(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 24 آذر 1390- شماره 20097

تأثير سخاوت و بخل
تأثر امام سجاد(ع) از شهادت امام حسين(ع)
آفات دانشمندان
نقش گناه در سوءخاتمه سالك
ظلم ستيزي و عدالت طلبي در قيام امام حسين(ع)
ديدگاه
ريشه هاي تجمل گرايي و چشم و هم چشمي



تأثير سخاوت و بخل

قال الحسين(ع): ايهاالناس، من جادساد، و من بخل رذل.
امام حسين(ع) فرمود: اي مردم! بدانيد؛ هر كس كه بخشش كند، بزرگي و سروري مي يابد، و هر كس كه بخل مي ورزد، پست و فرومايه مي گردد.(1)
ــــــــــــــــــــ
1-بحارالانوار، ج 75، ص 121

 



تأثر امام سجاد(ع) از شهادت امام حسين(ع)

امام سجاد(ع) متجاوز از سي سال بعد از واقعه كربلا، در دنيا زندگي كرده است. از خادمش نقل كرده اند كه: در اين مدت نشد يك شب برايش رختخواب بگسترانم و يك روز برايش سفره غذا پهن كنم. در تمام اين مدت، شب ها شب زنده دار بود و روزها روزه دار! موقع افطار كه مي شد يك قرص نان با يك ظرف آب مي بردم، اما مگر مي خورد؟ نگاه به نان مي كرد، مي گريست و مي گفت: (آه؛ قتل ابن رسول الله جائعا) واي؛ پسر پيغمبر را گرسنه كشتند. ظرف آب را به دست مي گرفت، نگاه مي كرد و اشك مي ريخت و مي گفت: (آه؛ قتل ابن رسول الله عطشانا) واي پسر پيغمبر را تشنه كشتند.(1)
ــــــــــــــــــــــــ
1-صفير هدايت، 19، توبه، آيت الله شيخ مجتبي تهراني

 



آفات دانشمندان

پرسش:
علما و دانشمندان كه نقش حياتي براي جوامع انساني ايفا مي كنند، از چه آسيب ها و آفت هايي برخوردار مي شوند؟
پاسخ:
از آنجا كه نقش علما و دانشمندان براي حيات طيبه جوامع انساني بسيار حياتي و سرنوشت ساز است، لذا آفت ها و آسيب هايي كه به آنان وارد مي شود بسيار مهلك و خطرآفرين است تا جايي كه فرموده اند: اگر عالمي فاسد شود، عالمي را فاسد مي كند. «اذافسد العالم، فسدالعالم». از منظر آموزه هاي وحياني برخي صفات و خصال است كه به مثابه آفت و آسيب براي علما و دانشمندان مطرح شده است كه در اينجا به نحو اجمال به اهم آنها اشاره مي كنيم:
1- رياست طلبي
علم و دانش از يك سو به طور طبيعي جايگاه و ارزش هر انساني را بالا مي برد، و واكنش طبيعي مردم در برابر كسي كه او را صاحب فضل و كمال و علم و دانش مي دانند، تكريم و احترام است، اما از سويي ديگر شخصيت فكري و اخلاقي خود عالم و دانشمند است كه اگر انگيزه تحصيل علم و فضل او تفاخر و رياست بر مردم باشد در اينجا آن علم و دانش حجاب اكبرخواهد شد و به جاي اينكه آن شخص عالم را به خدا نزديك كند روز به روز از كمال مطلق دور مي كند. در روايت آمده است كه «ثمره العلم التواضع» نتيجه دانش و آگاهي براي هر عالم و دانشمندي بايد تواضع و فروتني باشد، در غير اين صورت آن علم و دانش برعكس جواب مي دهد و به جاي رسيدن به هدف غايي كه همان قرب الي الله باشد، او را از هدف دور مي سازد. بنابراين رياست طلبي يكي از مهم ترين آفات دانشمندان است.
2- ناخويشتنداري
عالم و دانشمند كه به طور طبيعي، گستره اي از علوم مختلف را در سينه خود جاي داده است بايد به صفت خويشتنداري مزين باشد و بداند هر سخن و مطلب علمي را در چه زماني و چه مكاني و براي چه كسي مطرح مي كند. چرا كه مخاطبين هر كدام ظرفيت هاي مختلف و سطوح گوناگوني دارند، و ممكن است برخي تحمل مطالب علمي سنگين و پيچيده را نداشته باشند و عكس العمل منفي از خود نشان دهند. پيامبر گرامي اسلام(ص) مي فرمايند: «ما با مردم به اندازه عقولشان صحبت مي كنيم.» بنابراين عالمي كه خويشتندار نيست، هم به شخصيت علمي خود لطمه مي زند و هم به مخاطبين.
3- ده آفت مخرب
در كنار اين دو آفتي كه مطرح شد، از منظر روايات آفات ديگري كه به منزلت و جايگاه علما و دانشمندان آسيب مي رساند را مطرح مي كنيم، تفصيل هر كدام از اين آسيب ها كه به منزله رذايل اخلاقي و صفات زشت و ناپسند براي هر انساني به حساب مي آيد از ظرفيت اين ستون خارج است، و در جايگاه خود بايد به تفصيل مورد بحث و بررسي قرار گيرد. در اينجا به روايتي از امام صادق(ع) بسنده مي كنيم كه اين ده صفت را با نام بيان مي كنند: آفه العلماء عشره اشياء: الطمع، والبخل، والرياء، والعصبيه، وحب المدح، والخوض فيما لم يصلوا الي حقيقته، والتكلف في تزيين الكلام بزوايد الالفاظ، و قله الحياء من الله عزوجل، والافتخار، و ترك العمل بما علموا. مصباح الشريعه در صفحه 366 در سخني كه به امام صادق(ع) نسبت داده است، آسيب دانشمندان را در ده چيز بيان مي كند:
1- چشمداشت 2-بخل 3-خودنمايي 4-جانبداري 5-ستايش دوستي 6-فرو رفتن در چيزي كه به حقيقت آن نرسيده اند 7-تكلف در آراستن سخن به واژگان زايد 8-شرم نداشتن از خدا 9-فخرفروشي
01-به كار نبستن آنچه مي دانند.

 



نقش گناه در سوءخاتمه سالك

(بدان اي عزيز سالك!) سبب سوءخاتمه كار انسان و بسته شدن پرونده عملش با فسق و گناه، به اين است كه ايمان كسي قوي باشد، ولي مرتكب گناه هم بشود و در پي شهوات و خواسته هاي نفساني هم باشد همين امر سبب مي شود كه هنگام اضطراب روح و ضعف عقل، گناهان در نظر انسان مجسم شود و انسان در حال تمايل به گناه و رغبت به معصيت، جانش گرفته شود كه همين ميل به گناه، حجاب بين او و خدايش مي شود و مايه عذاب او مي گردد، ولي عذابي كمتر از عذاب آن دسته اي (كه عاقبتشان در اثر عقايد باطله و يا ضعف ايمان به كفر و جعود كشيده مي شود). چنين كسي به اندازه غلبه ظلمت گناه بر سر قلبش عذاب مي شود و همين افراد هستند كه عفو و مغفرت الهي و شفاعت اولياي دين درباره آنها اميد مي رود و كساني كه بسيار به ياد خدا و روز قيامت هستند و بر طاعت و بندگي خدا مواظبت دارند، از اين خطر به دور هستند، زيرا قلب در هنگام ضعف و ميلش به باطن، آنچه كه يادش در گذشته بر او غلبه داشته و محبتش در دل رسوخ نموده، در او تصور مي شود و برايش مجسم مي گردد و قلب هم جوارح و اعضاء را به آن مشغول مي گرداند، چنان كه حكايت كنند كه «بقالي در حال احتضار بود، هرچه اطرافيان شهادتين را به او تلقين مي نمودند او مي گفت: چهار تا، پنج تا، شش تا و هر آن چه آنها مي كردند كه او شهادتين را بر زبان جاري كند، او به گفتن همان الفاظي مشغول بود كه در زندگي اكثراً بر زبان داشت» و گفته شده: «آنچه كه بايد از وقوع آن در دم مرگ ترسيد، خطورات قلبي ناپسندي است كه در خاطر انسان مي گذرد»(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اسرارالصلوه ، ميرزاجواد ملكي تبريزي، ص239

 



ظلم ستيزي و عدالت طلبي در قيام امام حسين(ع)

راضيه محمدزاده
ماه محرم و صفر، فرصت مناسبي براي شناخت وجودهاي مقدسي است كه شناخت آنها با معرفت راه و طريق را به ما مي دهد. تمام آن چيزهايي كه انسان در زندگي به آن نيازمند است، در گرو شناخت و معرفت نسبت به اهل بيت(ع) به دست مي آيد و در ميان اهل بيت(ع)؛ شناخت نسبت به حضرت سيدالشهداء(ع) و واقعه عاشورا؛ بسيار تأثيرگذار و سازنده است. در اين مقاله نويسنده كوشيده است نگاهي گذرا به فرهنگ عاشورائيان داشته باشد
سه اتفاق در طول تاريخ بشريت هست، كه قبل از وقوعشان در مورد آن ها بحث و بررسي و صحبت شده است اول بعثت حضرت خاتم(ص)، دوم حادثه عاشورا و سوم ظهور و قيام حضرت صاحب الزمان(ع). نقطه مشترك ميان اين سه موضوع، روشنگري و احيا ي دين خدا بعد از انحرافات عظيم است.
در مورد بحث ما كه واقعه عظيم عاشوراست؛ مطالب بسياري گفته شده است. اساساً مقطع شش ماهه حركت امام از مدينه به مكه و بعد از آن به سوي كوفه و جريانات اين برهه از زمان، آن قدر روشن و شفاف است كه اگر با نگاهي دقيق آن را بررسي كنيم؛ به راستي خواهيم توانست «اسلام» را به درستي فرا بگيريم و به مرحله عمل در زندگي درآوريم. در اين مقطع جرياناتي رخ داده است كه هركدام آن يك كلاس درس و دانشگاه انسان سازي است.
مهم ترين مسئله و سؤالي كه در ذهن هر پژوهشگر و يا هر شنونده ماجراي كربلا، شكل مي گيرد اين است كه «علت قيام اباعبدالله الحسين چه بوده است؟»
به اين سؤال پاسخهاي گوناگوني داده شده است؛ هركس از ديدگاهي كه به موضوع نگاه كرده، دليلي آورده است؛ من جمله بحث تشكيل حكومت اسلامي مطرح مي شود كه امام مي خواستند حكومتي اسلامي برپا كنند دليل ديگر براي قيام، سرباز زدن امام از بيعت با يزيد است؛ چون يزيد فردي فاسق و فاجر است و علناً حرام هاي خدا را حلال كرده و فسادش بارز و آشكار شده؛ امام بيعت با او را نمي پذيرد و همين مسئله به قيام ايشان منجر مي شود. علت ديگر نامه هاي مردم كوفه و دعوت ايشان از امام است، امام براي اتمام حجت و پاسخ به آيندگان دعوت ايشان را لبيك گفته و به سوي كوفه حركت مي كنند و البته قبل از عزيمت، نماينده اي از سوي خود به جانب مردم كوفه گسيل مي دارند تا از صحت موضوع مطمئن نشده اند، به سوي كوفه حركت نمي كنند.
مطلب ديگر وصيت نامه امام به محمد حنفيه است كه در آن علت قيام؛ امر به معروف و نهي از منكر ذكر شده است. بعضي ديگر بحث احياء سنت هاي الهي از جمله شهادت طلبي را مطرح مي كنند، كه امام حسين(ع) با قيامش به همگان نشان داد آنجا كه لازم است بايد جان را فدا كرد. و نه تنها جان خود كه عزيزان و يارانش را تقديم مي كند و حتي خانواده و اهل بيت اش را به همراه خويش به مصاف مي برد؛ كه درباره شهادت حضرت و اسارت خاندانش از گذشتگان روايت ها شده و شهادت حضرت در تاريخ تصريح گشته است، از زبان پيامبر اكرم(ص) و حضرت اميرالمؤمنين(ع) در جريان عبور از كربلا و بعض ديگر، نقل شهادت اباعبدالله بيان شده است.
به هر حال علت قيام حضرت را هركس به نوعي مطرح مي كند و تمام اين دلايل هم بنا بر مستندات و روايات بيان شده صحيح است و البته ما وارد بحث در مورد اين دلايل نمي شويم كه هركدام از اين ها به جاي خود، در خور بحث جداگانه اي است و به همين فهرست گويي بسنده كرده و مي گذريم.
گفتيم تمام دلايل مطرح شده براي قيام اباعبدالله(ع) قابل توجه است، ولي هدف اساسي و علت اصلي قيام چيز ديگري است كه آن ذبح عظيم كه بي مثال در تمام طول تاريخ است براي آن اتفاق مي افتد، چيز ديگري است. مسئله اي كه انگشت اشاره امام به آن سو مي رود و قيام صورت مي گيرد، «انحراف» است. انحرافي كه جز با قيام امام حسين(ع) و به شهادت رسيدن حضرتش، اصلاح نشده و به مسير اصلي برنمي گردد.
در خصوص انحراف بايد بدانيم انحراف 2 نوع است، براي روشن شدن موضوع به اين مثال توجه كنيد: قطاري روي ريل قرار گرفته و در مسير مشخص براي رسيدن به مقصدي معين در حال حركت است، ممكن است چند آدم خلافكار و منحرف در قطار باشند يا مثلا نقصي جزيي در قطار رخ دهد؛ اما به هر حال قطار بر روي ريل و به سمت مقصد مي رود؛ ولي يك وقت هست كه كلا ريل قطار از مسير اصلي جدا شده و به مقصدي نامعلوم برگردان شده است و اصلا قطار از ريل خارج شده، خب در اين زمان نابودي و انحراف قطار حتمي است.
در مورد اسلام هم، آن اسلامي كه پيامبر(ص) آن را بر روي ريل صراط مستقيم قرارش داد تا به غايت الهي خود برسد، گرچه نقطه انحرافش از بعد از رحلت حضرت و از سقيفه شروع شد، ليكن اوج انحراف و خارج شدن از ريل، در زمان اباعبدالله الحسين(ع) به وقوع پيوست.
حضرت اباعبدالله(ع) به جامعه فاسدي مي نگرد كه حاكمش علناً فساد و فحشا مي كند، حلال هاي خدا در آن حرام و حرام هاي الهي حلال شده است، حاكمي كه به هيچ يك از حدود الهي پايبندي ندارد، شرابخوار و قمارباز و... است در اين جا، حضرت انحراف ايجاد شده در دين خدا را جز با قيام و در نهايت شهادت خويش نمي تواند اصلاح كرده و دين خدا را به مسير اصلي برگرداند.
حركت سيدالشهداء(ع) و قيام و به پا خاستن حضرت، حركت و پيامي است كه در طول تاريخ؛ همه انسانها را مورد خطاب قرار مي دهد و به انسانها تا روز قيامت اين پيام را مي رساند كه هرگاه ظلم ظالم تثبيت شد و انحراف علني گشت، بايد به پاخاست و هدايت كرد و حضرت بشريت و انسانيت را هدايت كرده، نه فقط دين جدش را در اين مسير و اين قيام حضرت نداي «هل من ناصر ينصرني» را سرمي دهد. يار مي طلبد و اين يارطلبي براي هميشه تا زماني كه انسان هست وجود دارد.
امام يار مي طلبد ولي نه هر ياري، بلكه ناصر و ياوري را مي طلبد كه معرفت داشته باشد. با نگاه به تاريخ اسلام و به ويژه حوادث و تاريخ كربلا، اين موضوع روشن مي شود كه تنها صرف كنار امام و پيامبر(ص) بودن، براي هدايت شدن كافي نيست. تنها كساني موفق مي شوند كه در مسير ياري امام گام بردارند و همراه امام باشند، كه نقشه راه را در دست داشته باشند. كسي كه نقشه را داشته باشد، حتي اگر از لحاظ جسمي از امام دور باشد، هم در مسير امام است.
در تاريخ مي بينيم بسياري از افراد كه صاحب ادعا و صاحب نام، همچون عبداله بن عباس، عبداله بن عمر و... به امام مي گويند و به خيال خويش حضرت را نصيحت كرده و از سفر به كوفه منع مي كنند؛ اينها كساني هستند كه امام را ديده اند و حضور حضرت را درك كرده اند، پس چرا يار امام نشده اند؟
همين عبدالله عمر كه حاضر نبود با يزيد بيعت كند، با امام حسين(ع) نيز بيعت نكرد ولي بعدها به خاطر بيعت با عبدالملك مروان و با امير او «حجاج بن يوسف ثقفي» جنايتكارترين فرد در زمان خود، بيعت كرد. اين نتيجه نداشتن نقشه راه يعني نداشتن شناخت و معرفت است.
پس صرف در زمان امام بودن و به نوعي از اصحاب بودن؛ دليل بر ياري واقعي معصوم نمي شود. به اين نكته قرآن مجيد هم اشاره فرموده است، در سوره توبه به پيامبر (ص) مي فرمايد، همه كساني كه در كنار تو هستند مومن نيستند بلكه منافقاني نيز در كنار تو به اسم اصحاب وجود دارند.
با اين اوصاف، ما بايد خود را محك بزنيم و ببينيم آيا هم اينك جزو ياران و ناصران حضرت حجت(عج) قرار داريم يا فقط يك ادعاي باطل در سر مي پرورانيم؟
مرتبا آرزو مي كنيم كه اي كاش ما در كربلا بوديم و جان خويش را نثار اباعبدالله(ع) مي كرديم، نداي ياليتنا كنا معك، سر مي دهيم و اني سلم لمن سالمكم مي خوانيم، در عزاداري شركت مي كنيم، نذري مي دهيم، مجلس برپا مي كنيم... اما آيا واقعا نقشه راه در دستمان است؟ آيا واقعا معرفت و شناختمان تكامل يافته است؟ آيا حقيقتا خصوصيات ياوران دين خدا را داريم؟
كساني كه در لشكر امام حسين(ع) قرار داشتند و تا آخر پاي جان ايستادند، داراي خصايص ويژه اي بوده اند، كه اين ويژگي ها براي همه افراد در همه زمان ها در برابر امام معصومشان صدق مي كند.
اين ها كساني بودند كه با در دست داشتن نقشه راه، بسيار مسئوليت پذير بودند. يعني احساس مسئوليت نسبت به دين خدا و ولي امرشان مي كردند، آنچنان كه گويي هيچ كس ديگر غير از اين ها نيست كه به ياري بيايد. بحث مسئوليت محوري، در همه زمان ها جاري است؛ ما چنان بايد احساس مسئوليت كنيم كه انگار تنها اين من هستم كه مي توانم اين كار را انجام دهم.
هركس به هر نحوي كه مي تواند بايد تلاش كند و منتظر نباشد تا ديگران بيايند و كاري كنند.
در جريان واقعه عاشورا كساني كه در سپاه امام قرار مي گيرند، به راستي غربال شده اند؛ بسيار شنيده ايد آنهايي كه مقابل حضرت ايستادند همان مسلماناني بودند كه خيلي از آنها نمازشب خوان و صوت قرآن و ... داشتند. پس نماز و روزه و حج و حجاب و... ظواهر ديني ملاك سعادت نيست؛ اين كه ما تا چه اندازه احساس مسئوليت مي كنيم و معرفت به حق و باطل داريم، مهم است.
از خصوصيت برجسته افرادي كه نقشه راه در دستشان است و معرفت دارند و انسان هايي مسئوليت پذيرند، اين است كه چنين افرادي گذشته از داشتن ايمان قاطع و يقين به رسالت و برخورداري از صفات روحي والا و تقواي الهي؛ اسلام را به عنوان اصلي اساسي در زندگي خويش پذيرفته و باور دارند؛ به بياني ديگر اسلام در متن زندگي آنها جاري است نه در حاشيه.
در زندگي خويش بررسي كنيم، آيا اين اسلام است كه در همه امور ريز و درشت زندگي من حرف اول را مي زند؟ آيا اعمال كوچك و بزرگ من با معيارهاي اسلامي همخواني دارد؟. آيا من حج و نماز و روزه و شركت در مجالس مذهبي دارم ولي در عمل هرچه را خودم دلم خواست انجام مي دهم نه آن چيزي را كه خدا از من خواسته است؟ خصوصيت بارز ياران حضرت، تسليم محض شدن در برابر احكام و دستورات الهي است.
و احكام و دستورات الهي، تنها تكاليف شرعي نيست. در روايتي از معصوم آمده است: كه شيعيان ما را به بسياري نماز و روزه و انفاق نشناسيد، به طول ركوع و سجده نشناسيد، بلكه به تسليم بودن به «امر» ما بشناسيد.
اگر اين تسليم در ما وجود داشت، مي توانيم اميدوار باشيم كه از ياران قرار بگيريم، افراد تسليم، بر سر عهد و پيماني كه مي بندند باقي هستند، من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوالله...
صادق بودن و باقي بودن بر سر عهد و پيمان، خصوصيت برجسته افراد «تسليم» است.
ويژگي ديگر ياران واقعي پيامبر و ائمه(ع)؛ اين است كه هرگز در مقابل امام نمي ايستند و اين شايد همان برگرفته شده از تسليم امر مولا بودن است.
غلبه بر هواي نفس و پيروي نكردن از وسوسه هاي شيطاني و هواهاي نفساني، خصويت ديگر ياران ولايت است. حب دنيا و قدرت طلبي و جاه طلبي و گرايش به سمت غرايز نفساني، با اطاعت از امام جمع نمي شود.
عمرسعد، مسلمان بود و اتفاقا به پيامبر (ص) و امام حسين(ع) علاقه داشت و به خوبي مي دانست كه جنگ با امام حسين(ع) عاقبتي شوم دارد و مورد خشم پروردگار است؛ اما اين حب دنيا و كسب جاه و مقام بود كه او را به اين درجه از پستي تنزل داد.
امكان ندارد كه ما گرايش به سمت دنيا داشته باشيم و بتوانيم ادعاي كمال و خوبي بنماييم. مبارزه با هواي نفس و ريشه كن كردن حب دنيا كاري سخت و دشوار است كه مجاهدت و ممارست لازم دارد.
دنيا حتي به سمت اولياي خدا نيز مي رود و خودنمايي مي كند؛ليكن ايمان و باور بالاي آنهاست كه فريفته دنيا نمي گردند.
پس، عدم دنياطلبي و دنيا دوستي از خصوصيات ياران و انصار امام است. و اساسا حب به دنيا مانع تسليم شدن و اطاعت از امام مي گردد.
همه اين خصوصيات را بيان كرديم تا بيشتر بدانيم كه ياران و اصحاب ائمه چگونه بايد باشند و ما براي سربازي امام زمان (عج) خود را چگونه بسازيم. براي خدمت به حضرت و نصرت او، چه ويژگي ها در خود مي بايست ايجاد كنيم.
هنگامي كه در واقعه عاشورا دقت مي كنيم، درمي يابيم كه افراد مقابل امام كه دست به جناياتي آنچناني زدند جزو شقي ترين انسان ها بودند، گرچه به ظاهر همگي مسلمان بودند و خودشان دعوت نامه براي حضرت فرستاده بودند، پس چرا به اين درجه از شقاوت رسيدند؟
نكته قابل اهميت، مسئله ظلم پنهاني است. بسياري از امور در زندگي ما به جهت عدم معرفت رخ مي دهد كه باعث ظلم مي گردد؛ اموري كه به ظاهر ظلم نيست، و اين ظلم هايي پنهاني انسان را به شقاوت مي كشاند تواضع و ادب، نسبت به ولي خدا بسيار مهم است. احترام به ولايت، باعث سعادت است و يكي از مصداقهاي ظلم پنهاني، بي ادبي به ولي خداست.
انصاف داشتن، انديشه هاي محكم و تزلزل ناپذير، اعتدال در امور، انتقاد پذير بودن و عدم كينه و حسادت از اموري است كه بايد در خود ايجاد كنيم تا بتوانيم جزو ياران و انصار ولايت قرار بگيريم.
يكي از صفات منفي كه باعث عقب ماندن از قافله ياران امام مي گردد؛ غفلت است.
قرآن مي فرمايد: غفلت يا از ياد خدا و يا غفلت از آخرت. هر دو موجب خسران است.
به مسئله غفلت خيلي كم توجه مي شود؛ يك وقت هست كه خيلي مواظب نماز و روزه مان هستيم، نمي گذاريم خداي نكرده قضا شود و مسائلي از اين دست. ولي گاهي اوقات غفلت در اموري حساس و جبران ناپذير روي مي دهد، در حالي كه ما اصلاً متوجه آن نيستيم.
يكي از اموري كه ما از آن غافليم و توجهي به آن نداريم، در بحث تربيت فرزندان و ايجاد نسلي مهذب است. امام خميني(ره) همواره تأكيد داشتند كه حفظ انقلاب اسلامي در گرو تربيت نسل مهذب صورت مي گيرد.
و در واقع اگر مي خواهيم از انصار امام زمان (عج) باشيم و فرزندانمان سربازان حضرت باشند، بايد كه آنها را تزكيه شده و مهذب تربيت كنيم و اين مستلزم آن است كه خود در مسير تقوي و تزكيه گام برداريم و خيلي دقيق به مسائل توجه كنيم؛ تا خودمان ساخته نشويم و اسلام را در جاي جاي زندگي خود وارد نكنيم، چطور خواهيم توانست نسل مهذب دلخواه امام را بپروريم؟
چه بر سر ما آمده است كه هرچه مي گذرد از آرمان هاي الهي دورتر مي شويم؟ در گذشته علم و فقاهت از نسلي به نسل ديگر به ارث مي رسيد، علماي بزرگ اسلامي نه تنها خودشان كه همسر و فرزندانشان نيز مجتهد و مجتهده بودند. مثلاً شيخ طوسي كه هم خود و هم همسر و دختر و پسرش صاحب اجتهاد بودند، حتي نوه هاي ايشان از علماي بزرگ تاريخ تشيع به شمار مي آيند.
مادر سيدرضي و سيدمرتضي فرزندانش را براي تعليم خدمت شيخ مفيد مي آورد. آمده است كه شيخ مفيد بسيار به اين بانو احترام مي گذاشته و كتابي در اين باب تأليف كرده است.
همين طور علامه حلي، كه از اعجوبه هاي جهان اسلام است، پسرش فخرالمحققين مي باشد.
سيدبن طاووس، دخترانش قبل از سن بلوغ، تمام احكام را فراگرفته و تعليم مي دادند.
همه اين موارد و بسياري از علماي بزرگ تاريخ تشيع كه خود و خانواده هايشان در خدمت اسلام و اهل بيت(ع) بوده اند، همه اش در اثر تربيت صحيح فرزندان و از دامان پاك مادران مقدس و مهذب آنها پيدا شده اند.
ماجراي تولد مقدس اردبيلي را شنيده ايد.
حاصل آن ازدواج پاك و الهي، فرزندي همچون مقدس اردبيلي را تحويل جامعه اسلامي مي دهد.
حال به خودمان بنگريم، ما چقدر در امر تربيت فرزندانمان تلاش كرده ايم؟ چقدر در تهذيب آنها كوشيده ايم چقدر وقت صرف كرده ايم؟ چقدر مادي و معنوي خرج كرده ايم؟ حتي به اندازه گوشه اي از كلاس هاي تقويتي و درسي و هنري آنها؟...
الان زمان جنگ نرم دشمن است؛ ديگر سلاح و توپ و تانك نيست، جنگ نرم جنگي است كه با فكر و قلب و ذهن ما در ارتباط است.
چهره باطل را بايد شناخت، بايد از نقشه ها و برنامه ريزي هاي دشمن در اين زمينه آگاه شد. چقدر ما با غفلت در اين موارد برخورد مي كنيم، ما خيلي نسبت به اين موضوعات فرهنگي غفلت داريم.
يك مورد خاص از جنگ نرم و از ابزارهاي دشمن، همين ماهواره است؛ اين ماهواره را كه به فتواي بسياري از مراجع و هم چنين فتواي رهبري، داشتن و ديدنش را جايز نمي دانند، در خانه هايمان به راحتي راه داده ايم با اين توجيه كه برنامه هاي خوبش را مي بينيم.
دشمن به نماز و روزه ما كاري ندارد، او فكر و انديشه ما و نحوه زيستن ما را نشانه گرفته است؛ و تغيير دادن افكار و انديشه ها در سايه جنگ نرم اتفاق مي افتد.امام خميني(ره) بارها فرموده اند «اسلام ناب» و «اسلام آمريكايي»؛ در هر دو اسلام نماز و روزه و شعائر ديني هست. اما آنچه اسلام ناب محمدي(ص) را از اسلام آمريكايي متمايز مي سازد؛ ظلم ستيزي و عدالت خواهي آن است.
آن چه دشمن مي خواهد، بي تفاوتي و غفلت ما مسلمانان است. مسلمان باشيم ولي نسبت به ظلم بي تفاوت باشيم، نداي عدالت خواهي سرندهيم. دشمن با ابزارهاي خاص خودش به فرهنگ اسلامي ما نفوذ كرده و اين خصوصيت ظلم ستيزي و عدالت طلبي را در ما نشانه گرفته است.
پس بر ما لازم است ترفندهاي او را بشناسيم و با آن مقابله كنيم و با تربيت صحيح و اصولي، فرزنداني بامعرفت بپرورانيم كه بتوانند سربازان جبهه اسلام ناب محمدي(ص) عليه تهاجمات فرهنگي كفر جهاني باشند.

 



ديدگاه

رسالت خليفه اللهي انسان
آيت الله جوادي آملي:
خليفه جايي كرامت دارد كه در راستاي اوامر مستخلف عنه حركت كند نه به جاي او بنشيند ولي حرف خودش را بزند و كار خودش را بكند. اگر برخلاف خلافت كاركرد و حرف خدا را نزند و حرف خودش را زد، نه تنها از خلافت طرفي نمي بندد بلكه از كرامت هم بي بهره است.(1)
رسالت الگوسازي علما
وظيفه اصلي ما (علما) همان دو امر است يعني جهان را بشناسيم (يك) قدرمان را بفهميم (دو) كه خليفه الله هستيم. بايد حرف جهاني بزنيم. ما اگر حرف جهاني مي زديم پيروزي مصريها همان و تشكيل انقلاب اسلامي همان و نظام اسلامي همان ديگر كسي از جايي بلند نمي شد برود مصر بگويد شما نظير ما مثلاً - خداي ناكرده- يك كشور لائيك درست كنيد. اگر ما آن هنر را مي داشتيم آن عرضه را مي داشتيم دين را دكان قرار نمي داديم نه بيراهه مي رفتيم نه راه كسي را مي بستيم، نه بازي مي كرديم نه كسي را به بازي مي گرفتيم دين را به آن معنا كه بود عرضه مي كرديم ديگر اين طور وضع تونس نبود، اين طور وضع يمن نبود، اين طور وضع كويت نبود، اين طور وضع بحرين نبود. بشر تكيه گاهي مي خواهد... ما اگر بفهمانيم خدا هست، قيامت هست، پيغمبر هست، علي و اولاد علي هست كسي ديگر به دنبال اين و آن نمي رود.(2)
حق گويي و حق خواهي
يك مسلمان خودساخته
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
در يك روايت از علي(ع): «اشبه الناس بانبياء الله تعالي»، شبيه ترين مردم به پيامبران الهي، «اقولهم للحق و اصبرهم علي العمل به» (غررالحكم: 110)، آن كساني كه از نظر گفتارشان مراقب هستند كه از حق تجاوز نكنند و از نظر آنچه را كه از ناحيه وحي به آنها وارد شده عقل و نقل صحيح مي گويد سزاوار است، درست است، پايش مي ايستند و عمل مي كنند و تجاوز نمي كنند. در يك روايت ديگر دارد «اقرب العباد الي الله تعالي اقولهم للحق و ان كان عليه» و لو اينكه از نظر مادي به ضررش باشد، اما حق را بگويد و «اعملهم بالحق و ان كان فيه كرهه» (همان: 96) يعني عمل از نظر نفس نمي خواهد. در روايات داريم حلاوت ايمان، ايمان يك شيريني دارد. ايمان چيست؟ دلبستگي به خدا، پذيرش عقلي و عمل به نقل. اين هم شما آمديد گفتيد سنگين و تلخ است. اين مال اين انساني است كه هنوز ساخته نشده است، چه بسا حق را تشخيص هم بدهد نه اينكه ندهد، اما از نظر نفساني ابا دارد. چون هم سو نيست با او. اما آن انسان برتر شهوت و غضبش مهار شده در اختيارش است، لذا براي او نه سخت است نه تلخ است. استقبال هم مي كند. باطل براي او سخت است و تلخ است. عكس است.(3)
ربا در سيستم بانكي و لزوم اصلاح و بازنگري
آيت الله مظاهري:
اكنون متأسفانه گردش برخي از امور بانكي، به دليل عدم عمل به احكام و قوانين شرعي، ربوي است و از اين جهت مديران و مسئولان بانك ها و نيز همه متصديان امور بانكي وظيفه دارند به منظور حفظ صداقت و رعايت امانت داري، دست كم به مصوبات و قوانين موجود به صورت دقيق عمل كنند و معاملات و وام هاي بانكي را بر يكي از عقود شرعي و اسلامي منطبق نمايند، هرچند همين قوانين نيز بايد به دقت و با جديت و سرعت از سوي دستگاه هاي مسئول، به شكل صحيح و اسلامي و كارآمد، اصلاح شود تا زمينه هرگونه اقدام ربوي و غيرشرعي در عمليات و امور بانكي سدگردد.(4)
شرط فداكاري ملت براي نظام
از منظر تعاليم ديني، عدم برخورداري از صداقت در گفتار و كردار و نيز خيانت در امانت، بسيار مذموم و ناپسند است، ولي فقدان صداقت و امانت داري و رواج دروغ و خيانت در امانت در عرصه اقتصادي و خصوصاً در امور بانكي، به جهت مفاسد و پيامدهاي اجتماعي نامطلوبي كه در پي دارد، بيشتر نكوهش شده است... اگر مردم گفتار و كردار مسئولان را همراه با صفا، صداقت و صميميت بيابند، اعتمادشان به درستي، جلب خواهد شد و در نتيجه حاضرند از هرچه دارند براي حفظ نظام و انقلاب بگذرند، همچنان كه در دوران دفاع مقدس شاهد بوديم كه مردم با ايثار، گذشت و فداكاري از اسلام و ميهن اسلامي دفاع كردند.(5)
فعاليت سياسي، امتحان الهي
آيت الله استادي:
امروز فعاليت هاي سياسي و شركت در انتخابات نوعي امتحان است، اگر در مخالفت با يك گروه به كار خلاف بيفتيم و براي طرفداري از يك حزب دروغ بگوييم، موفق و سرافراز نخواهيم شد... هرگز در مسايلي كه براي اسلام و نظام اسلامي پيش مي آيد بي تفاوت نباشيم كه بي تفاوتي در مسايل دين حضور در جبهه دشمن است.(6)
عبرت از تاريخ امام حسين(ع)
حجت الاسلام قرائتي:
مرحوم آيت الله «ميرزا خليل كمره اي» در يكي از كتاب هاي خود نوشته است كه افرادي كه در كربلا جمع شدند و امام حسين(ع) را كشتند، كساني بودند كه زمان اميرالمؤمنين استاندار و مسئول مملكتي بودند و چون دسته گل آب دادند، مثل همين ماجراي بانك هايي كه الآن هست، جنايتي كردند و غفلت ورزيدند، اميرالمؤمنين آنان را عزل كرد و اين افراد در كوفه دفتر سياسي زدند.
وقتي امام حسين(ع) به كربلا رفت، جمعيت را با هر امكاناتي بود جمع كردند و كربلا فرستادند و لذا به امام حسين(ع) گفتند حسين جان ما با تو مسئله اي نداريم «بغضا لابيك» يعني كينه پدرت را داريم. چرا پدرت علي، پدرم را از استانداري و وزارت حذف كرد؟ حالا كه پدرت، پدر مرا عزل كرد، من انتقام پدرت را از تو مي گيرم.
لذا قرآن مي فرمايد اين طور خودتان را تربيت كنيد كه اگر چيزي به شما دادند، شاد نشويد. نگوييد مردم با من هستند. نخير مردم با تو نيستند. يك خرده كج بروي از تو جدا مي شوند. مست نشويد اگر دنيا رو به شما كرد. سكته هم نكنيد اگر دنيا از شما روي برگرداند.(7)
سنجش خلوص انسان
حديث داريم كه چرا بهشتي ها هميشه در بهشت مي مانند. اگر 05 سال كار كرده، خوب 05 سال بهشت برود. چرا قرآن گفته «خالدين فيها»؟ امام مي فرمايد چون اينها نيت شان اين بود تا زنده باشند كار خير بكنند و لذا گرچه عمرشان محدود بود اما خدا تا آخر تاريخ به اينها مزد مي دهد. چون نيت شان اين بود.
شما اگر مي خواهي ببيني اخلاص داري يا نه، يك روز سلام ها را كنترل كن. مثلا از صبح تا شب به چند نفر سلام مي كني؟ به 24 نفر. خوب اين هفت تا كه مديركل بودند. او هم كه تاجر بود. اين هم كه آيت الله محله بود. اين هم كه پدربزرگت بود. اصلا به يك رفتگر شهرداري سلام كردي؟ سال مي آيد و مي رود به يك رفتگر سلام كن. هر روز پشت خانه ما را جارو مي كند. نمي دانيم چه كسي است. به يك كارگر گمنام سلام كرديم؟(8)
نهضت عليه ارتجاع مدرن
استاد حسن رحيم پور:
با توجه به درياي عظيم مطالعات اسلام شناسي كه مسلمانان ما در حوزه هاي مختلف پزشكي، فيزيك، فلسفه و نظريات اجتماعي و ديني داشتند، اروپا 600 سال مصرف كننده علوم جهان اسلام بوده است، بنابراين امروز وظيفه ماست كه نهضت انتقادي عليه ارتجاع مدرن در عرصه علوم انساني و اجتماعي راه بيندازيم.
وي با انتقاد از اينكه امروز يك نوع جوزدگي كليشه اي در علوم انساني به شدت حاكم است، عنوان كرد: در سالياني كه اروپايي ها نه تكنولوژي را مي شناختند و نه تمدن را، ايراني ها و مسلمانان براي تشكيل كتابخانه و آزمايشگاه، وقف مي كردند و آن را يك امر ديني مي دانستند.(9)
1- حوزه، 01/9/09
2- همان
3- حيات، 61/9/09
4- حوزه، 02/9/09
5- همان
6- رسا، 51/9/09
7- ايرنا، 81/9/09
8- همان
9- همان، 5/9/09

 



ريشه هاي تجمل گرايي و چشم و هم چشمي

علي جواهردهي
تجمل گرايي و ريخت و پاش ريشه در رذايل پست اخلاقي چون حسادت، خودپسندي، تفاخر و گاه احساس حقارت و خود كم بيني و مانند آن دارد. انسان هايي كه در زندگي گرفتار چشم و هم چشمي مي شوند و مي خواهند سر در سرها دربياورند، با انگيزه هاي گوناگوني اين كار را انجام مي دهند. برخي از آنان، احساس مي كنند كه اگر ريخت و پاش هاي آن چناني نداشته باشند، از نظر مردم حقير و پست هستند. از نظر آنان، كرامت انساني و بزرگي هر فردي در مقدار ثروت و مالي است كه در اختيار دارد.
اينان به جهت آنكه انسانيت را در مال و ثروت مي دانند، خواري و عزت را در آن معنا مي كنند. خداوند در آيات 15 و 16سوره فجر به تبيين اين نگرش مي پردازد و مي گويد وقتي به مال و ثروتي مي رسند گمان مي كنند كه كرامت يافته اند و اگر ثروت و مالي را از دست بدهند گمان مي كنند خوار شده اند. اين دسته از افراد، همان گونه كه مال و ثروت را نشانه كرامت و عزت و انسانيت مي شمارند، نمايش ثروت و مال را نيز نشانه بزرگواري و بزرگي خود مي دانند. اين گونه است كه به نمايش ثروت خود مي پردازند و با تجمل گرايي آن را به رخ ديگران مي كشند.
يكي از علل نمايش ثروت از سوي قارون و بيرون آوردن طلا و جواهر خود با كمك مردان قوي هيكل، همين احساسي بود كه به قارون از نمايش ثروت دست مي داد. خداوند در آيه 76 سوره قصص بيان مي كند كه قارون مي خواست با مردان نيرومندي كه به سختي ثروت او را در خيابان ها مي كشيدند، شوكت و عظمت خود را به رخ ديگران بكشاند.
نمايش قدرت و ثروت
برخي از افراد بزرگي را در نمايش قدرت و ثروت خود مي بينند. از اين رو به گردآوري ثروت و انباشت آن اقدام مي كنند. اينان از هر چيزي كه بتواند عزت و شوكت دروغين آنان را به نمايش بگذارد، استقبال مي كنند در گذشته چنان كه خداوند در سوره تكاثر بيان مي كند، به گورستان مي رفتند و با شمارش مردگان مدفون در قبرستان پز و افاده مي فروختند و امروز با خريد قبرهاي دو نبش و چند طبقه گورستان به يكديگر تفاخر مي فروشند.
حسادت، خود كم بيني، احساس حقارت، تفاخر و مانند آن موجب مي شود كه بسياري خود را به زحمت بيندازند تا پولي را از اين جا و آن جا با قرض كردن به دست آورند و مجالس آن چناني براي مراسم هاي ازدواج و حتي وليمه حج و مانند آن برپا كنند.
بازار رقابت ناسالم و سبقت جويي از يكديگر چنان گرم است كه هر كسي مي خواهد از ديگري پيش بيفتد. اين در حالي است كه خداوند در آيه 133 سوره آل عمران و 53 سوره مائده از مردم مي خواهد به جاي اينكه در تجمل گرايي و فخرفروشي و تكاثر و تبذير و ريخت و پاش و چشم و هم چشمي با يكديگر رقابت كنند و مسابقه تجمل گرايي بگذارند، مسابقه در كارهاي خير و نيك بگذارند و به مستمندان و فقيران كمك كنند و در كارهاي خير سرعت بجويند و پيش دستي كنند. و به عبارت ديگر اين چشم و هم چشمي را در امور معنوي و اخروي و ديني داشته باشند و نه در مسائل دنيوي و مادي.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14