(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 28 دی 1390- شماره 20124

انتخابات؛ فرصت يا چالش
اشغالگران نگران آينده عراق هستند!
استكبارستيزي در گفتمان امام خميني(ره) (قسمت هشتم)



انتخابات؛ فرصت يا چالش

مصطفي انصافي
غرب و در رأس آن ايالات شكست خورده، چه قبل و چه بعد از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي از در دشمني و تخاصم با ملت ايران وارد شده و در راه ضربه زدن به حكومت جمهوري اسلامي ايران از هيچ ترفند و روشي كوتاهي ننموده است، از تلاش براي حمله مستقيم نظامي، تحريك عراق و تحميل هشت سال جنگ به كشورمان تا ايجاد اختلاف بين اقوام مختلف ايراني و نفوذ در ميان مسئولين نظام و ايران هراسي و اسلام هراسي در بين كشورهاي منطقه اي و فرامنطقه اي. استكبار جهاني بعد از ناكام ماندن در همه توطئه ها و مشاهده پيروزي هاي چشمگير انقلاب اسلامي در صحنه جنگ و دفاع جانانه ملت غيور ايران و موفقيت هاي معجزه آسا در زمينه دانش هاي نوين غني سازي انرژي هسته اي و نانو تكنولوژي و بيوتكنولوژي و سلولهاي بنيادي و توليد داروهاي نو تركيب، به بهانه هاي مختلف تلاش كرد تا با بستن تحريم ها و صدور قطعنامه هاي مختلف از طريق شوراي امنيت جلوي پيشرفت هاي علمي و صنعتي ايران را بگيرد و ناكارآمدي نظام مردم سالاري ديني را نشان دهد و از الگو شدن نظام اسلامي در بين ملل منطقه جلوگيري نمايد ولي به فضل الهي و همت و تلاش و اتحاد ملت و مسئولين نظام همه توطئه ها نقش بر آب شده و نظام اسلامي ما نسبت به سال هاي اوليه نه تنها ضعيف نشده بلكه از همه نظر شكوفاتر گشته است و با انرژي مضاعفي به سوي قله هاي پيشرفت و تعالي در حركت است.
امروزه ما شاهد زوال ليبرال دموكراسي در غرب هستيم جنبش فراگير موسوم به جنبش ضد وال استريت و نهضت ضد سرمايه داري در غرب ناقوس نزول و افول اين نظام مغرور و متكبر را به صدا درآورده و هر روز شاهد خشم رو به افزايش مردمان كشورهاي غربي نسبت به سياست هاي دولتمردانشان كه تماماً در جهت حفظ منافع قشر سرمايه دار عمل
مي نمايند، مي باشيم. اكنون پس از گذشت چندين سال از قشون كشي بي نتيجه و پر هزينه ايالات شكست خورده به خاك عراق مي گذرد، اين كشور و متحدانش بدون آن كه ذره اي به اهداف واهي خود برسند، ناچار به ترك اين ديار گشته. حضور غرب در منطقه نه تنها براي آنها نفوذ بيشتر را به دنبال نداشت بلكه با بروز بيداري اسلامي در كشورهاي عربي معلوم شد تحولات منطقه اصلاً به سود غرب حركت نمي كند بلكه اوضاع معكوس اهداف غرب در منطقه مي باشد. در كل اوضاع به لطف خداوند سبحان به نفع نظام جمهوري اسلامي پيش مي رود. اما يكي از بزرگ ترين اشتباهات براي ملت و مسئولين كشورما اين است كه احساس كنند در اين ايام كه غرب درگير اوضاع نابسامان خود مي باشد، مي توان آسوده زيست، ولي با اندكي تأمل و رصد اوضاع و نحوه آرايش سياستگذاري غرب به وضوح مشاهده خواهيم كرد كه دشمن همواره در كمين نشسته و مترصد فرصتي براي ضربه زدن مي باشد. يكي از اين فرصت ها كه در صورت غفلت ممكن است بدل به تهديد گردد، انتخابات است كه به واسطه در پيش رو داشتن يكي ديگر از اين برگ هاي زرين تاريخ انقلاب اسلامي يعني انتخابات مجلس شوراي اسلامي، بايد نسبت به آن هوشياري خود را حفظ نماييم.
بنا به فرمايش رهبرمعظم انقلاب، انتخابات يكي از شاخصه هاي بارز امنيت در يك كشور است اما گاهي توسط دشمن به يك فرصت براي ايجاد ناامني تبديل مي شود. به عنوان يك اهرم فشار و يك عمل ضد امنيتي به كار مي رود همچنان كه در انتخابات رياست جمهوري سال 88 با آن حضور گسترده مردمي در پاي صندوق هاي رأي، كه مشاركتي بي سابقه در كل دنيا بود، دشمن اين حربه مهم در انسجام ملي و اعتماد حداكثري مردم به نظام اسلامي را با كمك عوامل داخلي و خارجي و تبليغات وسيع رسانه اي در جهان به يك چالش ضد امنيتي بزرگ و خطرناك تبديل كرد كه فقط با عنايات حضرت ولي عصر (عج) و درايت و رهبري پيامبر گونه مقام معظم رهبري و حضور گسترده مردم در صحنه، ماهيت واقعي فتنه گران مشخص شد و قادر به دفع آن شديم.
كشور و نظام اسلامي ما در حال آماده شدن براي انتخابات مجلس شوراي اسلامي است ولي همان طور كه وزير محترم اطلاعات بيان داشته دشمن به طور جدي در سوداي به كار گرفتن عوامل فتنه سبز در انتخابات مجلس شوراي اسلامي است البته اين بار جرياني ديگر موسوم به جريان انحرافي نيز دست در دست آنها داده و هر روز به بهانه اي سعي در انحراف افكار عمومي و مسئولين از مسائل اصلي به مسائل حاشيه اي دارند. در اين ميان وظيفه همه افراد و گروههاي انقلابي هوشياري و حفظ اتحاد و انسجام در مقابل توطئه هاي تفرقه افكنانه دشمنان اسلام و انقلاب مي باشد تا بار ديگر با سعه صدر و با حفظ اصول و ارزشها و كنار گذاشتن خواسته هاي شخصي و گروهي و حزبي و اتحاد حول اصول مشترك كه بر طبق منشور اعلامي اصول گرايان عبارت است از، اسلام و ارزشهاي انقلاب و پيروي از خط امام خميني (ره) و رهنمودهاي رهبر فرزانه انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي مي باشد، از تفرقه پرهيز نموده و فرصت سوء استفاده دشمنان داخلي و فتنه گران و منحرفين داخلي را از آنها بگيرد. بعضي از صاحب نظران عرصه سياست بر اين باورند كه آمريكايي ها همچنان تمايل دارند با اصلاح طلبان رابطه داشته باشند تا بتوانند از ميان آنها غائله اي ديگر و مشابه به فتنه 88 را به وجود بياورند. ولي تئوري انگليسي ها اين گونه نيست، آنها به اين نتيجه رسيده اند كه كار فتنه سبز ديگر تمام است و بايد بر روي جريان تازه اي سرمايه گذاري كرد. البته هم انگليسي ها و هم آمريكايي ها بر آن هستند كه در صورت امكان از ظرفيت هر دو جريان سبز و انحرافي براي ضربه زدن به نظام اسلامي سود بجويند، چنانكه اين دوجريان ضد نظام با هم تعاملات و ديدار هاي نيز داشته اند و بر سر اهداف بلند مدت خود كه همانا عبور از نظام جمهوري اسلامي و نهاد ولايت فقيه مي باشد، اشتراكاتي نيز دارند. وزير اطلاعات در اين مورد تصريح مي دارد كه، از نگاه اين جريان ها، به دست گرفتن كرسي رياست جمهوري و كرسي هاي مجلس شوراي اسلامي تنها راه تغيير نظام است؛ مدتي است كه با روش هاي گوناگون جذب مردم در حال شكل گيري است. حجت الاسلام مصلحي در مورد راهبردهاي دشمنان نظام اسلامي بر اين عقيده است كه، دشمنان در روياروي با نظام، دو استراتژي را دنبال مي كنند؛ استراتژي اول خود دو شاخه دارد؛ يكي، تهاجم به ارزش هاي اسلامي و هويت ديني مردمان است و دومي، تحريم هاي اقتصادي و سياسي مي باشد. استراتژي دوم؛ مبارزه با نظام آن هم با استفاده از ابزارهاي نرم و سخت از جمله استحاله فرهنگي در بين تفكرات گوناگون جامعه است كه از طريق برنامه شبكه هاي ماهواره اي صورت مي گيرد. وي همچنين به راهبرد جريان هاي فتنه گر و انحرافي نيز اشاره مي كند و بيان مي دارند كه، مظلوم نمايي، بزرگ نمايي مشكلات مردم، ايجاد هراس در بين توده هاي مردم، اتخاذ سياست تساهل و تسامح، علاقه مندي جدي در خصوص رابطه با آمريكا، جذب نخبگان با گفتمان اصلاح طلبانه، تاكيد بر ملي گرايي افراطي، تاكيد بر شبه مدرنيسم، تاكيد بر ناكارآمدي اسلام ، تزريق احساس بي معنايي سياسي، ايجاد حس
بي اعتمادي به حاكميت، بهره گيري از مواضع دو پهلو و تهي كردن ذهن نسل جديد از انديشه هاي حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبري مي باشد.
صرف نظر از آفت هاي اين دو جريان فتنه و انحرافي، چيزي كه بديهي به نظر مي رسد اين است كه به وجود آمدن درگيري هاي و اختلافات ميان تشكل هاي سياسي در اين ايام مي تواند كمك زيادي به بهره برداري دشمنان خارجي و داخلي بنمايد. رهبرمعظم انقلاب در خطبه هاي عيد فطر در رابطه با اين مسئله فرمودند، امروز ما به چند چيز احتياج داريم، اول اتحاد و همدلي ميان مردم با يكديگر، و ميان مردم با مسئولين، و ميان مسئولين با يكديگر. اين نياز بزرگ كشور است. امروز دنيا دارد يك بخش مهمي از تاريخ خود را مي گذراند. ما بايد در اين فصل، در اين بخش، در اين مقطع، خيلي به هوش باشيم، خيلي مراقب باشيم؛ بفهميم چه كار مي كنيم. اگر در بين خودمان كدورت ها و بد دلي ها و بد جنسي ها و ناسازگاري ها وجود داشته باشد، چه در بين آحاد مردم، و چه بين مسئولين و مردم، نخواهيم توانست به اين وظائف بزرگي كه امروز متوجه به ماست، عمل كنيم. اين يك توصيه ي مهم است، يك ضرورت اصلي است.
تنها با عنايت به رهنمودهاي مقام معظم رهبري مي توانيم از انتخابات پيش روي مجلس شوراي اسلامي به سلامت عبور كنيم و از انتخابات به عنوان يك نعمت الهي حفاظت كنيم. از اين رو ما در اين روزها بيش از هر چيز ديگري به هوشياري و آگاهي نياز منديم و بايد اين آگاهي را نيز به ديگران انتقال دهيم. انتخابات تجلي استقلال ملي ما ايرانيان است و نماد آزادي كه توأم با احساس مسئوليت مي باشد، فقط كافي ست تا مولفه بصيرت را به بينشمان در انتخاب كانديدا ها بيفزاييم تا هم دشمنان خارجي و هم فتنه گران و نيز منحرفين داخلي را نا اميد تر از قبل كنيم.

 



اشغالگران نگران آينده عراق هستند!

اكبر صفري
پايگاه هاي آمريكا در عراق تخليه و به مقام هاي عراقي تحويل داده شده اند. هرچند دولتمردان آمريكا تلاش كرده اند هزينه هاي اشغال 9 ساله عراق را از جيب عراقي ها با چپاول منابع نفتي و سرمايه هاي اقتصادي و غارت ميراث فرهنگي اين كشور جبران كنند؛ اما وجود 4400 كشته و نزديك به 33 هزار زخمي چيزي نيست كه به آساني از حافظه تاريخي ارتش آمريكا و اذهان خانواده اين قربانيان زدوده شود. لذا از دست دادن عراق به عنوان يك جاي پاي راهبردي در منطقه و در شرايطي كه بيداري اسلامي حكام دست نشانده آمريكا را يكي پس از ديگري سرنگون مي كند؛ حركت مطلوبي به لحاظ سياسي و نظامي براي دولت اوباما شمار نمي رود. درهمين راستا دولت مردان آمريكا با هشدار نسبت به احتمال نزديكي ايران و عراق از آينده عراق بدون اشغالگران اظهار نگراني كرده و آن را به عنوان نوعي دل مشغولي براي خود قلمداد كرده اند. چنانكه بكارگيري 15 هزار آمريكايي در سفارت اين كشور در عراق از جمله اقدامات آمريكايي دراين حوزه قابل توجيه است. نگارنده درپي آن است تا ضمن اشاره به اين موضوع، به اختصار بخشي از تبعات 9 سال اشغال عراق را مورد اشاره قرار دهد.
عراقي ها پس از 9 سال تحمل غارت منابع نفتي و سرمايه هاي اقتصادي و فرهنگي و همچنين ترور نخبگان، اعدام هاي شبانه، گورهاي دسته جمعي، ترورهاي سياسي، تجاوزگروهي، تجاوز به زنان در برابر فرزندانشان و شكنجه هاي تفريحي، عراقي بدون آمريكا را تجربه مي كنند. اما آنچه اين روزها دل كندن از عراق به عنوان يك جاي پاي راهبردي در خاورميانه را براي آمريكا سخت كرده اثرگذاري جمهوري اسلامي در آينده عراق و نزديك تر شدن دولت و ملت اين كشور به دولت و ملت ايران است. طوري كه دولتمردان آمريكا به صراحت نسبت به اين موضوع واكنش نشان داده و از نزديكي ايران و عراق به عنوان دل مشغولي و نگراني خود پس از خروج از عراق ياد كرده اند.
دراين باره مي توان به اظهارنظرهاي وزير دفاع آمريكا اشاره كرد. لئون پانه تا در پايان سفري سه روزه به ژاپن و ديدار با نيروهاي آمريكايي در اين كشور، با اعلام نگراني از نزديكي ايران و عراق اذعان داشته است: «پيام آمريكا براي ايران و هر كشور ديگري كه ممكن است طرح هايي براي آنجا داشته باشد اين است كه حضور نظامي آمريكا براي مدت هاي طولاني در منطقه ادامه خواهد يافت.» همچنين ژنرال «مارتين دمبسي» رئيس ستاد مشترك آمريكا در مورد آينده عراق نيز معتقد است: «آينده عراق، بعداز خروج نظاميان آمريكايي تا آخر سال جاري نگران كننده است.»
لذا دولتمردان آمريكا در راستاي جلوگيري از هر نوع احتمال افزايش مراودات سياسي بين عراق و ايران پس از خروج اشغالگران، به بهانه رفع چالش هاي سياسي و امنيتي در آينده اين كشور تلاش هايي را براي جلب نظر مقام هاي نظامي و سياسي عراق با هدف تداوم همكاري هاي نظامي و ديپلماتيك آغاز كردند. از جمله نشانه هاي همراهي عراق با جمهوري اسلامي در شرايط فعلي كه آمريكا را عصباني كرده مي توان به حمايت نكردن عراق از طرح هاي آمريكايي اتحاديه عرب در قبال سوريه اشاره كرد؛ كه علائم خوبي براي آمريكا و متحدان راهبردي وي در منطقه به شمار نمي رود.
هر چند دولتمردان آمريكا تلاش دارند دل مشغولي ها و نگراني هاي خود نسبت به آينده عراق را در بزرگنمايي خطر نزديكي دو كشور مسلمان ايران و عراق و اثرگذاري جمهوري اسلامي در آينده اين كشور اذعان كنند؛ اما واقعيت آن است كه آنچه آمريكا را نگران كرده از دست دادن عراق به عنوان كشوري با موقعيت راهبردي و منابع انرژي بالا در همسايگي ايران و سوريه است. در اين ميان شرايط بد اقتصادي آمريكا و افزايش سربازان آمريكايي بازگشتي به آمار بيكاران اين كشور را نيز مي بايست لحاظ كرد. موضوعي كه به دغدغه سربازان بازگشتي از عراق تبديل شده است.
لذا امروزه آمريكا درحالي عراق را ترك مي كند كه در مدت اشغال اين كشور تعداد 4400 كشته و نزديك به 33 هزار زخمي و همچنين بيش از يك تريليون دلار براي اشغال اين كشور هزينه كرده است. اين هزينه ها را به رسوايي هاي اين كشور در برابر افكار عمومي جهانيان و حافظه تاريخي ملت عراق اضافه كنيد. بنابراين طبيعي است كه آمريكا براي ادامه حضور خود در اين عراق با توسل به ترفندها و شيوه هاي ديپلماتيك و غيرديپلماتيك اين خروج را به تعويق انداخته و در پي نمايش اين مسئله باشد كه عراق بدون اشغالگران كودك نوپاي را مي ماند كه هنوز براي راه رفتن آمادگي ندارد و ضمن برخورداري از ضعف هاي عميق با آينده اي مبهم روبروست. لذا هر بار كه حرف از خروج اشغالگران شده حملات تروريستي افزايش، اختلافات مذهبي تقويت و احتمال دخالت ايران در آينده عراق شدت گرفته است.
اما در اين ميان اعلام آمادگي و استقبال سه مؤلفه اصلي در حكومت آينده عراق يعني مردم، دولتمردان و خواص و نيروهاي مسلح عراق از خروج نظاميان آمريكا، نشان از وحدت رويه ميان اركان اصلي آينده حكومت عراق و مساعد بودن شرايط براي ساختن عراق پس از اشغالگران است. اقشار مختلف عراق از خروج اشغالگران خوشحال هستند و ارتش اين كشور چند روز پيش در يكي از پايگاه جنوب بغداد رزمايش نظامي برگزار كردند. در همين راستا سران احزاب، شخصيت ها و چهره هاي برجسته عراقي نيز در همايشي آماده نهادينه كردن مردم سالاري در عراق بدون اشغالگران شدند.
آنچه از اشغالگران در حافظه تاريخي ملت عراق باقي مانده است
هر چند حضور اشغالگران از سال 2003 در عراق مردم اين كشور را از استبداد و خفقان ايجاد شده توسط صدام نجات داد، اما واقعيت آن است كه آثار و بركات حضور اشغالگران در آمريكا براي مردم اين كشور چيزي جزء غارت منابع نفتي و سرمايه هاي اقتصادي و فرهنگي، ترور نخبگان، اعدام هاي شبانه، گورهاي دسته جمعي، ترورهاي سياسي، تجاوز گروهي، تجاوز به زنان در برابر فرزندانشان و شكنجه هاي تفريحي و... نبوده است. در اين بين حضور اشغالگران در عراق براي همسايگان اين كشور ازجمله ايران و سوريه نيز جز ناامني در مرزها و گسترش فعاليت هاي تروريستي و جاسوسي چيزي به همراه نداشته است.
در نخستين آمار رسمي كه دولت عراق توسط نوري المالكي در ديدار سران قبايل موصل از زمان اشغال اين كشور به فرماندهي آمريكا تاكنون افشاء كرده مي توان به مرگ شصت و هشت هزار و 200 نفر اشاره كرد. گرچه منابع غيررسمي معتقدند تعداد كشته شدگان ناشي از تجاوز آمريكا به عراق بيشتر از اين مقدار است، چنانكه اگر تعداد كشته شدگان در زندان ها و بازداشتگاه هاي پيدا و پنهان آمريكا در عراق را به اين آمار اضافه كنيم، آنگاه شاهد اختلاف قابل توجهي در آمار ارائه شده خواهيم بود. دراين ميان از فرار دسته جمعي پناهندگان، جابه جايي مردم و مصدومان ناشي از آزمايش و بكارگيري مواد راديواكتيو و پسماندهاي هسته اي و همچنين تسليحات غيركشنده توسط اشغالگران بر عليه شهروندان عراقي را كه يك نسل كشي آرام و بي صدا محسوب مي شود؛ صرف نظر كرده ايم.
نكته قابل توجه در مورد تلفات انساني به مرگ نخبگان عراقي بازمي گردد. چنانكه بر اين اساس وزارت آموزش عالي عراق در حال حاضر تحصيل در 152 رشته علمي در عراق را به دليل تهديدشدن اساتيد آن رشته ها يا اعضاي خانواده هاي آنان به ترور و يا ربوده شدن تعطيل كرده و در اين راستا عملا بيش از 3 هزار استاد و دانشمند به علت ترس و تهديد از عراق به خارج از آن مهاجرت كرده اند و به عنوان آخرين نتيجه 40 درصد اساتيد دانشگاه هاي عراق يا ترور يا ربوده شده اند يا از اين كشور مهاجرت كرده اند، اما فاجعه اينجاست كه در هر ترور بيش از 80 دانشجو نيز به قتل مي رسيدند.
چنان كه در «گزارش امنيتي ويژه» سال 2008 كه توسط وزارت امورخارجه آمريكا منتشر شده آمده است؛ موساد با همكاري نظاميان آمريكايي در عراق طي سال هاي 2003 تا 2008 بيش از 350 دانشمند هسته اي و 200 استاد دانشگاه اين كشور را ترور كرده است.
در مورد انگيزه هاي اين ترورهاي سازمان يافته و هدفمند مي توان به اظهارات دكتر «محمد الربيعي»، مشاور علمي و پروفسور دانشكده «يونيورسيتي گولدبرگ» دوبلين و دانشگاه «بيرمنگام» انگليس در مصاحبه با شبكه بي بي سي اشاره كرد. وي مي گويد: بي شك هدف اصلي اين ترورها به وحشت افكندن دانشمندان و نخبگان عراقي و واداشتن آنها به مهاجرت از عراق است. دكتر «عباس الحسيني» استاد دانشگاه «وست منستر» لندن نيز دراين باره تأكيد مي كنند، بي شك هدف اصلي نهفته در پس ترور دانشمندان عراقي ممانعت از رشد و شكوفايي عراق پس از صدام حسين است.
بخش ديگري از جنايت و تجاوز اشغالگران آمريكايي در حق مردم عراق را مي توان در زندان ها و بازداشتگاه هاي مخوف و سري ايجادشده توسط ارتش آمريكا در مدت حضور در اين كشور جستجو كرد. هرچند دراين باره به طور جسته و گريخته مطالبي در رسانه هاي جهان به چاپ رسيده است؛ اما شدت جنايات و تجاوزهاي اعمال شده در حق زندانيان و رفتارهاي حيواني اشغالگران با افراد در بند به ويژه كودكان و زنان زنداني به اندازه اي وحشتناك و شرم آور است كه هر انساني را به تأسف وامي دارد.
دراين باره روزنامه گاردين چاپ انگليس در گزارشي تأكيد مي كند: اطلاعات موثقي از برخي منابع و گفت وگو با زندانيان آزادشده وجود دارد كه ثابت مي كند در زندان هاي آمريكايي عراق حقوق بشر آشكارا نقض مي شود و زندانيان در معرض شكنجه هايي از قبيل سوزاندن با آب بسيار داغ يا بسيار سرد و آويزان شدن از پنكه سقفي و قطع انگشتان و ناخن ها و سوزاندن با سيگار و تعدي و تجاوز قرار مي گيرند و هيچ كس از سرنوشت اين زندانيان مطلع نمي شود، چون بسياري از آنها شبانه اعدام و در گورهاي دسته جمعي و مخفي دفن مي شوند.
كميته حقوق بشر عراق درگزارشي كه به پارلمان عراق ارائه داد تاكيد كرد: بسياري از زنان زنداني عراقي مورد شكنجه و آزار و اذيت بسيار قرار مي گيرند و ازجمله شكنجه هاي اعمال شده درباره زنان عراقي در زندان هاي آمريكايي تجاوز و تعدي به آنها در برابر ديدگان فرزندان آنها جهت گرفتن اعتراف از آنهاست.
از ديگر آثار حضور ارتش آمريكا درعراق مي توان به غارت منابع و ذخاير نفتي اين كشور توسط شركت هاي نفتي چند مليتي اشاره كرد. چنانكه از نظر تحليلگران اقتصادي و سياسي دلايل نفتي از جمله اهداف ژئوپلتيك آمريكا در زمان اشغال عراق به شمار مي رود. دراين باره «پاول ولفويتز» معاون وزير دفاع وقت آمريكا به كنگره اطمينان داد كه سود نفتي كه از عراق حاصل خواهد شد، نه تنها هزينه ها و مخارج بازسازي عراق را جبران خواهد كرد، بلكه موتور محرك اقتصاد آمريكا و متحدان استراتژيك اين كشور به ويژه اسرائيل را نيز روشن نگاه دارد.
درهمين رابطه اينديپندنت درگزارشي نوشت: اسناد اكتبر و نوامبر 2002 نشان مي دهد كه شركتهاي نفتي بريتيش پتروليوم، شل و بي جي (BG) يكسال پيش از اشغال عراق با «بارونس سيمونز» وزير تجارت وقت انگليسي ديدار كرده و درباره طرح هاي استفاده از ذخاير عظيم نفتي اين كشور گفت وگو كردند. براين اساس، تنها 5 ماه پيش از آغاز جنگ عراق درسال 2003 سيمونز در ماه اكتبر درباره موضع دولت به بريتيش پتروليوم گفته بود: شركت هاي نفتي انگليس بايد سهمي از ذخاير عظيم نفتي را به عنوان حمايت از «توني بلر» نخست وزير بريتانيا در رابطه با حمله به عراق و تغيير رژيم دراين كشور داشته باشند.
علاوه بر غارت منابع نفتي عراق سرقت منابع اقتصادي و بانكي اين كشور نيز در دستوركار دولتمردان آمريكا قرارگرفت. دراين باره مي توان به اظهارات شبكه الجزيره در خبري به نقل از روزنامه «المدي» چاپ عراق اشاره كرد. دراين خبر آمده است: «بازرس كل بازسازي عراق در بيانيه اي اعلام كرد دولت اشغالگر آمريكا به سرقت 21 ميليارد دلار از اموال عراق اعتراف كرده است».
«بهاء الاعرجي» بازرس كل بازسازي عراق در اين بيانيه تاكيد كرد:«اين مسئله با كوشش فوق العاده كميته بازرسي عراق و نامه نگاري به سازمان ملل متحد آشكار شد». براساس اين بيانيه ، «اسامه النجيفي» رئيس مجلس عراق هفته جاري نشست مهمي را با بازرس آمريكا در زمينه بازسازي عراق تشكيل داد و مبلغ 21 ميليارد دلار اموال عراق را كه به سرنوشت نامعلومي دچار شده است، بررسي كرد.
دركنار چپاول منابع نفتي و غارت منابع بانكي، خالي كردن آرشيوهاي تاريخي و سياسي عراق و انتقال اصل همه اسناد به آمريكا از ديگر خيانت هاي اشغال گران در بدو ورود به مردم و نسل هاي آتي اين كشور بود. چنانچه اين اقدام نيروهاي آمريكايي، به واقع غارت حافظه تاريخي و ميراث فرهنگي و سرقت بخش مهمي از تاريخ معاصر عراق محسوب مي شود.
دراين باره مي توان به غارت بخش مهمي از اسناد، مدارك موجود در آرشيو خصوصي صدام حسين و حلقه ياران نزديك به او، آرشيو جاري و راكد محرمانه حزب بعث، آرشيوهاي نظامي و آرشيو به كلي سري سازمان امنيت عراق اشاره كرد. اين البته تمام منابع فرهنگي غارت شده از عراق نيست. بنابه تاكيد رئيس آرشيو ملي عراق، كل اسناد آرشيو اختصاصي يهوديان در عراق و بسياري از كتاب هاي خطي و اسناد منحصر به فرد ديگر نيز در بين مدارك غارت شده هستند. عراقي ها اعلام كرده اند كه اين مدارك دراختيار مراكز تحقيقاتي يهودي و اسرائيلي قرارگرفته و حتي بيم آن را دارند كه برخي از اسناد اين مجموعه ها از بين برده شده و يا تاكنون به فلسطين اشغالي منتقل شده باشد. تبديل شهرهاي باستاني به پايگاه هاي نظامي، انهدام آثار تاريخي، مسطح شدن مناطق باستاني براي فرود بالگرد و پاركينگ خودروهاي سنگين از ديگر اقداماتي است كه اشغالگران در راستاي نابودي تمدن و فرهنگ كهن عراق انجام داده اند و اينها بخش اندكي از رويدادهاي ثبت شده در حافظه تاريخي ملت عراق و ملل جهان است.

 



استكبارستيزي در گفتمان امام خميني(ره) (قسمت هشتم)

مهدي سعيدي
2- نامه عطاالله مهاجراني:
نخستين حركت اشتباه در حركت را بايد نامه عطاالله مهاجراني دانست. در حالي كه هنوز اولين سالگرد رحلت حضرت امام(ره) فرا نرسيده بود، مهاجراني كه معاونت رياست جمهوري و رياست كميسيون فرهنگي- اجتماعي شوراي عالي امنيت ملي را برعهده داشت، با انتشار مقاله اي تحت عنوان «مذاكره مستقيم» ايستادگي در برابر كاخ سفيد را شعارگرايي خوانده و خواستار پايان آن شد.
اين مقاله در واكنش به اظهارات «جيمز بيكر»- وزير امور خارجه وقت آمريكا- كه خواستار مذاكره با ايران شده بود، نگاشته شد. مهاجراني در بخشي از مقاله خود كه روز ششم ارديبهشت 1369 درصفحه 2 روزنامه اطلاعات چاپ شد، نوشت:
«جيمز بيكر» وزير امور خارجه آمريكا در روز يكشنبه گذشته (30 فروردين 1369) اعلام كرد كه آمريكا آماده است با مقامات ايراني مستقيماً مذاكره نمايد. ممكن است بگوئيم به همين دليل، فتنه اي در كار وتوطئه اي برپاست والا چگونه است كه «بيكر» پيشنهاد مذاكره مستقيم را داده است. درهرحال اين خود شيوه اي است كه صرف نظر از سنجش سخن و موضوع، صرفاً به همين اعتبار كه گوينده چه كسي است، مي توان به سخن خط بطلان كشيد و در پس هر حرفي، توطئه اي را كشف كرد. به گمانم مي توان از زاويه اي ديگر نيز، مذاكره مستقيم را سنجيد و بين مذاكره مستقيم و غيرمستقيم طرف بهتر و يا لااقل آن كه شرش كمتر است را برگزينيم...
به گمانم اگر درشرايط ويژه اي كه هستيم، مصلحت هاي كشور و انقلاب را بر ساير امور ترجيح ندهيم، بهره اش از دست رفتن فرصت ها براي انقلاب و كشور و ملتي خواهد بود كه دشمنانش مي خواهند فرصت هاي او را بگيرند وسال ها پس ازسال ها بگذرد و ما در وادي بازي با شعار، مثل بازي با يخ متوقف بمانيم.»
مقاله مهاجراني با واكنش سخت گروه ها و جريانات سياسي روبه رو شد اما اين واكنش ها نه تنها مهاجراني را به عقب نشيني وانداشت بلكه منتقدين خود را به جوزدگي و عوام بودن متهم كرد!
وي پنج روز بعد از مقاله مذكور، در مقاله ديگري خطاب به منتقدين خود اين گونه نوشت:
«اين جانب، مقاله مذاكره مستقيم را، يكي از نقاط برجسته نويسندگي و كار مطبوعاتي و سياسي خود مي دانم و به يمن عنايت خداي سبحان، وقتي غبار ره نشست، پيرو پيمان، از خجالت منتقدين محترم بيرون مي آيم، كم وكيف مذاكره مستقيم را تبيين مي كنم و علاوه بر آن، به لحاظ روان شناسي اجتماعي، به كالبدشكافي بيماري جوزدگي و عوام زدگي مي پردازم.»
اما واكنش قاطع مقام معظم رهبري درباره اين موضوع تكليف را يكسره كرد و به بحث ها خاتمه داد.
ايشان در ديداربا گروهي از معلمان و كارگران (12ارديبهشت 1369) درباره موضوع جنجالي مذاكره با آمريكا ضمن مخالفت منطقي با اين موضع، تبليغ كنندگان آن را ساده لوح يا مرعوب توصيف كردند و فرمودند:
«و اما مسئله اي كه اين روزها در سطح جمعي از اهل فكر و اهل نظر در جريان است، مذاكره كردن ومذاكره نكردن است. بعضي حرفي مي زنند، بعضي حرف ديگري مي زنند. اينها چيزي مي نويسند، آنهاچيز ديگري مي نويسند. راجع به اين موضوع، من بايد جمله كوتاهي را خيرخواهانه ودلسوزانه عرض بكنم. قبلاً به اين نكته هم اشاره بكنم كه من از اظهارنظر كسي كه نظر سياسي خودش را بيان بكند، نگراني ندارم...
و اما مذاكره. من معتقدم، آن كساني كه فكر مي كنند ما بايد با رأس استكبار- يعني آمريكا- مذاكره كنيم، يا دچار ساده لوحي هستند، يا مرعوبند. من بارها اين نكته را عرض كرده ام كه استكبار، بيش از اين كه نان قدرت و توانايي خودش را بخورد، نان هيبت و تشر خودش را مي خورد. اصلاً استكبار، با تشر و ابهت و شكلك درآوردن و ترساندن اين و آن، زنده است.
مذاكره، يعني چه؟ صرف اين كه شما برويد با آمريكا بنشينيد حرف بزنيد و مذاكره كنيد، مشكلات حل مي شود؟ اين طوري كه نيست. مذاكره در عرف سياسي، يعني معامله، مذاكره با آمريكا، يعني معامله با آمريكا. معامله، يعني داد و ستد؛ يعني چيزي بگير، چيزي بده. تو از انقلاب اسلامي، به آمريكا چه مي خواهي بدهي، تا چيزي از او بگيري؟ آن چيزي كه شما مي خواهيد به آمريكا بدهيد، تا در مقابل از او چيزي بگيريد، چيست؟ ما چه مي توانيم به آمريكا بدهيم؟ او از ما چه مي خواهد؟ آيا مي دانيد كه او چه مي خواهد؟
« و ما نقموا منهم الا ان يؤمنوا بالله العزيز الحميد». والله كه آمريكا از هيچ چيز ملت ايران، به قدر مسلمان بودن و پايبند بودن به اسلام ناب محمدي، ناراحت نيست. او مي خواهد شما از اين پايبنديتان دست برداريد.او مي خواهد شما اين گردن برافراشته و سرافراز را نداشته باشيد؛ حاضريد؟»
پس از اين موضع گيري صريح وواضح حضرت آيت الله خامنه اي، موجي از فشار به مهاجراني از سوي جريانات و افراد آغاز شد. رهبر معظم انقلاب براي جلوگيري از خروج عده اي از مسير حق و عدالت با نگاشتن نامه اي خطاب به مهاجراني، از وي دلجويي كرده ولي در پايان تاكيد كردند، توصيه وي- مذاكره با آمريكا- را قبول ندارند.
مهاجراني در واكنش به اين نامه مدعي شد نظر خود را تغيير داده و پايبند به نظر روشن رهبر معظم انقلاب است. وي در اين باره اعلام كرد: »در حال حاضر نه به مذاكره اعتقاد دارم و نه به ارتباط با آمريكا.»
اما حوادث آينده نشان داد مهاجراني از حريت و صداقت كافي برخوردار نبوده است. ماجراهاي غم انگيز دوران وزارت وي در دولت اصلاحات به روشني اثبات كننده اين ادعاست.
3- اظهارات رجايي خراساني:
موج ايجاد شده توسط مهاجراني اگرچه فروكش كرد اما چند ماه بعد سربرآورد. در اين ايام رژيم صهيونيستي با يورش به اردوگاه هاي فلسطيني دست به جنايتي فجيع زد. اين جنايت چنان وسيع و عميق بود كه آن روز به «دوشنبه سياه» معروف شد. درپي اين اقدام رژيم اسرائيل، شوراي امنيت قطعنامه 672 را به تصويب رسانده و جنايت اسرائيل را محكوم كرد. عدم مخالفت آمريكا با تصويب اين قطعنامه كه در عمل هيچ ضرري براي تل آويو نداشت، برخي سياستمداران داخلي را دچار توهم كرد. يكي از اين افراد سعيد رجايي خراساني بود. وي كه در ماجراي معروف «مك فارلين» نيز از حاميان ارتباط با آمريكا بود در آن زمان رياست كميسيون امورخارجي مجلس شوراي اسلامي را برعهده داشت. وي در مصاحبه اي با شبكه آمريكايي »سي. بي. اس« گفت:
»رأي آمريكا در زمينه محكوم ساختن نحوه مقابله اسرائيل با فلسطينيان در سازمان ملل متحد، بيانگر تغيير مهم در سياست آمريكاست و ايران از اقدام ايالات متحده استقبال مي كند.
آمريكا با رأي دادن عليه اسرائيل در شوراي امنيت، مسير سازنده اي را براي سياست خارجي در خاورميانه مي گشايد و اين اقدام آمريكا، نشان مي دهد كه اين كشور اكنون بين منافع اسرائيل و ايالات متحده تفاوت و تمايزي قائل مي شود.»
اظهارات رجايي خراساني نيز مانند مهاجراني با واكنش مخالفان مواجه شد و او نيز مانند مهاجراني به توجيه تفكر غلط خود و تخطئه مخالفان پرداخت و در اين زمينه در روزنامه جمهوري اسلامي (28 آبان 1369) نوشت:
»آخر فحش دادن به آمريكا و اسرائيل كه خرجي ندارد امروز آسان ترين شعار و بي ضررترين شعارها، همان شعار مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل است.اگر اين شعار را جايي بدهيم كه به نفع اسرائيل و به ضرر ما باشد، در آن صورت، ما ندانسته به اسرائيل خدمت كرده ايم و مردم آمريكا را بيشتر به طرف اسرائيل سوق داده ايم و لذا بايد ياد بگيريم كه هر شعاري را هرجا نبايد داد.»
رجايي خراساني درسال 71 هم با ارسال نامه اي به چهار مقام نظام - رهبر معظم انقلاب، رئيس جمهور، وزير امورخارجه و رئيس بنياد شهيد انقلاب اسلامي!- خواستار مذاكره با آمريكا شد كه با واكنش جريانهاي اصولگرا و نيروهاي ارزشي قرار گفت و ملت خواستار اخراج وي از مجلس چهارم شدند.
4- دوران دوم خرداد:
با پيروزي جريان دوم خرداد در انتخابات سال 76، متاسفانه سير جديدي در عدول از دكترين استكبارستيزي حضرت امام(ره) آغازگرديد كه پيش از آن در اين سطح و وسعت سابقه نداشت. انقلابيون ليبرال شده، با قرارگرفتن در مراكز تصميم گيري و با اولويت قرار دادن توسعه سياسي، محور سياست خارجي خود را بر »تنش زدايي« قرار دادند. البته با قرائتي كه در تعارض با دكترين استكبار ستيزي حضرت امام(ره) قرار داشت. مطبوعات زنجيره اي با ايجاد فضايي امن براي قلمها و انديشه هايي كه به آرمانهاي حضرت امام(ره) اعتقادي نداشتند، به تضعيف گفتمان استكبار ستيزي پرداخته و تلاش كردند تا نظريه رقيب را كه در بر ايجاد ارتباط و تعامل با استكبارجهاني و در راس آن آمريكاي جنايتكار بنا نهاده شده بود را به گفتمان حاكم تبديل نمايند. و اين در حالي بود كه عطاالله مهاجراني - پيشگام ارتباط با آمريكا - بر مسند وزارت ارشاد تكيه زده بود.
الف) اولين پالس
در اين مقطع اگر چه مهاجراني و همفكرانش مسئوليت مستقيمي در سياست خارجي كشور نداشتند اما با اقدامات و سياست هاي خود، در صدد بسترسازي براي تسليم در برابر آمريكا بودند. فارغ از مباحث لجام گسيخته در روزنامه هاي زنجيره اي، اولين پالس رسمي در اين مورد از سوي شخص رئيس جمهور صادر شد. وي در مصاحبه معروف خود در 18دي ماه 1376 با شبكه «سي.ان.ان» تمايل عميق دروني خود براي كرنش در برابر آمريكا را هويدا كرد. سخنان خاتمي در اين مصاحبه با استقبال گسترده مقامات و تحليل گران آمريكايي مواجه شد. سخنگوي كاخ سفيد در مصاحبه اي درباره اظهارات خاتمي گفت:
»ما پيشرفت هاي جديد و لحن تشويق آميزي را كه از طرف رئيس جمهوري ايران عنوان مي شد، مشاهده كرديم. قصد داريم، سخنان رئيس جمهور خاتمي و پاسخ هاي خودمان را خيلي به دقت بررسي كنيم. خاتمي كه از زمان شروع به كار، در صدد هدايت سياست ايران در مسيري باميانه روي بيشتر بوده است، پيشنهاد كرد كه تماس بين دانشگاهيان، نويسندگان، روزنامه نگاران و جهانگردان، مي تواند بعد از دو دهه خصومت، به شكستن يخ بي اعتمادي كمك كند. ما اين پيشنهاد را مفيد يافتيم و قصد داريم، نگاه خيلي دقيقي به آن بيندازيم.»
«آنتوني كوردزمن»، عضو مركز مطالعات استراتژيك و بين المللي نيزاظهارداشت: «ما با تضمين اين كه تندروهاي ايران ديگر نمي توانند از آمريكا تصويري به عنوان يك شيطان بزرگ ارائه دهند و فرهنگ آمريكا را ضد اسلام معرفي كنند، بسيار سود خواهيم جست. مذاكره با دشمن، راهي براي تغيير دادن ذهن و افكار دشمن است.»
مديركل وزارت امور خارجه آمريكا نيز اينچنين به استقبال سخنان خاتمي رفت: «با انتخاب پرزيدنت خاتمي، پرزيدنت كلينتون، به سرعت اين مطلب را روشن كرد كه احساس مي كند، تحولات و تغيير روش هايي در ايران ديده مي شود. ما به دقت تحولات ايران را زير نظر داريم و از نكات بسياري كه پرزيدنت خاتمي در مصاحبه خود با شبكه «سي.ان.ان» گفت، استقبال مي كنيم، ولي به طور كلي در نهايت معتقديم كه تنها راه رفع هرگونه اختلاف نظر، نشستن سرميز مذاكره و انجام گفتگو ميان مقام هاي دو دولت است.»
در اين ميان مطبوعات وابسته به جريان سازش و مذاكره نيز با انواع و اقسام روش ها سعي در تابوشكني و تبليغ و ترويج موضوع ارتباط با آمريكا داشتند اما موضع قاطع رهبر معظم انقلاب در نمازجمعه 26 دي ماه 1376 خواب شيفتگان آمريكا را آشفته كرد. ايشان در فرازي از خطبه هاي اين نمازجمعه فرمودند: «مواضع نظام، همچون گذشته، محكم و استوار است و از ارزش ها و باورهاي خود هرگز عدول نخواهيم كرد.»
درطول هشت سال حاكميت اين جريان سياسي اقدامات و اظهارات متعدد ديگري را نيز مي توان برشمرد كه از حوصله اين نوشتار بيرون است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14