مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي امروز عده اي حقيقتاً ناشكري مي كنند
|
|
برداشت مدرنيستي از امربه معروف و نهي از منكر
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي امروز عده اي حقيقتاً ناشكري مي كنند
فرهنگ جهاد نظامي، سياسي، فرهنگي يكي از نكات برجسته در فرهنگ اسلامي، كه مصداقهاي بارزش، بيشتر در تاريخ صدر اسلام و كمتر در طول زمان ديده مي شود، فرهنگ رزمندگي و جهاد است. جهاد هم فقط به معناي حضور در ميدان جنگ نيست؛ زيرا هر گونه تلاش در مقابله با دشمن، مي تواند جهاد تلقّي شود. البته بعضي ممكن است كاري انجام دهند و زحمت هم بكشند و از آن، تعبير به جهاد كنند. اما اين تعبير، درست نيست. چون يك شرط جهاد، اين است كه در مقابله با دشمن باشد. اين مقابله، يك وقت در ميدان جنگ مسلّحانه است كه جهاد رزمي نام دارد؛ يك وقت در ميدان سياست است كه جهاد سياسي ناميده مي شود؛ يك وقت هم در ميدان مسائل فرهنگي است كه به جهاد فرهنگي تعبير مي شود و يك وقت در ميدان سازندگي است كه به آن جهاد سازندگي اطلاق مي گردد. البته جهاد، با عنوانهاي ديگر و در ميدانهاي ديگر هم هست. پس، شرط اوّل جهاد اين است كه در آن، تلاش و كوشش باشد و شرط دومش اين كه، در مقابل دشمن صورت گيرد. اين نكته در فرهنگ اسلامي، نكته ي برجسته اي است، كه گفتيم نمونه هايي هم در ميدانهاي مختلف دارد. در روزگار ما هم، وقتي نداي مقابله با رژيم منحوس پهلوي از حلقوم امام رضوان الله عليه و همكاران ايشان در سال 1341 بيرون آمد، جهاد شروع شد. پيش از امام هم، البته جهاد به صورت محدود و پراكنده وجود داشت كه حائز اهميت نبود. هنگامي كه مبارزه ي امام شروع شد، جهاد اهميت پيدا كرد تا اين كه به مرحله ي پيروزي خود، يعني پيروزي انقلاب اسلامي رسيد. بعد از آن هم، تا به امروز، در اين كشور جهاد بوده است. چون ما دشمن داريم. چون دشمنان ما، از لحاظ نيروي مادّي، قوي هستند. چون اطراف و جوانب ما را، از همه جهت، دشمنان گرفته اند. آنها در دشمني با ايران اسلامي، جدّي هستند و سر شوخي ندارند؛ چون مي خواهند از هر راهي كه شد ضربه بزنند. پس، در ايران اسلامي، هر كس به نحوي در مقابل دشمن ـ كه از اطراف، تيرهاي زهرآگين را به پيكر انقلاب و كشور اسلامي، نشانه رفته است ـ تلاشي بكند، جهاد في سبيل الله كرده است. بحمدالله، شعله ي جهاد بوده است و هست و خواهد بود. البته يكي از جهادها هم جهاد فكري است. چون دشمن ممكن است ما را غافل كند، فكر ما را منحرف سازد و دچار خطا و اشتباهمان گرداند؛ هر كس كه در راه روشنگري فكر مردم، تلاشي بكند، از انحرافي جلوگيري نمايد و مانع سوءفهمي شود، از آن جا كه در مقابله با دشمن است، تلاشش جهاد ناميده مي شود. آن هم جهادي كه شايد امروز، مهمّ محسوب مي شود. پس، كشور ما امروز كانون جهاد است و از اين جهت هيچ نگراني اي هم نداريم. بيانات در ديدار فرماندهان لشكر 27 محمّد رسول الله / عوام و خواص ـ 20/3/75 نقش مساجد در تاريخ نهضت يكي از علل پيروزي اين انقلاب مبارك در ايران اسلامي ـ و يا لااقل سهولت اين پيروزي ـ اين بود كه مردم به مساجد اقبال پيدا كردند؛ جوانان مساجد را پر كردند و علماي اعلام، مساجد را به عنوان مركزي براي تعليم، تربيت، روشنگري افكار و اذهان، مورد استفاده قرار دادند و مسجد، مركزي براي حركت، آگاهي، نهضت و افشاي اسرار زمامداران فاسد و خودفروخته رژيم طاغوت شد. در دوره مشروطيت هم همين طور بوده است؛ در دوره ملي شدن صنعت نفت هم تا حدودي همين طور بود؛ در زمان انقلاب هم كه اين مسأله، به حدّاعلي رسيد. ملّت ايران بايد مساجد را مغتنم بشمارد و پايگاه معرفت و روشن بيني و روشنگري و استقامت ملي به حساب آورند. اگر كسي خيال كند كه در مسجد، فقط چند ركعت نماز مي خوانند و بيرون مي آيند و اين چه تأثيري دارد، خطاست. اين طور نيست. اوّلاً اگر همان چند ركعت نماز هم با چشم بصيرت نگاه شود، خود نماز كه به زبان مشرّ ع مقدّس نماز و اذان، خيرالعمل و فلاح است، مايه بركات زيادي مي شود. نماز يك ملّت را به قيام لله وادار مي كند. نماز انسانها را از فساد دور و به خلوص و فداكاري نزديك مي كند. بيانات در ديدار علما، طلاّب و اقشار مختلف مردم شهر مقدس قم به مناسبت سالروز 19 دي ماه عوامل حدوث و بقاي انقلاب معروف است كه بقاي هر چيز، با همان عواملي تأمين مي شود كه حدوث آن شي ء، با آن عوامل تأمين شده است. في الجمله اين حرف، حرف درستي است. يعني اگر مثلاً براي تداوم و بقاي انقلاب اسلامي ايران، دنبال عاملي مي گرديم، بايد نگاه كنيم و ببينيم شروع و حدوث اين انقلاب، با چه عواملي شد. اگر آن عوامل را در جامعه تأمين كنيم، انقلاب تداوم پيدا مي كند. يك حركت كه با عامل خاصّي و با يك قدرت آغاز شده است؛ ادامه آن حركت هم با همان عامل خاصّ است. عوامل حدوث انقلاب چه چيزهايي بود؟ عوامل متعدّد و فراواني داشت. حدوث انقلاب كه يك عامل نداشت. اين، يك نگاه علمي و جامعه شناسي و تاريخي و دقيق لازم دارد كه انسان نگاه كند و ببيند. البته نگاه هم كردند؛ اين مسائل هم مكرراً بحث شده است. انقلاب، عوامل گوناگوني داشته است كه شناخت آن عوامل، خود يك بحث طولاني و علمي و مفصّلي است؛ اما آن چيزي را كه انسان مي تواند به عنوان روح و رقيقه ي موجود در همه اين عوامل معرفي و به آن اشاره كند، توجه به خدا، انجام تكليف الهي و قيام لله ـ براي خدا قيام كردن ـ است. درست است كه ممكن بود انگيزه هاي گوناگوني در ذهن بعضي از افراد باشد ـ فرض بفرماييد مبارزه با ديكتاتوري رژيم طاغوت و مبارزه با فساد ـ همه اينها درست است. اين انگيزه ها در ذهن همه بود و جزو مؤثرّات اين انقلاب هم بود؛ ليكن علت كارايي همين عوامل و مؤثرّها هم اين بود كه با روح ديني و با احساس تكليف همراه بود. چون مبارزه با استبداد، با فساد، با وابستگي، با عقب افتادگي و فقر و تلاش براي بهسازي زندگي انسانها و رفع فقر از زندگي فقرا و مستضعفان، چيزهايي است كه مورد رضاي الهي است. خداي متعال انسانها را به اين چيزها امر كرده است. اگر روح ديني باشد، اين عوامل به صورت فراگير در ميان همه اقشار مردم، آن هم به صورت عميق، به وجود مي آيد. لذا اين انقلاب تمام شدني نبود و نيست. اگر عامل ديني نباشد، چند صباحي حركتي مي شود، عدّه اي معيّن و قشر مشخّصي، كاري مي كنند؛ بعد هم خسته مي شوند. عدّه اي به دنياي خود مي رسند؛ عدّه اي هم به حكومت و مقام مي رسند؛ عدّه اي با قدرتمندان سازش مي كنند؛ عدّه اي مي ترسند؛ عدّه اي به زندگي راحت خو مي گيرند و عدّه اي مأيوس مي شوند و قضيه تمام مي شود و از بين مي رود! كمااين كه در بسياري از نهضتهاي دنيا، چون اسم خدا، ياد خدا و روح تعبّد و اخلاص نبود؛ چون يك رهبر الهي و معنوي مثل آن بزرگوار، آن انسان بزرگ، امام راحل عظيم الشّأن، در ميان آنها نبود، حتي استعدادهاي معمولي هم براي حركت در مبارزه با فساد و استبداد و بدبختي هاي ديگر يك ملّت، شكوفا نشد. اما در اين جا همه آحاد مردم؛ مردان، زنان، پيرمردان، افرادي كه در مدّت عمرشان در مسائل اجتماعي دخالت نداشتند و كساني كه در هيچ كار مضرّ و خطردار براي زندگي مادّي خود قدمي نگذاشته بودند، بپاخاستند و بي محابا به خيابانها آمدند. يك غوغاي همگاني به وجود آمد، شد نهضت و انقلاب؛ آن هم انقلابي كه به دنبال خود كاري كرد كه در طول تاريخ اسلام ـ بعد از حكومت صدر اوّل تا زمان ما ـ اين كار انجام نشده بود؛ نه در اين جا و نه در هيچ جاي ديگر. آن، چه بود؟ آن، حاكميت قرآن، حاكميت فقه اسلامي و احكام ديني بود. اين كه قوانين و اداره امور كشور، بر اساس اسلام شود. اين، سابقه نداشت؛ هيچ جا سابقه ندارد. امروز عدّه اي حقيقتاً ناشكري مي كنند. بعضيها نعمت خدا را حقير مي شمرند. يك چيز و يك نابساماني، فرض بفرماييد يك دادگاه در يك جا حكمي كرده است، يا يك بخشدار، يا فرماندار در يك گوشه كشور حرفي زده است، يا يك مأمور دولت برخوردي كرده است كه به نظر اينها ناشايسته است، مي بينيد كه ناگهان همه چيز را زير سؤال مي برند! انقلاب و حكومت و جمهوري اسلامي و ولايت و اين حركت عظيم، به كلّي فراموششان مي شود! نمي فهمند چه اتّفاقي افتاده است! عزيزان من! مسلمانان هوشمند و انسانهاي برجسته از اكناف عالم، اكنون كه قريب هجده سال از پيروزي انقلاب مي گذرد، گاهي مي آيند و با ما ملاقات مي كنند و به ما مي گويند شما خودتان كه در انقلابيد، درست نمي دانيد كه چه اتّفاقي در ايران افتاده است! اين حادثه، يك حادثه غير قابل توصيف است! در كشوري كه مأمن استكبار و پايگاه امريكا بود، سرانش نوكران حلقه به گوش قدرتهاي جهاني بودند، ثروتش در بين خانواده هاي حاكم تقسيم مي شد، از دين روزبه روز كاسته مي شد، مردم روزبه روز و به زور، به بداخلاقي و فساد اخلاقي و فساد جنسي سوق داده مي شدند، انسان بيايد و حكومتي مستقل، آزاد، شجاع و مردمي درست كند! رؤسا و مسئولين كشور، رؤساي قوا، انسانهاي مؤمن و علماي بالله! كاركنان، نظاميان، ارتش، سپاه و نمايندگان مجلسش؛ همه مردمان مؤمن، متعبّد، متديّن و بعضي نافله خوان و نماز شب خوان هستند! اين كشور در مقابل قدرتي مثل قدرت امريكا مي ايستد؛ نمي ترسد و واهمه نمي كند؛ منافع كشور را به بيگانگان نمي دهد. بيانات در ديدار علما، طلاّب و اقشار مختلف مردم شهر مقدس قم به مناسبت سالروز 19 دي ماه پاورقي
|
|
|
برداشت مدرنيستي از امربه معروف و نهي از منكر
آيت الله محمد تقي مصباح يزدي 2. امر به معروف و نهي از منكر، تساهل و تسامح و خشونت از همان روزهاي اول انقلاب، يكي از مسائلي كه امام خميني(ره) بر آن تأكيد مي فرمودند و ديگر انقلابيان نيز به آن دل خوش كرده بودند، اين بود كه با برقراري حكومت اسلامي، فريضه متروك امر به معروف و نهي از منكر احيا خواهدشد. يكي از خواسته هاي انقلابيان در آن زمان اين بود كه وزارت امر به معروف و نهي از منكر تشكيل شود. اما پس از سالياني، كار به آنجا رسيده است كه امر به معروف و نهي از منكر، خود تبديل به يكي از منكرات گرديده است؛ به طوري كه اگر به كسي تذكر داده شود كه از معصيت بپرهيزد، جواب مي دهد كه شما حق محدودكردن آزادي افراد و دخالت در امور آنان را نداريد، بلكه اين كار شما فضولي كردن در كار ديگران است كه در دوران مدرنيته و پست مدرن، ديگر معنا ندارد. براساس اين ديدگاه، اين دوران، ديگر دوران توحش و احكام خشونت آميز نيست و تاريخ مصرف احكامي همچون جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، اجراي حدود الهي، بريدن دست سارق، تازيانه زدن و اين قبيل امور گذشته است و اين احكام براي زماني مناسب بود كه همه مردم وحشي و نيمه وحشي بودند و لازمه برخورد با آنان، چنين احكامي بود؛ اما هم اكنون اصلا قبيح است كه اسمي از اين احكام برده شود!اگر كسي به صاحبان اين ديدگاه بگويد كه دراسلام، احكام جزايي اين چنيني وجود دارد، ايشان را متهم مي سازند كه با اين سخنان اسلام را بد نام مي كنيد و جلوي مسلمان شدن ديگران را مي گيريد! طرف داران فرهنگ تساهل و تسامح، اسلامي را مي خواهند كه در آن كسي به كس ديگر كاري نداشته باشد، و امر به معروف و نهي منكري هم دركارنباشد. حتي اگر در منابع ديني تصريح شده باشد كه اين فريضه، از بزرگ ترين فرايض است كه اقامه ديگر فرايض هم به آن وابسته است، آنان مي گويند اين حرف ها براي دوران مدرنيته نيست؛ بلكه اگر امروزه كسي مي خواهد اسلام را ترويج كند، بايد از آزادي سخن بگويد تا همه مردم او را تحسين كنند و از او و اسلام طرف داري نمايند. از اين منظر، امر به معروف و نهي از منكر، فضولي دركار ديگران، و نوعي بي ادبي است و طبيعي است كه مردم وقتي چنين بي ادبي ها را ببينند، ممكن است بي ادبان را هم بكشند. وقتي يك آمر يا ناهي دركشور كشته مي شود، اينان مقصر اصلي را خود او مي دانند؛ چون از نگاه آنان خشونت به خرج داده است. پس، ازنظر قائلان به اين ديدگاه آن كشتن آمر به معروف يا ناهي از منكر، خشونت نيست، بلكه يك مقاومت طبيعي در برابر خشونت ديگران است. درمنابع ديني، با صراحت اشاره شده است كه هميشه جاي رأفت و عاطفه نيست، بلكه گاهي بايد در برابر برخي با خشونت عمل كرد. بنابرصريح آيه الزانيه و الزاني فاجلدوا كل واحد منهما مائه جلده ولا تاخذكم بهما رافه دين الله؛ 1«هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد و نبايد رأفت دربرابر آن دو شما را از اجراي حكم الهي مانع شود.» افراد در اجراي احكام الهي نبايد تحت تاثير عاطفه و رأفت قرارگيرند و حكم الهي را به تعطيلي كشانند. حكم اين آيه، ابدي است و مختص زمان صدراسلام نيست؛ اما صاحبان تفكر تساهل و تسامح، معتقدند تاريخ مصرف آيه گذشته است! پس اگر تاريخ مصرف هر يك از آيات، به تدريج، بگذرد، ديگر چه اسلامي باقي مي ماند كه بخواهيم از آن دفاع كنيم؟! درآن صورت، ديگر انقلاب اسلامي ضرورتي نداشت و احياي احكام اسلام و اجراي آنها درجامعه بي معنا بود. نخستين وظيفه اي كه در اين زمينه بردوش ماست، اين است كه بكوشيم خود ما دچار چنين اشتباهات و شبهاتي درمباني فكري و اعتقادي مان نشويم و روزي نرسد كه ترديد كنيم آيا سخنان اين مدرنيست ها و پست مدرنيست ها صحيح باشد. لازمه چنين امري اين است كه دين را همان گونه كه هست بشناسيم و دچار اين آفت نيز نشويم كه در مقابل غوغاسالارها، ضعف نفس پيدا كنيم و خود را ببازيم و ديگر جرئت نكنيم از ترس ازدست دادن موقعيت ومحبوبيت خود، در مقابل موج فساد سخن بگوييم. بنابراين پس از شناخت صحيح اسلام، موظفيم آن را با تمام لوازمش ترويج كنيم و بديهي است كه انجام اين وظيفه، هزينه خواهد داشت؛ ممكن است افرادي به سبب انجام اين رسالت، ناچار باشند، دشنام بشنوند؛ شخصيتشان، يا حتي خودشان ترور گردند؛ ولي به هرحال، وظيفه اي است سنگين كه بايد عملي گردد؛ والا لعن خداوند و لعنت كنندگان شامل حال كساني خواهد شد كه اين وظيفه را به انجام نرساندند: ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدي من بعد ما بيناه للناس في الكتاب اولئك يلعنهم الله ويلعنهم اللاعنون؛ 2 «كساني كه ادله روشن و وسيله هدايتي را كه نازل كرده ايم، بعد از آنكه دركتاب براي مردم بيان كرديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مي كند، و همه لعن كنندگان نيز آنها را لعن مي كنند.» البته شايد هيچ دوراني از تاريخ بشر را نتوان يافت كه انجام وظيفه فوق همچون امروز مشكل بوده باشد؛ زماني ممكن است انسان در مقابل شخص كافر، وظيفه مشخصي داشته باشد كه به آن عمل مي كند و مشكل چنداني ايجاد نمي شود، ولو اينكه دراين راه جان خود را نيز از دست بدهد. اما مشكل اساسي درجايي است كه اگر انسان به وظيفه خود عمل كند، دوستان و هم كيشانش، فتوا به قتل او مي دهند؛ دراينجا دوستان، خود را ابتدا ملامت، ومتهم به تندروي مي كنند. افزون براين، زماني كه دشمنان او را ترور شخصيت مي كنند، آنان سكوت اختيار مي كنند. در مرحله بعد كه زمينه مناسب فراهم گرديد،او را ترور فيزيكي مي كنند. سرانجام، دوستان هم مي گويند كه ما به او نصيحت كرديم اما او گوش نكرد و به اين زور افتاد. بديهي است كه تحمل فشار اين نوع برخورد از قسم اول بسيار سخت تر است. نكته ديگر آنكه، برخي تصور مي كنند لازمه امر به معروف، همواره رأفت مهرباني و مدارا، و لازمه نهي از منكر خشونت است، در صورتي كه چنين نيست؛ نه هميشه معناي امر به معروف نرم و مهرباني است و نه هميشه لازمه نهي از منكر خشونت است. در نهي از منكر، مرحله اول، سخن گفتن با زبان نرم و مؤدبانه است و هيچ نهي از منكري نيست كه از آغاز با خشونت همراه باشد. اصولاً خشونت، آخرين دارويي است كه ممكن است در مواردي تجويز شود؛ مثل جراحي كه آخرين راه حلي است كه پزشك تجويز مي كند. هيچ عاقلي و هيچ ديني نمي گويد كه از همان آغاز بايد با خشونت رفتار كرد. اما آنچه كه بايد بر آن تأكيد شود، اين است كه دشمنان ما درصددند كه از طريق ترويج فرهنگ تساهل و تسامح، غيرت وحساسيت را از مردم ما بگيرند و بهانه آنان نيز اين است كه حساسيت داشتن به مسائل اخلاقي خشونت است. از اين روي بايد مراقب بود و در اين زمينه تسليم اين ترفند دشمن نشد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- بقره (2)، 951 2-نور(42)، 2. پاورقي
|
|