(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 10 مهر 1390- شماره 20037

تروريسم؛ ديپلماسي پنهان
انقلاب هاي منطقه به كدام سمت مي رود؟
آموزه هاي رسانه اي از جنبش محرومان انگليس



تروريسم؛ ديپلماسي پنهان

بازخواني پرونده «تروريسم» در نگاه اول موضوعي امنيتي است. مفهومي كه از فرداي حملات 11سپتامبر به شكل مدوني در ادبيات سياسي سران كاخ سفيد ظاهر شد. رويكرد دشمن تراشي و ايجاد دشمن فرضي سياست راهبردي دنياي غرب، به ويژه ايالات متحده است كه تاريخ آن به سالهاي ميان جنگ جهاني دوم تا فروپاشي بلوك شرق منتهي مي شود. وجود ايدئولوژي كمونيسم در دوران جنگ سرد و معرفي آن به عنوان تهديدي براي تمام كشورها، فرصت مطلوبي براي آمريكا فراهم آورد كه با حضور مستقيم در اطراف و اكناف دنيا بويژه منطقه خاورميانه اهداف و اميال توسعه طلبانه خود را محقق سازد. اين چشم انداز با ديدگاه انديشمنداني چون ماكياولي و لئواشتراوس مطابقت دارد؛ كه معتقدند «اگر تهديد خارجي وجود نداشته باشد، بايد آن را ساخت، جعل كرد و يا باز توليد نمود. يك نظام سياسي تنها زماني به ثبات مي رسد كه در مقابل يك تهديد خارجي متحد و يكدست باشد.» اين موضوعي است كه به شدت قابليت امنيتي سازي (securitization) در دو بعد ملي و فراملي را داراست.
تا قبل از شكل گيري سناريوي 11سپتامبر، هيچ گونه اجماع جهاني در ارائه تعريف مشتركي از تروريسم وجود نداشت و تلاش براي كشف مفهوم واقعي آن به روشن كردن كبريت در باد شبيه بود. چه بسا شخصي از ديدگاه برخي تروريست و از منظر برخي ديگر يك رزمنده آزادي بخش محسوب مي شد. با اين حال به همت امپراطوري رسانه اي غرب و انفجار برجهاي دوقلو در نيويورك موضوع تروريسم در عرصه بين الملل تئوريزه و ارتباط آن با جوامع مسلمانان در خاورميانه كليد خورد. نتيجه آنكه خلا ناشي از فقدان ايدئولوژي كمونيسم با تهديد تروريسم جايگزين شده و حضور نظامي كاخ سفيد در ديگر كشورها مشروعيت مي يافت.
موقعيت فوق استراتژيك خاورميانه و 65درصد از منابع انرژي جهان، حل مناقشه اعراب و رژيم صهيونيستي به انضمام موجوديت دولتهاي خودكامه، ييلاق بي نظيري بود كه دنياي استكبار را به حضور در اين منطقه ترغيب مي نمود. افزون بر آن قرار گرفتن جمهوري اسلامي ايران در قلب خاورميانه، به عنوان كارآمدترين نظام مخالف با ايالات متحده كافي بود تا ميليتاريسم افسار گسيخته اي را در جغرافياي جهان اسلام شاهد باشيم. پاول پاپوفسكي تحليلگر نظامي و رئيس سابق سازمان جاسوسي هوايي وزارت دفاع روسيه معتقد است «اغلب حملات تروريستي ملهم از قدرت سومي مي باشند كه با كمكهاي مادي، معنوي و اطلاعاتي از آن سوي مرزها هدايت مي شوند. هيچ روشي بهتر از اين وجود ندارد كه براي دشمن مشكل تراشي كرد و سپس براي حل آن به كمك او شتافت.» (1)
قشون كشي به افغانستان در پوشش مبارزه با تروريسم يا سيطره برعراق با انگيزه برقراري دموكراسي، غيرواقعي ترين حقيقتي بود كه براي جوامع بشري افشا مي شد. نبرد گستاخانه اي كه تنها پيامد آن فجايع بهت آوري بود كه تاريخ هرگز آنها را از ياد نخواهدبرد. كشتار هزاران غيرنظامي بي گناه، بي خانماني زنان و كودكان، ابوغريب و گوانتانامو، تنها بخشي از دستاوردهاي ارتش رهايي بخش كاخ سفيد بود كه در كنار غارت منابع ملي يكي پس از ديگري چهره مي گشود. بي شك سالها زمان لازم است تا عمق جناياتي كه ارتش ايالات متحده و سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) در عراق و افغانستان مرتكب شدند؛ برملا گردد.
ايجاد كمربند نظامي در همسايگي ايران و تأسيس پايگاه هاي متعدد در كشورهاي حاشيه خليج فارس كه نقش تلسكوپ امنيتي اردوگاه كفر را بازي مي كنند حلقه شومي از منظومه فكري ليبرال سرمايه داري غرب عليه ايران است. حمايت هاي مالي، لجستيكي، آموزشي و حتي حقوقي از سازمان تروريستي منافقين، گروهك ريگي، پژاك و پ.ك.ك اگرچه تشكيلاتي ماركسيستي بوده و با ليبراليسم تضاد ايدئولوژيك دارند- اما تيرهاي شليك شده از يك كمان اند كه قلب انقلاب را نشانه رفته اند. آنها ابزاري براي جنگ هاي نيابتي عليه ايران به شمار مي روند و تا زماني كه در تأمين منافع واشنگتن مشاركت داشته باشند رنجشي در خاطر سردمداران نظام سلطه ايجاد نخواهندكرد.
واقع سخن آن است كه به زانو درآوردن جمهوري اسلامي ايران را مي توان مركز ثقل سياست خارجي امپرياليسم تعريف نمود. موقعيتي كه پرستيژ آمريكا را در نظام بين الملل به شكل ويژه اي ارتقا بخشيده و زمينه اعمال قدرت اين كشور را درسطح جهاني هموار مي سازد.
با اين تفاسير بايد «به مجموعه دشمن به چشم يك جبهه مستمر كه وظايف را تقسيم كرده اند، نگاه كنيم» (2) و خباثت هاي آنان را حلقه اي از منظومه سنگ اندازي در مسير انقلاب بدانيم؛ تا بتوان به رهيافت جامعي از خصومت غربي ها در قبال ايران دست يافت.
پيشرفت هاي چشمگير جمهوري اسلامي ايران در علوم انحصاري بويژه انرژي هسته اي با تكيه بر دانش بومي و ايستادگي در برابر قدرت هاي انحصار طلب دنيا كه با رويكردهاي قلدرمآبانه به كشورهاي ديگر اجازه ورود به چنين علوم استراتژيكي را نمي دهند؛ ديپلماسي پنهان استكبار را به منصه ظهور كشاند. تهديد، دانشمند ربايي و دست آخر ترور ، مفاهيم روشني هستند كه در لغت نامه غربي ها به ابزاري در جهت پيشبرد منافع ترجمه مي شوند. سوءقصد به جان دانشمندان تراز اول اين مرز و بوم بي شك اقدامي در راستاي منهزم ساختن ايران است. به تعبير رهبر معظم انقلاب «العلم سلطان؛ علم، اقتدار است. هر كسي كه داراي علم و داراي اين اقتدار شد، طبق روايت مي تواند بر محيط جهان حكمفرمايي كند، يعني اهداف خودش را دنبال كند و هر كسي مالك آن نشد، بر او حكمفرمايي خواهد شد.»(3) با اين نگاه است كه مي توان خط و ربط ترورها، سوءقصدها و خرابكاري هاي ضدعلمي دشمن را آشكار كرد:
1- حذف فيزيكي اساتيد هسته اي و ايجاد دلهره و ارعاب در ميان ساير دانشمندان
2- بهره برداري هاي سياسي و منحرف ساختن افكار عمومي جامعه بين الملل از طريق نشر اكاذيب
3- طراحي عمليات ايذائي كه نوعي ترفند جنگي به حساب مي آيد. موضوعي كه توسط مقام معظم رهبري در جمع دانشجويان كشور اين گونه تبيين شد: «يك جا اگر توپخانه دشمن كار كند، معنايش اين نيست كه دشمن با اينجاي بخصوص كار دارد؛ معنايش اين است كه اين حركتي كه دشمن دارد انجام مي دهد، احتمالاً براي اين است كه شما حواستان به يك نقطه منعطف شود، او به يك جاي ديگر حمله كند.»
نكته حائز اهميت آنكه دشمن در غالب موارد تحقق همه اهداف را دنبال مي كنند. يعني يك تير و چند نشان. اينجاست كه مي بايست با استمرار حركتهاي عظيم علمي و مراقبت هاي حفاظتي از جان نخبگان و دانشمندان كشور مسئوليت خطير حفظ نظام را به دوش كشيد. بالابردن ضرايب امنيتي با بهره گيري از خلاقيت هاي بومي و دانش روز بدون ايجاد دلهره در خصوص پليسي نمودن فضاي جامعه مي تواند كمك شاياني محسوب شود.
افزايش سطح آگاهي و درك مردم نسبت به مسايل مرتبط با امنيت ملي از طريق رسانه، سينما و تلويزيون دامنه نگاه نهادها و مراجع امنيتي را نشان مي دهد.ايجاد چتر حفاظتي هنگام خروج دانشمندان از كشور به قصد شركت در همايش ها، كنفرانس هاي بين المللي و يا در مواقع ملاقات با بازرسان آژانس، دسترسي آسان بيگانگان را مخدوش مي سازد.
نشان دادن ضرب شصت هاي مستحكم و بي نقص به ايادي استكبار در كنار توسعه مركز اطلاعاتي عملياتي جامع و قدرتمندي به منظور كشف و پيشگيري از حملات تروريستي در كشور ضروري به نظر مي رسد.
فراموش نكرده ايم كمتر از يك ماه از سخنراني علني رئيس سرويس جاسوسي انگلستان-رويدادي بي سابقه در تاريخ صد سال اخير سازمان امنيت خارجي بريتانيا- كه در آن از لزوم روي آوردن به فعاليت هاي جاسوسي و اطلاعاتي براي مقابله با ايران سخن گفته بود، دو دانشمند هسته اي كشورمان مورد حمله تروريستي واقع شده و يكي از اين دانشمندان به شهادت رسيد.
سزاوار تأمل است نقد مشفقانه اي كه حضرت آقا در ديدار با مسئولان نظام فرمودند: «حتي در همان تهديدهائي كه مستقيماً از طرف دشمن هست، اگر ما ضربه اي خورديم، تقصير خود ماست، كوتاهي هاي خود ماست. يك جاهائي طبق وظيفه عمل نكرديم؛ يك جاهائي مراقبتهائي كه بايد انجام بدهيم، انجام نداديم.»(4)
سيدعلي ابراهيمي
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1- سايت روسيران- تاريخ نشر 18/10/1389
2- ديدار با جمعي از دانشجويان كشور- مورخ 19/5/90
3- همان
4- مورخ 16/5/90

 



انقلاب هاي منطقه به كدام سمت مي رود؟

ارسلان مرشدي
رهبر معظم انقلاب اسلامي در مراسم گشايش اولين اجلاس بيداري اسلامي در تهران ضمن انتقاد از سهم خواهي قدرت هاي خارجي در انقلاب هاي منطقه و سلطه طلباني كه تمام توانايي خود را براي حفظ حكام مستبد و فاسد و وابسته به كار گرفته اند، تأكيد كردند كه آنها اكنون حق ندارند خود را در پيروزي انقلاب ها سهيم بدانند. ايشان ضمن تأكيد بر اينكه احياي عزت و كرامت ملي پايمال شده به دست ديكتاتورهاي فاسد و وابسته به غرب از اصول درجه اول انقلاب هاي كنوني است به برنامه ريزي دشمنان براي روي كارآمدن عناصر وابسته به غرب و آمريكا اشاره كرده و در اين زمينه هشدار دادند كه اگر اين توطئه با هوشياري مردم مواجه شود، سلطه گران تلاش مي كنند با سناريوهاي مختلف، از جمله پيشنهاد مدل هاي حكومتي و قانون اساسي هاي وابستگي ساز راه هاي انحرافي ديگري را پيش پاي ملت ها بگذارند.
بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در حالي است كه پيش از اين نخست وزير تركيه در تور آفريقايي خود در مورد آينده مدل هاي حكومتي و قانون اساسي هاي كشورهاي پيروز در نتيجه بيداري اسلامي سخناني را مطرح ساخته بود؛ سخناني كه البته با مخالفت و انتقادات بسياري مواجه شده بود. رجب طيب اردوغان در سفر به مصر، ليبي و تونس در مورد مدل احتمالي حكومت هاي آينده اين كشورها، نظام لائيك را پيشنهاد داده بود. وي در ديدار با الباجي السنسي همتاي تونسي خود با اعلام اينكه هيچ تضادي بين اسلام و دموكراسي وجود ندارد، گفت كه 99درصد از مردم تركيه مسلمان هستند و اين هيچ مشكلي ايجاد نكرد. تركيه كشوري دموكراتيك و سكولار است و شما هم مي توانيد اينجا در تونس همين كار را بكنيد.
اردوغان پيش از اين و در ديدار از مصر در جريان گفت وگو با كانال تلويزيوني Dream TV به مردم اين كشور توصيه كرد كه بعد از سرنگوني رژيم مبارك در اين كشور اقدام به تدوين قانون اساسي براساس لائيسيسم نموده و رژيم لائيك در مصر تأسيس كنند.
سخنان اردوغان مبني بر دعوت كشورهاي عربي به نظام لائيك در حالي است كه وي سال گذشته و در سخنراني خود در شانزدهمين نشست مشورت و ارزيابي كه در منطقه قزلجا حمام در آنكارا ضمن پاسخ گويي غيرمستقيم به انتقادات قشر لائيك اين كشور در خصوص حفظ ممنوعيت حجاب به ويژه در دانشگاه هاي تركيه از نظام لائيك به انتقاد برخاسته بود؛ انتقاداتي كه پيش از اين در اصلاح قانون اساسي و خط و مشي حزب متبوع وي يعني حزب عدالت و توسعه به منصه عمل رسيده بود.
با اين همه، سخنان اخير نخست وزير تركيه كه همصدا با كشورهاي اروپايي و آمريكا و رژيم صهيونيستي مطرح مي شود در حالي است كه پس از 8ماه از موج بيداري اسلامي در كشورهاي خاورميانه و آفريقاي شمالي، ماهيت و هويت اين خيزش ها و خروش ها كه در تونس، مصر و ليبي به نتيجه رسيد و در يمن و بحرين و كشورهاي ديگر در انتظار نتيجه است، «دين خواهي و اسلام گرايي» است؛ مسئله اي كه رهبري معظم نيز در سخنان اخير خود بر آن تاكيد مجدد نموده و اهداف اعتراضي مردم كشورهاي عربي را در قالب پياده شدن شريعت اسلامي دانستند. ايشان تصريح نمودند كه برافراشتن پرچم اسلام به عنوان تجلي اعتقادات عميق و ديرين مردم، از ديگر اصول انقلاب هاي كنوني است و ملت هاي منطقه بر اين اعتقادند كه برخورداري از امنيت رواني، عدالت، پيشرفت و شكوفايي جز در سايه شريعت اسلامي به دست نخواهد آمد.
الهام بخشي انقلاب اسلامي به خيزش هاي مردمي
شكل گيري انقلاب اسلامي مردم ايران در اوج كوران تقابل هاي بلوك شرق و غرب، پارادايمي از جهتگيري كلي ارزش هاي مذهبي و اسلامي براي تشكيل حكومت بود؛ اين ارزش ها حفاظت و حراست از منافع و مصالح مردم ايران را تنها در دست خود آنها متصور است. در چنين فضايي، انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) توانست حكومت اسلامي نمونه اي را برپا ساخته و الگويي زنده و سازنده را ارائه دهد؛ الگويي كه در چارچوب آن، امام(ره)، ايران را براي اسلام مي خواست. بر اين مبنا بزرگترين دستاورد نهضت امام خميني(ره)، آشنايي جهاني با اصول اصيل اسلامي بود. امام، جان و دل جهانيان را تسخير نمود و دين مبين اسلام را از جمود و ايستايي سياسي و فرهنگي حاكم بر جوامع اسلامي نجات داد و نداي اسلام را بر بام جهان طنين انداز كرد. ايشان با باز تعريف مجموعه اي از ارزش ها و آموزه هاي ديني و اسلامي، موجي از دين خواهي و اسلام گرايي را به وجود آورد كه دستاوردهاي معنوي و تحول ادراكي آن، رويدادي شگرف براي جهان تعبير مي شود. هر چند كه لايه هاي پنهان چنين انديشه اي هنوز چنان كه بايد و شايد مورد واكاوي قرار نگرفته است، اما اين انديشه آسماني روح الله، در تقابل با انديشه مادي دنياي غرب و شرق بود. بر اين مبنا نهضتي كه 33سال پيش توانست به پيروزي دست يابد، امروزه به عنوان الهام بخش بسياري از جنبش هاي مردمي مبتني بر بيداري اسلامي مطرح است. كشورهايي چون افغانستان، تركيه و عراق و سپس فلسطين، لبنان و سوريه و گروه هاي مقاومت اسلامي مقصدهايي بودند كه پس لرزه هاي انقلاب اسلامي در آنجا طنين انداز شد. اكنون نيز و پس از گذشت بيش از 3دهه، بار ديگر بسامد اين موج بيداري با چاشني اسلامي گسترده اي فراگير از كشورهاي خاورميانه عربي تا آفريقاي شمالي را در برگرفته است. البته برخلاف تبليغ و تكرار كشورهاي غربي كه تلاش دارند ماهيت اين خيزش ها را صرفا اقتصادي و اندكي نيز اجتماعي نشان دهند روند هارموني تحولات نشان از چيزي غير از اين دارد؛ روندي كه ترجمان آن از ديدگاه رهبر معظم انقلاب اسلامي، بيداري اسلامي است. طبق بيانات رهبري سخن از بيداري اسلامي، سخن از يك مفهوم نامشخص و مبهم و قابل تاويل و تفسير نيست؛ سخن از يك واقعيت خارجي مشهود و محسوس است كه فضا را انباشته و قيام ها و انقلاب هاي بزرگي را پديد آورده و مهره هاي خطرناكي از جبهه دشمن را ساقط كرده و از صحنه بيرون رانده است.
قدرت منطق و نه منطق قدرت انقلاب اسلامي
انديشه هاي امام خميني (ره) كه اكنون در نحله هاي حضرت آيت الله خامنه اي به هم افزايي و باروري و بلوغ رسيده، با پارادايم و پارامترهاي آسماني، ميراثي ماندگار و فرآيندي فرازماني و فرامكاني است؛ انقلاب اسلامي ايران به عنوان برآيند چنين فرآيندي، رخدادي متمايز درساخت حكومت مستقل بر پايه هايي از جنس اسلام مداري و مردم سالاري استوار است. گفتمان بيداري بخشي و رهايي جويي امام و رهبري در طول اين سالها توانسته عمده مخاطبان خود را در بين لايه هاي ملتها جست و جو كند و دراين راه به ضريب نفوذ عميقي دست يابد؛ ضريب نفوذي كه سبب مي شود تا انقلابيون بحريني دست نياز و التماس به سوي رهبري انقلاب دراز كنند و از وجود وي ياري بجويند. آرمانهاي اين انديشه الهي و آسماني، برخلاف انديشه هاي فست فودي و فيس بوكي، راه نجات را در احياي ديني و بيداري اسلامي جست وجوگر است. آموزه هاي اين گفتمان برخلاف تفكرات لائيك و ليبراليستي توانسته به تلفيقي از جمهوريت و اسلاميت دست يابد كه الگوي بسياري از جنبش ها و خيزش هاي مردمي ديگر محسوب مي شود، چرا كه برخلاف نظام لائيك كه تنها در درون مرزهاي تركيه محدود و محصور مانده، انقلاب اسلامي خميني و خامنه اي با رمز گشايي از هويت، بيداري و دين مداري توانسته به تبيين و تثبيت گفتمان قدرت منطق در اعماق دلها و باورها كمك رساند. اين گفتمان كلان مبتني بر رهيافت ها و رهآوردهاي فرهنگي و فلسفي است و گرانيگاه چنين گفتماني نيز بر انديشه ديني،فرهنگ اسلامي و ارزش هاي اسلامي است. از اين رو به ثمر نشستن مجاهدت هاي مبارزان مسلمان در قالب انقلاب اسلامي در ايران، ترجمان آرا و ايده هاي انقلابي است كه پيام آور خيزش و خروش جنبش رهايي بخش را دركشور اسلامي و جهان سومي به همراه داشت. فلسفه سياسي و اجتماعي انقلاب اسلامي توانست با رسوخ و نفوذ به اعماق باور و اعتقاد ملتها با قدرت منطق و نه منطق قدرت، جريان بيداري اسلامي را راهبري نمايد. اين انديشه اسلامي درك و تحليل عميق از تحولاتي ارائه داد كه درمختصات فكري امام و رهبري با نام صدور انقلاب اسلامي نمود يافته است. تمامي اين رهآوردهاي اسلام سياسي است درحالي كه اكنون نظام لائيك مورد حمايت كشورهاي غربي حتي در پاسخ گويي به مطالبات مردم كشورهاي خود ناتوان مانده است و نتوانسته پاي را فراتر از درون مرزهاي جغرافيايي بگذارد.
مانيفست بيداري اسلامي
اكنون و برپايه چنين استوانه هاي فكري و فلسفي انقلاب اسلامي، بسامدهاي اين گفتمان در انقلابات دمينووار عربي منعكس شده است. خيزش و خروش مردمي كه هريك بيش از چند دهه است در فضايي از فقر، فساد و تبعيض گرفتار حكمراني حاكمان ابدي شده اند دركمتر از چند ماه چهره كشورهاي عربي را به گونه برگشت ناپـذيري تغيير داده است.
كنشگران و بازيگران اصلي اين تغيير نيز اگر چه عمدتاً جواناني هستند كه با وجود تحصيلات عالي هيچ امكاني براي گذر از حلقه هاي متعدد فساد متراكم دولت هاي رانتير و جذب در بدنه حاكميت ندارد، اما ريشه در سركوب و منكوب هويتي دارد كه تمام لايه هاي جامعه را درگير خود ساخته است. چنان كه به تعبير رهبر معظم انقلاب اسلامي در تحليل هايشان سعي مي كنند عامل اصلي قيام مردمي منطقه ناديده گرفته شود؛ عامل اصلي اين حركت عظيم مردم منطقه احساس تحقيري است كه مردم از وضعيت سرانشان دارند. چنين احساس تحقيري در گذشته ايران نيز قابل جست وجو است؛ وابستگي تام و تمام رژيم پهلوي به نظام ليبراليستي ايالات متحده بشكه اي از باروت را طي آن سال ها متراكم ساخت كه براي انفجار و اشتعال منتظر يك جرقه بود؛ جرقه اي كه با دستگيري امام درسال 1342 و چاپ توهين آميز عليه ايشان در سال 1356 زده شد. اين مسئله نيز در تونس با خودسوزي يك جوان و در ليبي با بازداشت يك وكيل بهانه اي شد براي افتادن آتش در دامن ديكتاتورهاي مستبد.
به واقع ريشه هاي فرهنگي اين اعتراضات نشان از آن دارد كه نهضت اسلامي توانسته است در طول 3 دهه عمر پر فراز و نشيب خود به دستاوردها و رهآوردهايي دست يابد كه از آن به عنوان «مانيفست بيداري اسلامي» ياد مي شود.
برجسته ترين شاخص هاي چنين مانيفستي را مي توان چنين برشمرد:
1- بازتعريف و ساختار بخشي به انديشه هاي ديني انقلابي
2- هويت بخشي به عنصر دين و مذهب در ساختار انقلاب
3- تجديد انديشه اسلامي به عنوان هويت غالب ساختار انقلابي
4- جايگاه بخشي به رهبر انقلابي در آميزه اي از سياست و معنويت
5- خودباوري، ايجاد و احياي اتحاد و انسجام اسلامي در بين مسلمانان
6- نفي هرگونه سلطه و سيطره و اتكاي برخواست و اراده مردمي
چنين شاخص هاي بارزي تنها نمونه هايي از دستاوردهاي نهضتي است كه انگاره ها و انديشه هاي آن پس از ظهور و بروزش الهام بخش خيزش هاي مردمي مبتني بر بيداري اسلامي بوده است. خيزش هاي مردمي اين ماه ها در خاورميانه عربي و شمال آفريقا نيز از اين قاعده پيروي مي كند. چنان كه انقلابيون كشورهاي عربي امروزه بر نقش انكارناپذير انقلاب اسلامي بر انقلاب هاي عربي تاكيد مي كنند. دبيركل حزب اسلامي كار مصر دراين باره تاكيد مي كند كه انقلاب اسلامي ايران امروز الگوي انتفاضه مصر و خيزش هاي مردم در ديگر كشورهاي عربي است. آموزه هاي چنين الگويي به موازات استقلال خواهي نفي سلطه طلبي را نيز ابراز مي دارد. از اين منظر الگوي انقلاب اسلامي موجبات از دست رفتن كشورهاي عربي از زير سلطه و سيطره استكبار را فراهم آورده و نگراني و سردرگمي آمريكا و اسراييل را نيز شكل بخشيده است. اين مسئله را دبيركل حزب اسلامي كار مصر نيز مورد تاييد قرار داده و مي گويد كه الگوپذيري انقلاب ها در جهان عرب از انقلاب اسلامي ايران كه از تونس شروع و به مصر سرايت كرده است، طبيعي است كه موجب نگراني آمريكا، غرب و صهيونيستها شود.
اين نگراني از آنجا نشات مي گيرد كه كشورهاي تونس، مصر، بحرين، يمن، اردن، الجزاير، ليبي، عربستان- و ديگر كشورهايي كه در آينده به اين فهرست افزوده خواهند شد- به مانند ايران قبل از انقلاب اسلامي، داراي حاكماني ابدي هستند كه جملگي وابسته و دست نشانده آمريكا و ديگر كشورهاي غربي اند.
تقابل خاورميانه بزرگ و خاورميانه اسلامي
انديشه انقلاب اسلامي كه نشأت گرفته از آموزه هاي اسلام سياسي است در تقابل با گفتماني است كه از سوي آمريكا در قالب مكتب لائيسيسم ترويج و تبيين شده است؛ آمريكا در طول 3 دهه اخير عموما ً و يك دهه اخير خصوصاً تلاش داشته تا با اجراي طرح هايي متعدد مهار انقلاب اسلامي از عمق ضريب نفوذ آن در بين ملتها بكاهد. در اين راستا آمريكا در يك دهه اخير سعي داشته تا چهره خاورميانه عربي را با اجراي طرح خاورميانه بزرگ و بعد خاورميانه جديد دگرگون سازد. غرب كوشيد تا با شيوه اي بنده نواز و ارباب وار از طرح دموكراسي با زور اسلحه در حضور اعراب پرده برداري كند و به مثال زدن كشوري چون تركيه سخن از كشوري مسلمان وي متمدن بزند. اين تصور كه آمريكا با حمايت اروپا به جهان عرب خواهد آموخت چگونه مدرن و دموكراتيك شوند در نگاهي حداقلي واكنش هاي ضد و نقيض و ترديدآميزي برانگيخت، چرا كه خاورميانه منطقه اي است كه خاطره سلطه و سيطره فرانسويان و انگليسي ها و پرتغالي ها هنوز در آن زنده است.
سايه هاي پنهان چنين طرحي نشان از آگاهي غرب از اراده خواستن، انديشه توانستن و تفكر خيزش در بين ملتهاي منطقه بود؛ اراده اي كه طي اين سالها از رهرو انقلاب اسلامي تثبيت شده است. از اين رو چيزي كه در پس پرده تمامي سناريوهاي صلح و سازش و صدور دموكراسي نهفته بود انديشه مقاومت و فلسفه استقلالي بود كه مي بايست يا نابود گردد و يا حداقل كنترل و مديريت شود تا در مرحله بعدي به مدلي مانند لائيك تبديل شود. غرب در اين بازه زماني ردپاهاي آشكار گفتمان انقلاب اسلامي را در لايه هاي خيزش ها و قيام هاي مردمي رصد مي كرد و تجربه انقلابي ديگر با مختصات انقلاب اسلامي ايران حادثه اي هولناك براي آنان بود. از اين رو و از قبال منطق قدرت غرب، خاورميانه جديدي قرار بود از زايمان نارس و عقيم خاورميانه بزرگ متولد شود و تعيين اهداف راهبردي آمريكا در خاورميانه، ايجاد نظم هژمونيك و برتري جهاني ايالات متحده را مورد اهتمام قرار دهد، اماچيزي كه در عمل رخ داد يك اشتباه محاسبه استراتژيك بود؛ خلع سلاح انديشه مقاومت و استقلال براي تغيير ژئوپلتيكي منطقه خاورميانه در سايه چنين طرح هايي نه تنها محقق نشد، بلكه الهام بخشي و بيداري سازي انقلاب اسلامي بار ديگر همه چيز را فرو ريخت. از اين رو ديدگاه است كه رهبر انقلاب اسلامي تاكيد كردند كه امروز تحولات در شمال آفريقا از جمله مصر، تونس و برخي كشورهاي ديگر معناي ويژه اي براي ملت ايران دارد. اين همان چيزي است كه هميشه به عنوان بيداري اسلامي كه به دنبال پيروزي انقلاب بزرگ ملت ايران ايجاد شده است، به آن اشاره شده است.
نظام سازي مبتني بر آموزه هاي اصيل اسلامي
استبداد داخلي و سلطه خارجي مسلمانان كشورهاي خاورميانه را در طول چندين دهه چنان تحقير ساخته است كه براي بازيابي هويت ديني و اسلامي خود برخلاف تمامي تكرار و تبليغ غرب براي گرويدن به نظام هاي لائيسيسم و ليبراليسم، گام در راه 3 دهه پيش ايران گذاشته اند. تجربه حكومت ديني در انقلاب اسلامي، الگويي سياسي غالب در شكل گيري گرايش هاي اسلامي كشورهاي خاورميانه شده است. چنان كه محمد لنسل، رئيس مركز فرهنگي تجديد حيات اسلام در اتريش مي گويد كه با آغاز عصر امام خميني(ره) دين و دين داري در جهان گسترش يافته است و دين زنده شده است.
اين احياي عنصر دين در انقلاب اسلامي سبب شده تا انقلاب اسلامي ايران، الهام بخش حركت هاي آزادي خواهانه و رهايي جويانه در جهان باشد. خودباوري، دين مداري و هويت يابي و نفي سلطه گرايي شاخص هايي است كه در گفتمان انقلاب اسلامي بارز شده و فصل مميزي آن را با ساير خيزش ها و جنبش هاي مشابه شكل بخشيده است. وقوع انقلاب اسلامي در 3دهه پيش چيدمان و چينش تحولات منطقه اي و فرامنطقه اي را دچار دگرگوني عميقي كرد. جايگاه ژئوپلتيكي ايران كه از آن به عنوان «قلب جهان» ياد مي شود مختصات نظام بين الملل را پس از انقلاب خود دچار تغييرات اساسي كرد. فيصل داود دبيركل حركت جهادي عربي لبنان در اين باره مي گويد كه انقلاب اسلامي به اسوه و محور اصلي هر آنچه كه در جهان عربي و اسلامي از تحرك و قيام عليه حكام ظالم مي گذرد، تبديل شده است. اگر انقلاب اسلامي ايران نبود، ما هرگز شاهد تغيير در معادلات جهاني و منطقه اي نبوديم.
خلأ قدرت ايجاد پس از انقلاب اسلامي براي آمريكا سبب شد تا اين كشور با به قدرت رساندن دست نشاندگان وابسته به خود اين نقيصه را جبران نمايد. پس از اين تغيير شگرف انقلاب اسلامي در معادلات منطقه راهبردي خاورميانه، غرب در مواجهه با اين تحولات دچار سردرگمي شده است. چنان كه يوسف فرناندز دبير فدراسيون مسلمانان اسپانيا با تأكيد بر اينكه انقلاب اسلامي تمام جهان اسلام را بيدار كرده است و مصري ها از انقلاب ايران الهام گرفته اند، تأكيد مي كند كه تحولات اخير خاورميانه اسرائيل و آمريكا را سردرگم و دچار تناقض گويي كرده است.
سابقه اين سردرگمي آمريكا در انقلاب اسلامي ايران نيز قابل جست وجو است. انقلاب اسلامي ايران در نگاه هاي نظري و برداشت هاي تئوري بيانگر عدم تعهد و وابستگي انقلاب اسلامي به هيچ يك از دو اردوگاه و بلوك شرق و غرب بود. برخلاف همه خيزش ها و خروش هاي انقلابي قرن بيستم كه در لوا و حمايت بلوك شرق يا غرب به پيروزي مي رسيدند، معمار پير انقلاب اسلامي امام خميني(ره) با اتخاذ راهبردي استقلال طلبانه و هم عرض با شعار «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي» به جهانيان اعلام داشت كه انقلاب اسلامي مردم ايران به هيچ يك از دو بلوك شرق و غرب تعلق و وابستگي نداشته و انقلابي برآمده از خواست مردم و مبتني بر آموزه هاي اصيل اسلامي است.
انقلاب اسلامي در كوران سال هاي جنگ سرد زماني به وقوع پيوست كه ايالات متحده آمريكا و اتحاد جماهير شوروي جهان را بين خود تقسيم كرده و هر يك دو تفكر امپرياليسم و كمونيسم را نمايندگي مي كردند. خيزش مردمي مبارزان مسلمان ايراني براي انقلاب در واپسين سالهاي دهه 1980 نيز در چنين فضايي نمود مي يافت؛ فضايي كه به نوعي تبلور يافته از دو فاكتور فلسفي غربي و شرقي بود و در اوج سال هاي جنگ سرد هر جنبش اجتماعي منجر به دگرگوني را در اين ماتريس تعريف مي كردند.
اين استقلال طلبي ايران براي بسياري از كشورها الگو و نماد بوده است. عبدالباري عطوان سردبير روزنامه القدس العربي چاپ لندن مي گويد كه ايران تنها كشور مستقل است كه در اتخاذ تصميم هاي خود به هيچ كشور خارجي تكيه نمي كند و دست خود را براي كمك گرفتن به سوي هيچ كس دراز نمي كند. ايران الگوي دمكراسي است كه ما نمونه آن را در جهان عرب سراغ نداريم. ايران نمونه خوبي براي اعراب است تا بتوانند ميزان عقب افتادگي خود را دريابند. به ويژه اينكه ايران توانست پس از 8سال جنگ تحميلي جايگاه منطقه اي و بين المللي خود را در ميان كشورهاي پيشرفته دنيا تحكيم بخشد.
عدم وابستگي و استقلال طلبي انقلاب اسلامي ايران جرقه اي شد تا به تعبير صبحي غندور مدير مركز گفتمان عرب در واشنگتن، شعله آزادي در خاورميانه را روشن كند؛ اين آتش ضمن اينكه راه را براي ملل خاورميانه روشن كرد، دامان رژيم هاي خودكامه و وابسته منطقه را نيز فراگرفت.
اكنون و پس از دود شدن دودمان ديكتاتورهاي مستبد و نظام هاي سلطه گر، نوبت به آينده نظام سياسي رسيده است؛ آينده اي كه چندماه ديگر در مصر و با برگزاري انتخاب رياست جمهوري به ظهور مي رسد و مردم اين كشور با اقدامات ضدآمريكايي و ضدصهيونيستي خود نشان داده اند كه تمايلي به راه رفته كشورهايي چون تركيه ندارند.
از اين منظر است كه رهبري معظم انقلاب اسلامي در اجلاس بيداري اسلامي خطاب به انقلابيون كشورهاي اسلامي تأكيد كردند كه نظام سازي كار بزرگ و اصلي شماست. اين كاري پيچيده و دشوار است. نگذاريد الگوهاي لائيك يا ليبراليسم غربي، يا ناسيوناليسم افراطي، با گرايشهاي چپ ماركسيستي، خود را بر شما تحميل كنند. اردوگاه شرق چپ فرو ريخت و بلوك غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه برسر پا مانده و عاقبت خيري براي آن متصور نيست. گذشت زمان به زيان آنها و به سود جريان اسلام است. هدف نهايي را بايد امت واحده اسلامي و ايجاد تمدن اسلامي جديد بر پايه دين و عقلانيت و علم و اخلاق قرار داد.
به واقع و از نگاه رهبري يكي از مهمترين خواسته هايشان حضور و نقش قاطع مردم و آرائشان درمديريت كشور است و چون مؤمن به اسلامند، پس مطلوب آنان «نظام مردمسالاري اسلامي» است؛ يعني حاكمان با رأي مردم برگزيده مي شوند و ارزشها و اصول حاكم بر جامعه، اصول مبتني بر معرفت و شريعت اسلامي است. اين خود مي تواند در كشورهاي گوناگون به اقتضاي شرايط، با شيوه ها و شكل هاي گوناگون تحقق يابد، ولي با حساسيت كامل بايد مراقب بود كه اين با دموكراسي ليبرال غربي اشتباه نشود. دموكراسي لائيك و در مواردي ضدمذهب غربي با مردمسالاري اسلامي كه متعهد به ارزشها و خطوط اصلي اسلامي در نظام كشور است، هيچ نسبتي ندارد.
اين نسبت نداشتن دموكراسي لائيك با خاستگاه و پايگاه مردم سالاري اسلامي هم بارها از زبان مبارزان و انقلابيون كشورهاي عربي تكرارشده، تا آينده نظام سازي و قانون نويسي اين كشورها نيز ثابت كند كه اسلام گرايي، آينده انقلاب هاي عربي است.

 



آموزه هاي رسانه اي از جنبش محرومان انگليس

فرهاد مهدوي
جنبش 6 آگوست محرومان در انگلستان واقعيتي بود كه فهم ما را از رسانه و دموكراسي تغيير داد و تمام مردم جهان به درك اين حقيقت نائل آمدند كه واقعيت هاي كشورهاي ليبرال دموكراسي آنچه كه تاكنون رسانه ها گفته اند و نشان داده اند نبوده است، آن واقعيت ها از 6 آگوست با يك خيزش عمومي به ناچار راه خود را به رسانه ها باز و وجود خود را هويدا كرد. توفان سركش مردم در انگلستان با چنان موجي بر سازمان هاي رسانه اي غرب فرود آمد كه آنها ناچار شدند اعتراف كنند كه در غرب مردم گرسنه، غارتگر و بيكار از تعداد انگشتان يك دست فراتر هستند، آنها ناچار شدند اعتراف كنند كه تبعيض نژادي در غرب هنوز پس از چندين دهه مشكل اساسي غرب است، رسانه ها چاره اي جز اين نداشتند كه با صداي بلند، فرياد عدم اعتقاد خود به آزادي بيان را به همگان نشان دهند كه دير يا زود اين رسانه ها مجبور شدند پا را از واقعيت هاي مجازي به واقعيت هاي حقيقي بگذارند و مشكلات غرب را نيز مانند سومالي پوشش بدهند و بگويند در داخل انگلستان كه جشن ماه عسل وليعهد كه شش ماه با بسيج همه رسانه ها و سازمان ها صورت مي گيرد يك سومالي گرسنه اي در درون خود دارد كه با زور سرنيزه جرئت عرض اندام ندارد!
به هر حال، خيزش هاي اروپايي همان گونه كه رهبر معظم انقلاب وعده آن را داده بود، در حال شكل گيري است و اگر مانند تونس و مصر نتوانند به سرانجامي برسند حداقل دستاورد آن اعتراف به سيستم هاي ناسالم سياسي، اجتماعي و اقتصادي در غرب و آغاز فروپاشي ليبراليسم است.
خيزش مردم انگلستان اگرچه با مدد مشت آهنين و طنين امپراتوري رسانه اي غرب ساكت شده است، اما در ذات خود دستاوردهاي رسانه اي نيز به دنبال داشت كه به آن مي پردازيم.
واقعيت غرب: در ساليان گذشته رسانه هاي اندك و كم صداي كشورمان هرچه تلاش داشتند كه زندگي محقرانه مردم كشورهاي غربي را به تصوير بكشند، اين امكان فراهم نمي شد، نمي توانستيم صداي خود را نه به بيرون از مرزها كه حتي در خيابان هاي جنبي مركز رسانه ملي برسانيم. نمي توانستيم تصاوير درستي از زندگي مردم فلاكت زده غرب را به نمايش بگذاريم، تا مردم با ديدن آن باور كنند كه غرب بهشت ترسيم شده رسانه هاي غربي نيست. آنهايي كه در سال هاي گذشته مشتري پرو پا قرص بي بي سي و صداي آمريكا شده اند، شايد در لابه لاي غارتگر خوانده شدن مردم انگليس و حمله وحشيانه پليس به آنان و منازل معترضان حداقل تصويري در زمينه ذهني آنان شكل گرفته باشد كه در هفته هاي اخير، آنچه ديده اند با آنچه كه در ساليان گذشته از زندگي رويايي غرب شنيده اند متفاوت است. اگر امروز كسي نمي خواهد باور كند همه پرده هاي زندگي رويايي غرب فروافتاده، تقصير ما نيست. بايد چشم هايش را بشويد تا جور ديگر بي بي سي را ببيند! بي بي سي در مطلبي با عنوان «ناآرامي هاي بريتانيا، چه چيزي مردم را به غارتگري مي كشاند؟ نوشت:« تماشاي تصاوير دزدي هاي بي شرمانه و وارد كردن خسارت غيرموجه به ساختمان ها و خودروها طي چند شب ناآرامي، اين كشور را در بهت فرو برده است. لندن و چند شهر ديگر بريتانيا اين هفته شاهد صحنه هايي استثنايي از آتش زدن ساختمان ها و درگيري هاي خياباني بود.
بسياري از كساني كه در غارت شبانه مغازه هاي لوازم الكتريكي، لوازم ورزشي شركت كرده بودند، حتي با اجناس دزدي در مقابل دوربين ها ژست گرفتند و عكس غنايم خود را در شبكه هاي اجتماعي منتشر كردند.» پروفسور «پيتز» در مورد تحليل اين وقايع به بي بي سي مي گويد: اكثر كساني كه در وقايع اين هفته دست به غارت زدند در محله هاي فقيرنشين زندگي مي كنند و شغلي ندارند، خشمگين و مايوس هستند. وي كه از مشاوران مقامات محلي در چندين ناحيه لندن است، مي گويد: «چپاول» مردم بي قدرت را ناگهان قدرتمند مي كند و اين تاثيري بسيار «سكرآور و شعف انگيز» است. بي بي سي همچنين در گزارش ديگري اذعان مي دارد: يكشنبه شب، گروه هاي تبهكار در لندن دست به غارت مغازه ها زدند.
بي بي سي با انتشار اين گونه اخبار به دنبال آن بود كه ناآرامي هاي لندن را به طبقه اي فقير و محروم منتسب كند و اين دقيقا همان گفته اي است كه ما در ساليان گذشته گفته ايم كه اكثريت مردم گرسنه اند و پليس و تيم سياسي در خدمت اقليتي ثروتمند است.
بي بي سي هم چنين اعتراف كرده است كه اكثر افرادي كه در ناآرامي هاي چندين شهر لندن نقش داشته اند، افرادي هستند كه در محلات فقيرنشين زندگي مي كنند و شغلي ندارند و بيكار هستند. اين تصوير از فضاي اشتغال و رفاه بايد با تامل بيشتري مورد توجه قرار بگيرد، زيرا تلويزيون فارسي بي بي سي همواره، تصويري اتو كشيده از جامعه به اصطلاح رفاه زده را در ساليان گذشته منعكس كرده است كه با واقعيت هاي فعلي فاصله دارد.
سانسور و تحريف رسانه اي: يكي از مهم ترين آموزه هاي جنبش 6آگوست محرومان انگليس، همراهي و هماهنگي رسانه هاي غربي در سانسور و تحريف اتفاقات لندن و شهرهاي پرآشوب انگليس و همچنين وارونه نمايي اين وقايع است. علي رغم اينكه در سايت هاي رسانه هاي فارسي زبان فردا، صداي آمريكا، راديو فرانسه در مورد بازتاب اين اتفاقات چيزي به چشم نمي خورد، رسانه هاي انگليسي زبان كه در شهرهاي مختلف انگليس قابل دريافت بودند، با برچسب هاي غارتگر و آشوبگر به توصيف اين محرومان طغيان كرده پرداختند.
اين رسانه ها حاضر نشدند تصويري انساني از يك اتفاق اجتماعي را به نمايش بگذارند، آنها حتي در نشان دادن تصاوير، تصاوير كلوز آپ انسانهايي را نشان مي دادند كه در ظاهر حتي به انسان هم شبيه نبودند، آنها همان انسانهايي بودند كه پيش از اين به عنوان متهمان و مجرمان جرائم گوناگون از تصوير آنها رونمايي شده بود، آنها همان انسانهايي بودند كه امروز در لندن و ديگر شهرهاي انگليس نظافت اماكن را برعهده دارند، درسومالي گرسنگي مي كشند و حتي نماز مي خوانند.
شبكه رسانه اي غرب اين فرصت را پيدا كرد كه در آشو ب هاي انگليس بخشي از انسان نماها را معرفي كند؛ انسانهايي كه حق كار دارند اما حق حيات و زندگي ندارند. بازنمايي رسانه اي قيام محرومان در انگليس به توليد نسل جديدي از انسان در رسانه انجاميد كه بايد در قرن بيست و يكم همانند قرن هجدهم درچرخ دنده هاي ماشين صنعتي غرب همچنان نقش روغن را بازي كند، رسانه هاي غرب، انساني را توليد كردند كه واقعيت حيواني نيز ندارد تا چه رسد به درخواست و تمنايي كه آيا مي تواند از بشر داشته باشد يا خير.
امروز رسانه ها بايد بر توليد چنين انساني درغرب آشوب كنند كه چرا چهره اي مسخ شده از انسانيت به نمايش درآمد كه حق حيات را نيز از آن سلب كرده است، رسانه ها بايد آشوب كنند كه اهداف مقدس سازمانهاي رسانه اي چرا در ارج نهادن به مقام انسانيت اين گونه تحريف شده كار مي كند، اگر رسانه مستقلي پيدا مي شد و بانگ طلب انسانيت را از انسان ها جست وجو مي كرد حق داشت .
مقابله با شبكه هاي اجتماعي: ايجاد شبكه هاي اجتماعي دراينترنت با عنوان فيس بوك، توئيتر،ياهو مسنجر اگر چه در ابتدا ممكن است با اهداف تجاري و يا جاسوسي راه اندازي شده باشند، اما عضويت ميليون ها كاربر درسرتاسر جهان دراين شبكه ها و همزماني ارتباط آنها با همديگر، فرصتي پديده آورده است كه كشورهاي غربي و سازمان هاي جاسوسي از اين ارتباط غير هدفمند به صورت هدفمند در راستاي اهداف خود بهره برداري كنند.
دوسال پيش همزمان با انتخابات 88 جنگ توئيتري درايران كليد زده شد، اين جنگ كه سربازان آن تحت يك شبكه هماهنگ، با دروغ و نيرنگ، تحولات ايران را پوشش مي دادند و تحت يك فرماندهي سايبري درآمريكا فعاليت مي كردند و آن زمان علي رغم اينكه شبكه توئيتر نياز به تعميرات داشت، از كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا دستور رسيد كه انجام تعميرات را به وقتي ديگر موكول كنند و جنگ توئيتري را درايران شعله ور نگه دارند. همان زمان «كلينتون» در ديدار با «آويگدور ليبرمن» وزير خارجه رژيم صهيونيستي درخصوص اهميت استفاده از توئيتر عليه ايران، گفت: توئيتر ابزار مهمي است كه به معترضان ايراني به ويژه جوانان اجازه مي دهد در جريان حوادث اخير انتخابات رياست جمهوري با يكديگر در تماس باشند.
وي همچنين گفت: توئيتر بسيار مهم است و در زماني كه منابع اطلاعاتي ديگر وجود ندارد، اين شبكه، نقش مهمي در حفظ خطوط ارتباطي برعهده دارد و به افراد امكان مي دهد اطلاعات را مبادله كنند.
اين حق اساسي مردم [ ايران] است كه بتوانند با هم ارتباط برقرار كنند.
ايده حق ارتباط اگر چه آن زمان به صورت يك ادعا در مردم ايران بيان شده است اما در انگليس به گونه اي ديگر و عكس گفته گذشته شان عمل مي شود و مسئولان انگليسي و آمريكايي به دنبال مقابله با اين حق هستند. در خيزش محرومان انگليس، پليس «اسكاتلند يارد» اعلام كرد: شبكه هاي اجتماعي توئيتر، فيس بوك و بلك بري در انجام ناآرامي ها نقش مهمي را داشته اند.
گاردين مي نويسد: خرابكاران در لندن از طريق بلك بري با هم در تماسند و قرار تجمعات خود را مي گذارند. درميان جوانان بريتانيايي تلفن هوشمند بلك بري بيش از هر گوشي ديگري محبوب است.
برپايه تحقيقات «آف كام» يك سوم از جوانان و نوجوانان لندن از بلك بري استفاده مي كنند، پيام هاي كوتاه فرستاده شده از اين طريق مستقيما در شبكه هاي اجتماعي مانند توئيتر منتشر مي شوند.
«ديويد كامرون» نخست وزير انگليس از فعاليت شبكه هاي اجتماعي از جمله فيس بوك و توئيتر به شدت ابراز نگراني كرده، خواستار نظارت بر فعاليت هاي شهروندان انگليسي از طريق اين شبكه هاي اجتماعي و جاسوسي از كاربران مظنون است.
دولت انگليس حتي تلاش مي كند، قانونگذاران اين كشور را متقاعد كند تا طرح محدوديت در استفاده از اينترنت، شبكه هاي اجتماعي و تلفن هاي همراه را تصويب كنند.
بي بي سي فارسي در تاريخ 11 آگوست (20مرداد) در خبرهاي خود از احتمال ايجاد محدوديت در شبكه هاي اجتماعي توسط دولت انگليس براي كنترل كردن اعتراضات خبر داد.
درهمين حال، اين شبكه هاي اجتماعي، در هماهنگي با دولت انگليس اقدام به دادن اطلاعات افراد استفاده كننده از اين شبكه ها، براي ايجاد ناآرامي در انگليس خبر دادند. شركت RIM به عنوان سازنده گوشي هاي بلك بري اعلام كرد كه در تحقيقات پليس لندن درباره نقش سرويس مسنجر رايگان اين شركت در تشديد آشوب و غارت در انگليس همكاري مي كند و هويت استفاده كنندگان از اين وسيله را به پليس گزارش مي دهد. حال با اين عملكرد دول غربي مي توان ادعاي آزادي بيان و حقوق بشر و دسترسي آسان به اينترنت و... اين مزدوران را باور كرد. واقعيت اين است كه اگر خيزش مردمي انگليس هيچ دستاوردي نداشته باشد، همين كه پرده از نقاب مزورانه دولتمردان انگليسي و غربي برداشت، بهترين دستاورد آشوب هاي لندن بود و قطعا دولت مزور انگليس ديگر چون گذشته نمي تواند عليه ساير ملل و كشورها، ياوه گويي كرده و دم از حقوق بشر و... بزند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14