(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 20 دی 1390- شماره 20118

مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
عدالت و اخلاق خلأ بزرگ ليبرال دموكراسي
پيشنهاد بزرگترين جاسوس آكادميك آمريكا به اصلاح طلبان
ريچارد رورتي: بايد فلسفه را «درز» بگيريم!

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي
عدالت و اخلاق خلأ بزرگ ليبرال دموكراسي

تبيين جامعه ي اسلامي
برادران و خواهران عزيز من! انقلاب ما فقط اين نبود كه يك حكومتي برود، يك حكومتي بيايد قدرت را به جاي او در دست بگيرد. مسئله اين نبود. اگر اين بود، ملّت با اين فداكاري چرا وارد ميدان بشود؟ خوب، دو گروه با هم رقابت مي كنند؛ يكي مي آيد عليه آن يكي. مثل اينكه مي بينيد در كشورهاي ديگر؛ وارد ميدان مي شوند، مي زنند يا مي برند يا مي بازند. ايني كه يك ملّت با همه ي وجود، با همه ي تن و جان، با همه توان، با جوانش، با مالش وارد ميدان ميشود، اين معناش اين است كه اين حركتي كه دارد اتفاق مي افتد، فقط دست به دست شدن قدرت بين دو گروه نيست؛ اين يك تحول عظيم، متوجه و معطوف به يك سلسله آرمانهاي مردمي و ملي است؛ معناش اين است.
انقلاب ما يك آرمانهائي را ترسيم كرد. مردم مؤمن ما وقتي به هدايت دين خودشان نگاه كردند، ديدند اين آرمانها همان چيزهائي است كه به آن نياز دارند. لذا در راه او حركت كردند؛ جوانشان را هم دادند، جانشان را هم دادند، مالشان را هم دادند، پاش ايستادند. ما مي خواهيم به اين آرمانها برسيم. اين آرمانها چيست؟ اگر در يك جمله بخواهيم اين آرمانها را بگوييم، «جامعه ي اسلامي» است. ما امروز در راه جامعه ي اسلامي داريم حركت مي كنيم.
جامعه ي اسلامي آن جامعه اي است كه در او عدالت به نحو كامل استقرار داشته باشد؛ اخلاق اسلامي به صورت گسترده در ميان مردم وجود داشته باشد؛ مردمان همان ترازي را به دست بياورند كه پيامبران الهي مي خواستند اين تراز ساخته بشود در ميان جامعه ي اسلامي؛ قدرتمند، شجاع، عزيز، برخوردار از مواهب زندگي و در عين حال عبد خدا؛ تسليم اراده ي پروردگار. آزادي حقيقي براي يك ملّت و براي يك انسان اين است كه اراده ي خودش را، همت خودش را، نيرو و توان خودش را به كار بيندازد براي بهروزي خود و آن بهروزي را در عبوديت خدا و بندگي خدا ببيند. ما دنبال اين هستيم.
امروز خلأ بزرگ دنياي ليبرال دموكراسي غرب همين است. كارخانه ها را زياد كردند، چرخهاي گردنده را زياد كردند، دامنه ي علم را گسترش دادند؛ اما عدالت اجتماعي را نتوانستند تأمين كنند. اخلاق انساني به انحطاط كشيده شده؛ اين حرفي نيست كه من اينجا بگويم. مگر مي شود در يك تريبون و منبر جهاني، كه امروز اين حرفها در دنيا منعكس مي شود، چيزي برخلاف آنچه كه احساس مردم آن كشورهاست، بر زبان آورد؛ حرفي است كه خودشان مي زنند.
بيانات در اجتماع بزرگ مردم يزد ـ 12/10/86
عدالت و اخلاق، خلأ بزرگ ليبرال دموكراسي
امروز بحران اخلاقي گريبانگير ليبرال دموكراسي غرب است. امروز بحران جنسي، بحران اقتصادي، بحران اخلاقي، بحران خانوادگي، گرفتاريهاي همان كشورهائي است كه از لحاظ علمي چشم تاريخ را خيره كردند از پيشرفتهاي خودشان.
بشر سعادتمندي اش به اين نيست كه دانش او پيشرفت كند - دانش ابزار سعادت است - سعادت بشر به آسايش فكر است، به آسايش روح است، به زندگي بي دغدغه است، به زندگي همراه با امنيت اخلاقي و معنوي و مادي است، به احساس عدالت در جامعه است. اين را غرب ندارد؛ نه اينكه ندارد، روزبه روز هم از او دارد دورتر مي شود. ما اين را براي نشان دادن به دنيا به عنوان آرمان خودمان ترسيم كرديم؛ ما نكرديم، خدا كرد. ملّت ايران به اقتضاي ايمان خود به اين راه، دنبال اين راه افتاد.
بيانات در اجتماع بزرگ مردم يزد ـ 12/10/86
اعتماد به نفس، شرط رسيدن به آرمان
برادران و خواهران عزيز من! مردم عزيز يزد! ملّت عزيز ايران! اگر بخواهيم به آن آرمان برسيم، احتياج دارد به اعتماد به نفس. بايد بگوئيم ميتوانيم؛ همچنانيكه تا امروز آن كارهائي را كه اراده ي ملي به آن تعلق گرفت، توانستيم انجام بدهيم. مگر شوخي بود در يك كشوري كه زير فشار استكبار و استعمار است، فاسدترين حكومتهاي جهان بر آن حكومت مي كند و شرق و غرب عالم، منافعشان را در حكومت آن خاندان منحوس مي بينند، اين خاندان را به زير كشيدن؛ بنياد پوشالي حكومت سلطنتي موروثي را بكلي از بين بردن؛ يك نظام مردمي، متكي به آراء ملت، متكي به عواطف مردم، در يك چنين كشور استبدادزده ي در طول قرنهاي متمادي به وجود آوردن؛ اين كار شوخي است؟! اين كار را ملّت ايران كرد. امروز در اين منطقه، هيچ كشوري از لحاظ اتكاء به آراء و عواطف مردم، به جمهوري اسلامي نمي رسد.
بيانات در اجتماع بزرگ مردم يزد ـ 12/10/86
پاورقي

 



پيشنهاد بزرگترين جاسوس آكادميك آمريكا به اصلاح طلبان
ريچارد رورتي: بايد فلسفه را «درز» بگيريم!

نويسنده: پيام فضلي نژاد

شب 22 خرداد 1383 ريچارد رورتي براي اقامتي 2 روزه وارد تهران شد تا با همكاري داريوش شايگان و رامين جهانبگلو از نزديك به ارزيابي وضعيت اصلاح طلبان بپردازد.184 پيش از سفر به ايران گفته بود «اگر ما چيزي هم از اسلام بايد بياموزيم، آن چيز درس آزادي و عدالت اجتماعي نخواهد بود؛ ما خود در اين مقوله كارشناس و خبره هستيم»185 و هميشه تاكيد داشت «دموكراسي در ايران مي تواند آغاز موج دموكراتيزاسيون در خاورميانه باشد.»186 اصلاح طلبان نيز با تفكر عمل گرايانه رورتي آشنايي داشتند؛ حتي در زمان رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي مدارس دولتي اي به «سبك جان ديويي» (مانند مدرسه شهداي معلم در تهران) ساختند تا دانش آموزان «اصل حريت و آزادي» را از آموزه هاي فلسفه آمريكايي بياموزند.187 وزارت آموزش و پرورش از شهريور 1378 اين مدارس را با هدف تربيت ليبرال هايي تاسيس كرد كه به «نيروي سازماني براندازي نرم» مشهورند.188 ايدئولوژي اصلاح طلبان براساس فلسفه عملگرايي ديويي- رورتي تعريف شد و شعار «عمل گرايي فمينيستي» به شعار اصلي كمپين هاي زنان سكولار در ايران تبديل گشت.189 علي ميرسپاسي (عضو شوراي سردبيري فصلنامه كنكاش، چاپ خارج كشور) نيز از ابتداي دهه 1380 براي حزب مشاركت ايران به شرح استراتژي عمل گرايانه رورتي با هدف فهم سياست هاي جديد آمريكا پرداخت190 و در كتاب دموكراسي يا حقيقت يك توصيه راهبردي به روشنفكران اصلاح طلب ايراني داشت:
نيازي وجود ندارد كه «سكولاريزم» و «دموكراسي» نخست از لحاظ نظري (يا فلسفي) بر بينش هاي ديني (يا سنتي) پيروز شوند تا سپس بتوان قدمي در راه تأسيس يك نهاد اجتماعي دموكراتيك برداشت. روشنفكران ما بايد همانند روشنفكر آيرونيك «ريچارد رورتي» عمل كنند و از اصول و «عقايد خلل ناپذير» دست بردارند. در عوض، حقايق نسبي پراگماتيك را براي پيشبرد هدف هاي خيرخواهانه شان به كار بگيرند.191
از سال 1382 نيز خشايار ديهيمي در انتشارات طرح نو به ترجمه تئوري هاي اين فيلسوف پراگماتيست پرداخت.192 وقتي رورتي به ايران آمد، اصلاح طلبان 2 شكست در دومين انتخابات شوراهاي شهر و روستا و انتخابات مجلس هفتم را در كارنامه خود داشتند. شكست هاي پياپي پروژه اصلاحات يك رسوايي بزرگ بود. رورتي فقط يك راهكار كاربردي به ذهنش مي رسيد و به اصلاح طلبان گفت كه «گذار به دموكراسي» محصول بحث هاي روشنفكري و فلسفي در باب «بازسازي سنت» و «اصلاح دين» نيست، بلكه نيازمند اتكاء محض به «سنت هاي آمريكايي» و پيروي از فلسفه عمل گرايي است.193 او حذف «مفهوم خدا» از جامعه را نخستين راه استقرار يك دموكراسي سكولار دانست و گفت:
موفقيت «سكولاريزاسيون» در دموكراسي هاي صنعتي حاصل شده است و هرچند كه دين از تصورات توده مردم بيرون نرفته، اما جامعه توانسته است بدون توجه به «مفهوم خدا» به سامان اجتماعي و احساس تعلق جمعي برسد. وقتي كه شما توانستيد جامعه اي را اين چنين سكولاريزه كنيد، به احتمال زياد مي توانيد آن را «غيرمتافيزيكي» هم بكنيد.194
از نگاه رورتي بايد با گسترش نهادهاي دموكراتيك در ايران، يك «نيروي اجتماعي سازمان يافته» را براي «مبارزات مدني» تربيت كرد تا آنان در «يك لحظه تاريخي» دموكراسي آمريكايي را حاكم كنند.195 اين كار به اقتدار سياستمداران پراگماتيست (عمل گرا) در ايران نياز داشت. نزد او، پراگماتيسم اساس «فلسفه دموكراسي» بود و مانند جان ديويي از دموكراسي نيز به عنوان مظهر «عقيده آمريكايي» ياد مي كرد.196 گرچه برپايه روايت هاي مشهور اين فلسفه را ضدمتافيزيك (ضدمابعدالطبيعه) و مبتني بر «اصالت تجربه طبيعي» مي شناسند، اما از نگاه رورتي، دموكراسي آمريكايي تنها «مابعدالطبيعه انسان» است197 و بايد آن را به جاي اصولي مانند «مرجعيت قرآن» نشاند.198 از اين رو به سياستمداران ايراني گفت:
بالغ بودن و بزرگ شدن تا حدود زيادي معني اش اين است كه بدانيم هيچ كتابي «راز جهان» و «معني زندگي» را بر ما آشكار نمي كند. معني اش اين است كه اين «كتاب هاي قديمي» و بسيار جالب تنها پله هايي از يك نردبان اند كه روزي در آينده، اگر شانس داشته باشيم، از آن «بي نياز» خواهيم شد!199 اگر يك «پراگماتيست» بخواهد به خدا اعتقاد داشته باشد، بايد خيلي چيزها را دور بريزد. از جمله چيزهاي دور ريختني عبارت اند از: «مرجعيت قرآن»، «مشيت الهي»، «شعائر مذهبي» و بسياري چيزها كه خداپرستان از كنار گذاشتن شان اكراه دارند.200
براساس نقشه راه ريچارد رورتي حال كه «دموكراسي آمريكايي» شكلي از حكومت يا مصلحتي اجتماعي نيست، بلكه عين «مابعدالطبيعه» است و «آگاهي غريزي ما بر آن صحه مي گذارد»201 بايد به «بازسازي فلسفه» برپايه منافع ليبرال دموكراسي بپردازيم و هر شكلي از «بي طرفي فلسفي» را طرد كنيم.202 در باور عمل گرايان، كاركرد فلسفه حتي اثبات حقيقت و حقانيت اين «عقيده آمريكايي» نيست، بلكه صرفاً وظيفه «توجيه» ايدئولوژي ليبرال سرمايه داري و تامين نيازهاي سياسي آن را برعهده دارد. بنابراين، فلسفه تابعي از سياست دموكراتيك است203 و بزرگ ترين فيلسوف زنده آمريكا از فلاسفه مي خواهد كه به نفع اين سياست، «سؤالات محوري فلسفه» و «زمين بازي فلسفي» را تغيير دهند؛204 پروژه اي كه س ركارل پوپر نيز در آكادمي بريتانيا پي گرفت وچارچوب فلسفه علم خود را در رساله سرچشمه هاي دانايي و ناداني برپايه آن بنا ساخت.205
براساس فلسفه پراگماتيسم، فيلسوفان به جاي سؤال هايي مثل «چه چيزي به ما اجازه مي دهد تا به نفع دموكراسي استدلال كنيم؟» بايد تنها از اينكه «چه چيزي در خدمت دموكراسي است؟» پرسيد.206 نبايد از بنيان هاي نظري «ليبراليسم سياسي» سؤال كرد. لازم نيست توضيح دهيم كه بر اساس چه «جوهر» و «ماهيتي» در دفاع از دموكراسي سخن مي گوييم، بلكه فلسفه بايد در خدمت منطق «دموكراسي آمريكايي» انجام وظيفه كند207 و البته، اين انجام وظيفه نيز يك مساله «دست دوم» است. چرا؟ چون به روايت رورتي، «ليبرال دموكراسي» اصلاً نيازمند «توجيه فلسفي» نيست و فقط به «بيان فلسفي» محتاج است:
ديگر «فلسفه» پيشتاز نيست، بلكه «سياست» در اولويت است و فلسفه از پي آن مي آيد...208 روند «سست» كردن فلسفه براي «استحكام» بخشيدن به نهادهاي ليبرالي است.209
اقتدار دموكراسي آمريكايي در گرو نداشتن «عقلانيت فلسفي» است و به اعتقاد رورتي ايرانيان نيز فقط بايد به «سنت تجربي» آن تكيه كنند. البته شايد فيلسوفي دلش بخواهد نظريه اي فلسفي بسازد كه با نظام مطلوب او، يعني نظام ليبرال دموكراسي هماهنگ باشد.210 اشكالي ندارد، اما چنين فيلسوفي نبايد به كاوش فلسفي در باب ماهيت ليبرال دموكراسي دست بزند و فكر كند كه «بنيادهاي فلسفي» نسبت به نهادهاي ليبرال دموكراسي برتري خاصي دارند. به باور رورتي، قضيه برعكس است:
فيلسوف ليبرال دموكراسي، «سياست» را در اولويت قرار مي دهد و بعد فلسفه اي مي سازد كه با آن سياست بخواند.211
بنابراين «بايد فلسفه را درز بگيريم.»212 ريچارد رورتي در خانه هنرمندان ايران با تاكيد گفت «امروزه براي استقرار دموكراسي و تجربه كردن آن نيازي به فلسفه نداريم، چون اكثر مردم كاري به اين ندارند كه حقيقت ( Truth ) چيست!»213 او در ايران مثل آلن تورن از نقش انقلابي «فمينيست ها» ياد كرد و ادامه داد:
«همجنس بازان» راه و روش ما را نسبت به زندگي اجتماعي مان به نحوي «مثبت» و «آزاديبخش» دگرگون كرده اند.214
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14