(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 13 آذر 1390- شماره 20089

تعطيلي كار و كسب در روز عاشورا
گفت وگوي راهب با سر امام حسين(ع)
مفهوم و جايگاه عاشورا
مراقبه سالك در روز عاشورا
عاشورا قيام براي اصلاح بي عدالتي
حسينيه اي در ميان معابد بنارس
پالايش حماسه عاشورا از بدعتها



تعطيلي كار و كسب در روز عاشورا

قال الامام الرضا(ع): من ترك السعي في حوائجه يوم عاشوراء قضي الله له حوائج الدنيا والاخره .
امام رضا(ع) فرمود: هر كس در روز عاشورا كار و كسب خود را فروگذارد، خداوند حاجت هاي دنيا و آخرت او را برآورده سازد.(1)
ــــــــــــــــــ
1- علل الشرايع، ص 227

 



گفت وگوي راهب با سر امام حسين(ع)

هنگامي كه سر مبارك امام حسين(ع) را وارد قنسرين (يكي از منازل شام) كردند، راهبي از داخل صومعه خود متوجه سر مقدس حضرت شد و ديد نوري از دهان مبارك سر سيدالشهداء(ع) خارج مي شود و به طرف آسمان بالا مي رود. راهب در ازاي مبلغ ده هزار درهم سر مبارك را از مأموران گرفت و داخل صومعه شد. در اين هنگام صدايي كه صاحب آن ديده نمي شد به گوشش رسيد كه گفت: خوشا به حال تو اي راهب، خوشا به حال كسي كه به حرمت صاحب اين سرآگاه باشد و مقام و منزلت آن را بشناسد. راهب با شنيدن اين كلمات، سر خود را بلند كرد و گفت: پروردگارا، تو را به حق عيسي بن مريم(ع) سوگند مي دهم كه به امر و اذن تو اين سر با من سخن بگويد. پس سر مبارك امام حسين(ع) زبان به سخن گشود و فرمود: اي راهب! از من چه مي خواهي؟ راهب گفت: تو كيستي؟ فرمود: من فرزند محمد مصطفي(ص) و علي مرتضي(ع) و فاطمه زهرا(س) هستم. من كشته شده به صحراي كربلا، و مظلوم به جور و جفا در دشت نينوا، و عطشان و تشنه لب به نهر علقمه از آب فرات هستم. پس سر مبارك ساكت و خاموش شد. راهب صورت به صورت امام حسين(ع) نهاد و گفت: صورت خود را از روي مبارك تو برنمي دارم تا بگويي كه در روز قيامت شفيع تو هستم. سرمقدس سيدالشهداء به سخن آمد و گفت: به دين و آيين جدم حضرت محمد مصطفي(ص) بازگرد و مسلمان شو. راهب بي درنگ شهادتين را بر زبان جاري كرد و گفت: اشهدان لااله الا الله و اشهدان محمدا رسول الله، امام حسين(ع) نيز قبول فرمود كه در روز قيامت شفيع او باشد. وقتي كه صبح شد مأموران يزيد سر مبارك را با ده هزار درهم از راهب گرفتند و از آنجا حركت كردند. در ميان راه وقتي به وادي رسيدند ديدند تمام درهم ها به سنگ و سفال تبديل شده اند.(1)
ــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 45، ص 303

 



مفهوم و جايگاه عاشورا

پرسش:
عاشورا در تاريخ و سيره امام حسين(ع) به چه معنا و مفهومي است و از چه اهميت و جايگاهي برخوردار است؟
پاسخ:
عاشورا برگرفته از «عشر» به معناي ده است و عاشورا به معناي دهم مي باشد. اطلاق كلمه «عاشورا» بر دهم ماه محرم، پس از شهادت امام حسين و ياران آن حضرت، صورت پذيرفته است، و در دوره پيش از اسلام به دهم ماه محرم، عاشورا نمي گفتند. كاروان اباعبدالله الحسين(ع) در روز دوم محرم، در سرزمين مقدس كربلا فرود آمد و تا روز عاشورا در آن سرزمين بود. اما چون حوادث مهم كربلا در روز نهم و دهم ماه محرم الحرام اتفاق افتاد، لذا اين دو روز برجسته تر شده و تاسوعا و عاشورا ناميده شدند. يعني نهم و دهم محرم الحرام. مورخين همانند «ابن اثير» مي نويسند: «عاشورا» يك اسم اسلامي است كه در دوره جاهليت به اين نام معروف نبود. (الصحيح من سيره النبي، ص 106)
بنابراين پيش از اسلام دهم محرم را عاشورا نمي گفتند ولي پس از شهادت امام حسين(ع) در كربلا در روز دهم محرم، آن روز در ميان مردم به روز عاشورا معروف شد و شيعيان علي(ع) آن روز را روز عزا و عزاداري قرار دادند. در مقابل آنان، بني اميه و پيروانشان، آن روز را روز جشن و سرور قرار دادند و به تدريج، دشمنان شيعه درباره عاشورا احاديث جعلي و دروغيني ساختند، تا آن روز را با فضيلت نشان دهند، در حالي كه آن روز، روز غم و اندوه است و روز مصيبت و نكبت است و روزي است كه بهترين انسان ها را كشتند و زنان و كودكان پيامبر گرامي(ص) را به اسارت درآوردند. آيا چنين روزي مي تواند روز مباركي باشد؟
شيخ عباس قمي(ره) در كتاب مفاتيح الجنان صفحه 476 مي نويسد: روز دهم ماه محرم روز شهادت امام حسين(ع) است، روز مصيبت و حزن ائمه(ع) و شيعيان آنان است و شايسته است كه شيعيان در اين روز مشغول كارهاي دنيوي نشوند و مشغول گريه و نوحه باشند و زيارت عاشورا بخوانند. وي به نقل از نويسنده «شفاءالصدور» مي نويسد: بني اميه روز عاشورا را مبارك مي دانستند و در اين روز براي خود خريد مي كردند، و خريد را در آن روز، سنت خود كرده بودند. آنان در اين روز مراسم عيد برپا مي كردند و آن روز را روزه مي گرفتند، و در آن روز، طلب حوائج را مستحب مي دانستند و براي همين، درباره عاشورا، فضائل و مناقبي جعل كردند. بنابراين از ديدگاه شيعيان روز عاشورا نه تنها مبارك نيست بلكه روز حزن، اندوه و ماتم و عزاست. روزي است كه تمامي دوستداران اهل بيت(ع) بايد كار و كسب خود را تعطيل كنند و به مراسم عزاداري و سوگواري بپردازند و در پرتو اين عزاداري ها با فلسفه قيام امام حسين(ع) و اهداف و سيره نظري و عملي آن حضرت آشنا شوند تا بتوانند آنها را در زندگي و سلوك فردي و اجتماعي خود پياده كنند.

 



مراقبه سالك در روز عاشورا

(اي عزيز سالك!) روز عاشورا، را نمي توان با غير آن مقايسه نمود و بر دوستان و مواليان آن بزرگوار است كه در اين ايام حالش به گونه اي باشد كه با ايامي كه مصيبتي به خود آنها مي رسد، شبيه باشد، و در اين راه به خانواده آن بزرگوار اقتدا كند و خود را شبيه آنها گرداند. آيا شنيده اي كه بني هاشم تا پنج سال از شهادت آن امام چه كردند؟! (از امام صادق(ع) روايت شده كه «هيچ زن هاشميه اي، سرمه به چشم نكشيد و خضاب نكرد و به مدت پنج سال از هيچ سراي هاشمي دودي برنخاست، تا عبيدالله زياد كشته شد » (ترجمه نفس المهموم، ص 276) آيا مصيبت «رباب» همسر آن حضرت را در عزاي آن بزرگوار نشنيده اي؟! (حضرت رباب تا يك سال زير سقف نرفت و از شدت غم و اندوه در مصيبت حضرت اباعبدالله(ع) بيمار شد و بيش از يك سال بعد از واقعه عاشورا زنده نماند. و بعضي گويند، به مدت يك سال در كربلا بر سر قبر شوهر خود حضرت حسين(ع) بماند، پس از آن به مدينه رفت و از شدت اندوه، درگذشت، (ترجمه نفس المهموم، ص 274)
آيا گريه و ندبه امام سجاد(ع) را تا چهل سال پس از شهادت پدر نشنيده اي؟! (از امام صادق(ع) روايت شده است كه امام زين العابدين چهار سال بر پدر بزرگوارش گريست و روزها روزه بود و شب ها به بندگي خدا قيام مي كرد و چون هنگام افطار مي شد، غلام وي خوردني و آشاميدني مي آورد و نزد او قرار مي داد، و مي گفت: اي سيد من، تناول فرما، امام مي فرمود: پسر پيغمبر را گرسنه كشتند، پسر پيغمبر را تشنه كشتند، و چند بار تكرار مي كرد و مي گريست تا غذاي خود را به اشك خويش تر مي ساخت و آب را با سرشك خويش مي آميخت و چنين بود تا به رحمت حق پيوست.( ترجمه نفس المهموم، ص 275) و اگر آن اندازه در توان نداري،... لااقل تاسوعا و عاشورا را روز مصيبت خود بدان و از لذات كناره بگير و با امام زمانت در اين دو روز مشاركت نما، زيرا آن بزرگوار مصيبت جدش حسين(ع) را در هيچ روزي از روزها فراموش نمي كند. بلكه بنا به نقل بعضي از روايات، هر صبح و شام بر جدش حسين مي گريد.(1)
ــــــــــــــــــــ
1- سير و سلوك الي الله، ميرزا جواد ملكي تبريزي، ص 195

 



عاشورا قيام براي اصلاح بي عدالتي

عليرضا شعاعي
عاشورا تجلي گاه حقيقت اسلام است تا پوستين وارونه اسلام را از تن امت، با خون سرور جوانان اهل بهشت، بيرون كشد و تن پوش حقيقت اسلام را دوباره برتن امت كند، هرچند كه امت را اين ناخوش آمد. از اين رو سخن گفتن از عاشورا همانند سخن گفتن از حقيقت اسلام، سخت و بي پايان است. اگر بخواهيم گوشه گوشه هاي تاريخ عاشورا را ورق زنيم و بخوانيم، افزون بر اينكه بايد حقيقت اسلام را تبيين و تحليل كنيم، اموري ديگر را نيز مي بايست تبيين نماييم كه به عنوان اسلام وارونه از آن سخن گفته مي شود.
يكي از حقايق عاشورايي، قيام عليه بي عدالتي و ظلم است كه به عنوان فلسفه و هدف بعثت پيامبران در آموزه هاي قرآني مطرح شده است. نويسنده دراين مطلب بر آن است تا بر اساس آموزه هاي قرآني و حقايق تاريخي اين بخش از حقيقت قيام عاشورايي را تبيين كند.
عاشورا، آذرخشي در ظلمت ظلم
اسلام، حقيقت ناب انسانيت است كه از آدم (ع) آغاز شده و تا خاتم النبيين (ص) ادامه يافته است
همه حقيقت اسلام، بندگي و راه رسيدن به آن، از طريق عقل و شرع است؛ زيرا درسايه بندگي و اطاعت است كه انسان معتدل، در اعتدال و خط ميانه مي ماند و فرصت متاله و رباني شدن را مي يابد.
هرگونه خروج انسان از اعتدال و خط ميانه، به معناي ظلم است كه فرصت تحول هاي كمالي را از او و ديگران مي گيرد؛ زيرا ظلم همواره دو جنبه فردي و اجتماعي دارد؛ چرا كه هر خروج از عدالت و اعتدال به معناي تجاوزگري است كه آثار آن بر ديگري بار مي شود؛ حتي اگر اين ظلم درحوزه شخصي واعتقادي باشد، درحقيقت تجاوز به حقوق ديگري چون خداوند است كه آثار آن به اشكال گوناگون فراتر از هر ظلم ديگري بروز پيدا مي كند.
اسلام به معناي تسليم دربرابر عقل و وحي كه هر دو از پيامبران دروني و بيروني خداوند هستند، آموزش بندگي در سايه عدالت و حفظ اعتدال و عدم خروج به سوي افراط و تفريط يعني ظلم است. آنچه پيامبر(ص) به عنوان اسلام آورده، همان نسخه نهايي اسلام است. از اين رو اسلام محمدي(ص)، مهيمن و مسلط بر ديگر اشكال اسلام است؛ چرا كه چون صد آمد، نود هم پيش ماست.
حقيقت اسلام، تبيين و تشريح عدالت و راه حفظ آن حركت در مدار ومحور آن مي باشد. از اين رو، هر چيز ديگري،جز عدالت اگر به عنوان حقيقت اسلام تعريف شود، تفسير وارونه و نادرست از اسلام است؛ زيرا اصول و فروع دين، درسايه عدالت معنا مي يابد؛ چرا كه توحيد، جز فهم معتدل و عادلانه از خالقيت و ربوبيت نيست. از اين رو خداوند، كافر، مشرك و منافق را به عنوان ظالم معرفي مي كند؛ چون با چنين تفكر اسرافي و افراطي و تفريطي، حقيقت توحيد را درعرصه اعتقادي ادا نكرده و درحق خداوند ظلم و بي عدالتي روا داشته اند. (انعام، آيات 21، 82؛ لقمان، آيه 13)
بنابر اين، با نگاهي به آموز ه هاي قرآني مي توان به صراحت گفت كه اسلام همان تبيين و توصيه به عدالت است. اگر حكمي در اسلام يافت شود كه برخلاف عنصر عدالت باشد، مي بايست در صحت و درستي آن شك كرد؛ چرا كه هيچ حكم اسلامي با ظلم جمع نمي شود؛ زيرا اگر عقل، هر گونه عدالتي را نيكو و بي عدالتي و ظلم را قبيح و زشت مي شمارد؛اسلام نيز مطابق عقل هر گونه بي عدالتي را برنمي تابد و با همه اشكال ظلم و بي عدالتي مبارزه مي كند. براين اساس يكي از اصول دين، عدالت است تا دانسته شود اسلام چيزي جز عدالت نيست.
اگر از اسلام اصول دين را برداريد، چيزي جز پوستين خالي باقي نمي ماند. هريك از اصول دين يعني توحيد و نبوت و عدالت و امامت و معاد چنانكه قرآن تبيين كرده مي بايست پذيرفته شود، وگرنه از اسلام جز ظاهري بي مغز نمي ماند؛ چنان كه اگر يكي از اين اصول رد شود، همه اصول رد شده است.
پس از پيامبر(ص) مسير اسلام تغيير يافت؛ زيرا برخي از اين اصول، انكار و رد شد و بسياري از پيروان آن حضرت(ص) از مصاديق آيه 150 سوره نساء شدند: و يقولون نؤمن ببعض و نكفر ببعض و يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا؛ و مي گويند به بعضي ايمان و به بعضي ديگر كافريم، آنان مي خواهند ميان آن راهي را برگزينند.
از مهم ترين اصولي كه پس از پيامبر(ص) انكار شد، مسئله امامت است كه در آيات قرآني به صراحت مطرح شده است. (نساء آيه 59، مائده، آيات 3 و 55 و آيات ديگر) آنان از امامت منصوب ازسوي خدا و پيامبر(ص) سر باز زدند. بر اثر همين انكار، در يك فرآيند بسياري از اصول اسلامي را به شكل وارونه درآوردند و آن را چون پوستيني بر تن امت اسلامي كردند. در مدت پنج دهه نخست؛ بر اثر انحرافي كه انجام گرفت، اسلام از حالت عصر پيامبر(ص) خارج شد و به تعبير امير مؤمنان علي(ع) آن را به شكل پوستين وارونه درآوردند. (نهج البلاغه، خطبه 108)
انحراف از يكي از اصول، انحراف از اصول ديگر را نيز سبب شد، زيرا اصل امامت، حافظ قرآن و اسلام به معناي واقعي آن بود؛ چرا كه امامان معصوم(ع) قرآن ناطق و تفسيركنندگان و تأويل كنندگان آن بودند. (آل عمران، آيه7)
در هر امتي، پيامبري به همراه اوصياي ايشان بودند كه از آنان به راسخون ياد شده است. (نساء آيه 162) راسخون در امت پيامبر(ص) همان امامان معصوم (ع) هستند كه مفسر و تأويلگر آيات و حافظ آن هستند. (آل عمران، آيه7)
با انكار امامت و امامان معصوم(ع) كسي نبود كه همانند پيامبر(ص) به عنوان قرآن ناطق به بيان حقايق بپردازد و درتفسير اصول اعتقادي و اجراي آن براساس اصل عدالت گام بردارد. اين گونه است كه در همه اصول اسلامي انحراف و خدشه وارد شد و هركسي به سليقه و فهم خود به تفسير و تأويل قرآن و اجراي ناقص آن اقدام كرد.
در يك فرآيندي، ظلم در همه اسلام راه يافت و حقيقت اسلام گم شد. بدين ترتيب امت اسلام براساس اصول ناقص و فهم و اجراي نادرست رشد كرد و تربيت يافت. حقيقت اسلام چون خورشيد در پس ابر ظلمت ظلم و بي عدالتي نهان شد. دراين زمان است كه خلافت انتصابي و شورايي به عنوان مدل جايگزين امامت مطرح مي شود و امت مسير واژگونه اي را مي پيمايد و درنهايت، تاريكي يزيدي بر جامعه حاكم مي گردد و مردي شرابخوار و سگ باز و ميمون باز و غيرمعتقد به وحي و اسلام، به عنوان خليفه مسلمانان زمام امور امت را در اختيار مي گيرد.
دراينجاست كه قيام امام حسين(ع) به عنوان نفس پيامبر(ص)، چون آذرخشي در ظلمت ظلم، براي بسياري از مردم، حقيقت را آشكار و بطلان خلافت را روشن مي كند.
پوستين وارونه اسلام بر تن امت
زماني كه امام حسين(ع) قيام مي كند، امت اسلام به سبب همراهي در خط خلافت باطل و طاغوتي، از حقيقت اسلام و اصول آن، جز پوستي آن هم برعكس كه بر تن امت كرده اند، باقي نمانده است.
انواع و اشكال ظلم و بي عدالتي در جامعه موج مي زند. از ظلم در حق خداوند با اعتقاداتي باطل درباره جبر و اختيار گرفته تا ظلم در حق مردم از طريق خوردن مال مردم و بيت المال و كشتن مردم به سبب مخالفت با ظلم در جامعه گسترش يافته است. هركسي سخن از حق و عدالت بگويد، سركوب و كشته مي شود. همانند عصر يهوديان، حق گويان كشته و زبان از حلقوم آنان بيرون كشيده مي شود. (نساء، آيات 160 و 161 و آيات ديگر).
امام حسين(ع) در چنين فضاي تاريك از ظلم و بي عدالتي، بر آن مي شود تا امت را به مسير امام مبين (يس، آيه 12) بازگرداند و در امت اصلاحاتي انجام دهد تا از فساد و ظلم رهايي يابند و حقيقت اسلام را دريافته و خواهان بازگشت بدان شوند.
از نظر امام حسين(ع) آنچه در امت اتفاق افتاد، چيزي جز ظلم و فساد نبوده است. بنابراين، بازگشت امت به سوي اصلاح امور فاسد و رهايي از ظلم و برقراري عدالت، لازم و ضروري است و از آن جايي كه اين امر جز با عمل جراحي سخت امكان پذير نيست، خود اقدام به جراحي امت كرد و در روز عاشورا در كربلا با شمشير آخته و خون خود و يارانش، بر آن شد تا پوستين وارونه را بركند و دوباره در شكل درست آن بر تن امت نمايد. اين عمل جراحي چنان لازم و چنان سخت بود كه جز امام حسين(ع) كه نفس پيامبر(ص) بود نمي توانست انجام دهد؛ زيرا پيامبر(ص) به حكم آيه 61 سوره آل عمران، مي بايست كسي را مامور مي كرد كه نفس و جان او باشد. اين گونه است كه پيامبر(ص) كسي چون حسين(ع) را مأمور اين اصلاح امت مي كند كه نفس اوست. قال رسول الله(ص): حسين مني و انا من حسين.
مبارزه براي محو بي عدالتي
حركت امام حسين(ع) اصلاح بي عدالتي و ظلم و فسادي بود كه در امت اسلام و جامعه اسلامي به نام اسلام و خليفه اسلام روا مي شد. هركسي در برابر اين ظلم و فساد مي ايستاد به عنوان خروج از دين شناسايي و معرفي شده و به شدت سركوب مي شد. بسياري از اصحاب اميرمومنان علي(ع) و امام حسن(ع) به همين عنوان معرفي و به شهادت رسيده بودند كه از آن جمله مي توان به حجر بن عدي بن حاتم طائي و همراهانش اشاره كرد.
امام حسين(ع) نمي توانست در برابر ظلم و بي عدالتي و فسادي كه به نام اسلام انجام مي شد، ساكت بنشيند. آن حضرت به صراحت مي فرمايد: «اني لا أري الموت الا سعاده و الحياه مع الظالمين الا برما؛ من مرگ را جز سعادت و زندگي با ستمگران را بجز مايه ملالت و بدبختي نمي بينم.» (مسندالامام الشهيد، ج 2 ص 874)
از نظر ايشان سكوت در برابر ظلم و فساد، زندگي در خواري و ذلت است. بنابراين، در حالي كه جان در طبق اخلاص نهاده بود براي اصلاح امت جدش(ص) قيام مي كند تا اين پوستين وارونه بركند و به درستي بر تن امت كند هرچند كه امت از اين جراحي سخت و عميق برخود بپيچد و جان جراح را نيز بگيرد. پس آن حضرت(ص) خود را قرباني امت كرد تا امت از فساد و ظلم بيدار شده و عليه آن برخيزد و اصل نخست بعثت پيامبران يعني قيام به عدالت را تجربه كند. (حديد، آيه 52)
امام حسين(ع) هدف از قيام خود را اين گونه معرفي مي فرمايد:
من نه از روي خودخواهي و يا براي خوشگذراني و نه براي فساد و ستمگري از شهر خود بيرون آمدم، بلكه هدف من از اين سفر، امر به معروف و نهي از منكر و خواسته ام از اين حركت، اصلاح مفاسد امت و احياي سنت و قانون جدم، رسول خدا(ص) و راه و رسم پدرم، علي بن ابي طالب(ع) است. پس هر كس اين حقيقت را از من بپذيرد (و از من پيروي كند) راه خدا را پذيرفته است و هر كس رد كند (و از من پيروي نكند) من با صبر و استقامت (راه خود را) در پيش خواهم گرفت تا خداوند در ميان من و بني اميه حكم كند كه او بهترين حاكم است. اين وصيت من به توست اي برادر! و توفيق از طرف خداست. بر او توكل مي كنم و برگشتم به سوي اوست.» (مقتل خوارزمي، ج1، ص881)
بنابراين، آن حضرت(ص) خود را همانند پيامبران مأمور مي داند كه در برابر بي عدالتي و ظلم قيام كند و مردم را به قيام دعوت نمايد و آنان را راهنمايي و مديريت كند. آن حضرت(ع) مي خواهد تا با حركت براساس سيره پيامبر(ص) و علي(ع) مردم را به اسلام حقيقي رهنمون كند و نشان دهد كه اسلام بي عدالتي و ظالمانه، هيچ عنصري از اسلام در خود ندارد و بويي از اسلام و اسلاميت از آن به مشام انسان نمي رسد. آنچه از اسلام به عنوان راه سعادت و صراط مستقيم سعادت دنيوي و اخروي معرفي شده است، غير از آن چيزي است كه در اسلام خلافتي و اموي به مردم ارايه مي شود. اين اسلام تنها شباهتي كه با اسلام حقيقي و واقعي دارد در اسلام و ظواهر آن است وگرنه از حقيقت اسلام چيزي در آن نيست. از اين رو اين خلافت و اسلام را مي توان رد كرد و با آن مبارزه كرد. خروج بر چنين آيين اسلام و مبارزه با آن عين دفاع از اسلام و مسلمانان است. بر انسان ننگ است كه چنين اسلام دروغين و پوستين وارونه اي از اسلام را به عنوان اسلام بپذيرد و در چارچوب آن خدمت يا زندگي كند.
آن حضرت(ع) در روز عاشورا در اشعاري چنين خود و هدفش را تبيين و روشن مي كند:
«الموت اولي من ركوب العار/ والعار اولي من دخول النار»/ «انا الحسين بن علي/ احمي عيالات ابي/ آليت ان لا انثني/ امضي علي دين النبي»؛ «مردن از آلودگي به عار و ننگ بهتر است، و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر.» «من حسين فرزند علي هستم، از خاندان پدرم حمايت مي كنم، سوگند خورده ام كه به دشمن پشت نكنم؛ و پيرو دين نبي اكرم(ص) باشم.»
براساس آموزه هاي اسلامي، سكوت در برابر ظلم و ظالمان، گناهي بزرگ است. هر انساني واجب است به حكم امر به معروف و نهي از منكر به نفع عدالت سخن بگويد و قيام و عمل كند. از نظر قرآن حتي جهاد و جان دادن براي دفاع از عدالت و مبارزه با ظلم در هر شكل و صورتي امري لازم و بايسته است و هر انسان عاقل و مؤمني به صرف مبارزه با ظالم و ظلم بايد خود را موظف بداند كه لباس رزم و جهاد بپوشد و تا پاي شهادت از اين اصل دفاع كند.
به سخن ديگر، هر انساني بي توجه به اينكه مظلوم و ظالم كيست مي بايست قيام كند و لباس رزم و جهاد و شهادت بپوشد و به دفاع از مظلوم قيام كند و سلاح بردارد و جان بر طبق اخلاص گذارد. خداوند حتي كساني كه براي دفاع از مظلوم قيام نمي كنند و پا در ميدان جهاد و مبارزه نمي گذارند، توبيخ و سرزنش كرده مي فرمايد: و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و كودكان مستضعف نمي جنگيد؟ همانان كه مي گويند: «پروردگارا، ما را از اين شهري كه مردمش ستم پيشه اند بيرون ببر و از جانب خود براي ما سرپرستي قرار ده و از نزد خويش ياوري براي ما تعيين فرما.» (نساء آيه57)
بنابراين، امام حسين(ع) حتي اگر براي اصلاح امت جدش قيام نمي كرد، خود را موظف مي دانست تا براي دفاع از مظلوم قيام كند و لباس رزم بپوشد حتي اگر بداند در اين راه كشته مي شود؛ زيرا حكم خدا و سيره پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع) دفاع از مظلوم در برابر ظالم بوده است: كونوا للظالم خصما و للمظلوم عونا؛ در برابر ظالم دشمن و براي مظلوم يار و ياور باشيد. (نهج البلاغه)
آن حضرت(ع) همانند جد و پدرش كه براي عدالت شهيد شدند، شهيد شد تا نشان دهد كه اسلام جز تحقق عدالت و قسط چيزي نيست و اسلام بي عدالت، پوستين وارونه و دروغين است.

 



حسينيه اي در ميان معابد بنارس

علي جواهردهي
يكي از شگفتي هاي امام حسين(ع) و عاشورا را مي توان در سرزمين هند يافت. بي گمان امام حسين(ع) نه تنها اصلاح گر بزرگ امت اسلام و احياگر اسلام است، بلكه احياگر انسانيت و فضائل انساني است. از اين رو محبوب همه انسان هاي جهان است.
در كشور هند همانند كشورهاي ايران، عراق، افغانستان و پاكستان، روز عاشورا در تقويم كشوري، اين روز تعطيل رسمي و عمومي است
(و يكي پديا، دانشنامه آزاد، به نشاني (http://fawikipedia org) و همه هندي ها از شيعه، سني، سيك، هندو، بودايي و جين اين روز را تكريم و تعظيم مي كنند و بسياري از مردم بي توجه به مذهب خود، دراين مراسم مشاركت فعال دارند. (نگاه كنيد: امتداد عاشورا در شبه قاره هند و خاورميانه، سيدحسن احمدي نژاد، پگاه حوزه، 12دي 7138- شماره 724، ص02)
مراسم عاشورا تاثير شگرفي بر مذهب اهل تسنن و فرهنگ و آداب آنان گذاشته است، به طوري كه در ايام عزاداري، آنان نيز در امام باره ها شركت مي كنند و از سويداي دل بر عزاي سيد مظلومان اشك مي ريزند. از اين رو پيوندهاي اجتماعي و خويشاوندي فوق العاده اي ميان برادران اهل سنت و شيعي گره خورده كه با صراحت از بني اميه تبري مي جويند و بر فضيلت علي(ع) و فرزندانش اصرار مي ورزند.
در هند، كسي را نمي توان يافت كه با امام حسين(ع) مخالفت كند، زيرا او را نشانه آزادگي انسان مي دانند و بر حرمت و فضيلت آزادي و عدالت خواهي، او را ارج مي نهند. در همه جا مي توان از حسين(ع) گفت و سخنانش را بر زبان جاري كرد بي آن كه مخالفتي انجام شود.
«مهاتما گاندي» رهبر استقلال هند مي گويد: من زندگي امام حسين(ع)، آن شهيد بزرگ اسلام را به دقت خواندم و توجه كافي به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن است كه اگر هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد، بايستي از سرمشق امام حسين(ع) پيروي كند.
جواهر لعل نهرو مي گويد: من براي مردم هند چيزي تازه نياوردم، فقط نتيجه اي را كه از مطالب و تحقيقاتم درباره تاريخ زندگي قهرمان كربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند كردم. اگر بخواهيم هند را نجات دهيم واجب است همان راهي را بپيماييم كه حسين بن علي(ع) پيمود.
وي شهادت امام حسين(ع) و خانواده اش را فاجعه اي ذكر كرده است كه هر سال در ماه محرم از طرف مسلمانان و مخصوصا شيعيان تجديد و به خاطر آن سوگواري بر پا مي شود.
شگفت اين كه هندي ها اصولا اهل جشن و سرور هستند و براي هر روزي جشني دارند و تنها روز سوگواري آنان همين روز عاشوراست.
مي توان در هند، شگفتي ها و داستان هاي بسياري درباره امام حسين(ع) و كرامات او شنيد. از كساني كه به نام جناح معروف هستند و حيات خويش را مديون ذوالجناح مي دادند، زيرا مادرشان به كرامت خفتن در زير سم ذوالجناح مراسم آييني عاشورايي، باردار شد و آنها را به دنيا آوردند تا داستان عبور از گودال آتشي كه حرارت آن جان سوز است، ولي نام حسين(ع) آن را گلستان مي كند.
كرامت حسين(ع) در شهر مقدس هندوها
يكي از جلوه هاي كرامت حسيني را مي توان در شهر بنارس، شهر مقدس هندوان ديد. شهر بنارس يكي از سه شهر مقدس اديان در جهان است. پس از بيت المقدس كه از سوي همه شرايع ابراهيمي به عنوان شهر مقدس خوانده مي شود، شهر مكه قرار دارد كه براي مسلمانان مقدس است و ديگري شهر بنارس است كه شهر مقدس هندوهاست. البته اين شهر نه تنها براي هندوها بلكه براي آيين هاي بودايي و جين نيز شهر مقدسي است. در اين شهر مي توان بيش از دو هزار معبد را يافت كه در كنار رودخانه مقدس گنگ قرار دارد. رودخانه گنگ در شهر بنارس حدود يك كيلومتر عرض دارد. هر روز هنگام اذان صبح به وقت مسلمانان، هندوان خود را به آب رود گنگ مي زنند تا با آب مقدس خود را تطهير كنند و غسل نمايند و آداب خاص خود را به جا آورند. در اين رودخانه هر ساله مراسم بزرگي گرفته مي شود كه همانند حج مسلمانان است.
اين رودخانه به سبب تقدسي كه دارد، محل پاشيدن خاكستر مردگان هندو است. هندوان اجساد مردگان خود را پس از سوزاندن در آب مقدس رود گنگ مي ريزند و روي سطح اين رودخانه هر روز خاكسترهاي زيادي انباشته شده كه بر روي آب آرام رود به آهستگي به سوي ابديت مي رود.
شهر بنارس، بيش از دو هزار معبد كوچك و بزرگ دارد و در هر گوشه از ساحل هفت كيلومتري رودخانه شما شاهد معبدي كوچك و بزرگ هستيد. در ميان معابدي كه در كناره رودخانه گنگ قرار دارد درست در وسط اين معابد و در كنار رود گنگ و رو به رودخانه و ساحل آن، حسينيه اي قرار دارد كه نام امام حسين(ع) هر روز در آن بر دل و زبان عاشقان آن حضرت(ع) جاري است.
دوستي مي گفت وقتي به بنارس رفتم، به همراه يكي از روحانيون شيعي و گروهي از شيعيان بنارس به اين حسينيه رفتم تا روضه اي خوانده شود و ياد حسين(ع) در آن روز بر آن منطقه سايه افكند، من هم كه از ايران رفته بودم، خواستم تا روضه اي بخوانم. وقتي اين به گوش ديگران رسيد انبوهي گرد آمدند و من در آن جا روضه اي خواندم و حال و هوائي به من دست داد كه در طول عمرم هيچ حس و حالي چنان كه در آن جا به من دست داد پيش نيامده بود.
در حالي كه منبر به سوي رودخانه قرار دارد، بر آن بالا رفتم. جمعيت انبوهي به عشق ايران و تشيع گرد آمدند و من در حالي كه چشم در رود و آب آرام آن داشتم و به فانوس ها نظاره مي كردم كه بر روي آب روان بودند و آدم هايي كه در اين آب مقدس غسل روزانه و تطهير مقدس خود را انجام مي دادند، از حسين(ع) گفتم و با جمعيت گريستم.
جالب اين كه در اينجا حوزه علميه اي به نام حوزه علميه ايمانيه وجود دارد. يعني در ميان معابد هندوان، به شيعيان مجوز دادند تا به ياد امام حسين(ع) حسينيه و حوزه اي داشته باشند و ايمان خود را به آن حضرت(ع) به صداي رسا بيان كنند.
وقتي مي گويم ميان معابد هندوان و در شهر مقدس بنارس، مثل اين است كه بگوييم در شهر مقدس مكه در كنار كعبه، معبدي براي بودايي ها و هندوان ساخته شود. آيا كسي چنين اجازه اي مي يابد؟ تنها اين حسين(ع) است كه همه دل هاي آدميان را از گبر و مسيحي و بت پرست و بودايي و هندو تسخير كرده است و همه در برابر عظمت حسين(ع) تسليم هستند و نام مسلماني حسين(ع) را بر زبان مي رانند.
مقبره حزين لاهيجي
البته در شهر بنارس، شگفتي هاي ديگر نيز وجود دارد كه از آن جمله منطقه فاطما است كه در آن جا آيت الله حزين لاهيجي مدفون است و شيعيان آنجا به نام علما و بزرگان ايران و اسلام و هند شكوه و عظمت خود را محافظت مي كنند.
سكونت حزين لاهيجي در نوزده سال آخر زندگي خود در بنارس كه تحت حكومت نواب شيعه بود، از رويدادهاي مهم در حيات فرهنگي، مذهبي و ادبي اين شهر به شمار مي آيد. آرامگاه او- كه مدفن خليل علي ابراهيم خان نيز در جوار آن است- در بنارس زيارتگاه مهمي است كه زوار آن، علاوه بر شيعيان، ساير مسلمانان و فارسي دوستان نيز هستند. حضور حزين و درس هاي او در ترويج و اشاعه تشيع در آن سامان نقش بسيار مهمي داشت.
گفتني است كه حسينيه و حوزه علميه ايمانيه كه معروف به جامعه ايمانيه بنارس مي باشد، نخستين و قديمي ترين حسينيه و حوزه علميه اي است كه به شكل يك مدرسه ديني، حدود يك و نيم قرن پيش در بلاد هند در شهر بنارس، در سال 7128هـ.ق تاسيس گرديد. البته برخي قدمت اين حسينيه را به دوره نخست حكومت بابريان هند يعني چهارصدسال پيش نيز باز مي گردانند.
به هر حال در شهر بنارس كه يكي از مهم ترين و مقدس ترين شهرها و پايگاه بزرگ ديني و علمي و فرهنگي براي هندوها به حساب مي آيد و به نام شهر معابد و بتكده ها ناميده شده است، در ميان اين معابد و بتكده ها، حسينيه و مدرسه ايمانيه است كه همه عاشقان حسيني را به خود مي خواند. اين در حالي است كه همين هندوها مساجد را به آتش مي كشند و مسجد بابري اتارپرادش را مي سوزانند، ولي كمترين تعرضي به ساحت مقدس امام حسين(ع) و مراكز منسوب به آن حضرت نمي كنند.

 



پالايش حماسه عاشورا از بدعتها

خليل آقا خاني
وقتي سخن از آسيب شناسي عاشورا مي كنيم، مقصود نگاه جامعه شناختي مذهبي به پديده اي به نام عاشوراست. بنابر اين مي خواهيم رفتار مردم وجامعه را نسبت به يك پديده مذهبي تبيين كنيم.
عاشورا همانند هر حقيقت روشن ديني، در بستر زمان دچار آسيب هايي مي شود كه شامل بدعت، خرافات، تحريف و مانند آن است. هر چيزي كه از سوي مردم با اقبال بيشتري مواجه باشد، دست تحريف درآن بيشتر وارد مي شود از اين رو شعرهاي شاعران مردمي تر، بيشتر دچار تصحيف و تحريف مي شود و هركسي واژه اي را جايگزين واژه اي مي كند كه شاعر گفته بود.
شهيد مرتضي مطهري دربخشي از آثارخود بويژه حماسه حسيني، نگاه دقيق به موضوع آسيب شناسي عاشورايي دارد و از تحريفات معنوي ومانند آن سخن مي گويد.
كوتاهي عالمان در برابر تحريفات
با نگاهي به موضوع عاشورا و آسيب هايي كه از سوي جامعه به اين حقيقت روشن الهي وارد شده مي توان آن را درچند حوزه شناسايي كرد. بخشي از آسيب هايي كه حماسه عاشورايي با آن مواجه است متوجه عالمان ديني و بخش ديگري متوجه توده هاي مردم است. به اين معنا كه عالمان وظيفه و مسئوليت خويش را در قبال حماسه عاشورايي به درستي ايفا نكرده اند و با كوتاهي در اين زمينه اجازه داده اند تا دست تحريف و بدعت بدان وارد شود.
اگر عالمان ديني مسئوليت و وظيفه خطير خود را در قبال حماسه عاشورايي به درستي انجام مي دادند، هرگز كسي به خود اين جرات را نمي داد تا آن را تحريف كند و فلسفه و اهداف آن را واژگونه سازد.
برخي از بدعت ها را مي بايست دركوتاهي عالمان در برابر عوام زدگي جست و جو كرد. با اينكه مبارزه با هر چيزي كه موجب وهن دين و مذهب است، وظيفه عالمان است، ولي مي بينيم كه عالمان ديني در برابر امري چون قمه زني مخالفت نمي كنند و حتي در هندوستان و پاكستان، عالمان ديني راه سكوت را درپيش گرفته اند كه اگر اين سكوت را نكنند از سوي جامعه مذهبي طرد مي شوند.
دست تحريف تا آنجا پيش رفته كه داستان عشقي و خرافي توليد شود و فلسفه قيام را به شكل ديگري جلوه دهد. هركسي مي كوشد تا بهتر مردم را متاثر كند وبه گريه وادارد لذا از هرهنر باطلي با هر محتواي دروغي بهره مي برد.
شاعراني كه با تاريخ واقعي و حقيقي عاشورا آشنا نيستند در اشعار خويش مطالبي را مطرح مي كنند كه وهن دين و مذهب است.
رقابت در خودنمايي برخي از دسته هاي عزاداري ، عامل ديگري براي تحريف حقيقت عاشورايي شده است.اگر بخواهيم در زمينه آسيب هاي جامعه شناسي مذهبي ايران در بخش حماسه عاشورايي سخن بگوييم مي بايست به گوشه و كنار كشورهاي جهان برويم و هر يك از مراسم و آداب و سنت هاي مردم را دراين حوزه بررسي و مطالعه كنيم و آن را با حقيقت تاريخي بسنجيم؛ آنگاه خواهيم دريافت كه تا چه اندازه به حقيقت خيانت كرده و چهره اي نادرست از حماسه عاشورايي ارايه داده ايم.
در طول تاريخ، نه تنها در اشكال بلكه درمحتوا نيز دست تحريف گشاده شده است وانواع دروغ ها، غلوها و مطالب ذلت آميز به حماسه حسيني نسبت داده شده كه انسان شرم مي كند آن را تكرار كند و بر زبان راند.
حقيقت حماسه حسيني و چهره خونين عاشورايي چنان در طول تاريخ گرفتار امور خرافي، دروغ و بدعت و تحريف شده كه نيازمند بازخواني و ارزيابي دقيق در همه ابعاد است تا چهره واقعي از پس پرده هاي دروغين دوباره ديده شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14