(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 10 آذر 1390- شماره 20087

«بهاء » حاضر و ناظر بر اعمال ماست ؟
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
درس هاي اعتقاد به مهدويت

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




«بهاء » حاضر و ناظر بر اعمال ماست ؟

عرفا براي حقيقت محمّديّه (ص) قائل به دو جنبه ي يلي الحقّي و يلي الخلقي شده اند و اين مقام مختصّ چهارده معصوم از پيامبر اكرم(ص) تا حضرت مهدي(ع) است و در اين زمينه به روايتي هم استناد مي شود. لذا نمي توان گفت كه ميرزاي نوري مذكور مدعي اين مقام شده است و از مواردي هم كه در تصديق خاتميّت ذكر شد، پيداست كه او مدعي برتري نسبت به خاتم الأنبياء(ص) و اوصياي ايشان (ع) است. زيرا حضرت محمّد(ص) پيامبر و رسول خدا بودند، اما وي خداي ظاهر شده است. اين اعتقاد به تشبيه يا تجسّد الهي در كالبدي انساني، علاوه بر مضموني صوفيانه399 ، متضمن عقيده اي يهودي-مسيحي است. زيرا در عهد قديم آمده كه آدم و حوّا در پس بوته ها پنهان شدند تا خدا آن ها را نبيند؛ و خدا از شب تا صبح با يعقوب(ع) كشتي گرفت و چون نتوانست او را بر زمين زند، به وي بركت داد! و عزير پسر خداست! و مسيحيان هم معتقد به اقانيم ثلاثه و پسر خدا بودن مسيح عليه السلامند و معتقدند كه مسيح (عيسي بن مريم) عليه السلام خدا بود كه تجسّد يافت و به شكل انساني بر زمين آمد تا با رنج كشيدن و شكنجه ديدن و كشته شدن، گناهان همه ي پيروانش را در آن زمان و پس از آن بخرد و آن ها را مستعدّ بخشش و ورود به بهشت نمايد! سبحان الله و نستجير بالله العليّ العظيم. البته اين باور نخستين مسيحيان نبود و آن ها يگانه پرست بودند. بلكه توسّط گروهي التقاطي و تحت تأثير اسطوره هاي مشركان يونان و روم باستان وارد مسيحيّت و يهوديت شد.
¤چند نمونه از دعاوي خدايي(الوهيّت) باب و بهاء و عبدالبهاء: علي محمد شيرازي موسوم به باب نيز به دليل معاشرت با هندوهاي مرتبط با كمپاني هند شرقي در بوشهر و شبه صوفيان مكتب شيخيّه، افكار صوفيانه وحدت وجودي پيدا كرد و به دليل اختلال ادراكي و دماغي يا اعتقاد به تدريج براي افساد ديني ايرانيان، دعاوي خود را از ذكر بودن به بابيت، سپس به قائميّت (مهدويت)، سپس به نبوت و بالاخره به الوهيّت به تدريج ارتقاء داد و عبدالبهاء نيز كه از پدرش باسوادتر بود، خود را مظهر برتر و بالاتر خدا مي دانست. در اينجا چند نمونه از ادعاهاي آن ها را كه تصريحاً در آثارشان موجود است، مي آورم تا بهائيان كه تلاش زيادي در پوشاندن و تأويل اين دعاوي دارند، شايد به بطلان اين مثلّث شوم پي ببرند:
1- حسينعلي نوري (به كسي كه به وي ايمان آورده بود، گفت:«طوبي لك بما كسرت صنم اوهام ا ذا اتي ربّك العزيز العلّام في ظلل الغمام.» يعني خوشا به حال تو كه بت اوهام را شكستي، وقتي كه پروردگارت كه عزيز و بسيار داناست در سايه هاي ابرها آمد400!
لازم به ذكر است كه وي براي اثبات الوهيّت خود، آيه ي210 سوره ي مباركه ي بقره را به اين شكل تحريف كرده كه:«يوم يأتي الله في ظلل م ن الغمام» و خودش را مصداق آيه دانسته و ادّعاي علماي شيعه را در تطبيق آن به قيامت رد كرده است401 ! در حالي كه اصل آيه به صورت توبيخ كساني كه براي درك حق و گزينش اسلام و پيروي نكردن از شيطان، از عقل خود و فرصت ها بهره نمي برند، از آن ها مي پرسد:«هل ينظرون ا لّا ان يأت يهم الله في ظلل م ن الغمام والملائ كه و قض ي الامر...» كه كاملاً پيداست مربوط به قيامت و تجلّي سلطنت مطلقه و عظيم الهي در آن روز است.
2- «اسجدواالله ربّكم العليّ الاعلي الّذي كان في جبروت البقاء ب اسم البهاء .402» (خود را پروردگار عليّ اعلي خوانده است!)
3- «استم ع ما يوحي م ن شطر البلاء علي بقعه الم حنه والا بت لاء م ن س دره القضاء أنّه لا ا لاه ا لّا انا المسجون الفريد!403»
4- »ا نّ الّذي خلق العالم ل نفس ه منعوه ان ينظر ا لي احد م ن اح بّائ ه ا ن هذا ا لّا ظلم مبين!»404
5- «ا نّ الّذين اعرضوا بعد الّذي اتي الله علي السّحاب البيضاء ب قدره و سلطان!»405 (تعبير سحاب بيضاء-ابرسفيد- را جايگزين ظلل الغمام كرده است.)
6- «يدعو ظاه ري باط ني و باط ني ظاه ري ليس ف ي الملك س واي ولك نّ النّاس في غفله مبين!»406
7- «اي پسر زيبا! بسا سحرگاهان تجلّي عنايت من از مشرق لامكان به مكان تو آمد و تو را در بستر راحت به غير مشغول ديد و چون برق روحاني به مقرّ عزّ نوراني رجوع نمود و...»407
8-« اگر به سمع فطرت توجه نمائيد، در جميع اركان و اعضاء و عروق، حتي از موهاي مظلوم اصغاء مي نماييد آنچه را كه سبب توجه و انجذاب ملأ اعلي و ناسوت انشاء است...»408
9- «و تقول سبحان من اظهر الب حار ي المنجم د و البسيط المحدود والمستورالمشهود الّذي ا ذا يراه اخذه ف ي الظّاه ر يج ده علي هيكل الا نسان يّ بين ايدي اهل الطّغيان و ا ذا يتفكّر ف ي الباط ن يراه مهيم ناً علي من ف ي السّموات والارضين!»409 از اين فقره پيداست كه كج فهمي وي درباره ي «ظاهر و باطن» (دو صفت حق تعالي) موجب اين تصوّر باطل در او شده كه خدا وقتي«ظاهر» است كه به صورت هيكل انساني تجسّد و ظهور پيدا كند! در صورتي كه خدا در تك تك ذرّات و موجودات عالم، اعم از جمادات و نباتات و حيوانات و انسان ها خود را (صفات عليا و اسماي حسناي خويش را) آشكارا نمايانده است و از اين جهت ظاهر است. اما چون ناديدني و دست نيافتني با حواسّ ظاهري و باطني انسان (بينايي، شنوايي، بويايي، چشايي، لامسه، وهم، خيال، فكر) است، «باطن» است. اين را مسيحيان و بهائيان و صوفيان و امثال ايشان (معتقدان به تجسّد و ظهور حسي خدا) نفهميده اند.
10- اين فقره نيز شدت اثرپذيري حسينعلي نوري از اعتقادات مسيحيان به «بنوّت همراه با نبوّت» عيسي بن مريم عليه السلام و تطبيق آن به خودش را نشان مي دهد؛ در رحيق مختوم410 آمده: از جمله مي فرمايند: «قد ظهرت الكل مه الّتي س رّها الا بن انّها قد نز لت علي هيكل الا نسان في هذا الزمان تبارك الرّبّ الّذي هو الاب قد اتي ب مجد ه الاعظم بين الامم ، توجّهوا ا ليه يا اولي الاخيار قد اتي الاب و كمل ما وع دتم ب ه ... قد اتي الاب و الا بن ف ي الواد المقدّس يقول لبّيك اللهمّ لبّيك والطّور يطوف حول البيت والشّجر ينادي ب اعلي النّ داء قد أتي الوهّاب راك باً علي السّحاب طوبي ل من تقرّب ا ليه ويل ل لمبع دين.» كاملاً پيداست كه در جملات فوق، حسينعلي نوري خود را از حضرت عيسي مسيح عليه السلام برتر شمرده و چون او در نزد مسيحيان «ابن» محسوب مي شود، خود را «اب» قلمداد كرده است. يعني به قول خودش عيسي(ع) پيامبر بود و او ظهور ذات اقدس حق تعالي!!؟
11- «ا يّاك ان يحزنك شيء او يمنعك طغيان الّذين بغوا علي الله ا ذا اتي في ظلل الغمام !»411 گويا هواي عكّا خيلي ابري بود كه همواره وي را به خيال خدا بودن در سايه ي ابرها مي انداخت!
12- امّا علي محمد شيرازي نيز البته با لحني مسخره تر براي خود رداي خدايي دوخت:«ا نّ عل يّ قبل نبيل ذات الله و كينون يّته.»412 (علي قبل نبيل به حساب ابجد، مساوي است با علي محمد!)
13-حسينعلي نوري نقل مي كند كه باب در ذكر تكميل مراتب توحيد در ا عداد (شمارش) كلّ شيء مي فرمايد: »لا ا له الّا هو، لا اله الّا انا، لا اله الّا انت، لا اله الّا الله، لا اله الّا الّذي لا اله الّا ايّاي ربّ العالمين، لا اله الّا ايّاك ربّ العالمين جميعاً!؟413» علي رغم نارس و گنگ بودن جملات، ايده ي هندو-بودائي همه خدايي و وحدت موجودات از اين فقرات پيداست.
14- عباس افندي عبدالبهاء نيز مطلبي دارد كه بر ادعاي پدرش و باب در زمينه ي الوهيّت صحّه گذاشته و آن را غير قابل تأويل شمرده است:«اي مقبل الي الله و اي منقطع الي الله! از مقام مظاهر قبل (يعني پيش از باب و بهاء و عبدالبهاء) سؤال نموده بودي؛ مقام مظاهر قبل (يعني پيامبران خدا عليهم السلام) نبوّت كبري بود و ظهور حضرت اعلي (باب) الوهيّت مشهودي؛ و مقام اقدس اقدم ابهي (ميرزابهاء ) احديّت ذات هويّت وجودي(!) و مقام اين عبد (عباس افندي) عبوديّت صرفه ي بحته ي محضه، و هيچ تأويل و توجيه هم ندارد414.»
بهائيان امروزي هم جمال مبارك (حسينعلي نوري) را حاضر و ناظر بر اعمال خود و مقدّر خير و شرّ و جزادهنده و عقوبت كننده مي شمرند (!!؟) و معتقدند كه چون خدا ناديدني است، لذا به صورت حسينعلي نوري تجسّد يافته است و موقع مناجات متوجّه تمثال او شده و با او راز و نياز و طلب حاجت مي نمايند415!! شايد به همين جهت پذيرش اين آئين براي مسيحيان راحت تر است تا مسلمانان. البته كتاب مقدس مسيحيان با همه ي تحريفات و كهنگي، طراوت و جاذبه اي به مراتب بيش از آثار باب و بهاء و عبدالبهاء دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
399 ر-ك: رينولد.اي.نيكلسون، تصوف اسلامي و رابطه ي انسان و خدا، ترجمه ي محمد رضا شفيعي كدكني، تهران، سخن، 1382، ص ص132-21.
400 كتاب مبين،ص145.
401 ايقان (چاپ سنگي 157 صفحه اي) ص ص47و89. وي در اين كتاب بيش از صد و پنجاه آيه ي قرآن را تحريف كرد كه چون پيروانش با نقد و افشاگري روحانيت شيعه- از جمله مرحوم حاج شيخ محمود تولّايي در كتاب نقد ايقان- مواجه شدند، در چاپ هاي جديد آن ها را اصلاح نموده اند. ر-ك: محمد باقر حجتي، بهائيان.
402 كتاب مبين،ص167.
403 همان،ص229.
404 همان،ص233.
405 همان،ص140.
406 همان،ص405.
407 لوح ابن الذئب،ص12. موارد متعدّدي شبيه اين قطعه ي ادبي در «كلمات مكنونه» آمده است كه با عناوين: اي خاك متحرك، اي پسر خاك، اي پسر جود، اي پسر ارض، اي... آغاز مي شوند.
408 لوح ابن الذئب، ص120.
409 ميرزاحسينعلي بهاء، اقتدارات،ص114.
410 رحيق مختوم، ج1، ص ص142-141. شبيه چنين ادعايي در لوح ابن الذئب و به نقل از نامه اش به تزار روسيّه نيز آمده است!
411 اقتدارات، ص263.
412 . لوح هيكل الدين (ضميمه ي بيان عربي)، ص5.
413 حسينعلي نوري، كتاب بديع، ص77.
414 رستگار، صدرالصّدور،ص 207(يكي از الواح عبدالبهاء).
415 خاطرات ره يافتگان بهائي به اسلام مانند مهناز رئوفي و بهزاد جهانگيري كه توسط روزنامه ي كيهان چاپ شد، حاوي انتساب همين باورها به بهائيان است.
پاورقي

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
درس هاي اعتقاد به مهدويت

درس ديگر اعتقاد به مهدويّت و جشنهاي نيمه شعبان براي من و شما اين است كه هر چند اعتقاد به حضرت مهدي ارواحنافداه يك آرمان والاست و در آن هيچ شكّي نيست؛ اما نبايد مسأله را فقط به جنبه آرماني آن ختم كرد - يعني به عنوان يك آرزو در دل، يا حدّاكثر در زبان، يا به صورت جشن - نه، اين آرماني است كه بايد به دنبال آن عمل بيايد. انتظاري كه از آن سخن گفته اند، فقط نشستن و اشك ريختن نيست؛ انتظار به معناي اين است كه ما بايد خود را براي سربازي امام زمان آماده كنيم. سربازي امام زمان، كار آساني نيست. سربازي منجي بزرگي كه مي خواهد با تمام مراكز قدرت و فساد بين المللي مبارزه كند، احتياج به خودسازي و آگاهي و روشن بيني دارد. عدّه اي اين اعتقاد را وسيله اي براي تخدير خود يا ديگران قرار مي دهند؛ اين غلط است. ما نبايد فكر كنيم كه چون امام زمان خواهد آمد و دنيا را پر از عدل و داد خواهد كرد، امروز وظيفه اي نداريم؛ نه، بعكس، ما امروز وظيفه داريم در آن جهت حركت كنيم تا براي ظهور آن بزرگوار آماده شويم. شنيده ايد، در گذشته كساني كه منتظر بودند، سلاح خود را هميشه همراه داشتند. اين يك عمل نمادين است و بدين معناست كه انسان از لحاظ علمي و فكري و عملي بايد خود را بسازد و در ميدانهاي فعّاليت و مبارزه، آماده به كار باشد.
اعتقاد به امام زمان به معناي گوشه گيري نيست. جريانهاي انحرافي قبل از انقلاب تبليغ مي كردند، الان هم در گوشه و كنار تبليغ مي كنند كه امام زمان مي آيد و اوضاع را درست مي كند؛ ما امروز ديگر چه كار كنيم! چه لزومي دارد ما حركتي بكنيم! اين مثل آن است كه در شب تاريك، انسان چراغ روشن نكند؛ چون فردا بناست خورشيد عالمتاب بيايد و روز شود و همه دنيا را روشن كند. خورشيد فردا، ربطي به وضع كنوني من و شما ندارد. امروز اگر ما مي بينيم در هر نقطه دنيا ظلم و بي عدالتي و تبعيض و زورگويي وجود دارد، اينها همان چيزهايي است كه امام زمان براي مبارزه با آنها مي آيد. اگر ما سرباز امام زمانيم، بايد خود را براي مبارزه با اينها آماده كنيم.
بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم به مناسبت
نيمه شعبان در مصلّاي تهران ـ 30/7/81
13آبان، رويارويي امريكا با نهضت اسلامي
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، كشور ما جزئي از مجموعه امپراتوري امريكا در اين منطقه محسوب مي شد و خيلي هم وفادار به امريكا بود. سياستهاي امريكا در ايران و به وسيله اين كشور، در هر جايي كه در آن دستي داشت، اعمال مي شد. ثروتهاي ملي به صورت رايگان در اختيار امريكا بود. عناصر سياسي، دولت، مجلس فرمايشي و نمايشي و دستگاه قضايي وابسته آن روز، همه در اختيار اراده امريكاييها بود. كشورهاي همسايه ما هم غالباً كم و بيش همين طور بودند. البته آن روز رقيب بزرگ امريكا در دنيا شوروي بود، كه آن هم در همسايگي ما قرار داشت و به همين جهت امريكاييها پنجه سلطه ي خود را در كشور ما خونين تر و بي محاباتر فرو كرده بودند. در اين كشور اوضاعي بود!
كشور ما كه زير سلطه امريكا بود - با اين همه غارتي كه امريكا از اين كشور كرد - حتّي يك قدم به سمت پيشرفت برنداشت. در آن دوره نه پيشرفت علمي كرديم، نه پيشرفت اقتصادي كرديم و نه يك كار صنعتي انجام داديم. يك كشور صد در صد وابسته و مصرف كننده بازار مصنوعات امريكايي و غيرامريكايي بوديم. نه فقط مصرف كننده مصنوعات و فرآورده هاي صنعتي، بلكه مصرف كننده محصولات كشاورزي و فرهنگي و غيره هم بوديم! يك منطقه ثروتمند مثل ايران، م لك طلق سياستهاي امريكايي و در اختيار كمپانيهايي بود كه دولت امريكا را هم در حقيقت همانها اداره مي كردند و مي كنند.
وقتي نهضت اسلامي از سال چهل ويك شروع شد، خطر اين نهضت را پيش از همه، دستگاههاي جاسوسي و اطّلاعاتي امريكا احساس كردند. لذا در سال چهل وسه امام را از ايران تبعيد كردند - البته دولت ايران تبعيد كرد؛ اما پشت سر قضيه، اراده امريكاييها بود - و به كشور همسايه ما بردند، كه آن جا هم تحت سلطه نظاميان و دولتهاي وابسته به امريكا بود.
اوّلين مضمون سيزده آبان عبارت است از رويارويي رژيم امريكا با نهضت اسلامي و بيداري اسلامي. علّت هم اين بود كه آنها حدس مي زدند اگر اسلام در دل مسلمانان احياء شود و در عمل آنان تجلّي پيدا كند، اين قضيه منحصر به ايران نخواهد ماند و دنياي اسلام را فراخواهد گرفت؛ همچنان كه بعد از پيروزي انقلاب، در فلسطين، لبنان و بسياري از كشورهاي اسلامي و عربي، همين معنا تجربه شد. با گذشت چند سال، نهضت اسلامي در ايران اوج گرفت. در سيزده آبان سال پنجاه وهفت - قبل از پيروزي انقلاب - كشتار دانش آموزي پيش آمد؛ يعني باز چهره خشن رژيم كه پشت سرش دستگاههاي اطّلاعاتي امريكاييها بود، نمايان شد. اين هم باز مقابله با نهضت اسلامي بود؛ البته با خشونت حيواني. همان روزها رئيس جمهور امريكا و دست اندركاران رسانه اي امريكايي، از ايران به عنوان يك نقطه ايده آل و جزيره ثبات و امنيت اسم مي آوردند و به آن تفاخر مي كردند و از حرفهاي حقوق بشر و چيزهايي كه الان مي شنويد امريكاييها دائم تكرار مي كنند، هيچ خبري نبود!
بيانات در ديدار دانشجويان و دانش آموزان به مناسبت گراميداشت سالروز 13 آبان ـ 13/8/81
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14