(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 6 دی 1390- شماره 20107

35 درخواست دانشجويان از شوراي نگهبان
معاون علمي و فناوري رئيس جمهور خبر داد
رونمايي از نقشه راه 10كانون دانش و صنعت
بررسي وضعيت دانشكده هاي اقتصاد در گفت وگو با دكتر رزاقي (بخش نهايي)
آيا با نظريات نئوليبرالي غربي مي توان اقتصاد ايران را تحليل كرد؟!
جوان، مهبط لطف پروردگار است
روشنفكران ديكتاتور ...
دانشگاه نقطه كانوني جنگ نرم (بخش پاياني)



35 درخواست دانشجويان از شوراي نگهبان

گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران با صدور نامه اي به شوراي نگهبان خواستار برخورد قاطعانه اين شورا با عوامل جريان هاي فتنه و انحرافي و ممانعت از ورود آن ها به مجلس شدند.
به گزارش خبرنامه دانشجويان ايران، انجمن اسلامي دانشجويان مستقل دانشگاه تهران در آستانه ثبت نام كانديداهاي انتخابات مجلس نهم نامه اي خطاب به شوراي نگهبان صادر كرد و عنوان داشت كه خواست مردم از اين شورا اين است در مقابل عوامل فتنه و انحراف قاطعانه بايستد و اجازه ورود آن ها به انتخابات را ندهد.
در اين بيانيه آمده است: حال با توجه به نزديك شدن زمان ثبت نام كانديداهاي نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي، ما دانشجويان به عنوان افرادي كه هيچ گونه وابستگي مالي و سياسي به جناح و گروه خاصي نداريم در راستاي دفاع از ارزش هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي كه برآمده از خون شهدا و هدايت هاي رهبري و مردم و روحانيت بوده است بر خود واجب دانستيم پيشاپيش چندين نكته را يادآوري كنيم:
1- تا به حال بيش از 30 انتخابات در طول عمر انقلاب اسلامي رخ داده و از آنجا كه برگزاري هر انتخابات و شركت مردم در آن نماد شادابي و پويايي يك نظام است لازم است افرادي در انتخابات به عنوان كانديدا شركت كنند كه از نظر اعتقادي، رفتاري و وضعيت زندگي به ارزش هاي اسلامي نزديك تر باشند و شوراي نگهبان براي فهم از قانون و قانون گذاري به عنوان ملاك اصلي يك نماينده كار آمد بيشتر ارزش قائل شود تا براي مدرك هاي تحصيلي آن ها.
2- از آنجايي كه مجلس شوراي اسلامي تنها مرجع قانون گذاري است و نقش مهمي در پيشرفت و يا عقب گرد كشور بازي مي كند لازم است كه شوراي نگهبان نهايت دقت و هوشياري را به خرج دهد و از ورود افرادي كه در ظاهر و درحال حاضر اظهار پايبندي به ارزش هاي اسلامي مي كنند اما درباطن هيچ گونه تعهدي به نظام جمهوري اسلامي و رفع مشكلات مردم ندارند مانند آنچه كه در مجلس ششم رخ داد، جلوگيري كند.
3- شوراي نگهبان به وظيفه شرعي و انقلابي خود در احراز صلاحيت كانديداهاي مجلس عمل كند و تحت تاثير بعضي از افراد مبني بر چشم پوشي از حوادث و اعمالي كه درفتنه 88 رخ داد قرار نگيرد زيرا همان كساني كه در سال 78 دست به كودتا عليه نظام جمهوري اسلامي و رهبري زدند همان ها 10 سال بعد فتنه سال 88 را رقم زدند بنابراين اظهار پشيماني ظاهري بعضي از آن ها دروغين بوده است.
4- افرادي كه درفتنه سال 88 سكوت كردند نيز به اندازه افرادي كه دست به فتنه زدند مقصر هستند زيرا كه اگر در عاشورا با حسين نباشي فرقي ندارد كه به نماز ايستاده باشي و يا مشغول خوردن شراب. بنابراين اگر از ورود چنين افرادي در انتخابات جلوگيري نشود بايد نظام و مردم خود را براي حوادثي مانند فتنه 88 آماده كنند زيرا كه اين افراد ديكتاتورماب هيچ چيز به غيراز پيروزي از خود را برنمي تابند.
5- اقدام قاطع شوراي نگهبان در برخورد با افراد منتسب به جريان فتنه و انحرافي مبني بر عدم تأييد صلاحيت آن ها باعث مي شود كه اعتماد دلسوزان نظام كه همان مردم هستند نسبت به نظام بيشتر شده و به حضور حداكثري مردم در پاي صندوق هاي رأي كمك مي كند زيرا مردم نشان داده اند كه براساس وظيفه شرعي و انقلابي خود در عمل به دستور مقتدايشان در پاي صندوق هاي رأي حاضر مي شوند و تحليل هاي كوته فكرانه بعضي از افراد مبني بر اينكه با عدم تاييد صلاحيت افراد منتسب به فتنه عده اي ازمردم در پاي صندوق رأي حاضر نمي شوند بسيار غلط است.

 



معاون علمي و فناوري رئيس جمهور خبر داد
رونمايي از نقشه راه 10كانون دانش و صنعت

نسرين سلطانخواه معاون علمي و فناوري رياست جمهوري در نشست رسانه اي دومين اجلاس كانون هاي هماهنگي دانشگاه و صنعت گفت: ماموريت مهم معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري توليد علم در خدمت فناوري و تكميل چرخه علم، فناوري و نوآوري است كه مقام معظم رهبري نيز بر تحقق آن و ايجاد ثروت، امنيت و اقتدار از اين راه بسيار تاكيد دارد .
سلطانخواه در ادامه به شكل گيري كانون هاي دانش و صنعت به عنوان يكي از برنامه هاي معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري به منظور تكميل چرخه علم، فناوري و نوآوري اشاره كرد و افزود: بايد در فناوري هاي پيشرفت چرخه علم تا ثروت شكل گيرد و زير ساخت هاي آن در قالب ستادهاي فناوري پيشرفته شكل گيرند كه اين ستادها وظيفه هم افزايي در حوزه هاي فناوري هاي پيشرفته را بر عهده داشتند .
رئيس بنياد ملي نخبگان در ادامه به بعضي از حوزه هاي فعاليت كانون هاي دانش و صنعت اشاره كرد و گفت: به عنوان نمونه در كانون هاي دانش و صنعت مربوط به حوزه كشاورزي، كانون دانش و صنعت آبزيان، زرشك و عناب، گردو، خرما و زعفران، همچنين در حوزه صنعت كانون هاي فرش، مواد كامپوزيتي و در حوزه خدمات نيز كانون تعريف برند و نشان هاي تجاري فعاليت مي كنند .
وي اظهار داشت: معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري تاكنون 70 كانون دانش و صنعت را راه اندازي كرده است كه اين تعداد از ابتداي سال 87 شكل گرفته است؛ ضمن اينكه پس از سال 88 و گسترش استقبال از كانون ها 150 درخواست براي ايجاد كانون دانش و صنعت ارائه شد
سلطان خواه از تهيه نقشه راه كانون هاي دانش و صنعت به عنوان ماموريت مهم ترين برنامه ريزي دانش و صنعت در كشور خبر داد و افزود: فردا از نقشه راه 10 كانون دانش و صنعت ديگر رونمايي خواهد شد .
وي در ادامه به يكي ديگر از دستاوردهاي معاونت علمي و فناوري، رياست جمهوري كه در دومين جشنواره علم تا علم به عنوان مظهري از اين فعاليت از آن نام برده شد، اشاره كرد و افزود: تجميع طرح هاي برتر هر استان و ارائه آن در جشنواره علم تا علم به يكي از فعاليت هاي كارگروه پژوهش، فناوري و نوآوري در استان ها بود وي به برنامه هاي ديگر معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري كه در دومين اجلاس سراسري كانون هاي هماهنگي دانش و صنعت اجرا خواهد شد، اشاره كرد و گفت: ارائه دستاوردهاي ناشي از فعاليت هاي 3 سال گذشته معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري به صورت مستند و جامع در مجموعه اي 15 جلد با عنوان قله هاي افتخار جمع آوري شده است و اين مجموعه رونمايي خواهد شد .

 



بررسي وضعيت دانشكده هاي اقتصاد در گفت وگو با دكتر رزاقي (بخش نهايي)
آيا با نظريات نئوليبرالي غربي مي توان اقتصاد ايران را تحليل كرد؟!

در قسمت نخست گفت و گو با دكتر «ابراهيم رزاقي» به آسيب شناسي فضاي فكري - سياسي دانشكده هاي اقتصاد ايران پرداخته شد. اينك در قسمت پاياني اين گفت و گو به اين سؤال پاسخ داده مي شود كه «آيا با نظرات كلاسيك و نئوليبرالي غربي مي توان اقتصاد ايران را تحليل كرد؟»
- آقاي دكتر رزاقي! دانشكده هاي اقتصاد ايران هم اكنون از لحاظ محتوايي چه كم دارند؟ بهتر است سؤالم را اين گونه مطرح نمايم، نياز دانشكده هاي اقتصاد ايران براي توسعه ي علوم اقتصادي چگونه بايد محقق شود؟
همان گونه كه خدمت شما عرض كردم؛ بنيان دروس علوم اقتصادي كه در دانشكده هاي اقتصاد ايران تدريس مي شود، الگويي از سياست هاي تعديل اقتصادي برگرفته از تئوري هاي صندوق بين المللي پول- IMF - و بانك جهاني - WB - است. نگاه هم يك نگاه كاملاً سرمايه دار مآبانه است. يعني سودپرستي و توجه صرف به بازار! تئوري هايي نيز كه تدريس مي شود، بدون نقد نظام سرمايه داري صرف توسط فارغ التحصيلاني كه در گذشته تمام اين دروس را خوانده اند تدريس مي گردد.
البته اين شيوه ي تدريس مختص ايران نيست؛ اين نقد به تمام دانشكده هاي اقتصاد جهان نيز وارد است. به عنوان مثال حدود 150 كشور جهان، سياست كوچك شدن دولت را در راستاي اصلاحات اقتصادي دنبال مي كنند. اين تئوري در دانشكده هاي اقتصاد ايران تدريس مي شود و مديران ما نيز آن را به شيوه هاي تجربي دنبال مي كنند. جالب اين كه شيوه اي كه كره جنوبي براي اداره ي اقتصاد خود پيگيري و دنبال كرده است را ژاپن نيز ادامه مي دهد و حتي ديگر كشورها نيز براي ادامه ي روند توسعه ي خود، اين راه را مي پيمايند. منظور اين است كه تئوري هاي اداره ي جوامع كاملاً جهاني است. شيوه اي هم كه به عنوان مثال مديران ژاپني براي اداره ي كشورشان انتخاب كرده اند، كره اي ها هم به آن استناد كرده و از آن استفاده مي كنند.
پس بنابراين مدل اداره ي كشورها از يك مدل جهاني تبعيت مي كند؛ البته اين مسأله را آن ها معتقدند و حتي مي گويند كه شيوه هاي اداره ي كشورها تنها بايد از سياست هاي مراكز جهاني مانند صندوق بين المللي پول و بانك جهاني الگوبرداري كند وگرنه شكست خواهد خورد!! جالب اين كه ما هم از اين مدل ها تبعيت كرديم. اگر يادتان باشد در دوران آقاي «هاشمي رفسنجاني» پس از رها شدن از جنگ 8 ساله ي تحميلي، مديران دولتي اين مملكت شيو ه هاي بانك جهاني را براي اداره كشور انتخاب كردند اما نتيجه اي كه در پايان نصيب مردم ما شد آن چيزي نبود كه مديران انتظار داشتند!! دليلش هم اين بود كه آن سياست ها اصلاً هم خواني با كشور نداشت.
- چرا اين سياست ها را ادامه داديم؟
اين مسأله كاملاً مشخص است. مديران تصميم گير مدلي براي اداره ي كشور نداشتند. آن ها خودشان به جاي طراحي يك مدل ايراني و بومي به سراغ مدل هاي غربي مانند سياست تعديل رفتند. يك نگاه سرمايه داري؛ همين و بس!
- پس چه بايد مي كرديم؟
بايد سراغ بومي سازي مي رفتيم. اقتصادمان را بومي مي كرديم. اما اين كار را نكرديم. حتي اكنون كه 30 سال از انقلاب هم گذشته اين اقدام را انجام نداده ايم. دانشكده هاي اقتصاد ما كاري براي اقتصاد ايران نكردند. هيچ مدلي براي اقتصاد ايران در 30 سال اخير تبيين نشد. چرا؟ سؤال من از شما و تمامي اساتيد و نخبگان اين علم، اين است كه چرا پس از گذشت 30 سال از انقلاب فكري براي طراحي يك مدل بومي نكرديم؟! ما در 30 سال اخير تنها تك صدايي را در دانشگاه هاي كشور ترويج كرديم؛ آن هم تك صدايي نظام سرمايه داري غربي را!!
- از كجا بايد شروع مي شد؟ حضرت عالي فرموديد كه هيچ كاري براي تبيين يك مدل بومي براي اقتصاد ايران صورت نگرفته است؛ لطفاً شما به عنوان يك استاد اقتصاد دانشگاه كه بيش از 30 سال در دانشكده هاي اقتصاد اين كشور تدريس كرده ايد بگوييد از كجا بايد شروع مي كرديم و نكرديم؟
عمل به مباني همين قانون اساسي يكي از نكاتي است كه دست نخورده باقي مانده است. ما در قانون اساسي موارد متعددي داريم كه به لحاظ تئوريك مي توان يك الگوي توسعه ي اقتصادي مناسب براي نظام جمهوري اسلامي ايران ترسيم كند. اما سؤال بنده از شما اين است كه آيا ما اين اقدام را انجام داده ايم؟ آيا دانشكده هاي اقتصاد ما كه بايد از لحاظ تئوريك مباني نظري اقتصاد ايران را طراحي كنند اصلاً از پتانسيل هاي قانون اساسي ما اطلاعي دارند؟! بنده فكر نمي كنم!
- كدام بندها؟
بندهاي متعددي از قانون اساسي وجود دارد كه به لحاظ تئوريك و عملي جاي كار زيادي دارد. اصول 43 و 44 قانون اساسي جاي كار زيادي دارد...
- آيا در دروس دانشگاهي ما اين اصول جايگاهي دارند؟
خير، بنده چيزي در اين باره نديدم. حتي فكر هم نمي كنم در هيچ يك از دانشكده هاي اقتصاد و ديگر دانشكده ها درسي به نام قانون اساسي و بخش هاي اقتصادي قانون اساسي كشور تدريس شود. اين يك خلأ بزرگ براي دانشكده هاي كشور است!
- آيا اين تطبيق وجود دارد كه نشان دهد چند درصد از دروس تدريس شده در دانشكده هاي اقتصاد ايران غربي، چند درصد شرقي و چند درصد اسلامي يا ايراني است؟
اغلب دروس غربي؛ و در جهت ترويج مكاتب غربي و سودپرستي است. از دروس ايراني نيز به جز درس اقتصاد ايران و چند واحد ديگر، بنده چيز ديگري نديدم! درباره ي دروس اسلامي نيز چند واحد عمومي است و درس هاي تخصصي نيز مانند بانكداري اسلامي، اقتصاد اسلامي و چند درس ديگر كه در تمام دانشكده هاي اقتصاد كشور هم تدريس نمي شود و محدود است.
نكته ي جالب اين كه دروسي كه در دانشكده هاي اقتصاد ايران تدريس مي شود اصلاً خيلي به درد اقتصاد ايران نمي خورد. بخشي از كتب تدريس شده، ترجمه و يا ترويج مكاتب غربي است كه تمامشان هم بدون نقد است. به عبارت ديگر چارچوب كتبي كه در دانشكده هاي اقتصاد ايران تدريس مي شود در مسيري حركت كرده كه نتيجه اش مشروعيت بخشيدن خيالي و غير واقعي به دانش اقتصادي غرب است. نتيجه اش هم اين است كه فارغ التحصيلي كه از دانشگاه ما خارج مي شود، قدرت تحليل مسايل اقتصاد ايران را ندارد. از اين رو، در اين جا نه مي شود تحقيق كرد و نه تحليل! دليلش هم اين است كه تمام نظريات، غربي است پس آن كارشناس با چه قدرت و دانشي مسايل اقتصاد ايران را تحليل كند؟! آيا با نظريات كلاسيك و نئوليبرالي غربي مي توان اقتصاد ايران را تحليل كرد؟!
متأسفانه هم اكنون نقدي هم به اين مكاتب در دانشگاه ها صورت نمي گيرد. به گونه اي كه مي توان اذعان كرد يك ديكتاتوري فكري گسترده در اقتصاد ايران حاكم است كه به اوج خودش رسيده و فكر هم نمي كنم كه در تاريخ ايران سابقه داشته باشد.
- اين ديكتاتوري كه از آن سخن مي گوييم، چگونه است؟
ديدگاه مخالف را قبول ندارد. البته مخالفي وجود ندارد كه صدايش هم در بيايد. يك نگاه واحد در دانشكده هاي اقتصاد شكل گرفته كه اكثريت را تشكيل مي دهد. جالب اين كه دانشكده هاي اقتصاد از يك تئوري دفاع مي كنند و آن هم تئوري نئوليبرالي غربي است. بنده نمي دانم ما چرا از تئوري هاي آنان دفاع مي كنيم!
- آقاي دكتر اگر اجازه بدهيد اين موضوع را از زاويه ي دولت ها بررسي كنيم. نظر شما به عنوان كسي كه در طول سه دهه ي اخير اقتصاددانان دولت هاي مختلف را هم زير ذره بين خود داشته اند، چيست؟ اگر امكان دارد كمي هم در مورد تئوري هاي اقتصادي دولت هاي موسوي، هاشمي، خاتمي و
احمدي نژاد صحبت كنيد؟
تمام دولت ها در اقتصاد ايران تئوري يكساني داشتند. به جز دولتي كه دوران جنگ 8 سال تحميلي حاكم بود تمام تئوري هاي اداره جامعه از يك مكتب پيروي مي كرد. به جرأت مي گويم بنيان هاي فكري در حوزه ي اقتصاد در تمام دولت هاي جمهوري اسلامي، يكي بوده است. تمام اصلاحاتي هم كه مي خواستند انجام دهند با همان بنيان هاي فكري نئوليبرالي يا همان سياست تعديل صورت مي گرفت. البته با مقداري افراط و تفريط.
- پس نظر شما اين است كه تئوري هاي اقتصادي از آقاي احمدي نژاد هم تفاوت چنداني با مدل هاي اقتصادي در دولت هاي گذشته نكرده است؟
البته در دولت آقاي احمدي نژاد، مواردي مانند مفهوم عدالت به اقتصاد اضافه شد كه در دولت هاي آقايان هاشمي و خاتمي كم تر ديده مي شد. اما در اصل تفاوت چنداني نمي كرد. در هر حال فكر مي كنم سياست ها هم همين بود كه خيلي هم به مباحث بومي توجه نكنند.

 



جوان، مهبط لطف پروردگار است

جوانان در هر برهه اي از تاريخ كشورها و ملت ها، مي توانند يكي از مهم ترين مراكز سعادت يك ملت باشند. علت هم اين است كه جوان از طهارت فطري برخوردار است. جوان، پاك و ناآلوده است. آلودگيهايي كه در طول زندگي به سراغ انسان ها مي آيد و زنجيرهايي بر دست و پاي روح آنان مي بندد و آنان را از حركت و عروج و تكامل باز مي دارد، در مورد جوانان يا وجود ندارد و يا بسيار كم است. جوان، مهبط لطف پروردگار است و در بسياري موارد دل او محل جلوه ي عنايات ويژه ي الهي است. جوانان بايد قدر اين موهبت را بدانند. صفايي كه مي تواند روح انسان به دست بياورد و با آن از لايه هاي گرفتاري مادي و آلودگي ها و پليدي ها عبور كند و دامن خود را پاك نگه دارد، در جوانان بيش از همه ي انسانهاست .
بيانات در ديدار
دانش آموزان و دانشجويان 10/8/74

 



روشنفكران ديكتاتور ...

محسن اقبال دوست- دانشجوي حقوق
قصد نداشتم در مورد مسايل دانشگاه ديگر مقاله اي بنويسم ولي ديدن و خواندن مقاله اي از اساتيد دانشگاه در سايت ضد انقلابي «كلمه» و عنوان كردن تهمت هاي مختلف براي نظام جمهوري اسلامي ايران اين قدر برمن سنگين بود كه نتوانستم بي توجه نسبت به اين مقوله بگذرم و عزم بر نوشتن اين چند نكته نمودم :
1- كلمه و جرس نويساني كه خود را روشنفكر مي دانند و روزانه به انتشار چندين مقاله در سايت هاي معاند نظام مي پردازند و به نظام اتهام فاصله با اسلام مي زنند ، بد نيست براي روشن شدن موضع خودشان گاه گاهي جوياي احوال دانشگاه خودشان باشند تا ببينند كه چه اتفاقاتي در دانشگاه خودشان مي افتد آن وقت به فكر نظام و جامعه باشند. هر عاقلي مي داند كه اول بايد به فكر اصلاح امور داخلي بود و بعد اصلاح امور بيروني و حال اينكه همگان شاهد هستند كه شما در همان اصلاح امورداخلي خود مانده ايد !
2- در قسمتي از مقاله استاد محترم بيان مي كنند «جامعه اي كه در آن افراد ظاهري خاص درست مي كنند ولي هر چه خواست مي گويند»،«جامعه اي كه دولتمردان آن بدترين الفاظ را درباره ملت خود و نيز سران كشورهاي ديگر به كار ببرند» و ازاين گونه حرف ها اثبات مي كنند كه نظام از اسلام فاصله دارد... گويا آن استاد محترم فراموش كرده اند. آيا آن وقتي كه در همان اتاقهاي هيات علمي خودشان احكام قطعي اسلام رابراي دل خوشي جرس و كلمه زير سوال مي برند ، با اسلام فاصله ندارند. استاد محترم اين شما هستيد كه اسلام ناب را ضايع كرده ايد و در حال ترويج اسلام آمريكايي هستيد ، اين ظواهر خاص افراد بيش از همه به خود شما منتسب است كه لباس روحانيت بر تن كرده ايد و با سوء استفاده از شان اين لباس همه چيز را به نام اسلام و به كام خود در مي آوريد ، صحبت از مجازات هاي منتقدان مي كنيد ويادتان مي رود كه در همان دانشگاه خودتان با منتقدان چه برخوردي كرده ايد !
3- از رواج فحاشي و بدزباني صحبت كرده ايد و همه را به پاي نظام نوشته ايد بدون اينكه ذره اي به سابقه خودتان بنگريد، همين شما ها بوديد در فتنه سال 88 ، زماني كه بدترين فحش ها و شعارها عليه رهبر داده مي شددر بين فتنه گران حضور داشتيد و هم نوا با اين فتنه گران اين فحاشي ها را تكرار مي كرديد ، اين نظام نيست كه با اسلام فاصله دارد ، شما اسلام را بد فهميده ايد!
4- از وارونه جلوه دادن حرف هاي هيلاري كلينتون سخن گفته ايد و وارونه جلوه دادن اين حرفها را موقعيتي براي له كردن مخالفان داخلي دانستيد ، اما به اين موضوع توجه نكرده ايد كه اين مقاله ي شما در چه سايتي بازتاب داشته است، يا احتمالا از ديد و منظر شما اين سايت جزو سايت هاي مروج اسلام هست،استاد محترم كمي در اين مقاله خود از حرفهاي سر كلاستان بيان مي نموديد تا جرس نويسان استفاده مي نمودند و دوستان اسلام شناس شما در آن طرف آبها خوشحال مي شدند !
و چه خوب حضرت روح الله فرمودند :
«فقرا و متدينين بي بضاعت ، گردانندگان و برپادارندگان واقعي انقلاب ها هستند . همان طبقه كارگر ، همان طبقه كشاورز و همان كاسب هاي جزء و همان اشخاصي كه در دانشگاه ها هستند و محروم ، اين نهضت را به پيش راندند . اين ملت است كه آمد شما را از اين همه گرفتاري ها بيرون آورد و با راي خودش مجلس درست كرد و جمهوري اسلامي را تنفيذ كرد و رئيس جمهور درست كرد و آن ها هم دولت درست كردند . همه چيزهايي كه داريم از اين مردم است خصوصا از اين مستضعفين . روحانيت اصيل ومتعهد كه در واقع به باور ايشان ياوران حقيقي همه پيامبرن الهي بوده اند .
مرفهين كمتر براي انقلاب دل سوزاندند . آن طبقه بالا به ما كاري نداشتند حالا هم كارشكني مي كنند و همه چيز مي خواهند . آن هايي كه بعد از پيش بردن شما به ميدان آمدند و همه شان انقلابي شدند ، ملت آن هارا مي شناسند . در حال انقلاب كنار نشسته بودند و حال كه مي بينند شما طبقه محروم اسلام را پيروز كرده ايد ، همه مسلمان شده اند آن ها كه در خارج بودند و براي ميوه چيني آمده اند و آن ها كه در صدرهاي بالا نشستند ، آن ها كه قلم هاي مسموم را گرفته اند و بر خلاف اسلام چيز مي نويسند و ملي و دموكراتيك و اين حرف ها را به ميان مي آورند از آن ها نپذيريد . چند نفر از آن مرفه ها ، چند نفر از آن هايي كه الان نشستند و بدگويي مي كنند ، چند نفر جبهه رفتند ؟ چند تا شهيد دادند ؟ ممكن است كه يك نفر از آن خانه مرفه اش منفصل شده باشد و حزب الله شده باشد او برود ، اما اين كم است ...»

 



دانشگاه نقطه كانوني جنگ نرم (بخش پاياني)

محمد عبداللهي
در دو شماره پيشين به بررسي نقاط
هدف گذاري دشمن جهت تأثير بر دانشگاه و هم سو كردن آن با اهداف خود در راستاي گام برداشتن جهت براندازي نظام جمهوري اسلامي پرداختيم. در ادامه بخش پاياني اين مقاله به نظرتان مي رسد:
جريان هاي جعلي دانشجويي، مجريان دانشگاهي براندازي نرم
در يك تقسيم بندي كلي، جنبش دانشجويي بعد از انقلاب اسلامي شامل دو جريان اسلام گرا و غيراسلام گرا -سكولار- است كه جريان سكولار به دليل پشت پا زدن به شالوده هاي اصيل اين جنبش از جمله آرمان طلبي اسلامي، عدالت خواهي و استكبارستيزي، از جنبش حقيقي دانشجويي فاصله گرفته و به عنوان جريان جعلي و غيرحقيقي اين جنبش شناخته مي شود.
جريان ليبراليسم دانشجويي از دهه 1370 از رهگذر كتاب ها، مقالات و سخنراني و ساير فعاليت هاي تبليغاتي روشنفكران ليبرال به تدريج شكل گرفت و بسط يافت. در اوايل 1376 و در آستانه انتخابات رياست جمهوري، اين جريان به شاخه دانشجويي احزاب اصلاح طلب و دنباله ي اجرايي- عملياتي آن ها تبديل شدند. اما در اوايل دهه 80 بنا به دلايلي، تفرق و واگرايي ميان اصلاح طلبان و دانشجويان ليبرال، جانشين وفاق و همگرايي شد. در واقع اين بخش از جنبش دانشجويي به يكي از منتقدان سرسخت روش و رويه اصلاح طلبان تبديل شد. رويگرداني ليبراليسم دانشجويي از احزاب و گروه هاي اصلاح طلب، موجب نزديك تر شدن آن ها به سه جريان اجتماعي شده است:
الف- برخي روشنفكران سكولار كه چهره اي فراجناحي و اپوزيسيون گونه دارند.
ب- نيروها و گروه هاي ملي و مذهبي.
ج- جنبش هاي اجتماعي از جمله جنبش هاي زنان، كارگران، قوميت گرايي و معلمان و...
جريان ليبراليسم دانشجويي به يقين مي داند كه به تنهايي قادر به ايجاد شرايط جديد دموكراتيك نيست؛ از اين رو، تمايل به خلق يك جنبش فراگير اجتماعي دارد. بدين معني كه دريافته است تنها با يكپارچگي گروه هاي فكري و سياسي و همبستگي جنبش هاي اجتماعي مختلف مي تواند به ظهور آينده دموكراتيك اميدوار باشد.
در واقع از اواخر دهه 80 بدين سو، جريان سكولار وارد فضايي پلوراليستي شده و ديگر طيف ليبرال و دفتر تحكيم وحدت، تنها بازيگر و فعال ما يشاء در دانشگاه ها نيست، جريان هاي قوميت گرا، فمينيستي و حتي ماركسيستي با طيف ها و جناح هاي دروني مختلف، با همپوشاني هاي بسيار در آراء، اهداف و روش ها سر برآورده و آن ها نيز همچون جريان ليبرال، با عصيان در مقابل آرمان اصيل اين جنبش، در دانشگاه ها صف آرايي مي كنند.1
در ادامه، چهار جريان جعلي دانشجويي كه به عنوان گروه هاي شاخص در مجموعه ي دانشجويي معارض عمل مي كنند، معرفي مي شود و عملكرد آنان در حوزه براندازي نرم به اجمال مورد بررسي قرارخواهدگرفت.
1.جريان فمينيسم دانشجويي
فمينيسم دانشجويي در ايران به عنوان مولود پيوند جريانات دانشجويي سكولار و حركت هاي زنان -كه خود نيز دنباله رو آموزه هاي سكولار فمينيستي در غرب هستند- در سالهاي اخير، در صدد فراگير كردن هرچه بيشتر خواسته ها و ايده هاي فمينيستي و در نتيجه استفاده از اين اهرم فشار در براندازي نرم نظام جمهوري اسلامي برآمده است. گروههاي فمينيستي همچون ساير گروههاي دانشجويان اپوزيسيون، براي نيل به اهداف خود به انجام عمليات رواني در دو بعد استراتژيكي و تاكتيكي اقدام مي نمايند عمده فعاليتهاي اين جريان در سالهاي اخير عبارتند از :
الف- ترويج آموزه هاي فمينيستي
ب- تضعيف و تخريب نظام از طريق انتقاد به قوانين مدني نظام و متهم نمودن نظام به نقض حقوق بشر و عدم پاي بندي به ميثاق بين المللي حقوق بشر
ج- تضعيف و تخريب دولت
د- اعتراض به سياستهاي علمي و فرهنگي دانشگاه ها
هـ- تحريف حقايق ديني، تهاجم به احكام ديني و فعّاليتهاي امر به معروف و نهي از منكر
و- باستان گرايي و ستايش پيش از اسلام
ز- مظلوم نمايي و القاي عدم امنيّت دانشجويان فعّال
جريان فمينيسم دانشجويي نيز در يك تقسيم بندي عمده شامل اين دو طيف اصلي مي باشد:
الف- طيف ليبرال: اين طيف كه در بين خود فمينيست هاي دانشجويي به طيف دولتي ها مشهورند، با راه اندازي كمپين هايي همچون كمپين يك ميليون امضاء درصدد فراگير و عمومي كردن گرايش ها و خواسته هاي فمينيستي در توده دانشجويان و مردم است.
ب- طيف راديكال: در مقابل، به حركتهاي مسالمت جويانه و سازش گرايانه در اين مسير اعتقادي ندارند. اين طيف با تحريم انتخابات، تجمعات و تشكلهاي دولتي با مجوز دولتي، برگزاري تجمعات غير قانوني و بدون مجوز و بدون در نظر گرفتن شرايط و مقتضيات زماني و عرفي درصدد پيگيري اهداف، خواسته ها و نظرات خود هستند. اين طيف حتي در ظاهر نيز حاضر به پذيرش احكام و چارچوبهاي اسلامي نيستند. طيف راديكال در اعلام وابستگي به جريانات خارج از كشور ابايي ندارد، امّا طيف ليبرال حداقل در ظاهر از اين امر ابا دارد.
يكي از فعالين متعلق به اين جريان در سال 1386 كتابي را به نام«جامعه مدني، مبارزه مدني» منتشر كرد كه راهبردهاي براندازي نرم نظام را آموزش مي دهد. اين كتاب گزيده آراء جين شارپ و رابرت هلوي است كه پدران انقلابهاي مخملي در جهان به شمار مي روند
2-.جريان ماركسيسم دانشجويي
ماركسيسم يك ايدئولوژي مادي محور است كه نظامهاي سرمايه داري و بورژوايي را با چالش مواجه مي كند و با مذهب نمي تواند همزيستي مسالمت آميز داشته باشد، و هر تغييري را از رهگذر يك انقلاب جست وجو مي كند.
دور جديد فعاليت جريان هاي دانشجويي چپ با گفتمان آزادي و برابري و نفي هر گونه مالكيت خصوصي در فضاي دانشجويي بعد از سال هاي 1378 در دانشگاههاي تهران و اميركبير با انتشار دو نشريه دانشجويي با عنوان مشترك «گون» آغاز مي گردد. مي توان انتشار اين نشريه را اولين نماد عيني شكل گيري جريان هاي چپ دانشجويي در دانشگاهها ناميد.
فعالين دانشجويي اين جريان به تدريج از سال 82 دست به اقداماتي براي ابراز وجود مجدد خود در صحنه دانشگاه ها زدند. به گونه اي كه اوج حضور آن ها در مراسم سالروز دانشجو در 16 آذر 85 بسيار ملموس و چشمگير بود.
بررسي هاي به عمل آمده در اين زمينه مويد اين ديدگاه است كه اين جريان تا پيش از انتشار علني ديدگاهها و عقايد خود در دفاع از چپ ماركسيستي در قالب گروههاي كتابخواني سازمان يافته بود.
با توجه به اظهارات «عابد توانچه» -دانشجوي چپ دانشگاه اميركبير- سه جريان عمده ماركسيستي در بين دانشجويان فعال است :
الف- جريان لنينيسم
ب- جريان تروتسكيسم
ج- جريان ماركسيستي فعال در دانشگاه اميركبير.
به طور كلي جريانات مذكور شايد در شكل و محتواي عمل و نحوه اجراي ايدئولوژي هاي خود داراي اختلاف مي باشند اما در هدف و ايدئولوژي داراي مباني فكري واحدي مي باشند
. به طور كلي اهداف جريانات مذكور به شرح ذيل است:
1-مخالفت با نظام طبقاتي حاكم و تلاش براي سرنگوني آن از طريق برهم زدن نظم كنوني و سرنگوني دولت و نظام
2-فعاليت در حوزه مسائل كارگري و مباحث مربوط به پرستاران
3-مسائل قومي و تشديد حس ناسيوناليستي اقوام بالاخص قوم ترك و كرد
4-حزب كمونيست كارگر ايران -حكمتيست-
5-مسائل مربوط به زنان و حوزه فمينيسم.
حاميان برون مرزي اين جريان ضمن حمايت فكري از جريان چپ دانشجويي ايران به ارائه راهكارهايي همچون پيوند جنبش دانشجويي با جنبش هاي اجتماعي ديگر، ايجاد حزب كمونيستي به منظور تسهيل رسيدن به هدف و فشارهاي ملي و بين المللي عليه جمهوري اسلامي ايران براي كاهش برخوردهاي صورت گرفته با جريان چپ، پرداخته اند. قابل ذكر است كه هدف اصلي اين حاميان برون مرزي، راه اندازي يك حركت توده اي، سوسياليستي و راديكال براي سرنگوني نظام جمهوري اسلامي ايران مي باشد.
3.جريان قوميت گراي دانشجويي
با وجود همزيستي مسالمت آميز اقوام با يكديگر و روابط عادي آن ها با حاكميت مركزي، شواهد و اخبار حاكي از آن است كه يك عامل پنهان در زمينه تعميق احساسات و گرايش هاي قوميت گرايانه در ايران و در جنبش دانشجويي بسيار موثر است.
برنامه هاي سرويس هاي امنيتي غرب در تحريك و تهييج علايق و حساسيت هاي قومي در ايران بر ضد حكومت مركزي؛ اهدافي كه از اجراي اين تاكتيك سياسي- امنيتي دنبال مي شود، عبارتند از: تضعيف اقتدار حكومت مركزي ايجاد تنش و آشوب در كشور، تجزيه كشور براساس مرزهاي جغرافيايي قوميت و... .در سال هاي اخير خيزش جريان هاي قومي شتاب بيشتري به خود گرفته و اين جريان ها با شعار هويت طلبي در بين جوانان و دانشجويان پايگاه هايي براي بسط ديدگاه هاي خود پيدا نموده اند. بين جريان هاي قوم گرا، جريان قوم گرايي كرد از فعاليت گسترده تري برخوردار بوده و داعيه تجزيه طلبي و استقلال خواهي را نموده اند..
بنابراين جريان قوميت گرايي دانشجويي با محوريت هر قوميتي و با هر تابلو و شعاري، خواسته يا ناخواسته در مسير عملياتي كردن پروژه براندازي حاكميت سياسي قرار گرفته است!
4.جريان ليبرال دانشجويي -دفتر تحكيم وحدت
اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان سراسر كشور - دفتر تحكيم وحدت- در كارنامه سي ساله خويش، مقاطع پرنوسان و پر چرخشي را پشت سر نهاده است. اگرچه مدار پرنوسان فعاليت تحكيمي ها در حيطه تشكيلاتي نمودي شفاف تر دارد، اما اندكي دقت در دلايل و علت هاي ساخت چنين مشي نوسان آلودي، استحاله گفتماني را بعنوان اصلي ترين عامل تغييرات ساختاري اين بخش از جنبش دانشجويي به نمايش مي گذارد.
اوايل دهه هفتاد زماني است كه نفوذ برخي روشنفكرنمايان مدافع قرائت هاي ليبراليستي از اسلام، به محافل دانشگاهي آغاز مي گردد. جريان روشنفكري سكولار، اولين نقطه عزيمت خويش به متن جامعه را انجمن هاي اسلامي انتخاب كرده و از همان زمان به محافل گوناگون تحكيميان اردوكشي مي كند. نتيجه تمركز جريان روشنفكرنما بر انجمن هاي اسلامي، استحاله گفتماني اين جريان و ورود به جرگه تجديدنظرطلبان است
دفتر تحكيم در دوران اصلاحات دچار دگرگوني محتوايي عميقي شد كه 10 محور اساسي داشت :
1- تغيير گفتمان از عدالت محوري به ليبراليسم و آزادي طلبي؛
2- تغيير گفتمان استكبار ستيزي و تغيير موضع نسبت به امريكا؛
3- گسترش ارتباطات با اپوزيسيون نظام -به ويژه نهضت آزادي و عناصر ملي- مذهبي-
4- تغيير موضع نسبت به ولايت فقيه؛
5- هم نوايي و مصاحبه با رسانه هاي بيگانه؛
6- عبور از نظام و پيوند رسمي با شبكه برانداز؛
7- قانون گريزي و تنش آفريني هاي اجتماعي -حادثه 18 تير، خرداد 82، اعتراض به حكم آغاجري و ...-؛
8- تغيير موضع نسبت به مسئله فلسطين -بيانيه دفتر تحكيم وحدت- طيف علامه- در سال 1387 به مناسبت جنگ 22 روزه غزه-؛
9- ورود به عرصه مقابله آشكار با نظام اسلامي و نهادهاي حكومتي؛
10- پيوند رسمي با امريكا و اتحاديه اروپا -پناهنده شدن امثال علي افشاري و اكبر عطري به امريكا-
اما در مجموع آنچه گفته شد گفتمان سكولاريستي خرده جنبش هاي دانشجويي نمي تواند براي مدتي طولاني هژموني خود را بر جنبش دانشجويي ايران حفظ كند.تعارض با آموزه هاي اسلامي و عقايد جمعي ملت، ناديده گرفتن آرمان هاي حق طلبانه، چشم فروبستن بر ظلم و تبعيض در جهان، و سرفرود آوردن در برابر بيگانگان و مستكبران عالم، مقولاتي نيستند كه با جوهره حركت و جنبش دانشجويي همخواني و سازگاري داشته باشند و به همين جهت گفتمان سكولار توان و استعداد لازم را براي تبديل شدن به گفتمان هژمون در جنبش دانشجويي، آن هم به صورت درازمدت و طولاني را ندارد.
1- الهه صبوري، «جريان هاي جعلي دانشجويي- بخش نخست»، روزنامه كيهان، 6/11/88، صفحه 12

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14