(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 4 آبان 1390- شماره 20058

چهارقانون در مسير كمال
مديريت آب از ديدگاه قرآن



چهارقانون در مسير كمال

عليرضا مزروعي
درمقاله حاضر نويسنده با بهره گيري از يكي از سخنان حضرت علي(ع) در نهج البلاغه به شرح و توضيح آن پرداخته و اصول و معيارهاي پيمودن راه كمال را براساس اين آموزه علوي بيان كرده است
امام همام علي(ع) در خطبه نودم نهج البلاغه به ما آموخت كه براي حركت در مسير كمال، چهار قانون نقش تعيين كننده دارد.
قانون اول (توكل)
«من توكل عليه كفاه»
هركس كه توكل به (خدا) كرد، كفايتش نمايد.
هرچند بدون درك درست از قانون معنويت نمي توان از اين سرچشمه فياض هستي بهره اي گرفت اما عده اي به اشتباه قانون توكل را در تضاد با تفكر و عقلانيت و برنامه ريزي، تلاش و اقدام و عمل گرفته اند و با اين تصور غلط از قانون معنوي توكل داراي شخصيتي ناسازگار با فرهنگ خلاقيت، تكاپو و عمل واقع گرا و درنتيجه فقدان خود شكوفايي شده اند. زيرا تعريف ايشان از توكل ناديده گرفتن اصل اختيار و استعدادهاي فطري و آموزش مهارت ها است و نيز نقش سنت ها و قوانين جاري و حاكم بر عالم هستي را در ارتباط با قانون متعالي توكل، نفي مي نمايند.
با تعمق در بازخواني قانون توكل از زبان مصحف شريف به نيكي استنباط مي شود كه قرآن كريم با وضوحي شگفت انگيز ابعاد قانون توكل را با شرايط و مقدماتي چنين تبيين مي فرمايد:
در كارها با آنان مشورت كن و در هنگامي كه تصميم گرفتي، به خدا توكل كن، قطعا خداوند توكل كنندگان را دوست مي دارد» (آل عمران/ 159)
«اگر دراين آيه شريف دقت كنيم، معناي توكل حقيقي را خوب مي فهميم خداوند به پيامبر گراميش نخست دستور مشورت مي دهد، فلسفه و هدف از مشورت يعني روشن يا روشنترديدن واقعيات بوسيله برخورداري از فعاليت هاي صحيح مغزي و نيت هاي پاك انسانهاي آگاه و خردمند.
بنابراين، معناي آيه مباركه چنين است كه اي پيامبر و اي مردم، در موردي كه با مسائل نظري روبرو مي شويد، استبداد و خودرأيي را كنار بگذاريد و با عقول و وجدانهاي خردمندان شركت كنيد.»(1)
امام علي(ع) به ما مي آموزد: من استبد برأيه هلك و من شاور الرجال شاركها في عقولهم (كسي كه استبداد به رأي داشته باشد هلاك مي شود و كسي كه با افراد بزرگ مشورت كند در عقل آنها شريك شده است) (نهج البلاغه، كلمات قصار)
بنابراين قانون توكل عامل ترغيب و محرك سيستم عصبي و سلول هاي خاكستري، ايجاد انگيزش، انديشه ورزي، نوآوري و خلاقيت و تفكر جمعي و بهره برداري از سرمايه هاي اجتماعي است.
پس عبور از دامنه مشورت و اتخاذ تصميم براي حركت و اقدام به سوي قله هدف بايد هرگونه ترديد و دودلي، ترس، استرس و وسواس را كنارگذاشت و به طور قاطع و اميدوار به قدرت بي-پايان و فراگير الهي توكل كرد.
قابل توجه اينكه مسئله مشاوره در آيه شريفه بصورت جمع آمده (و شاور هم) اما تصميم نهايي تنها بعهده پيامبر(ص) و بصورت مفرد ذكر شده (عزمت).
اين اختلاف تعبير، اشاره به يك نكته مهم مي كند كه بررسي و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعي، بايد بصورت دسته جمعي انجام گيرد، اما هنگامي كه طرحي تصويب شد بايد براي اجراي آن، اراده واحدي بكار افتد. در غير اين صورت هرج و مرج پديد خواهد آمد، زيرا اگر اجراي يك برنامه بوسيله رهبران متعدد، بدون الهام گرفتن از يك سرپرست صورت گيرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شكست خواهد شد.
موضوع مهم ديگر اينكه به هنگام تصميم نهايي بايد توكل بر خدا داشته باشيد يعني در عين فراهم نمودن اسباب و وسائل عادي، استمداد از قدرت بي پايان پروردگار را فراموش مكن.
البته معناي توكل اين نيست كه انسان از وسائل و اسباب پيروزي كه خداوند در جهان ماده در اختيار او گذاشته است، صرف نظر كند چنانكه در حديثي از پيامبراكرم(ص) نقل شده است: «هنگامي كه يك نفر عرب، پاي شتر خود را نبسته و آن را بدون محافظ رها ساخته بود و اين كار را نشانه توكل به خدا مي دانست به او فرمود: اعقلها و توكل، يعني پايش را ببند و سپس توكل كن»(2)
آري قانون توكل در مسير كمال، موجب اتصال متوكل به انوار رحماني و ربوبي حضرت حق مي شود و با زدودن ابرهاي ترديد و دودلي سبب رهايي انسان متوكل از شك و ترديد و خودبيني و غرور شده و در پرتو احاطه علم، قدرت، عدالت و امدادهاي غيبي خداوند متعال با عزت نفس بالا، خودباوري، و اميدوار به فضل و لطف الهي با آرامش و اطمينان دست به اقدام و عمل مي زند.
وسع ربنا كل شيء علما علي الله توكلنا «علم پروردگار ما بر همه چيز گسترده و احاطه دارد، ما بخدا توكل كرده ايم» (اعراف/89)
براي تأمل و تفكر بيشتر پيرامون مضمون قانون توكل نگاه كنيد به مصحف شريف در سوره هاي هود آيه 54 تا 56 و سوره ابراهيم آيه12 و در سوره يونس آيه58تا.56
قانون دوم (دعا)
«و من سأله أعطاه»
و هر كس كه از او (خدا) مسألت نمايد، عطايش خواهد فرمود.
دعا ازنظر لغت: «خواندن و ندا كردن، كمك خواستن، پرسش كردن، فرياد رسي كردن، تشويق و ترغيب كردن، نام گذاري كردن» معني شده است. (المنجد و مفردات راغب)
مفهوم دعا، ندا و مناجات
اهل لغت درباره مفهوم دعا، ندا و مناجات، تفاوت هايي را تبيين نموده اند. براي مفهوم دعا يك معناي عام قايل شده اند به نحوي كه دعاكننده هركسي را به هر زبان و كيفيت صدا بزند دعا اطلاق مي گردد. خواه دور باشد يا نزديك، آشنا باشد يا بيگانه و صدا بلند باشد يا آهسته كه در همه اين موارد مفهوم دعوت و دعا صدق مي كند.
اما ندا درموردي صادق است كه انسان با صداي بلند كسي را بخواند.
لذا ندا دعايي است كه با فرياد باشد و معمولا انسان جايي فرياد مي زند كه شنونده دور باشد يا فاصله داشته باشد. البته گاهي نيز انگيزه هاي خاصي باعث مي شود كه انسان فرياد بزند. هر چند نزديك باشد، مثل كسي كه بسيار دردمند و يا ناراحت است.
در مواردي انسان دوست دارد بسيار محرمانه و خصوصي با كسي حرف بزند و درگوشي صحبت كند كه اين حالت را نجوا و مناجات گويند.
يكي از شگفت انگيز و شكوهمندترين قوانين عالم هستي قانون دعا و مسئلت است. حالت تسليم محض انسان خودآگاه و بصير و با ايمان به احاطه علمي و قدرت مطلقه و مشيت الهي، سبب مي شود دل خود را به اراده خالق هستي و خداوند مهربان و بخشنده پيوند زند.
انسان ضمن تلاش و كوشش و حركت، در مقام دعا و مسئلت با وارستگي روحي و ارتباط قلبي خود با خالق فياض هستي بخش به رحمت بي انتهاي او نائل مي گردد.
قرآن شريف به ما مي آموزد: يسئله من في السماوات والارض كل يوم هو في شأن (الرحمن/ 29) هر چه و هر كه در آسمان ها و زمين است، از خدا مسئلت مي دارد و خداوند در هر موقعي در كاريست.
خداوند رحمان و رحيم در قرآن شريف فرمود: ادعوني استجب لكم (غافر/ 60) مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم.
و در آيه ديگر به پيامبر رحمت العالمين فرمود: و هنگامي كه بندگان من از تو درباره من بپرسند، بگو من نزديكم و دعاي دعاكنندگاني كه مرا بخوانند، اجابت مي كنم پس به من روي آورده و به من اعتماد نمايند.» (بقره/ 186)
حضرت امام صادق(ع) در باب اصرار و الحاح فرمود: «خداوند عزوجل دوست ندارد كه مردم در خواهشي كه از يكديگر مي كنند اصرار ورزند اما نسبت به خودش دوست دارد، خداوند عزوجل دوست مي دارد كه از او سؤال كنند و درخواست كنند از آنچه نزد اوست.»(3)
امام علي(ع) در ارتباط با مسئلت و اجابت دعا در نهج البلاغه در ضمن سفارشات به امام حسين(ع) چنين فرمود:
پروردگار با اذن دعائي كه به تو داده كليد خزائش را در اختيارت گذاشته است پس هر وقت بخواهي مي تواني درهاي نعمتش را به وسيله دعا باز كني و ابرهاي رحمتش را به ريزش درآوري و مبادا كندي در اجابت، تو را مأيوس و نااميد كند، زيرا بخشش به اندازه نيت و خواست قلبي است و بسا تأخير در اجابت براي اين است كه بنده خواستار پاداش بزرگتر و آرزومند بخشش فراوان تر گردد و چه بسا چيزي را درخواست كرده اي و به جاي آن چيز ديگري كه سودش در دنيا و آخرت برايت بيشتر بوده به تو عطا گرديده يا براي خاطر امر بهتري از تو بازداشته شده زيرا بسياري از خواسته ها است كه اگر عملي گردد دين را تباه مي كند پس سعي كن چيزهائي را بخواهي كه خوبي و جمالش باقي و عيب و وبالش فاني باشد و متوجه باش كه مال براي تو نماند و تو نيز براي آن نخواهي ماند.
آري بخشش منعم «به اندازه نيت و مصلحت است» چرا كه استجابت دعاي داعي، متابعت مي نمايد از درخواستي كه از ژرفاي وجود و سويداي جان و باور پاك سرچشمه مي گيرد.
متكلمان، اراده الهي را به دو بخش تقسيم كرده اند كه عبارتند از: اراده تكويني و اراده تشريعي. اراده تكويني از رابطه خاص خداوند قادر با مخلوقات سرچشمه مي گيرد و چون خداوند امري را اراده كند بالضروره تحقق مي يابد.
اما اراده تشريعي از رابطه خاص خداوند متعال با برخي افعال اختياري انسان سرچشمه مي گيرد.
در اراده تشريعي، خداوند اراده كرده است كه همه انسان ها به راه مستقيم هدايت شوند اما اختيار و انتخاب با آدمي است.
سايه سار رحمت بي پايان الهي در آفاق و انفس گسترانيده شده است.
چنانچه در قرآن شريف فرمود: «و ظل ممدود» (واقعه/ 30)
خداوند منبع كمال، جمال و خير مطلق است. شناخت صفات ذاتي و فعلي خداوند بطور مطلق براي آدمي ميسر نيست، ولي مي توان از راه هاي عقلي، سير در آفاق و انفس و قرآن و روايات و كشف و شهود بطور نسبي روزنه اي به ساحت ربوبي پيدا كرد.
دعاي جوشن كبير كه هزار اسم و صفات الهي را به ما مي آموزد و در ليالي مقدس قدر سفارش مؤكد به خواندن آن شده است.
اقيانوس عميق و گسترده اي را پيش روي ما مي گذارد تا به قدر مسئلت و وسع خود از آن توشه محبت، غفران، رحمت و معرفت و... برگيريم.
قانون سوم (قرض)
«و من اقرضه قضاه»
و هركس كه به او (خداوند) قرض دهد، آن را ادا مي فرمايد.
واژه «قرض» از باب «قرض يقرض» و مصدر آن «قرض» است. در بيشتر كتاب هاي لغوي، قرض به معناي قطع كردن يا بريدن معنا شده است. راغب اصفهاني در تعريف قرض آورده است: «چيزي كه [ قرض دهنده] از مالش، به شرح رد مثلش به انسان مي دهد » (مفردات/ 400) نويسنده مجمع البيان، قرض را به معناي قطع كردن گرفته است. (4)
همان گونه كه گذشت، بيشتر لغت شناسان و مفسران، قرض را به معناي قطع كردن گرفته اند. اين معنا شايد بدان جهت است كه گويا كسي كه پول خود را قرض مي دهد، ارتباط يا مالكيت خود را تا مدتي، از آن پول قطع مي كند.
در تعريف اصطلاحي قرض مي توان گفت: قرض، چيزي است كه مردم ميان خود، رد و بدل مي كنند و با آن، نيازهاي يكديگر را برطرف مي سازند.
در معجم مقاييس اللغه آمده است: «قرض مقداري از مال است كه انسان آن را به ديگري مي دهد تا نياز او را برطرف سازد و در موعد مقرر، اصل آن مال را بر مي گرداند. نيز بدين جهت به آن عمل قرضي گفته اند كه عمل قرض دادن مانند آن است كه صاحب مال، بخشي از مال خود را جدا مي سازد و آن را به ديگري مي دهد. (5)
در بيشتر كتا ب هاي لغوي و تفسيري، تعريف خاصي از قرض الحسنه نيامده است.
شايد مراد بسياري از لغت دانان و مفسران از تعريف «قرض» در آثارشان، همان قرض الحسنه باشد؛ زيرا اساسا قرض و قرض الحسنه، هر دو در مقابل «قرض ربوي» قرار دارند.
«در عرف نيز تعريفي كه مردم از قرض الحسنه دارند، تقريبا همان تعريفي است كه عالمان لغت و تفسير از قرض كرده اند. به عبارت ديگر، امروزه بيشتر مردم، قرض الحسنه را قرضي مي دانند كه فرد، براي مدتي به هم نوع نيازمند خود مي دهد و در ازاي آن، هيچ گونه اضافه اي نمي گيرد.»
خداوند منان در قرآن شريف مي فرمايد:
اگر به خداوند قرض حسن بدهيد، خداوند چند برابر آن را به شما اداء خواهد فرمود و شما را خواهد بخشيد. (تغابن/ 17)
دامنه قرض الحسنه
با دقت در سياق آيات مربوط به قرض الحسنه مي توان چنين نتيجه گرفت كه در بيشتر سياق هاي مربوط به آيات قرض، در كنار بحث قرض حسن، مسائلي مانند صدقه دادن، زكات دادن، كمك و شركت در جهاد، ايمان به رسول خدا، قرآن خواندن، احسان و انفاق كردن مطرح شده است.
بيشتر احاديث كه در زمينه قرض دادن از پيامبر اكرم(ص) و ائمه معصوم(ع) به يادگار مانده، مسلمانان را در عمل به سنت حسنه قرض تشويق مي كند، در اين گونه احاديث، به موضوع هاي زير پرداخته شده است: پي آمدهاي قرضي، فايده هاي قرض، ثواب قرض، نوع رفتار قرض دهنده و قرض گيرنده، داشتن نيت اداي قرض (از سوي گيرنده قرض)، كمك خداوند، پيامبر اكرم(ص) و فرشتگان و اولياي الهي در اداي قرض، نتايج دنيوي و مضاعف قرض، مدارا كردن بر قرض گيرنده و گذشت بر او، و برخي مسائل ديگر.
قانون چهارم(شكر)
«ومن شكره جزاه»
(و هر كس كه او را سپاسگزاري كند، پاداشش دهد)
«راغب اصفهاني» در «مفردات» مي گويد «شكر» همان تصور نعمت و اظهار آن است.
گفته شده: اصل كلمه «شكر» از «شكري» به معني «پر» است.
بنابراين شكر عبارت است از: پرشدن از ياد كسي كه به او نعمت داده است.
مرحوم علامه طباطبايي مفسر كبير قرآن درباره شكر مطلق در تفسير گرانسنگ الميزان نوشته است:
«شكر مطلق اين است كه انسان همواره به ياد خدا باشد بي هيچگونه فراموشي، و در راه او گام بردارد بدون هيچگونه معصيت، اطاعت فرمان او كند خالي از هرگونه سرپيچي، و مسلم است كه اين اوصاف در كمتر كسي جمع مي شود و اين كه بعضي اصولا آن را محال پنداشته اند، بي اساس است و دليل بر عدم آشنايي آنها به مفاهيم و اين مراحل از عبوديت است».(6)
قانون شكر يعني ارتباط مستمر شاكر با امتداد سايه سار رحمت بي انتهاي الهي چنانكه در مصحف شريف از اين قانون خداوند منان رمزگشايي نمود آنجا كه مي فرمايد:
«واذ تأذن ربكم لئن شكرتم لازيدنكم... (ابراهيم/7) و باز به خاطر آريد وقتي كه خدا اعلام فرمود كه شما بندگان اگر شكر نعمت به جاي آريد بر نعمت شما مي افزايم.»
و نيز در فلسفه شكر و اينكه نتيجه شكر به شاكر مي گردد در سوره لقمان به ما مي آموزد:
و قطعا ما به لقمان حكمت داديم. شكرگزار خدا باش و هر كس كفران بورزد (هيچ ضرري به خدا نخواهد زد بلكه به ضرر خودش تمام خواهد گشت) زيرا خداوند بي نياز و همه صفات و افعالش شايسته و محمود مي باشد.» (لقمان/12)
حضرت سليمان(ع) پس از مشاهده عنايت فراوان خداوند متعال چنين گفت:
«اين از احسان و عنايت پروردگار من است تا مرا آزمايش نمايد كه آيا شكر او را خواهم گذاشت يا كفران نعمت خواهم كرد و هر كس شكرگزار باشد به سود خويشتن شكر مي گذارد و هر كس كفران مي ورزد (به ضرر خودش تمام خواهد شد) زيرا پروردگار من بي نياز و بخشنده است.» (نمل/4)
شكر خدا يا سپاس از مردم
«همواره سپاس و تشكر، در مقابل «نعمت» است. نعمت و احسان هم يا مستقيما از سوي خدا به ما مي رسد، يا بندگان خدا واسطه خيرند و نيكي بر دست آنها جاري مي شود و ما از نيكوكاريها و ياريها و مساعدتهاي مردم بهره مند مي شويم و «نعمت الهي» از اين طريق شامل ما مي گردد. تصور نشود كه «شكرخدا» با «سپاس از مردم» منافات دارد، بلكه گاهي شكر الهي در سايه تقدير و تشكر و حق شناسي از مردم تحقق مي پذيرد و خداوند به اين گونه سپاسگزاريها راضي است، بلكه به آن دستور مي دهد.
پس، بحث شكر، اختصاص به زبان ذاكر و قلب شاكر و سجده شكر در برابر نعمتهاي الهي و در پيشگاه خداوند متعال ندارد، بلكه جلوه اي از شكر هم در ارتباط با نعمت ها و نيكي هايي است كه از مردم به ما مي رسد و نسبت به آنان هم بايد شاكر باشيم». (7)
از حضرت رضا(ع) روايت است: «من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكر الله عزوجل» (8) هر كس مخلوق هاي نعمت دهنده را سپاس نگويد، خدا را سپاس نگفته است.
اين حقيقت، به تعبيرهاي گوناگون و به صور مكرر در روايات اسلامي آمده است.
از امام سجاد(ع) نقل شده است: «اشكر كم لله اشكر كم للناس» (9)
شكرگزارترين شما نسبت به خدا، كسي است كه نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد.
و از پيامبر اكرم نقل شد كه فرمود: من لا يشكر الناس لايشكر الله» (10) كسي كه مردم را سپاس نگويد، شكر خدا را هم انجام نمي دهد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- جعفري، محمدتقي، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، ج15،
دفتر نشر فرهنگ اسلامي
2- تفسير نمونه، ج3، با همكاري جمعي از نويسندگان، دارالكتب الاسلاميه.
3- صحيحه وسائل، ج 4، ص .1109
4- طبرسي، مجمع البيان، كتابخانه اسلاميه، بي تا، ج 6 ص .255
5- احمدبن فارس، مقاييس اللغته، قم، دارالكتب العلميه، بي تا،
ج 5، ص .71
6- طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ج 4، ص .38
7-محدثي، جواد، اخلاق معاشرت، بوستان كتاب.
8-ميزان الحكمه، ج5، ص .153
9-همان، ص .148
10-نهج الفصاحه، حديث .1201

 



مديريت آب از ديدگاه قرآن

در مقاله حاضر نويسنده به بررسي نقش و جايگاه مديريت آب از نظر فرهنگ قرآني در پيشرفت و آباداني كشور و نيز اهميت آب در تداوم چرخه زندگي پرداخته است .
¤ ¤ ¤
ضرورت اصلاح الگوي مصرف آب
آب يكي از مهم ترين عوامل در ايجاد موجودات زميني است. و لذا آب را مايه زندگي و حيات دانسته اند. با اينكه بيش از دو سوم سطح زمين را آب اشغال كرده و قاره ها را آبهاي اقيانوس هاي بزرگي چون آرام و اطلس احاطه كرده است، با اين همه مشكل بخش عظيمي از موجوداتي كه در خشكي زندگي مي كنند، كمبود آب به ويژه آب شيرين است.
ايران در منطقه اي از جغرافياي زمين قرار گرفته كه كمبود آب شيرين در آن به طور كاملا محسوس است. در حال حاضر منازعاتي در جهان شكل گرفته كه از آن به جنگ آب ياد مي شود. در جهان امروز، تسلط و مديريت آب به معناي تسلط بر ثروت و قدرت است.
البته ايران از نعمت آبهاي باراني به مقدار زياد بهره مند است، ولي مشكل آن جاست كه بيش از هشتاد درصد از آب براي كشاورزي به شكل غيراصولي استفاده مي شود و بخش اعظم آن هدر مي رود. اين جاست كه مساله مديريت آب براي جهاد اقتصادي و توسعه و شكوفايي اقتصادي معنايي خاص مي يابد كه از سوي مقام معظم رهبري بر آن تاكيد شده است.
رهبر انقلاب اسلامي با تاكيد بر اينكه مسئولان بايد اهميت ارتقاي سهم بهره وري در رشد اقتصادي كشور را براي مردم تبيين كنند، خاطر نشان كردند: از جمله اقدامات ديگري كه بايد در عرصه اقتصادي كشور انجام شود عبارتند از: كاهش نرخ بيكاري و افزايش اشتغال، افزايش سرمايه گذاري بخش خصوصي و توانمندسازي بخش خصوصي با ايجاد تعاوني ها، آماده سازي زير ساخت هاي حقوقي و قانوني، حمايت از شكوفايي كار، مشاركت مستقيم مردم در اقتصاد و ايجاد زمينه هاي لازم براي صرفه جويي در مواد اساسي بويژه آب مصرفي در بخش كشاورزي.
حضرت آيت الله خامنه اي بر لزوم اصلاح شيوه هاي آبياري و اصلاح الگوي مصرف آب در بخش كشاورزي تاكيد كردند و افزودند: امروز در كشور ما 90 درصد آبي كه ما مصرف مي كنيم در بخش كشاورزي مصرف مي شود. اگر شيوه هاي آبياري كشاورزي را دولت بتواند به توفيق الهي اصلاح بكند و اگر از اين 90 درصد ده درصد كم بشود شما ببينيد چه اتفاقي مي افتد. ما در بخش هاي ديگر- بخش خانگي، بخش صنعتي و ساير بخشهايي كه به آب نياز دارد- فقط با 10 درصد آب كشور كار مي كنيم و از 10 درصد آب كشور استفاده مي كنيم. اگر بتوانيم در بخش كشاورزي 10 درصد صرفه جويي كنيم ببينيد چه اتفاقي مي افتد. در واقع دو برابر امكانات بهره برداري در بخش غيركشاورزي به وجود مي آيد كه اين امر بسيار با ارزشي است.
آب، مايه زندگي و حيات
آب، يكي از عناصر تشكيل دهنده، زمين است. سطح عظيمي از زمين را آب پوشانده است. همه آن چه از آن به نام موجود زنده، ياد مي كنيم، وابسته به آب هستند و حيات و زندگي خود را از آن دارند. خداوند درباره نقش بنيادين آب در حيات و زندگي موجودات مي فرمايد: و جعلنا من الماء كل شيء حي؛ هر زنده اي را ما از آب قرار داده ايم. (انبياء، آيه 30 و نيز نگاه كنيد: نور، آيه 45)
در اين ميان، نقش آب شيرين و گوارا در بقا و تداوم زندگي بشر و بسياري از گياهان و جانوران محسوس تر است؛ چرا كه آب شور و تلخ، نمي تواند تأثير چنداني در بقاي انسان و گياهان و جانوران خشكي داشته باشد. به اين معنا كه بخش بزرگي از موجودات زنده اي كه در خشكي زندگي مي كنند، برخلاف جانوران دريايي، نيازمند آب شيرين و گوارا براي ادامه حيات خود هستند. از اين رو از آب شيرين و گوارا به نام رزق الهي ياد شده است. (بقره، آيه60)
خداوند در آيات 68 تا 70 سوره واقعه از ارزشمندي آب شيرين و گوارايي كه از ابرها فراهم مي آيد به عنوان يك نشانه خداشناسي و معادشناسي ياد مي كند و انسان ها را به تدبر در اين امر فرامي خواند. در حقيقت آب شيرين و گوارايي كه از ابرها مي بارد، منت الهي بر انسان است كه مي بايست شكرگزار آن باشد. (همان آيات) هر كسي با نگاهي به كيفيت و چگونگي دست يابي آدمي به آب شيرين و گوارا كه از ابرها و چشمه سارها و چاه ها به دست مي آيد مي تواند توجه خداوند به رزق بشر و ادامه حيات وي را دريابد و نسبت به اين نعمت ها سپاسگزار خداوند باشد و بر مشيت خداوندي شكر نمايد. (حجر، آيه22، نحل، آيه10، فرقان، آيات 48 و 49 و فاطر، آيه12)
آب شيرين و گوارا و پاكيزه به ويژه اگر سرد و خنك باشد، مطلوب بشر است و انسان اين نوع آب را دوست دارد و براي او ارزشمند است. (فاطر، آيه12، ص، آيه42؛ و نيز مرسلات، آيه27) در اين ميان آب باران به سبب داشتن اين ويژگي ها، آب مناسبي براي بشر است و لازم است تا انسان سپاسگزار باراني باشد كه اين علاقه انسان را برآورده مي سازد. (حجر، آيه22؛ نحل، آيه10؛ فرقان، آيات48 و 49) از اين رو خداوند از آب باران به عنوان آب مبارك و پربركت ياد مي كند كه نيازهاي بشر و ديگر موجودات را در بهترين و آسان ترين شكل تأمين مي كند. (اعراف، آيه96؛ ق، آيه90)
از آن جايي كه درصد آب شيرين و گوارا نسبت به آب شور و تلخ بسيار اندك است، مسئله چگونگي مصرف يا مصرف بهينه آن در آموزه هاي دستوري قرآن مطرح شده است و خداوند از انسان ها خواسته تا در مصرف بهينه و به دور از هر گونه اسراف و تبذير آب بكوشند، به طوري كه هر گونه مصرف نابجا و نادرست آب گوارا و شيرين، به معناي عمل فاسد (بقره، آيه60) يا اسراف و زياده روي (اعراف، آيه31) شناخته شده و كساني كه از مصرف بهينه تجاوز مي كنند به عنوان مفسدان در زمين و انسان هايي كه خداوند آنان را دوست نمي دارد، معرفي مي شوند. (همان آيات)
گزارش هاي قرآني بر اين معنا تأكيد دارد كه مصرف بهينه آب به ويژه در جاهايي كه كمبود آب وجود دارد، امري لازم و ضروري است. مصرف بهينه آب بايد به گونه اي صورت گيرد كه كمبود آب آسيبي به محيط زيست گياهي و جانوري وارد نسازد.
از آيه155 سوره شعراء و 27 و 28 سوره قمر به دست مي آيد كه انسان لازم است به گونه اي آب را مصرف و سهميه بندي كند تا جانوران و گياهان نيز از آن بهره مند شوند. اين كه خداوند براي ناقه صالح سهميه اي از آب قرار داده، به معناي حق ثابتي براي جانوران و گياهان از آب شيرين مصرفي است.
انسان ها مي بايست به آب هاي سطحي چون آب باران، آب رودها و آب چشمه ها كه در دسترس آسان بشر و شيرين و گوارا و پاك است، توجه ويژه داشته باشند و اجازه ندهند تا به هر شكلي آلوده يا اسراف شود و به درستي مصرف نشود.
اصولا آب هاي سطحي و روان، آب هاي چشم نواز و دلپذيري هستند كه جلوه هاي زيباي آن بشر را به وجد و سرور مي آورد و افسردگي و غم را از دل ها مي زدايد. از اين رو، مي بايست به جنبه هاي زيباشناختي و تأثيرات رواني آب هاي جاري توجه داشت و آن ها را به شكل نادرستي تغيير نداد. (حجر، آيه 45؛ اسراء، آيات 90 و 91؛ رحمن، آيات 46، 62 و 66 و آيات ديگر)
به هر حال، آب مايه حيات و تداوم زندگي بشر و ديگر جانوران است و در اين ميان آب شيرين به ويژه براي انسان و گياهان و موجودات خشكي بسيار مهم و حياتي است؛ چرا كه بقاي اينان به آب شيرين به دور از تلخي و شوري است و براي بسياري از آنان، آب شيرين مطلوب مي باشد. (فاطر، آيه12) بنابراين لازم است تا جهت بقاي گياهان و جانوران، در مصرف و مديريت آب تلاش كنيم و به عنوان خليفه الهي در زمين، نقش آبادسازي و ربوبيت خود را به درستي انجام دهيم.
نقش آب در زندگي
با نگاهي به مطالب پيشين مي توان به درستي از نقش آب در زندگي آگاه شد. با اين همه براي تبيين ارزش آب به ويژه آب هاي شيرين در زندگي موجودات زميني، لازم است تا نگاهي دوباره به اين موضوع داشته باشيم تا زماني كه از مديريت آب و مصرف بهينه آن سخن گفته شد، ارزش مصرف بهينه و مديريت آب به خوبي معلوم شود.
بي گمان آب، مهم ترين نقش را در آباداني زمين ايفا مي كند؛ زيرا در عمران و آباداني زمين همين بس كه اگر هر جا آب يافت شد، زندگي و حيات معنا مي يابد. از اين رو آبادي و اجتماعات بشري را به آب مرتبط دانسته اند و با نگاهي به جوامع بشري بلكه جانوري و گياهي مي توان دريافت هر جايي كه آب يافت شد، زندگي و حيات معنا يافت و اجتماعات انساني، جانوري و گياهي شكل گرفت.
خداوند نيز در آيات بسياري از جمله آيات 22 و 164 سوره بقره و 99 سوره انعام و 57 سوره اعراف از نقش آب در آباداني زمين سخن به ميان آورده و در آيه 6 سوره انعام به صراحت اعلام مي كند كه آب به ويژه آب هاي باران كه گوارا و شيرين است با ايجاد رودها و نهرها و بركه ها، عامل اساسي در شكل گيري شهرها و تمدن هاي بشري بوده است.
آب افزون بر اين كه بهداشت و نظافت ظاهري و جسمي بشر را سبب مي شود (بقره، آيه 222؛ فرقان، آيه 48)، همچنين آرامش روحي و رواني بشر را تأمين مي كند. (انفال، آيه 11)
آب، مهم ترين، عامل قدرت و فزوني آن است. (انعام، آيه 6؛ هود، آيه 52) آب اين نقش را از طرق مختلف ايفا مي كند. از جمله اين كه موجب افزايش محصولات و فرآورده هاي غذايي، افزايش جمعيت و ثروت جوامع بشري مي شود و اين گونه به جوامع قدرت مي بخشد.
بي گمان به همان اندازه كه انسان با آب ارتباط دارد، گياه و جانور نيز به آب وابسته است؛ زيرا مايه حيات و بقاي آنان است. در اين ميان افزايش بارندگي، به معناي افزايش گياه و تنوع آن در سطح زمين است و آب نقش بي بديلي را در اين زمينه ايفا مي كند. از اين رو بارها خداوند در آياتي از جمله 265 سوره بقره و 99 سوره انعام و 4سوره رعد، از نقش آب در پيدايش سبزه و گياه و باغ و بوستان سخن به ميان مي آورد.
از نظر قرآن، انسان و جانوران وابسته به گياهان هستند و از حبوبات (انعام، آيه99؛ نباء، آيات 14و 15)، دانه هاي روغني (مؤمنون، آيات 18و19)، ميوه ها (نحل، آيات10 و 11) و برگ و چيزهاي ديگر آن استفاده مي كنند. افزون بر اين كه جانوران از علوفه و دانه ها و ميوه هاي گياهان استفاده كرده و انسان نيز از گوشت و شير و پوست و ديگر فرآورده هاي جانوري سود مي برد و تغذيه مي كند. اين گونه است كه ارتباط تنگاتنگي ميان انسان با گياهان و نيز جانوران ايجاد مي شود.
خداوند در آياتي از جمله آيه24 سوره يونس و 10 سوره نحل، از نقش اساسي آب در دامداري و تأمين علوفه دام سخن به ميان مي آورد و يادآور مي شود كه چگونه اين افزايش دام و دامداري در رشد تغذيه و سلامت آن براي انسان نقش ايفا مي كند و موجبات ثروت و قدرت بشر مي گردد.
به سخن ديگر، آب افزون بر اين كه موجبات زيبايي طبيعت با افزايش گياهان و رونق كشاورزي مي شود، موجب افزايش دام و در نتيجه ثروت و قدرت جوامع بشري نيز مي شود. (يونس، آيه24؛ انعام، آيه99؛ حج، آيه5 و آيات ديگر)
بنابراين، نمي توان از نقش آب هاي شيرين و گوارايي كه از طريق باران، چشمه سارها، چاه ها و رودها به دست مي آيد، در زندگي بشر غافل شد. هرگونه غفلت از اين مهم به معناي كاهش ثروت و قدرت بشر و بازماندن از قافله رشد و شكوفايي تمدني است. از اين رو، لازم است تا آب هرچند كه فراوان باشد، مديريت شود، چه رسد كه با كمبود جدي آبهاي شيرين در سطح جهان مواجه هستيم و هرگونه اخلال و اختلال و فساد در آبهاي شيرين و گوارا به معناي افساد در زمين و محيط زيست تلقي مي شود و مي بايست از آن پرهيز كرد.
مديريت آب و مصرف بهينه
باتوجه به ارزشمندي و جايگاه ويژه و اختصاصي آب بويژه شيرين آن، لازم است تا همگان بسيج شوند و در مصرف درست و بهينه آب بكوشند و مصرف آن را مديريت نمايند تا همه بخشهاي گياهي، جانوري و انساني به درستي و متناسب به نياز، از آب مطلوب و گوارا بهره مند شوند.
آيات قرآني، بر مديريت صحيح آن تأكيد دارند و از انسان ها خواسته شده تا ضمن حفاظت بر منابع آبي و پرهيز از آلودگي آن، در مصرف درست و بهينه آب كوشا باشند و لذا از هرگونه اسراف و تبذير آب پرهيز داده شده است و كساني كه به آلوده سازي آب اقدام مي كنند و يا مصرف نادرست و اسراف گونه اي را در پيش مي گيرند به عنوان انسان هاي فاسد شناسايي شده و از جرگه انسانهاي محبوب خداوند خارج شده و جزو انسان هاي مبغوض قرار مي گيرند.
اين كه شخص به عنوان فاسد بلكه مفسد در زمين شناخته شود و مورد خشم و غضب خداوند قرار گيرد، به معناي آن است كه گامي بر خلاف فلسفه و اهداف آفرينش برداشته و فرصتهاي بسياري از ديگران سلب كرده و مي بايست به سبب اين ظلم و ستم بزرگ به خود و ديگران، مجازات شود. (بقره، آيه 60؛ اعراف، آيه 31)
براي اين كه همگان از گياهان و جانوران و انسانها از آب به مقدار موردنياز بهره مند شوند، لازم است تا انسان به حكم وظيفه آباداني و عمران زمين (هود، آيه 6) و نيز به حكم خلافت الهي بر موجودات جهان (بقره، آيه 30) در شرايط عادي در مصرف به جا و درست آن بكوشد و در آبها افساد و فساد نكرده و آن را آلوده نسازد. همچنين در شرايط غيرطبيعي و دوره كمبودها و خشكسالي ها با سهميه بندي، همه موجودات را از دسترسي به آب سالم و گوارا بهره مند سازد. از اين رو هرگونه تجاوز به سهميه بندي از سوي انسان به عنوان ظلم شناخته و تفسير شده و به طور طبيعي مجازاتي در دنيا و آخرت بر اين گونه رفتارهاي ستمگرانه تعيين شده است. (بقره، آيه 60)
از روش هاي مديريت آب به ويژه آب هاي سطحي و باران ها و سيلاب ها، ايجاد سد است. خداوند در آياتي به نقش سدسازي در مديريت آب و رشد و شكوفايي اقتصادي و دست يابي به تمدن هاي قدرت مند و ثروت مند اشاره مي كند. به عنوان نمونه به سد مارب در يمن و دوره حكومت سبائيان اشاره كرده و مي فرمايد كه اين سد موجب افزايش ثروت و قدرت جامعه شد ولي به سبب كفر آنان، خداوند اين سد را خراب كرد كه به تبع ويراني اين سد، جامعه از رشد و شكوفايي باز ماند و از تمدن ساقط شد.
هرچند كه سدسازي از سوي ذوالقرنين براي جلوگيري از اقوام ياجوج و ماموج بود، ولي از اين اشارات قرآني مي توان اين معنا را به دست آورد كه سدهايي كه ساخته مي شود، بايد سدهاي با استحكام باشد تا در برابر امواج خروشان سيلاب ها يا اقوام مقاومت كند. سدي كه ذوالقرنين ساخت، از آهن و مس گداخته بود كه استحكام زيادي داشت. بنابراين، توجه به استحكام و مقاومت بالاي سد در سدسازي براي مهار سيلاب ها و آب هاي باران و رودها ضروري است. (كهف، آيه 94 تا 97)
درباره سد مارب نيز گفته شده كه از استحكام خوبي برخوردار بود. سد مارب به وسيله «سبأبن يشجب بن يعرب»، بنيان نهاده شد، گرچه اجل به او مهلت نداد تا اتمام آن را ببيند. سپس پادشاهان حمير، كار آن را به پايان رساندند. گويند: اين سد بين كوه هاي آن ناحيه [ دربين سه كوه] برپا شده بود و تمامي سيلاب هاي منطقه را مهار و ذخيره سازي مي نمود. (تاريخ ابن خلدون، ج 1، ص 346) مفسران، آيه 16 سبأ را- كه باغهاي سبأ به وسيله سيل عرم نابود شد- درباره آب همين سد دانسته اند كه پس از شكسته شدن و جريان آب، موجب نابودي باغها و انقراض قوم سبأ و تمدن عظيم آنان در يمن شد. (تفسيرالتحرير و التنوير، ج 22، جزء 26، ص 169-170)
مديريت آب به معناي تغيير در محيط زيست و افزايش اكسيژن و خنك كردن محيط و بوم زيست، افزايش گياهان و جانوران و تغييرات آب و هوا به سمت اعتدال، (بقره آيات 164 و نور آيه 45 و انبياء آيه 30) است، زيرا هر جنبنده اي از آب پديد مي آيد (نور آيه 45) و زنده شدن موجودات، از آب (انبياء آيه 30) است و اگر آب در جايي فراهم آيد به ويژه آب شيرين باران كه داراي خواص بسياري خصوصا در پرورش دام و گياه است، هم، افزايش گياهان را سبب مي شود و هم تعديل آب و هوا را موجب مي شود.
قوم سبا با مديريت آب توانسته بودند كويري را به گلستان تبديل كنند، ولي همين كه سد از ميان رفت و سيل هاي خروشان سد، گياهان و جانداران و انسانهاي پيرامونش را به هلاكت كشاند، پس از آن هرگز آن سرزمين رنگ آبادي و آباداني و تمدن پيشين را نديد و تجربه دوباره اي نكرد.
نكته اي كه خداوند در مديريت آب به آن توجه مي دهد، مسئله سهميه بندي آب به ويژه در خشكسالي و مناطقي است كه همواره با كمبود آب مواجه هستند. در سهميه بندي آب مي بايست به گونه اي عمل شود تا همه موجودات از گياهان و جانوران و انسان به مقدار مناسب و مورد نياز از آب بهره مند شوند. بنابراين، در مديريت آب تنها اموري چون گردآوري، نگه داري و حفظ آن مطرح نيست، بلكه سهميه بندي به مقدار مورد نياز نيز مورد توجه قرار مي گيرد. بر اين اساس، هر گونه روش هاي علمي كه بتواند مصرف را مديريت نمايد و به مقدار مورد نياز براساس سهميه مناسب در اختيار هر بخش از كشاورزي، دامداري، بهداشت و آشاميدن قرارگيرد، چنين مديريتي مطلوب خواهد بود. (شعراء، 155؛ قمر27 و 28)
مشكل عمده اي كه اكنون كشور ايران با آن مواجه است، مشكل مصرف نادرست آب در بخشهاي گوناگون است. چنان كه گفته شد، آب در بخش هاي گوناگون صنعتي، كشاورزي، دامداري، بهداشت و تغذيه، به درستي سهميه بندي نشده است. با آن كه ايران در منطقه كم باران جغرافيايي قرار دارد، ولي حجم عظيم آب هاي شيرين كه در اين مناطق جغرافيايي جريان دارد، به گونه اي است كه در طول تاريخ، بزرگترين تمدن هاي بشري را پديد آورده است.
از آن جايي كه بخش كشاورزي به طور نادرست از آب استفاده مي كند، بخش اعظم آب هاي شيرين و گواراي ايران هدر مي رود بي آن كه مقدار افزوده كشاورزي چشم گير باشد. اين در حالي است كه با بهينه سازي مصرف و سهميه بندي آن از طريق آبياري قطره اي و مانند آن مي توان نه تنها سطح زير كشت را افزايش داد، بلكه ثروت و قدرت ايران را با همين مقدار آب چنان بالا برد كه تمدن اقتصادي شكوفايي را در جهان دوباره شاهد باشيم. باشد اين گونه عمل كنيم و اجازه ندهيم تا اين ثروت خدادادي اسراف شود و يا به افساد كشيده شود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14