(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 27 شهریور 1390- شماره 20026

تقديم به تو مادر شهيد بحرين
روايتي از ناخدايكم عباس برومند
گذري بر نقش هواناوها در دوران دفاع مقدس
مرثيه اي در سوگ رحلت مادر شهيدان فاطمي
طوفان در راه است
حزب الله سايبر به دنبال چيست؟
دفاع مقدس درجبهه صفر و يك



تقديم به تو مادر شهيد بحرين

بسم رب الشهداء و الصديقين
مادرشهيد !همان كه تا مغز استخوانم را مي سوزاند مي لرزم وقتي خبر چادر به خاك نشسته ات راهر لحظه مي شنوم. وقتي مادرم را در قبري سرد ديدم بدون اينكه حتي براي آخرين بار چشمانش را باز كند وسيلاب نگاههاي ملتمسانه ام را بخواند با م هر !مي خواستم فقط تنهابراي يك بار!تمامي دلتنگيهاي اين چند ماهه كه مهر هزار و چند ساله خورده ، خاكهاي فاصله را كنار بزند ،دستي بگشايد، سرم را به دست بگيرد و به قلبش بچسباند تا تمام اين جان خسته ام آرام شود.اما همان لحظه صدايش در گوشم پيچيد ميداني اگربه قامت توفرزندم، كفن مي بريدم از دل كه ديگرنفس درسينه مي ماند! بگذار بگويم بميرم برايت مادر شهيد بحرين، كه فرزندت از درد هتك حرمت ديگر گلوله نمي تواند آرامش كند و خونش صورت پراز شرمش را سرخ . هروقت حمد مي خوانم و هزار بار خدا را به توحيد صدا مي زنم سير نمي شوم. زمين خيس مي شود وقتي صورتم را روي تربت اربابم حسين (ع) مي گذارم و نام تورا تلاوت مي كنم .مادرشهيد! اگر به خانه ات حمله مي كنند وچشمهاي جوانت را مي بندند و در آخر بعد از چند هفته خبر شهادتش رامي شنوي و جنازه اش را به دست
مي گيري ؛ مي داني هنوز در ايران مادراني هستند كه حتي نمي دانند جوانان برومندشان زنده هستند يا ...! تنها به اسم گمنام مي شناسندشان .مي داني 19 سال است مادري هنوز در خانه اش را باز نگه مي دارد .مادر شهيد !وقتي گلوي فرزندت با تير مستقيم گلوله ال اميه نشانه مي رود؛ مي داني در ايران مادراني هستند كه جلوي چشمانشان سرهاي بچه هايشان را بريدند. اگرمي بيني امروز زينبت را در مدرسه سيلي زدند و دستش را شكستند...! ديروز زماني درايران چند مدرسه با دانش آموزانش مورد هجوم بمبهاي آل يهود قرار گرفت و خاكستر شد . مادر شهيد بحرين! .هر كجا باشيم در تمامي لحظاتمان به ياد شما هستيم تا اذن مولايمان ازمناره ها دررسد .نصرت خدا نزديك است.ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم.
منبع: وبلاگ نسل حضور

 



روايتي از ناخدايكم عباس برومند
گذري بر نقش هواناوها در دوران دفاع مقدس

علي عباسيمزار
سال 1346 وارد نيروي دريايي ارتش شدم، پس از موفقيت در كنكور و آزمايشهاي بدني، براي گذراندن دوره هاي تخصصي به كشور انگليس اعزام شدم. پس از اتمام دوره در سال 53 به ميهن بازگشتم. به محض ورود به كشور، با درجه ناوبان يكمي به عنوان اسكادران هواناو به جزيره خارك اعزام شده و تا سال 57 به عنوان افسر عمليات و افسر آموزش مشغول به كار بودم. بعد از انقلاب اسلامي به عنوان فرمانده اسكادران به مدت چهار سال به خدمت خود ادامه داده و پس از آن نيز به مدت سه سال به عنوان فرمانده پايگاه دريايي خارك به انجام وظيفه پرداختم. سپس به تهران آمده و طي مأموريتهاي 15 و 20 روزه به مناطق جنگي رفته و مجدد به پايگاه تهران باز مي گشتم.
اسكادران هواناو كه كار خود را در جزيره خارك آغاز كرده و از همان ابتدا، كار جست وجو و پشتيباني از سكوهاي نفتي و كمك به مردم منطقه را انجام مي داد.
يكي از مأموريتهايي كه توسط اسكادران انجام شد، تخليه جزاير تنب و ابوموسي از نيروهاي بيگانه و استقرار نيروهاي خودي در اين جزاير و برافراشتن پرچم ايران در جزاير سه گانه بود كه در سال 1351 انجام شد.
از ديگر مأموريتهاي اسكادران هوايي مي توان به نقش مؤثر اين بخش از ارتش در كمك رساني به مردم در سيل خوزستان در سال 58 اشاره كرد. در چنين شرايطي كه شناورها نمي توانستند به مردم كمك برسانند و همچنين بالگردها نيز به دليل وجود كابلهاي فشارقوي با محدوديت مواجه بودند، هواناوها نقش اساسي در رساندن كمكهاي دارويي و غذايي به مردم ايفا كردند.
در روز اول جنگ كه دشمن فرودگاه مهرآباد را مورد بمباران هوايي قرار داد، پيامي به ما در جزيره خارك رسيد كه احتمال حمله هوايي به جزيره خارك 100 در صد است و همه چيز بايد در حالت آماده باش باشد. من در اين زمان فرماندهي اسكادران هواناو اين جزيره را بر عهده داشتم. سه فروند هواناو به همراه تعدادي از پرسنل ما كار پشتيباني از جزاير را انجام مي دادند و من به عنوان تنها خلبان حاضر در جزيره به همراه يك كمك خلبان، كار تخليه پرسنل غيرنظامي جزيره را انجام داده و آنها را به بوشهر انتقال داديم. هنگام بازگشت، اطلاع داده شد كه يكي از تانكهاي شركت نفت مورد هدف قرار گرفته است. دو سرتي ديگر مسافران را به بوشهر انتقال داديم و تا شب، فردي باقي نمانده بود كه تخليه نشده باشد؛ جز تعداد اندكي كه آنها هم شبانه و با لنج از جزيره خارج شدند.
زماني كه آبادان در محاصره كامل قرار داشت، تمام خطوط مواصلاتي قطع شده، خرمشهر به اشغال درآمده بود، پرسنل آب آشاميدني نداشتند و نيروها و تجهيزات آنها نيز در كمترين حد ممكن بود؛ هر وسيله اي هم كه مي خواست به نيروها كمك برساند، از طرف دشمن مورد هدف قرار مي گرفت. تنها وسيلهاي كه مي توانست در شب به انجام عمليات بپردازد و از بندر امام و از خورها به بندر خسروآباد برود، هواناو بود. ما، مهمات و نيروهاي نظامي با تمامي تجهيزاتشان را به منطقه مورد نظر منتقل كرده و در مسير بازگشت، مجروحين و پرستاران را از منطقه تخليه مي كرديم.
كار ما در عمليات شكست حصر آبادان، پشتيباني رزمي بود. عمليات ما از 25/7/59 آغاز و در تاريخ 7/9/59 در طول مدت 43 روز به اتمام رسيد. در اين عمليات چهار فروند هواناو BS7 و يك فروند هواناو SRN6 شركت داشتند. محل عمليات ما از بندر امام آغاز و از طريق رود بهمنشير تا بندر چويبده بود. كار ما از غروب آفتاب شروع و تا روشن شدن هوا ادامه داشت. ما عمليات را در شرايط بسيار حساسي انجام مي داديم؛ به صورتي كه ناوچه هاي اوزاي دشمن در طرف چپ ما قرار داشتند و هرگونه اشتباه از سوي خلبانان باعث مي شد كه يا به داخل اروندرود رفته و يا به دل دشمن بروند. براي اينكه ناوچه هاي دشمن فركانس ما را نبينند، با رادار خاموش كار خود را در منطقه انجام مي داديم. در اين عمليات 900 ساعت پرواز و 965 سورتي عمليات انجام داديم.
مناطق عملياتي هواناوها علاوه بر اينكه زير آتش مستقيم توپخانه و تيربارهاي سبك و سنگين دشمن قرار داشت، از نظر مسير تردد در شب كه از رودخانه ها و خورها انجام مي گرفت، از پيچيدگي خاصي برخوردار بود؛ هر هواناو به طور متوسط در هر شب، دو سورتي از بندر امام به بندر چويبده به صورت رفت و برگشت انجام مي داد.
در زمان ورود هواناوها به عمليات شكست حصر آبادان، كليه راه هاي مواصلاتي آبادان قطع و شهر در محاصره كامل نيروهاي عراقي قرار داشت و پشتيباني از نيروهاي رزمنده غيرممكن بود. دشمن تا ايستگاه هفتم پيشروي كرده و جاده آبادان - ماهشهر قطع شده بود. دشمن توانسته بود وارد نخلستان آبادان، واقع در ساحل رودخانه بهمنشير شود. در شرايطي كه كمك رساني از زمين و هوا به نيروهاي خودي غيرممكن بود، ما توانستيم با هواناو، 322 تن مهمات، 95 دستگاه خودرو و خمپاره انداز و 8886 نفر نظامي و غيرنظامي را به اين منطقه منتقل كنيم؛ اين عمليات بدون هيچ گونه تلفاتي اعم از پرسنل و هواناوها به پايان رسيد.
در نتيجه اين عمليات، عملاً حصر آبادان شكسته شد و موجب شد تا شرايط به كارگيري ساير وسائل پشتيباني كننده از نيروهاي رزمنده فراهم شود. از فروردين 1360، لشكر 77 خراسان مسئوليت منطقه عملياتي خرمشهر - آبادان را عهده دار گرديد. نهايتاً حمله آفندي اين لشكر، پنجم مهرماه 60 انجام شد و ساحل شرقي رود كارون، تأمين و ارتباط جاده هاي ماهشهر - آبادان و خرمشهر - آبادان برقرار شد.
بعد از عمليات حصر آبادان، عمليات خيبر در 5/12/62 در منطقه هورالهويزه و جزاير مجنون و در شرق رودخانه دجله به اسكادرانهاي هواناوهاي نداجا محول گرديد. در اين عمليات 3 فروند هواناو BH7 و يك فروند هواناو SRN6 شركت داشت. البته در اينجا لازم به ذكر است كه در اين عمليات، انتقال هواناوها از جزيره خارك به بندر امام از طريق دريا و از بندر امام تا منطقه عملياتي هورالهويزه از طريق خشكي انجام شد كه در راديو بي بي سي به نقل از كارخانه سازنده اين هواناوها، انتقال هواناوها از بندر امام به منطقه عملياتي خيبر با توجه به مسدود بودن اروندرود غيرممكن اعلام شده بود.
عمليات خيبر اولين عمليات آ ب خاكي در طول هشت سال دفاع مقدس در منطقه خيبر - باتلاقي و پوشيده از ني هاي بلند با ارتفاع شش متر- بود كه در طول روز با توجه به بمباران و شرايط منطقه هواناوها كار خود را در طول شب، البته زير آتش سنگين توپخانه و حملات شيميايي و حملات هوايي دشمن، انجام مي دادند.
حضور هواناوها در اين عمليات از زماني آغاز شد كه تنها سلاح رزمندگان ما در جزيره مجنون، سلاحهاي سبك بود كه آنها بايد با اين سلاحهاي سبك در برابر پاتكهاي سنگين دشمن و سلاحهاي پيچيده آنها مقاومت مي كردند. در اين زمان، نيروي تازه نفس و سلاحهاي سنگين تر مانند ضدهوايي و خودرو، مورد نياز رزمندگان بود كه قبل از حضور هواناوها اين انتقال غيرممكن بود.
هواناوها در اولين شب عمليات و در اولين سرتي، 25 تن مهمات سنگين و 1225 نفر نيروي تازه نفس و 11 خودرو را به منطقه عملياتي منتقل كردند كه با بالا بردن توان نظامي رزمنده ها در منطقه، از بروز ضايعات بيشتر جلوگيري كرد.
از ديگر موارد مي توان به همكاري و همراهي هواناوها با نيروهاي جهادي در ساخت پل خيبر و لوله كشي منطقه خيبر اشاره كرد.
اسكادران هواناو، كار پشتيباني خود را در عمليات خيبر با تحمل كمترين خسارت تا 1/1/63 و اتمام كار ساخت پل خيبر ادامه داد كه در اين عمليات كار جابه جايي 1850 تن مهمات، 239 دستگاه خودرو، 27152 نفر نيروي نظامي و 2035 نفر مجروح و شهيد را انجام دادند.
حضور هواناوها در منطقه باطلاقي هورالهويزه و جزاير مجنون در شرايط خاص جغرافيايي و اعمال تاكتيك هاي استثنائي در پشتيباني از نيروهاي رزمنده موجب شد تا پشتيباني خط مقدم نبرد با سرعت بسيار زياد و بدون هيچ گونه تلفات انجام شود و در حداقل زمان، بيشترين مقدورات آمادگي و جابه جايي مجروحين و ترابري نيروهاي تازه نفس انجام پذيرد و در اصل موجب تداوم عمليات خيبر و تداوم بي نظير در اين عمليات شود.
از ديگر عمليات هايي كه هواناو در آن شركت داشت، مي توان به عمليات بدر اشاره كرد؛ اين عمليات از 20/12/63 آغاز و تا
2/2/64 و با شركت سه فروند هواناو BS7 در منطقه هورالعظيم در جاده خندق ادامه داشت.
مأموريت ما در عمليات بدر، همانند عمليات خيبر در هورالهويزه و در باتلاق و انبوه نيزارهاي با ارتفاع بالاي شش متر انجام مي شد. اين منطقه در عمليات بدر توسط دشمن از بيم حمله دوباره از سوي ايران، مملو از موانع ايذايي و شبكه هاي خطرناك شده بود. اما درنهايت اين عمليات نيز با موفقيت كامل، بدون هيچ گونه مشكلي انجام شد. در اين عمليات، 2165 نفر نيرو، 130 تن مهمات، 20 دستگاه ماشين آلات سنگين مانند لودر، 217 قبضه سلاح سنگين و 240 نفر اسير جنگي توسط هواناوها جابه جا گرديد.
پشتيباني از نيروهاي رزمنده در عمليات بدر، به ويژه در محور پدافند خندق، سرعت زيادي به شكستن خط دشمن در اين محور بخشيد و موجب شد كه نيروهاي خودي به اهداف ثانويه تا پشت رود دجله دسترسي پيدا كنند.
همراهي كاروان ها و شنود و تجسس، و در كل حفاظت از كاروانهاي خودي توسط هواناوها صورت مي گرفت كه اين عمليات نيز از سال 60 تا 63 و همزمان با انجام عملياتهاي ديگر صورت مي پذيرفت.
حضور بعدي ما، در عمليات والفجر 8 در منطقه اي ميان خور عبدالله و بندر فاو بود. در اين عمليات، چهار فروند هواناو BS7 شركت داشتند كه 180 سورتي در 500 ساعت پرواز در شب انجام شد.
مأموريت هواناوها در عمليات والفجر 8، شناسايي و بررسي منطقه عمليات بود كه از ماهها قبل آغاز گرديده بود؛ در جغرافيايي كاملاً متفاوت از آنچه كه در عمليات هاي مختلف هواناو صورت گرفته بود.
عبور از اروندرود كه محل اصلي مأموريتهاي هواناو بود، با جريان شديد آب و وجود جولان، نيزار، كانالهاي طبيعي و مصنوعي و همچنين سواحل نامناسب، همراه بود. علاوه بر اين، دشمن در تمام طول اروندرود براي ما تله گذاشته و سه تيرآهن به همراه سيم خاردار بر سر راه هواناوها ايجاد كرده بود. يگانهاي اسكادران هواناو همزمان با شروع عمليات، با انتقال نيروهاي خط شكن به فاو، كار پشتيباني از نيروها را آغاز كردند.
در تمام مدت مأموريت هواناوها، منطقه عمليات زير پوشش سنگين توپخانه و سلاحهاي سبك و حملات شيميايي و بمباران هوايي و موشكي دشمن بود؛ به گونه اي كه علي رغم حداكثر بهره گيري از اصول استتار و اختفا، حداقل تعداد 20 فروند موشك با هدف از بين بردن هواناوها در مسير تردد هواناوها شليك شد كه خوشبختانه هيچ تلفاتي در پي نداشت.
212 تن مهمات ، 140 خودرو و 1996 نفر با تجهيزات شان، در اين عمليات توسط هواناوها جابه جا شدند و انجام 15 مأموريت تجسس و نجات در دهانه خور موسي، بهمنشير، اروندرود و سكوهاي نفتي البكر و الأميه و خورعبدالله صورت پذيرفت.
عمليات تجسس و نجات ناو ايران اجر، عمليات تجسس و نجات ناوچه تيران، عمليات تجسس و نجات ناو كهنمويي، عمليات تجسس و نجات ناوچه جوشن و عمليات تجسس و نجات ناوشكن هاي سهند و سبلان، 36 عمليات تجسس و نجات كشتي هاي سانحه ديده، عمليات تجسس و نجات هواپيماي سانحه ديده نهاجا در آبهاي خليج فارس و عمليات تجسس و نجات هواپيماي مسافربري ايران، از ديگر مأموريت هاي يگان اسكادران هواناو در طول جنگ تحميلي بوده است.

 



مرثيه اي در سوگ رحلت مادر شهيدان فاطمي

محمد خامه يار
دم دمه هاي غروب آخرين روز ملاقات، پشت در بخش آي.سي.يو بيمارستان مهراد تهران، قلب ها در تپش است. چهره ها حاكي از تلاطم و نگراني دروني دارد. خيلي ها آمده اند ملاقات. مادر شهيدان زين الدين، بستگان و آشنايان، همرزمان فرزندان شهيد اين مادر، خبرنگاراني از يك رسانه و خبرگزاري. پشت در بخش آي.سي.يو سكوت محض حكم فرماست اما قرارها سربه بي قراري گذاشته اند و آرامش دروني اين جماعت در تب بي تابي است. در آن سو و چند قدمي، پشت همين در بسته، روي تخت، زير سرم و اكسيژن و... بيماري با بدني نحيف در انتظار ملاقات با رب ودود، آرامش همه وجودش را احاطه دارد. زني مؤمن، متدين، متخلق به اخلاق الهي، با كوله باري از معرفت، مجاهدت، ايثار و مقاومت. نفس هاي آخر حيات هشتادساله عمر خود را سپري مي كند آن هم با نفس مطمئنه و قلب و ضميري آگاه و راضي به رضايت خداوندي. بانويي ارزشمند براي جامعه ارزشي ما. ناي حرف زدن ندارد. حتي ديگر قادر نيست جواب سلامي را بدهد. تلاش مي كند تا دستش را بالا بياورد، روي سينه بگذارد، اداي احترام و ادب و تشكر كند به خاطر اينكه به ملاقاتش آمده ايم. بدن نحيف شده است و جسم خسته او ناتوان. فقط نگاهش را به اطراف مي دوزد و رازهاي بسياري در سينه دارد. ديگر نمي تواند حرفي بزند، سخني بگويد و از خاطرات دوران پرمشقت زندگي خود، همسر و دو فرزند شهيدش چيزي بگويد. او خسته است و بدني رنجور دارد. او مادر شهيداني است كه يكي از آنان به دست ساواك شكنجه شد، سينه اش بين در و ديوار شكنجه ديد و شكست و مظلومانه و غريبانه به شهادت رسيد و در غربت به خاك سپرده شد، به دور از چشم همه.
اين بدن رنجور عجب خاطراتي در سينه دارد؛ خاطرات آن روزها. در حسرت يك ملاقات ماند و از او خواسته شد تا فرزند را مجبور به اعتراف و همكاري با مأموران رژيم كند تا چرخ مملكت بچرخد و گرنه اعدامش مي كنند!! و او نمي پذيرد و واكنش نشان مي دهد كه اگر پسرم حميدرضا اين كار را بكند نمي بخشمش...
¤
ما به ملاقات رفته بوديم. ملاقات بانويي با فضيلت كه همه آرزويش ديدار با رهبر و مقتداي خود بود كه حضرتش هم به ديدار او آمد. بانويي كه پس از شهادت حميد، عوامل رژيم ستم شاهي به او زخم زبان زدند و گفتند: با اعدام پسرت، تا آخر عمر مهر ننگ زديم رو پيشونيت!
خطاب مقام معظم رهبري به ايشان تسلاي دل مي شود كه فرمود: همين شهادتها پايه هاي جمهوري اسلامي را مستحكم كرد. اگر اين جوان هاي امثال فرزند شما، در دوران اختناق جهاد نمي كردند، مبارزه نمي كردند، صبر نمي كردند، اين اتفاق نمي افتاد، اگر مادرها، پدرها بي صبري مي كردند، ناراحتي اظهار مي كردند، ديگران را پشيمان مي كردند از رفتن اين راه، اين اتفاق، نمي افتاد. اين اتفاقي كه افتاد دنيا را تكان داد، تشكيل جمهوري اسلامي، اين به بركت همين مجاهدت هاي فرزندان شماست...»
¤
در كارنامه او داغ جانسوز شهادت فرزند ديگرش سيدفريد كه در هفدهمين بهار زندگي به دانشگاه رفت و سپس در عمليات والفجر هشت به باغ شهادت راه يافت، به چشم مي خورد. بانويي كه شريك زندگي اش زندان ساواك شكنجه ديد و او همپاي همسر، سهمي وافر در انقلاب داشت. خانه اش پايگاه كمك رساني به جبهه هاي جنگ بود و مكتبي براي فرزندان انقلاب. دارايي و اموال خود را براي ساخت دو مدرسه اهدا كرد و نامش در بي نشاني ها و در زمره خيرين مدرسه ساز قرار گرفت.
¤
او نشاني از نشانه ها داشت، نشان از خوبي ها، نشان از تحمل سختي ها، نشان از صبوري و پايداري در مقابله با ناملايمات، نشان از دوستي با دوستان خدا و دشمني با دشمنان خدا. نشان از ولايتمداري و عشق به ولايت، يك نشان هم از رئيس جمهور گرفته بود، آن هم نشان ايثار!

 



طوفان در راه است

مريم دلالت
آرام آرام دارد نزديك مي شود، دقت كني حس مي كني، وعده ي خداوند بر روي زمين را مي گويم.
دقيق كه بشوي نشانه هايش را مي بيني، از همين همسايه ها كه كنارشان زندگي مي كني تا مركز تظاهر به آزادي.
راستي تا به حال به حس يه كنكوري قبول نشده فكر كرده اي ؟ كسي كه بعد از كنكور خود را شماتت مي كند كه اي كاش فقط چند ساعت در روز بيشتر درس مي خواند تا همراه شما وارد دانشگاه شده باشد ! اما فقط برايش همين حس باقي مانده ! داشتم فكر مي كردم نكند جا بمانيم !
از ظهور ....
58 سال پيش پدران ما لياقت خود را در همين سنگر ها يي كه شما تازه مي خواهيد به آن قدم بگذاريد نشان دادند آن روز كه خفت نيكسون آمريكايي را در دانشگاه تاب نياوردند و سه قطره خون فضاي دانشگاه را لاله گون كرد . آن روز ها كه امپرياليست جهاني حس كرد كه ممكن است همه چيز طبق باب ميل او نباشد و بوي تغيير را لمس كرد تغييري فراتر از ذهن وتصورش . پس چون او را از اين تغيير خوش نيامد به كمك شاه جوان پهلوي كه هنوز چيزي از رمز و راز سياست نمي دانست شتافت؛ او كه مي خواست به اصطلاح ايران را از توحش به دروازه هاي تمدن بزرگ نزديك سازد حال دست به دامن شعبان بي مخ هايي شده بود تا اوج دموكراسي غربي را به ايران بفهماند .
اما ناگهان ايران را زلزله اي فرا گرفت كه فقط قدرتمندان غربي و آ مريكايي را لرزاند . انقلابي خارج از تعريف ها و تفكرات شكل گرفت و اين همه مستكبرين را به وحشت انداخت . انقلاب هنوز فرزند نورسيده اي بود كه فرعونيان خواستند در قنداق او را بكشند جنگي به نام عراق به راه انداختند كه در آن از غرب تا شرق از 18 ملت در برابر اين نوزاد ايستادند اما سرانجام شكست خوردند . جهان پس از جنگ قدرت فرزندان فرماندهي از ديار خمين را حس كرد و و مانند مار زخم خورده بر خود پيچيد . فرزندان آقا روح الله خانه اش را هم ويران كرده بودند . صداي فطرت انقلاب در جهان طنين انداز شد . فتنه ها و دسيسه ها و تحريم ها اثر نمي كرد . امام روح الله مركز فرماندهي دشمن را شناخت و آن را بلند بيان كرد « اسرائيل اين غده ي سرطاني بايد از صفحه ي روزگار محو بشود ...» كلام و راه انقلاب ، مظلومان را خوشحال مي كرد و به آنان اين باور را مي داد كه مي توان با دست خالي هم جنگيد .
امام امت بال هاي خود را گشود و تا آسمان پرواز كرد مردم بزرگ ترين تشييع تاريخ را برايش برپا كردند همه گريستند كودك و بزرگ زن و مرد . مستكبرين پنداشتند انقلاب به پايان رسيده اما انقلاب ادامه داشت صداي انقلاب هر روز بلند تر و بلند تر مي شد. سيد ديگر جانشين امام شد و هيچ فتنه اي ايران را نلرزاند.
از سوي ديگر ؛ صداي امام از گلوي سيدي خارج از ايران بيرون آمد سيدي از شهر صور شهري نزديك به فلسطين اشغال شده . فرزندان انقلاب در بيروت شهر عيش و نوش پادشاهان به پا خاستند 33 روز جنگ با اسرائيل يا با دنيايي پر از تجهيزات در مقابل دست هاي خالي باز هم با پيروزي فرزندان حزب الله به پايان رسيد و اسرائيل به زانو در آمد . اكنون اسرائيل شب ها از ترس حزب الله خواب ندارد .
دنيا شنيد صداي خرد شدن
استخوان هاي استكبار را . تحريم هاي
بي اثر تر شد . ناجوانمردي هاي اسرائيل و آه كودك مصلوب فلسطيني جهان را به خود آورد . اتفاق مباركي كه كشور يك نامبارك را به جوشش آورد. نوبت مصر سرزمين فراعنه بود . مصر جوشيد و ديكتاتورش را نابود كرد .
قيام هاي مردمي در يمن همزمان با مصر شروع شد علي عبد الله صالح رئيس جمهور مادام العمر يمن فرار كرد . شيعيان بحرين در زير چكمه هاي آل خليفه فرياد هاي عدالت خواهي سر مي دهند هر چند كه رسانه هاي جهان نديدشان انگارد . ليبي سرهنگ خود را به پنهان شدن واداشته هر چند كه آمريكا هم به جنگ در آن پرداخت و مردم را به خاك و خون كشيد
آري اين صداي پاي انقلاب اسلامي است كه كم كم صدايش را مي شنويم در سراسر جهان . مردماني كه در دست هيچ چيزي ندارند ولي در دل درخت پر باري دارند كه قدرت آن را به جهان نشان مي دهند قدرتي فراتر و آسماني به نام ايمان كه متصل مي شود به قدرت حضرت قائم ( عج)، ان شاء الله.
جهان به دنبال نشان دادن قدرت دست هاي خالي به زورگويان است از قافله عقب نماني .
«و ما بر آن هستيم كه بر مستضعفان روي زمين نعمت دهيم و آنان را پيشوايان و وارثان گردانيم.»

 



حزب الله سايبر به دنبال چيست؟
دفاع مقدس درجبهه صفر و يك

هدي مقدم
چندي قبل؛ دويچه وله در پايگاه خبري خود از اعلان موجوديت جنبشي با عنوان حزب الله سايبري، به شدت اظهار نگراني كرد و در تحليلي با اين مضمون نوشت:
ايران در پي آماده سازي لشگري است كه به صورت سايبري، قصد تخاصم داشته و نام حزب الله را براي خود برگزيده اند. هك و نفوذ به سيستم هاي اطلاعاتي و امنيتي، شايد تنها يكي از
ماموريت هاي حزب الله سايبر باشد.
اين تحليل و گمانه زني، مسوؤلان را به اظهار نظرات متفاوتي وادار ساخت. عده اي به شدت آن را تكذيب كردند و گفتند ايران چنين لشگري ندارد. عده اي ديگر با نگاهي جامع، اين دلهره غرب را جهت دهي كرده و گفتند: هر كس در ايران و هر گوشه عالم، به آرمان هاي اسلام پايبند باشد، حزب الله است و حزب الله نيازي به سازماندهي دولتي ندارد تا آن را تنها به ايران منتسب بدانيم. علاوه بر اين كه مهم ترين بحث در جنبش حزب الله سايبري؛ بحث امنيت شبكه است. موضوعي كه توسط جاسوسان بيگانه، بارها باعث لطمات جبران ناپذيري شده است.
اما واقعا حزب الله سايبر؛ چه كساني هستند؟
سهيل كريمي به عنوان سخنگوي اين جنبش مي گويد:
حزب الله، داراي چنان مفهوم جهان شمولي است كه حتي ذكر اين نام، به خصوص در فضاي بين الملل؛ نگاه هاي جامعه جهاني را به سوي خود جلب مي كند. اين عنوان؛ لقب تمام كساني است كه مكتبي هستند و به آرمان هاي اسلام اصيل تقيدي ويژه دارند. حتي در زمان طاغوت؛ به قشر مذهبي؛ حزب اللهي اطلاق مي شد و امروز هم با توجه به فعاليت همه جانبه حزب الله لبنان در عرصه منطقه اي و فرامنطقه اي؛ حساسيتي خاص روي اين اسم وجود دارد.
با اين تفاصيل؛ بديهي است كه براي تأثير حداكثري در تمامي ابعاد؛ بايد حضوري حداكثري داشت. فضاي سايبر يكي از اين ابعاد است كه با توجه به ضريب نفوذ غيرقابل باور به خصوص در اذهان عمومي جهان؛ براي حضور و اثربخشي در آن؛ بايد به طور سازماندهي شده برنامه ريزي صورت مي گرفت.
از طرفي دولتي شدن فعاليت ها، شائبه هاي بسياري را طي سال ها به وجود آورده بود. بنابراين با همفكري دوستاني كه در فضاي مجازي، دغدغه هاي ارزشي داشتند؛ جمعي را با عنوان حزب الله سايبر تشكيل داديم و اعلان موجوديت خودمان را در همايش ماه مبارك رمضان با محوريت امنيت شبكه، رسانه اي كرديم.
¤ بيداري سايبري؛ ريشه انقلاب هاي مردمي
گاهي فكر مي كني دفاع مقدس و پايداري؛ هماني بود كه در 8سال جنگ تحميلي رخ داد و مابقي چيزها؛ هر چه هست از آن فضا خارج و مولود شرايط و موقعيت هاي جديد است. فرقي هم نمي كند آنچه در حال وقوع است؛ در كدام نقطه اتفاق بيفتد: لبنان؛ بالكان؛ كشمير؛ پاراچنار؛ چين؛ بحرين؛ تركيه و ....
ولي اگر به اينترنت سري بزني؛ به راحتي متوجه مي شوي آنچه در حال انجام است؛ همه ريشه در مفاهيم عميقي دارد كه بر اساس فرموده مقام معظم رهبري مانند گنجي است كه بايد استخراج شود و ديگران از ما در استخراج گوهر هاي ناب آن؛ پيشي گرفته اند.
كريمي كه به عنوان خبرنگار و مستند ساز، سابقه حضور در بسياري از كشورهاي انقلابي را دارد؛ در باره بيداري اسلامي
مي گويد: وقتي از حزب الله سخن به ميان مي آيد؛ يك ايدئولوژي فكري و يك روند منظور است نه چند شخص خاص در نقطه اي خاص از نقشه جغرافيايي و يكي از مهمترين نقاط حضور؛ اينترنت است.
كاربرهاي حرفه اي؛ از ضريب نفوذ فيس بوك به عنوان يك شبكه اجتماعي قدرتمند در فضاي مجازي، اطلاع كامل دارند. زماني كه ما در فيس بوك صفحه اي با عنوان جبهه پايداري بحرين
راه اندازي كرديم؛ روز 14فوريه را روز خشم بحرين نام گذاري كرديم و كارهاي تبليغاتي و روزآمد كردن اين صفحه را خود مردم از بحرين پيگيري كردند. امروز خوشحالم كه با افتخار اعلام كنم اولين جرقه انقلاب بحرين از در همان 14 فوريه با تقديم 4 شهيد در اين روز رقم خورد. هر چند اين روزها دسترسي انقلابيون در بحرين به اينترنت كاملاً محدود شده است؛ ولي تاثيري كه اين فضا براي ابراز خشم عمومي مردم داشت؛ بي نظير است.
البته هر اقدامي در اين مسير؛ هزينه هاي خاص خود را نيز دارد. من بشخصه بعد از 8ساعت از راه اندازي صفحه حزب الله سايبر در فيس بوك؛ پيامي از مدير سايت دريافت كردم كه دسترسي شما مسدود شد!
خود اين كار؛ يعني آنها به اندازه اي از عنوان حزب الله مي ترسند كه حتي حاضر نيستند اسمي از آن در شبكه وجود داشته باشد.
¤ حزب الله جهاني
تركيه؛ كشوري با قانون اساسي لائيك و مردمي مسلمان است كه حتي حق نداشته اند در مجامع دولتي؛ پوشش اسلامي داشته باشند. اما چه كسي مي داند اين مسلمانان
حنفي مذهب؛ بهترين سازندگان كليپ در موضوعات شهدا و امام راحل هستند و كليپ هاي ساخته شده توسط آنها، بيشترين تعداد دانلود را در پربازديد كننده ترين سايت كليپ مانند يوتيوب دارد؟
افغانستان؛ كشوري كه همه نام آن را در كنار طالبان مي شناسند؛ داراي چنان كاربران حرفه اي در شبكه جهاني اينترنت است كه اگر رصدي كوتاه حتي در وبلاگ ها و سايت هاي ارزشي آنها كني؛ اين تعداد و اين حضور فراگير؛ تو را به تعجب وادار مي كند. البته ذكر اين نكته هم خالي از لطف نيست كه بالاترين سرعت و پهناي باند در خاورميانه، متعلق به افغانستان است!
پاكستان، يكي از پرجمعيت ترين كشورهاي منطقه محسوب ميشود. در اين ميان؛ بيش از 40 ميليون پاكستاني شيعه هستند. ولي آنچه در پاكستان دل هر انساني را به درد مي آورد؛ كشتار فجيع مردم بي گناه پاراچنار است. مردمي كه تنها جرمشان؛ حمايت از جمهوري اسلامي ايران است.كشتاري كه ايرانيان در رسانه هاي گروهي و راديو تلويزيون، چيزي از آن نمي بينند و بالعكس، در فضاي مجازي، به اندازه اي چشمگير است كه گاهي از اين مظلوميت؛ احساس شرم مي كني.
سهيل كريمي در مورد مردم پاراچنار مي گويد: در شبكه هاي مجازي؛ مدت ها قبل صفحه اي با عنوان مدافعان پاراچنار راه اندازي كرديم. اين روزها به اندازه اي خود مردم پاراچنار براي روشن كردن اذهان جامعه جهاني حضور دارند كه حتي اين صفحه نيز از كنترل و اداره ما خارج شده و بيشتر گزاره هاي آن به زبان انگليسي و يا اردو نوشته مي شود. اين جاست كه وقتي رسانه اي براي فرياد زدن نداشته باشي؛ از اين طريق مي تواني ناله هاي يك امت زجر كشيده را با ابزاري كه خود اين ستمگران ساخته اند؛ به گوش جهانيان برساني.
¤ چه بايد كرد؟
پرچمي كه حزب الله سايبري برافراشته است؛ علمي سنگين است كه به فرموده امام علي عليه السلام جز اهل صبر و بصيرت نمي توانند به دوش گيرند(لا يحمل هذا العلم لا اهل البصر و الصبر)
در اين ميان تقواي حرفه اي؛ عاملي تاثيرگذار براي پيشبرد اهداف است. برنامه ريزي مدون و پيگيري مداوم در كنار روزآمدي موضوعات و موج آفريني هاي به موقع؛ از اين جنبش لشگري موفق خواهد ساخت. لشگري كه در دل دشمنان اسلام رعب و وحشت ايجاد كرده و باعث سرافرازي مومنين باشد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14