(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 9 آبان 1390- شماره 20062

بررسي ديدگاه قرآن درباره سنت امتحان با مال
بيت المال آزموني سخت و فريبنده
نگاهي به مشكلات آموزش قرآن دركشور (بخش پاياني)
آسيب شناسي روشهاي فعلي آموزش قرآن



بررسي ديدگاه قرآن درباره سنت امتحان با مال
بيت المال آزموني سخت و فريبنده

علي جواهردهي
دنيا خانه امتحان و آزمون انسان است. دركاركردهاي آزمون سخن بسيار است. ازجمله مهمترين كاركردهاي آن مي توان به خودسازي و فعليت يابي استعدادها درشرايط سخت آزموني و ظهور و بروز حقيقت هرانساني اشاره كرد. در اين آزمون ها مدعيان خلافت الهي مي توانند با حقيقت خود آشنا شوند و بدانند تا چه اندازه دراين مسير داراي عزم هستند.
بسياري از مردم دراين آزمون هاي الهي شكست مي خورند و برخلاف ادعاهاي زيادي كه دارند، به جاي آنكه مظهر خدايي باشند، مظهر شيطان مي شوند و سرمايه وجودي خويش را در قمار زندگي به شيطان و ابليس مي بازند و زيانكار از دنيا و آخرت مي روند و تا ابد در آتش نقص و فراق كمال مي سوزند.
از جمله آزمون هاي سخت و دشوار الهي، آزمون با مال بويژه با بيت المال است. كساني كه در اين آزمون، سربلند بيرون مي آيند هرچند كه اندك هستند، ولي در اوج انسانيت قرار دارند. در مقابل، شمار بسياري با خيانت در بيت المال، خود را براي هميشه تباه مي سازند.
نويسنده دراين مطلب با اشاره به مسئوليت انساني در قبال خود و جامعه، با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا نقش خيانت در بيت المال را در تباهي فرد و جامعه تبيين نمايد.
سنت امتحان و آزمون الهي
يكي از سنت هاي الهي، آزمون و امتحان بندگان است تا هركسي هر آن چه شايسته و بايسته اوست از طريق آن به دست آورد. امتحان به انسان كمك مي كند تا استعدادهاي خويش را بشناسد و فعليت بخشد. درعرصه امتحان و آزمون است كه انسان اسماء و صفات الهي سرشته در ذات خويش را مي شناسد و براي رهايي از فشار آزمون، آن را به فعليت در مي آورد و آن صفت و اسم را درخود ظهور مي دهد.
دريك فرآيندي اين امكان براي آدمي فراهم مي آيد تا در پرتو امتحان، يكايك اسماء و صفات سرشته در ذات و نهاد خويش را آشكار كرده و فعليت و ظهور بخشد و اين گونه متاله (خدايي) شود و قابليت اين را بيايد تا به عنوان عبدالله، خلافت الهي را برعهده گيرد و بر آفريده ها و كائنات به عنوان مظهر خداوندي ربوبيت كند.
سنت آزمون كاركردهاي ديگري نيز دارد، زيرا بسياري از موجودات، مدعي خلافت الهي هستند اما با آزمون هاي الهي دانسته مي شود كه اينان تنها مدعيان اين مقام مي باشند. از اين رو فرشتگان در آزمون الهي براي ادعاي خلافت شكست مي خورند و نمي توانند حتي در مقام انباء و اخبار از اسماء و صفات الهي برآيند تا چه رسد كه آن را درخود فعليت و بروز دهند.
خداوند درآيات 30 تا 33سوره بقره به ادعاي فرشتگان و شكست و ناكامي آنان درآزمون الهي براي رسيدن به مقام خلافت الهي اشاره كرده است. همچنين ابليس نيز در آزمون ديگر الهي نتوانست سربلند بيرون آيد، درحالي كه خود را شايسته خلافت الهي و برتر از آدم (ع) مي دانست، (اعراف، آيه 12) درحالي كه شرط نخست خلافت يعني بنده خدا بودن از طريق اطاعت فرمان هاي الهي را نيز نداشت و حاضر به پذيرش ولايت مطلق الهي نبود. از اين رو از سجده بر آدم(ع) سر باز مي زند و ولايت مطلق الهي و اطاعت كامل از خداوند را نمي پذيرد. (بقره، آيه 34؛ اعراف، آيات 11 و 12 و آيات ديگر) درحقيقت موجودي كه ولايت مطلق الهي را نمي پذيرد، نمي تواند خود را شايسته قائم مقام درخلافت بداند. اين حقيقت بر مدعي خلافت و ديگر شاهدان ساحت قدس الهي، با آزمون الهي آشكار شده است.
در ميان انسان ها نيز مدعيان خلافت مطلق و مقيد بسيار است. از جمله اين انسان ها مي توان به مدعيان مسلماني و تسليم در برابر خداوند و نيز مدعيان ايمان اشاره كرد. خداوند در آيه 2 سوره عنكبوت به صراحت از آزمون و فتنه هاي الهي سخن به ميان مي آورد كه براي تبيين ايمان افراد براي خود و ديگران انجام مي شود تا دانسته شود تا چه اندازه در اين ادعا صادق و راستگو هستند.
مال و ثروت، آزموني سخت
اصولا دنيا مكان ساختن انسان براي ابديت است. از اين رو دنيا را خانه آزمون، امتحان و فتنه دانسته اند. در اين كوره آزمون هاي الهي تنها كساني سربلند بيرون مي آيند كه در قول و فعل، صادق باشند.
از مهمترين آزمون هاي دنيوي براي انسان مي توان به آزمون مال اشاره كرد. مال هر آن چيزي است كه انسان مالك آن مي شود كه از مصاديق مهم آن، چارپايان و زر و سيم است. (لسان العرب، ابن منظور، ج 13، ص 223) در فقه، مال هر آن چيزي است كه مورد معامله قرار گيرد و داراي نفع عقلايي و حلال و قابل نقل و انتقال باشد. (مكاسب شيخ انصاري، ص 20 و 79)
مال از آن جايي كه امكاناتي براي تحقق آسايش و نوعي آرامش براي انسان است، در زندگي دنيوي از جايگاه ويژه اي برخوردار مي باشد؛ زيرا مال همانند آب براي كشتي وجود انساني در دنياست. اگر مال نباشد، انسان نمي تواند كشتي وجود خويش را معنا بخشد و به حركت درآورد. اما همين مال با نفوذ در كشتي جان و دل آدمي و تسلط بر آن، كشتي وجود آدمي را تهديد به غرق شدن و نيستي مي كند. بنابراين، تعامل با مال در دنيا بسيار سخت و دشوار و حساس و دقيق است.
ارزش اموال و دارايي در بينش قرآني به سبب خير بودن آن است. به اين معنا كه بتواند در مسير تحول انساني به او ياري رساند. خير به معناي بهره مندي از چيزي در مسير كمال يابي است. بنابراين، تنها مال زماني خير و ارزشي مي شود كه ارزش آن به عنوان مقدمه دست يابي به كمال قلمداد شده و به درستي در مسير همين تحولات كمالي مورد استفاده قرار گيرد. (بقره، آيات 180، 215، 272، 273؛ كهف، آيه 95؛ حج، آيه 11؛ قصص، آيه 24 و آيات ديگر)
مال در اين صورت ارزش و نقش معنوي مي يابد و بهشت كمالي آدمي را رقم مي زند (توبه، آيه 111) از اين رو مال به كار رفته شده در عمل صالح همراه با ايمان و نيت رسيدن به كمال، مورد تمجيد خداوند قرار مي گيرد و جايگاه ارزشي به دست مي آورد. (سبا، آيه 37)
در حقيقت در بينش و نگرش قرآني، مال تنها ارزش مقدمي و بسترساز براي حركت كشتي وجود انسان به سوي ساحل الوهيت و ربوبيت الهي است. بنابراين در نظام فكري اسلام، مال به خودي خود هيچ ارزش اصيل ندارد (مدثر، آيات 11 تا 17 و آيات ديگر) و تنها به اعتبار بهره مندي در شدن هاي كمالي از جايگاه ابزاري مفيد برخوردار شده و به عنوان خير و فضل الهي معرفي مي شود. (بقره، آيه 198، مائده، آيه 2 و آيات ديگر)
اين در حالي است كه برخي براي مال ارزش واقعي قايل شده و همه تلاش و كوشش خود را مصروف به دست آوردن و گردآوري آن مي كنند. اين گونه است كه مال براي آنان به عنوان هدف اصيل و غايي ارزش مي يابد. (هود، آيه 12) و از نظر آنها تنها كساني داراي ارزش انساني هستند كه داراي مال بيشتر و فراوان تر باشند. (بقره، آيه 247)
اهميت مال در زندگي دنيوي بشر موجب شده كه خداوند آن را به عنوان يكي از مهمترين ابزارهاي آزمون و امتحان الهي قرار دهد. (قلم، آيه 17) خداوند در اين آيه و آيات 36 و 37 سوره محمد به انسان ها هشدار مي دهد كه ضعف آنها در برابر مال، خود مهمترين عامل است تا خداوند مردم را بدان بيازمايد تا سيه رو شود هر كه در او غش باشد.
خداوند همچنين در آيه 28 سوره انفال به مومنان هشدار مي دهد كه آنان را از طريق مال و فرزند مي آزمايد و در حقيقت مال و فرزند اهل ايمان، خود ابزاري براي آزمايش آنان از جانب خداوند است. از اين رو از مال و فرزند به عنوان فتنه ياد مي شود. (تغابن، آيه 15)
از آن جايي كه مال و فرزند براي هر كسي در دنيا عزيز است، پيروزي و موفقيت در اين آزمون ها بسيار مشكل و به همان اندازه ارزشمند است. (انفال، آيات 28 و 29؛ آل عمران، آيه 186)
آزمون بيت المال در دستان مومنان
مسايلي كه در قرآن مطرح شده به دو دسته مسايل شخصي و اجتماعي تقسيم مي شود. از نظر قرآن، حوزه مسايل شخصي را مي بايست از حوزه مسايل اجتماعي جدا كرد؛ زيرا آثار و پيامدهاي هر يك از دو حوزه متفاوت است، پس لازم است براساس تاثيرات هر حوزه اي به مساله نگريست. اين گونه است كه فقه اسلامي به دو دسته فقه فردي و اجتماعي دسته بندي مي شود.
به عنوان نمونه در فقه فردي مي توان به احتياط بسنده كرد ولي در فقه اجتماعي احتياط نه تنها مفيد نيست بلكه عامل مخرب و دين زدا از جامعه است. نگاه اسلام به مسايل فردي، نگاهي همراه با اغماض و تسامح بسيار است. اما در مسايل اجتماعي سخت گيري به يك معنا بيشتر است؛ زيرا فراتر از حوزه گناه به محدوده جرايم داخل مي شود و مجازات تنها اخروي نيست بلكه مجازات هاي دنيوي نيز صادر مي شود.
به عنوان نمونه شراب خواري در خانه يا بي حجابي در اجتماع بسته و زنا بدون فسق و فجور آشكار، گناه كبيره است و مجازات و عذاب اخروي دارد، ولي همين مسايل در حوزه عمل اجتماعي نه تنها گناه كبيره، بلكه فساد بلكه افساد و حتي گاه محاربه دانسته مي شود و مجازات قانوني سختي در دنيا براي آن وضع شده كه تا حد قتل و كشتن نيز مي رسد.
تعرض به اموال اشخاص هر چند كه گناه و گاه جرم قانوني است، ولي تعرض به اموال عمومي افزون بر جرم عادي گاه به عنوان يك عمل در حد محاربه دانسته شده و مجازات بر آن تشديد مي شود.
يكي از مهم ترين آزمون هاي الهي مؤمنان، آزمون با بيت المال است. البته هر مسئوليتي در نظام اسلامي، مسئوليتي سنگين است؛ زيرا شخص افزون بر پاسخ گويي به مردم مي بايست پاسخ گوي خداوند نيز باشد و خداوند در همين دنيا افزون بر آخرت شخص را مجازات مي كند. اين مجازات هر چند كه گاه از طريق اعمال قانون و اجراي آن انجام مي گيرد، ولي افزون بر اين، خداوند خشم و غضب خويش را نصيب كساني مي كند كه مسئوليت خود را به درستي انجام نمي دهند. خشم الهي موجب بدبختي شخص در دنيا و آخرت مي شود.
خداوند از مؤمنان دانا و توانا خواسته است تا مديريت اقتصادي جامعه و بيت المال را به عهده گيرند. اين افراد مؤمن افزون بر اين كه بايد دانا به علم اقتصاد و توانا به مديريت اقتصادي باشند، در امانتداري و حفظ بيت المال بكوشند.(يوسف، آيه 55)
اصل امانتداري در حوزه اقتصاد دولتي و بيت المال بسيار مهم و اساسي است. هرگونه خيانت در بيت المال، گناه و جرم نابخشودني است. مديريت اقتصاد دولتي مي بايست به گونه اي عمل كند كه حتي شائبه خيانت و اختلاس (غل) در رفتارشان ديده نشود و كسي ايشان را متهم به اختلاس و خيانت نسازد؛ زيرا اگر مديريت دولتي متهم به اختلاس و خيانت شود، جو عمومي جامعه از حالت سلامت خارج شده و امنيت و اعتماد عمومي به مديريت كشوري سلب مي شود. از اين رو خداوند به اشكال مختلف خواهان شفاف سازي در عملكردهاي اقتصادي حتي پيامبران معصوم خود است. به اين معنا كه شفاف سازي در عملكرد اقتصادي و روشن شدن همه ابعاد درآمدها و هزينه ها كمك مي كند تا مساله خيانت و اختلاس و بازتاب هاي رواني آن از ميان برود. (آل عمران، آيه 161)
اگر بيت المال كه شامل «انفال » (انفال، آيه 1) «خمس» (انفال، آيه 41) «صدقات» (توبه، آيه 60) «غنايم جنگي» (انفال، آيه 41) و «في» (حشر آيات 6 و 7) مي باشد، به درستي در موارد خود مصرف نشود (حشر، آيه 7 و آيات ديگر) بلكه به گونه اي با بيت المال تعامل شود كه شائبه گردش ناسالم يا اختلاس و خيانت و مانند آن داده شود، مي بايست به شدت با آن مبارزه كرد؛ زيرا چنين رفتاري موجبات مشروعيت زدايي از نظام سياسي و سلامت نظام و جامعه اسلامي و رهبري را فراهم مي آورد. (آل عمران، آيه 161 و آيات ديگر)
اگر تصرف ناحق در اموال ديگران، موجب گرفتاري به آتش دوزخ است (نساء، آيات 29 و 30) تصرف در بيت المال به سبب آثار مخربي كه بر نظام مديريت جامعه اسلامي به جا مي گذارد و رهبري و مسئولان را زير سوال مي برد و نظام سياسي را مخدوش و از اعتبار مي اندازد خشم و غضب الهي را نيز سبب مي شود.
خيانت در بيت المال و آثار آن
مسئوليت در بيت المال، امانتي در دست مومنان است. هرگونه خيانتي در مسئوليت از جمله بيت المال، گناهي بزرگ شمرده مي شود. خداوند در آياتي از جمله 161 و 162سوره آل عمران، خيانت به معناي مخالفت در برابر حق، از طريق پيمان شكني مخفيانه (مفردات الفاظ قرآن كريم، راغب اصفهاني، ص 305، «خون») را به عنوان مهمترين عامل در ايجاد خشم و غضب الهي مطرح كرده است.
كسي كه در حفظ مسئوليتي به ويژه مسئوليت مديريت بيت المال مسلمين، كوتاهي مي كند يا بر خلاف امانت داري در آن خيانت مي ورزد و با اختلاس و دزدي و سرقت و يا اشكال ديگر، حقوق عمومي را از ميان مي برد، بايد خود را مهياي مجازات در دنيا و آخرت از طرق عادي و غيرعادي كند؛ زيرا خداوند در كمين خيانتكاران است و به سختي ايشان را مجازات مي كند. اين مجازات الهي شامل رسوايي در دنيا و آخرت (نساء، آيات 107 و 108)، شكست و ناكامي در مقاصد و اهداف (انفال، آيه 71؛ يوسف، آيه 52)، محروميت از دفاع الهي(حج، آيه 38)، فقدان پشتيباني مديريت نظام رهبري و سياسي (نساء، آيات 105 و 107) و محروميت از هرگونه توجه و محبت الهي نسبت به خود مي شود. (همان آيات؛ حج، آيه 38)
خداوند نسبت به كساني كه از مردم حيا كرده ولي نسبت به خدا حيا نمي ورزند و مخفيانه خيانت مي كنند، خشم بيشتري را روا مي دارد؛ زيرا اين افراد براي كساني كه قدرت و جايگاهي ندارند، ارزش و اعتبار قايل شده و از ايشان شرم و حيا مي كنند ولي از خداوند قادر و دانا و متعال، حيا نمي ورزند و با خيانت كاري، حريم الهي را مي شكنند. (نساء، آيات 107 و 107) اين خيانت كاري نسبت به حوزه عمومي به سبب آثار و تبعات بدتر آن، از نظر خداوند بدتر است، چنان كه گفته شد. (انفال، آيه 27)
به هر حال، خيانت در بيت المال مسلمين به هر شكلي به سبب آن كه آثار مخرب اجتماعي و سياسي و اقتصادي در همه جامعه بجا مي گذارد، رفتاري بسيار زشت تر و بدتر است و مجازات آن نيز شديدتر از خيانت فردي و در حوزه هاي شخصي مي باشد.
البته خداوند در آياتي از قرآن چون 55 سوره يوسف و نيز در آيه 58 سوره انفال از مومنان و به ويژه رهبري جامعه مي خواهد ضمن انتخاب درست كارگزاران از ميان افراد امين و سالم و مدير و مدبر و عالم، همواره و كارگزاران را زير نظارت دقيق برده و اجازه تخطي و تخلف به آنان ندهد. در اين آيه بر لزوم هوشياري و اقدام رهبران جامعه اسلامي عليه خيانتكاران، به مجرد احتمال وقوع خيانت تاكيد شده و از آنان خواسته شده تا به مجرد احتمال وقوع خيانت اقدام كرده و بي هيچ درنگ و تساهل و تسامح به شدت با خيانتكاران برخورد شود. اين تاكيد بر هوشياري و اقدام به موقع و استوار به سبب آن است كه آثار هرگونه خيانتي در حوزه عمل اجتماعي و مسئوليت ها از سوي كارگزاران به شدت مشروعيت نظام ومديريت نظام جامعه را با خطر مواجه مي سازد. بنابراين، لازم است تا با قدرت و شدت هرگونه احتمال خيانتي ردگيري و بررسي شده و خيانتكاران مجازات شوند تا اعتماد جامعه از سلامت كارگزاران و مديران از ميان نرود.

 



نگاهي به مشكلات آموزش قرآن دركشور (بخش پاياني)
آسيب شناسي روشهاي فعلي آموزش قرآن

رضا نباتي
در قسمت هاي اول و دوم مقاله «مشكلات آموزش قرآن در كشور» مباحث: چه كساني مقصرند، مردم يا متوليان قرآني كشور؟، بي توجهي به برنامه ريزان به انس روزانه مردم با قرآن، پيشنهادهاي كارساز، انتظار قرآن از ما، و فهم قرآن براي فارسي زبانان مورد بررسي قرار گرفت. اينك سومين و آخرين بخش مطلب را از نظر مي گذرانيم.
با توجه به نظرات هوارد گاردنر، هوش هاي چندگانه، هفت راه مختلف براي نشان دادن قابليت فكري افراد است:
1- هوش زباني: توانايي استفاده از زبان به طور مؤثر (مبلغان، سخنرانان، شاعران، مجريان و روزنامه نگاران).
2- هوش موسيقايي: توانايي خلق، درك و ارج گذاري موسيقي (قاريان قرآن، مداحان، خوانندگان و آهنگ سازان).
3- هوش منطقي- رياضي: توانايي استدلال منطقي (فقيهان، مفسران، دانشمندان و رياضيدان).
4- هوش فضايي: توانايي تشخيص جزئيات امور و تجسّم و تغيير اشياي ديداري به طور ذهني (ملوانان، خلبانان).
5- هوش بدني- جنبشي: توانايي استفاده ماهرانه از حركات بدني و تجسم و كاركردن با اشياء (ورزشكاران، بازيگران).
6- هوش طبيعت گرايانه: تشخيص جنبه هاي مختلف طبيعت
(زيست شناسان).
7- هوش ميان فردي: توانايي تشخيص جنبه هاي ظريف رفتار هاي ديگران (پزشكان؛ فروشندگان).
8- هوش درون فردي: توانايي آگاه شدن از احساسات، انگيزه ها و اميال خود
با عنايت به فرمايش امام خميني (ره)، همچنين نظريه هوش هاي چندگانه مي توان پرسيد آيا درست است كه در آموزش عمومي قرآن كريم همه مردم بايد بتوانند قرآن كريم را قرائت كنند و يا از حفظ بخوانند؛ و اگر جامعه ايراني را از نظر يادگيري به اين هشت گونه تقسيم كنيم آيا مي توانيم انتظار داشته باشيم غير از كساني كه هوش موسيقايي و يا حافظه اي دارند؛ مي توانند قاري و حافظ شوند؟ و اگر پاسخ منفي است و فقط يك هشتم مي توانند قاري شوند و يك هشتم هم مي توانند حافظ شوند پس چرا تمامي
برنامه ريزي ها آموزش ها، فعاليت ها، همچنين اعتبارات قرآني كشور در طي اين سي سال صرف قرائت و حفظ قرآن شده و عملاً شش هشتم باقيمانده به حاشيه رانده شده اند. اين مصداق همان ضرب المثل است كه هرچه پول داده ايم آش خورده ايم و لذا نتايج فعلي اگر چه رضايت بخش نيست اما برآيند و برون داد همان سرمايه گذاري است و بيش از اين نمي توان و نبايد انتظار داشت. مگر از اين پس شاهد تحول بنيادين در مباني و متدلوژي آموزش و فعاليت هاي قرآني كشور باشيم.
9 - سركوبي يادگيري قرآن به علت توسعه مصاحف با «رسـم الـخط هاي غيـر اسـتاندارد»
عموم افراد جامعه كم و بيش تجربه هاي مكرري در زمينه شكست يادگيري را به ياد دارند كه علت آن به سركوبي هاي تدريجي آنان در توانايي خواندن قرآن كريم كه به استفاده از رسم الخط هاي غير آموزشي و پر علامت مربوط است بر مي گردد.
پيشتر گفتيم دو اشكال اساسي در روش هاي تدريس روخواني قرآن كريم ديده مي شود:
اشكال اول: آموزش بر خواندن معلم استوار است و قرآن آموزان آيات درس را با معلم يا نوار قرائت همخواني مي كنند.
اشكال دوم: كلاس درس آموزش روخواني قرآن به جاي مهارت آموزي مبتني بر قاعده محوري است.
شايد هنوز هم برخي از معلمان محترم قرآن يا خوانندگان محترم مقاله بر اين باور پافشاري كنند كه اين روش ها هم صحيح و موفق است. در پاسخ به اين دوستان بايد گفت بسياري از افراد قادر به روخواني همه آيات و صفحات قرآن كريم نيستند و تنها مي توانند برخي از سوره ها و آيات منتخب مانند
آيه الكرسي و... را بخوانند. اين مساله مربوط به افراد بزرگسال نيست بلكه در اغلب كلاس ها و جلسات قرآني اين مساله مشاهده مي شود.
اين مساله مانند آن است كه يك دانش آموز بگويد من فقط مي توانم كتاب فارسي خود را بخوانم و قادر به خواندن ساير كتاب ها نيستم. يقيناً اين نوع آموزش از معلم اين دانش آموز پذيرفته نيست زيرا كه آموزش او به تعميم يادگيري نينجاميده است.
اشكال كار اين معلم فارسي و آن معلم قرآن در اين است كه آموزش به جاي آنكه بر تقويت حس بينايي تاكيد كند بر حس شنوايي تاكيد دارد و از آنجا كه هر فردي براي خواندن، لاجرم نيازمند استفاده از چشم است و براي اين كار بايد حس بينايي به اندازه كافي مهارت لازم را به دست آورده باشد.
به نظر دانشمندان، تنبل ترين عضو بدن، چشم است زيرا تنها ده درصد آنچه را مي بيند به مغز مخابره مي كند و از سوي ديگر 73 درصد يادگيري از طريق ديدن اتفاق مي افتد. بنابر اين اگر معلم تكيه آموزش خود را بر شنيدن استوار كند اين ده درصد ديدن نيز كاهش مي يابد و قرآن آموز از طريق شنيدن با كلمات عبارات و آيات آشنا شده و براساس آن چه شنيده تنها همان مطالب را «كلي خواني» مي كند.
اما اين دو اشكال از كجا نشأت مي گيرد؟اين دو اشكال اساسي كه در اغلب روش ها و كتاب هاي آموزش روخواني قرآن وجود دارد از تعدد
رسم الخط هاي رايج در كشور ناشي شده است. رسم الخط هاي رايج از نظر
اعراب گذاري (ضبط المصحف) داراي اعراب زائد فراواني هستند. يعني علائمي كه صرفا براي خوشنويسي و زيبايي خط مصحف شريف نوشته
مي شوند و بيشتر جنبه سليقه اي دارند. بودن اين علائم نه تنها ضرورتي ندارد بلكه باعث به وجود آمدن مشكلات فراواني در قرائت مي شوند.
به عنوان مثال قرآن آموز اين علائم را در كلمه «نوح يها» مي خواند اما فرد به دليل عدم اطلاع كافي از علت وجود اين علائم، پيوسته دچار اغلاط متعدد مي شود. و از آنجا كه مخاطب هرگز اجازه طرح اين فكر را كه امكان اشكال در نوشتار قرآن هست به ذهن خود راه نمي دهد (به دليل قداستي كه براي
قرآن كريم قائل است) بنابر اين خود را مقصر و ناتوان مي داند؛ اين طرز فكر رفته رفته در اثر تكرارهاي بعدي قوت گرفته و منجر به قطع ارتباط فرد با خواندن مداوم قرآن كريم مي شود.
انواع رسم الخط مصاحف رايج در ايران
در بلاد اسلامي، همچنين كشور ايران كه مهد هنرهاي فاخر و زيبايي هم چون خوشنويسي است. بسياري از خوشنويسان از روي ارادت به قرآن كريم و يا به سفارش بزرگان و سلاطين زمان خود اقدام به كتابت مصحف شريف كرده اند. خوب است با انواع كتابت برخي از اين رسم الخط ها آشنا شويم:
الف) كتابت به خط عثمان طه (رسم الخط عربي): اين رسم الخط علاوه بر زيبايي، محسّنات و ويژگي هايي دارد كه توجه قاريان قرآن را به خود جلب كرده است.
ب) كتابت به رسم الخط فارسي: در اين نوع كتابت، الف هاي كوتاه به صورت ممدود نوشته مي شود مثلا «ك ـتـب» به صورت «ك ـتاب» و «انـزلـنـه»، «انـزلـناه» تحرير مي شود.
ج) رسم الخط پاكستاني: اين نوع كتابت از نظر محتوايي، با رسم الخط عربي فرقي نمي كند و تفاوت آن، شكلي است. در كتابت هاي فوق به دليل غلبه داشتن فنون خوشنويسي بسياري از تركيب ها جابجايي علائم و علائم زائد وجود دارد و در شيوه هاي نوشتن اين قرآن ها حركات و علائم در محل اصلي خود قرار نگرفته اند و از نظر آموزشي به كلمه آرايي، سطر آرايي و صفحه آرايي توجه نشده است.
مناسب است در اين جا به شيوه ديگري كه در سال هاي اخير در كتابت قرآن كريم در ايران اسلامي مورد استفاده قرار گرفته اشاره بشود.
د) قرآن كم علامت: شيوه اي كه در مركز طبع و نشر قرآن كريم جمهوري اسلامي ايران صورت گرفته و در كتاب هاي درسي وزارت آموزش و پرورش و برخي مراكز ديگر مورد استفاده قرار مي گيرد. در اين شيوه، علايم زايد و سليقه اي را حذف كرده و كتابت قرآن را به شيوه «نگارش فارسي» (كم كردن علايم) نزديك كرده اند.
قرآن هاي رايج از نظر اعراب گذاري (ضبط المصحف) داراي اعراب زائد فراواني هستند. در هر صفحه حدود 200 حركت و علامت؛ يعني علائمي كه صرفاً براي خوشنويسي و زيبايي خط مصحف شريف نوشته مي شوند و بيشتر جنبه سليقه اي دارند. بودن اين علائم نه تنها ضرورتي ندارد بلكه باعث به وجود آمدن مشكلات فراواني در صحيح خواندن قرآن مي شوند.
به عنوان مثال دانش آموز اين علائم را در كلمه «نـوح يـهـا» مي بيند اما به دليل عدم اطلاع از علت وجود اين علائم پيوسته دچار اغلاط متعدد مي شود و از آن جا كه مخاطب قداست خاصي براي قرآن قائل است هرگز اجازه طرح اين فكر را كه امكان اشكال در نوشته قرآن وجود دارد به ذهن خود راه نمي دهد. بنابراين خود را مقصر و ناتوان مي يابد؛ اين فكر رفته رفته قوت گرفته و سركوبي در يادگيري و در نهايت به قطع ارتباط فرد با خواندن مداوم قرآن كريم مي انجامد.
در سال هاي اخير پيرو دستور مقام معظم رهبري به اين مسأله توجه خوبي شد و نتيجه آن ارائه «قرآن كم علامت» به جامعه بود. قرآن كم علامت شيوه اي از نگارش قرآن كريم است كه در مركز طبع و نشر قرآن كريم جمهوري اسلامي ايران صورت گرفته و در كتاب هاي درسي وزارت آموزش و پرورش مورد استفاده قرار مي گيرد. در اين شيوه، علايم زايد و سليقه اي حذف شده و كتابت قرآن به شيوه «نگارش فارسي» نزديك شده است. مهم ترين ويژگي هاي اين رسم الخط كم علامت بودن آن است و همين كار باعث شده است تا در روش آموزش قرآن تحول قابل توجهي اتفاق بيافتد. از آن جمله :
1-كاهش اغلاط اعرابي و در نتيجه احساس موفقيت فرد هنگام خواندن قرآن
2- افزايش انگيزه علاقه مندي و انس مستمر فرد با تلاوت قرآن كريم
3- تنها در اين شيوه از كتابت است كه معلم مي تواند به قرآن آموز بگويد: «ببين و بخوان» زيرا در ساير رسم الخط ها دانش آموزان اغلب كلمات و حتي عبارات را غلط مي خوانند؛ مگر آن كه معلم به يكي از دو اشكال ياد شده عمل كند تا دانش آموزان درست بخواند؛ يعني
اولاً) خودش بخواند و از شاگردان بخواهد تكرار كنند؛
ثانياً) چون نمي تواند همه قرآن كريم را با شاگردان كلاس هم خواني كند مجبور بشود هر يك از قواعد و نمادهاي قرآني را در ابتداي هر كلاس درس بدهد. (قاعده محوري)
به مثال هاي زير و توجه كنيد و كلمات را همان گونه كه نوشته شده بخوانيد:
1-خـال ـدون (رسم الخط عثمان طه) - خـال ـدون (رسم الخط كم علامت)
2-يـوسـف (رسم الخط عثمان طه) - يـوسـف (رسم الخط كم علامت)
3-نـوح يـهـا (رسم الخط عثمان طه) ـ نـوحيـهـا (رسم الخط كم علامت)
4- لّـا (رسم الخط عثمان طه) - ا لّـا (رسم الخط كم علامت)
5- مّا أصابك (رسم الخط عثمان طه) - ما اصابك (رسم الخط كم علامت)
برخي از آسيب هاي مهم شيوه هاي موجود آموزش روخواني قرآن كريم عبارتند از:
1- در اين روش مهارت درست ديدن جاي خود را به روش شنيداري مي دهد و در نتيجه فرد همواره در خواندن قرآن توسط چشم با مشكل اساسي روبه رو است.
2- آموزش يك سويه و معلم محور است و قرآن آموزان اغلب در اين شرايط منفعل عمل مي كنند.
3- بيشتر وقت كلاس به جاي مهارت آموزي صرف قاعده آموزي مي شود.
4- اين روش فقط به يادگيري متن مورد نظر آن هم به صورت كلي خواني منجر شده و در نتيجه به تعميم در خواندن ساير سوره ها و آيات نمي انجامد.
5- تجربه نشان داده است كه آموزش قواعد به اين شيوه به علت انتزاعي بودن مطالب چندان تاثير مثبتي در يادگيري كامل قواعد ندارد و تنها به حفظ كردن تعاريف و قواعد منجر مي شود؛ در نتيجه تنها مقدار كمي از قاعده آموخته مي شود. در صورتي كه اصل آموزش و يادگيري به صورت عملي و در حين مهارت آموزي به فراگير انتقال داده مي شود.
پاسخ به يك سؤال
سؤالي كه در اينجا مطرح مي شود اين است كه «با وجود اين همه دلايل روشن علمي، چرا رسم الخط ها و متعاقب آن روش ها و كتاب هاي آموزشي به نحوه مطلوب اصلاح نمي شوند؟»
در پاسخ اين سؤال بايد گفت دو ديدگاه هميشه در آموزش قرآن وجود داشته است:
ديدگاه اول، معتقد است آموزش بايد همواره از ساده به مشكل (از معلوم به مجهول) صورت پذيرد. (توجه به مبدأ)؛ اين ديدگاه موافق تغيير و اصلاح رسم الخط قرآن، روش هاي تدريس و كتاب هاي آموزشي است.
ديدگاه دوم، معتقد است كه آموزش ها بايد به توانايي خواندن قرآن هاي رايج بيانجامد؛ زيرا اين رسم الخط ها در همه مساجد، منازل و جلسات قرآن وجود ندارد. (توجه به مقصد)
در پاسخ طرفداران ديدگاه دوم بايد گفت اين نگراني قابل توجه است و از مسائلي است كه نمي توان از كنار آن به راحتي عبور كرد. اما اين دغدغه كاملاً قابل حل است؛ فقط نيازمند يك برنامه ريزي آموزشي مناسب است. براي رفع اين نقيصه بايد به اين دو نكته توجه كرد:
اولاً، اگر آموزش روخواني از مراحل اوليه درست انجام شود از نظر روان شناسي يادگيري، قرآن آموزان به تدريج از «جزئي خواني» به «كلي خواني» مي رسند و كلمه يا عبارت را به همان شكلي مي خوانند كه در مراحل قبلي اول آموخته اند هر چند داراي اشكال باشد.
به عنوان مثال، خواننده محترم به محض ديدن كلمه «قـل» آن را «قـل» مي خواند، اما اين كلمه مي تواند «قـل» نيز باشد. ولي شما بلافاصله با ديدن كلمه «قل» بدون توجه به اعراب كلمه آن را «قل» مي خوانيد. اغلب افراد در هنگام خواندن كلمات قرآني هم چون خـال ـدون، يـوسـف، نـوح يـهـا، لّـا دچار همين مسئله مي شوند.
ثانياً، در مراحل بعدي مي توان در مدت يك يا دو جلسه كوتاه اغلب قواعد هر يك از كتابت ها و رسم الخط هاي موجود را آموزش داد. مقايسه رسم الخط هاي رايج در كتاب درسي آموزش قرآن پايه سوم راهنمايي اتفاق افتاده است.
6- عدم دقت به تفكيك روش خواندن فارسي با روش خواندن قرآن در آموزش عمومي قرآن
شايد شما همچنين فكر مي كنيد كه اشتراك خط فارسي و عربي يك ويژگي مثبت است؛ اما بهتر است بدانيد هر چند حروف فارسي و عربي از نظر شكل با هم مشترك هستند (به غير از چهار حرف گ چ پ ژ) و بسياري از واژگان نيز از نظر لفظ و معنا در دو زبان اشتراك دارند و مي توانند به عنوان يك فرصت محسوب شوند؛ در عين حال داراي آسيب هايي هم هستند. به اين مثال خوب توجه كنيد.
اين جمله را بخوانيد «آن چه كه مي توانيد، قرآن بخوانيد.» شما در خواندن اين جمله به چه چيزي توجه داشتيد و چه چيزي را خوانديد؟ بله شما به «حروف» فارسي توجه كرديد و اين عادت هميشگي ماست كه همواره در خواندن به حروف توجه مي كنيم. اما سؤالي در اين جا مطرح مي شود اين است: «آيا در خواندن آيات شريفه قرآن كريم هم بايد به حروف توجه كرد؟» پاسخ اين سؤال «خير» است. زيرا اگر شما در خواندن آيات و عبارات قرآن به حروف توجه كنيد مطمئناً دچار اشكالات متعددي مي شويد و عموم اشكال رايج افراد در خواندن قرآن از بي توجهي به همين مساله ناشي مي شود. يعني آن كه بايد بياموزيم كه در خواندن قرآن برخلاف خواندن فارسي، توجه بصري (چشمي) ما حتماً به «علائم» باشد و نه حروف؛ زيرا عموم افراد در شناخت حروف فارسي و عربي مشكل خاصي ندارند اما در شناخت علائم قرآن (ا عراب) با مشكل جدي روبه رو هستند.
يادمان باشد كه از آنجا كه همه ما با شكل و خواندن حروف آشنا هستيم بايد بيشتر توجه و حواس خود را به ديدن علائم حروف معطوف داريم؛ مانند راننده اي كه هنگام رانندگي هيچگاه به ترمز گاز كلاج و دست دنده و فرمان اتومبيل نگاه نمي كند بلكه همواره به علائم و تابلوهاي مسير توجه دارد.
نتيجه اي كه مي توان از نكته فوق براي بهبود شيوه هاي آموزش گرفت اين است كه توجه به ديدن علائم حروف به جاي ديدن حروف كليد حل بسياري از مشكلات روخواني قرآن كريم است.
نتايج و پيشنهادها:
به عنوان نتيجه بحث و ارائه پاسخ به اين سؤال كه «چرا اغلب مردم ايران قرآن نمي خوانند؟» موارد زير مورد تأكيد است:
1- مسئولان و متوليان محترم قرآني كشور جرأت شهامت و «شوق تغيير» و تحول بنيادي در حوزه هاي مربوط به برنامه ريزي آموزش و مؤلفه هاي يادگيري قرآن را در خود ايجاد و تقويت كنند و از تعصب و مقاومت در برابر حقايق علمي پرهيز نمايند. توجه به «انتظارات قرآن كريم درباره خويش» مي تواند
فصل الخطاب و محور اهداف برنامه ريزي و فعاليت هاي قرآني قرار گـيرد.
2- مطابق انتظار قرآن كريم از مسلمانان درباره خودش اولاً جايگاه قرآن كريم در جامعه ايراني بايد بيش از اين ها جدي گرفته شود؛ و ثانياً «قرآن آموزي بايد به عنوان مقدمه انس دائمي با قرآن كريم» مد نظر گرفته شود و نه هدف غايي و نهايي.
3- «انس روزانه با قرآن» بايد به عنوان مهمترين هدف آموزش عمومي قرآن كريم لحاظ شود؛ چرا كه بقاي ساير برنامه ها و فعاليت ها منوط به اين موضوع مهم و اساسي است؛ در غير اين صورت كليه فعاليت ها عقيم خواهد ماند و به دست فراموشي سپرده خواهد شد. در اين زمينه ارائه نقش الگويي خانواده ها و معلمان مي تواند به عنوان مهم ترين و در عين حال ساده ترين شيوه مورد توجه و استفاده برنامه ريزان و فعالان قرآني قرار گيرد
4- از اين پس در برنامه ريزي ها و فعاليت هاي قرآني كشور بايد «به تفكيك خواندن و فهـميدن قرآن از يك ديگر خاتمه داده شود.» زيرا فهم قرآن مقدمه لازم براي تحقق ساير اهداف هم چون تدبر و عمل به قرآن است.
5- در آموزش عمومي قرآن كريم بايد به جاي استفاده از روش شنيداري «توجه جدي به روش ديداري در آموزش خواندن قرآن كريم» معطوف شود. چرا كه مهارت درست خواندن از طريق خوب ديدن محقق مي شود نه خوب شنيدن.
لازم به يادآوري است وقتي مي توان در آموزش خواندن قرآن اين دو روش را با هم همراه كرد كه اول روخواني از طريق ديدن اتفاق بيفتد و سپس از طريق شنيدن عبارات و آيات روخواني شده تثبيت و تعميق داده شود. به عبارت ديگر «روخواني قرآن همواره بر روان خواني آن تقدم دارد.» در غير اين صورت تقدم روش شنيداري بر روش ديداري مي تواند به عنوان «سم در يادگيري روخواني قرآن» عمل كند و مانع روخواني شود.
6- آموزش قواعد روخواني قرآن بايد جاي خود را به «آموزش مهارت روخواني قرآن كريم» بدهد و خواندن قرآن توسط قرآن آموزان بايد بيش ترين فعاليت كلاسي را به خود اختصاص دهد. قواعد بايد در ضمن مهارت آموزي و به صورت تلگرافي آموزش داده شود به گونه اي كه وقت خواندن قرآن توسط قرآن آموزان را اشغال نكند.
7- منابع محدود مالي و سرمايه هاي انساني كشور همه مردم را شامل شده و در خدمت «آموزش عـمومي قرآن كريم باشد» و نه صرفاً در اختيار افراد با استعداد در زمينه «فعاليت هاي هنري» مانند قرائت و حفظ قرآن. به عبارت ديگر در آموزش عمومي قرآن لازم نيست همه مردم قادر به خواندن قرآن با لحن عرب و به صورت قرائت و حفظ باشند.
8 - براي جلوگيري از سركوبي انگيزه و علاقه عموم مخاطبان توسعه مصاحف شريف با «رسـم الـخط هاي غيـر اسـتاندارد» متوقف و در عوض قرآن كريم با رسم الخط كم علامت و متناسب با خط فارسي براي آموزش عمومي قرآن در نظر گرفته شود.
9- همواره اغلب نظرات و انتقادات كارشناسان متوجه نقش معلم است؛ اما در مقام عمل كمترين هزينه و سرمايه گذاري به آموزش معلمان اختصاص مي يابد. در زمينه آموزش عمومي قرآن كريم معلماني قادر به تحقق همه و يا اكثر اهداف آموزش عمومي قرآن خواهند بود كه آموزش هاي لازم را فرا گرفته و واجد صلاحيت هاي علمي و حرفه اي لازم باشند. راه كار اساسي در اين زمينه «حرفه اي كردن معلمان قرآن» است.
10 - در آموزش عمومي قرآن به تفكيك شيوه خواندن خط فارسي و خط قرآن توجه شود. در اين زمينه، معلمان حرفه اي، مهارت لازم را در جهت ارتقاي توانايي و مهارت سواد قرآني قرآن آموزان كسب نموده اند.
11- متوليـان و مسئولان قرآني كشور كه بودجه هاي قرآني را در اختيار دارند به جاي موازي كاري و تأسيس مراكز آموزش روخواني و روان خواني قرآن كريم و يا آموزش آن در دوره ها و مقاطع دانشگاهي، به رفع آن در دوره ابتدايي بپردازند. با اين كار هم از حيف و ميل بيت المال جلوگيري كنند و هم از امكانات موجود حداكثر استفاده را بنمايند.
12- به جاي برگزاري صرف دوره هاي متعدد آموزشي كه اغلب تكراري و غير مفيد است، تحقق «سواد قرآني» شهروندان به عنوان يك رخ داد فرهنگي مورد توجه قرار گيرد.
«سواد قرآني» همان دانش و مهارت پايه و اعتقاد و علاقه به يادگيري قرآن. بـراي بهـره گيـري مسـتمر و مادام العـمر از قـرآن كـريم اسـت. سواد قرآني داراي 4 ويژگي زير است :
1-سواد قرآني يك نياز همگاني است. همه افراد جامعه با هر وضع اقليمي، شغلي، اقتصادي، اجتماعي و... براي آن كه هويت انساني- الهي خويش را بشناسند، و از آن مراقبت كنند و زمينه شكوفايي تدريجي آن را نيز فراهم آورند، به سواد قرآني نيازمند هستند.
2-سواد قرآني از يك حد پايه برخوردار است. هرچند افراد با توجه به تفاوت هايي كه در تحصيلات، سن، شرايط اقتصادي و اجتماعي دارند به سطوح مختلفي از سواد قرآني نيازمند هستند، ولي بهره مندي عموم از يك حد پايه ضروري است .
3-حد سواد قرآني در طول زمان در حال تغيير است. لذا با توجه به شرايط و امكانات مختلف در هر جامعه و نيز تغييرات اين شرايط در طول زمان، اين حد، نيازمند شناسايي وتعريف خاص است.
4-حداقل سواد قرآني منجر به خواندن مستمر قرآن كريم، فهم تدريجي معناي عبارات و آيات آن شده و زمينه ساز بهره گيري مادام العمر از آموزه هاي الهي مي شود. هدف آموزش عمومي قرآن، نمي تواند صرفاً دستيابي به دانش و مهارت خاصي در ارتباط با قرآن كريم باشد، بلكه بايد توانايي و قابليتي فراهم آورد كه فرد بتواند ضمن انس و ارتباط دائمي با قرآن كريم، پيوسته خود را در معرض تزكيه و تعليم الهي قرار دهد.
مهمترين هدف آموزش قرآن در پايان دوره آموزش عمومي قرآن، دستيابي آحاد جامعه به سواد، قرآني است با توجه به آن چه كه درباره سواد قرآني بيان شد، اين سواد در آموزش و پرورش به طور ساده و روشن از چهار ركن اصلي تشكيل مي شود كه بدون هريك از آن ها، سواد قرآني حاصل نمي شود. اين چهار ركن خواندن، فهميدن، تدبّر و انس روزانه با قرآن كريم است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14