(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 3 مهر 1390- شماره 20031

واكنش در برابر دنيا
ارزش نيكي به پدر و مادر
توجه به عواقب شهوتراني
لزوم شناخت جنود عقل و جهل براي هدايت سالك
فلسفه جهاد اقتصادي، استعلاي فكري و فرهنگي
نقش استغفار در زندگي



واكنش در برابر دنيا

قال الامام علي(ع): الدهر يومان، يوم لك و يوم عليك، فاذا كان لك فلا تبطر و اذا كان عليك فاصبر.
امام علي(ع) فرمود: دنيا دو روز است: روزي به نفع تو و روزي به زيان توست. اگر دنيا روي خوش به شما نشان داد، سرمست و مغرور نشويد و اگر به سختي دنيا دچار شديد، صبر و تحمل پيشه كنيد.(1)
ــــــــــــــــــــــــ
1- نهج البلاغه فيض، كلمات قصار 390

 



ارزش نيكي به پدر و مادر

امام سجاد(ع) مي فرمايد: مردي خدمت پيامبر گرامي(ص) آمد و گفت: يا رسول الله(ص) هيچ عمل قبيح و زشتي نيست كه من انجام نداده باشم، آيا راهي براي توبه من هست؟ پيامبر اكرم(ص) فرمود: آيا از پدر و مادر تو كسي زنده است. عرض كرد: پدرم درحال حيات است. پيامبر(ص) فرمود: برو و به او نيكي كن. همچنين در روايتي ديگر نقل شده است كه جواني نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: من جواني بانشاط هستم و جهاد را دوست دارم، اما مادري دارم كه دوست ندارد من به جبهه جهاد بروم. پيامبر(ص) فرمود: برو و همراه مادرت باش، سوگند به خدا كه مرا به حق برانگيخت، يك شب مانوس بودن مادرت با تو، براي تو بهتر از ثواب يك سال جهاد در راه خدا است.(1)
ـــــــــــــــــــــــــ
1- اصول كافي، ج 2، باب البر بالوالدين، ح 20

 



توجه به عواقب شهوتراني

پرسش:
از منظر آيات و روايات، توجه به آثار و عواقب شهوتراني، به چه ميزان در كنترل و تعديل غريزه جنسي انسان تأثيرگذار است، لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد؟
پاسخ:
در بخش قبلي پاسخ به اين سؤال ضمن تأكيد بر اينكه تفكر و انديشه در عواقب و پيامدهاي شهوتراني، تأثيرات عميقي در كنترل و تعديل غريزه جنسي و عفت عمومي دارد به يك مورد از آثار سلبي شهوت افسار گسيخته شامل: محروميت از سلامت جسم و جان اشاره كرديم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
2- محروميت از خرد
هوس هاي شهواني، نيروي خرد را تضعيف مي كند و از فروغ عقل مي كاهد، زيرا در تحريك جنسي و هيجان شهوت، تمركز حواس بر هم مي خورد و فرصت تفكر، تصميم گيري و حسابرسي از انسان سلب مي گردد، و در نتيجه افت تحصيلي و ضعف علمي و فرهنگي را براي دانش پژوهان به همراه مي آورد.
امام علي(ع) مي فرمايد: «در كشاكش انگيزه هاي شهوت و غضب، عقل تيره و تار مي شود و فروغ خود را از دست مي دهد». (مستدرك الوسايل، ج2، ص 287)
در جاي ديگر فرموده اند: «كسي كه مالك شهوتش نباشد، مالك عقلش نخواهد بود.»
در وضعيت طغيان غريزه جنسي، چشم و گوش كه دروازه هاي عقل و ابزارهاي شناختند به درستي عمل نمي كنند و عقل كه وظيفه تجزيه و تحليل را به عهده دارد، ناكارآمد مي گردد.
3- محروميت از بصيرت
قرآن كريم، يكي از آثار تقوا را بهره مندي از نيروي فرقان يا قدرت تميز ميان حق و باطل مي داند. «ان تتقواالله يجعل لكم فرقانا» اگر تقواي الهي داشته باشيد، خداوند براي شما قدرت تمييز (حق از باطل) مي دهد. (انفال-29) بعضي چيزها را با چشم سر بايد ديد و بعضي را با چشم دل. شعله هاي نور، ديدن را براي بصر (چشم) و نور باطن، ديدن را براي بصيرت ممكن مي سازد. نبود تقوا و بي بندوباري جنسي، فقدان قوه بصيرت را در پي خواهد داشت. امام علي(ع) مي فرمايد: «من ركب الهوي ادرك العمي» كسي كه بر مركب هوا و هوس سوار شود، كوري را دريابد.» (غرر الحكم و دررالكلم، ج6، ص 8352)
4- محروميت از آزادي
با زياده خواهي جنسي، زمام انسان به دست شهوت مي افتد و اسارت روح كه بدترين اسارت ها است، شكل مي گيرد. امام علي(ع) مي فرمايد: «بنده شهوت چنان اسير است كه هرگز روي آزادي را نخواهد ديد.» (همان، ج4، ص 352)
همچنين آن حضرت در كلامي ديگر فرموده اند: «كسي كه مغلوب شهوت خويش است، ذلت و خواري اش بيش از پرده زر خريد است.»(همان، ج6، ص 138)
5- محروميت از خوش نامي
يكي از ره آوردهاي شهوت پرستي، رسوايي و بدنامي است. شهوت، آغازي شيرين و پاياني رسواگر و شوم دارد. تاريخ بشر سرشار از شرح زندگي كساني است كه در جامعه داراي مقام و موقعيت ممتاز بودند، ولي هنگامي كه اسير شهوت و هواي نفس شدند، رسوا شدند. امام علي(ع) مي فرمايد: «حلاوت شهوت امروز، با تلخي ننگ از ميان مي رود». (غررالحكم و دررالكلم، ج4، ص 252)
6- محروميت از بهشت
يكي از پي آمدهاي بد شهوت راني، محروميت از بهشت برين و تحصيل عذاب ابدي است. در روايتي آمده است: وقتي كه خداوند متعال بهشت را آفريده فرمود: اي جبرئيل! برو و نظري به آن بيانداز. جبرئيل رفت و نگاه كرد، پس با خرسندي گفت: خداوندا! به عزتت سوگند هيچ كس نيست كه ويژگي هاي آن را بشنود مگر اينكه مشتاق گشته، وارد آن شود. آن گاه خداوند بهشت را با انواع سختي ها آميخته ساخت و به جبرئيل فرمود: برو نگاه كن. جبرئيل رفت و چون نگريست و گفت: خداوندا!
به عزتت سوگند هيچ كس نيست كه از وضع دوزخ مطلع گردد و وارد آن شود.
خداوند دوزخ را با انواع شهوت ها و لذت ها آميخت و بار ديگر از جبرئيل خواست كه به آن بنگرد. جبرئيل وقتي دوزخ را در اين هيئت ديد، با نگراني گفت: خداوندا! به عزتت سوگند از آن بيم دارم كه هيچ كس نماند، مگر آنكه وارد آن گردد. (مسند احمد، ج2، ص 354)

 



لزوم شناخت جنود عقل و جهل براي هدايت سالك

قال الصادق(ع): «اعرفوا العقل و جنده و الجهل و جنده تهتدوا» امام صادق(ع) فرمود: عقل و جنودش را و جهل و جنودش را بشناسيد، تا هدايت پيدا كنيد. از اين جا معلوم مي شود كه معرفت عقل و جهل و جنود آنها مقدمه اي براي هدايت است و اين هدايت يا هدايت به كيفيت استكمال نفوس و تنزيه و تصفيه آن است، كه آن نيز مقدمه نفس استكمال و تنزيه و تصفيه است، و يا هدايت مطلق است، كه هدايت به معرفه الله، اساس آن است.
و اينكه اين معرفت نتيجه معرفت عقل و جهل و جنود آنها است، براي آن است كه، تا معرفت به مهلكات و منجيات نفس، و طرق تخلي از آنها و تحلي به اينها پيدا نشود، نفس را تصفيه و تنزيه و تحليه و تكميل حاصل نشود، و تا نفس را صفاي باطني پيدا نشود و به كمالات متوسطه نرسد، مورد جلوه اسماء و صفات و معرفت حقيقيه نگردد، و به كمال معرفت نرسد، بلكه جميع اعمال صوريه و اخلاق نفسيه، مقدمه معارف الهيه است، و آنها نيز مقدمه حقيقت توحيد و تفريد است كه غايت القصواي سير انساني و منتهي النهايه سلوك عرفاني است. پس هدايت به ملكوت اعلي و از آن جا به باطن اسماء و از آن جا به حضرت هويت، بي مرات كثرت حاصل نشود الا به شناختن جنود عقل و جهل.(1)

1- شرح حديث جنود عقل و جهل، امام خميني(ره)، ص75

 



فلسفه جهاد اقتصادي، استعلاي فكري و فرهنگي

رضا قندي
جهاد اقتصادي دو وجه متفاوت دارد؛ زيرا عنوان جهادي بودن، ناظر به درون و بيرون و نيز بسيج همه امكانات براي رشد اقتصادي و شكوفايي و توسعه آن از سويي و مقابله و مقاومت در برابر دشمن در اين عرصه و دست يابي به استقلال اقتصادي و خودكفايي و بلكه تسلط و چيرگي بر دشمنان از سوي ديگر است. لذا جهاد اقتصادي مي بايست در دو شكل خودنمايي كند تا مفهوم آن در عرصه وجود، تحقق يابد.
آنچه در اين مطلب مورد توجه و تاكيد قرار گرفته وجه جهادي بودن نسبت به دشمنان و تسلط و استعلا بر نظام فكري و فرهنگي آن و تغيير رويكردهاي جوامع دشمن است.
جنبه جهادي بودن اين حركت اقتصادي درايران اسلامي به عنوان ام القراي عصر كنوني جهان اسلام، مقتضي اين معناست كه اسلام مي خواهد سبك زندگي نويني را براي جهان ترسيم و تصوير كند و با عينيت بخشيدن به آن، جوامع ديگر بشري را به سوي اين الگو سوق دهد.
اين درحالي است كه دشمنان بويژه استكبار جهاني به سركردگي آمريكا در اين انديشه است كه سبك زندگي غربي را به عنوان سبك جهاني به جهانيان معرفي كند و نظام فكري و فرهنگي موافق با طبيعت ابتدايي و جاهلي بشر را به عنوان نظام كامل و تمام انساني و پايان تاريخ معرفي نمايد. بنابراين، سبك اسلامي در برابر سبك زندگي ماديگرايانه آمريكايي قرار دارد و مي بايست ضمن شكستن اين سد از طريق تسلط فرهنگي و فكري، الگوي برتر و نمونه را ارايه دهد. اينجاست كه فلسفه جهاد اقتصادي خود را نشان مي دهد و انگيزه عنوان فوق به خوبي نمايان مي گردد.
اقتصاد، ابزار و سرمايه اي بي نظير در خدمت انسانيت
اقتصاد از نظر اسلام و آموزه هاي قرآني از آن رو ارزشمند است كه سرمايه اي در اختيار بشريت قرار مي دهد. افزون بر اينكه هر حركت اقتصادي، نقش خلافت انساني از طريق تغيير و تصرف و تسخير، خودنمايي مي كند و يكي از ماموريت هاي بشر يعني آباداني زمين (هود، آيه 61) تحقق مي يابد، همچنين حركت اقتصادي به انسان كمك مي كند تا امكانات بيشتر و بهتري را در اختيار بگيرد و در مسير شدن هاي كمالي و رشد و بالندگي انسان از آن بهره مند شود.
برهمين اساس خداوند در آياتي از جمله 201 و 202 سوره بقره و نيز 32 سوره نساء و آيه 2 مائده و آيات ديگر، به مسئله اقتصاد و تاثيرات آن توجه مي دهد و خواهان بهره مندي از ثروت و امكانات زمين به عنوان سرمايه تحولات انساني اشاره مي كند. آيات قرآني بر جست وجو و بهره مندي بشر از فضل الهي و امكانات و ثروت هاي زميني تاكيد كرده كه به خوبي نقش اقتصاد در زندگي بشر را تبيين مي كند. (اسراء آيه 12؛ قصص، آيه 73؛ روم، آيه 46 و آيات ديگر)
خداوند در آياتي از جمله 77 سوره قصص به صراحت فلسفه و هدف از اقتصاد را بهره مندي در جهت معنويت و كمالات بشري معرفي كرده و بر لزوم وسيله قرار گرفتن ابزار اقتصادي براي تحصيل امور معنوي و آخرتي تاكيد مي كند. در نگاه اقتصادي اسلام، اقتصاد و دنيا و ماديات، امكاني منحصر به فرد و فرصتي استثنايي براي بشر است كه تنها در اينجا و با ابزارهاي مادي است كه او مي تواند خود را به كمال شايسته و بايسته برساند.
بنابراين، از نظر اسلام نه تنها ميان ماديات و معنويت و دنيا و آخرت مي توان به سادگي جمع كرد، بلكه نقش ابزار انحصاري ماديات و دنيا را نمي توان در بالندگي و كمال يابي بشر ناديده گرفت. از اين رو نگرش مومنان به زندگي دنيا و زندگي آخرت، نگاه جمع گرايانه اي است و تلاش مومنان و جامعه ايماني اين است كه به بهترين شكل از فرصت دنيا و ثروت و امكانات مادي آن براي تعالي و تكامل خود و ديگران بهره گيرند. (بقره، آيه 201؛ نساء آيه 134؛ مائده، آيات 65 و 66؛ اعراف، آيات 156؛ نحل، آيات 30 و 97)
البته اسلام بر اين نكته تأكيد مي كند كه دنيا تنها مزرعه آخرت است و نمي توان به دنيا و ماديات و ثروت و امكانات آن دلبسته شد و آن را اصل دانست، بلكه مي بايست آن را ابزاري براي آخرت و معنويت كمالي دانست و در هر حركت اقتصادي، به ارزش هاي والاي معنوي و اخروي اصالت بخشيد و ارزش داد. (توبه، آيه 24)
با همه اين ها آن چه مي بايست به عنوان فلسفه و هدف هر عمل اقتصادي بدان توجه داشت، بهره مندي از اقتصاد براي اهداف والاي انساني و معنويت و آخرت است.
از اين آيات و آيات ديگر قرآن به آساني مي توان دريافت كه اقتصاد و سرمايه و ثروت هاي مادي دنيا، نقش تعيين كننده و بسيار سازنده اي در معنويت و كمال يابي بشر دارد و نمي توان به اين نقش مهم و تأثير شگرف اقتصاد بي توجه بود. (توبه، آيه 75 و نيز صف، آيات 10 تا 12)
فلسفه جهاد اقتصادي، تسخير ذهن و قلب بشر
چنان كه بيان شد، اقتصاد در فرآيند تحولات كمالي انسان يك ابزار و سرمايه بي بديل است؛ چرا كه فرصت دنيا فرصت استثنايي مي باشد و انسان در شرايط زيستي خود در دنيا مي تواند رباني گردد و خلافت الهي را به عهده بگيرد.
از آن جايي كه قدرت اقتصادي و رشد و توسعه آن به معناي افزايش ثروت و سرمايه و امكانات بشر است، لازم است كه جهاد اقتصادي در راهبردهاي كلان امت اسلام ديده شود. اين جهاد داراي دو جنبه است كه يكي به معناي بسيج همه امكانات و ظرفيت ها براي تحقق شكوفايي و رشد اقتصادي جامعه است و ديگري به معناي مبارزه و مقابله با دشمنان و كافران در اين عرصه مي باشد.
البته ناگفته نماند كه جهاد اقتصادي يك ضلع از اضلاع جهاد فراگير اسلام عليه كفر و دشمنان بشريت است. در اين بخش از جهاد فراگير نيز بايد هدف، دفع توطئه ها و تهديدهاي دشمن و تسلط بر آنان باشد. بنابراين اگر فلسفه جهاد را اين امر بدانيم بايد بپذيريم كه جهاد اقتصادي نيز بايد به اين قصد انجام پذيرد. از اين رو مي توان فلسفه و هدف و غايت جهاد اقتصادي را در بعد برون مرزي، تسلط بر دشمن به ويژه تسلط بر ذهن و قلب او بدانيم.
فلسفه جهاد، تبيين و ترويج سبك زندگي اسلامي
به يك معنا، فلسفه جهاد، تبيين سبك زندگي اسلامي از يك سو و غلبه آن بر جوامع بشري از سوي ديگر است. از اين رو جهاد در اسلام به عنوان يك امر مقدس و انساني گرامي داشته و بر آن تأكيد شده است.
دشمن تحت تسلط و ولايت شيطان براي خود سبك زندگي تعريف و تبيين كرده است. شاخص اصلي سبك زندگي شيطاني، مادي و غريزي و بدوي و جاهلي است. به اين معنا كه در اين سبك زندگي به طبيعت و غرايز انسان بها داده مي شود و اصالت لذت و دنيا بر اصالت فكر و ايمان و آخرت چيره مي شود.
اين در حالي است كه در سبك زندگي اسلام، آنچه اصالت دارد، ايمان و خدايي شدن و رباني گشتن و آخرت جويي از طريق گذر از زندگي مادي و امكانات آن است. اين گونه است كه فطرت به جاي طبيعت و غريزه اصالت مي يابد و بر آن تأكيد مي شود.
البته دانشمندان در تبيين مفهوم سبك زندگي گفته اند كه سبك زندگي، مشي كلي فرد و جامعه براي رسيدن به اهداف و غلبه بر مشكلات در زندگي روزمره است. اين بدان معناست كه سبك زندگي اسلامي خط مشي كلي فرد و جامعه را به هدف جايگزيني فطرت بر طبيعت و آخرت بر دنيا و معنويت بر ماده دنبال مي كند و ارزشي كه براي دسته نخست قايل است، ارزش ابزاري بودن است و هرگز بدان اصالت نمي دهد. اين در حالي است كه در سبك زندگي شيطاني، دسته نخست اصالت مي يابد و دسته دوم جايي در انديشه و برنامه و سياست و خط مشي ها و مانند آن ندارد.
مباني نظري سبك زندگي اسلام را مي توان در اموري چون دربرگيرندگي اسلام نسبت به همه نيازهاي فردي و اجتماعي و نيز دنيوي و اخروي، انطباق آموزه هاي اسلام با فطرت انساني و نيز ضرورت پالايش دايمي عناصر فرهنگي يعني باورها و ارزش ها و هنجارها براساس اقتضائات با حفظ اصول و مباني اسلامي دانست.
سبك زندگي اسلامي، تضمين كننده گذشته و حال و آينده فرد و جامعه و تعيين كننده سير تكاملي انسان و جامعه تا مقام متاله (رباني) شدن است. ترسيم سبك زندگي اسلامي به معناي ارايه نمونه عيني و ملموس و معاصر از آن با جهاد همه جانبه، وظيفه و مسئوليت همگاني امت و امام است تا شاهد و نمونه برتر به جهانيان عرضه شود و سبك هاي ديگر زندگي را تحت سلطه خويش درآورد.
بر اين اساس، بر امت و امام است تا سبك زندگي اسلامي را در ابعاد مختلف برنامه ريزي كنند و محورهاي آن را در اموري چون خانواده محوري، همسايه محوري، همكاري و تعامل، روابط و معاشرت اسلامي، احساس مسئوليت واهتمام به امور جمعي، ترويج فرهنگ قناعت، ارايه الگوي اوقات فراغت سالم و سازنده، احيا و ترويج الگوي پوشش اسلامي، احيا و ترويج نظام سلامت تن و روان، ارايه الگوي كار و تلاش، ارايه الگوي پرهيزگاري، ترويج نظم فردي و انضباط اجتماعي، دانايي و مدرسه محوري، مسجدمحوري و امر به معروف و نهي از منكر و شهروند اخلاق و قانون محور و مانند آن به نمايش گذارند. چنين رويكرد برنامه اي مي تواند سبك زندگي اسلامي را از نظريه به واقعيت و از آرمان به حقيقت واقعي خارجي تبديل كند و در مقابل سبك زندگي غيراسلامي بيايستد و برنامه ريزي دشمن براي تهاجم و استحاله فرهنگي و تسخير ذهن و قلب انسان را با شكست مواجه سازد.
با تبيين و ارائه سبك زندگي اسلامي برپايه آموزه هاي وحياني قرآن كريم و تحقق و معرفي جامعه نمونه اسلامي اميد است كه دشمن را مرعوب خود ساخته و اجازه تهاجم به وي ندهيم. در اين جهاد فراگير مي بايست بخش جهاد اقتصادي با محوريت ارايه عدالت قسطي (مشهود) و بهره مندي توده هاي مردم از عدالت اسلامي، زمينه تهاجم به جاي دفاع فراهم آيد و سبك زندگي اسلامي، از مقام نظريه به حقيقت و واقعيت برسد و قلبها و ذهنهاي آدميان و جهانيان را تسخير خود سازد.
قدرت نرم، در سايه فن آوري هاي علمي و فرهنگي
مقام معظم رهبري، در تلاش است تا در مقام امامت امت، سبك زندگي اسلامي را در ام القراي جمهوري اسلامي ايران تحقق بخشد و به جهانيان معرفي كند. از اين رو گام به گام براي رسيدن به اين هدف برنامه دارد و سياست ها و خط مشي ها و رويكردهاي مناسب را ارايه مي دهد. ايشان با تبيين و تحقق قطعات پازل تمدن اسلامي و جامعه ايماني برتر، مي كوشد تا سبك زندگي اسلامي را در ايران تحقق بخشد و به عنوان سبك عدالت محور جهاني و برتر انساني به جهانيان ارايه دهد تا ذهن و قلب آنان را مسحور اين سبك زندگي و تمدني نمايد.
از نظر مقام معظم رهبري، جهاد اقتصادي يك قطعه از قطعات پازل سبك زندگي اسلامي را تشكيل مي دهد؛ زيرا فلسفه همه برنامه ها و جهادها، ارائه سبك برتر زندگي و امت متوسط و شاهد براي جهانيان در عصر حاضر است. بنابراين لازم است تا در يك جهاد همه جانبه از جمله جهاد اقتصادي كامل، استعلاي فكري و فرهنگي سبك زندگي اسلامي شناخته شده و تحقق يابد.
از نظر ايشان تعميق جنبش نرم افزاري و فن آوري هاي سخت و نرم و جديد و قديم و نيز علمي و تجربي با بهره گيري از همه امكانات از جمله توليد علم جهت توليد ثروت و امكانات، تنها به قصد ارايه بهترين و برترين سبك زندگي و الگوي برتر جامعه ايماني و تمدن اسلامي است.
از آن جايي كه دشمنان بويژه استكبار جهاني به سركردگي آمريكا اين شيطان بزرگ ولايتمدار ابليس، در تلاش است تا سبك زندگي مبتني بر طبيعت و لذت را به جاي فطرت و خدا، ارايه دهد و آن را جهاني سازد، لازم است تا امت به جهاد همه جانبه برخيزد و اين جنگ را به درستي مديريت نمايد و به حكم وظيفه الهي مستضعفان جهان را ياري و بيدار كند (حديد، آيه 25 و انفال، آيه 60 و نساء، آيه 67)
نظام سلطه شيطاني و استكباري با تاكيد بر جنبه طبيعت بشر كه گرايش توده هاي مردمي را به همراه دارد، مي كوشد تا سبك زندگي برتر را در اصالت لذت و حقوق بشري تبيين كند كه مبتني بر اصالت طبيعت و لذت است. از اين رو حقوق بشري را كه سبك زندگي آمريكايي ارايه مي دهد، حقوق تن و بدن است و آزادي هاي بشري در اين چارچوب معنا و مفهوم مي يابد. در اين تبيين و تفسير از انسان، نمي توان او را جز حيوان برتري دانست؛ چرا كه تنها حقوق حيواني او تضمين مي شود و هر آنچه سد راه اين حقوق باشد، از ميان مي رود. اين در حالي است كه در تفسير و تبيين اسلام از انسان، جنبه هاي دوگانه تن و روان مورد توجه است و انسان افزون بر جنبه طبيعي، جنبه روحي و فطري دارد كه بايد به آن بخش بيش از ديگر بخشها توجه شود. اين گونه است كه تفسير اسلام از حقوق انسان نيز تغيير مي كند و به جاي حقوق بشر كه ناظر به طبيعت و لذت و تن است، به حقوق انسان توجه داده مي شود.
نظام سلطه آمريكايي و نظريه پردازان امنيتي آن، همواره خواهان حفظ و گسترش سبك زندگي آمريكايي و حقوق بشر به اين معنا هستند. از نظر آنان سبك زندگي آمريكايي ركن مهمي است كه بايد حفظ و گسترش يابد و جهاني شود. برنامه جهان سازي به عنوان يك پروژه آمريكايي ناظر به اين جنبه از تفكر آمريكايي و سبك زندگي آن است. آنان مي خواهند كه همه آدميان در سرتاسر جهان، انسان را به طبيعت و لذت بشناسند و تعريف و تبيين و توصيف كنند و توصيه هاي حقوق بشري و دموكراسي و آزادي را اين گونه درك و فهم كنند. بدين ترتيب انسان به يك حيوان مدرن و جاهلي تبديل مي شود و جنبه هاي انساني وي ناديده گرفته مي شود و تقوا و پرهيزگاري و عفات و حيا، به عنوان موانع موجود، شناخته و طرد مي شود؛ زيرا آزادي را در اشباع تمام طبيعت بشري و نه رهايي از بند شيطان و وسوسه ها و هوس هاي طبيعت مي دانند.
نظام سلطه براي چيرگي اين سبك زندگي بر جهان، جنگ بزرگي را به رهبري شيطان و آمريكاي مستكبر به راه انداخته است كه فلسفه برتر آن، تسلط بر ذهن و قلب شهروندان جهان است. هرچند كه در گذشته اين تسلط را از طريق كشتن جسماني مخالفان پي گيري مي كرد، ولي امروز با نرم افزارهاي پيشرفته، سلاح هايي را ساخته تا كشتار فكري و فرهنگي كند و از گردن به بالاي مخالفان را هدف خود قرار دهد.
فلسفه به كارگيري قدرت نرم توسط استكبار، در اين است كه با تسخير ذهن ها و قلب ها، مديريت جهاني را به دست گيرد. در اين جنگ نرم، كه از آن به جنگ كانون فرهنگي نيز ياد مي كنند، سبك هاي زندگي غيرآمريكايي هدف گرفته شده است. نيروي پيشران چنين جنگي، غلبه فرهنگي است كه در نهايت به آمريكايي سازي جهان و شكل بخشيدن به يك جهان آمريكايي و سبك زندگي آمريكايي منجر مي شود.
تهاجم فرهنگي، هرچند كه همه جهانيان را نشانه رفته است، ولي در اين ميان دشمن اصلي و واقعي آنان اسلام و مسلمانان هستند كه خود داراي نظريه و داعيه دار سبك زندگي خاص هستند. سبك زندگي آمريكايي در جهت جهاني سازي با سد مقاوم فرهنگي مواجه شده است كه در متن و بطن جوامع اسلامي حضور دارد و آنان به سادگي نمي توانند از آن بگذرند.
اگر نقشه راه آمريكايي را مطالعه كنيم، به سادگي درمي يابيم كه هدف اصلي همه طراحي هاي آمريكايي، همان ترويج سبك آمريكايي و غلبه فرهنگي بر ملت هاي مسلمان با استفاده از همه اهرم هاي فشاري فرهنگي، اقتصادي و نظامي و مانند آن است تا اين سد مقاوم شكسته شود و جهانيان خصوصاً مسلمانان به زير سلطه فرهنگي آمريكا درآيند.
در طراحي جديد جنگ هاي جهان سلطه و استكباري، سلاح هاي هوشمندانه گذشته تنها به عنوان سلاح هاي دقيق شناخته مي شوند؛ زيرا سلاح هاي هوشمندانه واقعي، انسان هايي هستند كه قلب و ذهن ايشان به تسخير درآمده و آمريكايي شده اند.
براي جنگي هوشمندانه نياز به فن آوري هاي هوشمندانه است كه از طريق توليد علم و تبديل آن به فن آوري و قدرت و ثروت به دست مي آيد. طراحان ميدان چنين جنگي همواره بر موضوعاتي چون سلاح هوشمند فرهنگي، هوشمندي اجتماعي و مانند آن، تاكيد مي كنند. در اين جنگ، رقابتها آرام و نزاعها فكري و فرهنگي است. جنگجو و رزم آور چنين ميداني، به احساس و ادراكات دشمن، حساس است و بر تدابير ناملموس مانند تخريب افكار عمومي دشمن تمركز مي كند.
مولفه هاي جهاد فرهنگي درجنگ نرم
مولفه هايي كه پيروزي درجنگ فرهنگي و نرم را تضمين مي كند، مولفه هايي چون افزايش هوشياري فرهنگي، توسعه صنايع و فن آوري هاي فرهنگي و توسعه دانش فرهنگي است. دانش فرهنگي شامل عوامل فرهنگي، درك فرهنگي و هوشمندي فرهنگي است.
درك فرهنگي به معناي درك چرايي باورها، ارزش ها و رسوم ملت متخاضم است. عوامل فرهنگي دراين جنگ فرهنگي، عواملي هستند كه سيماي يك جامعه دشمن را ترسيم مي كند. اين عوامل مي تواند مذهب، زبان، تاريخ، افسانه ها،آداب و رسوم ملت متخاصم باشد.
منظور از هوشمندي فرهنگي، تركيب عوامل فرهنگي است كه فرماندهان را در تحليل محيط عملياتي و اتخاذ تصميم ها ياري مي دهد. به سخن ديگر، هوشمندي فرهنگي را مي توان در يك بسته اطلاعاتي در خصوص جامعه متخاصم دانست كه فرماندهان خودي را از اتخاذ تصميم هاي راهبردي نظامي ياري مي رساند.
اما هوشياري فرهنگي امري غير از هوشمندي فرهنگي است، زيرا مراد از آن دانش درك عوامل فرهنگي و تاثير آن در برنامه ريزي و هدايت عمليات نظامي است.
دشمن مي كوشد تا با حمله به باورها، تعلقات، ارزش ها و انگيزه هاي انسان ها، ذهن، قلب و روح و ادراك آنان را به تسخير درآورد و اين كار را با فن آوري هاي نرم انجام مي دهد. از اين رو، لازم است كه امت اسلامي نيز روش هاي دشمن را بشناسد و نقشه راه خويش را براساس نقشه راه آنها ترسيم كند. اين همان چيزي است كه مقام معظم رهبري، براي ترسيم نقشه راه به آن توجه مي دهد و مي خواهد تا با روش آينه اي، نقشه راه سبك زندگي اسلامي را براساس مفهوم انسان نه بشر، حقوق انسان و نه حقوق بشر و هم چنين فطرت و طبيعت نه طبيعت صرف ترسيم و ارايه دهد؛ چرا كه اسلام به سبب نظريه تمام و كمال، براين باور است كه سبك كامل و تمام زندگي را ارايه داده و مي دهد و بايد جهاني سازي را براساس پروژه و برنامه قرآني سامان دهد.
جهاد اقتصادي،مي تواند ثروت و سرمايه اين فلسفه وجودي اسلام را فراهم آورد و گام هاي ما را براي ارائه و تحقق سبك زندگي اسلامي و جهاني سازي آن، استواري بخشد.

 



نقش استغفار در زندگي

خديجه احمد مهرابي
رسول اكرم(ص) فرموده اند: «من اكثر الاستغفار جعل الله له من كل هم فرجا و من كل ضيق مخرجا و يرزقه من حيث لايحتسب» هر كس بيشتر استغفار كند از هر غمي دور مي شود و از هر تنگنايي خارج مي شود و از جايي كه گمان نمي كند روزي مي گيرد. (مستدرك الوسائل ج 5 ص 317)
آيت الله مجتهدي(ره) در شرح روايت فوق معتقد است: هر كس مي خواهد گرفتار پريشاني و بلا نشود استغفار كند، هر كس مي خواهد فرزند صالح داشته باشد استغفار كند، استغفار كليد رفع گرفتاريهاست. خداوند مي فرمايد: «فقلت استغفروا ربكم انه كان غفاراً يرسل السماء عليكم مدرارا و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهارا» و گفتم از پروردگار خويش طلب آمرزش كنيد كه او بسيار آمرزنده است تا بارانهاي پربركت آسمان را پي درپي بر شما فرو فرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان كمك كند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد.(نوح/ 12)
در روايت است «المومن بين نعمه لايصلحهما الا الشكر و الاستغفار» مومن بين نعمت و گناه است اين دو اصلاح نمي شوند مگر با شكر و استغفار. (مستدرك الوسائل ج 21 ص 122)
پس طبق فرمايش حضرت اميرالمؤمنين(ع) «نعم الوسيله الاستغفار» بهترين وسيله استغفار است. (مستدرك الوسائل ج 21 ص 421)
درقرآن كريم آيات زيادي در باب استغفار و طلب مغفرت آمده است از جمله، آيات 941 تا 551 سوره آل عمران است كه درباره جنگ احد نازل شده است. در اين آيات دو واژه عفو و مغفرت در كنار هم آمده اند. عفو به معناي قصد و هدف و مغفرت به معناي پوشاندن هر چيزي اول بايد گرفته شود بعد پنهان شود خداوند در ابتدا گناه بنده اش را مي گيرد و بعد به لحاظ ستارالعيوب بودنش گناه بنده را در نزد خود نگه داشته و مي پوشاند و بر ملا نمي كند، لذا هر چند كه عفو و مغفرت دو چيزند ولي فرع بر يكديگرند ولي به لحاظ مصداق يك چيزند و اطلاق هر دو بر غير خداوند صحيح است چنانكه خداوند در مورد استعمال اين كلمات به انسان مي فرمايد: «الا ان يعفون او يعفو الذي بيده عقده النكاح» (بقره 732) مگر آنكه كسي كه گره نكاح بدست او است عفو كند. و در مورد استغفار فرموده: «قل للذين آمنوا يغفروا الذين لايرجون ايام الله» (جاثيه 41) به كساني كه ايمان آورده اند بگو: نسبت به كساني كه اميد ايام الله را ندارند مغفرت پيش گيرند.
علامه طباطبايي در تفسيرالميزان (ج 4 ص 97) در خصوص عفو و مغفرت نوشته اند: «معناي عفو و مغفرت منحصر در آثار تشريعي و اخروي نيست بلكه شامل آثار تكويني و دنيايي نيز مي شود به شهادت اينكه در قرآن كريم در همين موارد استعمال شده از جمله فرموده: «و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير» (شورا 03) آنچه مصيبت به شما مي رسد به خاطر اعمالي است كه به دست خود كرده ايد، تازه خداي تعالي بسياري از گناهانتان را عفو مي فرمايد. و اين به طور قطع شامل آثار و عواقب سوء دنيايي گناهان نيز هست.
و نظير آن است كه مي فرمايد: «والملائكه يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن في الارض» (شورا 5) و ملائكه پروردگار خود را با حمد تسبيح گويند، و براي ساكنين زمين استغفار مي نمايند.»
اما دسته ديگري از آيات قرآن كريم در باب استغفار سؤالي را به ذهن متبادر مي كند. آيا مغفرت بدون گناه معقولانه است؟
علامه طباطبايي در تفسير الميزان (ج 6 ص 635) اين سؤال را ذيل آيات 611 تا 021 سوره مائده پاسخ داده است. ايشان معتقد است طلب مغفرت بدون گناه براي رفع پرده هاي عارض بر قلب است رفع حجاب بين پروردگار و قلب كه براي تنعم به نعيم قرب خدا و حضور در ساحت قدس الهي محتاج به ازاله آن مرضها و دريدن آن پرده هاست و چيزي هم از عهده ازاله و رفع آن برنمي آيد مگر همان عفو پروردگار و پرده پوشي و مغفرت او.
و نيز از جمله موارد ديگر جهت طلب مغفرت در غير گناه است مغفرتي است كه در موارد رفع تكليف كراراً ايراد گرديده، مثل آيه «فمن اضطر في مخمصه غيرمتجانف لاثم فان الله غفور رحيم» (مائده3) پس كسي كه از شدت قحطي به خوردن چيزي از اين محرمات مضطر شد و بنايش نافرماني خدا نبود خداوند در گذرنده و آمرزنده است و آيات 43 مائده، 19 توبه و 03 شورا نيز در اين خصوص است.
اين آيات بيانگر آن است كه صفت عفو و مغفرت در خداوند مثل صفت رحمت و هدايت اوست كه متعلق به امور تكويني و تشريعي مي شود خداوند يك وقت از معاصي عفو مي كند و آنرا از نامه اعمال محو مي كند و يك وقت از حكمي كه اقتضاي تشريع دارد عفو مي كند از وضع و تشريع آن صرف نظر مي كند و يك وقت از بلايا و مصائب عفو مي كند از نزول آن با آنكه اسباب نزولش فراهم است جلوگيري مي نمايد.
در روايت ديگري هم آمده است «اذا اكثر العبد الاستغفار رفعت صحيفته و هي تتلالا» اگر بنده زياد استغفار كند نامه عملش در حالي رفيع مي شود كه مي درخشد.(مستدرك الوسائل ج 2 ص 405)
آري استغفار اهرمي است كه انسان را در رسيدن به قرب الهي، كسب روزي حلال، دوري از بلايا، غلبه بر مشكلات و تربيت فرزند صالح ياري مي دهد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14