(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 6 دی 1390- شماره 20107

نرسيدن به هدف از راه گناه
وصيت حكيمانه امام صادق(ع)
پيوند دوستي
حب خدا پشتوانه سالك الي الله
(به مناسبت سوم صفر ميلاد خجسته امام پنجم هدايت)
امام باقر(ع) و بازگشت مرجعيت ديني به اهل بيت(ع)
ديدگاه
محبت به همسر مظهر ربوبيت الهي



نرسيدن به هدف از راه گناه

قال الحسين(ع): من حاول امراً بمعصيه الله كان افوت لما يرجو واسرع لما يحذر.
امام حسين(ع) فرمود: هركس بخواهد از راه معصيت و نافرماني خدا به مقصود و هدفي برسد، به آن چه اميد دارد، زودتر از دست مي دهد، و از آن چه بيم دارد زودتر سر مي رسد و به خطر مي افتد و گرفتار آن مي شود.(1)
1- بحارالانوار، ج57، ص120

 



وصيت حكيمانه امام صادق(ع)

منصورعباسي راجع به امام صادق(ع) مي گفت: «هذا الشجي المعترض في حلوق الخلفا الذي لايجوز نفيه ولايحل قتله» (بحارالانوار، ج47، ص 167)
حاصل مضمون كلامش اينكه: «اين امام صادق(ع) مثل استخوان گيركرده در گلوست كه نه مي شود از حلق پاينش داد و نه مي شود از دهان بيرون آورد.
او نه تحملش براي من ممكن است و نه كشتنش آسان و بالاخره با دسايس شيطاني، امام را مسموم كرد و پس از شهادت آن حضرت به فكر افتاد كاري كند كه جانشين امام در ميان مردم نباشد تا مزاحمي از آل علي(ع) نداشته باشد.
به فرماندار مدينه محمدبن سليمان نوشت: تحقيق كن و ببين جعفربن محمد(ع) چه كسي را وصي خود قرارداده است؟ او را به قتل برسان. او پس از چندي نامه نوشت كه «جعفر»(ع) پنج نفر را وصي خود قرارداده است. اول خود جناب خليفه! دوم من فرماندار مدينه! سوم پسرش موسي، چهارم پسر ديگرش عبدالله، پنجم همسرش حميده. منصور از كيفيت اين وصيت در تعجب و حيرت فرو رفت كه چه كند؟ اينها را كه نمي شود كشت! معلوم شد كه امام با اين وصيت نقشه خائنانه او را نقش بر آب كرده و در عين حال وصي خود را كه امام موسي بن جعفر كاظم(ع) است مشخص فرموده اند و اهل بصيرت پي بردند كه منصور و محمدبن سليمان به طور مسلم منظور امام نبوده اند؛ حميده، همسرشان نيز زن است و عبدالله فرزندشان را هم مي دانستند كه صلاحيت امامت ندارند. مطمئن شدند كه امام پس از آن حضرت، امام موسي بن جعفركاظم(ع) است. (1)

1- صفير هدايت، 43، توبه، آيت الله ضياءآبادي

 



پيوند دوستي

پرسش:
از آنجا كه محيط رفاقتي يكي از مهم ترين مولفه هاي تكوين شخصيت هر فردي به حساب مي آيد، آموزه هاي اسلامي چه كساني را براي محيط رفاقتي و دوستي انسان پيشنهاد و تاكيد مي كند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تاكيد بر اينكه مهم ترين ركن شخصيت هر فردي براساس جاذبه و دافعه او مورد ارزيابي قرار مي گيرد و دراين رابطه براساس آموزه هاي اسلامي محبوبان واقعي انسان را شامل: 1- خداوند 2- معصومين(ع) 3- علما و هاديان خير 4- كسي كه ديدنش ما را به ياد خدا مي اندازد، بيان كرديم. اينك در ادامه بخش پاياني مطلب را پي مي گيريم.
5- آنان كه خداوند نعمت خود را بر آنان تمام كرده است.
خداوند در قرآن كريم(نساء- 69) درباره كساني كه نعمت خود را بر آنان تمام كرده مي فرمايد: «كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند (در روز رستاخيز) همنشين كساني خواهد بود كه خداوند نعمت خود را بر آنها تمام كرده است. و همان طور كه در سوره حمد، بيان شده است كساني كه مشمول اين نعمتند، همواره در جاده مستقيم گام برمي دارند و كوچك ترين انحراف و گمراهي ندارند. پس در توضيح اين جمله اشاره به چهار طايقه كرده مي فرمايد: از پيامبران صديقان، شهداء و صالحان. در پايان آيه مي فرمايد: آنها رفيق هاي خوبي هستند از آيه فوق اين حقيقت به روشني استفاده مي شود كه موضوع معاشران خوب و هم نشين هاي باارزش به قدري اهميت دارد كه حتي در عالم آخرت براي تكميل نعمت هاي بهشتي، اين نعمت بزرگ به مطيعان ارزاني مي گردد.
6- خويشاوندان
در آموزه هاي اسلامي ارتباط و دوستي با خويشاوندان تحت عنوان صله رحم مطرح شده است، ابوبصير مي گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا انسان مي تواند با خويشاوندي كه مذهب را نمي شناسد قطع رابطه كند؟ حضرت فرمودند: نبايد با او قطع رابطه كنيد. (ميزان الحكمه، ج4، ص 2017)
همچنين آن حضرت مي فرمايد: هر كس دوست دارد روزيش زياد شود و مرگش به تاخير بيفتد، صله رحم كند. (تحف العقول، ص 309) و در بياني ديگر مي فرمايد: صله رحم خانه ها را آباد و عمرها را زياد مي كند، هر چند به جا آورندگان صله رحم از نيكان نباشند. (ميزان الحكم، ج4، ص 2016). امام هادي در بيان اهميت و جايگاه صله رحم مي فرمايد: چه بسا شخصي كه مدت عمرش مثلا سه سال مقدر شده باشد ولي به خاطر صله رحم و پيوند با خويشاوندانش خداوند عمرش را به 33 سال برساند، و چه بسا كسي كه مدت عمرش 33 سال مقدر شده ولي به خاطر آزردن خويشاوندان و قطع رحم، خداوند عمرش را به3 سال برساند. (مسند امام هادي(ع)، ص 302)
7- كسي كه در حالت خشم از عدالت خارج نشود
امام صادق(ع) در اين زمينه مي فرمايد: كسي كه سه بار عليه تو خشمگين شده و درباره تو سخن ناروايي نگفته او را دوست خود برگزين. (تحف العقول، ص 387)

 



حب خدا پشتوانه سالك الي الله

پشتوانه هجرت در آغاز «خوف و رجا» است؛ همان خوف و رجايي كه موجب مي شود مهاجر و مسافر اين سير معنوي، ترك محرمات و اتيان به واجبات و به طور كلي اطاعت خداوند كند. بعد كه دل آماده شد، يعني وقتي مقداري از تعلقاتش به ماديت كاسته شد، مقصد حركت- يعني الله تعالي- جلوه اي در دل او مي كند. اين جلوه الهي منشأ محبت مهاجر به مقصد مي شود و موجب مي شود كه مرتبه اي از «حب خدا» در دل او پيدا شود. همين حب به خدا پشتوانه مي شود براي گام هاي بعدي و به تدريج ارتياض ها براي مهاجر آسان تر مي شود و تعلقات را راحت تر قطع مي كند و به تدريج از مقامي به مقام ديگري پيش مي رود و از منزلي به منزل ديگري كوچ مي كند. به هر منزل و مقامي كه مي رسد، آن منزل جلوه خاص خودش را دارد و آنجا حب او به خدا تشديد مي شود و از فشارها كاسته مي گردد. يعني اينها باهم رابطه مستقيم دارند. مهاجر در وادي محبت قرار مي گيرد و پشتوانه هجرتش محبت مي شود، محبت هم در جريان سيري كه مهاجر مي كند تشديد مي شود، و هرچه محبت شديدتر مي شود، فشار رياضت ها كمتر مي شود. (1)

1- سلوك عاشورايي، منزل سوم، هجرت مهاجرت، آيت الله شيخ مجتبي تهراني، ص139

 



(به مناسبت سوم صفر ميلاد خجسته امام پنجم هدايت)
امام باقر(ع) و بازگشت مرجعيت ديني به اهل بيت(ع)

احسان رضازاده
هر يك از امامان (ع) نقشي خاص در هدايت و معرفي سبك زندگي اسلامي ايفا كردند. نقش هاي آنان مكمل نقش هاي يكديگر است. آنان اسوه هاي كاملي هستند كه مي توان با توجه به شرايط متغير زندگي هر شخص و جامعه، دستور و راهكارهاي در ميان زندگي آنان جست.
مجموعه متراكم بيش از شش هزار آيه و صدهزار حديث و روايت در بيش از يك صدمجلد، چيزي را كم نگذاشته است و هر كس و هر جامعه اي با هر روحيه و شرايط زندگي مي تواند سبك مناسب زندگي و راه راست خدايي و رباني شدن را بيابد و به سعادت لقاء الله برسد و زندگي دنيوي و اخروي او سرشار از آرامش و آسايش شود.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نقش امام باقر(ع) در تبيين راه راست و بازگرداندن مرجعيت ديني به اهل بيت(ع) و اسوه قرار گرفتن ايشان در اين حوزه وعرصه را براساس آموزه هاي وحياني قرآن و اسلام روشن سازد.
مقامات اهل بيت(ع) براساس آموزه هاي قرآني
اهل بيت(ع) به معناي اهل بيت رسول الله(ص) كساني هستند كه ما از آنان به عنوان معصوم(ع) براساس آيه 33 سوره احزاب ياد مي كنيم. براساس آموزه هاي قرآني و روايي، چهارده معصوم(ص) از امت آخر الزمان كساني هستند كه مسئوليت هاي خاصي را به عهده دارند.
مطابق آيات و روايات، در مقام نفسي، تفاوتي ميان هر يك از آنان با ديگري نيست و چهارده معصوم(ع) يك نفس به شمار مي روند. از اين رو خداوند به صراحت در آيه 61 سوره آل عمران از اميرمؤمنان علي(ع) به عنوان نفس پيامبر(ص) ياد مي كند.
پيامبر(ص) نيز بارها به اشكال گوناگون و ادبيات و تعابير مختلف از مقام يگانگي و يكتايي خود با اهل بيت(ع) سخن گفته است. از جمله اينكه در مقام قدسي، نور ايشان و نور علي(ع) يكتا و يگانه است؛ و يا اينكه «فاطمه (س) بضعه مني» و جگرگوشه من است؛ و يا «حسين مني و انا من حسين» و مانند آن از مواردي است كه بر اين يكتايي و يگانگي وجودات مطهر آنان در مراتب قدسي تاكيد مي كند.
پيامبر(ص) در روايت ديگري كه متواتر از اهل اسلام است، بر امامت دوازده نفر از فرزندان خويش تاكيد مي كند و آنان را جانشينان به حق خود در ميان مردم پس از خود معرفي مي كند. از نظر حضرت، اين دوازده تن همانند اوصياي پيامبران ديگر هستند و ولايت و اطاعت از آنان واجب است.
خداوند در قرآن به صراحت در آيه 95 سوره نساء از وجوب اطاعت از ايشان همانند اطاعت از خود و پيامبر(ص) سخن مي گويد و فرمان مي دهد: «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم؛ خدا و رسول و صاحبان امري را كه از ميان خود شماست اطاعت كنيد.»
در روايات متواتري اين معنا به اثبات رسيده است كه مصداق اتم و اكمل اين اولي الامر همان امامان(ع) از اهل بيت پيامبر(ص) مي باشند.
در آيات ديگري نيز مقاماتي براي رسول الله (ص) و امامان معصوم(ع) بيان شده كه از مهمترين اين مقامات، مرجعين ديني، مرجعيت سياسي و قضايي است. به اين معنا كه همه مقاماتي كه خداوند براي پيامبر(ص) بيان كرده براي اوصياء و خلفاي به حق ايشان يعني امامان معصوم(ع) اثبات مي شود.
از نظر آموزه هاي قرآني، خلافت و جانشيني امامان معصوم(ع) همانند خلافت و جانشيني انسان كامل از خداوند است. براساس اين آموزه ها، هر آن چيزي را كه خداوند به طور ذاتي دارا مي باشد، به حكم عرضي و مظهريت، انسان كامل داراست و انسان كامل، مظهر اكمل و اتم همه اسماء و صفات الهي است كه به انسان تعليم داده شده است. (بقره، آيه 13) از اين رو متاله (يعني انساني كه خدايي شده) مظهر ربوبيت الهي نيز مي باشد و در مقام خلافت الهي قرار مي گيرد و همه موجودات هستي از فرشتگان مقرب و كروبي گرفته تا پست ترين موجودات مي بايست تحت تسخير تكويني و ولايت الهي انسان كامل باشند و بر او سجده اطاعت برند و هرگونه تمرد و طغياني از اين حكم به معناي كفر به خدا و ولايت اوست كه مجازات سقوط و لعن دارد. (بقره، آيات 03 تا 43)
خداوند در توبيخ و سرزنش ابليس به سبب تمرد و طغيان از سجده بر آدم(ع) به او يادآور مي شود كه تنها انوار امامان معصوم(ع) هستند كه بر حضرت آدم(ع) سجده نمي برند؛ زيرا آنان در مقام عليين و از عاليين هستند (ص، آيه 57) و از اطاعت و سجده بر حضرت آدم(ع) معاف مي باشند؛ زيرا اين انوار قدسي كلمات تامات وجودي هستند كه بر همه موجودات هستي شرافت دارند و اشرف آفريده هاي الهي مي باشند و آنان در مقامي قرار گرفته اند كه گويي هيچ فاصله اي ميان ايشان و خدا نيست و در تدني و تدلي تا آنجا رفته اند كه «قاب قوسين او ادني» است. خداوند خود در اين باره گزارش مي كند: ثم دني فتدلي فكان قاب قوسين او ادني (نجم، آيات 8 و 9)
ابوسعيد خدري مي گويد: با عده اي از اصحاب در حضور رسول خدا(ص) نشسته بوديم كه مردي از راه رسيد و گفت: اي رسول خدا توضيح بده كه منظور از عالين در اين آيه چه كساني هستند: «استكبرت ام كنت من العالين؛ خداوند به ابليس فرمود: چرا بر آدم سجده نكردي؟ تكبر كردي يا از عالين (برترين ها) بودي؟
رسول خدا فرمود: «دو هزار سال پيش از آن كه خداوند آدم را بيافريند، من و علي و فاطمه و حسن و حسين در سراپرده عرش، او را تسبيح مي كرديم و فرشتگان نيز به دليل تسبيح ما خداوند را تسبيح مي كردند.
زماني كه خداوند آدم را آفريد، فرشتگان را امر كرد كه براي او سجده كنند ولي به ما فرمان سجده نداد. همه فرشتگان سجده كردند جز ابليس كه خودداري كرد و سجده نكرد. در اين هنگام خداوند متعال به او فرمود: «استكبرت ام كنت من العالين؛ تكبر كردي يا از عالين (برترين ها) بودي؟ يعني از پنج نفري كه نام هايشان در سراپرده عرش نوشته شده است.»
آن گاه رسول خدا افزود: «ما در خدا هستيم كه تنها از آن مي توان به خدا رسيد. هدايت شدگان با ما هدايت مي يابند؛ هر كس ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست مي دارد و در بهشت جايش مي دهد و هر كس ما را دشمن بدارد خداوند او را دشمن مي دارد و در دوزخ مي افكند؛ و فقط كساني كه نسل شان پاك است، دوستدار مايند.» (بحارالانوار، ج 93، ص 306، حديث 120)
حقوق امامان(ع) و وظايف ما
براساس آموزه هاي قرآني اين كلمات تامات الهي كه شافع حضرت آدم(ع) نيز شدند (بقره، آيه 73) داراي همان مقامات و حقوقي هستند كه براي پيامبر(ص) است. تنها تفاوتي كه ميان ايشان(ع) و پيامبر(ص) است آن كه بر ايشان وحي تشريعي نمي رسد؛ زيرا با وفات حضرت محمد(ص) ختم رسالت تشريعي شده است. (احزاب، آيه 04) هرچند كه حضرت اميرمؤمنان علي(ع) در هنگام نزول وحي همه چيز را مي ديد و مي شنيد. خود آن حضرت(ع) در نهج البلاغه اين مطلب را نقل مي كند و تأييد پيامبر(ص) را نيز مي آورد: پيامبر(ص) چند ماه از سال را در غار حرا مي گذراند، تنها من او را مشاهده مي كردم و كسي جز من او را نمي ديد، در آن روزها، در هيچ خانه اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا كه خديجه هم در آن بود و من سومين آنان بودم.
من نور وحي و رسالت را مي ديدم و بوي نبوت را مي بوييدم. من هنگامي كه وحي بر پيامبر فرود مي آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم اي رسول خدا، اين ناله كيست؟ گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد. تو آنچه را من مي شنوم، مي شنوي و آنچه را كه من مي بينم، مي بيني، جز اين كه تو پيامبر نيستي، بلكه وزير من بوده و به راه خير مي روي». (نهج البلاغه، ترجمه دشتي، ص 399؛ و نيز شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج 31، ص 208)
بر اين اساس حضرت علي(ع) به عنوان خليفه و وزير پيامبر (ص) همه ويژگي ها و نيز مقامات و مناصب پيامبري جز رسالت تشريعي را به عهده دارد و هنگامي كه خلافت وي غصب مي شود، همانند حضرت هارون(ع) خطاب به قبر پيامبر(ص) كلام هارون(ع) را مي خواند و مي فرمايد: ان القوم استضعفوني و كادوا يقتلونني فلا تشمت بي الاعداء و لا تجعلني مع القوم الظالمين (اعراف، آيه 150؛ و نيز الاختصاص، ص 186)
براساس آموزه هاي قرآني از حقوق اهل بيت(ع) و وظيفه ما در برابر ايشان امور چندي است كه مهم ترين آنها، شناخت و معرفت نسبت به مقام و منزلت ايشان، دلسپردگي و مودت و محبت آنان (شوري، آيه 32)، سرسپردگي و اطاعت از آنان (نساء، آيه 95) و شيعه و پيرو واقعي بودن چون حضرت ابراهيم(ع) است (صافات، آيه 38)به گونه اي كه آنان را اسوه تمام و كمال دانسته و همه زندگي خود را برساس آنان تنظيم كنيم و طابق النعل بالنعل گام در گام آنان بنهيم و در شادي آنان شاد و در عزاي آنان عزادار باشيم. (خصال شيخ صدوق ج 2 ص 635، بحارالانوار ج 01 ص 114؛ غررالحكم، ج 1، ص 235 و روايات ديگر)
بنابراين، از حقوق آنان و وظايف ما، مراجعه به ايشان در همه امور زندگي دنيايي و اخروي است. پس دين و دنيا را مي بايست از ايشان بگيريم و مسايل خود رابا آنان در ميان گذاريم؛ چرا كه ايشان اسوه كامل و نيك براي همه بشريت هستند. (احزاب، آيه 12) ولذا در مسايل دنيوي و اخروي بايد به ايشان مراجعه كرده و از ايشان بپرسيم كه اينان اهل الذكر هستند (نحل، آيه 34)؛ چه ذكر را پيامبر(ص) بدانيم كه آنها اهل بيت همان پيامبر(ص) هستند يا ذكر را قرآن بدانيم كه ايشان همان اهل ذكر و راسخون در علم مي باشند. (آل عمران، آيه 7)
امام باقر (ع) و بازگشت به مرجعيت ديني
پس از غصب خلافت ظاهري از سوي منافقان قديم و جديد و مظلوم واقع شدن حضرت اميرمومنان علي(ع) همانند هارون(ع)، دولت غاصب تلاش كرد تا در يك فرآيندي مرجعيت علمي را همانند مرجعيت سياسي و قضايي از اهل بيت سلب كند.
از اين رو تلاش جدي صورت گرفت كه روايات ثبت و ضبط نشود و قرآن بي زبان و صامت بماند؛ زيرا قرآن صامت به سبب داشتن متشابهات (آل عمران، آيه 7) و بطون از اين قابليت برخوردار بود كه هرگونه تفسير و تبيين شود؛ در حالي كه براساس آموزه هاي قرآني، قرآن تنها بخشي از حقيقت اسلام است؛ و آن مقومي دارد كه پيامبر(ص) و اولوالامر است؛ زيرا به تفسير و تبيين آنان است كه معناي واقعي را مي يابد و آيات متشابه به محكم تبديل مي شود.لذا اطاعت خدا همان اطاعت از پيامبر(ص) و اولوالامر (نساء، آيه 95) دانسته شده است.
قرآن صامت بي قرآن ناطق يعني اولوالامر(ع)، ساكت است و مي توان آن را به شكلي درآورد.
اصولا فهم قرآن نيازمند آن است كه به مخاطب اصلي آن مراجعه شود؛ زيرا در قرآن كليات آمده است و اينكه چگونه نماز بخوانيم و روزه بگيريم و حج بگزاريم و كشور را مديريت كنيم و قضاوت و عدالت را بر پا داريم، نيازمند مفسر و مبين است.
از سوي ديگر، در قرآن آياتي است كه تنها مخاطب آن، مطالب آن را مي فهمد. مثلا در آيه 282 سوره بقره آمده است: واتقوا الله و يعلمكم الله؛ تقواي الهي پيشه گيرد و خداوند به شما تعليم مي دهد. در اين آيه با واو تعليم الهي بيان مي شود؛ اين بيانگر آن است كه امور ديگر نيز در تقواي الهي انسان پديد مي آيد كه بيان نشده و تنها تعليم الهي بيان مي شود كه يكي از آثار تقواي الهي است آنچه در اينجا نهان و مخفي شده را تنها مخاطبان اصلي قرآن يعني پيامبر(ص) و اولوالامر(ع) مي فهمند.
جلوگيري از ثبت و ضبط احاديث اين امكان را به غاصبان و طاغوتيان مي داد تا سنت و عترت را از دايره مديريت جامعه اسلامي بيرون رانند؛ زيرا سنت، تفسير كننده آيات و تبيين گرمقامات عترت بود. از اين رو پيامبر(ص) هشدار مي دهد كه عترت را رها نكنيد؛ زيرا قرآن بي عترت، ناطق نيست و نمي تواند شما را در مسير راست نگه دارد؛ چرا كه قرآن نيز مقومي چون اولوالامر دارد كه آن را به استنطاق و نطق درآورد و مسايل را چنان كه هست براساس آموزه هاي قرآني تبيين كند و مردم را در راه راست نگه دارد و از گمراهي حفظ كند. (صحيح البخاري، ج 4، ص 13- باب دعاء النبي الي الاسلام و النبوه ؛ صحيح البخاري، ج 1، ص 63- 73- كتاب العلم؛ ج 3، ص 1155، باب اخراج اليهود من جزيره العرب؛ صحيح البخاري، ج 5، ص 731، باب مرض النبي و وفاته؛ صحيح مسلم- ج 5- ص57- باب ترك الوصيه ... (... لاتضلوا بعدي)؛ صحيح البخاري، ج 8، ص 061، باب قول النبي لاتسألوا اهل الكتاب عن شيء؛ مسند احمد- الامام احمدبن حنبل- ج 1- ص 423- مسند عبدالله بن العباس؛ السنن الكبري- النسائي- ج 4- ص 063- قول المريض قوموا عني؛ صحيح البخاري، ج 7، ص 9؛ صحيح مسلم- ج 5- ص 67- باب ترك الوصيه ...؛ سنن ترمذي، ج 4، ص 803، ابواب تفسير القرآن، باب و من سوره النساء)
ممنوع كنندگان ثبت و ضبط احاديث، گام بلندي براي حذف عترت حتي از مرجعيت ديني برداشتند. اين گونه است كه به جاي مراجعه به اهل الذكر و راسخون في العلم (آل عمران، آيه 7) به كساني مراجعه مي كنند كه خود چيزي ندارند چه رسد كه بتوانند از باطن قرآن استنطاق كنند. بر طبق سخن اميرمومنان(ع) عام و خاص، مطلق و مقيد، ناسخ و منسوخ، مجمل و مبهم قرآن را نمي شناسند ولي مفسر قرآن و مبين احكام و معارف آن مي شوند.
دراين دوره است كه مرجعيت ديني به دست گروهي از اهل كتاب به ويژه يهوديان به ظاهر مسلمان مي افتد و افكار غيراسلامي و التقاطي يعني اسرائيليات، تمام فكر و فرهنگ اسلامي را تغيير مي دهد و تهاجم گسترده اي از سوي يهوديان و مسيحيان عليه فرهنگ اسلامي صورت مي گيرد و مفاهيم و احكام و معارف اسلامي دستخوش دگرگوني بزرگي مي شوند و جبرگرايي و مانند آن بر اذهان و افكار مردم حاكم مي گردد.
اميرمومنان علي(ع) مي داند كه مشكل اساسي در از دست رفتن حاكميت سياسي است؛ زيرا قدرت سياسي، افكار مردم را به دست مي گيرد و آنان را به هر سمتي مي راند كه مي خواهد؛ زيرا الناس علي دين ملوكهم؛ مردمان بردين حاكمان خويش هستند.
شايد مهمترين مبارزه براي بازگرداندن حاكميت سياسي از سوي اميرمومنان علي (ع)، امام حسن(ع) و امام حسين (ع) انجام شد؛ ولي از آن جايي كه مردم اصولا اهل بيت (ع) را كنار گذاشته بودند، هيچ فايده اي نداشت.
امام حسين (ع) شايد بزرگ جانفشاني را براي به دست آوردن حاكميت سياسي انجام داد؛ زيرا بازگرداندن حاكميت سياسي زمينه ساز بازگشت حاكميت هاي ديگر به اهل بيت(ع) بود. براي اينكه مردم از حق طبيعي و الهي اهل بيت (ع) درحوزه حاكميت سياسي آگاه شوند و از خواب خوش و طولاني بيدار گردند، با عاشورا طومار حاكميت طاغوتي را زد و گروهي از مردم دانستند كه حاكميت از آن اهل بيت (ع) است.
تلاش امام حسين (ع) موجب شد كه دشمن به شدت ضربه سهمگين بخورد به گونه اي كه ديگر نتوانست حاكميت شرعي خود را اثبات كند و حتي اهل سنت، حاكميت را به دو دسته راشدين و غير راشدين تقسيم كردند تا ضمن توجيه حكومت سه نفر نخست، از وضعيت بغرنج سياسي بيرون آيند.
امام حسين(ع) اين انديشه را زنده كرد كه حاكميت سياسي از آن اهل بيت (ع) است و هر كسي ديگر غاصب اين مقام و منزلت الهي است. از اين رو قيام ها عليه دولت هاي ديگر همواره شكل گرفت و هرگز دولت هاي پس از امام حسين (ع) رنگ آسايش سياسي و امنيت را نديدند، زيرا مشروعيت سياسي آنان مخدوش شده بود.
پس از اين دوره است كه فشار سختي بر امام سجاد (ع) اعمال مي شود؛ زيرا ايشان مي كوشد تا نوع ديگري از مرجعيت را به اهل بيت(ع) بازگرداند. ايشان تلاش مي كرد كه به عنوان مرجع روحي و معنوي مردمان درآيد. اين گونه است كه دعاهاي عرفاني آن حضرت (ع) و جنبه عطوفت و مهرباني وي موجب مي شود كه ملجا و ماواي همه دل شكسته گان شود.
اقدام ديگري كه مي بايست صورت گيرد، بازگرداندن مرجعيت علمي و ديني به اهل بيت (ع) بود.
اين مهم را امام باقر(ع) و فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق (ع) انجام دادند.
با تشكيكي كه درمشروعيت الهي و قانوني دولت ها با شهادت امام حسين (ع) و قيام ايشان و احيا و اصلاح امت انجام گرفت، امت دريافته بود كه مرجعيت سياسي از آن اهل بيت است.
از اين رو همه قيام ها حتي در دوره امام سجاد به يكي از اعضاي اهل بيت (ع) باز مي گشت و بر محور آنان بود، هرچند كه در انتخاب شخص باز به بيراهه مي رفتند و به خانه زيدبن علي (ع) يا يحيي بن زيد بن علي (ع) و مانند آن مراجعه مي كردند.
كمبود ياوران راستين
در زمان امام صادق(ع) بزرگترين قيام ها براي بازگشت حاكميت سياسي به اهل بيت (ع) انجام گرفت و حتي ابومسلم خراساني پيشنهاد مي دهد كه امام صادق (ع) عهده دار خلافت شود؛ هرچند كه آن حضرت (ع)، به عللي آن را نپـذيرفت، زيرا هنوز شرايط براي پذيرش مقامات اهل بيت(ع) فراهم نشده بود و مردم مي بايست اهل بيت (ع) را در همه چيز چون پيامبر(ص) اطاعت كنند و اطاعت نصف و نيمه درحوزه عمل سياسي كفايت نمي كند. مردم مي بايست بپذيرند كه اهل بيت (ع)همانند پيامبر(ص) اولي از جان خودشان است (احزاب، آيه 6) و از اهل بيت (ع) به طور مطلق و بي چون و چرا اطاعت كنند؛ چنان كه يكي از ياران حضرت (ع) اين گونه بي چون و چرا به درون آتش تنور مي رود.
شخصي به نام سهل به امام صادق (ع) عرض كرد: چرا نشسته اي با اين كه صدهزار شمشير زن يار و ياور داري.
امام صادق دستور داد در تنور خانه آتش افروختند آن گاه به سهل فرمود: به درون آتش تنور برو و در آتش بنشين.
سهل عرض كرد: اي آقاي من مرا در آتش نسوزان مرا رها كن تا من نيز حرفم را پس بگيرم.
امام فرمود: تو را رها ساختم.
در همين هنگام هارون مكي كه يكي از ياران راستين امام صادق(ع) بود وارد شد. امام به او فرمود: برو در درون آتش تنور بنشين.
او بي درنگ رفت و در درون آتش نشست.
امام صادق درباره اوضاع خراسان با سهل به گفت وگو پرداخت به گونه اي كه گويا در خراسان بوده و همه اوضاع آنجا را از نزديك ديده است.
سپس به سهل خراساني فرمود: برخيز و ببين چه كسي در ميان تنور آتش است.
او برخاست و كنار تنور آمد ديد هارون مكي چهار زانو در ميان آتش نشسته است.
امام به سهل فرمود: در خراسان چند نفر مانند اين شخص هست.
سهل گفت: سوگند به خدا حتي يك نفر مثل اين شخص نيست.
امام صادق(ع) فرمود من خروج و قيام نمي كنم در زماني كه (حتي) پنج نفر يار راستين براي ما پيدا نشود ما به وقت قيام آگاه تر هستيم. (سفينه البحار، ج2، ص417).
به هر حال، با تلاش هاي امامان پيشين مرجعيت سياسي اهل بيت(ع) به گونه اي براي مردم حل شده بود، ولي اين مرجعيت سياسي به تنهايي كفايت نمي كند، زيرا مي بايست اهل بيت(ع) به عنوان مرجع كل و اسوه تمام و كامل شناخته مي شدند و به آنان مراجعه مي شد، چنان كه به پيامبر(ص) به اين عنوان مراجعه مي شد.
براين اساس امام باقر(ع) گام بزرگ ديگري را برمي دارد تا اين مهم تحقق يابد. آن حضرت(ع) با طرح مسايل و معارف علمي و قرآني، مرجعيت علمي و ديني را به اهل بيت(ع) باز مي گرداند به گونه اي كه همگان حتي منابع علمي اهل سنت و رهبران آنان نيازمند اهل بيت(ع) مي شوند و براي شاگردي به در خانه ايشان مي آيند. اين گونه است كه همه امامان چهارگانه اهل سنت به گونه اي شاگردان اهل بيت(ع) مي شوند هر چند كه خودسري هايي نيز دارند. ابوحنيفه امام مذهب حنفي مي گويد كه اگر دو سال تحصيل در نزد امام صادق(ع) نبود من هلاك شده بودم.
امام باقر(ع) را به باقرالعلوم بعدالنبيين مي شناسند، زيرا او علم را همانند شكافنده زمين شكافت و بذر علم را براي مردم بيرون آورد و نشان داد. او اين گونه مرجعيت علمي را به اهل بيت(ع) بازگرداند.
فرزندش در ادامه تلاش كرد تابخش هاي ديگر ناگفته از مرجعيت اهل بيت(ع) را در حوزه اعتقادي، عرفاني و مانند آن بيان كند. به طوري كه اهل عرفان و تصوف خود را جيره خوار خرمن ايشان مي دانند و همه مذاهب و نحله هاي عرفاني و صوفي خود را به ايشان متصل مي كنند. با نگاهي به كتاب تذكره الاولياي عطار نيشابوري مي توان اين مرجعيت را دريافت.
امام صادق(ع) چنان حقيقت مقامات اهل بيت(ع) را آشكار ساخت كه ديگر كسي نتواند در هيچ علمي خود را برتر از ايشان و اهل بيت(ع) معرفي كند. همه علوم از ايشان سرچشمه مي گيرد و اين گونه است كه شاگردان مكتب ايشان و پدرشان، همواره به عنوان بنيانگذاران علوم مختلف چون اصول فقه، جبر و رياضيات، فلسفه اسلامي، كلام اسلامي، فقه استدلالي، مفسران عقل گرا و تحليلي، جامعه شناسي و روان شناسي و مانند آن شناخته مي شوند.
پس از ايشان امامان ديگر از اهل بيت(ع) تلاش كردند تا وجوه ديگر و مقامات و منازل اهل بيت(ع) را به مردم بشناسانند و بدين ترتيب فرصت براي بازگشت به سوي اهل بيت(ع) در جهان امروز فراهم آمده است و مردم تشنه معارف اهل بيت(ع) و بازگشت آنان براي مديريت جهاني هستند و در انتظار منجي عدالت پرور روز شماري مي كنند.

 



ديدگاه

انس با قرآن ضامن سعادت و نجات
آيت الله مكارم شيرازي:
امام علي(ع) در حديثي مي فرمايند كه قرآن، بهار دلها و چشمه جوشان علم است و مجالست و انس با اين كلام الهي سعادت و نجات آدمي را تضمين مي كند.
...بنده از ابتداي عمر، اين توفيق را داشتم كه با قرآن مانوس باشم به طوري كه پس از 15سال كار بر روي تفسير نمونه، تفسير موضوعي قرآن را شروع كردم؛ به عنوان كسي كه مقيد هستم روزانه دست كم دو بار در صبحگاهان و نيز پس از نماز مغرب، قرآن بخوانم بايد بگويم كه هر بار نكته و مطلب جديدي از اين كتاب آسماني دريافت مي كنم1.
جايگاه قناعت در نظام اقتصادي
انسان بايد به اندازه نياز زندگي دنبال فعاليت باشد، اما حرص در جمع آوري مال حلال نداشته باشد كه اين ضد اخلاق است... اگر در يك كشور قناعت باشد، امكان اختلاس سه هزار ميلياردي نمي باشد و در كشوري مانند آمريكا يك درصد مردم آن نمي توانند عمده ثروت را در اختيار بگيرند و 99درصد در فقر باشند2.
خطر اختلاف و نقشه هاي شوم دشمن
گاهي در گوشه و كنار و در آستانه انتخابات زمزمه اختلاف طرفداران نظام به گوش مي رسد، بايد اختلافات را كنار گذاشت و مراقب نقشه شوم دشمن بود...
دشمن نقشه كشيده كه كشورهاي خاورميانه را يكي پس از ديگري بشكند، ابتدا سراغ سوريه رفته اند كه اگر موفق شوند، سپس سراغ مقاومت لبنان و بعد حكومت اسلامي شكل گرفته در عراق، بروند و پس از آن سراغ ما بيايند3.
نياز به فقه حكومتي مدون
آيت الله جوادي آملي:
ما امروز در نظام پربركتي زندگي مي كنيم كه يك فقه حكومتي مي خواهد و اين هم مسبوق به داشتن فقه و اصول حكومتي مدون است؛ مادامي كه ما اصول حكومتي مدون نداشته باشيم، فقه حكومتي مدون نخواهيم داشت.
... بحث از اين كه رأي مردم تا به كجاست و تا چه اندازه حجت است؛ اين كه چگونه رأي گرفتن از مردم حجت است و از اين دست مسائل، اين ها را بايد حوزه هاي علميه مطرح و عرضه كنند4.
لزوم استفاده از اشعار فاخر در عرصه مداحي
آيت الله مصباح يزدي:
برخي از افراد در عرصه مداحي، مرثيه سرايي و... به شعرخواني و شعرگويي اشعاري را قرائت مي كنند كه از لحاظ محتوايي و فني در سطح پاييني قرار دارد و گاهي هم كه اين اشعار از صدا و سيما پخش مي شود، انسان شرمنده مي شود كه چرا اين اشعار در كشوري كه حكومت و مذهب آن منتسب به اهل بيت(ع) است، پخش مي شود.
... اگر مي خواهيد از اين طريق نان بخوريد، كار خوب انجام دهيد؛ شما كه براي مداحي خود پول مي گيريد، حداقل ساعتي هم براي تهيه اشعار خود زمان صرف كنيد5.
جايگاه و حقيقت توسل به اهل بيت(ع)
توسل به ائمه اطهار(ع) به معني ارتباط روحي با آنهاست. ما بايد بدانيم كه هرآنچه خير به ما مي رسد، به بركت وجود اهل بيت(ع) است و هر نيازي كه از ما برداشته مي شود، به دست آنها است... اين كه ما ارتباط خود را با اهل بيت(ع) قطع كنيم و يا آن را در ذكر مصيبت محدود كنيم، خودمان متضرر مي شويم.
... افرادي كه از نظر معنوي به جايي مي رسند، انسان هايي هستند كه مراقب اجراي حكم خدا هستند، اين كار موجب مي شود تا توسل انسان به اهل بيت(ع) درست و كامل تر شود. (6)
مشكلات عرصه پژوهش
اهميت مقوله پژوهش در كشوري كه ادعاي الگودهي اسلامي دارد، بسيار ضروري به شمار مي رود... رشد پژوهش در كشور نشان از مديريت صحيح پژوهشي دارد، اما نبايد فراموش كرد كه ظرفيت هاي پژوهشي بسيار بيشتر از داشته هاي كنوني است كه بايد با برنامه ريزي هاي مدون، به بارورشدن اين ظرفيت ها بينديشيم.
... عواملي مانند موانع اجتماعي، كمبود و توزيع نامناسب امكانات و نبود انگيزه لازم در پژوهشگران موجب شده است كه همه اين ظرفيت ها به ثمر نرسد. (7)
تقدم امر به معروف بر نهي از منكر
آيت الله مظاهري:
نكته قابل توجه آن است كه درفرهنگ والاي اسلامي ابتدا سخن از امر به معروف و نهي از منكر است و اين بدان معناست كه اهتمام و فرمان به معروف ها يك اصل مقدم به شمار مي رود و همواره كارايي فزون تر و ابعاد مثبت روان شناختي و اخلاقي بيشتري را داشته و خواهد داشت. (8)
كتمان حق به وسيله باطل
حجت الاسلام قرائتي:
به باطل تكيه نكنيم، حق را با لباس باطل نپوشانيد. «ولا تلبسوا الحق بالباطل» (بقره/42) گاهي حق است با باطل قاطي مي كنند، يعني باطل است، لباس حق به آن مي پوشانند، گل رنگ است به اسم زعفران مي فروشند. مغازه اش را طوري رنگ آميزي مي كند كه مشتري كه مي آيد آن رنگ روي جنس اثر بگذارد، فكر كند اين جنس، جنس درستي است.
حضرت امير در بازار راه مي رفت ديد كسي يك جنس كنار بازار مي فروشد. دستش را زير جنس كرد. گفت: ببين آمده اي در سايه مي فروشي كه بدي جنست پيدا نباشد. برو جنست را در آفتاب بفروش كه مشتري ها بفهمند چه چيزي مي فروشي.(9)
پي نوشت ها
1-حوزه، 1/10/90
2- همان، 23/9/90
3- همان
4- همان، 24/9/90
5- همان، 30/9/90
6- همان
7- همان، 23/9/90
8- همان، 29/9/90
9- رجاء، 2/10/90

 



محبت به همسر مظهر ربوبيت الهي

¤ علي محمدخاني
شايد پيماني ارزشمندتر و مهم تر از پيمان همسري نباشد. انسان به طور طبيعي گرايش به زوج و همسر دارد؛ زيرا آرامش و آسايش را تنها مي تواند در سايه همسر تجربه كند. (روم، آيه 21، نور، آيه 32)
از پيامبر گرامي(ص) روايت است كه فرمود: «حبب الي من دنياكم ثلاث: النساء و الطيب و جعلت قره عيني في الصلاه . از دنياي شما سه چيز مورد علاقه من قرار است. زنان، عطر و نور چشم من در نماز است. (محمدبن محمدالغزالي، احياء علوم الدين، قاهره، مطبعه العثمانيه المصريه ، 3319، ج4، ص552 به نقل از نسائي از حديث انس بن مالك؛ نيز محمدباقرمجلسي، بحارالانوار، ج76، ص141. روايت هاي 8 و 9، باب 91)
هواهاي نفساني، بدترين دشمن انسان
اصولا براساس آموزه هاي اسلامي، تماميت ايمان به تماميت محبت به همسر به ويژه در ميان مردان است. مردان با محبت به زن جلوه هايي از مظهريت ربوبيت الهي را به نمايش مي گذارند؛ زيرا خداوند محبت كامل است و انسان كامل كسي است كه مظهر اين نام الهي باشد. مرد با محبت خويش به همسرش اين خدايي شدن خويش را به نمايش مي گذارد. از امام صادق(ع) روايت است كه فرمود: العبد كلما ازداد للنساء حبا ازداد في الايمان فضلا؛ هرچه محبت مرد بر زن بيشتر گردد، بر فضيلت ايمانش افزوده مي شود. (صدوق، من لايحضره الفقيه، ج3، ص152)
ازدواج موجب مي شود تا نصف ايمان حفظ شود و با كارهاي ديگر نصف ديگر حفظ مي گردد. در حقيقت حفظ نصف ايمان در انسان به ازدواج است؛ زيرا بزرگ ترين دشمن انسان هواهاي نفساني و خواسته هاي شهواني است كه تسلط خواسته ها و شهوت هاي جنسي بويژه در مردان بيش از ديگر شهوات است.اگر مردي شهوت خويش را حفظ كند، انسان متقي است؛ زيرا بزرگ ترين دشمن انسان، هواهاي نفساني است كه او را به سوي بي تقوايي مي برد و ايمان را از دل او برمي كند. كسي كه بر هواهاي نفساني تسلط يابد، بر بزرگ ترين مدعي خدايي پيروز شده و تسلط يافته است؛ چرا كه بزرگ ترين دشمن بشريت همين هواهاي نفساني است كه در درون آدمي او را وسوسه كرده و مي كوشد تا بر او تسلط يابد. از اين رو گفته اند: اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك؛ دشمن ترين دشمن تو همان نفس (هواهاي نفساني) است كه در درون توست.بسياري از انسان ها همين هواهاي نفساني خود را الهه و معبود خويش قرار مي دهند: افرأيت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم (جاثيه، آيه 32) بنابراين، اگر كسي از اين هواهاي نفساني بگذرد و بر آن تسلط يابد، ايمان واقعي را تجربه كرده و از ضلالت رهايي يافته است. در اين ميان هواهاي شهواني جنسي قوي ترين و كاركشته ترين نيرويي است كه در درون آدمي قرار دارد و هركسي پشت شهوت جنسي را به زمين بمالد، پيروز ميدان ايمان خواهدبود. از اين رو گفته شده با ازدواج مي توان اين قدرت مهارنشدني شهوت جنسي را مهار كرد و پشت آن را به خاك ماليد و با آن نصف ايمان را حفظ كرد.محبت به همسر، به سبب اينكه كمك مي كند تا مهمترين قدرت شهواني مديريت شود، موجب مي شود تا آدمي به كمال ايمان نزديك تر شود و از شرور نفس در امان ماند و احتمال گمراهي و ضلالت به شدت كاهش يابد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14