(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 12 آذر 1390- شماره 20088

چهار نكته قابل تأمل
غوغاي تنگناها در پژوهش
ديكتاتوري پنهان در دانشكده هاي اقتصاد
بصيرت دانشجويي
مي شناسيمتان اي يك درصد منفور
به بهانه سالگرد استاد شهيد شهرياري؛
برگ برگ زندگيت را ورق زدم؛ مرگي جز شهادت برازنده ات نبود
اولين بيانيه دانشجويان معترض
ورود دانشجويان به سفارت انگلستان خودجوش بود
حمايت هاي بنياد ملي نخبگان براي استعدادهاي برتر
طرح شبهات عليه اسلام توسط استاد دانشگاه تهران
خبري خوش درباره ميزان خروج نخبگان از كشور



چهار نكته قابل تأمل

ما چند پيش فرض داريم. يكي اين است كه پيشرفت علمي، ضرورت حياتي كشور در علوم مختلف است؛ البته رتبه بندي علوم را بعد عرض مي كنيم، كه يكي از كارهاي مهم است .
پيش فرض دوم اين است كه اين پيشرفت علمي، اگرچه كه با فراگيري علم از كشورها و مراكز پيشرفته تر علمي حاصل خواهد شد - بخشي از آن بلاشك اين است - اما فراگيري علم يك مسئله است، توليد علم يك مسئله ي ديگر است. نبايد ما در مسئله ي علم، واگن خودمان را به لوكوموتيو غرب ببنديم. البته اگر اين وابستگي ايجاد بشود، يك پيشرفتهائي پيدا خواهد شد؛ در اين شكي نيست؛ ليكن دنباله روي، نداشتن ابتكار، زير دست بودن معنوي، لازمه ي قطعي اين چنين پيشروي اي است؛ و اين جايز نيست .
بنابراين، ما بايد علم را خودمان توليد كنيم و آن را بجوشانيم. هر پله اي از پله ها كه انسان در مدارج علم بالا برود، او را آماده مي كند براي برداشتن گام بعدي و رفتن به يك پله ي بالاتر. اين حركت را بايستي ما از خودمان، در درون خودمان، با استفاده ي از منابع فكري و ذخائر ميراث فرهنگي خودمان ادامه بدهيم و داشته باشيم .
سوم اينكه اين پيشرفت علمي بايستي با خودباوري اولاً؛ اميد به موفقيت ثانياً؛ حركت جهادگونه ثالثاً؛ همراه باشد. چون ما فرض را بر اين گذاشتيم كه پيشرفت علمي، بايستي با نگاه بومي و با تكيه ي به فرهنگ خودمان باشد - فرهنگ ما يعني اسلام و مواريث ملي پسنديده ي ما - و نيز ناظر به نيازهاي كشور. اين، بايستي مجموعه ي حركت علمي ما را تشكيل بدهد. ممكن است بعضي خدشه كنند كه آقا مگر مي شود؟ ما بايد اين باور را پيدا كنيم - همين طور كه حالا بعضي از آقايان فرمودند - كه مي توانيم. بدانيم كه وقتي حركت انجام گرفت، اميد رسيدن به موفقيت وجود دارد .
و چهارم اينكه در اين حركت، تنبلي و تن آسائي و محول كردن كار به يكديگر جايز نيست؛ حركت جهادگونه بايد كرد. جهاد فقط در ميدان جنگ نيست، در ميدان علم هم مثل بقيه ي ميادين زندگي، جهاد لازم است. جهاد يعني تلاش بي وقفه، همراه با خطرپذيري - در حد معقول البته - و پيشرفت و اميد به آينده .
بيانات مقام معظم رهبري 3/7/1387

 



غوغاي تنگناها در پژوهش

عضو هيئت علمي دانشگاه شهركرد با اشاره به اهميت پژوهش در سند چشم انداز بيست ساله جمهوري اسلامي ايران يادداشتي را در نقد پژوهش ارسال كرده است.
مرتضي حسيني نژاد - عضو هيئت علمي دانشگاه شهركرد در يادداشتي كه به مهر ارسال كرده به مواردي اشاره كرده كه پژوهش را در تنگنا قرار مي دهد.
اهميت پژوهش در سند چشم انداز 1404
رهبر معظم انقلاب اسلامي با ابلاغ سند چشم انداز بيست ساله جمهوري اسلامي ايران، افق روشن ايران را درسال 1404 هجري شمسي ترسيم كردند. سندي كه به نظر مي رسد، پيش از هر چيز، تكليف دستگاه هاي مختلف را در روند طي طريق، روشن كرده و انتهاي مسير را به وضوح نشان مي دهد.
نگاهي به اين سند مهم نشان مي دهد بحث پژوهش و فناوري از پايه هاي اساسي آن هستند. چه از لحاظ افزايش سطح علمي و بالا بردن سهم كشور در ميزان توليد علم و چه از منظر تاثير پژوهش بر كارا كردن امور زيربنايي همچون كشاورزي و دامپروري و صنعت، به نظر مي رسد كه پژوهش، ركن مهم اين سند است.
سؤالي كه امروز پس از چند سال پيش مي آيد اين است كه آيا چنين روند مثبتي در حوزه پژوهش در دانشگاه ها اتفاق افتاده است؟ آيا سيستم پژوهشي دانشگاه ها به عنوان اصلي ترين متوليان پژوهش، دين خود را به اين مسئله به خوبي ادا مي كنند و در مسير سند چشم انداز در حوزه پژوهش گام برمي دارند يا خير؟
نگاهي اجمالي به تعداد مقالات، نشان دهنده افزايش چشمگير تعداد مقالات ثبت شده پژوهشگران ايراني در موسسه ISI (معتبر ترين پايگاه توليدات علمي در جهان) در دهه هاي اخير است. تعداد مقالات ايران در سال 1990 (69-1368)، تنها شامل 186 مقاله بود كه رقمي بسيار ناچيزي است. در سال 2000 ميلادي يعني بعد از 10 سال، آنچه از ايران و توليدات علمي آن در جهان به ثبت رسيده رقمي است معادل يك هزار و 387 مقاله كه همچنان رقمي ناچيز است.
مقايسه توليدات علمي ايران
مقايسه توليدات علمي ايران در سال 2010 با 10 سال پيش از آن مشخص مي سازد كه در سال 2010 تعداد 18 هزار و 319 ركورد علمي از ايران در اين موسسه علمي به ثبت رسيده است. هرچند اين رقم در مقايسه با تعداد مقالات چاپ شده در هر سال توسط برخي كشورهاي توسعه يافته (مثل آمريكا با 312 ميليون نفر جمعيت 472899 مقاله يا سنگاپور، با فقط 5 ميليون نفر جمعيت 10217 مقاله )، هنوز رقم چشمگيري نيست. اما مقايسه آن با توليدات علمي كشورهاي توسعه يافته آسيايي مثل كره جنوبي (با 48 ميليون نفر جمعيت 45301 مقاله) كه با مشكلاتي مثل عدم دسترسي به تجهيزات آزمايشگاهي مواجه نيست، نشان مي دهد اوضاع حداقل از منظر كميت چندان هم بد نيست.
تعداد ارجاع به مقالات ايراني كاهش يافته است
كارشناسان معتقدند اين اعداد تنها رشد كمي تعداد مقاله ها را نشان مي دهند و نشاني از رشد كيفي را در خود ندارند. چندي پيش دبير كميسيون نشريات وزارت بهداشت با انتقاد از كاهش ارجاعات به مقالات ايراني گفت: با وجود چند برابر شدن تعداد مقالات علوم پزشكي، تعداد ارجاعات به مقالات ايراني 5 برابر كاهش داشته است. مطالعه اي كه در تابستان سال جاري در مجله «مطالعات كتابداري و اطلاع رساني» به چاپ رسيد حاكي از ميزان بالاي چاپ مقالات در مجلات سطح پايين است.
نگاهي اجمالي به مقالات منتشر شده توسط محققان ايراني در سال هاي اخير، حكايت از اقبال بالا به چاپ مقاله در مجلات سطح پايين ISI كه مربوط به كشورهاي آسيايي يا اروپاي شرقي هستند، دارد. اگرچه پژوهش و چاپ مقاله در دنياي امروز نشان دهنده سطح علمي و تكنولوژيك يك كشور به شمار رفته و منجر به ترقي و پيشرفت كشور مي شوند، اما اقبال به مجلات سطح پايين و دوري از كيفيت، آفتي در اين راه است.
شتاب زدگي و سطحي نگري در تدوين و وجود نقص در قوانين
وجود قوانين منطقي و با پايداري نسبي حداقل خواسته دانشگاهيان فعال در عرصه پژوهش است. تغيير شتاب زده قوانين پژوهشي كه هر دوسال يك بار اتفاق مي افتد، عرصه را بر قشر دانشگاهي تنگ كرده و قدرت برنامه ريزي را از آنها مي گيرد. اگر چه وجود تحرك و پويايي در تغيير قوانين و اصلاح آنها به خودي خود بد نيست، اما عدم اطمينان به پايداري اين قوانين، قوه ابتكار را از محققان سلب مي كند.
بدترين بخش قضيه اين است كه به نظر مي رسد اين قوانين توسط سياسيون و يا حداقل توسط دانشگاهيان مشغول به سياست طراحي مي شود و نه نخبگان دانشگاهي. مثال شاخص آن هم آخرين مصوبه وزارت علوم در خصوص لزوم داشتن مقاله هاي تك نفري است. چيزي كه حداقل در پژوهش حوزه علوم تجربي، بيشتر به يك شوخي شبيه است و نشان مي دهد كسي كه چنين قانوني را طراحي كرد، به قول معروف دستي بر آتش نداشته است.
راهكارها چيست؟
راهكار رفع اين مشكل، تشكيل هسته اي از نخبگان دانشگاهي در وزارت خانه ها جهت اصلاح آيين نامه و ارائه آن به جامعه دانشگاهي با يك فرصت شش ماهه جهت جمع آوري نظرات و سپس بازنگري و ابلاغ آن با اعتباري 10-5 ساله است.
تغييرات آيين نامه هاي جديد هم نبايد عطف به گذشته شوند چرا كه دانشگاهيان از بدو ورود به دانشگاه برنامه هاي خود را با محوريت آيين نامه هاي موجود طراحي كرده اند.
عدم ثبات در مديريت دانشگاهي
عدم ثبات در مديريت، پذيرش ريسك و تمايل به انجام تغيير را از مديران ما مي گيرد. مديري كه دو سه سال مجموعه اي را در اختيار مي گيرد فرصتي براي تغييرات اساسي نخواهد داشت. اين تغييرات ممكن است تا جمع و جور شوند مدت مديريت مدير هم به پايان برسد و آنچه از ايشان در ذهن مي ماند، به هم ريختن سيستم است. در حالي كه اگر يك رئيس دانشگاه حكمي 15-10 ساله داشته باشد به راحتي زمان براي برنامه ريزي، تغيير و حتي آزمون و خطا خواهد داشت.
امروزه، ثبات در مديريت در دانشگاه هاي معتبر دنيا، امري كاملاً عادي است. آخرين رئيس دانشگاه كمبريج (كه برترين دانشگاه جهان در سال 2010 است) 33 سال است كه اين مسند را در اختيار دارد! دانشگاه هاروارد به عنوان يكي از قديمي ترين و سرشناس ترين موسسات آموزش عالي آمريكا و يكي از معروف ترين دانشگاههاي دنيا در طول عمر 373 ساله اش، تنها 28 رئيس به خود ديده است و علت عوض شدن 11 رئيس دانشگاه مرگ آنها بوده است! جالب اينكه در طول رياست اين روسا، دولت ها بارها تغيير كرده و احزاب با ديدگاه هاي بسيار متفاوت سر كار آمده اند.
در دنياي دانشگاهي به خصوص در دانشگاه هاي طراز اول دنيا ثبات مديريت خيلي معمول است. اين در حالي ست كه در دانشگاه تهران 31 رئيس در طول 75 سال تغيير يافت. در دانشگاه شهيد بهشتي و در يك دوره 19 ساله، 15 رئيس عوض شده اند. اين ميزان در مورد دانشگاه شهركرد، از سال 1373 تاكنون (17 سال) 6 رئيس بوده است (متوسط 8/2 سال براي هر رئيس).
به هر حال، نياز مديران مراكز آموزش عالي به امنيت خاطر مسئله اي است كه بيش از پيش نيازمند توجه مسئولان است.
راهكار رفع اين قضيه، باز هم دست به دامان نخبگان شدن است. سياسيون، خصوصاً سياسيون محلي نبايد دخالتي در تعيين مديران ارشد دانشگاهي داشته باشند. اگر چنين مسئله اي وجود داشته باشد رئيس بايد به طور اتوماتيك از يك سال قبل از هر انتخابات پس از تغيير مسئولان محلي و در پي هر تحول سياسي به فكر رفتن باشد. در حالي كه ايجاد تشكلي از نخبگان متعهد، كه به صورت فراجناحي و فارغ از تحولات سياسي، متخصصان متعهد را شناسايي و به كار بگيرند از ضروريات است.
انگيزه ناكافي براي تحقيق
امروز اگر شما سمتي اجرايي در مجموعه خود داشته باشيد، تا پنجاه درصد، بيشتر از همكاران هم سطح خود پول مي گيريد بدون اينكه زمان بيشتري را صرف كار كرده باشيد. امروزه انگيزه پژوهش در دانشگاه افت كرده است و اگر يك وضعيت استخدامي نسبتا ثابتي وجود داشته باشد، خيلي بايد آدم خاصي باشيد كه به دنبال پژوهش برويد.
اين مسئله، يك زنگ خطر جدي است و حتي رشد كمي مقالات در سال هاي اخير ممكن است با تلاش براي تثبيت وضعيت استخدامي محققان جوان ارتباط داشته باشد. با گذشت سال ها، وضعيت استخدامي اساتيد كه در حال حاضر درصد بالايي از آنها جوان هستند تثبيت شده و كم كم انگيزه هاي پژوهشي كاهش مي يابد و اگر مشوق هاي مناسب اعمال نشود، منجر به افت شديدي در حوزه پژوهش خواهد شد.
عدم تجميع امكانات
از ديگر مشكلات دانشگاهي ما كه ارتباط تنگاتنگي با بحث مديريت دارد، بحث عدم تجميع امكانات است. شايد در يك دانشكده، چند مورد از يك دستگاه وجود داشته باشد و بعضا اصلا مورد استفاده قرار نگيرند اما هنوز بقيه همكاران، براي انجام كار پژوهشي نيازمند استفاده از اين دستگاه ها به دليل عدم دسترسي آسان، ناگزير، دوباره تقاضاي خريد آن را مي دهند. در حالي كه اگر اين دستگاه ها به صورت متمركز و در دسترس همگان نگهداري مي شد، هزينه اضافه اي پرداخت نشده و به جاي آن امكانات جديد ديگري تهيه مي شد. در صورتي كه امكانات يك مجموعه، تحت عناويني همچون آزمايشگاه هاي مركزي و ... تجميع شود از هدر رفت منابع جلوگيري مي شود كه البته اين مورد هم نيازمند مديريت قوي و پايدار است.
بوروكراسي، همچنان مشكل زاست
به راستي راه اندازي سيستم گرنت پژوهشي موثر در يك مجموعه چقدر مشكل است؟ اختصاص ميزاني از اعتبار به محقق بر اساس ميزان فعاليت، به طوريكه منتهي به كاهش مراحل طولاني تداركاتي شود، سيستمي است كه در همه دنيا جواب داده و اجرا مي شود. سخت بودن آن هم، محدود به مراحل وزن دهي به بخش هاي مختلف پژوهشي بر مبناي نياز آنها به امكانات است.
استفاده از تجربيات محققين كشورهاي ديگر
در عمده مقالات معتبر، نام محققان چند كشور در كنار هم ديده مي شود. همكاري پژوهشي مشترك محققان ايراني در كنار دانشمندان خارجي ضرورتي انكار ناپذير است. اگر امروز كشوري مثل چين، در حال سبقت گرفتن از غرب در مسائل علمي است، علت آن، علاوه بر اراده ملي، ارتباطات گسترده اي است كه محققان اين كشور با دانشگاه هاي معتبر غربي برقرار كرده و روش ها و تكنيك هاي پژوهش را به كشور خود وارد كرده اند.
تشويق اعضاي هيئت علمي به شركت در فرصت هاي مطالعاتي، راه اندازي دوره هاي كوتاه مدت 4-3 ماهه پژوهشي به گونه اي كه با مشوق ها و امتيازاتي براي اعضاء هيئت علمي شركت كننده در آن ها همراه باشد و در صورت منتهي شدن به انتشار مقاله يا برگزاري كارگاهي براي آموزش آموخته ها به ديگران، امتيازات و تشويق هاي ويژه اي براي آن در نظر گرفته شود از راهكارهاي ايجاد ارتباطات پژوهشي با كشورهاي ديگر است كه همواره بايد مد نظر قرار گيرد.
امروز بر ما دانشگاهيان است كه خود را سرباز مملكت و سرباز برنامه چشم انداز بيست ساله دانسته و مخصوصا در راستاي پيشرفت برنامه چشم انداز و در حوزه پژوهش كمر همت را بيش از پيش بسته و زمينه رسيدن كشور به قله هاي علم و دانش را فراهم كنيم.

 



ديكتاتوري پنهان در دانشكده هاي اقتصاد

دكتر «بيژن عبدي»
هنگامي كه از ما پرسيده مي شود در دانشكده هاي اقتصاد چه گذشته و چه مي گذرد، بايد چه گفت؟ پاسخ به اين سؤال، بسيار سخت است، چرا كه مي تواند ناگفته هايي را بازگو كند كه تفكر حاكم بر دانشكده هاي اقتصاد كشور را، مشهود و آشكار مي سازد.
متأسفانه اين ادعا كه فضاي علمي كشور اسلامي مان در چند دهه گذشته توسط طيفي از اقتصادداناني برجسته و با گرايش هاي خاص، اداره مي شد، حرف گزافي نيست. دانشگاه هاي كشور به خصوص دانشكده هاي اقتصاد ايران پر است از اساتيد و دانشجوياني كه از اين تفكرات خاص (نئوكلاسيك ها و كلاسيك ها) تأثير گرفته اند و به هيچ وجه هم راضي نيستند اين تفكرات را از درون خود و فضاي حاكم خارج كنند.
حال سؤال اين است كه آيا پس از انقلاب اسلامي در سال 1357 فضاي دانشكده هاي اقتصاد نيز تغيير كرد؟ دليل تغيير و تغيير نكردن چه بود؟ چرا ما نتوانستيم مانند انقلاب اسلامي 1357 تفكر حاكم بر دانشكده هاي اقتصاد را نيز تغيير دهيم؟
متأسفانه در چنين فرآيندي مي توان اذعان كرد كه هيچ تحول علمي و فكري در دانشكده هاي اقتصاد مشاهده نمي شود. تدريس علومي مانند خرد، كلان و... در سرفصل هايي كه اقتصاد ليبرال آن را پايه گذاري كرده است، نمونه هايي از تفكر حاكم بر دانشكده هاي اقتصاد در اين مرز و بوم است.
در هر صورت هم اكنون يك ديكتاتوري پنهان در دانشكده هاي اقتصادي جهان حاكم است كه اين تفكرات، تفكراتي خاص با گرايش هايي خاص در حوزه نظام سرمايه داري است.
اين ديكتاتوري در غرب، متأسفانه هم اكنون در بيشتر دانشكده هاي اقتصاد ايران نيز رخ داده است. اگرچه شايد اين سخن و اظهارنظر به مذاق برخي خوش نيايد، اما واقعيت اين است كه در حال حاضر يك ديكتاتوري قدرتمند در دانشكده هاي اقتصاد جهان و حتي ايران به نام نظام سرمايه داري ليبرال، قدرت نمايي مي كند.
اين ديكتاتوري هيچ گاه به اقتصاد اسلامي اجازه عرض اندام و قدرت نمايي نداده است. نظام ليبرال كه از آن به عنوان يك ديكتاتوري در دانشكده هاي اقتصاد ياد مي شود، يك جريان فكري حاكم بر نظام آموزشي اقتصاد است.
از سوي ديگر مي توان اين ادعا را نيز مطرح كرد، در دانشكده هاي اقتصاد ايران كه تأثير پذيرفته از تفكرات اقتصاد كلاسيك و نئوكلاسيك است، گرايش به سمت اقتصاد بومي، ملي و اسلامي را نمي توان مشاهده كرد.
شعار اقتصاد نئوكلاسيك در دانشكده هاي اقتصاد ايران، غالب است. سرفصل هاي آموزشي اقتصاد در 3 دهه، به روز شده اما اثر ملموسي از اقتصاد اسلامي در تأليف و كتب آموزشي اقتصاد نمي توان يافت. تمام اين ها نمونه اي از بي توجهي دانشگاهيان ما به اقتصاد اسلامي است.
حجم و تعداد مقالات اقتصاد اسلامي دانشكده هاي اقتصاد هم آن گونه كه بايد و شايد، نيست و حجم اين آثار بسيار اندك است. متأسفانه به ندرت مي توان پايان نامه هاي قوي در زمينه اقتصاد اسلامي و مباني آن يافت. اما هر چه هست پايان نامه هايي از رنگ و بوي اقتصاد كلاسيك و نئوكلاسيك است.
در هر صورت بايد براي اين فرضيات نادرست كه ريشه چند دهه اي در فضاي آموزشي كشور دارد، اقدامات مناسبي صورت گيرد. وقت، تنگ است. دانشكده هاي اقتصاد ايران در خدمت اقتصاد غرب است و اين يك نگراني بسيار آشكار در ميان نخبگان كشور به وجود آورده است.
حالا كه مقام معظم رهبري خود به ميدان تحول در علوم انساني و ايده الگوي اسلامي- ايراني آمده، بايد كمي درنگ كرد و تحول را با مديريت ايشان پيش برد.

 



بصيرت دانشجويي
مي شناسيمتان اي يك درصد منفور

علي شفيعي
حدود يك سال پيش كسي فكر نمي كرد كار دنيا به اينجا كشيده شود. حكومت هاي ديكتاتور منطقه دستخوش حوادثي اين چنين شوند. حدود دو سال پيش هنگامي كه آتش فتنه در تهران مشتعل بود، آمريكا ناگهان در يك تغيير رفتار دست آهنينش را از درون دستكش مخملي بيرون آورد و سر مست از حوادث تهران ذوق زده شد. قرار بود با انتخاب اوباما چهره گاوچران آمريكا دچار تغيير شود و البته او مامور شده بود تا با ملت ها با احترام رفتار كند و خوي گاوچراني را تعطيل كند. اما شدت اين ذوق زدگي تا بدان جا بود كه يادشان رفت همه ي نقشه هايشان و البته شروع كردند به بلبل زباني. آن روزها هيچ كس در هيچ كجاي دنيا فكرش به امروز نمي رسيد .
كمي عقب تر برويم، چند سال قبل، رايس وزير امور خارجه وقت آمريكا طرح خاورميانه بزرگ را روي ميز قرار داد. از ديدگاه ايالات متحده وقت برقراري نظم نوين جهاني بود ... .
آن روز هم كسي فكر امروز را نمي كرد .
باز هم عقب تر برويم و به زمان كلينتون سفر كنيم. زماني كه يك آمريكايي وقتي در خيابان هاي خاورميانه راه مي رفت، غرور عجيبي وجودش را مي گرفت و ملت ها او را با حسرت نگاه مي كردند. روزگاري كه آمريكا در قوي ترين حالت خود بود، روزگاري كه بيشتر ملت ها آرزوي آمريكايي شدن داشتند .
آن روز هم كسي فكر امروز را نمي كرد .
يك سال پيش زنگ خطر در وزارت خارجه آمريكا به صدا درآمد.
مصر ...
ملت هاي تحت سلطه آمريكا يكي يكي از خواب غفلت بيدار شدند. ملت ها ديگر مي خواستند خودشان باشند، خودشان سرنوشت خودشان را مشخص كنند. امام -ره- سال ها پيش از آن فرموده بودند: ... و شما اي مستضعفان جهان و اي كشورهاي اسلامي و مسلمانان جهان، بپاخيزيد ... و به سوي يك دولت اسلامي با جمهوري هاي ازاد و مستقل به پيش رويد كه با تحقق آن،همه مستكبران جهان را به جاي خود خواهيد نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند .به اميد آن روز كه خداوند تعالي وعده فرموده است .
امام-ره- سي سال پيش اين سخنان گهر بار را فرمود و عين آن را امروز مشاهده مي كنيم .
جالب است كه همواره شرق از غرب الگو مي گيرد اما همين چندي پيش بود كه معترضان امريكايي اقدام به برپايي چادر در پارك ها نمودند البته به تقليد از چادرهاي جوانان مصري در ميدان قاهره !
اما رفته رفته اعتراضات در امريكا در حال مشتعل شدن است.جالب اينجاست كه مردم امريكا در ابتدا چيز زيادي نمي خواستند،حرفشان اين بود كه چرا هزينه هاي كشور را ما بايد بدهيم و حالش را يك درصد ببرند. اما ديگر امروز اعتراضات به اصل نظام سرمايه داري ست.نظامي كه در آن حتي ثروت هاي ملي نيز غير ملي مي باشد.نظامي كه هزينه هاي لشكر كشي ها و قلدرهايش را مردم عادي بايد بدهند و لذت هايش را طبقه حاكم ببرند.
امروز ديگر شكاف بين طبقه قلدر حاكم در ايالات متحده و مردم عادي بر همگان مبرهن است.اما جالب اينجاست كه به جاي آنكه مسئولان امريكايي توان خود را بگذارند تا مسئله را به ظاهر حل كنند و در واقع نگران وضعيت بحراني خود باشند هم چنان نگران ازادي و حقوق بشر در سوريه و ايران و ... مي باشند .
شدت اين نگراني ها تا آن جاست كه خانم كلينتون در برنامه هاي شبكه هاي فارسي ضد انقلاب شركت مي كند و از وضعيت حقوق بشر در ايران ابراز تاسف مي كند . اي كاش او ابتدا از پنجره اتاقش بيرون را نگاه مي كرد و وضعيت خيابان ها رو مي ديد و پس از آن تاسف مي خورد .
چرا كه امروز مستحق ترين ملت ها براي ابراز تاسف، مردم مظلوم امريكا هستند.اما نكته بسيار جالب اين ماجرا آن جاست كه ايالات متحده ايران را تهديد به حمله نظامي هم مي كند و اوباما دائم مي گويد همه سناريو ها روي ميز است . در واقع همان حرف بوش را تكرار مي كند و اين جاست كه عمق نگاه استراتژيك اقا به مسئله در ابتداي رياست جمهوري اوباما مشخص مي شود.
اما هدف از نوشتن اين يادداشت تنها طرح يك سوال است از مقامات آمريكايي .
ببخشيد، شما با همان يك درصد حاكم در ايالات متحده مي خواهيد به ايران حمله كنيد؟
جالب است كه يك درصد سيصد ميليون نفر، مي شود سه ميليون. و البته اين سه ميليون هم تنها كاري كه بلدند، قلدري و بي عدالتي و خون مردم را در شيشه كردن مي باشد .
نگارنده فكر نمي كند كه اين يك درصد اصلا بتوانند با تفنگ آبپاش هم كار كنند چه برسد به توپ و تانك .
اما نكته جالبي كه به نظر مي رسد، احتمال حمله نظامي آمريكا به ايران است. اما نه به خاطر اسرائيل و حقوق بشر و بمب اتم و اين ها كه البته اين ها همه بهانه اند. بلكه به خاطر سرپوش گذاشتن بر مسائل و مشكلات داخلي خود . بهترين راه حل براي خروج از بحران آمريكا و غرب به راه انداختن يك جنگ اساسي در دنياست .
كاش خانم كلينتون اين يادداشت را ببيند و به سوال نگارنده ي اين سطور پاسخ دهد .
و در پايان يادداشت يكي از پلاكاردهاي دانشجوياني را كه به دور UCF اصفهان حلقه زدند ، بازگو مي كنم :
Threat is useless We know you
The hateful 1
تهديد بي فايده است. ما شما را مي شناسيم ، يك درصد منفور !
¤ دانشجوي مهندسي فناوري
اطلاعات دانشگاه صنعتي همدان

 



به بهانه سالگرد استاد شهيد شهرياري؛
برگ برگ زندگيت را ورق زدم؛ مرگي جز شهادت برازنده ات نبود

دكتر مجيد شهرياري، فيزيكدان و دانشمند هسته اي از علمش براي بزرگي نام وطن بهره برد و علم و معنويت را در كنار يكديگر معنا كرد، به همين دليل براي اينچنين فردي مرگي جز شهادت برازنده نبود و در مقام وي همين بس كه به او مي گويند: «استاد شهيد»؛ چرا كه بناي زندگي دكتر علم بود و معنويت و «استاد شهيد» واژه اي است كه تمام زندگي دكتر را معنا مي كند .
استاد شهيد دكتر مجيد شهرياري، استاد دانشگاه شهيد بهشتي، فيزيك دان و دانشمند هسته اي متولد زنجان دانشمندي بي نظير و معلمي فرزانه بود كه هشتم آذر سال گذشته توسط دشمنان اسلام كه چشم ديدن پيشرفت كشور را نداشتند به شهادت رسيد .
آميختگي علم معنوي رمز موفقيت دكتر
فريد شهرياري، برادر دكتر مجيد شهرياري، همراه بودن علم و معنويت در كنار يكديگر را عامل پيشرفت برادر شهيدش مي داند و به «خبرگزاري دانشجو»، مي گويد: برادرم از زمان كودكي اشتياق زيادي به مسائل معنوي داشت و همواره در كنار تلاش هاي علمي شيفته معنويت و ائمه بود . وي مي افزايد: وي بخلي در ياد دادن علمش به ديگران نداشت و تدريس را زكات علم مي دانست و همين معنويت در كنار علم، او را به موفقيت رساند .
برادر دكتر شهرياري مي گويد: در زمان كنكور با اينكه آن زمان هيچ كلاس آموزشي نبود خودش درس خواند و با اتكا به خداوند به رتبه دوم كنكور رسيد و حتي در در زمان جنگ به دوستانش هم كمك درسي مي كرد و آن را زكات علمش مي دانست .
وي با اشاره به همزماني مراسم سالگرد شهيد شهرياري با ايام محرم مي گويد: دكتر در ايام محرم از خود بيخود مي شد و به طور كلي هر جا نام امام حسين (ع) را مي شنيد، بدون توجه به مكان و زمان و مقام خود، حالت حزن و اندوهش نمايان مي شد؛ زيرا شيفتگي و علاقه به ائمه در ذاتش بود .
برادر شهيد شهرياري پشتكار قوي را نيز به عنوان يكي ديگر از خصوصيات دكتر شهرياري نام مي برد و مي گويد: دكتر تا زماني كه در كاري به نتيجه نمي رسيد، دست بردار نبود و همواره در وهله اول به خدا اتكا مي كرد .
وي تربيت خانوادگي را نيز از عوامل موثر در پرورش اين گونه انسان ها مي داند و مي افزايد: خانواده در انسان سازي بسيار موثر است؛ زيرا لقمه حلال در آينده فرزندان نقش بسزايي دارد .
برادر شهيدشهرياري مي گويد: دكتر شهرياري با هدف ، راهش را انتخاب كرد و در راه هدفش جان داد و با اينكه در آن زمان صحبت از انرژي هسته اي نبود، ولي وي با هدف پيش رفت تا به جاي بزرگي برسد كه زحماتش هم بي نتيجه نماند؛ بنابراين مرگي جز شهادت برازنده او نبود .
مرگي جز شهادت شايسته شهرياري نبود
دكتر فرهودي، رئيس دانشكده علوم دانشگاه شهيد بهشتي نيز كه زماني همكار دكتر شهرياري بوده مي گويد: دكتر شهرياري شخصيتي منحصر به فرد با توانايي علمي و تقواي بسيار بود كه حيف بود جز شهادت نصيب اين استاد شود .
وي مي افزايد: هر فردي نمي تواند به مقام شهادت برسد؛ زيرا براي شهادت بايد پتانسيل هايي داشته باشد كه دكتر داشت .
وي مي گويد: شهرياري سعي مي كرد ساده وبه حق كار كند و بيشتر براي كشور و اعتقادش عمل مي كرد تا اينكه بگويد .
استاد ابايي در تدريس نداشت
كمالي، عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي و شاگرد استاد نيز مي گويد: استاد هرگز ابايي و بخلي در دادن اطلاعات و آموزش نداشت و شبانه روزي با ما كار مي كرد، حتي گاهي نيمه هاي شب براي پرسيدن سوالات از او با وي تماس مي گرفتيم .
وي مي افزايد: كلاس هاي استاد شهرياري بسيار شلوغ بود و معمولا بالاي 100 نفر جمعيت داشت زيرا استاد خوب فهميده بود، خوب ارائه مي داد و بلد بود، خوش اخلاق بود، خنده رو بود و ابايي از درس دادن نداشت .
وي مي گويد: استاد حتي بين ساعات درسي نيز به استراحت نمي رفت و مشغول رفع اشكال بود. خوب درس مي داد، سؤالات منطقي و مفهومي مي پرسيد و نمره دادنش منطقي بود .
شهادت دكتر به خاطر تزكيه نفس وي بوده، نه آن مدارج علمي
همسر دكتر شهرياري كه در دانشگاه نيز همكار وي بود نيز همراه بودن علم و معنويت را در كنار يكديگر عامل موفقيت دكتر مي داند و مي گويد: نماز شبش به راه بود و حتي شب عروسي هم سجاده نماز شبش جمع نشد .
وي مي گويد: دكتر شهرياري سرپرستي مالي چند خانواده را برعهده داشت و مطمئنم تعداد ديگري هم تحت سرپرستي او بوده اند كه ما از آن بي اطلاع هستيم .
وي مي گويد: شهادت دكتر به خاطر تزكيه نفس وي بوده، نه آن مدارج علمي . شهرياري شهيد شد؛ زيرا مرگي جز شهادت برازنده وي نبود .

 



اولين بيانيه دانشجويان معترض
ورود دانشجويان به سفارت انگلستان خودجوش بود

دانشجويان تسخيركننده كه در اولين بيانيه خود ضمن تاكيد بر اين نكته كه تسخير اين سفارتخانه به صورت خودجوش صورت گرفته است، بر ضرورت قطع رابطه با رژيم استعمارگر انگليس تأكيد كردند.
به گزارش فارس، دانشجويان تسخيركننده سفارت انگليس در تهران با انتشار بيانيه اي مواضع خود را اعلام كرد.
در اين بيانيه آمده است: تسخير سفارت انگلستان توسط دانشجويان انقلابي صورت گرفته و اين اقدام به دستور هيچ ارگان و يا نهادي نبوده و دانشجويان به صورت خودجوش دست به تسخير سفارت انگليس در تهران زدند.
اين بيانيه مي افزايد: از آنجا كه دانشجويان به صورت خودجوش سفارت انگلستان را به تسخير خود درآوردند، قطعا با تفكر انقلابي خود اين مسير را ادامه مي دهند.
نويسندگان اين بيانيه با اشاره به اين نكته كه تسخير سفارت انگليس با تاخير 33 ساله صورت گرفته است و بايستي سفارتخانه روباه پير زودتر به تسخير درمي آمد، تصريح كردند: هر فرد ايراني آزاده اي كه دلش براي اين خاك و آب مي تپد و جنايات استعمار پير در حق ايران و ايراني را مشاهده كرده است، بداند كه تسخير سفارت روباه پير به نفع ايران و منافع ملي كشورمان خواهد بود..
تسخيركنندگان سفارت انگليس در ادامه بيانيه خود خواستار اخراج سفير انگليس و قطع كامل روابط جمهوري اسلامي ايران با رژيم سلطنتي انگلستان شدند.
بيانيه مذكور همانطور كه مي افزايد: همان اقدامي كه در 13 آبان با آمريكا صورت گرفت اكنون بايستي با انگلستان صورت گيرد. اين بيانيه مي افزايد: دانشجويان منتظر حمايت تمامي مردم ايران هستند.
در پايان اين بيانيه تاكيد شده است كه دانشجويان سفارتخانه انگلستان را به موزه روباه پير تبديل خواهند كرد.

 



حمايت هاي بنياد ملي نخبگان براي استعدادهاي برتر

بنياد ملي نخبگان طي اطلاعيه اي تسهيلات اين بنياد به نخبگان و استعدادهاي برتر تحت پوشش بنياد، را به تفصيل اعلام كرد.
به گزارش فارس، هزار و 268 نفر از دانشجويان نخبه دانشگاه صنعتي شريف تحت پوشش بنياد نخبگان هستند(76% كارشناسي 19% ارشد 9% دكتري) و تسهيلاتي كه بنياد به اين دانشجويان ارائه مي دهد با توجه به نوع نخبگي آنان متفاوت است.
برگزيدگان المپيادهاي علمي دانشجويي، برگزيدگان المپيادهاي دانش آموزي، برگزيدگان آزمون سراسري ورود به دانشگاه ها، دانشجويان نمونه كشوري، برگزيدگان آزمون هاي جامع پزشكي و دندانپزشكي و داروسازي، دانش آموختگان برتر دانشكده ها، برگزيدگان جشنواره هاي مورد حمايت بنياد، مخترعان، برگزيدگان مسابقات معتبر ملي و بين المللي قرآني، برگزيدگان مسابقات ملي و بين المللي مهارت و محققان برجسته و استادان ممتاز و پژوهشگران نمونه كشوري، از جمله برگزيدگان استفاده كننده تسهيلات بنياد هستند.
همچنين تسهيلاتي كه بنياد به اين برگزيدگان ارائه مي دهد بسته به اين كه نخبگان در كداميك از گروه هاي ذكر شده قرار مي گيرند متفاوت است. از جمله اين تسهيلات مي توان به تسهيلات نظام وظيفه، تسهيلات دانشجويي يا حوزوي، استمرار براي مقطع فعلي، تمديد براي مقطع جديد يا ارتقاي سطح تسهيلات دانشجويي، تسهيلات محققان دوره هاي پسا دكتري، اعتبار پژوهشي استادياران جوان، تسهيلات ساخت يا خريد مسكن به مبلغ هشتصد ميليون ريال و كمك هزينه سفر عمره مفرده و هديه ازدواج اشاره كرد.
اعتبار نوآوري و شكوفايي، درخواست بررسي پرونده براساس آيين نامه دانش آموختگان برتر آموزشي - پژوهشي- نوآوري، تسهيلات ساخت يا خريد مسكن به مبلغ پانصد ميليون ريال، اعتبار پژوهش و نوآوري به پژوهشگران حوزه و دانشگاه، اعتبار آموزش قرآن، كمك هزينه سفر شركت در دوره هاي مطالعاتي، تسهيلات دانشجويي يا حوزوي، تسهيلات محققان دوره هاي پسا دكتري، اعتبار پژوهشي استادياران جوان، اعتبار پژوهش و نوآوري ويژه مخترعات در سطح 3، درخواست بررسي پرونده مخترع براي استفاده از تسهيلات بنياد ويژه مخترعان در سطح 2 يا 1 و ساير برنامه ها و حمايت ها از ديگر تسهيلات اين بنياد به نخبگان است.

 



طرح شبهات عليه اسلام توسط استاد دانشگاه تهران

وجود اساتيدي غير متعهد و غير متخصص كه هيچ گونه پايبندي اخلاقي به ارزشهاي اجتماعي جامعه ايران ندارند يكي از معضلاتي است كه تعدادي از دانشگاه هاي ما با آن مواجه هستند .
به گزارش خبرنامه دانشجويان ايران؛ آقاي «ك» استادي هستند كه در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران مشغول تدريس تاريخ اسلام و انقلاب به دانشجويان است و با اين حال بنا به گفته خودشان كه «من اسلام شناس نيستم» هيچ تخصصي در زمينه تدريس خود ندارند .
آقاي «ك» كه به عنوان استاد درس تاريخ اسلام و انقلاب مسئوليت مهمي را در تبيين اسلام و انقلاب در بين دانشجويان دارد معمولا با مطرح كردن حرفهايي بدون هيچ گونه سنديت و تمسخر اسلام و كنايه زدن به دانشجويان معتقد نه تنها دانشجويان را باحقيقت اسلام آشنا نمي كند بلكه خود به تحريف اسلام مي پردازد .
حال سوال اين است كه چرا فردي كه خودش اعتراف مي كند كه اسلام شناس نيست و در كلاس خود به جاي تبيين اسلام به طرح شبهات عليه اسلام مي پردازد بايد به عنوان استاد تاريخ اسلام انتخاب شود؟ شايد موارد مطرح شده از سوي اين فرد در كلاس درس 8 آذر وي بتواند ذهن مخاطبان را در مورد دليل غير متعهد و متخصص بودنش بيشتر كمك كند .
آقاي «ك» با لحني تمسخر آميز به بيان داستاني در مورد پيامبر اسلام مي پردازد و اين طور مي گويد: :پيامبر در يك جمعي نشسته بودند و خانمي در آن جمع مطرح كردند كه من مشكل مالي دارم و پيامبر همان لحظه گفتند با من ازدواج كن! و اين طور بود كه ازدواج مجدد پيامبر بعد از 3 روز از رحلت حضرت خديجه انجام شد و 2 روز ديگر پيامبر با زن ديگري ازدواج كرد .
وي در همين كلاس بدون ارائه هيچ گونه سند و مدركي مي گويند: « پيامبر فرمودند اگر شراب خواري را ديديد او را بكشيد »
آقاي «ك» همچنين با استناد به اين نكته كه شرابخواري در ابتداي اسلام حرام نبوده است و بعد از مدتي پيامبر حرام بودن اين كار را اعلام كرد، قوانين اسلام را نسبي عنوان مي كنند و بدون پاسخگويي صحيح ذهن دانشجويان را با اين شبهه مواجه مي كنند كه قوانين اسلام در هر دوره اي بايد موردتجديد قرار گيرند و دستخوش تغيير گردند .
وي همچنين با مطرح كردن خاطره اي از خانمي مراكشي در همايشي قرآني در تبريز و تاكيد بر اين نكته كه خانمي كه خود حافظ قرآن بوده است حجاب خود را برداشته است، شأن حجاب را در نظر دانشجويان از بين برده است و به تمسخر حجاب پرداخته است .
اين تنها شرح يك روز درسي اين استاد مي باشد!

 



خبري خوش درباره ميزان خروج نخبگان از كشور

دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي با بيان اينكه در جلسه اين شورا گزارش وضعيت نخبگان بررسي شد كه مقدمه تدوين سند جامع نخبگان است گفت: ماندگاري نخبگان به دلايلي افزايش يافته و اين خبر خوبي است.
به گزارش مهر، محمدرضا مخبر دزفولي با بيان اين خبر افزود: مطالعه دقيق وضعيت نخبگان آغاز شده است و كارگروهي متن اين سند را تهيه مي كند كه به محض آماده شدن در صحن شورا مطرح مي شود.
وي گفت: لازم بود قبل از طرح سند، گزارش ميداني از روند توجه به نخبگان، آسيب شناسي وضعيت آنان، ميزان ماندگاري در كشور و روند مهاجرت ارائه شود.
مخبر دزفولي افزود: اين گزارش كه جمعيت آماري نزديك به 14 هزار نفر نخبه را شامل مي شود ارائه شد و بر اساس اين گزارش روند خروجي نخبگان نزولي است كه اين خبر خوبي است.
وي به طرح موضوع جنبش نرم افزاري و توجه خاص به علم در يك دهه قبل از سوي مقام معظم رهبري اشاره كرد و گفت: اكنون بنياد نخبگان روند بلوغي خود را طي مي كند.
دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي گفت: دوره هاي دكتري تعميم گسترده اي در كشور يافته و تحصيلات تكميلي روند افزايشي داشته است.
وي افزود: داشتن نقشه جامع علمي و توجه به كارهاي تحقيقاتي با محوريت نخبگان و حمايت هاي مادي و معنوي از نخبگان باعث شده است ميزان ماندگاري نخبگان در كشور بيشتر شود.
وي افزود: تسهيل كردن تلاش هاي نخبگان براي راه اندازي شركت هاي دانش بنيان، اعتماد كردن به نخبگان، حمايت وزارتخانه هاي مختلف براي بكارگيري نخبگان، توجه به آينده شغلي نخبگان و پشتيباني از كارهاي تحقيقاتي آنها از موضوعاتي است كه اعضاي شورا تاكيد كردند كه بايد در سند جامع نخبگان به آن توجه كرد.
مخبر دزفولي ابراز اميدواري كرد با برنامه ريزي بخش هاي مختلف و مرتبط با موضوع نخبگان سرعت ماندگاري آنان در كشور بيشتر شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14