(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 12 دی 1390- شماره 20111

حقيقت اخلاق
بررسي ضرورت اهميت و چارچوب هاي فقه رسانه
جاي خالي فقه رسانه در جهان ارتباطات امروز



حقيقت اخلاق

آيت الله جوادي آملي
در بحث ها مي گويند علم و حكمت يا نظري است يا عملي. بعد حكمت نظري را مي گويند: طبيعيات است و رياضيات و الهيّات و منطقيّات و امثال ذلك. حكمت عملي را مي گويند: تهذيب نفس است و تدبير منزل و سياست كشور داري و امثال ذلك. حكمت يك علم است؛ علم ذاتاً قابل قسمت است،آيا تقسيم حكمت به حكمت نظري و حكمت عملي از سنخ مشترك لفظي است و از سنخ ترديد است يا تقسيم ؟ ما يك تقسيم داريم، يك ترديد. تقسيم اگر هست، يك مقسم مشتركي دارد، يك جامعي دارد. ترديد اگر باشد، جامعي ندارد، مقسم مشتركي ندارد؛ يا آن است يا اين. اين ترديد است كه حكمت يا حكمت نظري است يا عملي؛ يا تقسيم است ؟ اگر تقسيم است، يك مقسم مشترك داريم. آن مقسم مشترك كه علم است از مقسم مشترك معلوم بر مي خيزد؛ چون علم تابع معلوم است.
علم، حقيقتي جداي از معلوم ندارد ! علم چراغ است و معلوم را نشان مي دهد. اگر ما دو جور معلوم نداشته باشيم، دو جور علم هم نداريم. معلوم ما يا نظري است، يا عملي؛ معلوم ما حقيقت هستي است. موجود حقيقي يا به بود و نبود بر مي گردد، يا به بايد و نبايد
بر مي گردد. اگر در فن اخلاق و فقه و حقوق و مانند آن گفته
مي شود علوم اعتباري است، اين ضلع نسبت به آن ضلع اعتباري است و گرنه نسبت به جامعه امر حقيقي است. در تقسيم ها كه
مي گوييم: الموجود ا مّا ذ هن يأ و ا مّا خارجي، اين ذهني در قبال خارجي ذهني است و گرنه قسمي از اقسام حقيقت موجود است كه موجود هستي عين خارجيّت است.
ما موجود حقيقي خارجي را تقسيم مي كنيم به ذهني و خارجي. ذهن از مراتب خارج است، در برابر عين ذهني است؛ و گرنه زير مجموعه حقيقت هستي است. الموجود الحقيقيّ الخارجي كه موضوع فلسفه است، ا مّا ذ هن يّ و ا مّا خار جي؛ ما آن را داريم تقسيم مي كنيم، نه چيز دگر را ! ب القوّه و ب الف عل همين طور است و سائر تقسيمات همين طور است. الموجود الحقيقيّ ا مّا حقيقيأ و ا مّا ا عتباري. اين موجود اعتباري ق سمي از موجود حقيقي است ! چون قسمي از موجود حقيقي است، سهمي از حقيقت دارد. منتها آني كه در فلسفه بحث مي شود اين است.
تبيين حقيقت داشتن اخلاق و برهان پذيري آن
يك وقت است اخلاق ،قراردادي است كه از رسوبات قرارداد مردم است وبه آن اعتباري نيست. الآن شما مثلاً مي بينيد در بسياري از كشورها مي گويند: راننده ها بايد ازسمت راست بروند، بعضي از كشورها مي گويند: راننده بايداز دست چپ برود، اينها جزء قرارداد است. اگر اخلاق از اين سنخ باشد كه آنها مي پندارند، بله واقعيتي ندارد، به قرار داد وابسته است. امّا عدل و ظلم، حد اشياء، تعدّي از حد؛ اينها به حقيقت بر مي گردد. اينچنين نيست كه ذات أقدس له عالم وانسان را رها كرده، پيوندشان را رها كرده، گفته باشد هر جور مي خواهيد زندگي كنيد! عالم را خلق كرده، انسان را خلق كرده، پيوند اين مثلث را هم خلق كرده: نّا كلّ ش يء خلقناه ب قدر (1). فرمود: هر چيزي را كه شما بخواهيد انجام بدهيد، يك هندسه اي دارد، يك قدري دارد، يك قدري دارد، يك حساب وكتابي دارد. اگر اين است، اخلاق مي شود جزء موجودات حقيقي و اعتباري بودن آن در قياس با اين قسيم ديگر است و گرنه زير پوشش آن مقسم حقيقي است. مثل اينكه ذهني در قبال خارجي ذهني است و گرنه اثبات آن مقسم اصلي حقيقي است. اگر اين شد، كاملاً برهان پذير است.
حقيقت اخلاق و برهان پذيري آن در مكتب وحي
اخلاقي كه مسبوق است به ملاك هاي واقعي از يك سو، ملحوق به بهشت و جهنّم است از سوي ديگر؛ واقع برهان پذير است. همين شيء خارجي است كه به صورت بهشت و جهنّم در مي آيد ! همين انسان ستمگر و ستمكار است كه مي شود هيزم جهنّم. در سوره مباركه جن فرمود: و امّا القاس طون فكانوا ل جهنّم حطباً (2). ما از جاي ديگر هيزم نمي آوريم، همين ها هيزم جهنّم اند!
« حطب » يعني هيزم. يعني آيااز جاي ديگر هيزم مي آورند و آتش مي گيرند و جهنّم را مشتعل بكنند؛ يا خود ظالم هيزم است ؟!واژه قاسط از قسط(به فتح قاف وسكون سين) به معني جوراست، » ق سط »(به كسر قاف وسكون سين) به معني عدل است. ق سط را وقتي بخواهند اسم ببرند، مي گويند: مقس ط. امّافاعل قسط به معني جور،قاسط است نظير قاسطين و مار قين و ناكثين. فرمود: و امّا القاس طون فكانوا ل جهنّم حطباً، اينها هيزم اند.
اگر ظلم يك امر اعتباري باشد آدم را هيزم نمي كند! اين برهان پذير است. منتها مبادي دارد، مقدّمات دارد، نتايج دارد؛ بايد مشخص بشود كه اين واقعاً آنطور است، مثل طب! اگر طب به ما گفت اين شيء بعداً باعث سوخت و سوز است و انسان را مي سوزاند، درجه حرارت را بالا مي برد، تب انسان بالا مي آيد، و بدن داغ مي شود؛ اينكه اعتبار نيست، اين حقيقت است! منتها طب روحاني مي گويد: آقا ! وسيله سوخت و سوز خودتي، آن ماده تي ا ن تي انفجاري هم از درون خودت در مي آيد، خودت خودت را گر مي دهي !! يك عدّه مي شوند وقود النّار (3) اينهائي كه وقود النّارند، « وقود » يعني ما يوقد ب ه النّار.به آن مواد تي ا ن تي يا چيزهاي ديگري كه به وسيله آن هيزم ها گر مي گيرند مي گويند ( وقود ). يك عدّه كه رهبران ظلمند كدأب آل ف رعون (4)، اينها وقود النّارند. يك عدّه هيزم اند ! اينها كه وقود النّارند، خودشان مشتعل
مي شوند؛ روي شعله اينها ديگران هم مي سوزند. يك عدّه اي كه به دنبال اينها راه افتادند، مي شوند هيزم جهنّم. يك عدّه كه خودشان ائمه كفرند، ديگران را مي سوزانند. آيا اين برهان پذير نيست ؟ آيااين امر اعتباري است ؟!
بنابراين حقيقت اخلاق از منظر دين به 3 رشته علمي حكمت نظري بر مي گردد. يعني انسان خودش را زنده مي كند، يك؛ سالم نگه مي دارد و از بيماري نجات مي دهد،دو؛ بعد در صلابت و استحكام خود و در هنر و زيبائي خودش مي كوشد. خيلي دلمان مي خواهد بهتر از يوسف بشويم، ممكن است از يوسف زيباتر محشور بشويم، اين هيچ ا ستبعادي ندارد. حالا ما نشديم، انبياء الهي مي شوند، وجود مبارك اهل بيت (عليهم السّلام) مي شوند؛ اينها زيباتر از يوسف محشور مي شوند. اين را خود آدم بايد بسازد! بنابراين يك چنين علمي كه از 3 حقيقت خبر مي دهد، نمي تواند اعتباري باشد.
رابطه مفاهيم دانشي با معارف ارزشي
مطلب ديگر اينكه: آيا ما از بود و نبود به بايد و نبايد مي رسيم، يعني از حكمت نظري به حكمت عملي مي رسيم، آيا مي توانيم از بحث هاي دانشي، ارزشي در بياوريم؛ آيا مي توان از هستي و نيستي بايد و نبايد ا ستنتاج كنيم يا نه ! اين را مستحضريد كه هر قياسي برابر مقدّماتش نتيجه مي دهد، يك. و از دو مقدّمه اي كه از بود و نبود، يعني حكمت نظري تشكيل شده، ممكن نيست كه نتيجه بايد و نبايد بدهد، اين دو. يعني اگر گفتيم: (الف)، (با) است؛ (با) (جيم) است؛ از اين دو تا (است) بايد در نمي آيد، هيچ ممكن نيست. چون نتيجه بالأخره هماهنگ با مقدّمتين است، اين حد وسط با دو تا (است) وابسته است، بايد و نبايد درآن در نمي آيد ! امّا اگر يك قياسي داشتيم كه يك مقدّمه اش هست و نيست بود، بود و نبود بود، مقدّمه ديگرش بايد و نبايد بود؛ نتيجه بايد، نبايد درآن در مي آيد.
مي گوييم: خدا ولي نعمت است، ولي نعمت را بايد شناخت، خدا را بايد شناخت. خدا آفريدگار ما است، و آفريدگار را بايد پرستيد، خدا را بايد پرستيد. ظلم براي جان انسان، فرد و جامعه زيانبار است، از هر زيانباري بايد پرهيز كرد، از ظلم بايد پرهيز كرد. قياسي كه يك مقدّمه اش بود و نبود است، يك مقدّمه اش بايد و نبايد؛ نتيجه بايد و نبايد مي دهد. و گرنه ما نه از كسي شنيديم، نه در كتابي خوانديم، نه كسي اين حرف را زده كه از دو تا بايد يك بود در مي آيد، يا از دو تا بود يك بايد در مي آيد، از دو تا دانش يك ارزش در مي آيد، يا از دو تا ارزش يك دانش در مي آيد؛ اين را احدي نگفته!
موجود حقيقي، پايه تقسيمات فلسفه
بنابراين چون حكمت عملي زير پوشش حكمت نظري است، اصل پيدايش اين علم روي تقسيم موجود حقيقي است كه الموجود الحقيقي ا مّا حقيقيأ و ا مّا ا عتباري، مثل اينكه مي گوييم: الموجود الخار ج يّ ا مّا ذ هنيأ و ا مّا خار جي، بنابراين تمام مبادي حكمت عملي را حكمت نظري بايد تأمين كند. 3 تا مطلب است كه 2 مطلبش را تبيين كردند، متأسفانه يكي اش را روشن نكردند. يكي اينكه همه فرمودند: حكمت يا نظري است يا عملي؛ در قالب كتاب هاي حكماء پيشين اين تقسيم آمد، اين يك. دوّم اينكه علم يا حقيقي است يا اعتباري؛ اين در فرمايشات شيخ مشايخ ما، مرحوم محمّد حسين اصفهاني (رض)، بعد در بيانات سيّدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبائي در مقاله ادراكات اعتباري، در ب دايه و ن هايه به عنوان علم حقيقي و اعتباري آمده كه ما علم اعتباري داريم، علم حقيقي داريم؛ اين دو.
امّااينكه منشأ اين حرف ها تقسيم ( الموجود ) است لي الحقيقيّ و الا عتباري، در هيچ جا نيست. يكي از بحث هاي تقسيمي فلسفه اين است كه موجود يا حقيقي است يا اعتباري؛ موجود اعتباري را به حكمت عملي مي دهند، موجود حقيقي را حكمت نظري مي گيرند؛ اين موجود حقيقي، حقيقي است، آن موجود اعتباري هم حقيقي است، زيرا هر دو زير مجموعه الموجود الحقيقي اند؛ منتها اين اوّلين قدم را طي نكرده، آمدند، گفتند: الح كمه ا مّا نظر يّأ و ا مّا عمل يّ ه. درست است الح كمه ا مّا نظر يّ ه و ا مّا عمليّ ه، امّا حكمت علم است؛ علم را به وسيله معلوم تقسيم مي كنند. شما اوّل يك معلومي بده، تقسيم بشود به نظري و عملي، بعد علم را تقسيم بكنيد. اگر الموجود ا مّا حقيقيّأ و ا مّا ا عتباري فصل اوّل شد، به تبع اين فصل اوّل، فصل دوّم پديد آمد كه الح كمه ا مّا نظر يّأ و ا مّا عمليه، آنگاه معلوم مي شود حكمت عملي حقيقت است و برهان پذير است. منتها همه قضاياي حكمت عملي بايد به حسن عدل و قبح ظلم برگردد.
بيانات معظم له در جلسه درس اخلاق در ديدار با روحانيون، دانشجويان، قران پژوهان و اقشار مختلف مردم ـ قم ؛ 28/9/88


(1) قمر/ 49
(2) جن/ 15
(3) آل عمران/ 10
(4) آل عمران/ 11

 



بررسي ضرورت اهميت و چارچوب هاي فقه رسانه
جاي خالي فقه رسانه در جهان ارتباطات امروز

محمد رضايي نمين
رسانه به معني اطلاع رساني يا ابزار آن يكي از مسائل امروز جهان است. هرچند كه رسانه خود ابزار اطلاع رساني است، ولي در كاربردهاي امروز هرگاه از رسانه سخن به ميان مي آيد، ناظر به افعال مكلفين يعني اطلاع رساني است. بر اين اساس، فقه رسانه به معناي فقه اطلاع رساني همانند فقه روزه، فقه امر به معروف و نهي از منكر و فقه جنگ و جهاد، يكي از مسائل حوزه فقه اسلامي است كه مي بايست بدان توجه شود و احكام و بايدها و نبايدهاي آن استخراج شود؛ زيرا مسئوليت فقه، تبيين احكام رفتاري مكلفين و بيان واجبات، مستحبات، محرمات، مكروهات و مباحات آن مي باشد.
اطلاع رساني به عنوان يك فعل از افعال مكلفين نيز داراي بايدها و نبايدهايي است كه مي بايست در چارچوب قوانين علم اصول از منابع چهارگانه كتاب، سنت، عقل و اجماع استنباط و در اختيار جامعه ايماني و اسلامي قرارگيرد تا مكلفان، رفتار و اعمال خويش را در اين چارچوب سامان دهند.
براين اساس نويسنده در اين مطلب برآن است تا با نگاهي به آموزه هاي قرآني و اسلامي، ضرورت، اهميت و چارچوب هاي كلي فقه رسانه را تبيين نمايد.

ضرورت و اهميت فقه رسانه و ارتباطات رسانه اي
رسانه به هر وسيله اي كه اخبار و اطلاعات را به مردم مي رساند گفته مي شود؛ خواه صوتي باشد، مانند راديو يا صوتي- تصويري، همچون تلويزيون يا مكتوب از قبيل روزنامه و مجله و يا شبكه اي، مثل اينترنت. از رسانه به رسانه جمعي، گروهي و همگاني نيز تعبير مي شود.
رسانه به معناي اطلاع رساني، يكي از افعال مكلفين است. آموزه هاي اسلامي، همان گونه كه در فقه اكبر به همه حوزه هاي انساني از بينش، نگرش، افعال و اعمال توجه مي كند. در فقه اصغر، به اعمال و افعال انسان توجه دارد. فقه اصغر به چگونگي افعال و اعمال مكلفين مي پردازد و بايد و نبايدها را تبيين مي كند.
در فقه اصغر، به اين مهم پرداخته مي شود كه در عملي از اعمال مكلفين چه چيزهايي واجب و مستحب و يا حرام و مكروه و مباح است.
فقيهان در بيش از پنجاه كتاب فقهي به همه مسائل ابتلايي مردم در زمان خودشان پرداخته اند، اما اين بدان معنا نيست كه همه حوزه هاي زندگي امروز ما در اين كتب فقهي به صورت تخصصي مورد بررسي قرارگرفته است؛ زيرا باتوجه به تغييرات و تحولات فزاينده در جهان، حوزه هاي جديدي پديد مي آيد كه نيازمند تدوين كتب جديد فقهي به صورت تخصصي در آن حوزه ها است. از جمله حوزه هاي جديد در جوامع بشري، حوزه رسانه ها و اطلاع رساني است. هرچند كه درگذشته بخشي از مسائل اين حوزه با توجه به نيازهاي آن روزگار مورد توجه بوده و فقيهان به برخي از آن در ميان كتب رجالي و اصولي و فقهي پرداخته اند، ولي گستره حوزه رسانه در جهان امروز مي طلبد تا به طور تخصصي در يك كتاب فقهي بدان پرداخته شود و همان گونه كه كتب فقهي تخصصي چون كتاب الصلاه، كتب الصوم و كتب التجاره تدوين شده مي بايست كتاب الاعلام يا فقه رسانه نيز به صورت تخصصي تدوين شود. هر انسان مؤمني مي خواهد تا سبك زندگي خويش را از سر تا پا براساس آموزه هاي وحياني سامان دهد؛ زيرا بر اين باور است كه آموزه هاي اسلامي حاوي همه چيزهايي است كه يك انسان براي رسيدن به سعادت و خوشبختي دنيوي و اخروي نياز دارد و قرآن «تبيان لكل شيء»( نحل، آيه 89) و بيانگر همه چيزهاي مورد نياز انسان در حوزه هدايت به سوي اين خوشبختي است.
از اين رو، هنگامي كه به رسانه به عنوان يك فعل مي نگرد مي خواهد بايدها و نبايدهاي آن را بشناسد و با شناخت از حدود جايز و خطوط قرمز شرعي آن، تعامل خود را با رسانه ساماندهي كند.
درگذشته هنگامي كه مردم با بلندگوها رو به رو شدند، از خود درباره جواز يا عدم جواز شرعي استفاده از آن مي پرسيدند و اينكه آيا مي توان از اين رسانه در اموري چون روضه و سخنراني درمنابر، اذان و مانند آن استفاده كرد؟
همين واكنش را نيز هر انسان مومني نسبت به سازه هاي جديد و اختراعات از خود بروز مي دهد.
استفاده از ابزارهاي عكاسي، فيلمبرداري، سينما و تلويزيون و رايانه و شبكه هاي اينترنت و ماهواره و مانند آن ازمسائل ابتلايي امروز است كه مكلفان از خود مي پرسند كه با اين مسائل و ابزارها چگونه مي بايست مواجه شويم كه مبتني بر اصول شريعت و موافق و مرضي شارع مقدس باشد؟
درگذشته برخي ها تصويربرداري و عكاسي را حرام مي دانستند؛ زيرا در برخي از روايات از حرمت نقاشي و تصوير سخن به ميان آمده بود. همچنين هنگامي كه راديو و تلويزيون و بلندگو و مانند آن به عنوان يكي از ابزارهاي رسانه اي وارد مناطق اسلامي شد، اين پرسش براي توده هاي مردم مطرح شد كه استفاده از اين ابزارها چه حكمي دارد؟ آيا حرام است يا استفاده از آنها جايز مي باشد؟
دردوره حكومت طاغوتي پهلوي برخي از فقيهان به حرمت استفاده از راديو و تلويزيون و گوش دادن و ديدن آن فتوي دادند و در آغاز ورود دوربين هاي عكاسي برخي نيز همين معامله را نسبت به عكاسي و تصويربرداري داشتند. استفاده از بلندگوها در آغاز در مساجد با نوعي واكنش منفي متشرعان همراه بوده است.
هرچند كه براساس آموزه هاي اسلامي، فقهيان مي بايست احكام هر چيزي را براساس منابع فقهي درچارچوب اصول فقهي بيان كنند، اما برخي از فقيهان درموضوعات نيز وارد شده و به حرمت خريد و فروش راديو و تلويزون حكم كردند؛ زيرا آن را عامل انتشار بي بند و باري و فسق و فجور درجامعه ارزيابي كرده بودند و براين اساس، در اين ميدان وارد شده و اين احكام را صادر كردند.
به هرحال، هر متشرعي با ديدن موضوع جديدي چون بيمه و بانك و معاملاتي از اين دست، از خود مي پرسد كه حكم شرعي استفاده از اين روش ها و ابزارها چيست؟ چرا كه مي خواهد افعال و اعمال خويش را مطابق احكام شرعي انجام دهد.
درجهان امروز مساله رسانه يكي از موضوعات مهم و اساسي درزندگي بشر است. هيچ كسي درهيچ زماني بيرون از حوزه رسانه نيست و رسانه بر زندگي انسان چنبره زده و بخش بزرگي از زندگي افراد را به خود مشغول داشته است. مكلفان از خود مي پرسند كه تعامل ايشان با رسانه چگونه بايد باشد؟
از سوئي بخش بزرگي از افراد جامعه درگير فعاليت و اشتغال دراين حوزه هستند. اينان به عنوان عاملان حوزه رسانه از خود مي پرسند كه احكام هر مساله از مسائل رسانه چيست؟ آيا مثلا اطلاع رساني بدون ذكر منبع خبر، جايز است يا حرام؟ آيا اطلاع رساني درحوزه نابهنجاري ها چون تجاوز و زنا و دزدي، از مصاديق اشاعه فحشاء است كه حرام مي باشد، يا از مصاديق آموزش مردم براي مبارزه و مقابله با آن؟ مشاركت زنان درعرصه سينما و راديو و تلويزيون جايز است؟ محدوده هاي آن چيست؟ مسايلي چون اختلاط زن و مرد، نگاه به نامحرم، فرض زوجيت و محرميت در هنگام بازيگري و نمايش، تشبه به جنس مخالف، تشبه به معصومان (ع)، ديدن و شنيدن صوت و صداي نامحرم، سرود و آوازخواني دسته جمعي و فردي زنان، پوشش، آرايش، گريم زنان و مانند آن چه حكمي دارد؟ آيا ديدن زنان بي حجاب از رسانه هايي چون سينما و تلويزيون جايز است؟ آيا ميان نگاه مستقيم زن و مرد در چشم يكديگر و ابراز علاقه و دلباختگي نمايشي جايز است؟ استفاده زنان از كلاه گيس به جاي مو چه حكمي دارد؟
در جهان امروز، مسايلي درباره چگونگي برخورد با رسانه، عملكرد مجريان برنامه ها، خبرنگاران، بازيگران و كارگردان ها در حوزه هاي مربوطه، ابزار بودن يا هدف بودن تلويزيون، اينترنت و ماهواره و چگونگي استفاده درست و شرعي و عقلاني از ابزار رسانه در زندگي و ساختن جامعه سالم اسلامي، از پرسش ها و مسايل اصلي حوزه رسانه و فقه ارتباطات و رسانه است.
اگر بخواهيم فهرستي از مسايل حوزه رسانه را ارائه دهيم خود يك كتاب قطوري خواهد شد. اما به نظر مي رسد همين مقدار براي فهم موضوع فقه رسانه كفايت كند.
بنابراين، با توجه به حوزه هاي جديدي كه در برابر مكلفان ايجاد مي شود، بر فقيهان است تا در چارچوب شريعت براساس قوانين اصولي و مبتني بر منابع چهارگانه فقهي، احكام آن را استنباط و در اختيار مكلفان و مردم قرار دهند. پس در اهميت و ضرورت اين مهم كسي شك و ترديدي ندارد، زيرا هر متشرعي خواهان ساماندهي سبك زندگي خود براساس شريعت اسلام است و انتظاري كه از فقيهان دارد، پاسخ گويي دقيق و كامل به اين پرسش ها و مسايل است.
رسانه، ابزار اطلاع رساني، آموزش و امر به معروف
رسانه در جهان امروز مهمترين ابزار در حوزه هاي گوناگون سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و حتي نظامي است. جنگ نرم، مبتني بر رسانه شكل گرفته و هدف گزاري شده است. در حقيقت رسانه در جهان امروز با كاركردها و نقش هاي بسياري در همه زندگي فردي و اجتماعي حضور جدي و موثر دارد.
رسانه در جهان امروز، ابزار آموزشي، تربيتي، مديريت جامعه، افكارسازي، ارايه سبك زندگي، عامل تغييرات فرهنگي، اقتصادي و تحولات بزرگي اجتماعي و سياسي است. جهان امروز همان اندازه كه از رسانه بهره مي برد و تحولات بزرگ را ايجاد مي كند، به همان اندازه تحت تاثير آثار مخرب آن قرار دارد، زيرا رسانه ها با كاركردهاي متقابل و متضاد خود مي توانند به همان اندازه كه مفيد و سازنده باشند، مخرب و زيانبار هستند.
جهان امروز جهان ارتباطات و رسانه هاست، رسانه ها به عنوان يكي از نهادهاي اجتماعي، كاركرد انتقال فرهنگ ها و ارزش هاي جامعه را برعهده دارند. در همان حال، رسانه ها در تخريب جوامع نيز نقش بسزايي دارند و در جنگ نرم اصلي ترين و مهم ترين ابزار براي نابودي ملت ها و انديشه ها و شيوه هاي زندگي بشر به شمار مي روند.
رسانه در جنگ نرم، قلب ها و انديشه هاي مردم را هدف گرفته است و مي تواند همان اندازه كه انسان با هويتي تحويل جوامع بشري بدهد، مي تواند انسان هاي بي هويتي را ايجاد كند كه هيچ گونه انگيزه و عمل انساني ندارند.
از نظر اسلام، همه چيز مي بايست در راستاي سعادت و خوشبختي دنيوي و اخروي مردم به كار گرفته شود، زيرا هدف از آفرينش به ويژه آفرينش انسان، متاله و خدايي شدن اوست و فقه اكبر و اصغر يعني شريعت اسلام و كتب وحياني الهي، كمك مي كند تا انسان از طريق عمل به آموزه هاي وحياني، به اين هدف دست يابد.
براين اساس نقش رسانه در فقه اسلامي نقش ويژه اي در ايجاد چنين فضاي متعادل و مناسب است. براساس اصل هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه برگرفته از آموزه هاي اسلامي است، نقش رسانه، در حوزه امر به معروف و نهي از منكر برجسته شده است. هر چند كه نمي بايست نقش رسانه را در اين محدوده تعريف و تبيين كرد، ولي عمل به همين نقشي كه قانون اساسي براي آن تعيين كرده، نيازمند تبيين فقه رسانه و ارتباطات است.
براساس اين اصل، فقه رسانه بايد به گونه اي تبيين شود كه مسئوليت اجتماعي افراد و نهادها را روشن كند و بايد و نبايدهاي زندگي مردم را نشان دهد. بنابراين، اهل رسانه و مخاطب آن مي بايست نسبت به محيط زندگي خود حساس باشند و ارزش ها و ضدارزش ها را از طريق رسانه پي گيري كنند.
در حقيقت مسئوليت رسانه از نظر اين اصل، ارايه كامل سبك راستين زندگي اسلامي و تبيين بايدها و نبايدها، ارزش ها و ضدارزش ها به جامعه و شناسايي ضدارزش ها و واكنش نشان دادن به آنهاست. در اين چارچوب هر رسانه اي كه اين گونه عمل نكند، از مدار رسانه مثبت خارج شده و به يك ضد رسانه تبديل مي شود كه برخلاف معيارها و آرمان جامعه حركت مي كند. اين گونه است كه مشاركت به عنوان اهل رسانه در توليد و ارايه محتويات رسانه اي و يا مخاطب قرار گرفتن از سوي اين رسانه، حرام مي شود.
فقه رسانه و اخلاق رسانه
البته بايد توجه داشت دو مقوله در حوزه رسانه لازم است از سوي عالمان و فقيهان مورد توجه قرار گيرد. اين دو مقوله يكي مقوله فقه رسانه و ديگري اخلاق رسانه است.
هر چند تفاوت ماهوي ميان اخلاق رسانه با فقه رسانه اي وجود دارد، ولي در عين حال ارتباط تنگاتنگي نيز ميان فقه رسانه و اخلاق رسانه به چشم مي خورد. بنابراين، لازم است كه افزون بر تدوين و تهيه كتب مربوط به فقه رسانه به اخلاق رسانه نيز توجه شود و كتبي در اين زمينه تدوين گردد؛ چرا كه بسياري از بايد و نبايدهاي اخلاقي كه مبتني بر اصول عقلاني و عقلايي است، از سوي فقه به شكل بايد و نبايدهاي قانوني و شرعي مورد توجه قرار مي گيرد. تفاوت ميان فقه رسانه و اخلاق رسانه در حوزه مجازات ها و كيفرهاست؛ زيرا بايد و نبايدهاي اخلاقي از ضمانت اجرايي كمتري برخوردار است و در صورت تخطي و تخلف تنها از سوي جامعه سرزنش و يا طرد اجتماعي مي شود، ولي در فقه رسانه، هرگونه تخطي و تخلف افزون بر اينكه ممكن است مجازات قانوني داشته باشد، به عنوان گناه از كيفر اخروي نيز برخوردار است.
نمونه هائي از فقه رسانه
هر چند كه ابزارهاي رسانه اي در جامعه امروز بسيار تغيير يافته، ولي رسانه و ارتباطات و اطلاع رساني از گذشته تاكنون وجود داشته است. از اين رو، در منابع اسلامي مي توان مباحث بسياري را مرتبط با فقه رسانه و مسايل و موضوعات آن به دست آورد. ولي آنچه مهم است اينكه اين موضوعات در يك كتاب فقهي به عنوان فقه ارتباطات و رسانه گردآوري و تدوين شود و ديگر اينكه با توجه به ابزارهاي گوناگون و اختراعات جديدي كه در اين زمينه به وجود آمده، كاركردهاي ابزارها و بايد و نبايدهاي آن نيز مشخص شود.
بر اين اساس، مي بايست به هر يك از ابزارهاي رسانه اي به طور جداگانه و مشخص افزون بر مباحث كلي در حوزه رسانه پرداخته شود. به اين معنا كه در كتب فقه ارتباطات و رسانه پس از بيان كلياتي درباره حوزه اخبار و اطلاعات، مباحثي درباره چگونگي استفاده و بهره برداري مناسب از ابزارهاي رسانه اي نيز بيان شود تا مكلفان به سادگي با موضوعات و مسايل مربوط و مرتبط با اين حوزه آشنا شوند.
در گذشته، مسايلي درباره چگونگي تعامل با اخبار و همچنين درباره تخيل و اسطوره سازي و افسانه بافي و تغزل و شعر مطالبي مطرح بوده است. در آيات قرآني نيز مي توان احكام فقهي در اين باره را يافت.
به عنوان نمونه درباره چگونگي برخورد يك رسانه يا شخص با اخبار، از ضرورت تحقيق درباره درستي اخبار سخن به ميان آمده است.(حجرات، آيه 6) بنابراين، رسانه تا زماني كه از صحت و درستي اخبار مطلع نشده جايز نيست آن را رسانه اي كند و يا شخص بر اساس آن قضاوت و داوري نمايد و زندگي خويش را براساس آن سامان دهد.
امام علي (ع) درپيام خود به مالك اشتر مي فرمايد:«ولا تعجلن الي تصديق ساع فان الساعي غاش و ان تشبه بالناصحين؛ و در تصديق و باور داشتن خبر آورنده و سخن چين شتاب منما؛ زيرا سخن چين خيانتكار و فريب دهنده است؛ هرچند وانمود كند كه پند دهنده است». (نهج البلاغه، فيض الاسلام، ص 998، نامه 53)
همچنين درحوزه اطلاع رساني از هرگونه شايعه پراكني برحذر داشته شده و به عنوان گناه با آن به شدت مبارزه مي شود. براين اساس، طرح شايعات بويژه آنهايي كه موجب هنجارشكني، تهديد امنيت روحي و رواني جامعه و ايجاد بحران اجتماعي مي شود، جايز نيست.
(احزاب، آيات 60 و 62؛ نساء، آيه 83)
خداوند در آيات 15 تا 17 سوره نور به شدت از هرگونه نشر اكاذيب و افترا برحذر مي دارد و آن را گناهي بزرگ مي شمارد. اما در مبارزه با ظالم و افشاي ستمگري و جنايات ظالمان را امري جايز بلكه واجب دانسته و بر آن تاكيد مي كند؛ زيرا در آيه 84 سوره نساء، بدگويي و بدزباني نسبت به افراد را امري ناپسند مي شمارد ولي اجازه مي دهد تا بد زباني نسبت به ظالم انجام گيرد. پس اگر بد زباني درحق ظالم مجاز دانسته شده، بيان ظلم ظالمان بي هيچ بد زباني نه تنها مجاز بلكه واجب است؛ زيرا خداوند نه تنها ظلم را برنمي تابد بلكه آن را گناهي بزرگ مي شمارد. بر اين اساس، افشا و رسوا كردن ظالمان نه تنها جايز بلكه واجب است.
خداوند در آياتي از جمله 75 سوره نساء به مومنان اعتراض مي كند كه چرا در راه نجات و رهايي مستضعفين و مظلومان از دست مستكبران و ظالمان به جنگ نمي پردازيد؟! در حقيقت خواسته الهي، جنگ و جهاد در راه رهايي مظلوم و مستضعف است و از مردم مي خواهد كه دراين راه از خون و جان خويش نيز مايه گذارند. بنابر اين به طريق اولي مي توان گفت كه فرياد عليه ظالم و به دفاع از مظلوم پرداختن واجب و فريضه است.
وظايف اهل رسانه
اصولا از نظر اسلام، راه مستقيمي كه موجب شده تا شخص مصداق منعم عليه قرارگيرد (سوره حمد) دفاع از عدالت و قيام براي آن است كه ماموريت همه پيامبران الهي (حديد، آيه 25) و مبارزه با ظالم و دفاع از مظلوم است. از اين رو حضرت موسي (ع) در بيان شكر نعمتي كه به ايشان عنايت شده از حمايت از مظلوم سخن به ميان مي آورد و مي فرمايد: رب بما انعمت علي فلن أكون ظهيرا للمجرمين؛ اي پروردگار من! به سبب آن كه به من نعمت بخشيدي من هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود. (قصص، آيه 17)
درحقيقت منعم عليه از پيامبران، صديقان و شهيدان و مومنان هرگز به نفع ظالم موضع گيري نمي كنند و همواره در دفاع از عدالت و حمايت از مظلوم هستند. بر اين اساس، اهل رسانه اي كه از نعمت رسانه و توانايي خدادادي اش به نفع مظلوم و عليه ظالم استفاده مي كند، به واجب الهي خود عمل كرده و شكر نعمت را به درستي به جا آورده است و اگر بر خلاف اين رويه حركت كند به عنوان پشتيبان ظالم، گناهكار و قابل سرزنش و مكافات است.
هرگونه گرايش به ظالمان و تملق گويي و چاپلوسي در رسانه مقبوح و مذموم است؛ زيرا گرايش به ظالم در هر ميزباني از مصاديق همراهي و پشتيباني از ظالم خواهد بود كه خداوند در آيه 13 سوره هود وعده آتش دوزخ داده است. اين وعده خود بيانگر آن است كه چنين گرايشي از مصاديق گناه كبيره است.
اطلاع رساني از مشكلات مردم و جامعه از وظايف و بايدهاي رسانه هاست. اين مطلب را مي توان از آيات و روايات بسياري به دست آورد؛ زيرا يكي از وظايف مؤمن برآوردن حوائج مردم و فريادرسي مظلومان است. پس كسي كه با ابزار رسانه اين كار را مي كند، عمل واجبي را انجام مي دهد و كاري مي كند كه حق و عدالت به درستي اجرا شود و مشكلات مردم ازطريق اطلاع رساني به مسئولان حل شود. (وسايل الشيعه، ج11، ص582، باب 27 من ابواب فعل المعروف؛ و نيز همان، ص 588، باب 29، حديث8 و 10)
مقام معظم رهبري درباره يكي از مصاديق فقه رسانه، مسئله غيبت را مطرح مي كند و مي فرمايد: «واقعا يكي از چيزهايي كه ما همه مان (بايد توجه كنيم)، به مردم هم بايد بگوييم، ياد بدهيم كه توجه بكنند اين است كه: به صرف توهم اين كه حالا اين كار مصلحت دارد، دستشان را، يا قلمشان را، يا وبلاگشان را آزاد نكنند كه هرچه به دهنشان آمد، آن را بگويند؛ اين جور نيست، چون وسايل مدرن امروز همه مشمول همين حكم است. يعني خواندن وبلاگ هم مثل خواندن كاغذ است، كتاب است، نامه است، مثل شنيدن حرف است. استماع غيبت شامل همه اينها مي شود؛ يعني ملاك استماع در اينها وجود دارد مسلماً. شنيدن به گوش خصوصيتي ندارد، خواندن توي نامه هم عين همان است كه ما در بحث استماع اين را تأكيد كرديم و عرض كرديم.
دوربين هم همين جور است. فرض كنيد كه اگر چنانچه انسان يك خطايي را از كسي ديد، آن را رفت با دوربين ثبت كرد، بعد آمد يك جايي نشان داد، اين هم همان است، چه فرقي مي كند؟ يعني بايستي واقعا به اينها توجه كرد. محيط را بايد محيطي اخلاقي كرد. ما اگر بخواهيم جامعه را اصلاح بكنيم، اين اصلاح فقط به اين نيست كه انسان از افراد غيبت نكند راه هاي ديگري هم وجود دارد. حالا من غيبت را عرض مي كنم. فضلا از تهمت و افتراء و اينها.»(بيانات رهبري در جلسه درس خارج فقه، مورخ 7/10/89)
دراينجا برخي از فتاواي مربوط يا مرتبط با رسانه را بيان مي كنيم تا معلوم شود كه دامنه مسائل فقه رسانه تا چه اندازه گسترده و مورد ابتلاي مردم است.
1. اعتماد بر اعلام اوقات شرعي و نيز اذان پخش شده از راديو و تلويزيون در صورتي كه براي مكلف اطمينان به دخول وقت حاصل شود، جايز و صحيح است. (توضيح المسائل، مراجع، ج1، ص 439)
به تصريح برخي از فقيهان شيعي، شنيدن اذان و اقامه از راديو و تلويزيون، در صورت پخش زنده، از اذان و اقامه نماز كفايت مي كند. (تحريرالوسيله، ج2، ص629)
حكايت اذاني كه به طور مستقيم از رسانه پخش مي شود، مستحب است (مهذب الاحكام ج6، ص 63)
به تصريح برخي از فقيهان، در صورت پخش غيرمستقيم استحباب ندارد. (تحريرالوسيله، ج2، ص629)
2. گوش دادن به آيات سجده از راديو و تلويزيون در صورت پخش مستقيم و زنده موجب وجوب سجده در آيات داراي سجده واجب و استحباب آن در آيات داراي سجده مستحب است. در وجوب يا استحباب سجده، در صورت پخش غيرمستقيم اختلاف است. (تحريرالوسيله، ج2، ص629؛ مستند العروه (الصلاه )ج 4، ص123-032؛ توضيح المسائل مراجع ج1، ص395، م 1096)
3- پاسخ دادن به سلام سلام كننده از طريق راديو و تلويزيون واجب نيست. (تحريرالوسيله، ج2، ص 926)
4- در موارد ترتب حكم بر انشاء يا اخبار، مانند شهادت، اقرار، قذف، لعان، تهمت، فحش، حكم حاكم و رؤيت هلال، درصورت پخش زنده انشاء يا اخبار از راديو و تلويزيون، با علم به استناد آن به گوينده- اعم از فرد و حاكم- آثار بر آن بار مي شود.
(تحريرالوسيله، ج2، ص 036)
5- رسانه هاي صوتي و صوتي- تصويري از آلات مشترك به شمار مي روند و استفاده از آنها در منافع حلال، جايز و در منافع حرام، حرام مي باشد.
6- حق امتياز انتشار روزنامه، مجله و نيز تكثير نرم افزارها از حقوق معنوي به شمار مي رود.
7- اشتراك روزنامه و مانند آن كه از آن به آبونمان تعبير مي شود، صحيح است.
8- خريد و فروش و كمك به مطبوعات و نشريات گمراه كننده حرام است. خواندن آنها نيز جايز نيست، مگر براي آگاهي از محتواي فاسد آنها و ريشه كني و پاسخ گويي به مطالبات آنها با داشتن تمكن از رفع مفاسد و شايستگي براي پاسخ گويي به آنها. (توضيح المسائل مراجع ج2، ص 578.)

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14