(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 3 مهر 1390- شماره 20031

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
پيشروي انقلاب در دوجبهه داخلي و خارجي
حفظ آمادگي براي پاسخگويي به شبهات

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
پيشروي انقلاب در دوجبهه داخلي و خارجي

پيشروي انقلاب در دو جبهه داخلي و خارجي
انقلاب بزرگ اسلامي كه امام بزرگوار آن را هدايت كرد، به ثمر رساند و نتيجه مهم ّ جمهوري اسلامي را بر آن مترتب كرد، داراي دو وجهه است: يك وجهه، وجهه داخلي و ايراني و وجهه ديگر، وجهه جهاني، بين المللي، اسلامي و انساني است. هر دو وجهه انقلاب، حائز اهميّت است. در هر دو وجهه، ما به بركت استعداد ذاتي خود، رهبري آن بزرگوار و مجاهدت و پايمردي شما ملّت عزيز، پيشرفتهاي زيادي داشته ايم. من امروز در مقابل مرقد آن رهبر بي نظير دوران ما، به مناسبت سالگرد رحلت امام بزرگوار، مي خواهم اعلام كنم كه انقلاب، در هر دو وجهه، باز هم به پيش مي رود و جهت گيري انقلاب در هر دو جهت، به قوّت خود باقي است.
وجهه اوّل، مربوط به كشور و ملّت ايران است. هدف انقلاب در درجه اوّل اين بود كه نظامي در داخل كشور به وجود بياورد كه وابسته نباشد؛ بلكه مستقل باشد. وابستگي براي يك كشور و ملّت، آفت بزرگي است و همه آفتهاي ديگر، بر آن مترتّب مي شود. ملّتي كه به يك قدرت خارج از خود وابسته است، خيرات، استعدادها و منابع عظيم انساني و مادّي اش در جهت خواست آن قدرت خارجي مصرف مي شود، نه در راه خير ملّت. شخصيتها و افراد دلسوز و علاقه مند اين ملّتها، يا منزوي مي شوند، يا به وسيله نظام و رژيم وابسته، نابود مي گردند. منابع نفت، گاز و معادن زيرزميني ديگرش اگر استخراج شود، به صلاح و خير قدرتي كه به آن وابسته است، مصرف مي شود. دوستي، دشمني و موضعگيري جهاني اش، به تبع ميل و خواست قدرتي است كه به آن وابسته است. مذهب، اخلاق، فرهنگ و آدابش، آن طوري است كه آن قدرت خارجي مي خواهد، انتخاب مي كند و تشخيص مي دهد. ميل خودش و ايمان، اراده، خواست و نظر مردمش، مورد اعتنا قرار نمي گيرد. لذا، در يك نظام وابسته، مردم و مغزهاي متفكّر، هيچ كاره مي شوند. اداره حقيقي كشور وابسته، نه به دست دولت خودش، بلكه در واقع به دست دولتي است كه به آن وابسته شده است.
بيانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خميني ( ره )
در مرقد مطهر ـ 14/3/74
نمونه هايي از وابستگي ذلّت بار رژيم پهلوي
براي يك ملّت، بدبختي اي از اين بالاتر نيست. مادر همه آفتهاي ملي، وابستگي است. برادران و خواهران عزيز! كشور ايران، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، يك كشور وابسته بود. اين وابستگي، بخصوص در پنجاه وچند سالي كه نظام منحوس و فاسد پهلوي بر سر كار بود، به اوج خود رسيده بود.
من دو، سه نمونه واضح و محسوس را عرض مي كنم تا معلوم شود كه وجهه دروني و ايراني انقلاب، چه عظمتي براي اين ملّت به وجود آورده و چه كار بزرگي انجام داده است: انگليسيها رضاخان را در ايران بر سر كار آوردند و به حكومت رساندند. اين، حرفي نيست كه مخالفين رضاخان بگويند. خود وابستگان به آن رژيم و همه مورّخين بي طرف و بي نظر هم، به همين مطلب تصريح و اعتراف كرده اند. خود انگليسيها هم رضاخان را بردند؛ چون در اثناي سلطنت او احساس كردند كه رژيم پهلوي به قدرت آلمان، كه آن وقتها، در اثناي جنگ بين الملل دوم، پيشرفتهاي مختصري به دست آورده بود، گرايشي پيدا كرده است. همچنين، به خاطر اين كه اخلاق رضاخاني با اخلاق هيتلري به هم شبيه بود؛ به طوري كه رضاخان به هيتلر علاقه مند و دلبسته شده بود. انگليسيها اين را احساس كردند. طاقت نياوردند و رضاخان را برداشتند. انگليسيها، بعد، محمّدرضا را به حكومت رساندند. اين، مطلبي است كه خود آنها هم به آن اعتراف كرده اند و جزو مسلّمات و واضحات است.
من نقلي را از يكي از وابستگان به رژيم محمّدرضا عرض مي كنم؛ شما ببينيد اين وابستگي در چه حد ّ پست كننده و ذلت آوري بوده است! در اوايل رفتن رضاخان كه هنوز تكليف سلطنت در ايران درست معلوم نشده بود، سفير انگليس در تهران به كسي كه از طرف محمّدرضا به او مراجعه كرده بود كه تكليف خودش را بداند، مي گويد كه چون بر طبق اطّلاعات ما، محمّدرضا به راديو برلين گوش مي كند و پيشرفتهاي آلمان را روي نقشه پي مي گيرد، پس مورد اعتماد ما نيست. آن شخص، خبر را به محمّدرضا مي دهد. او هم گوش كردن به راديو برلين را ترك مي كند و كنار مي گذارد! آن وقت سفير انگليس مي گويد: «حالا ديگر عيبي ندارد؛ مي شود او را به سلطنت انتخاب كرد.» رژيم و دولتي كه در رأس آن كسي قرار دارد كه تا اين حد به يك سفارت بيگانه وابسته است كه آنها براي سلطنت او شرطهاي حقير و ذلّت آوري از اين قبيل معيّن مي كنند و او هم آن شرطها را مي پذيرد و عمل مي كند تا آنها او را به سلطنت برسانند، معلوم است كه چقدر به بيرون از اين مرزها و به قدرتهاي خارجي وابسته است.
در اواخر حيات رژيم منحوس پهلوي هم، خاطرات و گفته هاي خود آن كساني كه جزو دوستان اينها بودند، همين را مشخّص مي كند. در سال پنجاه هفت، سفير امريكا و حتّي انگليس ـ در آن وقت كه دولت انگليس ديگر قدرتي جهاني هم به حساب نمي آمد ـ در تعيين وضع محمّدرضا، سرنوشت او و تصميمي كه بايستي مي گرفت، مؤثّر بودند. به او مراجعه مي كردند و مي گفتند: بايد اين كار را بكني، بايد اين حركت را انجام ندهي. به او نظر مي دادند و او هم از آنها مي پذيرفت. در طول اين پنجاه سال هم، هميشه همين طور بود. قرارداد نفت را به مدّت شصت سال، با رضاخان تمديد كردند. دولتهايي را به اسم، معيّن كردند، كه فلاني بايد در رأس حكومت و دولت باشد. ببينيد در طول اين پنجاه سال، چقدر به اين ملّت بزرگ بي اعتنايي و اهانت شده است!
انقلاب، رژيمي با اين ميزان وابستگي را از بيخ و بن بركند و نابود كرد. اوّلين چيزي كه براي انقلاب اهميّت دارد، اين است كه نظام و دولتمرداني بر كشور حكومت كنند كه چشم به قدرتهاي خارج از اين كشور ندوخته باشند. اين، وجهه اول انقلاب است. مصالح ملي، براي نظامي كه روي پاي خود قرار دارد، مستقلّ است، وابسته نيست و به قدرتهاي ديگر اعتنايي ندارد، مهمّ است. وقتي چنين نظامي بر سر كار است و دولتمردان و فرمانروايان كشور چنين آدمهايي هستند، بديهي است كه در همه تصميم گيريها، اقدامها و موضعگيريها، آنچه كه مورد نظر قرار مي گيرد، عبارت از صلاح، صرفه و خواست ملّت است. آنچه كه براي اين كشور و ملّت لازم است، چيزي است كه امروز دشمنان و مخالفين انقلاب و نظام جمهوري اسلامي، از آن ناراحت و نگرانند.
بيانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خميني ( ره ) در مرقد مطهر ـ 14/3/74
رهايي ايران از سلطه ي بيگانگان
ملّت عزيز ايران! مسأله تمايل قدرتها به وابستگي كشورها، مسأله تاريخ نيست؛ متعلّق به همين امروز و همين حالاست. همين روزها قدرتهاي بزرگ جهاني، همه همّتشان را براي گسترش نفوذ و وابستگي كشورها به خودشان، مصروف مي كنند. امروز ميزان دوستي و دشمني كشورها براي قدرتهاي بزرگ، اين است. امروز كه ابرقدرت امريكا در دنيا داعيه تسلّط بر جهان را دارد، مسأله اين است. رئيس جمهور امريكا، در همين چند روز قبل يك سخنراني كرده است كه در آن در پاسخ به كساني از خود امريكاييها كه معتقدند «رژيم امريكا، زيادي در امور و مسائل كشورهاي ديگر دخالت مي كند» صريحاً گفته است: « ما براي منافع امريكا، در امور داخلي كشورها دخالت مي كنيم!»
آنچه براي آنها حائز اهميّت است، مصلحت كشور خودشان است و براي تأمين مصالح آن كشور، در امور داخلي كشورهاي ديگر دخالت مي كنند و خودشان را ذي حق مي دانند. كشوري مثل ايران اسلامي و نظامي مثل جمهوري اسلامي كه در مقابل اين خواست غيرمشروع مي ايستد، از نظر آنها، دشمن به حساب مي آيد. حرف و استدلال آنها هم اين است كه مي گويند: «با منافع امريكا مخالفند.» در اظهارات جهاني، اين را تكرار
مي كنند كه «دولت جمهوري اسلامي ايران، با منافع امريكا مخالفت مي كند.» شما اگر منافع خودتان را در داخل كشور امريكا محصور كنيد، ما با شما چه كار داريم؟! اگر شما به امور ايران و كشورهاي ديگر دست اندازي نكنيد، ما با شما كاري نداريم! اما شما افزون طلب هستيد. شما همان كاري را مي كنيد كه دولتهاي اروپايي قرن نوزدهم در اكناف عالم كردند؛ يعني استعمار. در قرن نوزدهم دولتهاي اروپايي، بساط استعمار را در اطراف عالم به راه انداختند. هرجا را كه توانستند استعمار كردند و اختيار كشورهاي كوچك را در دست گرفتند. بعضي كشورها، با حكومت مستقيم خودشان استعمار شدند ـ مثل هندوستان ـ و بعضي با دخالتهاي نامشروع، با علم كردن دولتهاي ملي علي الظّاهر بومي، ولي وابسته به دولت انگليس.
بعد از آن كه در اواسط قرن بيستم، دولتهاي اروپايي به سبب دو جنگ بين المللي ـ كه هر دو در اروپا به وجود آمده بود ـ ضعيف شده بودند، ملّتها بيدار شدند و
به پاخاستند. ملّتهاي استعمار زده، يكي پس از ديگري، خود را از چنگ استعمار بيرون آوردند. روشنفكران غرب، شروع به گفتن و نوشتن در مذمّت استعمار كردند. يكي از مراكزي كه در آن، از استعمار به شدّت مذمّت مي شد، همين كشور ايالات متّحده امريكا بود؛ چون تا آن روز، فرصت استعمار پيدا نكرده بود. دولتهاي اروپايي در باب استعمار، گوي سبقت را از امريكا ربوده بودند. آمريكاييها از استعمار بدگويي مي كردند. بتدريج، ملّتها خودشان را آزاد كردند و دولتهاي مستقل به وجود آمد. آنچه كه امروز دولت امريكا دنبال مي كند، در روح و معنا، همان چيزي است كه استعمارگران در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم دنبال مي كردند. آن روز هم دولتهاي اروپايي حرفشان اين بود كه «ما به منابع حياتي اين كشورها احتياج داريم. پس، وارد مي شويم و استعمار مي كنيم.« آنها كشورهاي كوچك و ضعيف را تحقير مي كردند. امروز هم امريكا، به خاطر منافع خودش، همين كار را مي كند. خوب؛ منافعي كه به خلاف مصالح يك ملّت ديگر بايد تأمين شود، منافع نامشروعي است.
بيانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خميني ( ره ) در مرقد مطهر ـ 14/3/74
پاورقي

 



حفظ آمادگي براي پاسخگويي به شبهات

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
6- حفظ آمادگي براي پاسخ گويي به شبهات اعتقادي و اخلاقي
منكرهايي كه در حال حاضر در جامعه ما وجود دارد، در يك سطح نيست، از اين روي لازم است در امر به معروف و نهي ازمنكر، اولويت ها را درنظر گرفت. ما امروز بزرگ ترين منكري كه داريم و وظيفه همگان است كه با آن مبارزه كنند، همين شبهاتي است كه در سطح جامعه به ويژه در مراكز علمي و دانشگاهي وجود دارد كه اگر با تمام نيرو هم كساني درصدد برآيند آنها را برطرف سازند، باز هم به دليل گستردگي و وسعت آن، مجال كافي براي اين امر ندارند. براي نمونه، آن منكري كه هم اكنون دانشجويان ما بايد با آن مقابله كنند، شيوع فساد اعتقادي و اخلاقي در دانشگاه هاست. اين منكر، بزرگ ترين منكري است كه دانشجويان متدين ما با آن مواجه هستند و تنها راه براي آنان به منظور مقابله با اين منكرات فكري، تجهيز كردن خود به سلاح علمي، اخلاقي و معنوي است.
بنابراين امر به معروف و نهي از منكر، تنها محدود به برخي مسائل جزئي همچون بدحجابي و ديگر حركت هاي اخلاقي خلاف ادب نيست، بلكه ما نسبت به اساس دين و توهين ها، شبهات و انكارهايي كه به اصل آن مي شود نيز مسئوليت داريم. البته مؤمن بايد در برابر هر گناهي حساس باشد؛ ولي اولويت ها را نبايد فراموش كرد. زماني كه كسي تيشه به اصل ريشه دين مي زند اگر به يك شاخه و برگي بچسبيم كه آن را سالم نگه داريم، دچار غفلت شده ايم. هم اكنون خطرهايي وجود دارد كه ريشه و اساس اسلام را هدف گرفته است و اساس نظام اسلامي، اعتقادات اصلي ما و اصول، باورها و ارزش هاي ديني ما را تهديد مي كند. اگر در اين زمينه غافل شويم، ممكن است در جامعه به ضروري ترين مسائل شك كنند و زماني كه شك و شبهه اي پيدا شد، علاج آن به آساني امكان نخواهد داشت. ما بايد اين خطرها را جدي بگيريم و در تقويت مباني فكري و عقيدتي خود و ديگران حساس باشيم كه اگر درنگ كنيم، زماني متوجه خواهيم شد كه كار از كار گذشته است. خدا را سپاس مي گوييم كه هنوز براي انجام اين رسالت دير نشده و زمينه هاي قوي ديني مردم همچنان باقي است؛ هنوز روح ديني مردم و علاقه مندي شان به اسلام، ولايت فقيه، نظام اسلامي و نهادهاي اسلامي بسيار قوي است. ولي به هر حال، اين وضعيت هميشه به اين شكل باقي نخواهد ماند و دشمن مي كوشد آرام آرام، گوشه هايي از دين را بسايد تا سرانجام چيزي از آن باقي نماند. در مقابله با چنين خطري، وظيفه متدينان اقتضا مي كند كه راه هايي را بيابند و برنامه هايي را معرفي كنند تا جوانان، از لحاظ منطق ديني بيش از اين، تقويت شوند و قادر گردند از افكار، عقيده ها، و ارزش هايشان در برابر شبهاتي كه مطرح مي شود، دفاع كنند، و فراتر از اين، بتوانند ديگران را رسوا و عقايد آن را تسخيف كنند و به شبهات آنان پاسخ هاي منطقي و قابل فهم بدهند.
7- ايجاد تشكل هاي اسلامي براي انجام فعاليت هاي اجتماعي
درباره تشكل هاي اسلامي كه شيوه اسلامي كار گروهي است، مي توان از اقداماتي نام برد كه در اوايل نهضت امام خميني(ره) صورت گرفت. در آن زمان، برخي علاقه مندان و فداييان امام- به ويژه از تهران- كه هدايت چند هيئت سينه زني و مذهبي را برعهده داشتند، خدمت ايشان مي رسيدند و درباره روش كار از ايشان رهنمود خواستند. تأكيد امام خميني(ره) بر اين بود كه خود اين هيئت ها نيز بايد به هم نزديك شوند و در عين حفظ استقلال خود، ائتلافي از هيئت مختلف را تشكيل دهند و اصول مشتركي را تنظيم، و در امور مشترك با هم همكاري كنند. بنابرنظر ايشان بود كه هيئت هاي چهارگانه اي تشكيل شد و هر يك، زير نظر افرادي همچون مقام معظم رهبري هدايت مي گرديد. بعدها اين هيئت ها براي اينكه با هم ائتلاف داشته باشند، از امام(ره) خواستند كه نماينده اي تعيين كند و ايشان نيز شهيد بهشتي(ره) را تعيين فرمود.
امروزه نيز اگر بخواهيم فعاليت هاي مؤثري داشته باشيم، بايد در قالب تشكل و كار گروهي باشد. البته اين به معناي تأييد اين كارها در قالب حزب نيست؛ با آنكه كار حزبي به طور كلي نفي نمي شود، بهترين شكل فعاليت هاي گروهي كه با ارزش هاي اسلامي تناسب دارد، همان الگويي است كه امام خميني(ره) عرضه كردند. در شيوه فعاليت هاي حزبي اشكالاتي وجود دارد كه در اين شكل از كار گروهي نيست. احزاب همواره به دست چند نفر تأسيس مي شوند كه آنان در واقع، گرداننده كارند، و تفكر حاكم بر حزب نيز تفكر آنان است. ايشان ادعا مي كنند از اعضا رأي مي گيرند و با رأي اكثريت انتخاب مي شوند؛ اما حقيقت امر اين گونه نيست و برنامه ها را همين افراد تنظيم مي كنند و حزب را مي گردانند. اگر رياستي باشد به همين اشخاص مي رسد؛ نقش ها را اينان ايفا مي كنند، و چون در واقع، رؤساي احزاب هستند كه با پيروزي حزبي در انتخاباتي اعم از انتخابات مجلس و غيره- حكومت را به دست مي گيرند، انگيزه اصلي شان اين است كه به هر بهايي، حزبشان غالب شود. در داخل حزب نيز براي اينكه در كادر رهبري قرار گيرند، بسيار فعاليت مي كنند تا به هر قيمتي، به سطح بالا برسند. انگيزه هاي مادي و دنيوي در فعاليت هاي حزبي بسيار مؤثر است. بعضي از احزاب براي پيروزي در انتخابات، از اموال شهرداري، كاركنان شهرداري، ماشين هاي شهرداري، اموال بانك ها، امكانات وزارت آموزش و پرورش، مدارس و امكانات بسياري از ديگر نهادهاي دولتي استفاده كرده اند؛ با اينكه در قانون آمده استفاده از اين نوع امكانات در انتخابات ممنوع است.
اما در روشي كه حضرت امام خميني(ره) پيشنهاد كرده اند، چنين معضلاتي رخ نمي دهد: در هيئت هاي مذهبي، انگيزه افراد دين است و اگر كسي در جمعيت يا هيئتي انتخاب مي شود تا نقش بيشتري ايفا كند، براي اين است كه واقعاً تشخيص داده اند او مي تواند بيشتر خدمت كند. انگيزه ديگري در اين تشكل ها نيست. در حزب امكان سوءاستفاده از امكانات خارجي، تبليغات سوء و مسائلي از اين قبيل وجود دارد كه در هيئت هاي مذهبي چنين نيست.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14