(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 25 مهر 1390- شماره 20050

نشانه اي ديگر
گفت وگو با پرويز شيخ طادي كارگردان فيلم «شكارچي شنبه»
گوشه اي از واقعيت روزمره صهيونيسم
نگاهي به چند فيلم روي پرده سينماهاي كشور
اندر حكايت سينماي ونوسي و فيلم هاي مريخي!
ديپلمات سينماي آمريكا در ايران؟
وحشت انگلستان از پرس تي وي و دستور سانسور
فيلمساز آرژانتيني حاضر در ايران: رسانه هاي غربي درباره ايران دروغ مي گويند



نشانه اي ديگر

پژمان كريمي
به دنبال دستگيري چند مستندساز به جرم همكاري با شبكه معاند بي بي سي، خانه سينما به پيشقراولي مديرعامل خانه سينما- مهدي عسگرپور- با بيانيه اي به دفاع از دستگيرشدگان پرداخت.
در روز سيزدهم مهر ماه ، مديرعامل خانه سينما در نامه اي خطاب به رئيس انجمن مستندسازان، همكاري با شبكه هايي چون بي بي سي را عملي غيرقانوني توصيف كرد.
بايد گفت؛ دفاع بي قيد و شرط خانه سينما و مديرعامل آن از مستندسازان مجرم درگذشته، ترديدي به جا نمي گذارد كه نامه اخير عسگرپور خطاب به رئيس انجمن مستندسازان، صرفا براي برون رفت وي از دايره فشار افكار عمومي و گريز از اتهام همدلي با مجرمان تنظيم شده است.
جالب اينكه در همين نامه نيز آقاي مديرعامل، باز هم به دفاع از عملكرد ضدايراني مستندسازان پرداخته و در مقام داوري تاكيد نموده است:
«با توجه به اينكه همكاري تني چند از هنرمندان با اين شبكه ها [بي بي سي] كه يقينا به دليل عدم آشنايي با هويت واقعي آنها و عدم اطلاع از موازين قانوني بوده، خانه سينما كماكان تلاش هاي خود را در جهت رفع مشكل اين عزيزان پيگيري خواهد كرد.»
حال بايد پرسيد:
آيا به واقع همكاري كردن با بازوي رسانه اي دولت استعماري انگليس كه سابقه 200 سال جنايت عليه مردم ايران دارد، كاري ناپسند نيست؟ آيا ناپسند بودن اين كار، پيچيده و كشف آن نيازمند تخصص و تفكر ژرف است؟
آيا مي توان تصور كرد يك فرد عاقل و علاقه مند به ايران، بي بي سي را دشمن تصور نكند و همكاري با آن را مايه ننگ نپندارد؟
واقعا از ديد حضرات مثلا مستندساز ، هويت بي بي سي پنهان بوده است؟
يعني به واقع ايشان عناد بي بي سي، مشي بي بي سي و هدف بي بي سي را نمي دانستند؟
مديرعامل خانه سينما و همفكران او ساده انديش و سطحي نگرند و يا مخاطبان خود و مردم را غافل و ناآگاه و جماعتي كودك، فرض كرده اند!
امروز در ايران ما، همه مي دانند كه بي بي سي و شبكه هايي چون آن، صرفا در مسير تحميق ملت ها، هموار كردن راه استعمار و توجيه جنايت هاي استكبار طراحي شده است.
كيست كه نداند ماهيت اين به اصطلاح رسانه، ضدايراني و ضدديني است؟
كيست كه نداند «دروغ» شالوده اخبار و تفاسير اين رسانه است؟
كيست كه نداند اين رسانه نه تنها براندازي جمهوري اسلامي كه برانداختن هويت و استقلال و باور مقدس هر ايراني را تعقيب مي كند؟!
نامه مديرعامل خانه سينما، دفاعيه اي ديگر از مجرمان ضدامنيتي است كه نه به دين و نه به هويت ايراني خود اعتقادي ندارند.
گونه برخورد مديرعامل خانه سينما با موضوع همكاري با شبكه هاي معاند، انديشه حاكم بر خانه سينما را كاملا روشن مي كند. حال؛ به نظر شما نبايد براي خانه سينما متأسف باشيم؟ نبايد دلواپس خانه سينما شد؟
بايد تاكيد كرد، نامه اخير مديرعامل خانه سينما، نه تنها از بار اتهام او يعني حمايت از عمل مجرمانه و مجرمان ضدامنيتي نكاست، بلكه به ديگر گونه اي، انديشه وي و دوستانش را در خانه سينما آشكار كرد. اين نامه يك نشانه است و دستگاه هاي امنيتي بايد با نگاه جدي تري اين نشانه را هدف بررسي قرار دهند.
بپذيريم نامه ياد شده، نامه فرد نيست. برآمده از دغدغه هاي منحوس يك جريان است. جرياني كه با وجود شعار عملكرد هنري و دوري از سياست ورزي، كاملا هم سياسي و اتفاقا در برابر انقلاب و مردم ارزيابي مي شود!

 



گفت وگو با پرويز شيخ طادي كارگردان فيلم «شكارچي شنبه»
گوشه اي از واقعيت روزمره صهيونيسم

آرش فهيم
پرويز شيخ طادي يكي از كارگردان هاي نسل دوم سينماي انقلاب است كه براي اولين بار با فيلمي به نام «دفتري از آسمان» به عنوان يك پديده و استعداد شناخته شد. فيلم «پشت پرده مه» وي نيز چند سال پيش در جشنواره فيلم كودك تحسين شده از سوي هيئت داوران انجمن منتقدان مقام بهترين فيلم آن دوره از جشنواره را به خود اختصاص داد. «شكارچي شنبه» هشتمين و جديدترين فيلم اين كارگردان است كه موضوعي غريب و متفاوت را دستمايه قرار داده است. موضوعي كه نه فقط در سينماي ايران كه در سينماي جهان نيز تا به حال به آن پرداخته نشده است. شيخ طادي در اين فيلم، از زاويه اي كاملا جديد، به درون جامعه صهيونيستي سرك كشيده و ناگفته هايي را درباره اين مكتب به نمايش درآورده است. گفت وگوي زير با كارگردان «شكارچي شنبه» درباره چيستي اين فيلم و چرايي ساخت آن است.
¤ چه ضرورتي وادارتان كرد تا فيلم «شكارچي شنبه» را بسازيد؟
- ساخت اين فيلم به حدود 12 سال پيش برمي گردد زماني كه به شناخت بنيادهاي فكري رژيم صهيونيستي علاقه مند شدم. از آن زمان به شيوه تفكر قوم يهود حساس شده بودم، به خصوص اينكه در قرآن هم درباره اين قوم، آيات فراواني آمده است. ضمن اينكه برايم جاي سؤال بود كه اين قوم چگونه بر نقاط حساس جهان تسلط يافته و چطور مراكز مهم فرهنگي و سياسي جهان را تحت كنترل خود درآورده است؟ اين موضوع و آشنايي با دين يهود و تفكرات نژادپرستانه صهيونيسم برايم خيلي جذاب و جالب بود. وقتي در اين حوزه به مطالعه و تحقيق پرداختم به نتايج و اطلاعاتي رسيدم كه خيلي با آنچه در رسانه هاي خودي منعكس مي شود متفاوت بود. رسانه هاي خودي رژيم و جريان صهيونيستي را بيشتر يك رژيم سياسي و نظامي تعريف مي كرده اند، اما در تحقيقات به نتايجي فراتر از اين تعريف دست يافتم. از طرفي هم واقعيت اين است كه صهيونيست ها بسيار با ما و به طور كلي با انسانيت دشمن هستند. لذا بنا را بر اين گذاشتم كه مجموعه مستندات خودم را جمع كنم و بخشي را كه قابل ارائه است، تبديل به فيلم كنم. از اين پژوهش ها سه داستان پديد آمد؛ يكي همين فيلمنامه «شكارچي شنبه» است كه سه سال پيش نوشته شد و دو سال پيش هم فيلم آن به توليد رسيد. دو داستان ديگر هم دست نخورده باقي مانده اند.
¤ برخي معتقدند كه فيلم شما ضديهود است و حتي عده اي مي گويند اين فيلم، سنت گرايي و اصولگرايي مذهبي را تخطئه مي كند!
- اتفاقا برعكس است؛ موضوع فيلم راجع به كسي است كه اصول ديني را زير پا مي گذارد. شخصيتي كه در دين خدا دست مي برد، تحريف مي كند و به هيچ يك از اصول ديني خودش هم در حقيقت ايمان راسخ ندارد. كاراكتر خاخام يهودي اين فيلم درواقع اصول و بنيادهاي ديني خودش را تغيير مي دهد و از آن براي خواسته هاي خود و منافع رژيم اشغالگر قدس استفاده ابزاري مي كند.
¤ يكي از انتقادهايي كه معمولا به فيلم هاي سياسي و ايدئولوژيك مي شود، فقدان جاذبه دراماتيك و ضعف در برقراري ارتباط با مخاطب عام است. شما چگونه سعي كرديد تا جلوي اين مشكل را بگيريد؟
- سعي كرديم تا ساختار فيلم حداقل در حد استاندارد آسيا باشد و در همه زمينه ها و رشته ها به طور تخصصي كار كرديم. همچنين زباني را پيش گرفتيم كه براي مخاطب قابل فهم باشد. درواقع سعي كرديم ميزباني باشيم كه به زبان ميهمان گفت وگو مي كند. با توجه به تجربيات سال هاي اخيرم، تلاش شد تا از همه تكنيك هاي موجود استفاده شود و در فيلمنامه نيز تلاش اين بود كه به داستاني مناسب دست پيدا كنيم تا اين اثر علاوه بر محتوا، ساختار جذاب و قابل قبولي نيز داشته باشد؛ ساختاري در شأن مردم ايران و در حد آسيا و منطقه.
¤ يكي از شاخصه هاي فيلمسازي شما در همه آثار قبلي تان، لطافت و نوعي آرامش دلنشين بود. اما در اين فيلم سنت شكني كرده ايد. حتي در يك جلسه، يك كارشناس امور تربيتي، اين فيلم را به خاطر خشونت رايج در آن براي كودكان نامناسب مي دانست.
- تماشاي فيلم براي كودكان توصيه نمي شود، اما به نظرم فيلمي ضروري براي نوجوانان و جوانان است كه آينده سازان كشورمان هستند . چون ما مجبور هستيم كه با راهكارها و تكنيك ها و تاكتيك ها و استراتژي هاي دشمنان خود آشنا شويم. اين آشنايي مستلزم اين است كه ما برخي تلخي ها را ببينيم. ضمن اينكه خشونت «شكارچي شنبه» بسيار كمتر از تصاوير موضوع هاي مشابهي است كه در اخبار تلويزيون مي بينيم. ما در حين تحقيقات درباره صهيونيسم به قدري به فجايع و خصلت هاي زشتي رسيديم كه متأسفانه امكان نمايش بسياري از آنها نبود. آنچه به عنوان خشونت و وحشت يا بي اخلاقي در «شكارچي شنبه» وجود دارد، مي توانم بگويم تنها يك پنجاهم واقعيات مربوط به صهيونيسم است. اما براي مراعات حال مخاطب، از بازگويي اكثريت واقعيت ها پرهيز شد. به عنوان مثال، پس از وقوع زلزله در هائيتي گروه امدادي حاضر از رژيم صهيونيستي، به جاي كمك به زلزله زده ها، اندام و اعضاي بدن آنها را مي دزديدند. صهيونيست ها دهه هاست كه مشغول خريد كودكان از كشورهاي فقير جهان هستند تا از اعضاي بدن آنها استفاده كنند. حتي برخي از خاخام هاي صهيونيست در اين نوع تجارت انسان نقش دارند. اينها البته تنها گوشه اي از فجايعي است كه توسط صهيونيست ها درحال انجام است. مسائل زيادي وجود دارد كه اصلا نمي توان آنها را به زبان آورد. موضوع هايي كه تنها به عرصه عمل محدود نمي شود، بلكه در حوزه نظري و اعتقادي هم هست. مثل اهانت هايي كه به پيامبرها نموده اند و تهمت هاي زشتي كه به انبيا كرده اند كه اصلا نمي توان آنها را گفت. آنچه از اين رژيم در فيلم «شكارچي شنبه» آمده، كاملا منصفانه و مستند است و همان طور كه گفتم، يك پنجاهم از خشونت و جنايات آنهاست. خشونتي كه از واقعيت روزمره صهيونيسم در اين فيلم به نمايش درآمده بسيار جزئي و كاملا تلطيف شده است.
¤ جريان بيداري اسلامي درحال نزديك شدن به يك سالگي خود است، اما تا قبل از «شكارچي شنبه» هيچ فيلمي مرتبط با اين مسئله اكران نشد. اين درحالي است كه ايران منادي و حامي اصلي بيداري اسلامي است. فكر مي كنيد مشكل از كجاست؟
- من فكر مي كنم كه بسياري از مديران و دست اندركاران فرهنگي ما نيز دچار «چرت» شده اند و آنها هم به بيداري اسلامي نياز دارند. متأسفانه مديران و هنرمندان ما غالبا درگير مسائلي حاشيه اي و سطحي و سخيف شده اند. اينكه ما مدام مشغول خودزني باشيم، به مدافعان فرهنگي ما لطمه وارد مي كند؛ با اين كارها به جايي هم نمي رسيم. اگر خوب متوجه باشيم كه در چه شرايطي هستيم و كجاي منطقه قرار داريم، به اين خودزني ها رو نمي آوريم. متأسفانه مديران فرهنگي و خود هنرمندان ما نگاه به بيرون ندارند؛ چشمان خود را بسته ايم. به همين دليل فكر مي كنم ما در بخش فرهنگ نياز به بيداري اسلامي داريم.
¤ هنرمندان ما چه بايد بكنند؟
- من فكر مي كنم كه هنرمندان عزيز ما در واقع سربازان فرهنگي ما هستند و مي توانند به تجاوزات فرهنگي جواب دهند. اما متأسفانه خاموش اند و سرگرم مسائلي شده اند كه اصلاً در شأن هنرمندان نيست. دو دهه است كه مرزهاي فرهنگي ما به طور جدي مورد تجاوز قرار گرفته است. ما در هشت سال دفاع مقدس از مرزهاي جغرافيايي خودمان به خوبي دفاع كرديم. اما دفاع از مرزهاي فرهنگي سربازان و لشگر خاص خود را مي خواهد؛ دفاع فرهنگي به ستاد خودش نياز دارد. ما با كسي جنگ نداريم. حتي «شكارچي شنبه» يك نبرد نيست، بلكه يك آشكارسازي است؛ يك پرده برداري از دشمن است. اين پرده را كه برمي داريم، يك ضربه محكم به دشمن مي خورد. دشمنان ما آن قدر ضعف دارند كه ما اگر به طور اتفاقي و از سر بخت و اقبال هم سنگي را به آنها بزنيم به نقطه ضعف هاي شان مي خورد. چون نقطه ضعف ها و حفره هاي بسيار زيادي دارند. خاموشي سربازان فرهنگي ما در مقابل تجاوزات فرهنگي، درست مثل اين مي ماند كه كشوري هدف حمله نظامي قرار گيرد و سربازانش حال دفاع كردن نداشته باشند. مگر غير از اين است كه مدافعان فرهنگي ما، مديران فرهنگي و هنرمندان هستند؟ اگر دفاع نكنند، خيانت مي كنند. شما حساب كنيد، اين همه فيلم ايران هراسي و اسلام هراسي از زمين و آسمان بر كشور ما مي بارد؛ رسماً درحال تخريب قرآن هستند، عليه پيامبر ما كاريكاتور مي كشند، هرجور كه مي توانند درحال تخريب فرهنگ ما هستند، آن هم با پشتوانه سرمايه هاي هنگفت اما ما خاموش هستيم.
نمونه اش همين فرقه سازي هاي انگليس است. ببينيد انگلستان براي تخريب اسلام چند تا فرقه جعلي را توليد كرده است. يكي از اين فرقه ها هم همين طالبان است كه يك شاخه اي از طالبانيسم يهود محسوب مي شود. طالبان مگر از كي دستور مي گيرد؟ من مدرك و سند دارم كه طالبان درس اصلي اش را از رژيم صهيونيستي مي گيرد. به همين دليل من رژيم صهيونيستي را طالبان پدر مي دانم و طالبان عربي را طالبان پسر مي نامم. اينها پدر و پسر هستند. ببينيد در طول دو دهه اخير، اين دو فرقه هيچ يك از اهداف يكديگر را نزده اند.
¤ فيلم «شكارچي شنبه» چه بازتاب ها و واكنش هايي را در داخل و خارج درپي داشته است؟
- طي دو سالي كه اين فيلم ساخته شده، تمام عوامل آن در معرض توجه صهيونيست ها هستند. مثلاً يكي از بازيگران فيلم كه قصد داشت در يك كشور خارجي تحصيل كند ويزايش لغو شد! متأسفانه در داخل هم برخي مديران و مسئولين عليه فيلم كارشكني كرده اند. ما توقع نداشتيم كه در داخل با فيلم اين گونه برخورد شود. به طوري كه معاون يكي از مسئولين سينمايي كشور رسماً عليه فيلم سخن گفت و حتي سعي كرد مانع از اكران آن شود. جالب است، به جاي اينكه ما را براي افشاي فعاليت هاي دشمنان تشويق و ترغيب كنند برعكس، برضد ما عمل كردند. رسانه ها و شبكه هاي صهيونيستي هم پس از نمايش فيلم در جشنواره فجر دو سال قبل، روي فيلم حساس شدند و مطالبي را منعكس كردند. تعدادي از اساتيد در رشته هاي دين شناسي و الهيات دانشگاه هاي غربي با ديدن اين فيلم به آن علاقه نشان دادند و آن را به عنوان يك مرجع دقيق و عميق ديني و سياسي و تاريخي معرفي كردند. البته فيلم هنوز اكران گسترده نيافته و به خارج هم راه نيافته كه اگر اين چنين شود، واكنش هاي بسيار بيشتري را درپي خواهد داشت. در داخل كشور هم فيلم در دانشگاه ها و دانشكده هاي زيادي تا به حال اكران و با استقبال بسيار خوب دانشجويان روبه رو شده است. دانشگاهيان بيشتر از اين جنبه به فيلم علاقه نشان دادند كه آنها را با بنيادهاي فكري رژيم صهيونيستي بيش از پيش آشنا مي كند و نژادپرستي صهيونيستي وطالبانيسم يهود را معرفي مي كند.
¤ يكي از اهداف ساخت اين فيلم، اكران جهاني بوده است. براي تحقق اين هدف چه اقداماتي صورت گرفته است؟
- اين فيلم باتوجه به محتوايش تاكنون موفق به حضور در هيچ جشنواره اي نشده است. چون لابي صهيونيستي در همه جشنواره هاي خارجي نفوذ دارد. «شكارچي شنبه» فيلمي نيست كه بتواند در خارج از كشور اكران شود. محال است كه اجازه دهند. لذا در جنگ نرم بايد راهكارهاي ديگري را براي اكران جهاني اين گونه فيلم ها بجوييم كه البته وسيله هاي بسياري فراهم است. يكي از اين وسائل اينترنت است. يعني ما به راحتي مي توانيم همه حرف ها و آثار خود را از طريق قرار دادن روي اينترنت به مخاطبان سراسر جهان برسانيم. لازم است كه حداقل از اين طريق، خود را به جهانيان بشناسانيم و ماهيت دشمنان خود را نيز افشا كنيم.
¤ حرف پاياني؟
- ما هنرمندان بايد بيش از اين هوشمند و مراقب باشيم و به اين راحتي در دام لج و لجبازي نيفتيم. بايد بدانيم كه مردم ولي نعمت ما هستند و خيلي بد است كه يك هنرمند جيره خوار گروه ها و جريان هاي سياسي شود. ببينيم كه دشمن بيخ گوش ماست و حتي برخي از خانه هاي ما را نيز اشغال كرده است و درحال تغيير دادن سبك زندگي ماست. ما هنرمندان بايد بيشتر نسبت به اين مسائل واقف باشيم. حواسمان باشد كه كارهاي روي زمين مانده بسياري وجود دارد تا اينكه دنبال اين باشيم كه در انتخابات كي به كي رأي داده است! كارهاي اساسي فراواني مانده كه بايد به آنها بپردازيم. واقعيت تلخ اين است كه امروز ما هنرمندان هيچ تأثيري روي جامعه خود نداريم. اگر تأثير داشتيم كه وضع ما امروز خيلي بهتر از اين بود. از خدا مي خواهم كه قلب ما هنرمندان را با نور خودش روشن كند تا بتوانيم بيش از گذشته در خدمت كشورمان باشيم.

 



نگاهي به چند فيلم روي پرده سينماهاي كشور
اندر حكايت سينماي ونوسي و فيلم هاي مريخي!

محمد قمي
همچنان اين «شاهكار»هاي سخيف سينماي محترم و مبتذل(!) هستند كه در عرصه اكران سينمايي كشور، جولان مي دهند. فيلم هايي كه ابدا فيلمنامه ندارند، سنبل و مضحك هستند، قيد كمترين و كوچك ترين ارزش هاي بصري و محتوايي را زده اند و به اميد نان خوردن از سفره ستاره ها و سوپر استارهايشان و البته به مدد جذابيت كاذب و زننده تابوشكني و تهورهاي اخلاق ستيزانه و لاابالي گري ها و بي قيديشان، به روي پرده رفته اند.
هنوز يادمان مي آيد كه از جمله وعده ها و قول هاي مهم مديران سينمايي در آغاز مسئوليتشان، يكي هم اين بود كه بنا دارند حتما و با قاطعيت بساط فيلمفارسي هاي مد روز و آثار نازل و مبتذل و سخيف را از عرصه سينماي ايران جمع كنند و اين لكه هاي ننگ و انگل هاي شبه فيلم را از دامان اين سينماي رنجور و بيمار و در حال احتضار بزدايند.
اين بود نتيجه آن وعده و وعيدها و آن همه انتظار و اميد و آرزو كه ايجاد كرديد؟ اينكه چشمانمان به جمال تابناك امثال «شيش و بش» روشن شود؟!
در اكران حال حاضر سينماهاي كشور دو فيلم روي پرده كه اتفاقا با حجم تبليغاتي قابل توجهي نسبت به ساير فيلم ها حضوري فعال و همه جانبه دارند، فيلم هاي «شيش و بش» و «زنان ونوسي و مردان مريخي» هستند. فيلم هايي كه با همان عناصر و مؤلفه هاي معروف و مشهور سينماي گيشه اي توليد شده و با رعايت كامل و يكپارچه موازين سخافت و ابتذال سعي در جلب توجه همه مخاطبان عام سينماي ايران كرده اند.
شايد بتوان گفت به لحاظ مضموني و به اصطلاح فيلم نامه اي در هر يك از اين دو فيلم يك ويژگي متني وجود دارد كه ساير عناصر فيلم ضمن حفظ كامل موازين و شئون سينماي گيشه، بر آن محور شكل گرفته اند. در فيلم اول به صورت مشهود و كم نظيري، سيطره يكي از ستارگان سينماي نازل و سطحي ايران قابل مشاهده است و به نظر مي رسد فيلم «شيش و بش» اساسا يك ساخته سفارشي بر مبنا و محور همين سوپراستار سينماست. و در فيلم دوم هم گرچه به شكلي معيوب، كليشه اي و با ساختاري دم دستي مضمون كتاب مشهور «زنان ونوسي و مردان مريخي» تبديل به نمونه اي ديگر از سينماي آفت زده سال هاي اخير شده است. جرياني كه نه تنها به ارزش هاي ساختاري و مضموني هيچ گونه تعهدي احساس نمي كند بلكه حتي حاضر نيست به غرايز بومي و نيازهاي عاطفي و رواني مخاطبان عامش پاسخي حتي ابتدايي بدهد.
حقيقت آن است كه طي سال هاي اخير سينماي ايران در سيكل معيوب مديريت شعار زده و بي اصول و بخشنامه اي و نيز فيلم هاي بي هويت و سخيف گرفتار آمده است و بعيد به نظر مي رسد در چنين روندي و با چنان موقعيتي راه برون رفت از اين فضا موجود باشد يا مهيا شود. در حقيقت بايد گفت سينمايي كه نماد و نمودش را در فيلم هايي مثل «شيش و بش» بايد جست يك سينماي بيمار و رخوت زده و افسرده و در حال احتضار است كه نمي توان كوچك ترين اميدي به تغيير و تحول و ارتقاي سطح آن درمناسبات مختلف سينمايي داشت مگر آنكه با يك خانه تكاني و انقلاب مبنايي همه چيز در يك طراحي جديد و براساس اصول و ارزش هاي هنري تنظيم شود و راه بر مافياي زر و زور تزوير كه سيطره اي بلامنازع بر همه مناسبات جاري در سينماي امروز ايران دارد بسته شود. تا آن زمان چاره اي جز تحمل امثال «شيش و بش» و نمونه هاي متعدد و متنوعش در اين سينما نداريم و گيشه و ابتذال حكايت همچنان باقي در هنر هفتم سينماي ماست. و اما اين هم از معايب و عجايب وخيم و تكان دهنده سينماي ماست كه فيلم اول يك كارگردان مي شود اثري مثل «طاووس هاي بي پر» و در فيلم دومش به معجوني همچون «ورود زنده ها ممنوع» مي رسد. فيلم «ورود زنده ها ممنوع» دومين ساخته جواد مزدآبادي پس از اثر ارزشمندي به نام «طاووس هاي بي پر» است و در نقد و تحليل فيلم دوم اين كارگردان و بيان موقعيت ساخت و پرداخت آن همين بس كه آن را با اثر قبلي اش مقايسه كنيم و كيفيت اين دو را بسنجيم و به عمق فاجعه نائل آييم و تشخيص دهيم كه يك كارگردان جوان چطور و در چه فضا و سيستمي ممكن است به چنين موقعيتي دچار شود و روند پيشروي او در حيطه كارگرداني سينما به چنين پس رفتي منجر گردد.
شايد بررسي مصاديق چنين وضعيتي كه متاسفانه تعدادش در سينماي ايران كم هم نيست مهم ترين و مفيدترين راه چاره براي سينماي اين روزگار ما باشد تا با حسرت نگاه دقيق، صريح، موشكافانه و نقادانه به اين موقعيت بتوان راه گريزي از آن يافت و از اين وضعيت خارج شد. با مقايسه دو فيلم «طاووس هاي بي پر» و «ورود زنده ها ممنوع» به اين نكته مي رسيم كه دقيقا تمام مولفه هايي كه در اثر اول وجود داشت در فيلم دوم موجود نيست و اساسا فيلم «ورود زنده ها ممنوع» نتيجه فكر و دنياي ديگر و دغدغه هاي ديگر است كه كمترين و كوچك ترين ربط و شباهتي با اثر قبلي ندارد.
«طاووس بي پر» به عنوان اولين ساخته بلند كارگردانش و با توجه به فضاي فيلم، شرايط ساخت و ساير زمينه ها و عقبه اثر، فيلمي خوش ريتم، قصه گو و با لطافت بود كه مخاطب را با خود همراه مي كرد. به ويژه كه با دو بازي خوب، گيرا و قابل دفاع از فريبرز عرب نيا و هنگامه قاضياني همراه شده بود.
اما در فيلم «ورود زنده ها ممنوع» همه چيز نسبت به فضاي فيلم قبلي دچار يك چرخش 180 درجه اي شده و خلاصه اينكه همه مولفه هاي يك اثر گيشه اي و ساده پسند و با هدف جلب عام ترين نوع مخاطب در چيدماني كه نشانه هاي آشناي سينماي مبتذل اين روزها را دارد كنار هم قرار گرفته اند.
از جمله اين نشانه ها مي توان به حضور بازيگران كليشه اي و تابلو شده اين نوع سينما همچون مجيد صالحي و بهاره رهنما اشاره كرد و يا عنوان فيلم را يادآور شد كه باز تداعي كننده همين فضا است. البته در اين ميان به صورت اتفاقي يك رخداد عجيب و غريب ديگر هم به مابقي زمينه هاي فيلم اضافه شده و آن تشابه اسمي اين فيلم با يكي از فيلم هاي ديگر اكران اخير سينماي ايران است به نام «ورود آقايان ممنوع» كه البته گرچه هر دو اثر مشابهت هايي به لحاظ نشانه گذاري هايي دارند اما نمي توان آن دو را در يك طيف قرار داد؛ چرا كه هم به لحاظ ساختاري و هم از جنبه قصه گويي و انسجام و قوام دراماتيك تفاوت هاي قابل توجهي ميان اين دو فيلم وجود دارد.
بايد انديشيد و آسيب شناسي كرد كه چرا كارگردان خوش قريحه اي كه در فيلم اولش يعني «طاووس هاي بي پر» بارقه هايي از اميدواري را با تلاش و سينماورزي موجدانه اي به تصوير مي كشد به ساخت اثري در حد و اندازه «ورود زنده ها ممنوع» تن مي دهد.
فيلمي كه علاوه بر امتداد دادن به نشانه هاي كليشه اي سينماي نازل اين روزها يك عقب گرد مايوس كننده نسبت به تجربه كوچك اما موفق پيشين كارگردانش محسوب مي شود. ديدن «ورود زنده ها ممنوع» علاوه بر ساير تركش هاي ناشي از وضعيت خود فيلم حاوي تلنگرهاي تكان دهنده و تلخي از اين دست بود كه شايد لازم باشد نظر مديران و اصحاب هنر سينما در جامعه ما را به خود جلب كند.

 



ديپلمات سينماي آمريكا در ايران؟

چند روز پيش رسانه ها خبر دادند كه يكي از تهيه كنندگان سينماي كشورمان از بازيگري آمريكايي دعوت كرده تا در فيلم جديدش نقش آفريني كند. اين موضوع سبب شادماني برخي رسانه ها و سينماگران شده است.
به گزارش مشرق، چنين دعوتي از چنين هنرپيشه اي كه در نوع خود و از نظر قابليت هاي هنري هنرپيشه متوسطي در هاليوود محسوب مي شود و سابقه او بيش از هر چيز به حضورش در فيلم هايي با جنبه اروتيك و اكشن بازمي گردد، نشانه فهم غلط سينماي ايران از سينماي غرب خصوصا سينماي آمريكا است. اين فهم و درك و البته دست پاچگي مسبوق به سابقه نيز هست. كافي است سري به گزارش هاي سفر هيئتي بزنيم كه به اصطلاح سينماي آمريكا را نمايندگي مي كردند و چندي پيش به دعوت خانه سينما به ايران آمدند. در ميان اعضاي اين گروه خانمي حضور داشت كه سابقه جالبي در سينماي آمريكا دارد و شهرتش جايي براي تبليغ ندارد. آيا اين انتخاب و چينش، مفاهيمي در خود دارد و براساس برنامه اي خاص رخ مي دهد؟ هرچه بود و در پشت پرده هرچه كه گذشته بود، ماجرا همان شد كه رخ داد، يعني دست و پاهايي كه براي استقبال از اين هيئت شكسته شد و در نهايت سخنراني هايي كه اين هيئت در اين سفر داشتند و نتايج عظيمي كه عايد سينماي ايران پس از اين سفر شد. منتهاي اين مباحث از آنجا كه اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه هاي ايراني در بعد حافظه تاريخي همواره دچار ضعف و ركود بوده اند چنين تجاربي كه ته مايه هاي تلخي نيز در خود دارند مانند تقليدهاي عجيب و غريب عصر مشروطه به سرعت از صفحه افكار جمعي پاك مي شود تا نوبت به معركه گرداني جديدتري برسد.
زنده باد مخالف من؛ البته اگر زنده بماند! اين دقيقا تئوري اي است كه «جامعه باز» ليبراليستي براساس آن عمل مي كند. جامعه باز ليبراليستي در تمام مناطق جهان فرياد آزادي بيان و نظر را بلند كرده است در حالي كه خود خشن ترين برخوردها را با كساني انجام داده كه مباني اعتقادي ليبراليسم را مورد سؤال قرار داده اند از حذف شخصيت تا حذف فيزيكي و از همه وسيع تر سانسور! بگذاريد اين بحث را كمي باز كنيم؛ از سال 1980 ميلادي كه به صورت رسمي روابط سياسي ايران و آمريكا به حالت تعليق درآمد به اين سو، اگرچه هنوز اتباع آمريكايي و ايران به خاك دو كشور سفر مي كنند ولي اين سفرها در سمت آمريكايي آن با محدوديت خاصي روبه رو است. در حالي كه بيشترين سفر آمريكايي ها به ايران شامل مسافرت هاي روزنامه نگاران و خبرنگاران و مستندسازان آمريكايي است؛ اما از همان سال كه ذكر كرديم به اين سو، به صورت رسمي هيچ خبرنگار ايراني حق فعاليت در ايالات متحده آمريكا را مگر در محدوده سازمان ملل در منتهتن نيويورك پيدا نكرده است و اين يعني سانسور رسمي چشمان ايراني از آمريكا در حالي كه هرگز اقدام متقابلي صورت نگرفته است. حالا اگر همين حكم درباره استفاده سياسي از رسانه حاكم باشد كه هست ماجرا بسيار متفاوت مي شود. آمريكايي ها معمولا روزنامه نگاران و خبرنگاران مخالف خود رابه اين بهانه طرد مي كنند و مانع فعاليت شان مي شوند كه مامور سياسي يا امنيتي دولت هاي دشمنشان هستند و دولتهايشان استفاده سياسي از آنها داشته و دارند اما دولتمردان آمريكايي خود استفاده هاي وسيعي از هنرمندان، خبرنگاران و رسانه هاي خود در مسير به دست آوردن اطلاعات از كشورهاي هدف و از آن سو انتقال پيام هاي رژيم حاكم بر آمريكا دارند.
آنجلينا جولي يكي از نمونه هاي مشهور اين داستان است. اگر از كنار اخباري مانند عضويت بازيگراني مانند جولي در سازمان سيا- سازمان اطلاعات مركزي آمريكا- بگذريم، به واقعيات تاييدشده اي مي رسيم كه جايي براي شك و شبهه ندارد. جولي عضو يكي از اتاق فكرهاي سياست خارجي آمريكا است و در نشست هاي دوره اي اين اتاق فكر از وي به عنوان يك فعال دعوت به سخنراني مي شود. اين ساده انگاري است اگر فكر كنيم كه سفرهاي اين هنرپيشه عامه پسند به نقاط بحراني جهان تنها براي همدردي و قوت قلب است و اين ساده انگاري سخنراني جولي در «شوراي روابط خارجي آمريكا» به راحتي به اثبات مي رساند.
فقره ديگر از بحث به سفرهاي نمادين آنجلينا جولي به نقاط مختلف جهان مربوط مي شود. جولي معمولا به نقاط مختلف جهان كه اكثر بحران زده هستند سفر مي كند و اين سفرها به معناي سفر فرشته نجات آمريكا به جهنم و نجات انسان ها بوده است. چنين نقشي حتي در برخي از فيلم هاي جولي ريشه دارد. او حتي در يكي از جديدترين فيلم هايش «سالت» در نقش يك مامور سازمان سيا ايران و شهرهاي مقدس مسلمانان را از يك حمله تروريستي نجات مي دهد. حالا آيا اين سؤال از مديران فرهنگي منطقي نيست كه چرا سينماي ايران بايد آن هم با صرف هزينه هاي گزاف سفير ديپلماسي عمومي آمريكا و مروج سكس و خشونت را در روي پرده هاي سينماي ايران لانسه كند و مهر تاييد بر شخصيت او بزند؟

 



وحشت انگلستان از پرس تي وي و دستور سانسور

اداره ارتباطات انگليس «آفكام» با تن دادن به درخواست هاي خاندان سلطنتي اين كشور، درنظرگرفته است تا فعاليت هاي شبكه بين المللي پرس تي وي ايران را با وجود مطابقت كامل آن با قوانين، ممنوع اعلام كند.
به گزارش پرس تي وي، براساس گزارش هاي منتشر شده، سازمان نظارت بر رسانه هاي بريتانيا (آفكام) تصميم گرفته است بخش برنامه هاي اين شبكه را از طريق سرويس بخش ديجيتال ماهواره اي برنامه هاي راديو و تلويزيون انگليس موسوم به «اسكاي»، حذف كند. اين درحالي است كه اين حركت نقض قوانين رسانه اي انگليس به شمار مي آيد و درنتيجه فشارهاي فزاينده افرادي خاص درخانواده سلطنتي و دولت انگليس، صورت مي گيرد.
تصميم جديد آفكام براي ممنوعيت فعاليت هاي پرس تي وي درلندن درحالي مطرح مي شود كه عنادورزي دولت انگليس عليه پرس تي وي در ماه هاي اخير به شدت افزايش داشته است.
پرس تي وي به عنوان يك رسانه بين المللي جايگزين، سكوت رسانه هاي انگليس را درباره خشونت ها و نقض قوانين بين المللي وحقوق بشر از سوي دولت در داخل و خارج از اين كشور، شكسته است.
پرس تي وي همچنين به علت پوشش خبري انتقادي خود از سبك زندگي غير معقول واسراف گري خانواده سلطنتي انگليس و بي اعتنايي آشكار اعضاي آن به شهروندان عادي اين كشور آن هم درست در زماني كه تصويب طرح هاي رياضتي و كاهش بودجه دولت، همه جوانب زندگي مردم اين كشور از تمامي اقشار را تحت تاثير قرار داده، مورد هجمه قرارگرفت.
با توجه به اينكه نزديك به سه و نيم ميليون كودك فقير درانگليس زندگي مي كنند، بسياري از مردم اين كشور احساس مي كنند فريادشان به گوش كسي نمي رسد و رسانه هاي دولتي دراين كشور نماينده آنان نيستند؛ رسانه هايي كه ترجيح مي دهند گوش به فرمان خانواده سلطنتي باشند و به تملق گويي ازآنان بپردازند و اخبار مربوط به آنان و ملازمان ستاره دار خاندان سلطنتي را پوشش دهند كه توجهي به گرفتاري مردمان خيابان هاي فقيرنشين شهرها ندارند و در ويلا هاي خود كه با پول مردم ساخته شده است در راحتي و آسايش غوطه ور هستند.
براساس گزارش هاي رسيده ، كلوت باو، رئيس 63 ساله آفكام به منظور هماهنگي كميته هاي مختلف اين نهاد، ساليانه 200هزار پوند حقوق دريافت مي كند. باو از حمايت انحصاري پيتر مندلسون برخورداراست كه اصلي ترين طراح اقتصادي حزب كارگر در زمان توني بلر و گوردون براون و يك سياستمدار يهودي كه از ديدگاه هاي بارز صهيونيستي برخورداراست، محسوب مي شود.

 



فيلمساز آرژانتيني حاضر در ايران: رسانه هاي غربي درباره ايران دروغ مي گويند

نشست تخصصي بررسي سينماي آرژانتين با حضور «رودريگو ويلا» تهيه كننده و فيلمساز، «گيشرما راسي» مستندساز و «جوليا دربوله» مستندساز در جريان جشنواره فيلم كوتاه تهران برگزار شد.
گيشر ماراسي با اشاره به اينكه استفاده از فرهنگ آرژانتيني در سينما مي تواند سايه سنگين هاليوود را كاهش دهد، اظهار كرد: تاثيرات سينماي آمريكا وجود دارد اما فيلم هايي كه با موضوعات اجتماعي و حقوق بشر ساخته مي شوند، مورد توجه مردم آرژانتين قرار مي گيرد و توانسته جايگاه خودش را به دست آورد.
در ادامه رودريگو ويلا تهيه كننده و فيلمساز آرژانتيني درباره شرايط فيلمسازي و توليدات مشترك با ساير كشورها، گفت: در آرژانتين كمپاني هايي هستند كه به دنبال برقراري ارتباط فيلمسازان آرژانتيني با ساير كشورها مي گردند. ما نيز در ايران به دنبال برقراري ارتباط با فيلمسازان ايراني هستيم و در اين چند روز كه در ايران هستم فهميدم به لحاظ فرهنگي نزديكي بيشتر وجود دارد.
اين فيلمساز در پاسخ به اين سؤال كه اگر بخواهد در ايران فيلمي بسازد، موضوع فيلمش چيست، عنوان كرد: طي سال هاي گذشته ديدارهايي با اعضاي پرس تي وي داشتيم اما در ايران به اين نتيجه رسيدم كه همه آنچه رسانه هاي غربي درباره ايران مي گويند واقعيت ندارد و اگر بخواهيم فيلمي در ايران بسازم قطعا درباره مردم ايران خواهد بود.
در ادامه اين نشست جوليا دربوله درباره چگونگي پخش فيلم هاي مستقل در شبكه هاي آرژانتين گفت: براي كساني كه امكان رفتن و تماشاي فيلم هاي مستقل را ندارند شبكه هاي محلي به پخش آثاري مي پردازند كه فيلمسازان آن منطقه ساخته اند تا امكان عرضه فيلم ها وجود داشته باشد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14