(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 6 دی 1390- شماره 20107

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
وابستگي هدف هميشگي دشمن
ارتش سري روشنفكران -4 / درآمد
كيهان و رسوايي امنيتي سروش

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
وابستگي هدف هميشگي دشمن

سالها اين ملّت در سختي هاي ناشي از سلطه ي بيگانه گذراند تا اين كه زمينه براي انقلاب اسلامي آماده شد. رهبري حكيم، پرقدرت، با اراده و عزم راسخ و نافذ در همه ي دلها، در ميان مردم به وجود آمد و وارد ميدان شد؛ ملّت هم تجربه پيدا كرده بودند؛ لذا انقلاب اسلامي شكل گرفت و اين دفعه ترفند دشمن بي اثر ماند؛ چون ملّت و رهبران در انقلاب اسلامي تجربه پيدا كرده بودند. در دوره ي مشروطه، رهبران و مردم نمي دانستند كمين بيگانگان با آمادگي هاي قبلي چقدر خطرناك است؛ لذا حصارهاي خودشان را برچيدند و مهياي قبول حمله ي دشمن شدند؛ دشمن هم آمد و هر كار خواست، در اين كشور كرد. اين دفعه در انقلاب اسلامي، با استفاده ي از تجربه ي مشروطيت، هم ملّت ما، هم رهبران روحاني ما و هم روشنفكران صادق ما فهميدند كه بايد حصار معنوي - يعني حصار ايمان، ارزشهاي انقلابي و حصار بيداري - را در مقابل توطئه هاي دشمن محكم نگه دارند.
بيانات در ديدار اعضاي اتحاديه ي انجمن هاي
اسلامي دانش آموزان ـ 24/12/83
وابسته ماندن ايران، هدف هميشگي دشمن
سالهاي متمادي گذشته و به اين ملّت و اين هويت ملي ظلم شده؛ اين را بايد همه ي ما دائماً در برابر چشم داشته باشيم. در طول زمان، حقيقتاً به ملّت ما ظلم شده است. توانايي و استعدادي كه امروز در شماها هست، در همه ي دوره ها در نسل جوان و مردان و زنان كشور ما وجود داشته؛ اما استعداد انساني احتياج به تشويق، شناخت و تزريق روح اعتماد و اميد دارد تا بتواند شكوفا شود. درست عكس اين سياست در دوره هاي مختلف عمل شده. مقصر اصلي هم در اين زمينه، حكومت ها و سياست ها بودند؛ در اين موضوع اصلاً نبايد ترديد كرد. بعضي مي فهميدند دارند چه كار مي كنند؛ مثل اغلب مسئولان در دوران پهلوي، كه دانسته و شناخته اين راه را رفتند؛ يعني از بروز استعدادها جلوگيري مي كردند. علت هم معلوم است؛ عقيده ي راسخ آنها اين بود كه ايراني بايد وابسته بماند. دشمني آنها با نسل بااستعداد ايراني، يك دشمني طبيعي نبود. نه اين كه بخواهند واقعاً با اشخاص دشمني كنند؛ نه، سياست هاي قاهر و مسلط جهاني از آنها اين را خواسته بود.
شما ببينيد حكومت پهلوي را چه كسي سركار آورد؟ رضاخان را چه كسي در اين كشور حاكم كرد؟ اين كه ديگر جزو نقاط مبهم تاريخ نيست. امروز همه مي دانند كه رضاخان را انگليسي ها در اين كشور سركار آوردند؛ همچنان كه وقتي احساس كردند رضاخان ديگر به دردشان نمي خورد، او را بركنار كردند و محمّدرضا را سركار آوردند. اين جزو بخشهاي واضح تاريخ معاصر ماست. كساني كه آنها را سر كار آوردند، همانها سعي مي كردند با انواع سياست هاي گوناگون، آنها را وابسته ي به خودشان نگه دارند. وقتي نهضت مصدق در اين كشور پيش آمد - كه يك نهضت ملي بود - جايي كه بيشترين احساس خطر را كرد، دستگاه حكومت و سلطنت نبود؛ انگليسي ها بيشترين احساس خطر را كردند. بعد هم كه انگليسي ها ديدند از عهده ي كار برنمي آيند، امريكايي ها را وارد كار كردند. آنها به يك معنا آمدند صحنه را از دست انگليسي ها ربودند و حاكم شدند. يك نفر بلند شد و با يك چمدان دلار به اين جا آمد و با ايجاد يك بحران مصنوعي، حكومت ملي را سرنگون كرد و رژيم محمّدرضا پهلوي بر كشور مسلط شد. اين سياست اينهاست؛ اين چيز واضحي است و مدارك و اسناد و دستنوشته هاي آن امروز در دسترس همه قرار دارد.
البته متأسفانه شما جوانها كمتر فرصت مي كنيد به اين چيزها مراجعه كنيد؛ اما لازم داريد و بايد بدانيد. امروز اسم كسي كه رضاخان را در ايران سركار آورد، مشخص است؛ اسم كسي كه محمّدرضا را سر كار آورد، مشخص است؛ اسم كسي كه به ايران آمد و پول آورد، مشخص است؛ نقشه يي كه در امريكا طراحي شد و در اروپا اتاق عملياتش تشكيل گرديد، مشخص است؛ اينها نقشه هاي واضح و مشخصي است كه وزارتخانه هاي امورخارجه ي خود آنها اينها را منتشر كرده اند و امروز در اختيار همه ي ماست.
از استقلال و خودباوري ملّت ايران، سياست هاي زياده خواه و دخالت جوي جهاني ضرر مي بردند. براي يك ملت، سم بزرگ عبارت است از وابستگي؛ و پادزهر اين سم، عبارت است از خودآگاهي، استقلال فكري، استقلال علمي، روي پاي خود ايستادن، خود را اداره كردن و خود را محتاج ديگران نديدن. بنابراين، اينها بايد اين پادزهر را از دسترس اين ملّت دور نگه دارند؛ اين طبيعي است.
امروز وقتي مي گوييم سياست رژيم پهلوي اين بود كه نگذارد استعدادهاي اين ملّت رشد پيدا كنند، اين يك شعار نيست؛ اين يك حرف متكي به منطق و استدلال است. سالهاي متمادي اين طور گذشت. البته قبل از آنها قاجارها هم همين نقش را ايفا كردند؛ منتها ندانسته، از روي حماقت و جهالت و از روي آشنا نبودن با علم؛ احياناً هم رجالي در آنها وابسته بودند. اين، دوره ي گذشته ي ماست. در طول اين دوره، به ملّت ايران ستم شده.
انقلاب اسلامي آمد اين دستگاه را برچيد، منتها اين كافي نيست. موانع برچيده شده؛ اما برداشتن موانع براي تحقق آن آرزوهاي بزرگ، شرط كافي نيست.
بيانات در ديدار گروهي از مخترعان
و نوآوران جوان كشور 30/1/84
نجات از وابستگي نتيجه ي انقلاب اسلامي
كشور ما در دوران طاغوت عمداً عقب نگه داشته مي شد و استعدادها سركوب و به زنجير كشيده مي شد. آن روز سياست دنياي استكباري نسبت به كشور ما - مثل سياست هميشه ي استكبار نسبت به كشورها - اين بود كه گاو شيرده يي را براي خودشان نگه دارند؛ لذا پيشرفت كشور را نمي پسنديدند؛ مي خواستند از نفت، معادن، منابع و بازار مصرف كشور استفاده كنند. نمي توانستند ببينند كشوري از لحاظ علمي پيشرفت كند و رقيب آنها شود؛ آنها مصرف كننده و ريزه خوار خوان خود را مي طلبيدند؛ حكومت هم وابسته ي به آنها بود؛ سياست ها و برنامه ها هم همان سياست ها و برنامه ها بود.
انقلاب اسلامي و نظام اسلامي كشور را از وابستگي نجات داد؛ اين قيدوبندها را برداشت و راه ملّت را باز كرد. امروز كشور در صنعت، در توليد، در فناوري، در علم، در تهيه ي زيرساخت هاي اساسي براي بناي آينده ي كشور، با قبل از انقلاب قابل مقايسه نيست. وقتي آمارها و شاخص ها را نگاه مي كنيم، بعضي از موارد صدها درصد، بعضي از موارد هزار درصد، و بعضي از موارد هزارها درصد در شاخص هاي اساسي پيشرفت پيدا شده است.
بيانات در اجتماع بزرگ مردم كرمان ـ 11/2/84
ايمان و وفاداري مردم جيرفت در دوران مبارزه
تقريباً بيست و هفت سال قبل در يك روز گرم تابستاني بنده با چند مأمور ژاندارمري وارد شهر جيرفت شدم. در شهر هيچ كس را نمي شناختم. در ابتداي ورود، مأموران، بنده را به شهرباني جيرفت راهنمايي كردند. با اين وضعيت وارد جيرفت شدم؛ اما هنوز چند روزي از ورود من به اين شهر نگذشته بود كه احساس كردم در ميان خويشاوندان، برادران و عزيزان خود هستم. مردم جيرفت آغوش محبت خود را روي اين بنده ي ضعيف و ديگر افرادي كه آن روز در اين شهر به وسيله ي رژيم طاغوت تبعيد شده بودند، باز كردند و همراهي و همدلي و حمايت خود را نسبت به كساني كه آنها را سربازان راه حق و حقيقت مي دانستند، مبذول كردند. البته آن روز شهر جيرفت به اين بزرگي و زيبايي نبود؛ شهر كوچكي بود با خيابان هاي معدود؛ ولي دريايي از محبت و صميميت در اين شهر موج مي زد. ماه رمضان، در گرماي تابستان، اين مسجد جامع جيرفت زنان و مردان و جوانان بسياري را به سمت خود جذب مي كرد تا بتوانند حقايقي را از زبان طلبه هاي تبعيدي بشنوند. من خودم آن شبها در مسجد جامع جيرفت چندين سخنراني كردم. مأموران رژيم طاغوت مانع بودند، اما شوق و علاقه ي مردم اين مانع ها را برمي داشت. بنده لازم مي دانم بخصوص از بانوان شجاع و آگاه و هوشمند جيرفتي ياد كنم. در همان جلساتي كه با ساير دوستان تبعيدي در مسجد جامع شركت مي كرديم و مردم مي آمدند، اولين شعار انقلابي و فرياد اعتراض عليه رژيم طاغوت، از پشت پرده يي كه زنها نشسته بودند، بلند شد. زنهاي جيرفتي، آن روز همان شعارهايي را در مسجد خودشان با صداي بلند تكرار كردند كه مردم قم و تهران و ساير شهرهاي مركزي كم وبيش آن شعارها را مي دادند. مردم اين منطقه، مردمي مؤمن، وفادار و از بن دندان معتقد به دين و ولايت بوده اند؛ مردمي كه در سالهاي انقلاب و همچنين در طول سالهاي جنگ تحميلي بهترين امتحان ها را دادند.
بيانات در اجتماع بزرگ مردم جيرفت ـ 17/2/84
پاورقي

 



ارتش سري روشنفكران -4 / درآمد
كيهان و رسوايي امنيتي سروش

نويسنده: پيام فضلي نژاد
E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
تحولات جديد همراه با دوراني گشت كه به روايت نويسنده كتاب انقلاب و روشنفكران «غرب در جست وجوي واسطه» از داخل ايران بود.30 هوشنگ اميراحمدي، رئيس شوراي ايرانيان- آمريكائيان نيز در ماهنامه ايران فردا (به مديريت عزت الله سحابي، از رهبران نيروهاي ملي- مذهبي) ضمن شرح پروژه «جامعه مدني» از عبدالكريم سروش به عنوان «سخنگوي اصلي» جرياني نام برد كه «به طور منطقي با هرگونه تفسير مطلق از دين مخالف است.»31 به نوشته اميراحمدي، سروش در مسند روشنفكري مدرن بر اين باور است «خردگرايي بايد جلوي ايدئولوژي را بگيرد و حكومت ديني تنها و تنها در جامعه مدني ميسر است.»32 سال 1373 مجيد تهرانيان، از رابطان برجسته CIA كه دهه 1350 به همراه منوچهر گنجي، سيدحسين نصر، شجاع الدين شفا، شائول بخاش، داريوش مهرجويي و... در كميته ملي ايران (به رياست همسر ريچارد نيكسون) حضور داشت،33 با تأييد رويكرد اميراحمدي به «نتايج سياسي پروژه سروش در ايران» پرداخت. تهرانيان صريحاً گفت: من فكر مي كنم اگر طرز تفكر سروش گسترش بيابد، رفته رفته مساله ولايت فقيه مورد تجديدنظرهاي جديدتري قرار خواهد گرفت و نتايج سياسي مهمي در پي خواهد داشت.34
سال 1374 انتشار مقاله «در جستجوي ميانجي» در ماهنامه پر (چاپ آمريكا) به قلم رامين احمدي رازگشايي كليدي اي به شمار مي رفت.35 ديگر ترديدي باقي نماند كه پروژه «روشنفكري ديني» صرفاً يك تكاپوي سياسي است، نه يك كوشش آكادميك. احمدي با شرح «نقش كليدي حلقه هاي ميانجي» در ميان روشنفكران يهودي و تاثير آنان بر پروژه صلح خاورميانه، به تاثيرگذاري سياستمداران ميانجي براي تغيير ساختارهاي كلان در جمهوري اسلامي مي پردازد:
شايد كسي كه در جستجوي «ميانجي» به ساختار هيات حاكمه جمهوري اسلامي ايران و گروه بندي هاي سياسي و اجتماعي آن طيف مي نگرد، حداقل بر روي 2 گروه تامل مي كند: اول، «نهضت آزادي» و گروه بازرگان؛ دوم، «عبدالكريم سروش» و پيروانش در «مجله كيان».36
چند سال بعد يكي از ستون نويسان روزنامه عصر آزادگان، بر تحليل رامين احمدي صحه گذاشت و سروش و كيان را يك «حلقه اتصال» دانست. محمد قوچاني در مقاله «107 نفر» مي نويسد:
«كيان» اما فراتر از يك نشريه تئوريك (كه مانند دستگاه تئوري پرداز «روشنفكران ديني» عمل مي كرد) «حلقه اتصال» جريان هاي متفاوت نسل جديدي شد كه در حال قوام و شكل گيري بود.37
با آغاز هفته دوم تيرماه 1374 سروش به آلمان رفت تا به سخنراني اي درباره «تقابل ارزش هاي غرب با ارزش هاي انقلاب اسلامي ايران» بپردازد و در نشستي سري با مقامات دولتي اروپا حضور يابد.38 اين سفر آبستن جنجالي بي سابقه بود. خبر سفر سروش در بامداد 13 تير 1374 از فرودگاه مهرآباد به مقصد فرودگاه فرانكفورت را هيچ نشريه اي منعكس نكرد و همه جوانب احتياطي براي پنهان ماندن آن توسط يك «حلقه امنيتي » باتجربه رعايت مي گشت،39 اما مديرمسئول روزنامه كيهان به محض دريافت گزارشي از يك منبع موثق درباره جلسه سري سروش با انجمن سياست خارجي آلمان در شهر بن پيگيري هاي خبري خود را آغاز كرد.40 دريافت يك خبر محرمانه فوري بر اهميت سوژه افزود:
آقاي هوبل، از اعضاء هيات مديره اين انجمن گفت كه به درخواست آقاي دكتر سروش خبرنگاران و افراد غير در اين جمع «حق شركت» ندارند و تاكيد خيلي زيادي كردند كه موضوعات مطروحه در اين گردهم آيي نيز «نبايد به هيچ وجه» در مطبوعات انعكاس يابد.41
حسين شريعتمداري يك قدم جلوتر حركت مي كرد و از محتواي سخنراني سروش زودتر از انتشار متن تحريف شده اش در مجلات خارجي مانند ماهنامه كار (ارگان سازمان فدائيان خلق) خبر داشت؛ بنابراين وقتي خطر را حس كرد، به تعقيب اين سوژه پرداخت و بعدها نيز ناگفته هاي تكان دهنده اي از آن را در يادداشتي فاش ساخت.42 سروش در جلسه محرمانه خود با سياستگذاران وزارت امور خارجه آلمان و اعضاء پيوسته انجمن سياست خارجي آلمان گفت موضع كنوني طيفي از سياستمداران كشور در برابر غرب در قياس با اوايل انقلاب «تعديل» و تا حدود قابل ملاحظه اي «منطقي» شده است. او اظهار داشت «سياست غرب گريزي كور مقاطع اوليه انقلاب كه در بين روشنفكران ايران به سنت بدل شد، اينك با روي آوري به فلسفه غرب، فلسفه مارتين هايدگر و هگل، به مرزكشي آگاهانه بين هويت اسلامي و غرب تبديل گشته است.» سروش در اين نشست سري مقولاتي از قبيل راسيوناليسم، ليبراليسم، تقدم جان بر عقيده، سعادت دنيوي، شك گرايي و سكولاريزم را از اركان «فرهنگ مدرن» برشمرد و يقين گرايي، تقدم عقيده بر جان و ميل به سعادت اخروي را از اركان «انديشه ديني» معرفي كرد. در يك بخش مهم از اين جلسه محرمانه، عبدالكريم سروش از تمايل سياستمداران پرنفوذ و روشنفكران موثر به تز «تجديدنظرطلبي سكولار» مي گويد كه آن را مي توان نمونه اي بارز از آهنگ شتابان پروژه «فروپاشي از درون» در ايران دانست. پدر معنوي اصلاح طلبان در شهر بن به دولتمردان برجسته آلماني مانند هلموت كهل مژده مي دهد:
مساله «تجديدنظر در نهاد حكومت» بين روشنفكران و حتي سياستمداران پرنفوذ (كارگزاران سازندگي) به بحث و تبادل نظري جدي دامن زده كه براي آينده حكومت اسلامي ايران بسيار مهم است. ايجاد دموكراسي در كشور تنها از طريق تمايزگذاري بين «ذات مذهبي شريعت» و «ذات سياسي حكومت» ممكن است. «درآميختگي شريعت و سياست» براي اسلام و حكومت، هر دو زيانبخش است.43
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14