(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 24 آذر 1390- شماره 20097

نسخ ، اعمال ولايت و حاكميت خداوند است
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
ما هنوز نيمه راه هستيم

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




نسخ ، اعمال ولايت و حاكميت خداوند است

همه ي كائنات، مملكت خداست و خدا دوست دارد كه بندگانش به اين مالكيت و قدرت و وحدانيّت او اقرار كنند و براي او خاضع شوند و در همه ي كارهايشان به سوي او برگردند و تمرد نكنند و هرچه هم توانايي داشته باشند يا توانايي ديگران( غير خدا) هرچه باشد، از راه خدا منحرف نشوند. زيرا در نهايت بندگان با حقيقت تكان دهنده اي روبرو خواهند شد و آن مالكيت و ولايت مطلقه و تامّه ي خداست و اين كه تنها او مي تواند آنها را اداره و به ايشان كمك فرمايد و در واقع نيز نسخ و تغيير و تبديل آيات از جانب حق تعالي ، همين اعمال ولايت و سرپرستي و ياري رساني به انسانهاست. البته همه ي آيات خدا قابل نسخ يا آيات اعجازي نيستند: مثلاً حج ابراهيمي و نماز و غيره با تغيير روزگاران دگرگون نمي شوند و بسياري از آيات ، خرق عادت نبوده و ناقض قانون و سنّت طبيعي نيستند.
ناسخ به نسخ كلّي در قرآن ، آيه اي است كه حكمي ثابت را در شريعت اسلام يا در شريعت ديگري نسخ كند و منسوخ كلّي، آيه اي است كه حكم ثابت آن در شريعت نسخ شده باشد. اما ناسخ به نسخ جزئي ، آيه اي است كه حكم آن به شخصي تعلق گرفته باشد و حكم ديگري از او برداشته شده باشد و منسوخ جزئي ، آيه اي است كه حكم آن از اين شخص نسخ (ازاله و ابطال) شده باشد.
ناسخ به نسخ جزئي جز در متشابهات صورت نمي گيرد. « عامّ» آيه اي است كه حكمش بطور عمومي شامل همه ي اشخاص و همه ي احوال باشد و خاص، آيه اي است كه حكمش مختص يك شخص يا يك حال باشد. لذا از جهتي شايد بتوان گفت كه آيه ي عام و محكم يكي هستند و آيه ي خاص و متشابه نيز يكي هستند و به اين معني، ناسخ و منسوخ و عام و خاص را جز اولياي ويژه ي خدا (عليهم السلام) كسي نمي شناسد، زيرا شناخت آياتي كه متشابه و مصاديق خاص هستند و ناسخها و منسوخهايي كه جزء آيات متشابه محسوب مي شوند، جز با بصيرتي از جانب خداوند ممكن نيست .
پس فرقي نمي كند كه آيات منسوخ هم در شريعت ناسخ باشد يا در شرايع قبلي، بلكه مهم اينست كه حكم ثابتي كه در شريعتي به آن عمل شده است، توسط حكم ديگري در همان شريعت يا در شريعت بعدي نسخ و جايگزين شود. همچنين اين كه ناسخ مربوط به همه ي مردم يا گروهي از آنها يا يك شخص از آنها باشد، مربوط به احوال مردم و مناسب با مسائل يا امراض يا ترقي حال يك شخص يا گروه يا جامعه يا همه ي مردم است. همان طور كه گستره ي دستورالعملهاي پزشكان هم( از نظر دارو، غذا و بهداشت) متفاوت است.
« آيه» بر وزن فعله ( مخفّف فاع له) به معني علامت يا نشان، و جمع آن « آيات» است و هم به آيات كتاب تدويني ( قرآن) اطلاق مي شود كه علامات خداوند متعال و نشانه ي رسالت رسولش هستند. همچنين بر احكام رسالت و نبوت نيز كه علامات خدا و رسولش و رسالتش هستند، اطلاق مي شود.
به علاوه به نشانه هاي آفاقي( جهان آفرينش خارج وجود انسان) و انفسي(مربوط به درون وروح انسان) هم كه علامات خداوند متعال هستند، » آيه« گفته مي شود . آيات عظمي ( انبياء و چهارده معصوم عليهم السلام) هم كه حاكي از همه ي اسماء حسني و صفات علياي حق تعالي هستند، جزء آيات تكويني انفسي محسوب مي شوند.
«نسخ» به معني رفع(برطرف شدن) در آيات تكويني هم رخ مي دهد.اما از طرف ديگر،نسخ جز در آياتي كه به عالم طبيعت نازل شده اند رخ نمي دهد و آيات خدا در عالم طبيعت به منزله ي آيات متشابهند. اما آيات جهان برتر و غيرمادي(فرشتگان ، روح و نفوس در عالم ملكوت اعلي و سفلي ) محكمات و به منزله امّ الكتابند و نسخ در آنها راه ندارد.
همان طور كه گفته شد « ننس ها» از باب ا فعال (نساء ) به معني محو چيزي از قلوب است، عليرغم اينكه در واقع وجود دارد يا محو آثار آن است از دلها، علي رغم بقاء آن يا بقاء حكمش در واقع (يعني مسلمين آن را فراموش مي كنند يا حكم به ترك آن مي رسد، بدون آنكه آيه ي ناسخي بيايد) و نمي توان به اين آيه استناد كرد و نسبت سهو و نسيان به نبيّ اعظم و پيامبر اكرم خدا صلي الله عليه و آله داد، بلكه ممكن است( ا نساء بدنبال نسخ ) به معني محو از دل يك شخص يا گروه يا جامعه ( و قوم) يا امت بوده باشد.
اشكالي كه به جمله ي بعدي( مي آوريم بهتر از آن يا مثل آن را) مي گيرند هم- گذشته از آنچه كه در مورد مصلحت و ثواب گفته شد- چنين رفع مي شود كه در آيات تدويني و احكام رسالت و آيات آفاقي كوچك(يعني در اجزاي عالم طبيعت) امكان جايگزيني با چيزي همانند يا برتر وجود دارد. اما در آيات عظمي قابل تصور نيست كه بطور كلي (في الجمله) چيزي همانند يا برتر از پيامبران بطور كلي آورده شود. البته برخي از آيات قرآن كريم دلالت بر افضليت بعضي از پيامبران نسبت به بعضي ديگر مي كند، ولي بيشتر پيامبران آينده در مرتبه ي پيامبران گذشته نبودند و پيامبران بعداز هر پيامبر اولوالعزم هم پايين تر از او بودند و خيريّت ( بهتر بودن) آن ها با لحاظ و اضافه ي كساني است كه آن آيات براي ايشان آمده بود و شكي نيست كه زمانها و اهل آن مختلف بودند و بعضي از آنها نيرومندتر و قادر بر پذيرش احكام از پيامبري نيرومند تر بوده و برخي هم ناتوان بودند و فقط مي توانستند احكام را از پيامبري ضعيف تر بپذيرند . لذا خيريّت پيامبري به طور ذاتي منافاتي با عدم خيريّت او براي (با اضافه ي) امّت پيامبر ديگر ندارد.
پاورقي

 



مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
ما هنوز نيمه راه هستيم

2. آزادي
آزادي يعني ملّت ما در چارچوب قانون خود - و نه قانون تحميلي ديگران - مسئولان كشور را انتخاب مي كند. اگر از عملكرد آنها راضي بود، اين انتخاب را ادامه مي دهد؛ اگر راضي نبود، آنها را كنار مي گذارد و ديگران را انتخاب مي كند. اين مهم ترين شاخه آزادي در كشور ماست. امروز در كشور ما آزادي فكر و آزادي بيان به طور كامل وجود دارد؛ حالا راديوهاي بيگانه برخلاف اين بگويند؛ خود ملّت مي بيند. كساني هستند كه نه نظام را قبول دارند، نه دولت را قبول دارند، نه رهبري را قبول دارند؛ اما صحبت مي كنند و نظرات خود را مي گويند؛ كسي هم به كار آنها كاري ندارد. امروز هيچ كس به خاطر اين كه طبق عقيده خود حرف زده است، مورد مؤاخذه دستگاه نيست. البته آنها باز هم ناراضي اند و نارضايتي شان به خاطر اين است كه مردم به حرف آنها گوش نمي دهند. اين تقصير كسي نيست؛ مردم آنها را دوست ندارند و از آنها خاطره خوشي در ذهنشان نيست. مردم اشباه و نظاير آنها را در گذشته نزديك از اوّل انقلاب تا الان ديده اند؛ لذا به آنها اطمينان ندارند؛ اين تقصير كسي نيست. بنابراين آزادي وجود دارد.
3. خودباوري
سوم، خودباوري. اين ملّت بر اثر انقلاب اسلامي و نظام اسلامي به خودباوري دست يافت - يعني باور كرد كه مي تواند - اين را امام به ما درس داد و فضاي عمومي نظام اسلامي اين را براي ما به ارمغان آورد. امروز جوان ما، دانشجوي ما، استاد ما، پژوهشگر ما، صنعتگر و سازنده ما باور دارد كه مي تواند. اين خودباوري در علم به ما كمك كرد. ما امروز در ميدان علم پيشرفتهاي زيادي كرده ايم؛ اما هنوز عقبيم. هيچ كس خيال نكند كه چون در ميدان علم پيشرفت كرده ايم، به مقصد رسيده ايم و ديگر بس است؛ نه، ما را خيلي عقب نگه داشته اند؛ ولي ما پيشرفت كرده ايم و در اين بيست وپنج سال خيلي جلو آمده ايم. طبق آمار، در دوران انقلاب، نسبت پيشرفت علمي ما از همه دنيا بالاتر و بيشتر بوده است! چند روز قبل كه جوانان نخبه پيش من آمده بودند، اين نكته را به آنها هم گفتم. خودباوري در علم، سياست و در دفاع از كشور به ما كمك كرد. در دوران جنگ هشت ساله اگر خودباوري نداشتيم، پدر اين ملّت درآمده بود و اين كشور پامال شده بود. همين بود كه جوان بيست وپنج ساله به خودش باور و اعتقاد و اتّكاء داشت. يك لشكر را به يك جوان بيست وپنج ساله مي سپردند؛ مي رفت مي ساخت، مي پرداخت، آماده مي كرد، حركت مي كرد، اقدام مي كرد و كارهاي بزرگ انجام مي داد. امروز اين خودباوري وجود دارد. دانشگاههاي ما امروز كار علمي مي كنند؛ جوانان ما پيشرفتهاي علمي مي كنند؛ در بخشهايي پيشرفتهاي علمي ما دنيا را نگران كرده است؛ اين به بركت انقلاب است. نمي خواهند ملّت و كشور ايران از لحاظ علمي پيشرفت كند؛ اين را صريحاً گفته اند. يك كشور تا پيشرفت علمي و پيشرفت اقتصادي نداشته باشد، هميشه قدرتمندان به او زور مي گويند. كشور ژاپن كه تحت سلطه و تحت اشغال بود، خود را جمع وجور كرد و از لحاظ علمي پيشرفت نمود. غربيها كه هيچ مايل نيستند به منطقه شرق نگاهي بيفكنند و به غير نژاد اروپايي توجّهي بكنند، به خاطر پيشرفت علمي مجبورند آن را جدّي بگيرند. در بعضي از مراكز سياسي يا سياسي - علمي امريكا گفته اند ما نمي خواهيم يك ژاپن اسلامي به وجود آيد! ژاپن اسلامي يعني شما. گفته اند نمي خواهيم بگذاريم ملّت ايران از خود پيشرفت علمي نشان دهد. اينها حركت ملّت ايران را مي بينند؛ اين خودباوري را مي بينند؛ اين هم از بركات انقلاب و نظام اسلامي بود.
4. پيشرفت
چهارم، پيشرفت است. علي رغم آنچه دشمنان ما مي خواستند و امروز تبليغ مي كنند، ما پيشرفت كرده ايم. معناي اين پيشرفتها اين نيست كه ما به هدفهاي خود رسيده ايم. من بارها گفته ام، الان هم مي گويم: بنده به عنوان يك طلبه انقلابي معتقد به اسلام و انقلاب، اعتقادم اين است كه در بسياري از اهداف خود هنوز در نيمه راه هستيم. ما عدالت اجتماعي و بنيان كني فقر و آبادسازي همه جانبه كشور را مي خواستيم؛ اما هنوز به آن مقاصد نرسيده ايم و در وسط راه هستيم؛ در عين حال حركت كرده ايم و جلو آمده ايم و بخش مهمّي از راه را پيش رفته ايم. اين كارها را انقلاب و نظام اسلامي كرد.
اين چهار ركن اساسي انقلاب به بركت اسلام و زير پرچم اسلام بوده است. اگر اسلام نبود، استقلال و آزادي و خودباوري و پيشرفت به دست نمي آمد؛ اينها را اسلام به ما داد؛ اينها موهبت اسلام است. يك عدّه با نام اسلام، يك عدّه با احكام اسلام، يك عدّه با روح اسلام مخالفت مي كنند؛ اينها نمي فهمند چه ضربه اي به كشور و آينده كشورشان مي زنند. «يكي بر سر شاخ بن مي بريد». اينها مي خواهند بن حركت ملّت ايران را ببرند. البته خوشبختانه قدرت اين شجره طيّبه و استقامت آن بيش از اين حرفهاست. علي ايّ حال، عدّه اي زخم مي زنند؛ اما اشتباه مي كنند.
بيانات در خطبه هاي نمازجمعه تهران ـ 24/11/82
علّت دشمني مستكبران با انقلاب
دشمنيها چيست؟ عدّه اي خيال مي كنند مسئولان انقلاب يا امام رضوان الله عليه دشمن تراشي كرده اند؛ نه، قضيه اين نيست. اگر شما خانه اي داشته باشيد كه گردن كلفت و ظالمي سالها آن را غصب كرده باشد، بعد شما با اسناد و مدارك به مراكز قانوني مراجعه كنيد و ايستادگي كنيد تا خانه را پس بگيريد، طبيعي است كه آن غاصب با شما دشمن خواهد شد. نمي شود شما را ملامت كرد كه دشمن تراشي كرده ايد؛ شما خواسته ايد حقّ خود را بگيريد؛ اين دشمن تراشي نيست. سفره اي در مقابل بيگانگان پهن بود و بر سر اين خوان يغما هر كاري مي خواستند، مي كردند. انقلاب اين سفره را جمع كرده؛ معلوم است دشمن مي شوند و كينه بر دل مي گيرند و غيظ پيدا مي كنند. اين انقلاب در دنياي اسلام و دنياي عرب اميدها را زنده كرد. وقتي انقلاب ما پيروز شد، به طور كلّي دنياي عرب و دنياي اسلام در يك حال ركود و سكوت و نوميدي به سر مي برد؛ صهيونيستها كار خودشان را پيش برده و همه را ترسانده بودند و هيچ ملتي گمان نمي كرد در اميدي برايش باز باشد. ناگهان دروازه عظيم فرج گشوده شد و ملّتها اميد پيدا كردند. صهيونيستها خيال مي كردند فلسطين را خورده اند و تمام شده است. شما ببينيد امروز ملّت فلسطين با همه وجود و با همه توان وسط ميدان آمده است و با اين كه فشار زيادي هم روي او وارد مي كنند، باز ايستاده است. اين فقط شكست اسرائيل نيست؛ اين شكست امريكاست؛ اين شكست همه قدرتهاي صهيونيستي است كه بر دنيا مسلّطند. يك ملّت بي سلاح محصور در اراضي فلسطين، همه اينها را عاجز و بيچاره كرده است. اين روح اميدواري بود كه ملّت لبنان را بيدار كرد. همان ايام انقلاب ما، لبنان غوغايي بود؛ صهيونيستها هر كاري مي خواستند، با لبنان مي كردند: حمله مي كردند،
مي كشتند، تجاوز مي كردند و هواپيماهايشان در آسمان لبنان مي آمدند و مي رفتند؛ مثل اين كه آسمان كشور خودشان است! در عوض، گروههاي لبناني به جان هم افتاده بودند. نزديك پيروزي انقلاب، يك نوار دو ساعته از مرحوم دكتر «چمران» آورده بودند؛ بنده در مشهد آن را گوش مي كردم. خودش در لبنان بود و جزئيات مصيبت هاي مردم لبنان را در آن جا شرح مي داد. الان كار مردم لبنان به جايي رسيده است كه به اسرائيل ضربه اي مي زنند كه از اوّل حضور صهيونيستها در اين منطقه، هيچ دولت عربي چنين ضربه اي به آنها نزده است. دو سال قبل، آنها را وادار به عقب نشيني كردند؛ چند هفته پيش هم علي رغم صهيونيستها چند صد زنداني خود را آزاد كردند و قدرتمندانه جشن گرفتند. اگر در دل ملتي اميد نباشد، اين چيزها پيش نمي آيد؛ اين اميد را شما داديد. امروز اين اميدآفريني در همه دنياي اسلام و عرب به چشم مي خورد، كه مجال نيست جزئيات نمونه ها را به شما عرض كنم. انقلاب ايران دنياي اسلام را اميدوار و زنده كرد. معلوم است وقتي انقلاب با اين خصوصيات وارد ميدان مي شود، كساني كه از ركود و ضعف دنياي اسلام بهره مند بودند، با آن دشمن مي شوند؛ يك موجود زنده هم كه ما باشيم، از خود دفاع مي كنيم. يك ملّت وقتي زنده است و با او دشمني كرده اند، طبيعي است كه عكس العمل نشان مي دهد. نمي شود ما دست بسته بنشينيم، با ما دشمني كنند - دشمني سياسي، دشمني اقتصادي - ما هم بگوييم چون نمي خواهيم دشمن تراشي كنيم، ساكت بمانيم و از خود دفاع نكنيم! اين كه منطق عقلايي نيست. مسأله دشمني ها اين است.
بيانات در خطبه هاي نمازجمعه تهران ـ 24/11/82
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14