(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 21 دی 1390- شماره 20119

«دو قطبي سازي» تاكتيكي تكراري
تحليلي بر انتخابات مجلس نهم
زور آزمايي انديشه ها و تاكتيك ها
حمله به ايران؛ رؤيا يا واقعيت
تقابل جغرافياي فرهنگي انقلاب اسلامي با جغرافياي سياسي غرب



«دو قطبي سازي» تاكتيكي تكراري

محمد جعفري
بدون شك يكي از عوامل اساسي پيروزي «محمود احمدي نژاد» در انتخابات رياست جمهوري دوره ي نهم، در كنار عناصر ايجابي چون احياي پاره اي از شعارهاي دهه ي اول انقلاب و عملكرد قابل قبول در دوره ي قبل، شكل گيري فضايي دو قطبي با محوريت «هاشمي» و «احمدي نژاد» بود. فضايي كه فقط اوج آن را رئيس جمهور در مناظره هاي تلويزيوني و به خصوص مناظره با «موسوي» به تصوير كشيده و نهايت بهره را از رأي منفي هاشمي برد. هر چند اين عامل در آن مقطع تنها به عنوان يك تاكتيك حاشيه اي و عوام پسند براي جلب آرا به شمار
مي آمد، اما به تدريج با شكل گيري و قوت يافتن كانون انحراف در دولت، مجدد اين رويكرد به يك استراتژي جدي در پيگيري اهداف جريان انحراف مبدل گرديد.
چندي پيش روزنامه ي ايران با انتخاب عبارت «دوباره هاشمي رفسنجاني» به عنوان تيتر يك، نوشت: «اولين و قديمي ترين اشاره به واژگان موهوم «جريان انحرافي» به نامه ي هاشمي در سال 88 باز مي گردد.» اين گزارش كه رويكرد سايت هاشمي را «بني صدريزاسيون» كردن دولت احمدي نژاد نام گذاري كرده است، مي افزايد: «مصاديق انحرافات بر اعمال و رفتار اطرافيان رييس جمهور اطلاق شده و از اين جا عملاً جريان موهوم انحرافي توليد شده و در ادبيات سياسي هاشمي و يارانش رسميت مي يابد.»
اين گزارش واكنشي بود به اقدام نه چندان جديد سايت هاشمي. طي روزهاي پيشين، پايگاه اطلاع رساني هاشمي رفسنجاني در ادامه ي رويكرد دولت ستيزي خود در ماه هاي گذشته، با انتشار نامه ي جمعي از بزرگان انقلاب به حضرت امام(ره) در سال 58، ذيل تيتر «سكوت رهبري در قبال انحراف رييس جمهور جايز نيست» آورده است: «نامه ي بي سلام خواص انقلاب به محضر امام(ره) در سال 1358 يكي از اضلاع مثلث نامه هاي تاريخي سه گانه اي است كه ضلع دومش در سال 1359 و ضلع سومش در سال 1388 نگاشته شد. مثلثي تاريخ ساز كه روي در شناساندن جريان انحرافي انقلاب در ذيل تابلوي دو رئيس جمهور (بني صدر و احمدي نژاد) داشت. مأموريتي دشوار كه نام هاشمي رفسنجاني فصل مشترك تمامي آن هاست.»
مشاور مطبوعاتي رييس جمهور نيز در اين گيرودار بي كار ننشسته و در سرمقاله ي همان روز ايران نوشت: «بارها بر اين نكته تأكيد كرده ايم كه جنجال گسترده و تبليغاتي درباره ي ماجراي بي اساس و موهوم جريان انحرافي، يك كار مديريت شده از سوي هاشمي رفسنجاني و از عوامل اصلي و محرك جريان فتنه است، اما اين هشدارها و انذارها نه تنها مدعيان اصول گرايي را از خواب غفلت بيدار نكرد بلكه به جاي مواجهه با حقيقت و درك اين واقعيت كه آن ها در ميدان جريان فتنه سرگرم بازيگري هستند، ترجيح داده اند كه با گريز از حقيقت، هم چنان بر طبل توخالي جريان انحرافي ساخته و پرداخته ي هاشمي رفسنجاني بكوبند.»
اين دو قطبي سازي فضاي سياسي كه در پي كنش و واكنش جريان انحرافي و هاشمي ترسيم شده و نوعي چالش زايي را دنبال مي كند، تنها بخشي از يك سناريوي از پيش تعريف شده ارزيابي مي شود كه پيش از اين پايگاه تحليلي-تبييني برهان نسبت به اجراي آن هشدارهايي را مطرح ساخته بود. اين بحران سازي كه در چهار فاز فرهنگي، سياسي، اقتصادي و امنيتي دنبال مي شود، اگرچه هم اينك نمود عيني يافته، اما پيش زمينه هايي دارد كه بايد فاز اول آن را در دو قطبي سازي جامعه در حوزه ي فرهنگي و با انتشار ويژه نامه ي خاتون جست وجو نمود. در واقع فضاي كنوني، پروسه ي گذار از فاز نخست اين سناريو به فاز دوم آن قلمداد مي شود كه زمينه ي تحقق اهدافي مشترك ميان دوجريان فتنه و انحراف را مهيا مي سازد.
1. نشانه رفتن جايگاه رهبري
در اين رويكرد مشترك، همان گونه كه از انتخاب تيترها و نوع فضاسازي صورت گرفته برداشت مي شود، ضمير مخاطب اين نامه كه قريب به 30 سال پيش خطاب به امام(ره) نوشته شده، رهبري بوده و اين اقدام كه نوعي خط و نشان از جنس نامه ي تهديد آميز سال 88 به شمار مي آيد، در كنار اقدام هايي مشابه از سوي عناصري چون «تاج زاده، سروش، نوري زاد، ابراهيم نبوي و ...»، تلاشي براي قداست زدايي و هم افزايي براي هجمه به جايگاه رهبري تلقي مي شود.
از ديگر سو اطرافيان رئيس جمهور با هزينه كردن رهبري سعي در القاي اين موضوع دارند كه سكوت ايشان در قبال مسأله اي به نام جريان انحرافي بيانگر آن است كه وجود چنين جرياني از اساس موهوم بوده و امري ساخته و پرداخته ي ذهن هاشمي و اطرافيانش است. نكته اي كه در سرمقاله ي «جوانفكر»، با ارايه ي قرائتي متفاوت از ماجراي كنار گذاشتن «مشايي» از سمت معاونت اولي و نيز عزل وزير اطلاعات، آن جا كه تأكيد مي كند توصيه هاي رهبر انقلاب به رئيس جمهور در هر دو مورد خصوصي بوده و صرفاً با نقش آفريني و البته كارشكني عوامل هاشمي رسانه اي شد، به وضوح به چشم مي آيد. علت اين هدف گذاري مشترك را مي توان از آن روي دانست كه عامل اصلي ناكام ماندن دو پروژه ي توطئه آميز فتنه ي 88 و انحراف انقلاب از مسير خود، بدون شك نقش بي بديل رهبر انقلاب بوده است.
2. تضعيف اصول گرايان
وجه اشتراك ديگر دو جريان ياد شده را مي توان در اين هدف گذاري ارزيابي كرد. يك روي اين سكه انتصاب تمامي منتقدين دولت اعم از اصول گرا و اصلاح طلب توسط جريان انحراف به هاشمي بوده و روي ديگر آن سكوت هاشمي در قبال اين انتصاب به منظور ايجاد شكاف ميان اصول گرايان و حتي دامن زدن اطرافيان وي به آن مي باشد. همان طور كه «محسن هاشمي» در مصاحبه با روزنامه ي «آرمان» در توجيه اين كه راهكارهاي پدرش براي برون رفت كشور از وضعيت فعلي مورد توجه واقع مي شود، مدعي شد اتفاق هاي اخير از جمله بحث جريان انحرافي، يا تشكيل 8+7 و ... نشان از توجه به اين توصيه ها است. در واقع فرزند ارشد رئيس مجمع تشخيص مصلحت نيز در تكميل اين پازل آشكارا تأكيد دارد كه تشكيل 8+7 و پرداختن به موضوع جريان انحرافي به توصيه ي هاشمي بوده است!
جريان انحراف ذاتاً بحران زا و بحران زي است و همان گونه كه اشاره شد، راديكاليزه كردن فضاي فرهنگي، سياسي، اقتصادي و حتي امنيتي كشور را براي اهداف خود مفيد مي داند. هاشمي نيز چندان از اين فضا بدش نمي آيد. چرا كه خود را قهرمان موقعيت هاي بحراني دانسته و همواره در چنين فضاهايي سعي در احيا و بازسازي وجهه ي از دست رفته ي خويش دارد. از اين رو، مصداق تمام و كمال هم دستي دو جريان فتنه و انحراف را كه بيش از اين بارها و بارها مورد تأكيد قرار گرفته بود،
مي توان در اين ماجرا متصور بود.
منبع: سايت برهان

 



تحليلي بر انتخابات مجلس نهم
زور آزمايي انديشه ها و تاكتيك ها

محمدجواد ياري
كار ويژه مجلس شوراي اسلامي باتوجه به مقدمه قانون اساسي مقدمه سازي براي ايجاد حكومت جهاني مهدوي است، يعني وظيفه قانونگذار اين است كه كليات قانون اساسي را به صورت جزء به جزء به دولت ارايه كند تا بعنوان مجري آن را اجرايي كند، لذا مجلس شوراي اسلامي بايد داراي افق كلي و جهاني باشد و در عرصه هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... طوري برنامه ريزي كند كه در امور فوق، كشور به يك الگوي شايسته تبديل شود، به عنوان مثال مجلس بايد با عبور از اقتصاد ليبرالي و فرهنگ ليبرالي، اقتصاد و فرهنگ اسلامي را جايگزين كند كه محصول آن تبعيض، فاصله طبقاتي، چهره هاي غرب زده ورزشي، هنري و معماري و... نباشد، بايد طوري برنامه ريزي و قانونگذاري كند كه محصول آن دلدادگي مردم و مسلمين به نظام شود نه باعث دلزدگي مؤمنين شود، لذا بايد در افق قانون اساسي حركت كنيم و پشتوانه ولايت و امامت باشد نه اينكه مانند آنچه در مجلس ششم گذشت بلندگوي دشمن باشد و از طرفي فضاي سياسي بايد به سمت و سويي رود كه مجلس نسبت به اقدامات خود پاسخگو باشد، به عنوان نمونه ارزيابي دقيقي از اوضاع فرهنگي در همه عرصه ها داشته باشيم و آن را به عنوان محصول فرهنگ سازي مجلس به نقد و بررسي بگذاريم.
اهميت مجلس شوراي اسلامي در دوره نهم
برخلاف ساير انتخابات گذشته، انتخابات پيش روي چند وجهي و پيچيده مي نماياند به گونه اي كه حضور بزرگان دال بر آن است، توجه فرماييد اگر همزمان با فتنه سال 88 مجلس ششم سر كار بود، سرنوشت انقلاب چه مي شد! پس حساسيت نسبت به مجلس بيراهه نمي باشد. در اين دوره براي نخستين بار شاهد حضور بازيگران و نامزداني هستيم كه با تابلوي گروه ديگري به صحنه مي آيند لذا تشخيص خط و خطوط هاي جريانات نسبت به گذشته مشكل تر شده است و رقيب مشخص نيست و گروهي زير بيرق اصولگرايي پنهان ولي جاده صاف كن فتنه گران شده اند.
در اين دوره از انتخابات وزن و پايگاه سياسي و اجتماعي جرياناتي كه دنبال رياست جمهوري هستند به خوبي روشن مي شود، از سويي به جز جريان اصولگراي ولايي احساس مي كنند روند جاري امور به نفع آنها نيست لذا براي موفقيت خود نيازمند اين هستند كه وضعيت كشور غيرنرمال و امنيتي شود لذا مي خواهند با وارد كردن شوك در عرصه هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي شرايط را غيرعادي كنند در حالي كه مصلحت نظام در آرامش و امنيت است تا با يك مشاركت فعال و مؤثر ضمن قدرت نمايي الگوي بيداري اسلامي شدن را تثبيت كند، به خصوص اينكه ميزان مشاركت و اعتماد مردم در اولين انتخابات بعد از فتنه88 محك خواهد خورد، لذا بي دليل نيست كه رهبر حكيم انقلاب نسبت به امنيتي شدن فضاي انتخابات هشدار دادند، بدين ترتيب براي تحليل درست بايستي پروژه هاي پنهان و آشكار داخل و خارج از كشور را در كنار هم تحليل كرد.
آرايش جريانات و گروه ها در آستانه انتخابات
همان طور كه گذشت كشور شاهد ائتلاف ها و آرايش هايي متفاوت از دوره هاي گذشته است، مهم ترين بازيگران اين دوره از انتخابات از اين قرار هستند:
الف- جريان اصولگرا: به طور كلي در انتخابات از منظر ديني دو جبهه حق و باطل شكل مي گيرد كه مي توان جريان پيچيده نفاق را در كنار جبهه باطل تحليل كرد. جريان اصولگرا كه به لحاظ گفتماني، از گفتمان اصيل امام(ره) و رهبري تبعيت مي كند با شاخص هاي مكتب حق همخواني دارد، اصولي چون استكبارستيزي، ولايت مداري، دشمن شناسي، ايستادگي بر اصول و... اصولي كه در جريان مقابل اصولگرايي به عنوان يك شعار مقطعي مورد سوءاستفاده قرار مي گرفت. اصولگرايي يك گفتمان است لذا وحدت براي آن راهبردي و استراتژيك است كه مانع از نفوذ دنباله هاي دشمن و انشقاق مي شود، جريان اصولگرايي باتوجه به شرايط ايجاد شده در دولت دهم نيازمند است مدلي نو، كارآمد و اصلاح شده از اصولگرايي ناب نمايش دهد و ضمن اعلام وفا داراي به آرمان هاي سوم تير 84، مرزبندي روشني با جريان انحرافي داشته باشد و جريان شبه اصولگرايي را در صورت رسيدن به وحدت در خود هضم نمايد.
اصولگرايان امتياز هميشگي خود يعني اشتراك در اصول و مباني را همچنان دارند و اين يك نقطه قوتي است كه طرف مقابل از آن بي بهره است زيرا داراي تركيبي از كمونيست ها و حتي نمازخوان هايي هستند كه به راحتي عليه هم فعاليت مي كنند و دست به افشاگري مي زنند، لذا دشمن دنبال ايجاد اختلاف و تفرقه در بين اصولگرايان مي باشد، بنابراين اختلاف سم مهلك براي آنهاست و نمي توان بخاطر ضعف بصيرت و اختلاف سليقه برخي را از اين جبهه اخراج كرد چرا كه ظرفيت آنها در اختيار دشمن قرار مي گيرد.
هم اكنون در جبهه اصولگرايي سه جريان فعال است: 1- جبهه متحد اصولگرايي (8+7) كه عبارتند از: آقايان عسگراولادي، ولايتي، حداد عادل، 2 نفر از جامعه مدرسين و دو نفر از جامعه روحانيت و گروه هشت هم شامل نمايندگاني از جمعيت موتلفه، ايثارگران، رايحه خوش خدمت، رهپويان انقلاب اسلامي و جبهه امام و رهبري هستند از اين جبهه برخي حاميان آقاي احمدي نژاد بودند و عده اي منتقد ايشان و بصورت غيرمستقيم در جريان فتنه با سكوت خود حضور داشتند لكن همگي ولايي و داراي ظرفيت هايي هستند؛ 2- جبهه پايداري: كساني كه حاميان اصلي و اوليه آقاي احمدي نژاد بودند و حاملان جريان سوم تير هستند و اولين مواضع در برابر جريان انحرافي اتخاذ كردند و بعضا هزينه آن را با اخراج شدن از كابينه پرداختند، اين جبهه كه به 30 نفر مي رسد شامل برخي وزراي اخراجي دولت مثل آقايان الهام و لنكراني، آقاي حسينيان، رسايي، روانبخش و... به رهبري معنوي آيت الله مصباح مي باشد، اين جبهه دنبال خلوص گرايي در جبهه اصولگرايي است آنان از ورود برخي اصولگرايان مانند آقايان لاريجاني، باهنر و قاليباف به دليل عدم اتخاذ موضع مؤثر در فتنه 88 در جمع اصولگرايان ناخرسندند و معتقدند برخي آقايان زماني كه نظام به آنها نياز دارد وارد عرصه نمي شوند ولي موقع ورود به قدرت در صحنه حاضرند! به نظر مي رسد علي رغم اينكه سخن جبهه پايداري به حق مي باشد لكن پاسخ به اين سؤال كه از اختلاف اصولگرايان و مطرودين آن چه كساني بهره مي برند حقايق را روشن مي كند؛ 3- جبهه ايستادگي با 14 تشكل و با و مديريت آقاي محسن رضايي كه آنها دنبال آشتي ملي و فراموش شدن كدورت ها هستند!؟
به هرحال مكتب امام(ره) و رهبري شاقول انحراف همه افراد و جريانات است كه با توجه به آن خط و خطوط ها روشن مي شود، جبهه حق بايد خود را نسبت به آرايش باطل آماده كند و آن را جدي بگيرد چرا كه شوراي نگهبان به تنهايي قادر به دفع همه تهديدات نيست.
ب- جريان اصلاحات (فتنه): اين جريان انتخابات را مجالي براي خروج از وضعيت آچمز ناشي از فتنه سال 88 مي دانند لذا راهبرد آنها، راهبرد بازگشت به قدرت است گرچه بظاهر ادعاي عدم حضور دارند، شواهد حاكي از آنست كه دنبال تشكيل ستاد براي مهره هاي سفيد بدون تابلو وابسته به خود هستند و با جريان انحرافي ائتلاف كرده اند و از بيت امام(ره) نيز براي ترميم چهره خود بهره مي برند و با رصد اوضاع در استان هايي كه جريان انحرافي وضعيت مناسبي ندارد با محوريت مهره هاي سفيد حركت مي كنند.
دراين جريان سه طيف عمده حضور دارند: 1- تحريم كنندگان انتخابات: كه شامل سران فتنه زندانيان سياسي، امنيتي، ضدانقلاب خارج نشين، سلطنت طلب ها و... مي باشند كه دنبال سرنگوني نظام و ايجاد آشوب و اغتشاش هستند و با شعار تحريم دنبال مشروعيت زدايي از نظام و سلب اعتماد مردم هستند، اين دسته به دليل كمبود هوادار قابل اعتنا نمي باشند؛
2- مشاركت مشروط: طرفداران اين ايده بر آنند تا با شعار مشاركت مشروط اقدام به چانه زني، يارگيري، امتيازگيري، كسب مشروعيت، آزادي زندانيان و رفع حصر سران فتنه و... براي خود فرصتي دست و پا كنند، امثال سيدمحمد خاتمي و اكثريت اصلاح طلبان در اين طيف قرار مي گيرند. آنها ادعاي پدرخواندگي اصلاحات را دارند؛
3- گروه سوم اعتداليون هستند كه دنبال مشاركت فعال و جدي مي باشند و اين فرصت را از دست نخواهند داد، حزب كارگزاران از اين جمله هستند كه امثال طيف اقليت مجلس و عارف را شامل مي شوند، آنها به شدت دنبال ايجاد گسست بين اصولگرايان هستند.
مشكلي كه جريان اصلاحات يا فتنه دارد، اين است كه نمي خواهند با فتنه گران مرزبندي كنند با بهانه قراردادن جريان انحرافي دنبال انحراف افكار عمومي هستند و از سويي با تحريك جريان انحرافي مجموعه هاي مختلف نظام را با آنها درگير و از خود منحرف كنند. به هر روي شركت آنها در انتخابات بازي دوسرباخت است زيرا حضور آنها منجر به افزايش مشاركت به نفع مشروعيت نظام، زيرسؤال رفتن ادعاهاي آنها مبني بر عدم اعتماد به نظام و اگر هم تحريم كنند همرديف ضدانقلاب قرار مي گيرند، لذا دنبال كسب قدرت و درصورت شكست دنبال به هم زدن زمين بازي و تكرار فتنه 88 هستند! متاسفانه برخي اظهارات توسط عناصر ساده لوح در بين اصولگرايان مبني بر استقبال از حضور اصلاح طلبان آنها را در جايگاه شرط گذاري برده است.
تاكتيك اين جريان بازگشت به عرصه سياسي به بهانه انتخابات است لذا دعواي زرگري بر سر تحريم يا حضور جهت انحراف افكار عمومي ايجاد كرده اند، اين جريان بهرحال سرشار از انرژي انتقام و تسويه حساب با نظام است لذا در كمين فرصت هاست و طبيعتاً از اين فرصت و نيز حضور انحرافي ها نهايت بهره را مي برد. بي شك حيات سياسي يك جريان به حضور در رقابت هاي سياسي است و عدم حضور به معناي پايان عمر سياسي آنست لذا براي حفظ حيات خود، اين جريان حاضر به تغيير شعارها و عدول از همه مواضع خود مي باشند. چنان كه طي سه دهه گذشته اين گونه بوده، جريان چپ دهه اول يا اصلاحات كنوني كه زماني با شعار مرگ بر آمريكا نان مي خورد، بسياري از اعضاي آن امروز در دامان آمريكا با شعار مرگ بر جمهوري اسلامي نان مي خورند، مدافعين بلامنازع ولايت فقيه در دهه 60 و قائلين به تحجر و ولايت فقيه در دهه 70 و 80 وقس علي هذه... تكثر گفتماني حاكم بر طيف هاي اين جريان نكته مهمي است كه بازيگران جبهه حق در صورت غفلت از آن ضربه خواهند خورد، لذا نبايد گناه اميدواركردن دشمن به براندازي و توسل آنها به بيگانه از اذهان پاك شود .
روي ديگر ماجرا اين است كه در فضاي پنهاني اردوگاه آنها مسايل ديگري در جريان است از جمله اين كه خود را در جايگاه شرط گذاري نمي بينند و قائلند كه بايد هزينه پرداخت كنند و هنوز اتهام براندازي به آنها وجود دارد لذا بايد از فرصت بازگشت به نظام استفاده كنند حتي اگر لازم باشد از نظام عذرخواهي رسمي كنند! آنها معتقدند كه نظام نيازي به ما ندارد و انتخابات را با مشاركت بالا برگزار مي كند و سراغ ما هم نمي آيد لذا بايستي از اين فرصت بهره برد.
ج- جريان انحرافي: اين طيف كه بايستي گفت حلقه انحرافي گرچه فاقد عقبه استراتژيك فكري و پايگاه اجتماعي است، ولي به دليل اتصال به جريان قدرت و ثروت برخي از فرصت ها را زايل مي كند، لذا شناخت و افشاي ماهيت آنها ضروري ست. جريان انحرافي ظرفيت دولت را دارد، ظرفيت دولتي انقلابي كه آنرا به نفع خود مصادره كرده است لذا بايد ضمن حفظ دولت اين جريان را به دقت جراحي كرد.
اين جريان انتخابات را سكويي براي گام هاي بعدي خود مي داند و برنامه ريزي دقيقي تحت عنوان گروه 72 تن در سراسر كشور دارد، آنها دنبال جذب توده ها بجاي نخبگان، جذب اصلاح طلبان و نفوذ در اصول گرايان هستند تا از همه ظرفيت ها بهره ببرند و در هر مجلسي رنگ آن را به خود مي گيرند. در همين راستا با سازماندهي شبكه اي از هنرمندان، ورزشكاران، فعالان سياسي و اقتصادي با تزريق پول هاي كلان پروژه اي بلندمدت را تعقيب مي كنند.
شواهد حاكي است كه ائتلاف پيچيده اي بين جريان انحرافي و فتنه گران شكل گرفته ولي جغرافياي سياسي آنها متفاوت است، يكي بيرون قدرت و در كمين آن و ديگري در درون قدرت و سر سفره نظام ولي هر دو به هم نيازمند چرا كه دشمن دشمن خود را دوست مي پندارند.
شواهد همساني آنها: نداشتن مرزبندي با نظام سلطه، تنش زدايي در سياست خارجي، دوستي با اسرائيل و آمريكا، باستانگرايي و ملي گرايي، ايستادگي در برابر رهبري، زير سؤال بردن مديريت انبياء و اولياي الهي، طرفداري از اختلاط دختر و پسر، حيف و ميل بيت المال، تأكيد بر امانيسم و سكولاريسم، عدم تخريب و حمله به يكديگر حتي در اضطراري ترين شرايط، فرصت طلبي از موقعيت ها، ديدگاه هاي پراگماتيستي و منفعت طلبانه و اصالت قدرت و... به هر صورت جريان انحرافي داراي ظرفيت بسيار پايين نسبت به جريان غربگراي اصلاحات است و نبايد پرداختن بيش از حد به آن، ما را از ظرفيت اصلي جريان فتنه غافل كند، عمر جريان انحرافي درنهايت دو سال ديگر به اتمام مي رسد ولي جريان اصلاح طلب ريشه در رنسانس دارد.
د- بازيگر آخر در انتخابات دشمن خارجي است، راهبرد دشمن اين است كه تنها حوزه اي كه مي تواند به انقلاب ضربه بزند حوزه هاي سياسي و فرهنگي و براندازي در بستر دموكراسي است لذا در اولين قدم سلامت انتخابات را زير سؤال مي برند و به سخنان شخصيت هاي مهم نيز در اين راستا استناد مي كنند لذا به انتخابات به مثابه فرصتي براي بازآرايي راهبرد خود مي انديشند تا از آن به عنوان سند تقلب سال 88 بهره برند. از سويي تلاش مي كنند منازعه قدرت تشديد شود تا افراد اسرار نظام را فاش كنند و كارها بر زمين بمانند تا كليت نظام بازنده نهايي باشد. در گام بعد دنبال كاهش مشاركت مردمي هستند تا مشروعيت و اعتبار نظام را مخدوش كنند، تاكتيك آنها در اين مرحله نااميد كردن مردم از همه جناح ها و اصلاح ناپذير جلوه دادن نظام مي باشد.
گام بعدي آنها تأثيرگذاري بر نتيجه انتخابات است و از طريق پياده نظام داخلي دنبال اهداف خويش است تا با نفوذ دادن آنها در مراكز تصميم ساز و سياست پرداز كشور اهداف خود را تعقيب كند از طرفي آنها انقلاب هاي منطقه را ملهم از جمهوري اسلامي ايران مي دانند و مردم سالاري ديني را الگوي الهام بخش آنها مي دانند كه بايستي مخدوش شود لذا نيازمند سلب قدرت نرم آن يعني حمايت مردم هستند. از طرفي دنبال اين هستند كه بحران را به كانون خودش يعني ايران برگردانند تا ماجرا به اتمام برسد، فضاي برون مرزي و فشارهاي چندجانبه در آستانه انتخابات مانند گزارش آژانس، اتهام تروريسم و نقض حقوق بشر در راستاي مديريت بيداري اسلامي منطقه قابل فهم است.
دشمن دنبال جااندازي اين ايده است كه اگر مردم به اصلاح طلبان رأي دهند فشارها نيز كمتر مي شود، ايده اي كه عكس آن را در زمان اصلاحات و باج هاي فراوان اصلاح طلبان به غرب ديديم. لذا چون معتقدند جريان اصلاحات فاقد پشتوانه اجتماعي است و توان بسيج عمومي ندارد و پشتوانه سياسي هم در درون حاكميت ندارد با حمايت از آنها مي خواهد به آنها براي ادامه بقا، اميد بدهد كما اينكه اصلاحاتچيان نيز اعلام كردند از حمايت هاي جهاني استقبال مي كنند!
بنابراين غفلت از كيد دشمن اشتباه استراتژيك است.

 



حمله به ايران؛ رؤيا يا واقعيت

علي شيرازي
سي و سه سال مبارزه سخت و نرم با جمهوري اسلامي ايران، نتيجه اي جز اوج گيري عزت ملت ايران و رشد فزاينده علمي و قدرت گرفتن حاميان ايران در لبنان و فلسطين و افغانستان و تونس و مصر و ليبي و يمن و بحرين و عراق نداشت.
در كنار اين عزت و شوكت و اقتدار و پيروزي جمهوري اسلامي ايران، آمريكا نتيجه اي جز حسرت و آه و افسوس و غصه و سردرگمي و حيرت و حيراني و شكست نبود.
آمريكا 9 سال در عراق جنگيد. بيش از 4500 نفر از نظاميانش در آن جنگ كشته شدند. بيش از 32 هزار نفر از نيروهاي آنان مجروح شدند، ولي سرانجامي جز خروج مفتضحانه از عراق و رشد قدرت ايران اسلامي در آن كشور نداشت.
واشنگتن پست نوشت: حمله آمريكا به عراق، با پاياني دور از انتظار و برگزاري مراسمي ساده در فرودگاه بين المللي بغداد پايان يافت.
نظاميان آمريكايي 9 سال قبل با چه انگيزه اي وارد عراق شدند؟ صهيونيست ها در يك جنگ سي و سه روزه در لبنان و يك جنگ بيست و دو روزه در غزه، طعم شكسته را چشيدند، ولي آمريكا و ابرقدرت غرب، نه سال در عراق جنگيد و نه تنها بهره اي نبرد، بلكه عامل اقتدار ايران در منطقه شد. شكست آمريكايي ها در عراق از شكست صهيونيست هاي غاصب در لبنان و غزه بزرگ تر و دردآورتر بود.
در كنار دردهاي وارد شده بر پيكر آمريكا از انقلاب هاي بيداري اسلامي در تونس و مصر و ليبي و يمن و بحرين و اردن و عربستان، درد خروج از عراق براي سران كاخ سفيد كشنده و وحشتناك بود؛ خصوصا زماني كشندگي اين فشار براي آمريكا نمايان تر مي شد كه مي ديد همه تلاش براي مهار جمهوري اسلامي بوده و حالا آمريكا مهار شده و ايران اسلامي قدرت گرفته است!
طبيعي مي نمود كه در اين برهه فشارها بر جمهوري اسلامي ايران از سوي آمريكا و يارانش بيشتر شود، به خيال خام خود تحريم ها را گسترده تر كنند؛ تا شايد دردي از دردهايشان كاسته شود.
كارگرنيفتادن اين طرح، سوز آمريكا را بيشتر كرد و دردي بر دردهاي آنان افزود؛ تا جايي كه وزارت خزانه داري آمريكا صريحا گفت: تحريم بانك مركزي ايران به نفع آمريكا نيست، چون قيمت جهاني نفت و بنزين را افزايش مي دهد.
در همين گيرودار، هواپيماي پهپاد 170RQ در ايران فرود آمد و قدرت نمايي جمهوري اسلامي و پيروزي كشورمان بر آمريكا، آن ها را عصباني تر كرد. كساني كه باور نمي كردند، ايران ارتباط پهپاد با مركز هدايت آن را قطع كرده و سامانه جهت ياب و هدايت كننده هواپيما را تغيير داده و آن را به شكلي هدايت كند كه به جاي آشيانه خود، در طبس فرود بيايد.
فرود پهپاد در طبس، داغ سقوط هلي كوپترها و هواپيماهاي آمريكا در سال 1359 در همين صحرا را تازه كرد و رنگ از رخ سران كاخ سفيد ربود.
مجله اشپيگل نوشت: هك كردن هواپيماي بدون سرنشين آمريكا به اين معني است كه ايران با نرم افزار ناوبري الكترونيك آن آشنايي دارد.
البته از اين نوع آشنايي ها در عرصه دانش ايراني ها در حدي است كه كمر آمريكا را بشكند.
راديو فردا اعلام كرد: ايران سال گذشته با شليك پرتوليزر يك ماهواره جاسوسي سيا كه مشغول شناسايي در آسمان ايران بود را عملا كور كرد.
گويا بناست چشم هاي افرادي از كاخ سفيد را هم كور كند كه مجله آمريكايي «وايرد» از قول «ورتون شوارتز»، فرمانده نيروي هوايي آمريكا نوشت: ايران توانايي بالقوه آن را دارد كه نسخه اي از هواپيماي بدون سرنشين آمريكا را بسازد.
از ترس همين همت و قدرت بود كه ديك چني گفت: به خاطر اهميت فراوان هواپيماي 170RQ بايد به ايران حمله كرد و اين هواپيما را از بين برد.
راستي اگر جنگي رخ دهد، برنده و پيروز آن كيست؟ سي و سه سال نبرد با جمهوري اسلامي ايران، چه نتيجه اي داشت؟ پيروز نبرد 9 ساله آمريكا در عراق كه بود؟
آسوشيتدپرس مي نويسد: در اولين نگاه مشخص است، ايران بزرگ ترين برنده است؛ مخصوصا زماني كه آمريكا استراتژي خود در خليج فارس را تغيير داد.
بايد گفت كه آمريكا مجبور به تغيير استراتژي خود شد. اين عقب نشيني در برابر قدرت جمهوري اسلامي ايران است. قدرتي كه در جنگ 8 ساله آمريكا را شكست داد. در نبرد نرم 25 ساله با ايران، شكست خورد. در فتنه 88 طعم تلخ شكست را چشيد. در عراق امروز شكست خورد. امروز هم در شكست جديد در موضوع پهپاد، زانوي غم به بغل گرفته و اراجيف مي گويد.
برژينسكي بر اين واقعيت صحه گذاشته و مي گويد: درگيري نظامي با ايران داراي ابعاد فاجعه آميزي براي آمريكا خواهد بود.
وي مي افزايد: ما در شرايط عجيبي به سر مي بريم. حزب حاكم دچار انجماد شده و حزب جمهوري خواه كاملا ديوانه شده است.
دستگيري جاسوس سيا در ايران، آن هم در همان محوري كه پهپاد را براي جاسوسي به آسمان فرستاد، شرايط عجيب آمريكايي ها را عجيب تر و آنان را ديوانه تر كرد و دردشان را مضاعف نمود.
فرد جاسوس، سوابقي هم چون فعاليت در واحد اطلاعاتي ارتش آمريكا و حضور در پايگاه نظامي افغانستان و عراق داشت و در پايگاه بگرام افغانستان شناسايي شد و هنگام ورود به ايران دستگير گرديد.
اين داغ هم، درد شكل پذيرفته از دستگيري ريگي را تشديد كرد و آمريكايي ها را در اغما فرو برد. درد پشت سردرد! و پيروزي هاي مكرر براي ايران!
يقينا آينده از آن ايران اسلامي است. قدرت و اقتدار جمهوري اسلامي ايران، آمريكايي ها را مات و مبهوت كرده و آنان به فكر فرو رفته اند: راستي جنگ با ايران چه نتيجه اي خواهد داشت؟!
بگذار صاف و پوست كنده بگويم: اگر مي خواهيد از عصبانيت بميريد، بميريد. شهيد بهشتي هم فرمود: آمريكا از ملت ايران عصباني باش و از اين عصبانيت بمير!
حمله به ايران، هرگز جنگ در محدوده جغرافيايي ايران نيست. جنگ با ايران، به آتش كشيدن همه منافع آمريكا در جهان را به همراه خواهد داشت. جنگ با ايران؛ يعني آتش زدن همه ثروت آمريكا در تمامي دنيا!
امروز مردم لبنان و عراق و افغانستان و فلسطين و مصر و تونس و ليبي و بحرين و يمن و اردن و سوريه و پاكستان از ملت ايران حمايت مي كنند. امروز مردم انگليس و فرانسه و آفريقا و آمريكاي جنوبي و حتي جنبش وال استريت در برابر سرمايه داري غرب ايستاده اند. امروز بسياري از كشورهاي آسيب ديده از زورگويي سران كاخ سفيد، در برابر اوباما و يارانش قرار گرفته اند. امروز بسياري از مردم دنيا از آمريكا عصباني اند و همه اين ها در جنگ بر عليه ايران، بر ضد آمريكا قيام خواهند كرد و سران كاخ سفيد را به زير خواهند كشيد.
هنوز كه جنگي نظامي رخ نداده، رگبار مصيبت ها بر سر آمريكا باريدن گرفته است؛ واي بر روزي كه جاهلان كاخ سفيد يك گلوله به سمت ايران شليك كنند، آن روز را، فقط ايران اسلامي به عزاي متجاوزين تبديل خواهد كرد.
همه اين داستان را سلطه گران آمريكا مي دانند، و همه آن رجزها، تنها براي گنده گويي و جنگ رواني است والا آمريكا هم مي داند كه آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند.

 



تقابل جغرافياي فرهنگي انقلاب اسلامي با جغرافياي سياسي غرب

محمد كاوياني
موقعيت ژئوكالچر ايران امروز، عميقاً متأثر از فرهنگ شيعي ايران است.
اگر اين فرهنگ نبود، انقلاب اسلامي ايران نيز نبود و حداكثر در حد يك انقلاب ملي رقم مي خورد. انقلاب اسلامي ايران، جهان را از حالت دوقطبي درون پارادايم اومانيسم (بشرگرايي) كه جهان را به دو قطب، ليبرال كاپيتاليسم غرب و سوسياليسم شرق تقسيم مي كرد، درآورد، و به جهان دو قطبي جامع تر دو قطبي اومانيسم (بشرگرايي) و تئوئيسم (خداگرايي رساند).
پس موقعيت ژئو كالچر ايران در جهان امروز مقوم جهان ژئوپارادايم دوقطبي خداگرا - بشرگرا است و اگر فرهنگ ايراني شيعي نبود، نظام دوقطبي نوين در جهان شكل نمي گرفت.
اهميت ژئواستراتژيك ايران در جهان از اين روست كه نه تنها يك قطب اين نظام دوقطبي است، بلكه اين نظام را شكل داده است. اين يعني بازي گري در عرصه جهاني.
تقابل ژئوكالچر انقلاب اسلامي با ژئوپلتيك غرب در جنبش هاي جاري جهان اسلام تقابل حقيقت با واقعيت جهان اسلام است.
بايد پذيرفت اسلام با جنبش هاي جاري در جهان شكاف بزرگي در الگوهاي استبدادي نظام هاي حاكم بر كشورهاي اسلامي بوقوع پيوسته است و ديگر نمي توان با اين نظام ها جهان اسلام را كننترل كرد؟ اين همان آرمان بزرگ امام خميني(ره) در بيداري اسلامي است.
اكنون بعد از دو قرن جهان اسلام در جست وجوي نظام هاي پساسكولار و پساغربگرايي است. خيزش هاي جهان اسلامي پيش از آنكه خيزش گرسنگان و انقلاب ستم ديدگان در مقابل شكم بارگان باشد انقلاب تحقير شدگان فرهنگي و هويتي در مقابل جريان ها و قدرت هايي است كه دو قرن بر جهان اسلام سياست هاي استكباري و استبدادي را تحميل كردند و علت اصلي و اساسي فقر، عقب ماندگي، بي هويتي، ديكتاتوري، بي سوادي و وابستگي مسلمانان به كفار و مشركين هستند؟
در اين مسير مولفه هاي ذيل مهم ترين مباحث استراتژيكي در فهم تحولات جهان اسلام اند:
-درك دقيق، عميق و استنادي از ماهيت و ساختار جنبش هاي جاري جهان اسلام در فرآيند بيداري اسلامي
-ترسيم فرصت هاي اين دگرگوني ها براي انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي
- دستيابي به يك الگوي بومي براي فهم جنبش هاي سياسي - اجتماعي درجهان اسلام
- شناخت تفصيلي ازرابطه بين جنبش هاي جاري درجهان اسلام با پـيشينه تاريخي آنها در دو قرن گذشته و نقش انقلاب اسلامي در فرآيند بيداري اسلامي
- شناخت تفصيلي از جايگاه جنبش هاي جاري در فرآيند بيداري اسلامي و بازسازي تمدن اسلامي با محوريت ايران اسلامي
- شناخت تفصيلي از توانايي هاي ژئوكالچر انقلاب اسلامي در بيداري مسلمانان منطقه و جهان امام عظيم الشان امت و مقام معظم رهبري بارها فرموده اند كه منظور از صدور انقلاب لشكركشي به كشورهاي ديگر نيست بلكه بايد فرهنگ انقلاب اسلامي را به دنيا شناساند. اگر اين فرهنگ خوب شناسانده شود گرايش به سمت آن و الگوبرداري از آن را هيچ قدرت مستبدي نمي تواند كنترل نمايد(1). مقام معظم رهبري نيز با اشاره به ضرورت شناسايي مفاهيم جديد انقلاب و عرضه آنها به مشتاقان و طالبان حقيقت در سطح جهان مي فرمايند:
«انقلاب اسلامي و نظام اسلامي، مفاهيم بكر و تازه اي در دنيا دارد، مفاهيمي دارد كه اگر چه مشتركاتي با دنيا دارد، اما اختصاصاتي دارد كه اين را از شبيه خودش در مكاتب گوناگون و جريان هاي فكري و نحله هاي فكري دنيا جدا مي كند؛ بايد آن را در بياوريم وپايش هم بايستيم و بيان كنيم.» (2)
برمبناي الگوهاي نظري امام (ره) و مقام معظم رهبري بايد سه مفهوم كليدي را درسرلوحه پژوهش هاي خود در فهم بيداري اسلامي و جنبش هاي جهان اسلام قراردهيم:
الف) ژئوكالچر: كه بيانگر چهارچوب فرهنگي اي هست كه نظام ها، مكتب ها و ايدئولوژي ها درمحدوده آن عمل كرده و اثر مي گذارند و مقدمات و مباني فكري خود را نه درمحدوده ملي و محلي بلكه در يك جغرافياي فرهنگي منتشر مي سازند. درژئوكالچر تمركز فعاليت ها بر فرهنگ بجاي سياست و اقتصاد است و از مولفه هايي چون دعوت فرهنگي، تبليغ، نشان دادن كارآمدي، نشان دادن توانايي توليد سرمايه فرهنگي و اجتماعي و رابطه هاي معنوي و فرهنگي و مقاومت به جاي زور و سيطره و استعمار استفاده مي شود(3).
ب) ژئوپليتيك: ژئوپليتيك مفهوم قديمي تري نسبت به واژه ژئوكالچر بوده و از ابتداي قرن بيستم بعنوان نشانه اي براي تحولات و درگيري هاي جهاني درمورد كسب، حفظ و بسط قدرت بكار رفته است. قرن بيستم را قرن ژئوپليتيك گفته اند. در طول قرن بيستم ژئوپليتيك به منظور تعريف و توصيف مستمر رقابت جهاني بين بلوك سرمايه داري غرب و بلوك شوروي و سياست هاي استعماري درجهان سوم بكار رفته است. در ژئوپليتيك بسط جغرافيايي و سرزميني به جاي تكيه بر فرهنگ و روش هاي فرهنگي بر سياست و اقتصاد تكيه دارد (4).
ج) خيزش عليه تحقير هويتي و فرهنگي مسلمانان: مفهوم جديد و بومي است در فهم جنبش هاي اجتماعي درحال جريان در كشورهاي اسلامي كه در ادبيات انقلاب اسلامي توليد گرديد. تا به امروز عموماً علل و عوامل ريشه هاي جنبش هاي اجتماعي با توجه به مباني فلسفه سياسي غرب تحليل شده است. بنابر اين اغلب فيلسوفان و جامعه شناسان در فهم علل بروز جنبش ها به دو مكانيسم:وجود تضاد طبقاتي و رهبري طبقه پيشرو نظر داشتند. انقلاب اسلامي هژموني اين نظريه را مورد ترديد قرار داد و عامل فرهنگي معناداري بنام«خيزش عليه تحقير هويتي» و يا «خيزش عليه تحقير فرهنگي» را به عنوان عامل تاثيرگذار وارد جنبش هاي اجتماعي علي الخصوص درجوامع اسلامي كرد. بايد تلاش شود كاركرد اين مفهوم در برانگيختگي جنبش هاي اجتماعي جهان اسلام به آزمون گذاشته شود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1-پيام امام خميني (ره) به مناسبت سالروز پيروزي انقلاب اسلامي، صحيفه نور، ج 11، ص 266، 22/11/58 و نيز بيانات امام خميني در جمع سفراي كشورهاي اسلامي، صحيفه نور، ج 13، ص 127، مورخ 28/7/59
2- بيانات مقام معظم رهبري مورخ 17/11/80
3- عزت الله عزتي، ژئوپليتيك شيعه و امنيت مرزهاي جمهوري اسلامي ايران، تهران: البرز فردانش، 1388
4- غلامحسين حيدري،ژئوپليتيك فرهنگي يا ژئوكالچر، ژئوپليتيك، بهار1384، صص 116-93

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14