(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 21 دی 1390- شماره 20119

تئاتر فجر همچنان بدون «انقلاب اسلامي»
انحلال خانه سينما؛ آغاز راه فروپاشي مافيا
خانه اي كه روي آب بود!
نگاهي به فيلم درامتداد شهر
نكاتي درباره مرض فيلم سازي و بازيگري!
بررسي فيلم «33 روز» از نگاه جامعه شناختي و روانشناسي
لايه هاي پنهان يك جنگ
سيما و تقابل با توطئه هاي انتخاباتي رسانه هاي غربي
خطرناك ترين شبكه شيعي از نظر وهابيون
پشت پرده برنامه «نوبت شما» در بي بي سي
استقبال دانشجويان از فيلم «گلوگاه شيطان»
ادامه سازي؛ چاره فقر سوژه در هاليوود



تئاتر فجر همچنان بدون «انقلاب اسلامي»

مهدي صبوري
پس ازفعاليت مسئولان جديد دبيرخانه جشنواره بين المللي تئاتر فجر حميد شاه آبادي معاون هنري ارشاد در يكي از گفت وگوهاي رسانه اي گفت:«امسال براي اولين بار شوراي سياست گذاري جشنواره تئاتر فجر پس از تاكيد بر موضوعات مرتبط با فجر انقلاب اسلامي درفراخوان جشنواره، توانست بخشي از آن را در بخش چشم انداز پياده كند» اما اكنون بايد پرسيد كه چرا درآستانه برگزاري جشنواره، برنامه اي براي اين بخش اعلام نشده است؟
اين تصميم پس از سي دوره برگزاري تئاتر فجر، منجربه دلگرمي براي علاقه مندان به آثار ارزشي شد و از سوي ديگر با اعلام جايزه 50 سكه بهار آزادي براي اثربرگزيده بخش انقلاب اسلامي، به نظر مي رسيد ديگران هم به اين بخش اقبال نشان بدهند؛ اما اكنون كه مدت اندكي تا برگزاري اين جشنواره باقي مانده و دبير آن درنشست خبري خود با نمايندگان مطبوعات تقريبا آثار برگزيده اغلب بخش ها را معرفي كرد،اثري از اين نوع آثار در اين بخش ويژه جشنواره تئاتر فجر ديده نمي شود.
در واقع علي رغم گذشت چندين ماه از فعاليت دبيرخانه و درحالي كه به عنوان مثال انتخاب آثاري از ديگر كشورها از دغدغه هاي مهم برگزار كنندگان بوده و هست، اما گويا وجود اين بخش در جشنواره، در حد ادعاي معاون وزير ارشاد درچندين ماه پيش باقي ماند.
اوضاع بخش جلوه هاي انقلاب اسلامي درجشنواره بين المللي تئاتر فجر به قدري مبهم است كه برخي دلسوزان با نااميدي از وجود آثار نمايشي با موضوع انقلاب اسلامي، براين باورند كه مهم ترين دغدغه برگزار كنندگان فعلي نيز همچون اسلاف خود، حضور افراد صاحب نام تئاتر و همين طور ايجاد عرصه براي تظاهر به ژست ها و حرف هاي شبه روشنفكري و مردم گريزانه است و به موضوعات ارزشي كه از قضا عموم مردم به آنها ابراز علاقه كرده اند كوچك ترين توجهي ندارند.
از ديگر شواهد كم لطفي هاي مسئولان مربوطه به انقلاب اسلامي بايد به تلاش طاقت فرسايشان براي حضور ده ها نمايش از ديگر كشورها اشاره كرد! در واقع برگزاركنندگان جشنواره كه به دليل آغاز به كار در فرصتي بسيار كوتاه، نسبت به حضور نمايش هايي از ديگر كشورها نگران بودند به هر نحوي كه ده ها نمايش از كشورهاي اروپايي، آسيايي و... را به انحاي ممكن مورد توجه قرار دادند و با اينكه دبير جشنواره اين آثار را نديده (!؟) اما آن قدر برايشان مهم است كه نديده خواستارشان شده اند. آنچنان كه دبير جشنواره درهمان نشست خبري گفت، تقريبا تكليف اين بخش روشن شده است و قريب به 10 اثر نمايشي ازديگر كشورها از خوان تئاتر كشور برخوردار مي شوند؛ اما دريغ از كوچك ترين تلاشي براي برگزاري بخش چشم انداز با موضوع انقلاب اسلامي!!
علاوه بر اين مسائل از آنجا كه جشنواره تئاتر فجر دورنمايي است كه تقريبا برنامه نمايش هاي كشور در سال آينده را مشخص مي كند با كمال تاسف شايد بتوان پيش بيني كرد كه درسال آينده نيز همچون بسياري از سال هاي گذشته آثاري با تاكيد بر مضامين انقلاب اسلامي يا تهيه نشود و يا اگر شود به قدري نيست كه بتوان مردم را دلگرم كرد.

 



انحلال خانه سينما؛ آغاز راه فروپاشي مافيا
خانه اي كه روي آب بود!

¤ مصطفي روز بهاني
در روزگار و شرايطي كه بار سنگين حل و فصل عموم اختلافات صنفي، مالي، تخلفات صنفي و اخلاقي پايبند نبودن به برخي قراردادها و خلاصه كليه امور جزيي و كلان اهالي سينما بر دوش معاونت سينمايي بود و همه راه ها به دو اتاق تو در توي معاونت ختم مي شد، مسئولان وقت سينماي كشور كه وظيفه نخست خويش را سياستگذاري هاي كلان سينماي كشور تعريف مي كردند در جهت سبك كردن بار مسئوليت خويش به فكر تأسيس محلي براي حل اختلاف هاي صنفي افتادند. بدين ترتيب تشكلي به نام «خانه سينما» متولد شد تا پس از عضوگيري از كليه صنوف سينما، عموم اين اختلافات انبوه در ميان همان صنف حل و فصل شود و عموم افراد حقيقي و حقوقي كه به هر نحو در عرصه سينما فعاليت مي كردند ملزم به محترم شمردن آرا صادره از سوي خانه سينما شدند. از ديگر سو نيز چون دوران قدرت خود را پايان يافته مي ديدند به دنبال جايي بودند تا تفكر راهبردي آنها را تداوم بخشد.
متأسفانه پس از خرداد ماه 1376به دليل ناكارآمدي دولت و مسئولان فرهنگي و هنري كشور
- كه حتي صورت مسئله تصويب فيلمنامه را هم به طور كلي خط زدند تا هر كس هر چه دل تنگش خواست بسازد- در جهت وجيه الملّه شدن و گدايي احترام و محبت، اهل سينما آن قدر در برابر خانه سينما سترون و خنثي عمل كردند كه اژدهاي فزون خواهي در ذهن سران خانه سينما بيدار شد و براي خود شأني موازي با معاونت سينماي ارشاد قائل شدند. آنان با برگزاري جشن هاي مختلفي كه يادآور جشن هاي كذايي شاهنشاهي دوران جايزه سينمايي «سپاس» بود، حتي جشنواره فجر را با راه انداختن مراسم اسكار ايراني به زير سؤال بردند. در رسانه هاي بيگانه مدعي شدند كه جايزه جشنواره فجر جايزه اي دولتي است، اما جايزه ما هم حرفه اي است و هم مردمي! به دليل خيانت هاي وزير وقت ارشاد اسلامي (عطاء الله مهاجراني) از دل خانه سينما پدرخواندگاني سر بر آوردند كه قدرت آن را يافته بودند تا با دخالت در روند اكران و نمايش سينماي ايران مثلاً يك فيلم را در زمان نمايش عملاً بي مخاطب بگذارند و در مقابل براي فيلم هاي خودشان و كساني كه بر دستهاي پدرخواندگان بوسه زده بودند، بهترين شرايط نمايش را فراهم آوردند. آش چنان شور شد كه حتي خود اهالي سينما نيز از مظالم و تبعيض هاي اين پدرخواندگان به ستوه و فغان آمدند.
در آغاز دولت نهم و دهم دلسوزان انقلاب خاصه همه زخم خوردگان از اين پدرخوانده هاي جديد الولاده، بر آن بودند كه مسئولان جديد سينماي كشور، برخورد قانوني با عملكردهاي خارج از قانون اين افراد را در سرلوحه كارشان قرار خواهند داد كه در آغاز دولت نهم هم برخي سياست ها، نويدبخش كنترل اين اژدهاي سر برآورده از دل عناد با نظام و قدرت طلبي و فزون خواهي بود اما در دولت دهم كارگزاران سينمايي كشور علي رغم ورودهاي خوبي كه در راه خاتمه دادن به تحركات فراقانوني خانه سينما داشتند، بازهم در ميانه راه اسير دخالتها و دسيسه هايي بيرون از وزارت خانه ارشاد شدند. نتيجه آن شد كه علي رغم همه اين ورودهاي مثبت، خروجي كارشان چندان قاطع و كارآمد به نظر نرسيد و اين معضل بسان يك تومور بدخيم هر روز بزرگ تر شد. ماجرا تا آنجا ادامه يافت كه خانه سينما كه از محل بودجه بيت المال اداره مي شود، همسو با سياست هاي ضدايراني و ضد اسلامي آمريكا و اتحاديه اروپا و رسانه هايشان، دامنه فزون خواهي خود را به سياست و حتي مانور و قدرت نمايي در برابر نظام نمود. مسئله اي كه هيچ نسبتي با اساس نامه و شرح وظايف خانه سينما نداشته و ندارد.
اما امروز با اقدام قاطع وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و شوراي فرهنگ عمومي، كليه تشكل هاي خانه سينما منحل و غيرقانوني اعلام شد، پس از منظر قانوني، تشكلي كه ديگر رسميت و وجاهت قانوني ندارد، اگر همچنان هويت حقوقي سابق را براي خويش متصور باشد، قانون شكني كرده و مستوجب برخورد قانوني و كيفر پيش بيني شده در قوانين جاري كشور است.
به نظر مي رسد امروز كه مسئولان فرهنگي، حجت را با خانه سينما تمام كرده بودند- هنگام آن باشد كه اقدامي جدي تر و قاطع تر صورت پذيرد، زيرا براساس نص صريح قانون مسئولان هيچ باشگاه، جمعيت، سنديكا و تشكيلاتي پس از انحلال و ساقط شدن هويت حقوقي- قانوني آن مركز، نمي توانند حتي به عنوان عضو شناخته شوند، چه رسد به آنكه پدرخواندگان خويش فرماي آن مركز بي اعتنا به قانون، همچنان با ادبيات آمريكايي ها و اروپايي ها با مردم و مسئولان سخن كنند.
اينان كه روزگاري مي گفتند ميزان قانون است،چرا امروز قانون گريز شده اند؟! و مي انديشند قوه قضائيه در راه برخورد با آنها ناتوان است، اينان در محافل خصوصي و محفلي خود مي خندند و مي گويند: اگر تلنگري به ما بخورد تمام رسانه هاي دنيا نظام جمهوري اسلامي را سرزنش خواهند كرد و درست به همين دليل است كه خيال مي كنند دست قانون به آنها نمي رسد. انحلال «خانه سينما» را بايد آغاز راه براي مبارزه با مافياي سينماي ايران فرض كرد. اين پايان كار دولتمردان فرهنگي نيست. مافياي پنهاني كه «خانه سينما» به تولد و گسترش آن كمك كرد، چنان در بدنه هنر كشور ريشه دوانده كه شناخت و مبارزه با آن نيازمند جريان شناسي و آسيب شناسي جدي است. اين مافيا بيش از همه درون ساختار تهيه و توزيع فيلم هاي سينمايي رسوخ كرده و مناسبات توليد را تحت سيطره خود گرفته است. بنابراين، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با انحلال «خانه سينما» گام اول را برداشته، اما گام ديگر- و نه آخر- جلوگيري از بازتوليد مافياي سينما در شكلي ديگر است.

 



نگاهي به فيلم درامتداد شهر
نكاتي درباره مرض فيلم سازي و بازيگري!

محمد قمي
پيش از هرچيز بايد بگويم كه ديدن فيلم «درامتداد شهر» براي اهالي سينما و به ويژه آنها كه قدري تربيت بصري و دانش سينمايي دارند و به سطحيت و مهمل بافي عادت نكرده اند، مي تواند به شدت عصبي كننده باشد.
فيلمي كه هيچ ويژگي قابل دفاعي ندارد و از كمترين و كوچك ترين ارزش هاي سينمايي تهي است و اصلا معلوم نيست چرا و چگونه و بر چه اساس و با چه هدفي ساخته شده و روانه اكران گرديده است.
در پي سرقت از يك جواهرفروشي، «محمدرضا گلزار» ستاره سينما گروگان گرفته مي شود. فيلم روايت هايي موازي از زندگي آدم هايي است كه در پي اين اتفاق درگير ماجراهاي خاصي مي شوند.
آنچه از فيلم مي بينيم نه داستاني نه ميزانسني نه بازيگري نه فيلمنامه نه حركت و ايده و جنبش و خلاقيت و ارزش و هويت و هنر و...! همه اش اينكه جناب استاد عالم تاب محمدرضا گلزار چه كرد و چه گفت و كجا رفت و..!
فيلم مشعشع و منور «درامتداد شهر» پر است از اين چيزها،.گذشته از اينكه نام فيلم را براي متبادر ذهن گشتن و تداعي شدن فيلم مبتذل
«در امتداد شب» زمان رژيم منحوس پهلوي، انتخاب كرده اند تا ...!
لعنت بر اين مرض فيلمسازي و بازيگرنمايي كه مثل افيوني به جان اين جماعت پرادعا افتاده است.
«در امتداد شهر» بيشتر به يك شوي باسمه اي مي ماند كه گمان شده با حضور تعدادي سوپراستار بي هنر ، مي تواند اتفاقي باشد براي برپايي يك گعده بي طعم و سطحي.
اما مي دانيد مسئله چيست و حضرات، كجاي كار را اشتباه كرده اند و در محاسباتشان رو دست خورده اند؟
اينكه مردم ديگر از اين ادا و اطوارها به شدت و حدت خسته شده اند و ديگر براي شان مهم نيست كه گلزار يا شوره زار عطسه زد ... چه كرد! مردم مي روند سينما كه فيلم خوب ببينند نه اينكه با مشتي اعوجاج و لودگي و بي مزگي، وقتشان به فجيع ترين شكل ممكن تلف شود و از دست برود!
راستش متاثر و متاسفم از اينكه متنم به كلمات و جملاتي آلوده شد كه هيچ خوش نداشته و ندارم و اصلا رسمم بر اين نيست، اما چه كنم كه وجدان و شرافتم اجازه نمي دهد تا دربرابر چنين وضعيتي سكوت كنم يا آن را به تعارف و من بميرم تو بميري و... و كارهايي از اين دست برگزار نمايم.
جريان بي سواد و تنبل و سطحي حاكم بر فيلم فارسي هاي مد روز، نشان داده كه با تعارف از رو نمي رود و براي خواهش و تمناي مودبانه هم تره خرد نمي كند. با او بايد به زبان ديگري حرف زد. به زباني كه در شأنش باشد و لياقتش! و براي برچيده شدن اين بساط هم بايد يك فكر جدي كرد. اين آفت و افيون دهشتناك و سرطاني، اگر همين طور ادامه يابد سينماي مملكت را به درك واصل خواهد كرد!

 



بررسي فيلم «33 روز» از نگاه جامعه شناختي و روانشناسي
لايه هاي پنهان يك جنگ

علي اكبر باقري ارومي
زماني كه درسال 1982 اسرائيل با تكبر و غرور كامل لبنان را به اشغال خود درآورد و جنايتكارانه در اردوگاه هاي صبرا وشتيلا به قتل عام فلسطينيان آواره و مظلوم پرداخت و مسلمانان را به خشم و خروش آورد هيچ كس فكر چنين روزهاي خفت باري را براي اسرائيل غاصب نمي كرد كه با آن هيمنه جعلي و تا بن دندان مسلح بودن از نيروي ايمان و تدبير حزب الله و رهبرانش بترسد و زمين گير شود. به ياد داريم تقريبا چند ماه بعد از شروع مقاومت جنوب لبنان و آغاز عمليات هاي شهادت طلبانه، شيعيان عليه اشغالگران درمجلات سينمايي آمد كه هاليوود براي القاي دروغين تروريست بودن شيعيان وارد عمل شده و گروه هاي گوناگون فيلمساز و با شركت هنرمندان مختلف را راهي لبنان كرده و يا به بهانه شروع مقاومت و براي مقابله با آن، از طريق فيلمسازان خويش وارد شد.
صهيونيست ها تك مهاجم فرهنگي را مكمل تهاجم نظامي خويش قرار داده بودند تا به اين وسيله بتوانند اضلاع تهاجم به لبنان را تكميل و با پشتيباني هاي بين المللي كار را يكسره كنند. در آن دوران يكي از آرزوهاي ما هنرمندان ساخت آثار هنري فاخر راجع به مظلوميت مقاومت در لبنان بود. البته آن موقع ما خود به علت درگير بودن ايران اسلامي با قضيه جنگ تحميلي و مسائل اقتصادي گريبان گير سينما نمي توانستيم به اين قضيه مهم وحياتي بپردازيم و بعد از جنگ هم به خاطر مهم نشمردن شعائر ديني در سينما آن را ناديده انگاشتيم. خوشبختانه در شرايط فعلي كه پيروزي حزب الله زمينه ساز فتح و پيروزي مسلمانان خاورميانه شده مي بينيم يكي از توانمندترين هنرمندان دفاع مقدس يعني جمال شورجه با توجه به پيروي از جهان بيني ارزشمند حضرت امام راحل فيلمي راجع به روزهاي ارزشمند و پيروزي مقاومت مي سازد.
فيلم دركل برپايه بررسي ريشه هاي مقاومت در لبنان شكل گرفته است و اين نكته بر ارزش اين كار افزوده است در واقع فيلم سي و سه روز برپايه همبستگي خانواده هاي لبناني شكل مي گيرد؛ نكته اي كه از نظر عوامل فني فيلم و نويسنده و كارگردان محترم آن پنهان نمانده است. در روند اين بررسي ما نيروهاي اشغالگر را هم درديگر سو مي بينيم كه تا چه حد غرق در فساد و دنيا طلبي قرار دارند. اين تقابل ما را بهتر به عمق زواياي پيروزي بزرگ مقاومت حزب الله درجنوب لبنان برده و با آن آشنا مي كند.
تاثير اين همبستگي درجنگ تحميلي و دفاع مقدس خودمان هم به خوبي ديده مي شود.
يكي از ريشه هاي هر دو پيروزي قداست خانواده و طهارت آن است. يعني خانواده آن گاه به مقام قداست و طهارت مي رسد كه عزم ايثارگري در راه خدا را داشته باشد و به آن عمل نمايد، شايد اين ساده ترين تعريف از عرفان باشد كه تجلي عملي در دو عرصه دفاع مقدس ايران ولبنان پيدا كرد. جمال شورجه با تاكيد بر اين مهم در واقع روي يك مسئله ريشه اي مشترك ما بين تمامي مسلمانان انگشت گذاشته، يعني حفظ اصالت خانواده و اين همان چيزي است كه در بحث جامعه شناسي از منظر قرآن آن را برجسته ديده و بايد آن را لحاظ گردانيم. از لحاظ تاريخي نيز ثابت شده است كه يك اجتماع منسجم هرچند كوچك بهتر مي تواند در مقابل دشمن مقاومت نمايد تا يك اجتماع بزرگ و يا كشور وسيع ولي متفرق!!
اگر به مكتب كربلا رجوع كنيد، اگر به روانشناسي شخصيت كوفيان بنگريد، مصائب رفته بر اهل بيت معظم عليهما السلام را با دقت مورد نظر قرار دهيد، آنچه موجب شد كه كوفيان از همراهي با امام حسين سيدالشهدا كه درود خدا بر او و آل شهيد و اسيرش باد، باز مانند همين عدم انسجام و يكپارچگي و يكدلي بود. روان پريشي مستمر كوفيان را از زمان ورود حضرت مسلم بن عقيل تا زمان تشكيل سپاهيان يزيد مي بينيد. بدين معني كه نه زنان كوفه از اين يكدلي برخوردارند و نه مردان كوفه بر پاي عهد خويش ايستاده اند. نه مردان كوفه عزم واقعي پيوستن به امام حسين (عليه السلام) و يارانش را دارند و نه زنان كوفه از خانواده داري دريافتي داشته وتشكيل اين نهاد اجتماعي را صرف برداشت از دنيا مي دانند.
اين سير تاريخي همواره ادامه داشته و متاسفانه در 200 سال اخير در قضيه فلسطين و اعراب بيشتر نمود پيدا كرده بود كه وقوع انقلاب اسلامي نداي وحدت سر داد و اين شد كه ملت ها از تفرق ناگهان در پوشش همسبتگي و وحدت جاي گرفتند و از انفعال به اتحاد تغيير مسير دادند و راه قداست خود و خانواده شان را در دفاع از حريم آن تشخيص دادند.
در فيلم «33 روز»، جمال شورجه با برجسته كردن اين ظرافت ها راه قداست خانواده و برجسته شدن آن را يادآوري مي كند.علاوه بر دربرگرفتن صحنه هاي خشن و نفس گير و بي رحمانه جنگ، فروپاشيدن ارتش غاصب از درون را در تجلي بي اعتنايي نسبت به قداست هاي خانواده و ترويج ارتباطات نامشروع و بي اعتنايي به نهاد خانواده به نمايش درآمده است. رابطه سرهنگ با افسر زن زيردستش از همين نوع روابط مشئوم و مذموم است. ولي در مقابل ما حزب الله لبنان را مي بينيم كه اعضاي آن همواره درصدد حفظ خانواده خويش و دفاع از آن در برابر تجاوزات دشمن هستند. محمد سرور فرمانده روستاي ايتان، همسرش در حال به دنيا آوردن فرزندي است، ولي از آنجا كه اشغالگران قرار است حملات گسترده اي به جنوب لبنان داشته باشند وي همسر باردارش را از روستا دور و در غاري پنهان مي كند. دشمن كه پي مي برد محمد سرور در عمليات به اسارت درآوردن دو افسر اسرائيلي دست داشته است براي مقابله با اين امر دستور بمباران شديد روستا را صادر مي كند، ولي محمد سرور و دوستانش دست به مقاومتي بي بديل مي زنند و اين در واقع درگيري ها را شدت مي بخشد. از اينجا به بعد و به خصوص نمايش همبستگي اكثر اهالي روستا كم كم نقش خانواده عيان تر مي شود و با ظرافت نشان داده مي شود كه رشته الفت و محبت ما بين خانواده ها محكم تر مي گردد و اين پيوند آنجا آشكارتر مي شود كه محمد سرور در يك عمليات استشهادي خود را فداي خانواده كرده و همسرش نيز در هنگام به دنيا آوردن بچه جان مي بازد. به خصوص اينكه در صحنه ابتدايي فيلم نيز ما شاهد يك مراسم جشن عروسي يكي ديگر از اعضاي مقاومت يعني يوسف هستيم. پس جمال شورجه قصد داشته اين معناي فردي و اجتماعي به عنوان منشأ و زمينه تهاجم دشمن و چگونگي مقابله با آن را جا بيندازد.
در واقع تمامي جنگ ها پيكان اصلي خويش را روي ترويج بي اخلاقي و انهدام شبكه هاي فرهنگي جوامع قرار مي دهند. اين از صدر تا ذيل تاريخ جنگ ها را دربرمي گيرد. حتي در افسانه ها هم هست كه اغلب جنگ هاي افسانه اي و باستاني به خاطر همين دريدن حرمت ها و بي بندو باريها بوده است، مثلا جنگ تروا. طي30 سال اخير كه ما شاهد چندين جنگ در سطح منطقه خاورميانه بوده ايم شروع كنندگان جنگ چه رژيم بعثي صدام عليه ايران و چه رژيم جعلي اسرائيل عليه لبنان با همين اهداف شوم و تسلط بر زنان بي دفاع و انجام امور ضدانساني متمركز بوده اند كه با دفاع جانانه دو ملت لبنان و ايران راه به جايي نبرده اند.
پس حالا ما با به دست آوردن محتوايي كه با هوشمندي كارگردان در دل فيلم نهاده شده راحت تر مي توانيم وارد بحث مسائل تكنيكي فيلم شده و آن را نيز بررسي مي كنيم. اول داستان فيلم؛ از غناي تكنيكي خوبي برخوردار است و از همان ابتدا بخوبي تماشاچي را درگير لحظاتي پر از كنش و واكنش مي كند. اين كشمكش ها طبيعي است كه مخاطب را به خوبي با شخصيت هاي فيلم آشنا كرده و اهداف آنها را روشن تر مي سازد. البته در اينجا ممكن است يك سؤال پيش بيايد و آن اين است كه آيا بهتر نبود فيلمنامه كلي نگرتر بوده و بزرگي حماسه جنگ پيروزمند 33 روزه را به تصوير مي كشيد؟ در پاسخ به اين سؤال بايد گفت كه اولا بايد ديد جنگ 33 روزه آيا جنگي در ابعاد كلاسيك بود؟ آيا جنگ لشگر با لشگر و تانك با تانك بود؟ بزرگي اين جنگ در همان مردمي بودنش بود، مردمي كه با خصوصياتي راستين تصوير مي شوند، مردمي كه همديگر را دوست دارند و به يكديگر عشق مي ورزند و حرمت يكديگر را پاس مي دارند و در عين حال دفاع بي باكانه را با تدبير همراه با شجاعت آميخته اند. اين امر را به خصوص در صحنه آخر به خوبي مي بينيم. آنجا كه ام عباس (مادر مبارزي كه با شجاعت مقابل اسرائيلي ها ايستاده است) تفنگ را به طرف سرهنگ اسرائيلي نشانه مي رود، جمله اي دارد كه در آنجا مي گويد: «خدا نكند كه اگر او را مي كشم ذره اي به خاطر انتقام شخصي باشد»!! اين نوع جنگيدن يعني مقاومت براي احياي ارزش هاي انساني. يعني جنگي كه براي دفاع از اسلام است و نه چيز ديگر، اين يعني عمل به سيره جهادي اميرالمؤمنين و فرزندان و شيعيان ايشان كه در عاشورا و بعد از آن تجلي يافت و مطمئنا باز هم خواهد يافت.
بنابراين داستان فيلم تطابق خوبي با ساختار شخصيت ها و هويت يابي آنها يافته و تداوم آن تا به آخر در آن حفظ و روند رو به جلوي قصه و ريتم پرطپش و منطقي آن را نشان مي دهد. در اصل بايد به اين توجه داشت كه اين فيلم در واقع برشي كوچك از صحنه مقاومت و نشان دادن نقطه عطفي كوچك از حماسه اي است كه سي و سه روز از حيات طيبه مقاومت اسلامي لبنان را به خود اختصاص داد. ولي كارگردان با نشان دادن همين قطعه كوچك توانسته به خوبي ما را با اركان مقاومت در لبنان آشنا سازد.
انتخاب بازيگران: مسئله بعدي كه بايد به آن اشاره داشت مسئله دقت نظر كارگردان در انتخاب بازيگران است. به نظر بنده با تلفيق خوب بازيگران لبناني كارگردان با دست پري توانسته با خيالي راحت از به تصوير كشاندن واقعيت هاي گذشته و افتخارآميز لبنان در جنگ سي و سه روزه دست بزند. در بين بازي ها مي توان به كار خوب پير داغر در نقش سرهنگ صهيونيست ها اشاره كرد كه به خوبي نشان دهنده دست يافتن يك بازيگر به عمق يك شخصيت فاسد در نيروهاي اشغالگر است و با توجه به بازي قبلي وي در سريال «مدار صفر درجه» مي توان تسلط وي را در ايفاي نقش هاي گوناگون مثبت و منفي دريافت. به طور كلي مي توان گفت كه تجربيات سينماي لبنان به كمك جمال شورجه آمده و وي توانسته اين كار را به سرانجام خوبي برساند. به خصوص و از آنجا كه نقش زنان در مقاومت لبنان فوق العاده برجسته بوده، سپردن نقش مثبت و تأثير وي در اهميت مقاومت براي همه اقشار لبناني به زن مبارزي به نام ام عباس به خوبي توانسته اين شفاف سازي را نشان دهد. ايفاگر نقش ام عباس جزء اصلي ترين اركان فيلم به حساب مي آيد كه هم توانسته نقش دروني خود را ايفا كند و هم به دور از كليشه پردازي هاي رايج به راحتي نقش را باورپذير نموده و ارتباط تماشاچي را با فيلم راحت تر نمايد.
در آخر بايد گفت كه «33 روز» فيلمي است كه بر مبناي ساختار شخصيت ها شكل مي گيرد. اين امر ممكن است در ابتدا كار را قدري مشكل جلوه دهد ولي از آنجا كه آدم ها در شكل دادن اين حماسه نقش اول را داشته اند تمركز كارگردان بر نماياندن شخصيت ها براي فيلم نقطه اي مثبت به حساب مي آيد و داستان اصلي فيلم را از كنش و واكنش شخصيت هاي آن خواه مثبت و خواه منفي مي توان به دست آورد. براي آقاي شورجه و هنرمندان همراهشان آرزوي توفيقات الهي مستمر و حفظ اين روحيه تحسين برانگيز جهادي را داريم، چرا كه تازه اين نقطه آغاز اين جهاد فرهنگي مبارك است؛ جز اين مباد!

 



سيما و تقابل با توطئه هاي انتخاباتي رسانه هاي غربي

علي پهلوان
يكي از اهداف هميشگي دشمني ها و توطئه هاي بيگانگان، طي سال هاي پس از انقلاب، انتخابات هاي مختلف كشور بوده است. سناريوهاي تحريم و تشويق مردم به عدم حضور، زير سوال بردن مشروعيت نهادهاي نظارتي مانند شوراي نگهبان و شبهه افكني در قبال نظارت استصوابي، القاي تقلب، دعوت به اعتراض و به رسميت نشناختن نتايج و حمايت از به اصطلاح اصلاح طلبان تندرو برنامه ثابت و دائم دشمن در آستانه هر دوره انتخابات بوده است. بويژه در قبال انتخابات مجلس شوراي اسلامي و رياست جمهوري.
اوج اين توطئه ها و كارشكني ها برمي گردد به انتخابات رياست جمهوري سال 1388 جايي كه دشمن با تمام توان رسانه اي، سياسي، نظامي و فرهنگي خود به ميدان آمد و با پيوند زدن خود به ضد انقلاب داخلي براي پياده سازي اهداف خود اقدامات گسترده اي انجام داد كه مجموعاً فتنه 88 نامگذاري شد. آنچه مسلم است و مقام معظم رهبري هم نسبت به آن از ماه ها قبل هشدار داده اند، بحث ادامه توطئه ها و برنامه ريزي ها براي آسيب زدن و خدشه وارد كردن به انتخابات مجلس پيش رو است كه حتي زنگ خطر امنيتي شدن آن را هم به صدا در آوردند. حال با توجه به آشكار شدن سناريوهاي دشمن و تداوم همان جنگ هاي رواني قبلي حول محورهاي برشمرده و البته افزايش تجربه نظام نسبت به قبل كه داراي آرشيوي از تجربه و عبرت در قبال بسياري از حوادث غيرمترقبه سياسي و نظامي شده، قاعدتاً توقعات و انتظارات بيشتري هم از رسانه ملي براي مديريت فتنه ها و آسيب هاي احتمالي مي رود.
لذا مي بايستي در قبال تك تك برنامه هاي غرب ورسانه هايش برنامه مشخص وجود داشته باشد. تا موجب افزايش شور و هيجان انتخاباتي مردم شود. رفتن به ميان مردم، افزايش برنامه هاي انتخاباتي در سيما، صحبت با دانشجويان، جوانان و به طور كلي القاي شور و شوق انتخاباتي بويژه درشهرستانـها و استان ها ضروري به نظرمي رسد.
در قبال ايجاد شبهه درسلامت انتخابات هم رسانه ملي از هم اكنون روند برگزاري انتخابات را براي مردم شفاف نمايد و برنامه هاي متعدد در اين حوزه تهيه و پخش نمايد. آشنايي مردم با مكانيسم انتخابات يك حربه ضمانتي براي افكار عمومي است. گفت وگو و صحبت با اكثر كانديداها پيرامون سلامت انتخابات (قبل از برگزاري انتخابات) و پخش آن در رسانه هاي ملي و بومي، بررسي مجدد پاسخ به شبهات وارده به انتخابات هاي قبلي و بويژه موضوع تقلب از جمله موضوع هايي است كه موثر خواهد بود.
همچنين در قبال حمله به شوراي نگهبان از سوي غرب ورسانه هاي ضد انقلاب بايستي دستگاه صدا و سيما در قالب گفتگوهاي كارشناسي و با مشاركت فعال مردم و جوانان در استوديوهاي ضبط، اين موضوع را به شكل كرسي آزادانديشي به مردم ارائه دهد. به نظر بنده بهترين و مؤثرترين راه خنثي سازي توطئه هاي رسانه اي ضد انقلاب عليه شوراي نگهبان نظارت استصوابي توليد كرسي هاي آزادانديشي به ويژه ازشبكه هاي سه و چهار سيما و تبليغ مناسب روي آن و انتخاب زمان صحيح براي آن است. البته با در نظر گرفتن فضايي كاملا آزاد و باز براي پاسخ به شبهات. از سوي ديگر رسانه ملي براي اين موضوع تكراري كه رسانه هاي بيگانه تبديل مي شوند به تريبون برخي احزاب و گروه هاي سياسي هم بايد برنامه اي مشخص داشته باشد.
البته قاعدتاً افراد و عناصر بد سابقه و منحرفي كه مسئله دار بودن آنها محرز است جزو خط قرمزها هستند ولي درمجموع در قبال تريبون دادن به اصلاح طلبان بايد تأمل اساسي صورت بگيرد. البته نبايد منكر سوء پيشينه و سوء استفاده بسياري از عناصر برجسته اين جريانات از رسانه ملي درگذشته شد و آن را ناديده گرفت. ولي به هرحال به نحوي مي بايستي اين تريبون به افراد سالمي كه ولايت فقيه را قبول دارند و سابقه اي ازفعاليت هاي مخرب عليه نظام نداشته اند ولي در اردوگاه جريانات اصلاح طلب غير تندرو و غير اپوزيسيون هم قرار دارند تعلق بگيرد تا از گرايش و جذب آنها به سمت رسانه هاي بيگانه جلوگيري شود. هر چند به نظر مي رسد كه بهترين راه براي جلوگيري از بسياري از مشكلات، حضور در قالب مناظره است.

 



خطرناك ترين شبكه شيعي از نظر وهابيون

شبكه ماهواره اي «هدهد» كه از سوي بيت حضرت آيت الله سيد «علي سيستاني» حمايت و پشتيباني مي شود و زير نظر حجه الاسلام والمسلمين سيد «جواد شهرستاني» داماد و وكيل ايشان در ايران فعاليت مي كند، در زمينه پخش برنامه هاي مختلف كارتوني براي كودكان فعال است.
به گزارش شيعه آنلاين، اين شبكه ماهواره اي كه دفتر مركزي آن در بيروت پايتخت لبنان است، حدود يك سال پيش فعاليت رسمي خود را به زبان عربي آغاز كرد. تعدادي از چهره هاي سرشناس وهابيت، هفته گذشته در اظهارات مختلفي اين شبكه را هدف حمله و انتقاد قرار دادند.
در همين راستا «احمد ابراهيم» رئيس مؤسسه پژوهش هاي رسانه اي استراتژي در دانشگاه رياض عربستان، جديدترين انتقادات را متوجه شبكه ماهواره اي «هدهد» كرد.
وي در اظهارات انتقادآميز خود گفت: بررسي هايي كه ما انجام داديم نشان مي دهد كه اين شبكه خطرناك ترين شبكه شيعي جهان به شمار مي رود زيرا با زيركي، مغز كودكان ما را هدف گرفته و آن را شست وشو مي دهد.
رئيس مؤسسه پژوهش هاي رسانه اي استراتژي كه از مدافعان سرسخت انديشه وهابيت است، در ادامه افزود: شبكه ماهواره اي «هدهد»، افكار و عقيده مسموم را در يك استراتژي منظم به خورد كودكان ما مي دهد. اين شبكه ضمير ناخودآگاه كودكان جهان عرب را هدف گرفته است.
«احمد ابراهيم» در پايان گفت: شبكه ماهواره اي «هدهد» در ماه رمضان سال 2010 ميلادي فعاليت رسمي خود را بدون هياهو و با آرامي آغاز كرد، اما موفق شد در مدت زمان كوتاهي، به سرعت مخاطبان خود را بدست آورد و ميان كودكان، هواداران زيادي پيدا كند. بررسي هاي ما نشان مي دهد بودجه اين شبكه ماهواره اي در سال 02 ميليون دلار است.





 



پشت پرده برنامه «نوبت شما» در بي بي سي

يكي از برنامه هاي شبكه فارسي زبان دولت ضدبشر انگليس مدعي انعكاس نظرات مردمي است، اما واقعيت چيز ديگري را نشان مي دهد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، بي بي سي ادعا مي كند كه اين برنامه يك برنامه تحليلي توسط خود مردم است و هر كسي مي تواند به راحتي از طريق تلفن، ايميل و پيامك به ارائه نظرات خود به صورت آزادانه بپردازد، اما عملا اين برنامه به محلي براي القائات فكري جريان هاي هدايت كننده بي بي سي تحت نام مردم تبديل شده است.
در برنامه نوبت شما كه (شبكه جنگ طلب) بي بي سي فارسي نزديك به سه سال است آن را پخش مي كند 26 عنصر مشخص با كمي تغيير صدا يا حتي بدون تغيير صدا يا هويت هاي متفاوت و جديد با هماهنگي شركت مي كنند.

 



استقبال دانشجويان از فيلم «گلوگاه شيطان»

فيلم سينمايي «گلوگاه شيطان» به كارگرداني حميد بهمني در دانشگاه امام صادق عليه السلام اكران و نقد شد.
به گزارش تريبون مستضعفين، در اين برنامه كه با استقبال بسيار خوب دانشجويان همراه شد، شرفي كيا (تهيه كننده) و بازيگران امين زندگاني، محمد خاتمي و عليرام نورايي حضور داشتند.
امين زندگاني از بازيگران فيلم «گلوگاه شيطان» در اين نشست با انتقاد از طرح مخاطب خاص تصريح كرد: بسياري از فيلم هاي ضدارزشي و غيراخلاقي در بهترين وقت سينما اكران مي شوند در حالي كه اين فيلم در ساعات «پرت» سينما، مثل صبح و دم ظهر نمايش داده شد.

 



ادامه سازي؛ چاره فقر سوژه در هاليوود

در روزهاي نخستين سال نوي ميلادي، مردم آمريكا به ديدن فيلم «مأموريت غيرممكن- چهار» روي آورده اند كه داستاني تكراري و كليشه اي دارد و در ادامه دنباله سازي هاي حجيم هاليوود، نشان از فقر ايده پردازي هاي جديد در اين سينما دارد.
به گزارش مهر، با وجود اينكه در آستانه سال نوي ميلادي فيلم هايي چون «شرلوك هلمز -دو»، «آلوين و چامپكينز- دو» و «دختري با خالكوبي اژدها» در تعقيب اين فيلم حادثه اي هستند، اما همچنان فاصله خود را با اين فيلم ها حفظ كرده است. اين در حالي است كه ادامه سازي هاي بي محتوا همچنان در برنامه اصلي سينماي هاليوود قرار دارد و كمتر نشان هايي از خلاقيت هاي هنري در نگارش فيلمنامه هاي سينمايي شاهد هستيم.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14