پيامبر(ص) كاري را انجام دهد. پيامبر(ص) فرمود: من نيز سوگند ياد مي كنم كه چنين كاري نخواهم كرد، مگر اينكه خداوند به من اجازه دهد. در اين شرايط آيه 102 سوره توبه نازل شد: «واخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملا صالحا و اخر سيئا عسي الله ان يتوب عليهم ان الله غفور رحيم» گروهي ديگر به گناهان اعتراف كردند و اعمال صالح و ناصالحي را برهم آميختند، اميد مي رود كه خداوند توبه آنها را بپذيرد، خداوند غفور و رحيم است. و خداوند توبه آنها را پذيرفت و پيامبر(ص) آنها را از ستون مسجد باز كرد. آنها به شكرانه اين موضوع همه اموال خود را به پيامبر(ص) تقديم داشتند و عرض كردند اين همان اموالي است كه به دليل دلبستگي به آن، ما از شركت در جهاد خودداري كرديم.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تفسير مجمع البيان، ذيل آيه شريفه

 



تاثير توجه به عواقب شهوتراني

پرسش:
از منظر آيات و روايات، توجه به آثار و عواقب شهوتراني، به چه ميزان در كنترل و تعديل غريزه جنسي انسان تاثيرگذار است. لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد؟
پاسخ:
تفكر و انديشه در عواقب و پيامدهاي شهوت راني، اثر عميقي در كنترل آن و حفظ عفت عمومي دارد. رهبران الهي همواره عواقب شوم گرفتاري در چنگال شهوات را به انسان ها گوشزد كرده وكوشيده اند آنان را از كام شهوات نجات دهند.
امام علي(ع) مي فرمايد: «هرگاه در لذت (حرامي) باشي، به يادآور كه روزي زايل مي شود و اگر در هر نعمتي هستي، به خاطر داشته باش كه روزي سلب خواهد شد.
در بلاها نيز انتظار برطرف شدن آن را داشته باش، زيرا اين يادآوري ها، نعمت را پايدارتر و شهوات را دور مي سازد.» (ميزان الحكمه، ج 4، ص 3484)
ماهيت شهوت، جذب منفعت و لذت جويي است، اما اين نيروي جاذبه چه بسا در عمل به جذب زيان منجر شود. از روايات معصومين(ع) استفاده مي شود كه شهوت كنترل نشده چنين حالتي دارد. چگونه مي توان از شهوت لذت برد، در حالي كه در بردارنده انواع آفت ها و محروميت هاست و به جاي اين كه چيزي به ارمغان آورد، بسياري از داشته هاي مفيد انسان را برباد مي دهد. محاسبه منطقي، آدمي را متوجه مي كند كه لذت آني، ارزش تحمل آن همه محروميت را ندارد. امام علي(ع) مي فرمايد: لذتي كه آميخته با رنج و درد است، لذت نيست (غررالحكم و دررالكلم، ج 6، ص 355).
آثار سلبي شهوت افسارگسيخته
در اينجا ضروري است آثار سوء و محروميت هاي حاصل از شهوت افسارگسيخته را مورد بررسي و تبيين قرار دهيم:
1- محروميت از سلامت جسم و جان
تحريك مداوم جنسي، انسان را پيوسته در وضعيت هيجاني و ناآرام نگه مي دارد و همين امر، بهداشت رواني او را تهديد مي كند، زيرا تحريك ها و ارتباط هاي نامشروع، او را هر لحظه به گناهان خانمان سوز مي كشاند وترس از رسوايي، هراس از قوانين كيفري و عذاب وجدان، جانش را چونان خوره مي خورد و آشفتگي ها، استرس ها و ناراحتي هاي عصبي او را به اوج مي رساند. امام علي(ع) مي فرمايد:
«كسي كه شهوتش بر او غالب آيد، روح و روانش سالم نمي ماند. (همان، ج5، ص236)
عفاف پيشگي، منشأ رهايي از همه اين اضطراب هاست. علي(ع) در اين باره نيز فرموده اند: «من غض طرفه، اراح قلبه» هر كس نگاهش را از نامحرم فرو بندد، قلبش آسوده مي گردد. (مستدرك الوسايل، ج14، ص 271)
شايد اين سخن حكيمانه پروردگار، ناظر به اين امر مهم باشد كه در سوره احزاب آيه 53 فرموده اند:
«هرگاه از زنان (پيامبر) چيزي خواستيد، از پشت پرده از آنان بخواهيد، اين براي دل هاي شما و دل هاي آنان پاكيزه تر است.
آزادي جنسي و بي بندوباري اخلاقي در حال حاضر ره آوردي جز به تباهي كشيده شدن نسل جوان و گسترش بيماري هاي مزمن و امراض مقاربتي، چون سفليس، سوزاك و ايدز نداشته است. آمار وحشتناك مبتلايان به بيماري مرموز ايدز در دنيا گواه بر اين مدعا است. عفت گرايي، بهداشت كامل جنسي را تامين مي كند. قرآن كريم در سوره اعراف آيه 81 برخي از عرصه هاي بي عفتي نظير هم جنس بازي را اسراف و به هدر رفتن انرژي و نيروي جسماني مي داند، آنجا كه مي فرمايد: «شما از روي شهوت به جاي زنان با مردان درمي آميزيد، آري، شما گروهي اسراف پيشه ايد.»

 



شاخص حقانيت سالك

بدان كه آدم اول و ابليس اعظم حقيقت عقل و جهل مي باشند و از براي هر يك، ذريه و مظاهري است در عالم دنيا، كه تشخيص آنها و تميز بين آن دو طايفه را هم در اين عالم مي توان داد از موازين قرآنيه، كه ميزان اكبر است و از موازين حديثيه، كه موازين صغري هستند. و آن بدين نحو است كه انسان خود را عرضه به قرآن شريف كند، در خصوص قصه آدم و ابليسيه و آيات شريفه كه درباره آدم(ع) وارد شده از بدو خلقت او تا منتهاي سلوكش- كه در قرآن شريف مذكور است- با خود تطبيق كند و همين طور آياتي كه درباره ابليس وارد شده، از موقعي كه در عالم سماوات بوده تا وقتي كه مطرود شده، با خود تطبيق نمايد، تا معلوم شود كه از كدام حزب است. و نتيجه بزرگ اين تطبيق ... آن است كه انسان مي تواند نشئه خود را تبديل كند و مظهريت ابليسه را به مظهريت آدميه مبدل نمايد، زيرا كه انسان تا در عالم طبيعت... واقع است، به واسطه قوه منفعله كه حق تعالي به او عنايت نموده و راه سعادت و شقاوت را واضع فرموده، مي تواند نقايص خود را مبدل به كمالات، و رذايل خويش را تبديل به خصايل حميده، و سيئات خود را مبدل به حسنات نمايد. و اين كه معروف است: «فلان خلق زشت يا فلان صفت رذيله از ذاتيات است و قابل تغيير نيست» اصلي ندارد و حرفي بي اساس و ناشي از قلت تدبر است و عدم تغيير و تبديل ذاتيات را به اين باب ربطي نيست، بلكه با رياضات و مجاهدات، تمام صفات نفسانيه را مي توان تبديل (نمود) و تغيير داد، حتي جبن و بخل و حرص و طمع را مي توان مبدل به شجاعت و كرم و قناعت و عزت نفس نمود. پس بر انسان سالك راه حق و طالب سعادت و نجات، لازم و متحتم است كه تا در اين چند روزه كه مهلت است و از عمر دنياوي او- كه مورد تغيير و تبديل و نشئه اختيار و نفوذ اراده است- چند صباحي باقي مانده، با جديت كوشش كند و صفحه نفس خود را عرضه به قرآن خدا و احاديث معصومين(ع)- كه موازين حق و باطل و طرق تميز سعادت و شقاوتند- نمايد؛ تا اولا: خود را بشناسد و به حال باطن خود معرفت پيدا كند كه از كدام حزب و داخل كدام جند است. آيا از حزب الرحمن و جندالعقل است، يا حزب الشيطان و جندالجهل است؟ (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خميني(ره)، ص 50

 



تربيت فرزند و غيرت انساني و الهي- 23
ضرورت آزمودن دوست، پيش از انتخاب

آيت اله شيخ مجتبي تهراني
بحث ما راجع به تربيت، يعني روش رفتاري و گفتاري دادن بود و گفته شد انسان به طور غالب و معمول در چهار محيط خانوادگي، آموزشي، رفاقتي و شغلي ساخته مي شود و روش مي گيرد. فضاي پنجمي هم حاكم بر آن چهار محيط است كه بعدا بحث مي كنيم. بحث ما به محيط سوم، يعني محيط رفاقتي رسيد و اينكه در بين اين محيط ها، محيط رفاقتي قوي ترين محيط است كه از نظر تربيتي و روش گرفتن، در ابعاد گوناگون وجودي انسان، اعم از بعد اعتقادي و نفساني و عملي بر روي او اثر مي گذارد.
در جلسه گذشته آياتي را در باب انتخاب رفيق مطرح كرديم كه خداوند در چند بعد نهي مي فرمايد از اينكه برخي افراد را به عنوان دوست و رفيق انتخاب كنيد. در بعد اعتقادي مي فرمايد: «يا ايهاالذين آمنوا لاتتخذوا اليهود و النصاري أولياء بعضهم أولياء بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لا يهدي القوم الظالمين». (مائده/ 51) در بعد عملي هم مي فرمايد: «و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحياه الدنيا». (انعام/ 70) كه اينها از نظر عملي افراد لاابالي هستند. در جلسه گذشته بعد اعتقادي و بعد عملي بحث شد.
¤ ¤ ¤
آزمودن دوست در بعد نفساني
در اين جلسه بعد نفساني را مطرح مي كنيم. انسان بايد در بحث صداقت و رفاقت اين را در نظر داشته باشد كه با هر كسي رفيق نشود و با او بساط دوستي را پهن نكند. روايتي از امام صادق(ع) است كه حضرت فرمود: «لا تسم الرجل صديقا سمه معروفه حتي تختبره»؛ كسي را به نام دوست نخوان تا اينكه او را بيازمايي؛ يعني كسي را به عنوان اينكه دوست تو است نخوان به طوري كه مردم بگويند فلاني رفيق فلاني است، يا خودت بگويي، رفيقم فلاني است؛ اصلا اين كار را نكن، «حتي تختبره». نكته اينجا است كه بايد او را بيازمايي و امتحانش كني. اختبار يعني آزمودن. حالا به چه چيز او را امتحان كني؟ حضرت سه چيز را مطرح مي فرمايد؛
اول: «تغضبه فتنظر غضبه يخرجه من الحق الي الباطل»؛ خشمش را آزمايش كن، ببين آيا اين از افرادي است كه وقتي عصباني مي شود، مرزي را رعايت نمي كند؟ آيا خشم، او را از حق به سوي باطل مي كشاند؟ آيا آنجاهايي كه عصباني مي شود، چه در بعد گفتاري اش و چه در بعد رفتاري اش لجامي از شرع به دهانه نفسش زده است؟ يا نه، چون عصباني شده هر چه به دهانش بيايد، مي گويد و هر كاري كه از دستش برآيد، مي كند؟ اين اشاره به بعد نفساني است. رفيق مي خواهي بگيري، از نظر خشم، امتحانش كن. چون ممكن است -نعوذ بالله- يك مقدار رذالت داشته باشد؛ لذا اول ببين آيا مثل حيوان مي ماند يا انسان است؟ چون حيوان است كه وقتي خشمگين مي شود هر كاري مي كند؛ هم گاز مي گيرد، هم لگد مي زند. انسان كه اين كارها را نمي كند. حالا كه انسان است و زبان دارد، ببين آيا موقع خشم هر چه به زبانش مي آيد را مي گويد؟
حضرت به عنوان دومين ملاك براي آزمودن فرد پيش از دوستي مي فرمايند: «و عند الدينار و الدرهم».(بحار/ 47/ 081) اين خشم نيست، اين ميل است؛ ميل نسبت به مال است. يعني امتحان كن، ببين اين شخص راجع به پول چگونه است؟ آيا مرزهاي شرعي را رعايت مي كند يا اصلاً به حرام و حلال كاري ندارد؟ اين را امتحانش كن. همين طوري او را رفيق خود نخوان و نگو فلاني رفيق ما است.
اينجا يك نكته طلبگي بگويم؛ ظاهر اين روايت درمورد روابط اجتماعي است. چون اگر او را به خودت نسبت دهي و بگويي فلاني رفيق من است، تو هم در اجتماع خراب مي شوي. چون وقتي مردم جامعه ببينند اين شخص در جايي خرابكاري كرد، آبروي تو هم مي رود. اگر ديدند جايي عصباني شد و حرفهاي بي ربط و قبيح و ناپسندي گفت، يا ديدند كه هر جايي كه رسيده مال مردم را مي خورد، مي گويند رفيق تو است و كارهاي ناپسند او آبروي تو را هم مي برد. تازه اينها همه مربوط به ظاهر است؛ يعني حضرت درباره ظاهرش اين طور مي فرمايند؛ چه رسد به باطن. چون باطن مهم تر است. لذا مي گوييم به طريق اولي وقتي مي خواهي رفيق انتخاب كني، ببين ازنظر دروني اش چگونه است. ازنظر دروني و باطني اولويت دارد كه ببيني اين شخص كيست. چون تو مي خواهي با انسان رفيق شوي و رابطه دروني پيدا كني، نه با حيوان!
اول آزمون، بعد دوستي
ما در معارفمان مسأله اي داريم كه در اين روايت هم بود كه حضرت فرمودند: «حتي تختبره». مطلب اين است كه در باب دوست يابي ما به طور كلي مسأله «اختبار» را داريم؛ يعني با هركه مي خواهي رابطه رفاقتي برقرار كني، قبلش او را آزمايش و امتحان كن.
روايتي از علي(ع) است كه فرمودند: «لا تثق بالصديق قبل الخبره». (غرر الحكم/ 614) اگر مي خواهي به عنوان صداقت به رفيق اعتماد كني، قبل از آنكه او را بيازمايي هيچ وقت اعتماد نكن. قبل از اينكه او را بيازمايي، به او دل نبند. ممكن است سؤال كنيد چرا؟ جهتش اين است كه اگر قبل از اختبار و امتحان با او دوستي كردي و رابطه ات تنگاتنگ شد، محبت او در دل تو تشديد مي شود و اين رابطه محبتي موجب مي شود كه اين رفاقت در ابعاد گوناگون اعتقادي و نفساني و عملي ات، چه رفتاري و چه گفتاري برروي تو اثر بگذارد؛ چون گفتار هم، عمل است؛ گفتار، عمل زبان است. اين يك مطلب.
مطلب دوم آن است كه اگر انسان بدون اينكه قبلاً آزمايشي كرده باشد، با شخصي در رفاقت رابطه محبتي برقرار كند- اصلاً رفاقت بر مبناي محبت است- اگر كسي «قبل الاختبار» بيايد رفيق شود، اين محبت رفيق در دل او آمده است و اينجاست كه ديگر نمي تواند تشخيص بدهد كه آن شخص دوست خوبي است يا خير. اگر بخواهم قبل از آنكه آن رشته محبتي رفاقتي بين من و شما تقويت شود شما را بيازمايم، مي توانم؛ چون مي توانم چه در بعد اعتقادي، چه در بعد عملي و چه در بعد نفساني شما دقيق شوم كه آيا باهم، هم سو هستيم يا نيستيم. آدم عصباني مزاجي هستي، افسارگسيخته اي يا نه؟ در بعد شهوتي ات، كسي هستي كه به اسارت شهوت رفته يا نه؟ حالا چه شهوت مالي باشد، چه جنسي باشد، فرقي نمي كند. در بعد عملي خارجي مي توانم بفهمم كه آيا انسان متشرعي هستي يا نه، بي بند و بار و لاابالي هستي؟ اگر هم شخص متدين بي غرض و بي مرضي كه درباره تو اطلاعاتي دارد مطلبي بگويد، از او مي پذيرم. قبل از دوستي است كه مي توانم اينها را تشخيص دهم؛ اما اگر بعد از اينكه رفيق شدي، آن وقت بخواهي آزمايش كني، بدان كه حالا كور و كر هستي. نه مي تواني عيب هايش را ببيني، نه مي تواني بشنوي.
چند روايت در اين زمينه بخوانم. علي(ع) فرمودند: «عين المحب عميه عن معايب المحبوب»؛ چشم كسي كه ديگري را دوست دارد، از اينكه عيب هاي او را ببيند كور است. در ادامه مي فرمايند: «و ادنه صماء عن قبح مساويه». (غررالحكم/ 184) يعني گوشش هم به خاطر حب، كر است. كر است از اينكه بخواهد عيب ها و زشتي هاي او را بشنود. اين يك قانون كلي است. اين روايت را از پيغمبر اكرم(ص) بخوانم كه حضرت فرمودند: «حبك للشيء يعمي و يصم». (بحار/ 47/ 661) حب شيء انسان را كور و كر مي كند. اينجا شيء است، آنجا بحث محب و محبوب بود. اينكه اين همه به ما در باب دوست يابي سفارش مي كنند كه آقا مراقب باش، براي اين است كه رفاقت بر محور محبت است و محبت چنين كاري مي كند كه مي فرمايند تو را كور و كر مي كند.
دين بر محور محبت است
شما نگاه كنيد كه در مسئله دين هم مي گويند كه اصلا دين بر محور محبت است. روايتي از امام باقر(ع) است كه حضرت فرمود: «الدين هوالحب و الحب هوالدين». (بحار/ 66/ 832) يعني اصلا اينها با هم تفاوت ندارند. يعني اين قدر نقش محبت قوي است؛ لذا در باب مسئله رفاقت، «اختبار قبل الرفاقه » را مطرح مي كنند. با هر كس مي خواهي دوستي كني، به صرف ظواهر بسنده نكن. در ابعاد سه گانه اعتقادي، نفساني و عملي او را آزمايش كن؛ وگرنه بدان كه رفاقت چون نقش سازندگي و نقش تخريبي اش بسيار قوي است، تأثيرش خيلي زياد است. حالا من از اينجا وارد شوم در اين جهت كه در رواياتمان هم زياد داريم كه مي فرمايند برويد با اولياءالله رفيق شويد. حبتان نسبت به اولياءالله باشد، جهتش معلوم و مشخص است؛ چون اين محبت است كه مظهر رفاقت است. اين محبت اولياءالله نقش سازندگي دارد.
در روايتي از علي(ع) است كه حضرت فرمود: «اياك ان تحب اعداءالله»؛ از محبت نسبت به دشمنان خدا بپرهيز. آنهايي كه دشمن خدا هستند، يك وقت رشته محبتي با اينها برقرار نكني. «او تصفي ودك لغير اولياءالله». (غررالحكم/402) يعني بپرهيز از اينكه محبتت را براي غيردوستان خدا خالص كني. جهتش اين است كه اين رابطه تنگاتنگ، محبت آور است؛ محبت كه آمد خطرناك است. البته آنجايي كه بدون اختبار و آزمودن در سه بعد اعتقادي، عملي و نفساني باشد خطرناك است؛ ولي اگر اختبار و آزمايش شد، بهترين نقش سازندگي را بر روي انسان دارد. عرض كردم در روايات داريم كه يك وقت با غير اولياء خدا خيلي صميمي نشوي! چون تعبير به «او تصفي» داشت؛ يعني محبتت را براي غير اولياي خدا خالص نكني!
حب علي، نشانه مؤمن
پيغمبر اكرم فرمودند: «عنوان صحيفه المؤمن حب علي بن أبي طالب». (بحار/ 27/ 241) «عنوان» يعني تيتر و سرخط. منظور از «صحيفه» هم نامه عمل است؛ صحيفه مؤمن كه مي گويند، يعني نامه عمل مؤمن. در صحيفه چيست؟ در آن همه چيز هست. چه مسائل اعتقادي، چه مسائل ملكات و چه اعمال خارجي، همه در آن صحيفه هست. ولي ظاهرش راجع به اعمال است؛ اعم از جوارحي و جوانحي. روز قيامت نشر صحف مي شود؛ حالا اين تعبير پيغمبر يعني چه؟ تعبير پيغمبر جنبه كنايي دارد. «عنوان صحيفه» يعني اگر تيتر صحيفه عمل هر كس اين بود كه اين شخص محب علي(ع) است، معلوم مي شود كه تمام صحيفه اش خوب است؛ يعني اين حب علي در ابعاد گوناگون انساني، چه بعد اعتقادي و چه بعد نفساني و جوارحي، نقش سازندگي دارد.
اين را هم دقت داشته باشيد كه حتماً نبايد از نظر فيزيكي با حضرت مواجهه پيدا كنيم تا با ايشان رفيق شويم؛ رفاقت رشته محبتي بين دو موجود است. ممكن است اينجا نباشد، اما دوستش داشته باشم، هر چند او را نبينم. بيا با علي(ع) رفيق شو! بيا محبت علي را در دلت جاي بده كه تو را در سه بعد مي سازد. لذا اگر روز قيامت مؤمن بيايد، همان تيتر نامه عملش را كه نگاه مي كنند، ديگر قضيه تمام مي شود. همان تيتر را نگاه مي كنند و مي بينند اين با علي(ع) رفيق بوده است. اگر با علي(ع) رفيق بوده، حتماً حب علي(ع) هم در دلش بوده و مسلم است كه اين شخص مسائل شرعي را هم رعايت مي كرده است. حالا اين بحث ديگري است كه اگر غفلتاً خطاهايي يا لغزش هايي از او سر زده چه مي شود كه در جلسه آخر بحث مي كنيم.

 



ديدگاه

لزوم فراگيري علم
آيت الله مكارم شيرازي:
براساس كلام حضرت اميرالمومنين(ع)، مردم سه دسته هستند. دسته نخست، دانشمندان و عالمان رباني مي باشند. دسته ديگر افرادي كه دنبال علم عالمان رباني مي روند و دسته ديگر افرادي هستند كه نور علم بر آنها نتابيده است... دسته سوم افرادي بي ارزش و بي سر و پا هستند كه هرجا سر و صدايي شود، دنبال آن مي روند و همانند برگ هاي پاييزي با وزش باد به اين طرف و آن طرف مي روند؛ بنابراين، انسان ها بايد تلاش كنند حداقل جز افرادي باشند كه به دنبال فراگيري علم علما هستند1.
سلوك علمي و الهي انسان
آيت الله صافي:
سيرعلمي بايد در راستاي سيرالهي و عبادي باشد؛ انساني كه دنبال علم اندوزي مي باشد، اگر در مسير الهي قرار گيرد، به گونه اي كه دنبال ايجاد استقلال براي جامعه اسلامي باشد، درس خواندن و حضور او در كلاس، همه عبادت خداوند مي شود كه از بسياري از عبادت ها كه انسان انجام مي دهد، باارزش تر است. 2
لزوم عمل به فريضه
امر به معروف و نهي از منكر
آيت الله صافي:
در اين موقع حساس، تكليف همه بدون استثناء، رعايت احكام شرع و حلال و حرام دين است، و هر كس برحسب توان خود بايد امر به معروف و نهي از منكر نمايد تا تدريجا معروف، منكر نشود و منكر عنوان معروف پيدا نكند. همه بايد بدانند تظاهر به بي حجابي كه شكستن حريم شرع مقدس و عادي نمودن گناه است و جنبه بدآموزي نيز دارد، اشاعه ي فساد محسوب مي شود و حكومت بايد با آن برخورد نمايد. همچنين اختلاط بين زن و مرد نامحرم به خصوص در ادارات و مراكز علمي، مفاسدي بر آن مترتب است كه باعث انحطاط در فراگيري علوم مي شود.
نهي از منكر وظيفه همه مسلمان ها است؛ هر كس بايد از خانواده و اطرافيان خود شروع كند و با بيان متين، نهي از منكر نمايد. مسئولان امر هم كه قدرت و توانائي دارند بايد طبق وظيفه، اقدام نمايند و جلوي منكرات را بگيرند. اينجانب هم كرارا اين مفاسد را به اولياء امور تذكر داده ام و باز هم تذكر خواهم داد3.
شاخص هنر اسلامي
آيت الله جوادي آملي:
اگر سرگرمي و بازي به هنر و هنرمند اعتلا نيابد، (شخص) باخته است و اگر بازي هاي سينما و فيلم به هنر تبديل نشود (او) اين فن را باخته است.
... براي هنر اسلامي، يك قانون اساسي لازم است كه فرق بازي، سرگرمي و هنر چيست؟ حال اگر كسي لفظ را عوض كند كافي نيست، بلكه واقعا بايد بازي به هنر تبديل شود و تكامل پيدا كند.
... اگر كسي به صورت پيامبر در اين عصر مبعوث مي شد، گزاف نبود كه با زبان هنر سينما بيايد. 4
حد كفاف در امور مادي
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
اگر خداوند كار را به من واگذار كند، مي گويم تمام عالم را به من بده! زيرا هواي نفساني من اين طور اقتضا مي كند. انسان هرچه بيشتر به خواسته هاي نفساني اش برسد، تشنه تر مي شود؛ در روايات اين مسئله را به آب شور دريا تشبيه كرده اند كه هرچه بيشتر بخوري، تشنه تر مي شوي. آنچه كه از ناحيه رب براي من در امور مادي دنيوي مصلحت انديشي شده، اين است كه سقف تعيين كرده اند و به ما گفته اند كه بيش از اين نخواه. بنابراين هيچ تعارضي در اين مسئله وجود ندارد5.
سياست جزيي از دين
آيت الله مصباح يزدي:
جمله شهيد مدرس گاهي به صورت شعاري سياسي مطرح مي شود كه از آن انتظاري بيش از تأثير يك شعار سياسي نمي رود، اما براي اهل فكر و معرفت لازم است كه درباره اين عبارت بينديشند و دقت كنند كه اين شعار چرا و در برابر چه كساني مطرح شد.....با دقت در محتواي شعار مرحوم مدرس خواهيم ديد كه آن عبارت براي ما شعاري سياسي و فرهنگي است و در برابر همه مكاتب فلسفي و سياسي دنيا كارآيي دارد....ارتباط سياست با دين، ارتباط يك پاره خط با كل خط است و ازنظر ما سياست جزيي از دين است....سياست در دين نيز بايد و نبايدهايي است كه از سوي خداوند تعيين شده و نماد آن در عصر حاضر، تبعيت از رهبري و ولايت فقيه است. (6)
ملعونين از زبان قرآن
آيت الله علوي گرگاني:
در قرآن كريم گفته مي شود: «اقيموالصلاه »، نماز به پا داريد؛ حال اگر كسي قرآن را بخواند و يا آيات آن را حفظ كند، ولي در عمل، در خواندن نماز كوتاهي كند، به گونه اي كه برخي از نمازها را در اول وقت و برخي را با تأخير و يا برخي از آنها را به جا نياورد، به وظيفه خود عمل نكرده است.
...براساس آيات قرآن، آنهايي كه قرآن مي خوانند، مگر مي شود در آن تدبر نكنند. چطور مي شود كه انسان قرآن بخواند ولي دروغ بگويد، غيبت كند و...؟
برخي از افراد تلاوت قرآن دارند، اما قرآن آنها را لعنت مي كند، چون خلاف آيات آن عمل كرده اند؛ بنابراين سعادت با افرادي است كه قرآ ن را بخوانند و به آن نيز عمل كنند.(7)
كم كاري در مقوله زكات
حجت الاسلام قرائتي:
ما در بخش حج خيلي خوب كار كرده ايم تا جايي كه سرلشكر ما حاضر است براي حج لپه پاك كند و سازمان حج و زيارتمان ساختمان آنچناني دارد ولي در اين كشور هيچ كس حاضر نيست براي زكات كار كند و براي زكات يك اتاق كاهگلي هم نداريم... تا زماني كه در شكم هايمان «گندم هاي زكات نداده» باشند طرح هاي عقيدتي جواب شايسته نخواهد داشت.(8)
شرايط تحول در علوم انساني
حسن رحيم پور ازغدي:
ما چالش هاي گوناگون و بزرگي با غرب داريم و بايد براي ايجاد تحول؛ فلسفه، جامعه شناسي و كارآمدي علوم انساني غرب مورد تحليل و بررسي قرار گيرد... متأسفانه در كشور هيچ فلسفه اي براي پذيرش دانشجو در علوم انساني وجود ندارد و فقط به دنبال افزايش آمار دانشجويان هستيم و شرايطي پيش آمده كه گويي مسابقه جذب دانشجو داريم... هيچ برنامه اي در جمهوري اسلامي براي هدفمندسازي جذب دانشجو وجود ندارد و در نقشه علمي كشور هم اين مسئله مورد توجه قرار نگرفته بود... در هيچ يك از رشته هاي علوم انساني در كشور مرجع اصلي كتاب انديشمند ايراني مسلمان نيست و هيچ كرسي تشكيل نشده است كه نتيجه اي جدي در امر آموزش و پژوهش داشته باشد... جمهوري اسلامي با بخشنامه دستوري نمي تواند تحول در علوم انساني ايجاد كند و اين اساتيد هستند كه بايد با عمق بخشيدن به فعاليت هاي پژوهشي براي تحقق اين امر تلاش كنند.(9)
پي نوشت ها
1- حوزه، 12/6/09
2- همان، 71/6/09
3- همان، 02/6/09
4- ايرنا، 61/6/09
5- خبر آنلاين، 5/6/09
6- فارس، 81/6/09
7- حوزه، 51/6/09
8- شفاف، 8/6/09
9- خبر آنلاين، 31/6/09

 



سرزنش ديگران از راه احسان و ا نعام

حميدرضا مقدم
آنچه در پي مي آيد بررسي شكل و ماهيت روابط اجتماعي حاكم بر جوامع ايماني است كه در آن مومنان به جاي رفتار براساس عدالت و مساوات، رفتارهاي توأم با احسان و نيكي در پيش مي گيرند. نويسنده در اين مطلب با اشاره به حديثي از علي(ع) بيان مي كند كه بهترين راه سرزنش و توبيخ ديگري و راه متوجه كردن او به خطاهايش، نه تلافي كردن بلكه احسان و خوبي كردن به او است كه باعث مي شود شخص از كرده خود پشيمان گشته و راه درست را در پيش بگيرد. با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
روابط اجتماعي در جوامع انساني بر بنياد عقلانيت و عقلائيت شكل گرفته است. بدين معني كه اقتضاي چنين رفتار عقلاني و عقلايي اين است كه هر آن چه را عقل محض و مستقل، نيك و بد مي داند، پسنديده و زشت شمارد و هر آن چه را عقل جمعي و يا عقلايي در شكل عرف، نيك و بد مي داند، پسنديده و ناپسند بداند. اين گونه است كه از نظر جوامع بشري، عدالت و برابري پسنديده و خوب و نيك دانسته مي شود و همين جوامع، ظلم و بي عدالتي را زشت و بد مي دانند. همچنين براساس اين نگرش جوامع بشري كارهاي نيك و رفتارهاي هنجاري را تجويز و از بزهكاري ها و ناهنجاري ها باز مي دارند و بزهكاران و هنجارشكنان را سرزنش و توبيخ مي كنند.
آموزه هاي اسلامي نيز اين مباني و اصول را پذيرفته و تاييد و امضا مي كند. از اين رو در آموزه هاي اسلامي بارها همان چيزهايي را مي شنويم كه عقل و عرف عقلايي بر آن حكم مي كند و مي گويد هر آن چه را براي خود نمي پسنديد، براي ديگران هم نپسنديد و هر آن چه را براي خود مي پسنديد همان را براي ديگران بپسنديد.
تأثير و نقد عقل جمعي در شريعت
حقوق اسلامي بر بنياد عقل و عقلاء شكل گرفته و يكي از منابع اصلي فقه و حقوق اسلامي، عقل مستقل و نيز عقل جمعي است كه از سوي شارع و شريعت تاييد و امضاء شده باشد؛ چرا كه در قسم اخير برخي از اشكال مورد نقد، وجود دارد كه مبتني بر شكل تربيت و آموزش جوامع بشري است كه عرفي گاه ناپسند، هنجار شناخته شده در جوامع مي شود، از اين رو شارع مقدس به نقد خرد جمعي (نه عقل مستقل) رو آورده است و به عنوان نمونه معاملات عرفي ربوي را كه عقلاء آن را تاييد كرده اند، ناپسند و زشت و حرام دانسته است؛ زيرا اين خرد جمعي را برخلاف اصول و مباني انساني و اقتصاد سالم و گردش سالم اقتصادي يافته و زيان آن را به اقتصاد كه قوام جامعه است، بيشتر از سود آن دانسته است. همچنين و شراب مسكر نيز چنين نگرشي دارد و با آن كه آثاري را براي شراب مست آور برمي شمارد و براي آن منافعي ذكر مي كند، ولي زيان و ضرر آن را بر عقل بيشتر مي داند و به تحريم خمر حكم مي كند.
بنابراين، هر چند كه آموزه هاي وحياني به تخطئه برخي احكام عقلايي و خرد جمعي و عرف جوامع مي پردازد ولي احكام عقلاني را همانند احكام رياضي مي داند كه تشكيك و ترديدبردار نيست و لذا حكم آن را مانند حسن عدل و قبح ظلم، احكام شرعي دانسته و فرموده است: كل ما حكم به العقل حكم به الشرع و كل ما حكم به الشرع حكم به العقل. اما درباره عرف عقلايي و سيره رفتاري خردمندان، به تحليل آن پرداخته مواردي را امضاء و مواردي را تخطئه مي كند.
روابط استوارتر در جوامع ايماني
چنان كه گفته شد، جوامع انساني بر بنياد عقل و عقلاء شكل گرفته و حقوق و اخلاق آن مبتني بر اصول و احكام عقلاني و عقلايي است، از اين رو عدالت و برابري و احقاق حق در آن اصالت مي يابد.
اما از آن جايي كه روابط در جوامع اسلامي به گونه ديگري نيز شكل مي گيرد، تفاوت هاي ماهوي ميان برخي احكام و اصول آن مي توان يافت. البته اين تفاوت ها در شكل مخالفت با احكام عقلاني و عقلايي نيست، بلكه متضمن همان و امري فراتر است، زيرا بنياد جوامع اسلامي افزون بر عقل بر عشق و عواطف مي باشد. اين گونه است كه افزون بر جنبه همكاري كه در جوامع عقلاني و عقلايي و انساني وجود دارد، بر جنبه همدلي و همدردي نيز توجه داشته شده است. از اينرو شكل روابط در ميان جوامع انساني تغيير مي كند و محبت و مودت در آن اصالت و قوام بيشتري مي يابد.
اگر بخواهيم نمادي از اين روابط ارائه دهيم بايد آن را همانند روابط عاشقانه همسران بدانيم كه فراتر از قراردادهاي حقوقي بسته مي شود و آن چه مايه قوام آن مي باشد، مودت و محبت و عشق و مهر و صفا و صميمت است. لذا در بسياري از موارد، همسران از حق خويش مي گذرند و فراتر از عدالت براساس احسان و محبت عمل مي كنند و عفو و گذشت در ميان ايشان استوارتر از عدل و حق است.
در جوامع اسلامي نيز روابط ميان افراد جامعه اين گونه محبت آميز و مودت آميز است. به اين معنا كه فراتر از عدالت در مقام احسان رفتار مي كنند كه در برگيرنده رفتارهاي احساسي و عاطفي بسياري است. به اين معنا كه شخص نه تنها از حق خويش مي گذرد و يا ايثار مي كند بلكه از مقام احسان به عفو عمل مي كند و گذشت نسبت به ديگري و خطاها و اشتباهاتش دارد و حتي فراتر از آن حق خود را به تمام و كمال به ديگري مي بخشد.
توبيخ از طريق احسان و محبت
بنياد روابط ايماني در جوامع اسلامي بر محبت و احسان و مودت است و عدالت، تنها براي حل بحران هاي حاد گام در صحنه مي گذارد تا تعادل را در جوامع بحران زده برقرار كند و كدورت ها را از دريچه حقوق، حل و فصل كند.
در جوامع اسلامي و ايماني، عدالت هر چند كه خوب است ولي كم ارزش است؛ زيرا انسانهاي مؤمن نمي خواهند در جايگاه شريك اجتماعي به همكاري و تعاون با ديگري اقدام كنند و همانند دو شريك باشندكه در مقام بده و بستان و معامله نشسته اند و هرچيزي را از دريچه تنگ حقوق و عدالت مي نگرند و حق و عدل و انصاف مي جويند، بلكه همانند همسراني باشند كه بنياد خانواده را برعشق و مودت نهاده اند و از دريچه وسيع احسان به زندگي مي نگرند. اين گونه است كه همدلي و همدردي گاه فراتر از همذات پنداري در ايشان بروز مي كند و شخص، مشكل و درد ديگري را عين درد خويش مي شمارد و در مقام ايثار مي نشيند و گرسنه را در عين گرسنگي خويش سير مي كند و از خود مي گذرد؛ چون درد گرسنه را عين درد خود مي يابد و سيري او را عين سيري خود مي بيند. (سوره انسان)
چنين شخصي هرگاه با رفتاري نادرست و كلام و سخني درشت مواجه مي شود، براي سرزنش او، به نيكي كردن روي مي آورد و با عفو و گذشت و نيكوكاري به او، وي را شرمگين احسان و محبت و مودت خود مي كند و شر و زيان او را با بخشش و انعام پاسخ مي دهد. از اين رو حضرت اميرمؤمنان(ع) اين ناطق كلام الله و قرآن ناطق در مقام تفسير آموزه هاي وحياني قرآن و تبيين سلوك ايماني در روابط اجتماعي مومنان مي فرمايد: عاتب أخاك بالاحسان اليه واردد شره بالانعام عليه؛ برادرت را (به هنگام خطاكاري) به وسيله نيكي كردن، سرزنش كن و شر او را از طريق بخشش كردن دورساز. (نهج البلاغه، كلمات قصار، 158)
سيره احسان و انعام امام حسين(ع)
در اين باره داستان هاي بسياري از سير و سلوك عملي اهل بيت(ع) شده است. در اين جا تنها به نقل يكي از آن ها بسنده مي شود كه استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب داستان راستان آن را آورده است.
شخصي از اهل شام، به قصد حج يا مقصد ديگر به مدينه آمد. چشمش افتاد به مردي كه در كناري نشسته بود. توجهش جلب شد، پرسيد: اين مرد كيست؟ گفته شد: «حسين بن علي بن ابيطالب است.» سوابق تبليغاتي عجيبي كه در روحش رسوخ كرده بود، موجب شد كه ديگ خشمش به جوش آيد و قربه الي الله! آنچه مي تواند سب و دشنام، نثار حسين بن علي بنمايد. همين كه هر چه خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسين بدون آن كه خشم بگيرد و اظهار ناراحتي كند، نگاهي پر از مهر و عطوفت به او كرد و پس از آن كه چند آيه از قرآن مبني بر حسن خلق و عفو و اغماض قرائت كرد به او فرمود:
ما براي هر نوع خدمت و كمك به تو آماده ايم
آنگاه از او پرسيد: آيا از اهل شامي؟
جواب داد: آري.
فرمود: من با اين خلق و خوي سابقه دارم و سرچشمه آن را مي دانم. پس از آن فرمود: تو در شهر ما غريبي، اگر احتياجي داري حاضريم به تو كمك دهيم، حاضريم در خانه خود از تو پذيرايي كنيم. حاضريم تو را بپوشانيم، حاضريم به تو پول بدهيم. مرد شامي كه منتظر بود با عكس العمل شديدي مواجه شود و هرگز گمان نمي كرد يك چنين گذشت و اغماضي ببيند، چنان منقلب شد كه گفت: آرزو داشتم در آن وقت زمين شكافته مي شد و من به زمين فرو مي رفتم و اين چنين نشناخته و نسنجيده گستاخي نمي كردم. تا آن ساعت براي من، در همه روي زمين كسي از حسين و پدرش مبغوض تر نبود و از آن ساعت به بعد، كسي نزد من از او و پدرش محبوب تر نيست.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14