(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه اول دی 1390- شماره 20103

پرهيز از بدرفتاري با مسلمانان
تنها راه تقرب الي الله
آفات دين
جهاد اكبر در سلوك عارفان
بررسي ارتباط بهداشت روان و تغذيه از منظر اسلام
خوراك بهشتيان
نوجواني، دوره وزارت كودكان



پرهيز از بدرفتاري با مسلمانان

قال الحسين(ع): و من علامات اسباب الجهل، المماراه لغير اهل الكفر.
امام حسين(ع) فرمود: از نشانه هاي جهل و ناداني خشونت و بدرفتاري با غيركافران (مسلمانان و برادران ديني) است.(1)
1- بحار الانوار، ج 75، ص 119

 



تنها راه تقرب الي الله

مردي خدمت امام صادق(ع) عرض كرد: در ميان مخالفين شما كه ولايت شما را قبول ندارند، افرادي هستند كه بسيار خوبند، صادق و امينند. اهل عبادت و خضوع و خشوعند. آيا اينها از اعمالشان بهره اي نمي برند؟ امام قصه اي براي او نقل كردند و فرمودند: در بني اسرائيل مردي عابد و زاهد بود، مشكلي برايش پيش آمد. چهل شبانه روز مشغول عبادت شد و از خدا تقاضاي حل مشكل كرد و نتيجه اي نگرفت! خدمت حضرت عيسي(ع) آمد كه نبي و ولي زمان بود. گفت: آقا عجيب است! من چهل شبانه روز عبادت كردم و خدا خدا گفتم ولي مشكلم حل نشد! از شما تقاضامندم دعايي درباره من بفرمايي تا مشكل من حل شود و بفهمم گير كار من در كجاست و سر بي اعتنايي خدا نسبت به دعاي من چيست؟ حضرت عيسي(ع) نمازي خواند و دست به دعا برداشت. خطاب آمد به اين مرد بگو: از آن دري كه من باز كرده ام رو به من نمي آيي! من نبوت و ولايت عيسي(ع) را، راه بندگي بندگان خود قرار داده ام و تو از راه ديگر مي روي و هرگز به هدف نمي رسي! اگر آن قدر بنالي كه رگ گردنت قطع شود، اجابتت نخواهم كرد! حضرت عيسي(ع) رو به او كرد و گفت: مگر تو در نبوت من شك داري؟ او شرمنده شد و گفت: بله، تاكنون در نبوت شما ترديد داشتم و اينك توبه كردم و ايمان آوردم. امام صادق(ع) پس از نقل اين قصه فرمود: «كذلك عن اهل البيت لايقبل الله عمل عبد و هو يشك فينا» (بحارالانوار، ج27، ص191)
ولايت اهل بيت نيز چنين است. عبادت هيچ عبادت كننده اي مقبول درگاه خدا نخواهد شد مگر اينكه از در ولايت ما وارد گشته و با هدايت ما رو به خدا برود و شك و ترديد در امر ولايت ما نداشته باشد.(1)
1- صفير هدايت، 45، توبه، آيت الله ضياءآبادي.

 



آفات دين

پرسش:
تحت لواي دين چه آفاتي وجود دارد كه در صورت پرهيز نكردن از آنها، موجبات دين گريزي مخاطبان را فراهم مي سازد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تأكيد بر اينكه دين يك امر فطري براي انسان است و دين گريزي از اين منظر معنايي ندارد به اين مقوله اشاره كرديم كه جاذبه دين به چگونگي ارائه آن توسط مدعيان دين داري است و اگر مردم از دين گريزانند بايد ديد آن دين چگونه و با چه ساز و كاري به مخاطبان عرضه مي شود كه در اين رابطه به سه آفت دين گريزي شامل: سوءظن، هواي نفس و حسادت به نحو اجمال اشاره كرديم. اينك در ادامه بخش پاياني مطلب را پي مي گيريم.
4- شرك به خدا
قرآن كريم در اين زمينه از زبان حضرت لقمان خطاب به فرزندش مي فرمايد: «يا بني لا تشكر بالله ان الشرك لظلم عظيم» پسرم! چيزي را همتاي خدا قرار مده كه شرك ظلم بزرگي است. (لقمان-13)
همچنين در روايتي از علي(ع) آمده است: «آفه الايمان الشرك» آسيب ايمان، شرك است. (غررالحكم، ح 3915)
5- فرمانروايان بد
قرآن كريم در اين زمينه از زبان ملكه سبا مي فرمايد: «قالت ان الملوك اذا دخلوا قريه افسدوها و جعلوا عزه اهلها اذله و كذلك يفعلون» پادشاهان هنگامي كه وارد منطقه آبادي شوند، آن را به فساد و تباهي مي كشند و عزيزان آنجا را ذليل مي كنند؛ (آري) كار آنان همين گونه است» (النمل-43)
پيامبر گرامي اسلام در اين رابطه مي فرمايد: «آفه الدين، ولاه السوء» آسيب دين، فرمانروايان سوء هستند. (كنزالعمال، ج6، ص23)
6- خوارشماري
قرآن كريم يكي از روش هاي فرعوني را خفيف و خوار كردن مردم براي اطاعت از مافوق و رهبر مي داند، و در سوره زخرف آيه 45 مي فرمايد: «فاستخف قومه فاطاعوه» (فرعون) قوم خودش را خفيف و خوار مي كرد تا از او اطاعت كنند.
علي(ع) در اين زمينه مي فرمايد: «التهاون آفه الدين» خوارشماري آسيب دين است. (واژه تهاون در صناعت عربي، يعني: تحقير و استهزا كردن، سهل انگاري و بي اعتنايي به چيزي) (شرح نهج البلاغه، ج20، ص 295)
7- رهبران ستمگر، فاسد و جاهل
خداوند در قرآن كريم در سوره الاسراء آيه 17 مي فرمايد: «يوم ندعو كل اناس بامامهم». در روز (قيامت) هر يك از مردم را با امام و رهبرشان مي خوانيم. از اين آيه شريفه نتيجه مي گيريم كه هر فردي با هر مرام و مسلكي در روز قيامت با امام و رهبري كه از او تبعيت كرده محشور مي شود. چه امام و رهبر خداجو و حق طلب باشد يا امام و رهبر باطل. همچنين در روايتي از پيامبر گرامي اسلام آمده است:
آفه الدين ثلاثه: فقيه فاجر، و امام جائر، و مجتهد جاهل آسيب دين سه چيز است (سه كس به دين آسيب مي زنند): فقيه فاسد، پيشواي ستمگر، و عابد نادان.
8- عجب؛ ريا، تفاخر
مصباح الشريعه در سخني كه به امام صادق(ع) نسبت داده است، مي نويسد: بهترين جامه تو، آن جامه اي است كه از خداي متعال، بازت ندارد، بلكه تو را به سپاسگزاري از او و ياد او و فرمانبري اش نزديك گرداند، پوشيدن آن تو را به خودپسندي و خودنمايي و خودآرايي و فخرفروشي و غرور نكشاند، زيرا اينها از آسيب هاي دين اند.

 



جهاد اكبر در سلوك عارفان

(اي عزيز سالك) رياضت و سركوب هواي نفس يعني چه؟ خيلي روشن و ساده است! سركوب هواي نفس، همان «رياضت شرعيه» است. يعني به دهان اين حيوان دروني نفس، مهار شرع بزن و تمام اعمال و طاعات و عباداتت، همگي در محدوده شرع باشد. جهاد اكبر همين است، نه يك سري مطالب ثقيل و پيچيده!
پس اين گام اول در جهاد اكبر است... گام بعدي انجام مستحبات و ترك مكروهات است. گام بعدي هم اين است كه بايد راحت طلبي را در دنيا كنار گذاشت و «ابن البطن و ابن الفرج» نشد، هرچند از راه حلال. پس همين طور مي رويم جلو؛ از اتيان به واجبات و ترك محرمات، انجام مستحبات و ترك مكروهات و شبهات، تا برسيم به تقوا. راهش چيست؟ راه هم خيلي آسان است. راه همين است كه در روايات ما مطرح شده است و آن اطاعت الهي است. امام صادق(ع) فرمودند: بين خدا و احدي از خلقش هيچ فاصله اي نيست؛ نه ملك مقربي، نه نبي مرسلي و نه هيچ چيز و هيچ كس ديگر؛ تنها چيزي كه انسان را به خدا مي رساند، اطاعت از خداست. پس به دنبال اطاعت از خدا باشيد و مطيع خدا شويد. (بحارالانوار، ج75، ص21) جهاد اكبر همين اطاعت از خداست.(1)
1- سلوك عاشورايي، منزل سوم، هجرت و مجاهدت، آيت الله شيخ مجتبي تهراني، ص161

 



بررسي ارتباط بهداشت روان و تغذيه از منظر اسلام
خوراك بهشتيان

¤ محمدعلي شمسايي
اسلام به مسئله سلامت جسم، جان و روان آدمي توجه خاص دارد؛ زيرا دست يابي به كمالات و فلسفه آفرينش در گرو سلامت آنهاست. هرگونه خلل و فسادي در سلامت آنها به معناي فقدان كمال است.
از آن جايي كه قرآن كتاب هدايت و راهنماي بشر به سوي خلافت الهي از جانب خداوند است، بخشي از آموزه هاي آن به مسئله سلامت جسم و روان آدمي اختصاص يافته است. لذا احكام اسلامي دربرگيرنده مسايلي از مواد غذايي و تحليل و تحريم برخي از آنهاست. از جمله مسايلي كه در آموزه هاي قرآني به آن توجه داده شده، مسئله گوشت و جواز استفاده از طيبات و حرمت استفاده از خباثت ها و نيز آداب و چگونگي استفاده از گوشت هاي حلال و حتي مقدار و ميزان آن است.
نويسنده در اين نوشتار بر آن است تا با مراجعه به آموزه هاي قرآني، آنچه در آيات قرآني درباره گوشت آمده است، بيان كند.
گوشت، خوراك بهشتيان
انسان موجودي همه چيز خوار است. طبيعت انساني به گونه اي ساخته شده كه مي تواند از همه عناصري كه در زمين وجود دارد، بهره گيرد. اين در حالي است كه موجودات ديگر از تنوع در تغذيه چنان كه انسان سود مي برد، بهره مند نيستند. انسان از گياهان، ميوه ها، حبوبات و جانوران خشكي و دريايي به آساني استفاده مي كند. عقل آدمي به او كمك مي كند تا با تبديل و تغيير كامل يا جزئي، از همه مواد موجود در طبيعت بهره گيرد.
اين توانايي به انسان كمك مي كند تا در هر محيطي بتواند به زيست خود ادامه دهد و با مشكلي به عنوان كمبود مواد غذايي مواجه نشود، مگر آنكه خود، محيط زيست خويش را چنان تخريب و به فساد كشيده باشد كه دچار كمبود مواد غذايي و يا بحران آن شود.
البته توانايي انسان در تغذيه از هر چيزي به معناي درستي اين نوع تغذيه نيست؛ زيرا هر آن چيزي كه انسان مي تواند از آن تغذيه كند، مي تواند حالات گوناگوني داشته باشد؛ چرا كه برخي از مواد كاملا با طبيعت بشر موافق و مناسب است، در حالي كه برخي ديگر، داراي ضرر و زياني است كه ترك آن بهتر است.
آنچه در اسلام به نام احكام بيان شده در راستاي تبيين مصالح و مفاسد است. به اين معنا كه هر آنچه داراي مصلحتي است و براي آدمي مفيد و موجبات رشد و دست يابي به هدف آفرينش مي شود، به عنوان امور واجب و مستحب يا مباح معرفي شده است و هر آنچه كه داراي مفسده و مانع از رشد و بهره مندي از مقاصد آفرينش است، به عنوان مكروه و حرام از آن منع شده است.
بر اين اساس خداوند به صراحت درباره تحريم نوشيدن خمر و مسكرات به مفسده آن اشاره كرده و مي فرمايد: درباره شراب و قمار از تو سؤال مي كنند، بگو: در آنها گناه و زيان بزرگي است و منافعي از نظر مادي براي مردم در بردارد، ولي گناه آنها از نفعشان بيشتر است.»(بقره، آيه 219)
در اين آيه به صراحت از فوايد شراب و قمار سخن به ميان آمده است، ولي هنگامي كه آن را بر ترازو مي گذارد و به ارزيابي سود و زيان آن مي پردازد، بيان مي كند كه زيان آن دو بيش از سود آن مي باشد و عقل به طور طبيعي حكم مي كند كه براي منفعت و سود اندك، نمي بايست تن به زيان بيشتر داد. بنابراين، حكم الهي بر حرمت و تحريم آن قرار گرفته است.
براساس آموزه هاي اسلامي، هر چيزي را بايد براساس مصالح و مفاسد مورد سنجش و ارزيابي قرار داد. از اين رو، هر آنچه داراي منفعت و مصلحت يكسان است، مباح و در صورتي كه منفعت بيشتر باشد مستحب و واجب، و برعكس اگر مفسده آن بيشتر باشد، مكروه و حرام خواهد بود.
گوشت ها به عنوان يكي از مواد غذايي طبيعي براي بشر باتوجه به مصلحت و منفعت آن، داراي احكام خاص خود است. برخي از گوشت ها مكروه (مانند گوشت اسب و خر) برخي ديگر، حرام مانند گوشت خوك و سگ و جانوران درنده و برخي ديگر حلال مي باشد كه مهمترين آنها گوشت پرندگان غيرشكاري، گاو، گوسفند، شتر، بز و ماهي هاي فلس دار است. برخلاف تصوري كه گياه خواران عرضه مي دارند، طبيعت انساني گوشت خوار نيز مي باشد و اين گونه نيست كه انسان تنها گياه خوار و يا حبوبات خوار باشد؛ چرا كه از نظر فيزيك دهان و دندان و معده و دستگاه گوارش به خوبي مي توان اين مطلب را اثبات كرد.
افزون بر دلايل زيستي و طبيعي مي توان به دلايل نقلي نيز اشاره كرد. وجود احكام الهي درباره گوشت و تحليل و تحريم برخي از آنها يا بخشي هايي از جانور، به خودي خود بيان گر اين مطلب است كه انسان موجودي گوشت خوار نيز مي باشد.
از سوي ديگر، خداوند در آياتي از جمله 21 سوره واقعه درباره بهشت و خوراك بهشتيان كه بهترين وضعيت بشر را ارائه مي دهد، از بهره مندي آنان بويژه از گوشت پرندگان سخن به ميان مي آورد. اين گزارش به خوبي بيان مي كند كه انسان ها گوشت خوار هستند و حتي در بهترين وضعيت خود در بهشت نيز از گوشت بهره مند مي شوند. تاكيد بر اشتهاي بهشتيان به گوشت پرندگان به خودي خود، طبيعت گوشت خواري بشر را بيان مي كند؛ زيرا بهشت جاي انسان هاي كامل و سالمي است كه بر فطرت خود باقي مانده و به كمال مطلق رسيده اند.
البته در اين آيه از گوشت پرندگان سخن به ميان آمده است، ولي در آيات 20 و 22 سوره طور به طور مطلق از تغذيه بهشتيان از ميوه ها و گوشت سخن گفته شده است. بنابراين، مي تواند هر گونه گوشت جانوران خشكي و آسماني و دريايي را شامل شود. با اين وجود به نظر مي رسد كه گوشت پرندگان از پاكي و سلامت و فوايد بيشتري برخوردار است كه بر آن تاكيد شده است.
همچنين از گزارش قرآن درباره نعمت هايي كه به بني اسرائيل در عصر حضرت موسي(ع) داده شده بود، مي توان از طبيعت پرنده خواري بشر سخن گفت؛ زيرا خداوند در آيات نعمت هاي خود بر اين قوم، از پرندگاني سخن مي گويد كه به آن مردم داده شده تا با آن تغذيه كنند. (بقره، آيه 57، اعراف، آيه 160)
به هر حال، گوشت بويژه گوشت پرندگان، خوراك طبيعي و خوش اشتهاي بشر است و حتي بهشتيان از آن بهره مند شده و بدان اشتهاي غذايي خود را ارضا مي كنند.
امام موسي بن جعفر الكاظم(ع) درباره فوايد گوشت براي انسان مي فرمايد: اللحم ينبت اللحم، و السمك يذيب الجسد؛ خوردن گوشت، موجب روييدن گوشت در بدن و فربهي آن مي گردد؛ ولي خوردن ماهي، گوشت بدن را آب و جسم را لاغر مي كند. (وسائل الشيعه : ج 52، ص 87، حديث 21240)
تحليل و تحريم گوشت براساس مصلحت و مفسده
چنانكه بيان شد، انسان موجودي گوشت خوار است. با اين همه بايد دانست كه همه گوشت ها براي انسان مفيد نيستند و گاه سلامت انسان را در معرض خطر قرار مي دهند. برخي از جانوران مانند درندگان گوشت خوار، عامل بسياري از بيماري ها در انسان هستند يا برخي از اعضاي جانوران حلال گوشت، داراي زيان و ضرر است كه مي بايست از خوردن آن اجتناب كرد، از آن جمله چشم، طحال، آلات تناسلي، نخاع و مانند آن.
خداوند در آياتي از جمله 138 و 139 و 142 سوره انعام و آيه5 سوره نحل و 82 سوره حج، گوشت چارپايان يعني شتر، گاو و گوسفند و بز را از مهم ترين منابع تغذيه اي بشر دانسته است.
در آيه5 سوره نحل، خداوند يكي از مواهب و نعمت هايي كه به بشر ارزاني داشته، قابليت بهره برداري انسان از گوشت و فرآورده هاي دامي دانسته است. در حقيقت، در اين آيه به صراحت بيان شده كه انسان با قابليت گوشت خواري آفريده شده و اين گونه نيست كه گوشت خواري بر خلاف طبيعت بشر باشد؛ بلكه به نظر مي رسد كه گوشت خواري نه تنها در تغذيه و سلامت جسم بلكه در سلامت روان آدمي نيز نقش به سزايي دارد؛ زيرا اگر انسان به طور دايمي از گوشت خواري دست بردارد، دچار اختلال در نظام سلامت بهداشت جسم و روان مي شود و براساس برخي از روايات اين گونه خودداري موجب مي شود تا از حالت تعادل رواني بيرون رود و دچار جنون و حتي جن زدگي شود.
خداوند در آياتي از قرآن كساني را كه از گوشت خواري امتناع مي كنند يا بي دليل گوشت بز و چارپايان و جنين آنان را تحريم مي كنند، نكوهش مي كند (انعام، آيات142و 143) و تحريم استفاده از گوشت آن را افترايي به خود و بدعتي در جاهليت مي داند. (انعام، آيه144)
همچنين بر آدمي است كه از گوشت هاي تازه تغذيه كند، زيرا تأثير آن بهتر و بيشتر و براي بدن مفيدتر بوده و زياني ندارد. (نحل، آيه41؛ فاطر، آيه21)
در حلال گوشت ها تفاوتي ميان ماده و نر وجود ندارد؛ (انعام، آيه143) چنان كه جنين آن ها نيز حلال مي باشد و اگر براساس موازين اسلام تذكيه شود، خوردن آن هيچ مشكلي نخواهد داشت. همچنين از ميان حيوانات وحشي، حيوانات حلال گوشت هستند كه مي توان از آن شكار و از گوشت آن ها تغذيه كرد. (مائده، آيات1و 4)
به همان اندازه كه ترك گوشت خواري از حلال گوشت هايي چون گاو و گوسفند و شتر زيان بار است، خوردن گوشت برخي از جانوران جايز نيست؛ زيرا جز فساد و تباهي براي جسم و جان و روان تأثيري ندارد. از جمله گوشت هاي حرام مي توان به گوشت خوك اشاره كرد. (بقره، آيه173؛ مائده، آيه3؛ انعام آيه145)
علت و فلسفه تحريم گوشت هايي چون گوشت خوك، پليدي آن است (انعام، آيه145) چون خوردن آن موجب فسق و انحراف مي شود و زيان هاي زيادي به جسم و روان آدمي مي رساند. (همان و نيز مائده، آيه3) البته مي توان از گوشت هاي حرام چون گوشت خوك در حالت اضطرار و بدون قصد گناه و مخالفت با حكم الله، به اندازه ضرورت براي رهايي از گرسنگي استفاده كرد (بقره، آيه173؛ مائده، آيه3؛ انعام، آيه145) ولي نمي بايست به مقداري بخورد كه سير شود بلكه گرسنگي او برطرف شود و به لذت نخورد بلكه به اكراه بخورد تا كراهت باطني نسبت به گوشت حرام همچنان در وي باقي بماند.
به هرحال، حلال شمردن گوشت ها و تحريم برخي از آنها براساس مصلحت و مفسده اي است كه در خوردن آنها وجود دارد. برخي از گوشت ها، بر جسم و جان و روان آدمي تأثير مثبت مي گذارند، درحالي كه برخي ديگر موجب مي شود كه انسان از حالت سلامت و تعادل بيرون رود. بدين لحاظ اين دسته از جانوران يا قسمتي از بدن جانوران تحريم شده است.
درباره علت و فلسفه ذبح و تزكيه با قطع رگ هاي چهارگانه آمده است كه وقتي حيواني مي ميرد، خفه مي شود يا براثر ضربه شديد و هجوم حيوانات وحشي و كشتن حيوان و يا به هر روش غير شرعي ديگري كشته مي شود يعني به روشي غير از روش قطع رگ هاي چهارگانه كشتار مي شوند خون در بدن حيوان باقي مي ماند و سريعاً باعث ايجاد عفونت در گوشت، كاهش سريع اسيديته خون و تأخير در فرآيند گليكوليز مي شود و كيفيت لاشه و گوشت كاهش مي يابد. امام صادق(ع) مي فرمايند: هركسي كه گوشت مردار مصرف نمايد بدن او ضعيف و رنجور و نيروي بدني او كاهش مي يابد و نسل او قطع مي شود و اگر به اين كار ادامه دهد دچار سكته و مرگ ناگهاني مي شود.
امام باقر(ع) نيز مي فرمايند: خوردن خون موجب زردآب و مرض كبد مي شود.
در بررسي هاي علمي نيز ثابت شده كه خون باقي مانده در لاشه به دليل شروع فرآيندهاي تخميري و كاهش اسيديته، فساد لاشه را تسريع مي نمايد و اگر اين گوشت توسط انسان مصرف شود، به دليل راديكال هاي آزاد توليد شده و اكسيداسيون سريع اسيدهاي چرب غيراشباع لاشه بعد از مرگ و مير حيوان، براي انسان سمي است و پس از مصرف در بدن انسان باعث اكسيد شدن منابع انرژي در بدن انسان مي شود كه در نتيجه اين فرآيند، انرژي موردنياز بدن تأمين نمي شود و بدن ضعيف مي گردد.
از طرف ديگر راديكال هاي توليد شده به گلبول هاي قرمز و ساير سلول هاي بدني حمله مي نمايند و باعث تخريب اين سلول ها مي شوند و در نتيجه اين عمل، فرآيندهاي اكسيداسيوني تشديد شده و گوشت به سرعت عفوني مي شود. همچنين تجمع خون در بدن زمينه را براي رشد انواع ميكروب هاي آلوده فراهم مي كند و در زماني كه خون جريان ندارد گلبول هاي سفيد و پلاكت ها از بدن در برابر عوامل خارجي دفاع نمي كنند و زمينه براي رشد ميكروارگانيزم ها و ايجاد عفونت فراهم مي شود كه به شدت براي انسان مضر است. همچنين مصرف خون باعث ابتلا به جذام، بدبو شدن دهان و مشكلاتي در هضم مواد خوراكي مي شود.
درباره فلسفه حرمت گوشت در كتب بهداشتي نيز آمده است كه گوشت خوك ازنظر بهداشتي داراي ميكروب هاي بسيار است كه برخي از آنها عبارتند از:
1- كرم تيناسليرم كه در معده از كيست بيرون مي آيد و توليد بيماري مي كند و اين بيماري در كشورهاي غيراسلامي بسيار شيوع دارد.
2- ميكروب برتوليسم، كرم كدو كه در بدن ايجاد مسموميت مي كند.
3- كرم تريشين كه داراي زاد و ولد بسيار است و گلبولهاي سرخ را از بين مي برد و از جمله عوارض آن شخص را دچار كم خوني، التهابات عضلاني، اسهال، دردهاي رماتيسمي و كشش اعصاب و غيره مي كند.
4- تب مالت و وتريكنيور و مانند آن.
گوشت هاي حلال
گوشت هاي جانوراني كه داراي سم هستند و گوشت خوار نيستند، حلال مي باشد. بهترين گوشت ها در ميان جانوران چارپا، همين گوشت گاو، گوسفند، شتر و بز است و همه پرندگاني كه داراي سنگدان هستند و گوشت خوار نمي باشند و بال زدن آنها بيشتر است و همچنين تخم آنها بيضي شكل بوده و دو سر آن يكسان نيست.
جانوران خشكي از وحشي و غيروحشي مانند آهو و بزكوهي، گاو كوهي و پرندگان از مرغ ها مي بايست ذبح شوند و نام خدا (بسم الله) بر آنان برده شود و رو به قبله ذبح گردند. (مائده، آيه3 و انعام 145 و آيات ديگر و روايات معتبر) اگر اين گونه نباشند، خوردن گوشت آنان حرام است؛ زيرا هر يك از شرايط در حليت و تأثير مثبت گوشت مهم و اساسي است.
گوشت هاي دريايي به سبب تازگي آن بسيار خوب است (نحل، آيه41، فاطر، آيه41) به شرط آن كه داراي پولك و فلس باشد.
ارتباط بهداشت روان و بهداشت تغذيه
ازنظر اسلام ارتباط جسم و جان و روان بسيار تنگاتنگ است. اين گونه نيست كه جسم بر روان آدمي يا روان بر جسم آدمي تأثير نداشته باشد. روح و جان كه در قالب و كالبد تن و جسم قرار گرفته متأثر از يكديگر عمل مي كنند.
در تحريم بسياري از خوراكي ها و نوشيدني ها به فلسفه آنها اشاره شده است. در برخي از روايات همان گونه كه به گرم و سرد و رطوبت و يبوست غذاها اشاره شده، به تأثيرات آن بر روان آدمي و سلامت و بهداشت آن نيز توجه شده است. نوع حرمت به خاطر اثرات رواني و تربيتي و اخلاقي است كه لقمه و غذا به دنبال دارد. مثلاً گفته شده كه لقمه حرام و شبهه ناك باعث قساوت قلب مي شود. مرحوم بيدآبادي به والد خود فرمودند كه خوراك من تنها بايد از آنچه خودت آماده مي كني باشد و آنچه كه ديگري بياورد قبول نكن زيرا ايشان معتقد بودند لقمه اي كه انسان مي خورد به منزله بذري است كه در زمين افشانده مي شود؛ اگر بذر خوب باشد ثمره آن هم خوب است و گر بذر خراب باشد محصول آن نيز خراب خواهد بود.
همچنين لقمه اگر حلال و پاكيزه باشد ثمره اش لطافت، قوت و آثار روحانيت است و اگر حرام و خبيث باشد، ثمره اش قساوت قلب و ميل به دنيا، شهوات و محروميت از معنويات است.
بعيد نيست كه انسان به بركت تقوا و شدت ورع خصوصاً پرهيز از لقمه شبهه ناك، صفاي قلب و لطافت روح نصيبش گردد به طوري كه امور معنوي و مأوراي حس را درك كند؛ چون اين نوع گوشت انسان را از ياد خداوند دور مي نمايد و به طرف بت ها گرايش مي دهد. اسلام اين نوع گوشت ها را در رديف گوشت هاي حرام آورده است.
تأثير لقمه بر روحيات انسان
در تأثير لقمه، داستان هاي بسياري نوشته و گفته شده است. از جمله آورده اند كه شريك بن عبدالله بن سنان بن انس نخعي از زاهدان و عابدان مسلمان به سبب لقمه حرام به گمراهي و ضلالت رفت. او كه عالمي در زمان مهدي عباسي بود، وقتي مهدي از او خواست تا قاضي اول مملكت شود، اين درخواست را رد مي كند. سپس مهدي گفت: پس معلمي فرزندان من را قبول كن. شريك اين درخواست مهدي عباسي را نيز رد نمود. سپس مهدي گفت: بايد يكي از سه چيز يعني قضاوت، معلمي يا يك وعده غذا را قبول نمائي. شريك وعده غذا را قبول كرد. بعد از صرف غذا شكم شريك از غذاي حرام پر شد با خود گفت چه مي شود كه قاضي اول مملكت يا معلم دربار باشم؟ و سپس هر دو را قبول نمود.
اين داستان به روشني بر اثرات منفي لقمه حرام اشاره دارد. در احاديث آمده كه عبادت همراه با حرام خواري مانند ساختن خانه اي برروي شن و يا برروي آب است. از آيه 146 سوره انعام به دست مي آيد وقتي قوم يهود از دستورهاي الهي از جمله پرهيز از ظلم و ستم بر ناتوانان، پرهيز از مخالفت با پيامبران و خوردن مال ديگران سرپيچي كردند، مورد مجازات و كيفر خداوند قرار گرفتند. در مجازات ايشان، اموري كه حلال بود، بر آنان حرام مي شود و اين حرمت تنها براي مجازات و كيفر آنان بوده است. از اين رو افزون بر گوشت هاي فوق و گوشت تمام حيوانات ناخن دار، گوشت حيوانات تك سمي مانند اسب، الاغ و قاطر نيز بر آنها حرام شد.
پيامبراكرم(ص) فرمود: هركس لقمه اي از غذاي حرام بخورد تا چهل شب نماز او قبول نمي شود، تا چهل روز دعاي او مستجات نمي گردد و هر گوشتي كه از حرام برويد، آتش دوزخ براي آن سزاوارتر است و حتي يك لقمه نيز باعث روئيدن گوشت مي شود.
خوردن گوشت در روايات و آداب آن
پيامبر(ص) به روايت امام صادق(ع): بر شما باد خوردن گوشت، چون گوشت، براي آدمي گوشت مي آورد. هركسي چهل روز بر او بگذرد و در آن فاصله گوشت نخورده باشد، بدخلق خواهد شد و هركسي بدخلق شد، به او گوشت بخورانيد. (وسائل الشيعه، ج71، ص62)
پيامبر(ص) به روايت امام صادق(ع)؛ آقاي خوراك دنيا و آخرت گوشت است و آقاي نوشابه هاي دنيا و آخرت آب. (وسائل الشيعه، ج71، ص72)
پيامبر(ص): خدايا به نان ما بركت ده و ميان ما و آن جدايي مينداز كه اگر نان نبود نه مي توانستيم روزه بگيريم، نه نماز بخوانيم و نه ديگر واجبات پروردگار خويش را بجا آوريم.
پيامبر(ص) به روايت امام صادق(ع): هركسي چهل روز بر او بگذرد و گوشت نخورده باشد، بايد قرض بگيرد و گوشت بخورد. (وسائل الشيعه، ج71، ص62)
امام علي(ع) به روايت امام صادق(ع): چون مسلماني سست و ضعيف شود، لازم است گوشت و شير بخورد كه خداي بزرگ نيرو را در آنها آفريده است. (خصال، ج2، ص617)
امام باقر(ع): آقاي خوراكي ها گوشت است. (بحارالانوار، ج66، ص06)
پيامبر(ص): هركسي چهل روز گوشت نخورد، بداخلاق خواهد شد و هركسي بداخلاق شد، به او گوشت بخورانيد.
امام صادق(ع): گوشت از گوشت به رويش مي آيد و هركسي آن را چهل روز ترك كند، خلق او بد مي شود. آن را بخوريد كه بر توانايي چشم و گوش شما مي افزايد. (وسائل الشيعه، ج71، ص62)
امام صادق(ع): گوشت بايد هر سه روز يك بار خورده شود كه در ماه مي شود ده بار، نه بيش از اين. (كافي، ج5، ص511)
امام صادق(ع) از قول پيامبر(ص) مي فرمايد: «كسي كه دوست دارد خشم او كم شود گوشت دراج بخورد.» دراج پرنده اي است شبيه كبك كه گوشت لذيذي دارد. از اين تعبير به خوبي استفاده مي شود كه خشم و بردباري با تغذيه مرتبط است. امام صادق(ع) در بيان حكمت حرمت خون مي فرمايند: اينكه خداوند خون را حرام كرده به خاطر آن است كه سبب جنون و سنگدلي و كمبود رأفت و مهرباني مي شود... تا آنجا كه ممكن است فرد، فرزند و يا پدر و مادرش را به قتل برساند! (وسائل الشيعه، ج3، ص100 و مستدرك، ج61، ص163)

 



نوجواني، دوره وزارت كودكان

فرشته محيطي
نوجواني زمان بروز خلاقيت در انسان است. دراين دوره كودك از دوره بازي بيرون آمده و ديگر نمي توان وي را به هرچيزي سرگرم كرد. تغيير در بخش هاي بدني و رواني انسان دراين دوره او را نسبت به بسياري از امور حساس مي كند و واكنش هاي عاطفي و احساسي او را برمي انگيزد؛ چرا كه در دوره اي قرار دارد كه عقل در وي هنوز نضج نيافته ولي عاطفه و احساسات در او اوج گرفته است. واكنش ها و رفتارهاي عصبي و پرخاش جويانه او، ريشه در همين شدت و حدت يافتن احساسات دارد.
شكل گيري شخصيت انسان در دوره نوجواني
توجه به كودك در سنين نوجواني بسيار مهم تر از هر دوره اي است. بي گمان دوره نوجواني را مي توان دوره انقلاب ها و گذار دانست. انسان از سادگي كودكي بيرون آمده و توانايي هاي جسمي و بدني او به شدت افزايش يافته و فعل و انفعالات دروني رشد ناگهاني كرده است. اگر دوره نوجواني به خوبي مديريت و مهار شود، در جواني كه عقل، بروز و ظهور مي يابد، عقل و عاطفه، انسان را به كمالي مي رساند كه مي توان از آن به اوج انسانيت تعبير كرد. سركوب عواطف در نوجواني و برخورد نادرست با احساسات اين دوره، مي تواند انسان را در دوره نوجواني، انساني خشك و بي روح و عاطفه كند و يا او را به سوي رفتارهاي عاطفي شديد در دوره بزرگسالي هدايت نمايد.
براين اساس، در روايات هر آن اندازه بر رهاكردن كودكان به حال خود براي بازي و سرگرمي در كودكي تأكيدشده در دوره نوجواني بر مواظبت و مديريت احساسات و عواطف او تأكيد شده است. در برخي از روايات از مربيان و اولياي كودكان خواسته شده تا در دوره نوجواني او را وزير(وزير به معني معاون و كمك كار) خويش قرار دهند؛ يعني در هركاري او را به كار گرفته و همانند وزير خويش به او اعتماد كرده و اينگونه اعتماد به نفس او را افزايش دهند تا زمينه استقلال در وي فراهم آيد. وزارت نوجوان به اين معناست كه او را نمي بايست به حال خويش رها كرد و همانند دوره كودكي با او روبه رو شد؛ چرا كه اينگونه رهاكردن و سرگرم شدن موجب مي شود تا نتواند مسير درست رشد را بپيمايد. بنابراين بايد به نوجوان كارهايي را محول كرد تا زير نظر مستقيم مربي كار كند و زمينه استقلال عمل را به دست آورد.
خداوند در آيه 6 سوره نساء بر اين روش تأكيد مي كند تا شخصيت كودك در گذر از آزمون و خطا به كمال برسد و آشنا و مأنوس با كار شود و اجازه يابد تا پس از مأنوس شدن با كار خود، مستقلا به كاري ادامه دهد.
وظايف اولياء در دوره نوجواني
چهار وظيفه اصلي دراين دوره بر اولياء و مربيان نوجوانان ازسوي اسلام گذاشته شده است كه عبارتنداز: بدعائهم الي طاعه الله؛ و تعليمهم الفرائض، و نهيهم عن القبايح، وحنهم علي افعال الخير؛ دعوت به اطاعت خدا، آموزش واجبات، نهي از منكرات و تشويق بر كارهاي خير و نيك. (بحارالانوار ج17، ص68)
دراين روايت به خوبي شرايط و نيازهاي كودكان معرفي و راه هاي درمان نيز تعيين و مشخص شده است. يكي از مشكلات دوره نوجواني كه در اين روايت بيان شده، گرايش نوجوانان به زشتي ها و بدي هاست؛ زيرا شرايط به گونه اي است كه غرايز در او رشد كرده و از نظر جسمي و جنسي، آمادگي دارد تا كارهاي زشتي را انجام دهد. هجوم احساسات و عواطف در اين دوره به گونه اي است كه عقل از رشد، عقب افتاده است و درجايگاهي نيست كه بتواند فشارهاي مضاعف جسمي را تحمل و مديريت كند. از اين رو عقل دروني، آن گونه قوي و بيدار نيست تا او را هدايت كند و قدرت تشخيص حق از باطل و خوب و بد متأثر از رشد قواي جسمي از وي سلب شده است. اين جاست كه عقل بيروني يعني اولياء و مربيان نوجوان مي بايست به عقل دروني او عمل كنند و او را به سوي خير و بازداشتن از كار بد و زشت تشويق و ترغيب نمايند.
باتوجه به افزايش ابزارهايي كه عواطف و احساسات كودك را به بازي مي گيرد و عشق و علاقه نوجوان در اين دوره به يادگيري و شور آزمون گرايي موجب مي شود تا تن به خطر بسپارد و هرچيزي را بيازمايد. همين حالت دروني و رواني كودك است كه مورد سوءاستفاده قرارمي گيرد و به سادگي در دام رسانه هاي مخرب و دشمنان انسانيت و گرگان انسان نما مي افتد.
شرايط امروزي دنيا، درصد رفتارهاي پرخطر را در نوجوانان افزايش داده است. آسان شدن ارتباط در هر شكل و شيوه اي، به نوجوان اين امكان را مي بخشد تا هرگونه كه خواست عمل كند و نسبت به هر چيزي اطلاعات كافي داشته باشد. تلفن همراه با ابزارهاي ارسال تصاوير و اينترنت و دام هاي بزرگ در جهان مجازي و وبگردي افزون بر اين كه نوجوانان را از حضور در جمع واقعي و دنياي حقيقي بازمي دارد و گوشه گير مي كند و به جهان مجازي و خلوت مي كشاند، به همان اندازه او را در خطر انحراف قرار مي دهد.
پيامبرگرامي درباره دوره هاي رشد كودكان مي فرمايد: «فرزند تو هفت سال آقا، هفت سال بنده و هفت سال وزير است. اگر تا سن بيست و يك سالگي، خوي و خصلت هايش را پسنديدي كه خوب وگرنه او را به حال خويش رها كن، زيرا تو در پيشگاه خداوند معذوري. (محمدبن حسن الحر العاملي، وسايل الشيعه، مؤسسه آل بيت، ص1993)»
اين كه در روايات واردشده كه كودك را در نوجواني وزير خود قرار دهيد، به اين معناست كه او را همواره در كنار خود نگه داريد و با به كارگيري او دركارهاي خود، افزون براين كه به او آموزش زندگي مي دهيد، اجازه ندهيد تا ديگران از خلوت و قدرت احساسات و عواطف انساني او سوءاستفاده كرده و او را به مسيرهاي ناكجاآبادي سوق دهند كه آخرش جز تباهي نيست.
اگر با نوجوانان با معيارهاي پيامبري(ص) برخورد كنيم، هرگز آنان به گمراهي نخواهند افتاد مگر اين كه مشكل از جايي ديگر باشد كه بيرون از اراده و اختيار مربيان و اولياي آنهاست.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14