(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 13 آذر 1390- شماره 20089

شهيد خيرعلي مهدوي
پشتيبان ولايت فقيه باشيد كه اسلام حفظ شود
مرواريد كمر نيروي دريايي صدام را شكست
روايتي از سرتيپ ستاد اسدالله حيدري
سرباز فداكار
ببخشيد كه از خانه فرار كردم!



شهيد خيرعلي مهدوي
پشتيبان ولايت فقيه باشيد كه اسلام حفظ شود

شهيد خيرعلي مهدوي در سال 1344 در خانواده اي مذهبي و مستضعف روستايي از توابع شهرستان دره شهر استان ايلام به دنيا آمد دوران كودكي را در روستاي بسطام آباد گذراند و تحصيلات ابتدايي را در روستاي ذكر شده به پايان رسانيد در سال 1359 راهي مدرسه راهنمايي شد در سال 1360 ترك تحصيل نموده و به كارهايي براي تأمين مخارج خانواده مشغول گرديد در سال 1361 به عنوان بسيجي از سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دره شهر عازم جبهه شد. در همان ابتداي ورود به جنگ مانند ديگر رزمندگان در عمليات آزادي مهران و چنگوله شركت كرد و بارها دچار اصابت تير و تركش و موج گرفتگي شد. در سال 1363 باعشق و علاقه به امام حسين(ع) و امام خميني(ره) و حفظ نظام جمهوري اسلامي به عنوان نيروي رسمي سپاه پاسداران وارد سپاه شد و به عنوان نيرويي زبده و شجاع در رسته اطلاعات و عمليات سپاه وارد جبهه شد در جبهه بسيار از خود شجاعت و دلاوري نشان مي داد مأموريت هاي حساس و حماسي را مي پذيرفت. بسيار علاقه داشت كه هميشه در گشت و شبيخون، به دشمن حمله كند بسيار به رزمندگان و بسيجيان روحيه مي داد. بسيار دوستان و همرزمان شجاعي را در حين مأموريت ها از دست مي داد و براي آنان گريه مي كرد و به شهادت شان غبطه مي خورد. در سال 1364 ازدواج نمود . زن و بچه نتوانست از شور انقلابي او نسبت به جنگ بكاهد. جدي تر از گذشته در جبهه زحمت مي كشيد آن قدر جان نثاري نمود كه محبوب بسيجيان شد. صداميان به نظرش زبون و پست مي آمدند. بعضي مواقع گويي چون شوخي و تمسخر روز يا شب از ميدان هاي مين و تله مي گذشت و از آنان براي بسيجيان ظروف سنگر مي آورد . حتي يك روز ظهر توانست اسيري را زنده و سالم دستگير كرده و به پشت جبهه خودي انتقال دهد. جنگيدن و تبادل آتش را چون بازي مي پنداشت و در لحظات بسيار خطرناك خونسرد بود و از آنچه كه تجهيزات داشت به خوبي استفاده مي كرد. او با روحيه اي بالا براي پيروزي و شهادت مي جنگيد بارها گفته بود و مي گفت كه اگر گفتند روزي فلاني اسير شده است ديگر منتظر آمدنم نباشيد. با كمك سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دره شهر ، گروهان مستقل دره شهر، را تشكيل داد و خود فرماندهي اين گروهان را به عهده گرفت تنها اتاق منزل پدري كه متعلق به او بود چون سنگر به بيرق و پرچم تزيين كرده بود و براي گروهان مستقل ثبت نام مي كرد براي انجام اين كار زمان مطرح نبود و دو نوبت اعزام گروهان مستقل داشت.
در تاريخ 29/3/67 در عملياتي كه منافقان در منطقه مهران انجام دادند بعد از چندين ساعت مبارزه و درگيري و گرفتن تلفات از دشمن درحالي كه نيروهاي خودي عقب نشيني كرده بودند او با چند نفر از همرزمان مقاومت كردند تا سرانجام مورد ضرب تير مستقيم يكي از گروه نفاق از ناحيه سر قرار مي گيرد و در بيمارستان به شهادت مي رسد.
خاطراتي از شهيد خيرعلي مهدوي
از خاطرات او اينكه روزي در موقع ظهر كه در منطقه جنگي مهران نيروهاي طرفين از شدت گرما و به خاطر استراحت معمولا از ساعت هاي 11 تا 14 آتشي ردوبدل نمي شد شهيد از اين فرصت استفاده كرده براي حمله اي خود را به نزديك سنگرهاي دشمن مي رساند در اين موقع يك سرباز مسلح دشمن از سنگر بيرون آمده و به سايه تپه اي دور از سنگرها نشسته و به فكر مي رود شهيد بلادرنگ چون عقاب خود را بالاي سر او مي رساند و عراقي ترسيده و دستپاچه را بدون اينكه عكس العملي نشان دهد در روز روشن اسير مي كند . شهيد او را از ميدان هاي مين و نقاط كور ديد زميني عبور داده به سنگرهاي خودي مي رساند اين عمل تعجب همه نيروهاي خودي را برمي انگيزد و بسيجيان را به شوق و هيجان مي آورد.
يكي از اعضاي خانواده اش مي گويد : خانواده در طول شش سال حضور او در جبهه ها، روزانه گوش به زنگ خبر شهادتش بود ولي هر بار كه به مرخصي مي آمد، مي گفت: من به دست عراقي ها كشته نمي شوم. مي گفت نيروهاي عراقي آن قدر به نظرم زبون و ترسو مي آيند كه به دلم راه نمي دهد كه روزي به دست آنها كشته شوم هر چند بارها مورد ضرب گلوله مستقيم دشمن قرار گرفت زخمي شد و شدت موج انفجار او را آزار داد، ولي باز هم مي گفت من به دست عراقي ها كشته نمي شوم بعد از شش سال جنگ ثابت شد كه در اين جمله شهيد حكمتي نهفته است او در اين عمليات سازمان در حمله به اصطلاح چلچراغ بعد از كشتن عده اي از آنان به دست منافقان ايراني شهيد مي شود.
جمله ديگر از شهيد اين شعار هميشگي او بود من هيچ وقت در مقابل دشمن عقب نشيني نخواهم كرد و اسير نخواهم شد ،عقب نشيني من مصادف با شهادت من است. اين گفته نيز ثابت شد كه در عمليات منافقين كه منجر به كشته و زخمي و اسير شدن نيروهاي خودي مي شود و آنان عقب نشيني مي كنند شهيد با خونسردي در سر راه مهاجمين منافق كمين كرده و بعد از كشتن افرادي از آنان در سنگر خود به شهادت مي رسد. شهيد در ميان بسيجيان محبوبيت خاصي داشت خيلي از بسيجي ها به وي پيشنهاد مي كردندكه، مي خواهيم نيروي رزمي شما باشيم اين پيشنهاد بسيجيان باعث شد تا شهيد از تيپ محل خدمت و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دره شهر موافقت كسب كند تا خود گروهان مستقل دره شهر را ثبت نام و آنان را عازم جبهه نمايد.
وصيت نامه
شهيد خيرعلي مهدوي
اين وصيت نامه يك سال قبل از شهادت نوشته شده است تاريخ 8/4/66
هوالقادر
به نام الله پاسدار خون شهيدان و به نام آنكه ما را خلق كرد و عاقبت بازگشتمان به سوي اوست. به نام مولايم مهدي(عج) فرمانده رزمندگان اسلام، درود و سلام بر حماسه و رشادت شهداي اسلام كه سرزمين ايران را چون كربلاي حسيني از خون خود رنگين كردند. سلام و درود بر ملت قهرمان و دلاور اسلامي ايران، بر پارسايان شب و شيران روز، ظفرمندان سپاه توحيد و همچنين اسراي جنگ تحميلي.
با اينكه بنده جنگ را بر خود واجب دانسته و وجودم تا زنده ام در خدمت جنگ مي دانم اما مي خواهم سلام و درودي و وصيتي به خدمت خانواده داشته باشم، چون اين جنگ بر عليه اسلام بر ما تحميل شده است. در سال 1361 (مهرماه) به امر امام خميني روح خدا وارد جبهه شده ام و جهاد در راه خدا را بر خود واجب دانسته و اطاعت كرده ام در اين مدت خدمت لياقت و سعادت شهادت را نداشته ام. در اين مورخه 8/4/66 براي انجام ماموريتهاي بسيار حساسي با ديگر رزمندگان اعزام مي شوم، اميدوارم به قادر يزدان كه موفق باشيم، در اين ماموريت اميد شهادت دارم.
بارالها خداوندا اميدوارم كه بعد از شهادتم كسي باشد كه مانند من حقير اسلحه ام را بردارد و بي ترس و خوف برعليه دشمن بتازد انشاءالله.
مجددا بر همه سلام و درود ميفرستم و خدمت رهبر كبيرم بت شكن تاريخ، ابراهيم زمان سلام عرض مي كنم. اي امام، اي نوري كه بر جهان هستي روشن شده اي و راه اصيل را به ما نشان دادي امرت را در حد توان اجرا كردم، اميدوارم كه از درگاه پيشگاه خداوند تبارك و تعالي تا انقلاب حضرت مهدي(عج) و در كنار آن حضرت طول عمر داشته باشي. انشاءالله.
اميدوارم كه مردم مسلمان ايران اين امت شهيدپرور و ستمديده به ياري خداوند بتوانند بيشتر از پيش به خاطر حفظ اسلام پشتيبان ولايت فقيه باشند سعي كنيد با امام باشيد مبادا امام را تنها بگذاريد جبهه هاي جنگ را گرم نگه داريد تا چشم منافقين مزدور و كوردل بيشتر كور شود.
به خدمت پدر بزرگوارم سلام عرض مي كنيم. سلام و درود فرزند حقيرت را بپذير اميدوارم كه مرا ببخشيد بنده به ياد زحمات شما مي افتم.در خجالتم كه نتوانسته ام شما را كمك كنم زيرا مسئله جنگ در راس امور است امروز بايد همگي در اين راه مبارزه كنيم. اميدوارم كه روز قيامت خداوند شما را رو سفيد كند چنانچه شهيد شوم و شهادتم قبول درگاه حق شود شما در آن روز سربلند خواهي شد. خداحافظ شما پدرم.
برادرانم شما را به خدا مي سپارم به وسيله اين تكه كاغذ با شما خداحافظي مي كنم از شما مي خواهم كه مواظب فرزندم مصيب باشيد سعي كنيد او را به روشهاي اسلام تربيت كنيد. خواهرانم از شما مي خواهم كه برايم دلتنگي نكنيد از گريه كردن اجتناب كنيد گرچه ممكن است قبول نكنيد اميدوارم مرا حلال كنيد در صورت شهادت زنده ام و نمرده ام لباس سياه نپوشيد و در زندگي فاطمه و زينب را سرمشق قرار دهيد. همسرم سلام چه بگويم تا اينكه شما از من راضي باشيد و با چه زباني بگويم و بنويسم .دو سال زندگي با شما را احساس مي كنم چند روزي بوده است. چون در منزل و كنار شما كم بوده ام اين جملات را با بغض و گريه مي نويسم. رفتار و كردار من در حد عمل و كردار يك پاسدار نبود، مرا ببخشيد .مي دانيد كه حفظ اسلام از هر چيزي مهم تر است . با عرض سلام از شما خداحافظي مي گيرم اميدوارم كه شما چون زينب و فاطمه باشيد سعي كنيد بر شهادتم افتخار كنيد و برايم لباس سياه نپوشيد. سعي كنيد براي رضاي خدا و در اين جهت مشغول خدمت باشيد سعي كنيد فرزندم مصيب را خوب تربيت كنيد و تحويل جامعه اسلامي بدهيد.
تمام اموالم متعلق به همسر و فرزندم مي باشد.
از تمام دوستان و اقوام و آشنايان درخواست عفو و بخشش دارم اميدوارم كه پشتيبان اسلام و ولايت فقيه باشيد.
در ضمن ببخشيد اگر قبر نصيبم شد قبرم را در جوار مادرم بكنيد.
اگر مفقود شدم يادم نكنيد واگر اسير شدم منتظر آمدنم نباشيد.
التماس دعا ! خداحافظ خيرعلي مهدوي

 



مرواريد كمر نيروي دريايي صدام را شكست

عنبر اسلامي
تالار انديشه حوزه هنري به مناسبت هفتم آبان ماه سالروز نيروي دريايي، ميزبان خانواده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران بود. «شب خاطره» ابتدا با پخش سرود جمهوري اسلامي ايران توسط كادر نيروي دريايي انجام شد و اميردريادار حبيب الله سياري فرمانده نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران به نقش ارزنده نيروي دريايي ارتش در دوران جنگ و هشت سال دفاع مقدس پرداختند و ياد دريادلان و مردان بزرگي را كه درناوچه پيكان شجاعانه جنگيدند و به شهادت رسيدند را گرامي داشتند.
ايشان ضمن گراميداشت 7 آذر روز نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي يادآورشدند: نيروي دريايي ارتش با انجام عمليات مرواريد در هفتم آذر 1359 يعني تنها 67 روز پس از آغاز جنگ توانست تومار افكار دشمن براي تسلط بر خليج فارس را درهم بپيچد كه اين عمليات هم نتايج نظامي و هم نتايج اقتصادي و هم سياسي به دنبال داشت.
دشمنان تصور مي كردند كه ما قادر به
به كارگيري تجهيزات و فناوري هاي خود نيستيم، ولي عمليات هايي نظير مرواريد نشان داد كه تفكر آنها كاملا غلط است. آنها پس از زمين گيرشدن عراق در سواحل خود تلاش كردند كه سكوهاي نفتي ما را در خليج فارس بمباران كنند. دشمن توانست تنها حدود 300 فروند از كشتي هاي ما را مورد اصابت قرار دهد كه از اين ميزان 250 كشتي توانستند به دريا برگردند و اين مسئله نشان دهنده توان نيروي دريايي ارتش در اسكورت كشتي هاي كشورمان بود. درحالي كه دشمن بر اين باور قرار گرفته بود كه استفاده از تجهيزات موجود دريايي به علت داشتن فناوري بالا و به علت خروج مستشاران خارجي از كشور در زمان انقلاب، قابليت بهره برداري نخواهد داشت. اما فكر نكرده بود كه فرزندان امام بزرگوار به فرمان حضرت امام، چگونه اين تجهيزات را پاي كار آوردند و در صحنه عمليات حاضر شدند و چگونه حساب شده عمليات مرواريد را به انجام رساندند. اگرچه معمولا يك عمليات، تاكتيكي محسوب مي شود اما نتايج عمليات مرواريد، راهبردي بود. اگرچه اين عمليات مي تواند در رديف عمليات هاي نظامي قرار بگيرد، اما عمليات مرواريد تنها نظامي نبود، عملياتي بود كه كمر اقتصاد دشمن را شكست، اولين نتيجه عمليات مرواريد شكست نيروي دريايي دشمن بود. به طوري كه در 67 روز پس از جنگ از نيروي دريايي شكست خورد و نيروي دريايي اش از بين رفت ولي به علت كمكهايي كه از طريق كشورهاي منطقه و استكباري به او مي كردند با ارتش ما مقابله مي كرد.
توان اقتصادي دشمن شكست بزرگي خورده بود چرا كه دشمن، تنها راه بدست آوردن سلاح براي مقابله با ما را در فروش نفت مي ديد. بالاي 80درصد نفت عراق از طريق خليج فارس و پايانه نفتي الابكر و الاميه تأمين مي شد. وقتي نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران حساب اين را كرد كه ضمن شكست نيروي دريايي عراق، توان اقتصادي او را كم كرده و ضربه نهايي را به او وارد كند، با يك اقدام اساسي پايگاه هاي نفتي الاميه و الابكر را از بين برد و او ديگر نتوانست نفت را به كويت برساند و در مقابل آن تجهيزات بگيرد. همان صحبتي كه امام بزرگوار ما فرمودند كه اگر صدام فرصت پيدا كند به شما (كويت و...) هم حمله خواهدكرد و ديديم كه اين كار را كرد و بلافاصله بعد از قطعنامه ايران، صدام به كويت حمله كرد. كويت كشوري بود كه بيش از نياز عراق به او كمك مي كرد. تمام نفت و ذخاير نفتي خود را در اختيار عراق قرار داده بود. از طرف ديگر همان طور كه مي دانيم راه هاي دريايي مهمترين راه تجارت جهان محسوب مي شود كه بالاي 90 درصد از صادرات و واردات كشورها از طريق دريا انجام مي شود. صادرات و واردات كشور عراق هم از طريق بنادر فاو، ام القصر و بصره انجام مي شد كه همه اينها در محاصره نيروي دريايي قرار مي گيرد. يعني اجازه ورود هيچ كشتي تجاري به بنادر دشمن تا پايان دفاع مقدس داده نشد. بنابراين درعرصه تجارت نيز بزرگترين ضربه اقتصادي به كشور عراق وارد آمد. و او مجبور بود از كمك كشورهاي ديگر نظير عربستان و كويت و... استفاده كند. مهمترين نتيجه عمليات مرواريد اين بود كه عراق فكر مي كرد مي تواند در شمال خليج فارس حضور داشته باشد و با پيروزي عمليات مرواريد كلا از صحنه دريا حذف شد و مهم ترين نتيجه عمليات مرواريد كه براي جمهوري اسلامي ايران بسيار راهبردي بود اين كه، هم كشورهاي منطقه و هم كشورهاي استكباري به اين نتيجه رسيدند كه توان كشور جمهوري اسلامي ايران در دفاع و بويژه در دريا تا چه ميزان بالاست. نيروي دريايي در عرصه درياها حضور دارد و تا پايان دفاع مقدس اجازه ندادند حتي يك فروند كشتي تجاري و نفتي عراق از خليج فارس عبور كند. اما بعد از عمليات مرواريد، استكبار وقتي ديد كه عراق شكست خورده است، او را به انواع و اقسام سلاح ها و بالگردها و موشك هاي ساحل به دريا و مين هاي دريايي مجهز كرد تا بلكه بتواندكنترل خليج فارس را از ما بگيرد، كه او بتواند پايانه نفتي خارك را منهدم كند، كه بتواند سكوهاي نفتي ما را منهدم كند، كه بتواند بندر امام را در ماهشهر محاصره كند، كه بتواند به توان اقتصادي ما ضربه وارد كند، استكبار همان طور كه دشمن را در جبهه هاي زميني تأمين مي كردند، در عرصه تجهيزات دريايي هم به او كمك مي كردند بگونه اي كه در سال 60 بيش از دوميليارد دلار تجهيزات دريايي به عراق فروخته شد. و حتي اين تجهيزات را تا شرق درياي هرمز آوردند ولي جمهوري اسلام باكنترل كاملي كه به اوضاع داشت اجازه ورود نداد و برگشتند. بنابراين به جاي تجهيزات دريايي، به او تجهيزات موشكي و هوايي و انواع و اقسام مين ها و موشك ها را در اختيار او گذاشتند. دشمن هر روز به سكوهاي نفتي ما حمله مي كرد.بيش از دوهزار و 800 بار به جزيره خارك حمله هوايي شد يعني ميانگين هر روز يك مرتبه. اما نتوانستند آسيب چنداني به اين جزيره وارد كنند. دفاعي كه نيروي دريايي در بيرون از جزيره و در داخل جزيره انجام داد، به جزيره سيري و لاوان و... حمله شد ولي نتوانستند كاري از پيش ببرند. اين كه مي گويند بيش از ده هزار كشتي تجاري و نفتكش در طول هشت سال دفاع مقدس توسط نيروي دريايي اسكورت شده است از تنگه هرمز تا بندرماهشهر معنايش اين است كه در بعد تجارت نيروي دريايي امنيت برقرار كرده است و اين امر شوخي نيست. اينجاست كه ابعاد مأموريت نيروي دريايي مشخص مي شود. اينجاست كه نتيجه راهبردي در عمليات مرواريد به دست مي آيد و در هشت سال دفاع مقدس ادامه پيدا مي كند. با وجود تمامي حملاتي كه بر نيروي دريايي وارد شد حدود 250 تا 300 مورد حمله خرابي بوجود آمد كه دو-سوم آن نيز توسط نيروي دريايي دوباره نجات پيدا كرد. اين ارزش و جايگاه يك نيرو و فرزندان يك ملت كه آموزش ديده و پرورش پيدا كرده و به فرمان امام، ارتش در دريا حضور پيدا كرد و توانمندي علم و دانش خود را نشان دادند و اين گونه از عرصه درياها حفاظت و پاسداري مي كنند.
وي با اشاره شهداي ناوچه پيكان و ديگر شهداي ارتش جمهوري اسلامي ايران به اين نكته اشاره كردند: ما مديون خون شهدا هستيم. آنها خون دادند تا ما بأيستيم و سرمان را بالا بگيريم و به همه جهانيان بفهمانيم كه جايگاه جمهوري اسلامي ايران كجاست. كشوري كه امروز اخبارش سرلوحه رسانه هاي كشورها قرارگرفته. همگان مي دانند كه بازيگردان كشورهاي منطقه، جمهوري اسلامي ايران است. امروز استكبار به خوبي مي داند كه با وجود جمهوري اسلامي ايران، ديگر براي او جايي در منطقه وجود ندارد.ما امروز در عرصه سازندگي به جايي رسيده ايم كه بهترين توليدات را در عرصه درياها با توجه به فناوري كه وجود دارد انواع و اقسام ناوهاي موشك انداز ، به بركت خون همان شهدا، بهتر از آن ساخته شد. ناوهاي «جوشن»، «سهند»، «جماران» ساخته شد كه درمقابل استكبار مي ايستد. ما درجايگاهي قرار گرفته ايم كه در رديف اول ساخت و سازها در زمينه تجهيزات دريايي مطرح مي شويم.امروز انگشت مقام معظم رهبري به طرف درياها نشانه رفته است و وظيفه همه دريادلان چه آنهايي كه در بعد تجارت، چه در بعد نظامي و صنعت كار مي كنند اين است كه از منابع و منافع كشورمان دفاع كند. امروز نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران و نيروي دريايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در دفاع از مرزهاي آبي خليج فارس و درياي عمان تلاش مي كنند اين خودباوري ها و خوداتكايي ها را به حدي رسانده كه ناوهاي ما از حياط خلوت استكبار سردرآورده است.
وي در پايان، حسن ختام صحبت هايش را از ميان بيانات مقام معظم رهبري انتخاب كرد «استكبار جهاني بداند، دست نشاندگان منطقه بدانند، سگ نگهبان (رژيم صهيونيستي) بداند كه جواب هر تهديدي را با تهديد مي دهيم و اگر بخواهند به منافع جمهوري اسلامي ايران تجاوزي داشته باشند آن قدر ضربه خواهند خورد كه از درون متلاشي خواهندشد.»

 



روايتي از سرتيپ ستاد اسدالله حيدري
سرباز فداكار

علي عباسي مزار
در آستانه شروع جنگ و 2 - 3 روز قبل از آن، با توجه به احساس خطري كه مي شد، به همراه تعدادي از نيروها به منطقه اي در نزديكي مهران رفتم. روز 31 شهريور براي رفتن به مهران آماده شده بوديم كه متأسفانه ديديم مهران در همان روز اول جنگ سقوط كرد. از دور كه مشاهده مي كرديم، مي ديديم كه مهران در آتش دشمن مي سوزد؛ آن بخش از نيروهاي خودي هم كه در مهران بودند، تلفات زيادي داده بودند.
با توجه به فرمان هايي كه از رده هاي بالا به ما رسيد، به طرف دهلران رفتيم؛ البته مدتي را هم در بين دهلران و موسيان براي دفاع از اين منطقه مستقر بوديم. درواقع گروهان ما در محاصر قرار گرفته بود و مدت چند روز غذاي گرم به ما نمي رسيد، اما با توجه به غروري كه در رزمندگان وجود داشت، از سرباز گرفته تا فرمانده نيروها، دلاورانه به دفاع از كشور مي پرداختند.
به دنبال شروع جنگ با فرمان هاي مكرر امام، نيروهاي مردمي نيز در قالب بسيج و سپاه به كمك نيرو هاي ارتشي آمدند و در مراحل بعدي جنگ نتايج خوبي از اين هماهنگي و اتحاد حاصل شد.
نيروهاي ايراني در مرحله اول تصميم داشتند تا عراق را از پيشروي بيشتر باز دارند و در مرحله بعدي آن ها را در جاي خود تثبيت كنند. به همين خاطر در روز اول مهر 1359، بيش از 140 هواپيماي نيروي هوايي، نقاط حساس و استراتژيك عراق را مورد هدف قرار دادند و در نتيجه همين اقدام، نيرو هاي دشمن در موقعيت خود به كار پدافند مي پرداختند. در مرحله سوم برنامه بر اين بود كه با عمليات هاي ايذايي، براي نيروهاي دشمن ايجاد مزاحمت كنند. انجام عمليات هاي كوچك، برنامه نيرو هاي ما در مرحله چهارم بود تا از اين طريق ضرباتي را به دشمن وارد كنند.
پس از عمليات هاي كوچك، عمليات هاي بزرگ مانند فتح المبين، بيت المقدس و غيره آغاز شد. امام فرمودند حصر آبادان بايد شكسته شود كه شكسته شد. از سوي ديگر شهري مانند خرمشهر كه صدام گفته بود اگر ايران خرمشهر را بگيرد، من كليد شهر بصره را به ايران مي دهم، در عمليات بيت المقدس آزاد شد.
اتحاد ارتش و سپاه در جنگ
اگرچه ادغام ميان ارتش و سپاه در عمليات هاي قبل از فتح المبين صورت گرفته بود، اما در چنين عمليات مهمي، مهم ترين دليل پيروزي، اتحاد موجود ميان ارتش و سپاه بود. فرماندهان ارتش و سپاه بطور مشترك كار مي كردند و علي رغم تصور موجود در خصوص اختلافات احتمالي، چون هدف يكي بود، همه، توان خود را براي مقابله با دشمن به كار مي گرفتند؛ از سوي ديگر، ارتش و سپاه از مقام بالاتر يعني امام خميني(ره) دستور مي گرفتند و اين خود باعث مي شد تا هر دو در كنار هم و به دور از منيت ها، به مقابله با دشمن بپردازند. وقتي كه يك نوجوان 14 يا 15 ساله در كنار يك سروان يا سرگرد 30 يا 40 ساله قرار مي گرفت، او سعي مي كرد تا تجربه و تمرين و اندوخته هاي خود را در اختيار نوجوان 14 ساله قرار دهد و اين موضوع، نتيجه اين پيوند ميمون و مبارك بود.
ما در دفاع مقدس با يك يا دو كشور مواجه نبوديم و بسياري از كشورها كه امروز ادعاي دوستي با ما را دارند، علاوه بر كمك هاي مالي و تسليحاتي، در حمايت از عراق سرباز وارد جنگ مي كردند. به عنوان مثال در عمليات فتح المبين كه تعدادي از نيروهاي عراقي به اسارت ما درآمده بودند، معلوم شد كه اتباع 16 كشور در ميان اين اسرا ديده هستند؛ اعم از كشورهاي همسايه و غيره.
در مرداد سال 66 من فرمانده گروه 44 توپخانه بودم. يك روز حدود ساعت يك ظهر، هواپيماي دشمن آتش بار ما را كه داراي 6 عراده توپ 155 ميليمتري بود و هم چنين سنگرها و تجهيزات ما را مورد هدف قرار داد كه دو تن از سربازان ما نيز در اين بمباران هوايي به شهادت رسيدند. من با مقامات بالاتر تماس داشتم، تصميم بر اين شد كه توپ جديد البته از نوعي ديگر براي ما فرستاده شود. من به فرمانده توپخانه گفتم كه توپ هاي جديد امشب مي آيد و شما بايد آن ها را تا فردا ساعت ده صبح به سربازها آموزش دهيد و اين يك دستور نظامي است. نكته اي كه بايد در اينجا به آن اشاره كنم اين است كه يك فرد نظامي مي داند كه آموزش يك سلاح، آن هم از نوع جديد، چه سختي و زحمتي دارد. ساعت ده شب تعدادي در حال آموزش توپ هاي جديد بودند. من به همراه تعدادي ديگر به محلي عقب تر از محل استقرار نيروها رفته و در حالي كه جنازه دو سرباز شهيدمان در كنارمان بود، بدون روشن كردن حتي يك شمع در تاريكي مطلق با كمترين صدا به قرائت قرآن پرداخته و در عزاي اين شهيدان گريه كرديم و پس از خاكسپاري شهدا به سر كار خود بازگشتيم. ساعت ده صبح فردا، تمام نيروها، آموزش ديده و توپ ها، آماده شليك بود. نيروها در حال تير اندازي بودند و من هم در ميان نيروها حركت كرده و به آن ها روحيه مي دادم كه توجهم به سربازي جلب شد كه بدون كلاه و پوتين و با زيرپيراهن و شلوار كار در حال حمل گلوله به پاي توپ بود. بدون اين كه فرمانده آتش بار متوجه شود، به وي با اخلاق خوش گفتم: «پسرم، كلاه آهني و لباس خود را بپوش تا بدنت نسوزد« گفت: «چشم جناب سرهنگ»! چند دقيقه بعد وي را با همان حالت مشاهده كردم. مجدداً بدون اين كه فرمانده اش متوجه شود، به وي تذكر دادم. باز هم گفت: «چشم جناب سرهنگ»؛ و باز عمل نكرد. مرتبه سوم گوش وي را به آرامي در دستم ماساژ دادم و گفتم: «مگر من به شما نگفتم كه لباست را بپوش». به من گفت: «روز گذشته لباس هايم در بمباران دشمن آتش گرفت و من نمي خواستم در اين بيابان شما را براي آوردن لباس به زحمت بيندازم؛ لذا ترجيح دادم تا به اين شكل به كارم ادامه دهم».
ما سربازاني داشتيم كه پس از پايان دوره سربازي هم در جبهه مي ماندند تا به شهادت مي رسيدند و اين در حالي بود كه هيچ اجباري براي ماندن آن ها وجود نداشت.

 



ببخشيد كه از خانه فرار كردم!

وقتي وصيت نامه رزمندگاني كه سنشان به بالاي 17 سال هم نمي رسيد و شايد تحصيلات آنچناني هم
نداشته اند را مي خوانيم با تركيبي از كلماتي كه
هر كدامشان دنيايي از معنا و عرفان را به دوش مي كشند مواجه مي شويم. اين دست نونشته ها فقط يك جمله را به ذهنم خطور مي دهند؛ اين نوجوانان بزرگ تر
مي انديشيدند!
¤¤¤
بسم الله الرحمن الرحيم
وصيتنامه شهيد محمود عباسي
«قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم و يخزهم و ينصركم عليهم و يشف صدور قوم مومنين (14ـ توبه)
اي دل بكن به كوي شهيدان زيارتي / تا كي بفكر اين زر وصال و عمارتي
جز آرزوي قبر حسين بر دلم نبود / اين است راه عشـق اگـر با بصـارتي
با سلام و درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران و با سلام و درود بيكران به شهيدان
پدر و مادرم! در حال رفتن به منطقه هستم . همه چيز را فراموش كردم :
ز شوق دوست سر و پاي خود چنان گم كرد / كه ميانه دو شط آن امام تيمم كرد
اگر چيزي كم و كسر نوشته ام يا كسي را از قلم انداخته ام مرا ببخشيد ...
دوستاني كه قبلا با هم بوديم و شهيد شده اند مرا صدا مي زنند...
از شما عاجزانه استدعا دارم مرا ببخشيد و حلال كنيد، چون از خانه فرار كردم و به جبهه آمدم تا دين خود را به اسلام و شهدا ادا كنم و به اين دو مقصد يكي را برسم، يا زيارت قبر شش گوشه حسين يا همانند يارانش به فيض شهادت نائل گردم. دعا كنيد با ياران امام حسين محشور گردم ...
دوست دارم با لباسي كه شهيد مي شوم به خاكم بسپاريد تا روز قيامت فرا رسد با لباس خونين سر از قبر در آورم ... همه ما مسئوليم و بايد فرداي محشر جوابگوي پيغمبر و ائمه و شهدا باشيم. براي غريبي و مظلومي اسلام گريه كنيد كه از همه طرف، خارج و داخل براي شكست او مي كوشند. شما را به خدا دلتان براي اسلام بسوزد، نه براي شهداء. آنها آن راهي را كه آرزو داشتند رفتند و رسيدند.
ولي اسلام بايد تا ابد زنده بماند. ان شاالله تعالي ...
بعضي ها مي گويند، اسلام به شما جوانان احتياج دارد، بايد كمك كنيد.
خير نظر بنده اين است كه ما جوانان به اسلام احتياج داريم، اگر به فكر آخرت خود بوده باشيم.
كوشش كنيد هر چه مي گوييد، عمل كنيد.
سعدي هر چند سخن دان مصالح گويي / بعمل كار برآيد به سخنداني نيست
پدرم استاد مرادم !
از راه دور دست هاي پينه بسته ترا مي بوسم و همچنين دستهاي مادرم را مي بوسم. پدر جان هر گاه مرخصي مي آمدم خيلي دلم مي خواست خم شوم و دستهايت را ببوسم، متاسفانه رويم نمي شد. الحمدلله چند بار دست مادرم را بوسيدم، اكنون كه اين آرزو را با خود به گور مي برم، اميدوارم با آن بزرگواري كه در شما سراغ دارم مرا ببخشيد و حلال كنيد اگر چه خودسرانه به جبهه رفتم و شما را اذيت كردم، اميدم اين است كه گذشته را فراموش كنيد و صميمانه حلالم كنيد، تا فرداي قيامت در محضر قرب حق تعالي رو سفيد باشم. از خواهر عزيزم عذر خواهي كنيد، چون نه براي عقدش نه براي عروسيش نتوانستم بيايم. و حتما او مهر خواهري را فراموش نمي كند و در عزاي من شركت مي كند.
خواهشي دارم از آخرين حقوقي كه از بسيج گرفته ام طبق رسمي كه داشته ايم به او شاد باش بدهيد و از او بخواهيد حلالم كند و شاد باش را هر اندازه خودتان صلاح مي دانيد وكيل هستيد بدهيد.
سلام مرا به بچه هاي مسجدمان برسانيد و بگوييد حلالم كنند و برايم طلب مغفرت و دعا كنند. راستي اگر برادر خوانده ام رامين دريائيان آمد و چيزي خواست به او بدهيد. خصوصا يك عكس مي خواست. شايد رويش نشود بگويد، اگر از عمليات برگشت.
در ضمن حميد طبري و علي بهزادي خيلي حق به گردن من دارند، اگر چيزي خواستند به آنها بدهيد، به عنوان يادگاري گرچه همه چيز از لوح خاطرم محو شده و يادم نيست. اگر كسي ادعاي طلب كرد به او بدهيد كه زير دين نمانم و اندازه اي هم به فقيران واقعي بدهيد تا برايم دعا كنند.
يا زيارت يا شهادت !
خدايا به تو پناه مي برم از نفسي كه سير نمي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14