(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 27 شهریور 1390- شماره 20026

اي گل در آتشم ...
شعر چيست؟
نقش شعر در پيشرفت
مروري بركتاب خواندني، روبراسكارپيت، جامعه شناسي ادبيات ( بخش دوم)
ادبيات نان آور بدترين نوع ادبيات نيست!
همايش شاعران ايران و جهان برگزار مي شود
استاد شهريار شاعري انقلابي و ارزش مدار بود
شعرخواني شاعران به مناسبت هفته دفاع مقدس
محسن پرويز: گراميداشت روز شعر و ادب؛ هر سال كمرنگ تر از سال قبل



اي گل در آتشم ...

محمد حسين بهجت تبريزي(شهريار)
در وصل هم ز عشق تو اي گل در آتشم
عاشق نمي شوي كه ببيني چه مي كشم

با عقل آب عشق به يك جو نمي رود
بيچاره من كه ساخته از آب و آتشم

ديشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبح است و سيل اشك به خون شسته بالشم

پروانه را شكايتي از جور شمع نيست
عمري ست در هواي تو مي سوزم و خوشم

خلقم به روي زرد بخندند و باك نيست
شاهد شو اي شرار محبت كه بي غشم

باور مكن كه طعنه طوفان روزگار
جز در هواي زلف تو دارد مشوشم

سروي شدم به دولت آزادگي كه سر
با كس فرو نياورد اين طبع سركشم

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب مي گزد چو غنچه خندان كه خامشم

هر شب چو ماهتاب به بالين من بتاب
اي آفتاب دلكش و ماه پريوشم

ساز صبا به ناله شبي گفت شهريار
اين كار توست من همه جور تو ميكشم

 



شعر چيست؟

ناهيد زندي پژوه
شعر امري ذوقي است، ولي به نظر مي آيد كه غالبا در لحظات خاص به سراغ آدمي مي آيد. شايد بتوان گفت شعرهايي كه در لحظات خاص سروده مي شوند، قوت عاطفي بيشتري دارند. به واقع انسان در حالت عادي، همان زبان عادي را براي منظورهاي خويش كافي مي بيند و فقط وقتي به بياني برتر مي گرايد، كه حس كند اين بيان عادي براي توصيف وضعيت باطني اش نارساست. از آنجايي كه شعر مرهم بسياري از دردهاي بشري است، اگر در تمام لحظه هاي زندگي، فقط با واقعيت روبرو باشيم عملا هيچ ا حساس انساني نخواهيم داشت. در واقع زندگي خالي از هنر، بار سنگين و زمختي است كه لنگر مي اندازد. كسي كه هنر را تحقير مي كند، خودش را تحقير كرده است. شعر، نشانه يك زندگي عالي و بشري است. مردم با خيال زندگي مي كنند و بهترين چيزي كه خيال را تحت تاثير قرار مي دهد شعر است، پس اين واقعيت كه نقش روزمره كننده را ايفا مي كند و شعر، حقيقتي است كه اگر نمي شود سراينده آن بود، مي توان دست كم خواننده آن شد و از روزمر گي رهيد.
شعر در كوتاه ترين و موجزترين و خوش آهنگ ترين و مناسب ترين همنشيني واژه هايي آشنا، ما را با معنايي درگير مي كند كه براي عقل، نامفهوم و موهوم و بيگانه است، اما براي دل و جان، آشنا و حس شدني است. شعر، ميزباني صادق است كه قلب مخاطبان مستعد خود را هدف قرار مي دهد و آنان را به ساحت ناممكن ها و ناباوري ها فرا مي خواند تا خود ببينند و باور كنند كه اگر ايمان و عشق باشد، هر ناممكني ممكن مي شود. شعر، پيام آور عشقي تنيده در جنون است و با عالم عقل، هزار سال نوري فاصله دارد و مراد از عقل، سيستم پيچيده بخشي از ادراك آدمي است كه براي تداوم حيات خويش، ناگزير به مبارزه با عشق است؛ يعني مبارزه با ادراكي كه نه بامغز، بلكه با تماميت وجود آدمي تجلي خواهد كرد و هم چون سيل، جاري خواهد شد و خانه پوشالي عقل خودانديش و كارافزا را ويران خواهد كرد، همان خانه اي كه مولانا نيز ما را به ويران كردن آن ترغيب مي كند:
هم خويش را بيگانه كن، هم خانه را ويرانه كن
وانگه بيا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
نيما در مورد محتواي شعر، سخني ارزنده و تاريخي دارد كه سرمشق راه و رسم همه شاعران بزرگي قرار گرفته كه خواسته اند به راه او روند و شعر تازه بسازند. مي گويد: «شاعر امروزي بايد مواظب باشد كه موضوع حامل شعر او حاكي باشد از واقعيت هاي خارجي كه وجود دارند.»
شاعر دربارگاه رفيع شعر از خوشي ها و رنج ها، اميدها و وحشت ها، نيازهاي بيولوژيكي و عاطفي.... هر آنچه دل و ذهن انسان را به هم پيوند مي دهد، سخن مي گويد، كلام خويش را ميراث فرهنگي جهانيان مي سازد. شعر ماندگار از وحدت تبار انسان نشان دارد و چون يار آشناست، شناخت صورخيال نيز سهل است.
زبان شعر، ظريف و شكننده است، همچون حباب كه اگر دست به آن بزني از هستي باز مي ماند. تولد شعر ناگهاني و مرگش نامعلوم است. شاعر در دنياي خود به سر مي برد؛ با عوالم حسي پيدا و ناپيدا سرو كار دارد و يافته هايش را در قالب هاي شعري، الگوهاي موزون كلامي و نمادهاي چندوجهي مي ريزد.
شلي شعر را «نمايش سيماي واقعي هستي در مفهوم حقيقت ابدي آن» مي داند. ويليام سيدني، شعر را «تركيب واژه هاي موزون» مي پندارد. فرماليست هاروسي، شعر را «رستاخيز كلمه ها» خوانده است. از منظر نزارقباني، شعر «رقص با كلمات است»، با همه آرزوهاي ممكن و ناممكن و همه پيش بيني هاي معقول و نامعقول. قباني معتقد است كه شاعر ناگزير و به طور اجبار در شعر خود وجود دارد و در درون شعرش گرفتار و در بند است. شعر جمله اي است ناگهاني كه در آرامش و وجود ما حفره اي بزرگ ايجاد مي كند و پيش از آن كه ما بتوانيم به او برسيم، مي رود. قباني مي گويد: «شعري كه تغييري در جهان ايجاد نكند و در عالم و در وجود انسان تحولي پديد نياورد، ارزشي ندارد.» او معتقد است كه پيوند ميان شاعر و مردم همان پيوند ميان چهره و آينه است. همان طور كه چهره تصوير خود را با ابعاد حقيقيش در آينه مي جويد، آينه نيز دنبال چهره اي مي گردد كه انعكاس آن، غرور آينه را ارضاء كند- وظيفه شعر آن نيست كه هر چيزي را شرح دهد يا به عبارت دقيق تر هر چيزي را متلاشي سازد بلكه شعري كه در وجدان عموم روشني بر نيفروزد ارزشي ندارد.
خانم سوونسون در مقاله اي با عنوان «تجربه شعر در عصر علم» شعر را تلاشي مي داند براي عبور از ظاهر اشياء به ذات آنها و در مفهوم وسيع كلمه، براي گذار از «بودن» به «شدن». به باور او، تمسك به محسوسات ممكن است به فريب و نيرنگ منجر شود. شعر را از اين رو كلام متعالي گفته اند كه هنجارهاي رايج كلامي را درهم مي شكند و در نتيجه، كشاكش دروني و به قولي، تب عاطفي ايجاد مي كند. چيزي كه بر اثر فيضان خيال شاعر متجسم در واژه ها و ساختارهاي نامألوف زبان به وجود مي آيد.
از ويژگي هاي شعر ناب، شفافيت معناست كه آن را تنگي مجال، معناي عاطفي ناميده اند. منظور از شفافيت معنا، وضوح ايماژهايي است كه شعر در ذهن خواننده ايجاد مي كند.
در ميان بزرگان ادب فارسي تني چند درباره شعر و شاعري به نوعي عقايد خود را ابراز كرده اند. چنانچه جلال آل احمد معتقد است: «در هر بيتي از شعر بايد مويي از سرت سفيد شود و با هر شعري گوشه اي جايت بسوزد. مبادا شعر مثل زندگي ديگران فقط از بغل گوش ات رد شده باشد.»
زنده ياد قيصر امين پور از جمله نخستين شاعراني بود كه از معبر «مقاومت مثبت» زبان به اعتراض گشود و ما را ديگر بار از طريق شعرش به «خويشتن خويش» ارجاع داد تا هويت انساني خويش را از ياد نبريم، زندگي را لب طاقچه «عادت» به فراموشي نسپاريم و سرنوشت خود را به «هر چه باداباد» پيوند نزنيم تا روزي در رهگذر لحظه هاي تكراري، ناممان در ستون «تسليت»ها براي آيندگان به يادگار بماند. آري شعر، ساحري قدرتمند و صيادي مقتدر است و خوشا آنان كه صيد شعر مي شوند.
«لحظه هاي كاغذي»
خسته ام از آرزوها، آرزوهاي شعاري
لحظه هاي كاغذي را، روز و شب تكرار كردن
با نگاهي سرشكسته، چشم هايي پينه بسته
خسته از درهاي بسته، خسته از چشم انتظاري
رونوشت روزها را روي هم سنجاق كردم
عاقبت پرونده ام را، با غبار آرزوها
خاك خواهد بست روزي، باد خواهد برد، باري
روي ميز خالي من، صفحه باز حوادث
در ستون تسليت ها، نامي از ما يادگاري
شفيعي كدكني گفته است: «شعر چيزي نيست جز شكستن نرم زبان عادي و منطقي.»
اما شعر امري احساسي و قسمت اعظم آن به نيروي تخيل وابسته است و شايد تأثير شعر نوعي ماليخولياست، ليكن شاعري كه فقط بر ذوق و تخيل خود متكي باشد، در جهان امروز خريداري نمي يابد. لازمه امروزي بودن مشاهده و تجربه است و اشراف بر محيط اطراف، در دنياي پرنوسان امروز به گوشه اي خزيدن و حرف هاي ثابتي زدن، راه به جايي نمي برد. انفعال در مقابل مناسبات موجود، شيوه شعر معاصر جهان امروز نيست. شاعر معاصر بايد به تفكر خلاق مجهز شود. حتي اگر تجربيات ديگران را مي گيرد، بايد آنها را نهادينه كند و بين آنها و مناسبات زماني و مكاني جامعه خود، همسويي ايجاد كند، در غير اين صورت شعري خواهيم خواند كه به زبان فارسي سروده شده، لكن معنايش به جايي ديگر تعلق دارد، نهايت آنكه فقط با فرم شعري روبه رو خواهيم بود.
تداوم اين وضعيت، سبب مهجور ماندن شعر فارسي در ميان مخاطبان فارسي زبان خواهد شد.
در نسبيت گرايي عصر پسامدرنيسم، اين بيگانگي ذهن ها از افول عواطف و در نهايت از مرگ عواطف انساني خبر مي دهد و هيكل شوم اين غريبگي را امروزه مي توان در هياهوي زندگي ماشيني در رفتار انسان رها شده از اصول و احكام اخلاقي، و گرفتار آمده در تعصبات جاهلانه مشاهده كرد. اگر هنر در مفهوم كلي، و شعر در معناي اخص آن، صرفاً سرسپرده سليقه و مزاح سكون و پيوسته متغير خالق اثر باشد، به طوري كه مخاطب آن در راه يابي به انديشه و احساس هنرمند/ شاعر سرگشته و مبهوت بماند ديري نمي گذرد كه اثر او مدتي چون شهاب خط نوري در فضاي فكري مردم زمانه خود مي كشد و سپس بي هيچ نشاني در سياه چال فراموشي مي افتد. گام سپردن در وادي طلب بي آنكه طالب فيض مشام جان را از نفحات و مايع فكري بزرگان صاحب نام معطر كند، خطرآميز است.
هرچه مرغ خيال شاعر اوج بگيرد، هرچه نگاه تاريخي، فلسفي، اجتماعي او تيزبين تر باشد، هرچه بيشتر شاعر بنابه ملاحظات عقيدتي، مسلكي، سياسي بخواهد خود را در لفافه الفاظ مخفي بدارد، به همان اندازه ارتباط ذهني بين او و مخاطبش دشوارتر خواهد شد. غرايب فكري و زباني شاعر موجب مي شود كه مخاطبش او را در دخمه نمناك و تاريك زمان به حال خود رها ساخته، فراموشش كند، و يا او را در بارگاه هنر روي سكوي ستايش قرار داده، تمجيدش كند. شادا كه در اين ميان فقط هنر اصيل همواره نظرگاه صاحب نظران خواهد بود.
منابع:
1- بكار، يوسف حسين، من و شعر، نزارقباني، ماهنامه فرهنگي و هنري بيدار، شماره26، تير.1383
- جعفري آذرماني، مريم، كه شعر مسيحاي ديگري ست. فصلنامه شعر، شماره66، تابستان .1388
3- عزبدفتري، بهروز، تاملي در شعر و شاعري، كتاب ماه ادبيات، شماره11، اسفند.1386
4- يوسف نيا، سعيد، جادوي شعر، فصلنامه شعر، شماره66، تابستان.1388

 



نقش شعر در پيشرفت

احمد رضا هدايتي
در طول تاريخ همواره ادبا، شعرا و نويسندگان متعهد، با اتكا به قدرت معجزه آساي قلم، بيان و كلام خود، نقش سازنده و بسيار مؤثري در رشد و تربيت معنوي و اخلاقي جوامع و كسب موفقيت هاي ملي و حتي فراملي داشته اند و در اين عرصه ممالك شرقي و بخصوص كشورهاي اسلامي به عنوان پرچمداران فرهنگ و ادب، پيوسته گوي سبقت را از آن خود ساخته اند.
تاريخ صدر اسلام بخصوص در جريان جنگ با كفار و ظالمين آن دوران، سرشار از نمونه هايي است كه فرماندهان جنگ با استفاده از نبوغ كلامي شعرا به رجزخواني در برابر دشمن پرداخته و يا عوامل فرهنگي لشكرها با قرائت اشعار حماسي و تهييج كننده، افراد را به مقابله با دشمن ترغيب نموده و يا مانع از فرار آنها از جنگ مي شده اند.
سرزمين ايران نيز از ديرباز مهد وجود شعرا و ادباي نامي و بزرگي بوده كه نام شان آوازه جهاني داشته و پس از گذشت سالها از حيات پر بركتشان، اشعار متعالي، روح بخش و انسان ساز آنها همچنان دست مايه زندگي كساني است كه در جست وجوي عرفان، اخلاق و معنويت، مسير علم و ادب را برگزيده اند.
بزرگاني مانند: فردوسي، سعدي، مولوي و حافظ به عنوان قدماي عرصه شعر و شاعري و كساني مانند: استاد شهريار، قيصر امين پور، سهراب سپهري و دهها و بلكه صدها شاعر نامي و گمنام ديگر به عنوان شعراي معاصر، از جمله مفاخري هستند، كه در مجموعه آثارشان مي توان ردپاي توامان علم و ادب و درعين حال، عطر ايمان و ارادت به قدرت لايزال الهي را به راحتي حس كرد و بي شك همين ويژگي است كه سبب شده تا كلام آنان پس از سالها همچنان بوي تازگي و قدرت اثربخشي خود را حفظ نمايد، به عبارت ديگر اشعار اين بزرگان چنان با معنويت و الوهيت درهم آميخته كه به يك دوره خاص تعلق نداشته و در طول تاريخ و در مسير رشد و تعالي جامعه مي تواند، همچنان چراغ راه انسان ها قرار گيرد.
اين مفهوم بدان معني است كه در اين رهگذر، كلامي از ماندگاري و اثربخشي بالاتري برخوردار است كه از روح معنويت تهي نبوده و انسانيت انسان را به فراموشي نسپرده باشد و قطعاً چنين اشعاري مصداق ضرب المثل معروف «سخن كز دل برآيد لاجرم بر دل نشيند» قرار خواهند گرفت.
همان گونه كه اشاره شد، تأثير اشعار را مي توان در مقاطع گوناگون تاريخ و كشورهاي مختلف جهان به وفور ملاحظه كرد. به عنوان مثال: چه كسي مي تواند نقش ارزشمند و اثرگذار اشعار غني و پرشوري را كه در جريان مبارزات ابتداي انقلاب اسلامي در قالب سرود هاي انقلابي براي ايجاد اتحاد ملي و انسجام اسلامي مورد استفاده قرار مي گرفت و يا تأثير اشعار حماسي و درعين حال برانگيزاننده دوران دفاع مقدس را كه به شكل سرود ها و نوحه هاي معنوي و عرفاني از سوي مداحان اهل بيت يا شعرايي مانند مرحوم آغاسي(ره) و يا ساير خوانندگان عرضه مي شد، را منكر شود.
بي ترديد يكي از عوامل تهييج مبارزان راه اسلام استفاده از ابزار نشر ارزشها آثار و اشعار معنوي، عرفاني و حماسي شعرا، ادبا، نويسندگان و نيز مديحه سرايان و خوانندگاني بوده و هست كه خاطره آنها هرگز از ذهن ملت قدرشناس و رزمندگان قهرمان ايران اسلامي پاك نخواهد شد.
اما اينك اين سؤال مطرح است، كه چرا برخي هنرمندان و نخبگان ادبي اين سرزمين، با تمام نبوغ و قابليت هاي نهفته در وجودشان، ايفاي سهم خود در اعتلاي علمي و فرهنگي كشور را فراموش كرده اند؟ چرا در نزد برخي شعرا، اشعار عرفاني و اخلاقي كه متضمن تحكيم زيرساخت هاي اخلاقي و فرهنگي جامعه بوده، جاي خود را به اشعار سطحي، كم ارزش و غيراخلاقي با مضامين عمدتاً عاشقانه داده اند؟ چه شده است كه در محفل انديشمندان ادبي ما، شأن ادبي و سابقه علمي اين مرز و بوم كه در طول تاريخ همواره به عنوان مهد علم و دانش مطرح بوده، رنگ باخته است؟ چرا برخي بزرگان فرهنگي كشور درحالي كه مي توانند نقشي ماندگار در رشد علمي، فرهنگي و اخلاقي جوانان اين مرز و بوم داشته باشند، از اين موضوع غفلت كرده و كمتر از سحر سخن، كلام و هنرشان در جهت ترغيب و تشويق جامعه براي مشاركت در سازندگي و پيشرفت همه جانبه كشور، بهره مي برند؟
در پايان اميدوار است، از سوي مسئولين ذي ربط ترتيبي اتخاذ گردد تا شرايط لازم براي استفاده بيشتر و بهتر از ظرفيت هاي عظيم و قدرت شگفت انگيز نهفته در اين عرصه فراهم و موضوع ارائه اشعار حماسي، برانگيزاننده، ترغيب كننده و تشويق كننده و نيز توليد موسيقي فاخر كه بتواند همكاري عمومي جامعه را براي حضور فعال تر در عرصه هاي مختلف سازندگي كشور به ويژه در زمينه توسعه علمي به همراه داشته باشد، بيش از گذشته مورد توجه قرار گيرد.

 



مروري بركتاب خواندني، روبراسكارپيت، جامعه شناسي ادبيات ( بخش دوم)
ادبيات نان آور بدترين نوع ادبيات نيست!

محمد باقر رضايي (رجبعلي)
يك راه ديگر براي شناخت پديده ادبي درجامعه (به نظر اسكارپيت)، گواهي واسطه هاي كتاب است كه مي تواند از ارزشي برخوردار باشد، زيرا آنها (يعني ناشران،كتابفروشان و كتابداران) نبض مكانيسم مبادلات كتاب را دست دارند. اما اشكال كار اينجاست كه اغلب آنها شناخت دقيقي از اهميت نقش خود ندارند و دفتر كار يا مغازه براي آنها درحكم مقرهاي فرماندهي محصوري است كه متأسفانه چشم بسته بر نويسندگان و خوانندگان آثار تاثير مي گذارند، آن هم تأثيري واقعي و تعيين كننده. البته وضعيت كتابداران تا حدي متفاوت است چرا كه آنان معمولاً مي توانند درباره رفتار خوانندگان كتابخانه هايشان مستقيماً نظر بدهند. اما عيب كار اينجاست كه نظر آنان فقط بخشي نسبتاً محدود و خاص ازخوانندگان يعني مراجعان به كتابخانه ها را دربرمي گيرد. نتيجه مي گيريم كه فقط بايد از طريق بررسي منظم داده هاي عيني و به دور از پيشداوري، پديده ادبي را درجوامع گوناگون شناخت. در ميان آنچه كه اسكارپيت داده هاي عيني مي نامد، نخستين داده هايي كه مورد استفاده قرارمي گيرند داده هاي آماري هستند. داده هاي آماري امكان مشخص ساختن وجوه عمده پديده ادبي را فراهم مي آورند.
بنابر اين بايد اين وجوه را به ياري نوع ديگري از داده هاي عيني تفسير كرد كه حاصل بررسي ساختارهاي اجتماعي هستند. همان ساختارهايي كه پديده ادبي و عوامل فني مشروط كننده آن را در برمي گيرند. اين وسايل فني عبارتند از: نظام هاي سياسي، نهادهاي فرهنگي، طبقات، اقشار وگروه هاي اجتماعي، مشاغل، سازماندهي اوقات فراغت، ميزان بي سوادي، پايگاه اقتصادي و قانوني نويسنده، كتابفروشي و ناشر، مسائل زبانشناختي، تاريخ كتاب و همه آنچه كه در رابطه با اين موضوعات قرارمي گيرند.
همچنين براساس روش هاي ادبيات عمومي يا ادبيات تطبيقي نيز مي توان به بررسي موارد معين دراين زمينه ياري رساند: امكان فروش يك اثر، سيرتحول يك سبك يا نوع ادبي، پرداخت يك درونمايه، تاريخچه يك اسطوره، تعريف يك محيط و چيزهايي دراين حد، نمونه هايي از روش هاي ادبيات عمومي و ادبيات تطبيقي هستند كه در اين زمينه به نظر اسكارپيت از اهميت قابل توجهي برخوردارند.
دركنار همه اين عوامل براي بررسي پديده ادبي هر جامعه، علوم مربوط به اطلاعات و ارتباطات هم وجود دارند كه از سال هاي 1970 ميلادي، امكان تدوين و بيان فرضيه هاي پژوهش تجربي را فراهم آورده اند. هم اكنون اگر نه يك علم كاملاً قوام يافته، دست كم عرصه اي علمي وجود دارد كه «كتاب شناسي» نام گرفته است. در ضرورت شناخت وجوه ديگري از اين امر، اسكارپيت در بخش دوم كتاب خود با عنوان «توليد» جامعه شناسي كار نويسنده را هم مورد بررسي قرار مي دهد. توليد ادبي كار جمعيت نويسندگاني است كه در طول قرنها دستخوش نوساناتي مشابه نوسانات ديگر گروه هاي جمعيتي بوده است. پيري و جواني، افزايش وكاهش جمعيت و مانند اينها، براي به دست آوردن تعريف اين جمعيت ادبي، معمولاً دو راه افراطي درپيش مي گيرند: نخست صورت پردازي از نام كليه مؤلفان كتابهايي كه چاپ شده است، دوم اكتفا كردن به فهرست نام تمام نويسندگان مشهور. اسكارپيت مي گويد هيچ يك از اين دو راه منظور ما را برآورده نخواهد كرد. اولي براساس تعريفي مكانيكي از نويسنده (به عنوان كسي كه كتابي به رشته تحرير درآورده) شكل مي گيرد، درحالي كه ديديم اين نوع تعريف مكانيكي از كتاب، پذيرفتني نيست زيرا همسويي و هماهنگي لازم در نيت خواننده و نويسنده را ناديده مي گيرد.
نويسنده، تنها به مفهوم «توليدكننده واژه ها» نيز خالي از معناي ادبي است. هنگامي نويسنده معناي ادبي پيدا مي كند و نويسنده شناخته مي شود كه پس از انتشار آثارش ناظري كار آزموده بتواند در سطح عام وي را نويسنده معرفي كند. كسي نويسنده نيست مگر در پيوند با كسي ديگر، يا در چشم يكي ديگر. پس راه دوم كه همان فهرست اسامي است اگر با بينش انتقادي تهيه شده باشد صحيح تر به نظر مي رسد.
درنوعي از اين آمارگيري ها - كه يك مسئله عمومي است و به كل جامعه ارتباط دارد- ديده شده كه فقط اسامي نويسندگان به اصطلاح «فرهيخته» ثبت شده است.
بايد دانست كه پديده هاي ادبي در جامعه اي معين، در شبكه هاي بسته، نظم پيدا مي كنند و اغلب اين شبكه ها هيچ ارتباطي با هم ندارند. اگر بخواهيم ساده تر بگوييم، جماعتي از نويسندگان هستند كه فقط به نياز خوانندگان «فرهيخته» (مثل خودشان) پاسخ مي دهند: همان نويسندگاني كه ما آنان را بهتر مي شناسيم و دوستشان داريم، اما واقعيت اين است كه اين نويسندگان فقط بخشي از جامعه واقعي نويسندگان را تشكيل مي دهند. در هيچ تاريخ ادبياتي، از نويسندگان به اصطلاح «شبكه عامه» و مثلاً شاعران و نويسندگان كودكان نامي برده نشده است، درحالي كه اين قبيل آثار، خوانندگان بي شماري داشته و دارند و در اصل، پديده هاي ادبي مسلمي محسوب مي شوند. براين اساس، هر نوع نمونه گيري و آمار، در جزييات خود نقايصي دارد، ليكن تجربه نشان مي دهد كه اگر احتياط لازم به عمل بيايد، مي توان تقسيم بندي كلي اي به دست آورد كه با تغيير عناصر گزينشي يا به كار بردن ضابطه هاي دقيق تر حالت كلي آن به هم نخورد.
روبر اسكارپيت در بخشي از كتاب خود به مسئله تأمين هزينه زندگي نويسنده هم، كه سال هاي سال باعث بحث و گفت وگوي محافل ادبي و اجتماعي آمريكا و اروپا بوده است، مي پردازد و براي آن كه ما، ماهيت حرفه نويسندگي را درك كنيم مي گويد: بايد بدانيم كه نويسنده هم مثل همه آدمها نيازهاي مادي دارد. اين مسئله بسيار قديمي است و به اندازه دنيا عمر دارد. مثلي هست كه مي گويد: ادبيات شكم گرسنه را سير نمي كند. حالا ديگر برخلاف عقل سليم است كه تأثير ملاحظات مادي را بر توليد ادبي انكار كنيم. ادبيات نان آور هميشه بدترين نوع ادبيات نيست. نياز به پول، سروانتس را به نوشتن رمان واداشت و دن كيشوت را پديد آورد. همين نياز بود كه والتر اسكات شاعر را به رمان نويس بدل ساخت. درباره فقر ادبي كه گريبان تئاتر انگليس را در بخش اول قرن نوزدهم گرفت مي توان به احتمال زياد آن را نتيجه پايين بودن حقوق مؤلف دانست. چند سال پيش در مجموعه اي كه توسط انتشارات «دو-ريو» (Deux-Rives) منتشر شده بود، درمورد تعدادي از نويسندگان بزرگ اين پرسش مطرح شده بود كه: اين نويسنده ها از چه راهي ارتزاق كرده اند؟ از پاسخ هايي كه داده شده اطلاعات جالبي به دست آمد و در اكثر موارد، اشاره به حرفه دوم در اين زمينه، صدر جدول بود. اسكارپيت ضمن تأييد اين كار، ايرادهايي مطرح كرده كه به نظر مي رسد منطقي است. برداشتي كه از ايراد اول او مي توان كرد اين كه مثلاً يك استاد دانشگاه يا يك روزنامه نگار رمان نويس كه در شغل خود جايگاهي مطمئن و محترم دارند، معمولاً انتظارشان اين است كه منتقدان و مردم (و به ويژه شاگردان و زيردستان آنها) با آثار ادبي شان طوري برخورد كنند كه با خودشان در محيط دانشگاه يا روزنامه مي كنند. ممكن است كسي استاد خوبي در دانشگاه باشد، اما هنوز براي نوشتن يك رمان بايد شاگردي كند. اگر كسي خودش اين را قبول داشته باشد مسئله حل شدني است، اما اگر قبول نداشته باشد، تضادي به وجود مي آيد كه اسكارپيت به نوعي ديگر در ايراد اول خود گنجانده است. ايراد دوم ازنظر او از نوع اخلاقي است. مي گويد هيچ حرفه اي- حتي آزاد- در عالم پيدا نمي شود كه الزامات اخلاقي خاص خود را نداشته باشد. اين الزامات با آزادي هايي كه لازمه كار نويسندگي است هميشه سازگاري ندارد. منظور او از آزادي، حركت آزاد تخيل است كه نويسنده را با خود به همه جا مي برد: آزادي به كار گرفتن تمام اجزاي تجربه خويش براي بازآفريني واقعيت، آزادي داشتن زندگي خصوصي بيرون از گرفتاري هاي شغلي و خيلي چيزهاي ديگر.
بنابراين بايد شغل دوم را راه حلي پذيرفتني اما با تأثيراتي محدود دانست. جامعه مدرن مي تواند كار دوم را به مثابه جانشيني براي حمايت ادبي بپذيرد اما اين موضوع آن را از طرح و حل مسئله گنجاندن حرفه ادبي در نظام اقتصادي- اجتماعي خود معاف نمي دارد.
نويسنده كتاب جامعه شناسي ادبيات، در بخشي از مقالات خود به راه حلهايي اشاره مي كند كه در كشورهاي اروپايي براي حقوق مؤلفان درنظر گرفته شده است.گذشته از انواع و اقسام تعرفه ها براي حقوق مؤلف، انجمن هاي مختلفي براي دفاع از اين مسئله وجود دارد. يكي از معتبرترين اين انجمنها جامعه اهل ادب است كه در سال 1838 تأسيس شد. اين جامعه با جامعه مؤلفان موسيقي همكاري نزديكي دارد. در انگلستان همه كار دفاع از حقوق مؤلفان را جامعه تعاوني نويسندگان، نمايشنامه نويسان و آهنگسازان به عهده دارد كه در سال 1884 تأسيس شد. در آمريكا جامعه مؤلفان آمريكايي وجود دارد كه در سال 1912 به وجود آمد. مهم تر از همه در فرانسه است كه چيزي شبيه به بانك تشكيل داده اند به نام «صندوق ادبيات».
طرح اين صندوق كه سالها مورد بحث مجلس و نويسندگان بوده است، براساس نوعي تأمين اجتماعي متقابل شكل گرفته و در زندگي نويسندگان نقش مهمي را بازي مي كند. تأمين هزينه اين صندوق به عهده دولت، ناشران و خودمؤلفان است كه همگي بخشي از سهم و حقوق خود را به صندوق مي پردازند. روبر اسكارپيت در بخشهايي از كتاب خود به جامعه شناسي شبكه هاي توزيع كتاب مي پردازد و به واقعيتهايي اشاره مي كند كه سخت غم انگيز و نااميد كننده است. ادبيات واقعي و اصيل در ميان هياهوي ابتذال و روزمرگي سرمايه، چهره اي ندارد. باندهاي تبليغاتي بازار كتاب غرب، جايي براي فرهيختگان اين وادي باقي نگذاشته اند.
اسكارپيت مي گويد: موقعيت ادبيات در جامعه ما به هيچ وجه رضايت بخش نيست. در اين صورت آن مفهومي از ادبيات كه ما به كار مي بريم و با آن، پديده ادبي را به تحليل مي كشيم با زمان ما مناسبت ندارد. رفته رفته در همه جاي دنيا فرهنگ هاي توده ها رخ مي نمايند، همراه با خواسته هايي كه هميشه نه به زبان مي آيند و نه نهادهايي براي تحقق بخشيدن به آنها وجود دارد، اما فشارشان هر روز محسوس تر مي شود. در اينجا واژه اهميتي ندارد. واژه ادبيات هم مانند هر واژه ديگري است. مهم، يافتن يك تعادل جديد است، تعادلي كه شايد بي خبر از ما، در اطرافمان شكل مي گيرد و فقط در پرتو كوششي روشن بينانه مي توان از آن آگاهي يافت.

 



همايش شاعران ايران و جهان برگزار مي شود

موسي بيدج دبير همايش شاعران ايران و جهان گفت: دومين همايش شاعران ايران و جهان از 16 تا 21 مهردر دو شهر تهران و شيراز برگزار مي شود.
به گفته وي، اين همايش با حضور بيش از 50 شاعر از چهار قاره جهان برپا مي شود كه اين تعداد شاعر از 40 كشور در ايران حاضر مي شوند و به شعرخواني، گفت وگو ، تعامل، تعالي شعر و آشنايي با ايرانيان مي پردازند تا ايرانيان نيز از نزديك با ديگر شاعران آشنا شوند.
دبير دومين همايش شاعران ايران و جهان تاكيد كرد: اين همايش در ايران برگزار مي شود چرا كه ما جايگاه والايي در شعر جهان داريم و ان شاالله امروزه روز هم به جايگاه حقه خود برسيم.
وي درباره تفاوت دومين همايش شاعران ايران و جهان با همايش نخست به نكاتي اشاره و بيان داشت: تفاوت همايش دوم در نوع برگزاري است؛ اولا اينكه شاعران از كشورهاي متنوع تري حضور مي يابند و در نوع برگزاري هم شاهد تفاوت هايي خواهيم بود به اين معنا كه در سال گذشته همايش در يك مكان برگزار مي شد اما قرار است امسال در نقاط مختلف و عمومي تر هم برگزار شود. دبير همايش شاعران ايران و جهان خاطرنشان كرد: افتتاحيه دومين همايش شاعران ايران و جهان در 16 مهرماه با حضور سيد محمد حسيني وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در تالار وحدت برگزار مي شود. سه روز اول اين همايش در تهران برگزار مي شود و دو روز پاياني در شيراز . به گفته بيدج براي اين همايش اختتاميه نداريم؛ زيرا شعر اختتام پذير نيست، از اين رو بعد از همايش نيز در طول سال شعر ايران با شعر دنيا پيوند دارد.
همايش بعد از سومين روز در شيراز دنبال خواهد شد و شاعران خارجي دعوت شده همزمان با شب حافظ كه در شيراز برگزار مي شود در اين شهر حضور مي يابند تا مراسم بزرگداشت حافظ را از نزديك شاهد باشند.
او با اشاره به شاعران خارجي كه در اين همايش حضور خواهند يافت توضيح داد: با دعوت از شاعران كشورهاي مختلف قصد داريم از اطلاعات و تجارب شان استفاده كنيم و همچنين از ادبيات كشورهاي شان بيشتر بهره بگيريم. همه اينها مجالي به مان مي دهد كه ميزگردهايي با نام «شب قاره ها» داشته باشيم، ميزگردي كه به صورت گفت و گو خواهد بود. سال گذشته ميزگردهايي از اين دست بسيار كم بود و گفت و گوها بيشتر در راهروها و يا لابي ها بود.

 



استاد شهريار شاعري انقلابي و ارزش مدار بود

علي داننده ، مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي با اشاره به برگزاري آيين بزرگداشت روز ملي شعر و ادب با حضور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اظهار داشت: ياد و نام استاد شهريار به عنوان يكي از اركان شعر معاصر همزمان با روز ملي شعر و ادب فارسي با حضور«دكتر سيدمحمد حسيني» وزير ارشاد در تبريز گرامي داشته مي شود. مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي با اشاره به ابعاد شخصيتي استاد شهريار، گفت: استاد شهريار شاعري متعهد، انقلابي و ارزش مدار بود و اشعار بي بديل او در حافظه تاريخ ماندگار شده است. علي داننده گفت: استاد شهريار در ادبيات ايران اسلامي جايگاهي رفيع دارد و مقام و منزلت ادبي وي بسيار شامخ است.
مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان تاكيد كرد: آذربايجان و تبريز همواره يكي از كانونها و قطب هاي مهم فرهنگي كشور بوده و تامل در دواوين و آثار مكتوب و همچنين ظهور ادبا و شعرايي همچون استاد شهريار دليلي بر اين مدعاست.
همايش بزرگداشت روز ملي شعر و ادب روز شنبه 26 شهريور ماه جاري ساعت 17:30 توسط اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان با همكاري معاونت امور فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، انجمن ادبي تبريز، انجمن علمي - آموزشي معلمان زبان و ادبيات فارسي استان و موسسه فرهنگي هنري مهر طاها آذر در تالار اقبال آذر مجتمع فرهنگي هنري 29 بهمن تبريز برگزار شد.

 



شعرخواني شاعران به مناسبت هفته دفاع مقدس

با آغاز هفته دفاع مقدس «جلسه شعرخواني به مناسبت هفته دفاع مقدس» روز سه شنبه با حضور شاعراني چون بيژن ارژن، مصطفي محدثي، شهرام مقدسي و فريبا يوسفي از ساعت 17 تا 19 در سراي اهل قلم برپا مي شود. همچنين چهارشنبه و برنامه پاياني سرا مختص برپايي ميزگرد منشور اخلاق نويسندگي خواهد بود كه اين نشست از ساعت17 تا19 برگزار مي شود. سراي اهل قلم در خيابان انقلاب اسلامي، خيابان فلسطين جنوبي، كوچه خواجه نصير، پلاك دو واقع است.

 



محسن پرويز: گراميداشت روز شعر و ادب؛ هر سال كمرنگ تر از سال قبل

محسن پرويز معتقد است به دليل اينكه اهتمام شايسته اي به روز شعر و ادب فارسي صورت نگرفته بزرگداشت اين روز هر سال كمرنگ تر از سال قبل برگزار مي شود.
به گزارش مهر، محسن پرويز، با بيان اين كه در تقويم رسمي كشور تنها دو روز 27 شهريور و روز قلم در تيرماه، مرتبط با حوزه شعر و ادبيات است، گفت: از همان آغاز نامگذاري روز بزرگداشت استاد شهريار با اين عنوان، سوالات و مجادلاتي در اين باره درگرفت كه چرا نبايد روز بزرگداشت شاعران بزرگتر از شهريار براي اين عنوان انتخاب شود و اين مجادلات همچنان ادامه داشته و باعث شده كه اصل موضوع كمرنگ جلوه كند و برنامه هاي اين روز در خور مقام شعر و ادب فارسي برگزار نشود.
وي با تاكيد بر اين كه در حوزه شعر كار جدي انجام نمي گيرد، گفت: من معتقدم اگر در تقويم كشورمان روزي را با عنواني نام گذاري مي كنند بايد آن روز را جدي بگيريم و آن را به عنوان فرصتي بدانيم براي پرداختن به مسائل و جايگاه آن موضوع.
پرويز ادامه داد: متاسفانه روز شعر و ادب و همچنين روز قلم در كشور ما كمرنگ برگزار مي شود و به سادگي از كنار آنها مي گذريم در حالي كه روزي بزرگ تر از روز شعر و ادب نداريم.
معاون سابق فرهنگي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با تاكيد بر اهميت و جايگاه استاد شهريار در شعر فارسي و آذري گفت: شهريار جزو شاعران بزرگ ماست و مجموعه حيدرباباي او مجموعه فاخر و ارزشمندي است كه هم به لحاظ مضمون و هم به لحاظ تكنيك سرايش، بي نظير است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14