(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 5 بهمن 1390- شماره 20127

مردم انقلابي مصر به رئيس سابق آژانس انرژي اتمي اعتمادي ندارند
بررسي كارنامه البرادعي درمصر انقلابي
روزشمار انقلاب مصر



مردم انقلابي مصر به رئيس سابق آژانس انرژي اتمي اعتمادي ندارند
بررسي كارنامه البرادعي درمصر انقلابي

منبع : خبرگزاري ها
ترجمه :محمد معرفي
اشاره
«انقلاب 52ژانويه» مصر اينك دريك سالگي خود قرار دارد و طي اين يك سال تحولات مهمي دراين كشور تاثيرگذار خاورميانه رخ داده است.
برگزاري سه مرحله انتخابات پارلماني و جلسات محاكمه «حسني مبارك» رئيس جمهور مخلوع را شايد بتوان به عنوان مهم ترين تحولات درمصر طي يك سال گذشته عنوان كرد.
انقلاب 25ژانويه كه با كناره گيري ديكتاتور مصر از قدرت و به صحنه آمدن احزاب و گروهاي جديد دراين كشور رقم خورد، توانست معادلات منطقه را دگرگون كند و همچنان به عنوان مهم ترين رخداد درخاورميانه از ديدگاه هاي مختلف مدنظر قرارگيرد.
درحال حاضر، «جماعت اخوان المسلمين»، «جنبش ششم آوريل»، «حزب سلفي النور» و «ائتلاف 52 ژانويه» به عنوان جريان هاي تاثيرگذار درمصر شناخته مي شوند كه دراين ميان «محمد البرادعي» مديركل سابق آژانس بين المللي انرژي اتمي دركنار آنها به عنوان مطرح ترين فرد براي انتخابات رياست جمهوري شناخته مي شود و تلاش مي كند كه سكان هدايت آينده اين كشور را به عهده بگيرد.
گذشته از شخصيت تاثيرگذار البرادعي دركشورش، دوران رياست وي بر آژانس بين المللي اتمي است بارها مورد انتقاد قرارگرفته است و اخيراً يك پايگاه اينترنتي عربي دست به تحليل و بررسي تازه اي درمورد نقش وي در مصر زده است.
پايگاه اينترنتي «مفكره الاسلام» در گزارش خود به قلم «عامر عبدالمنعم» از البرادعي به عنوان يك عامل آمريكا براي جامه عمل پوشاندن به طرح ها و نقشه هايي درمصر و جهان اسلام نام برده است و درباره اقدامات وي در دوران رياست بر آژانس به نقل از يادداشت ها و تجزيه و تحليل رويكردهايش درمورد عراق وجهان عرب پرداخته است.
سرويس خارجي
گزارش هاي البرادعي به عنوان مديركل آژانس انرژي اتمي برضد مصر و عراق نقش وي را درخوش خدمتي به آمريكا درسال 8200 نشان داد كه چگونه جرج بوش رئيس جمهور اسبق با استفاده از اين گزارش و ناميدن اين كشورها به عنوان محور شرارت سياست هاي خود را پيش برد.
اسناد ثابت مي كند كه دكتر محمد البرادعي يك كارمند نمونه آمريكايي بود و به كمك او آمريكا سياست هاي خود را برضد اعراب و مسلمانان به اجرا در آورد.
او با استفاده از جايگاه خود به عنوان مديركل آژانس بين المللي اتمي، كشور عراق را به مدت 31 سال از نظر حقوقي و قانوني در تنگنا قرارداد و از اعلام رسمي اين موضوع كه عراق هيچ گونه سلاح كشتار جمعي ندارد، بارها طفره رفت و تا آخرين روز قبل از حمله همه جانبه آمريكا به اين كشور بر اين موضوع تاكيد داشت كه همواره عراق به برخي از سوال ها درمورد تسليحات خود پاسخ نداده است!
البرادعي در همه گزارش هاي خود، به نبود دلايل كافي براي اثبات ادعاي عراق درباره نداشتن سلاح هاي كشتار جمعي تاكيد داشت و بر لزوم بازرسي وجب به وجب خاك آن كشور اصرار مي ورزيد. اما خطرناك ترين موضع گيري البرادعي در رابطه با كشورهاي عربي واسلامي زماني به وقوع پيوست كه وي برنامه هسته اي كشورش(مصر) را مورد حمله قرار داد و اين باعث شد كه امريكا نامزدي اش براي رياست بر سازمان بين المللي انرژي اتمي را مورد تاييد قرار دهد و پس از آن مصر هم در فهرست كشورهاي محور شرارت قرار گرفت تا در كنار اسرائيل هسته اي تحت نظر بازرسي هاي آمريكا و غرب قرار بگيرد.
اكنون كه اوضاع در مصر تغيير كرده است، البرادعي چهره اي ضدامپرياليستي گرفته و خود را به عنوان يكي از «قهرمانان ملي» براي نجات كشورش از اوضاع نابسامان فعلي جا زده است، در حالي كه وي هيچ گاه نخواهد توانست گذشته خود كه در خدمت امريكا و غرب بود را انكار كند.
البرادعي و مصر هسته اي
البرادعي نقش تعيين كننده اي براي جلوگيري از تبديل شدن مصر به عنوان يك كشور مسلمان داراي فعاليت هاي هسته اي صلح آميز ايفا كرد و هيچ گاه در دوران رياست خود بر سازمان انرژي اتمي از مصر هسته اي دفاع نكرد.
در حالي كه بسياري از كشورها با استفاده از حق مشروع و قانوني خود ساخت نيروگاه هاي اتمي براي بهره مندي صلح آميز از انرژي هسته اي به اين كار مبادرت كردند وي در اين راستا سخنان بسياري را بر ضد مصر هسته اي بيان كرد و باعث شد كه كشورش از اين موضوع در مقايسه با اسرائيل فرسنگ ها فاصله بگيرد.
البرادعي در يكي از سخنان مشهور خود در رابطه با مصر هسته اي مي گويد: مصر به دليل نداشتن كارشناسان هسته اي، قادر به ساخت نيروگاه هاي اتمي نيست و در جايي ديگر نيز تاكيد مي كند: مصر قادر به تامين امنيت قطارهايش نيست، چه رسد به نيروگاه هاي اتمي.
به هر جهت اين اظهارنظرها، احتياج به پاسخگويي ندارد، چرا كه بايد گفت مصر با علما و دانشمندان خود كه بارها به دليل تخصص مورد سوءقصد اسرائيل قرار گرفته اند، قادر به انجام هر كاري است.
در اين جا تلاش بر اين نيست كه همه سخنان البرادعي در مورد مصر مورد بررسي قرار بگيرد، اما جا دارد كه گزارش وي در سال 8200 كه باعث شد كشورش مصر مورد تهاجم تبليغاتي غرب و امريكا قرار بگيرد و بوش آن را به عنوان يكي از كشورهاي محور شرارت قرار دهد، اشاره كرد.
براساس اين گزارش، كشور مصر در مرتبه چهارم كشورهاي محور شرارت كه آمريكا با آنها به مقابله برخاسته است قرار گرفت. البرادعي در گزارش خود، علي رغم مصري بودن، هيچ گونه حمايتي از كشور خود نكرده، بلكه ترتيبي اتخاذ كرد كه در گزارش خود، مصر بعد از ايران، سوريه و كره شمالي به عنوان كشورهايي كه داراي فعاليت هاي هسته اي هستند، در ليست سياه آمريكا و غرب قرار بگيرد.
اين موضع گيري وي در واكنش به خوش خدمتي اش به امريكا بود كه با حمايت از نامزدي براي تصدي پست رياست سازمان انرژي اتمي در مقابل «محمد شاكر» ديگر هموطن اش در دسامبر سال 7199 ابراز مي شد. امريكا در آن دوران از كشورهاي افريقايي خواست كه از نامزدي البرادعي حمايت كنند و با همه توان خود تلاش كرد تا رياست سازمان انرژي اتمي به وي برسد.
همچنين همان طور كه آشكار است، دولت آمريكا از دهه 08 ميلادي تاكنون، رهبري يك حمله تبليغاتي و سياسي را در جهان رهبري مي كند كه هدف آن جلوگيري از دستيابي مسلمانان به انرژي هسته اي است.
اين موضوع زماني تكميل شد كه آمريكا و غرب در اين چارچوب به بهانه اينكه عراق داراي فعاليت هاي هسته اي و سلاح هاي كشتارجمعي است درسال 3200 مورد حمله قرار گرفت و اشغال شد. اين كشورها كه عبارتند از ايران، سوريه و كره شمالي است با هدف واردكردن فشار به آنها، براي جلوگيري از فعاليت هسته اي به عنوان سرلوحه سياست هاي استكباري آمريكا و غرب در دهه هاي معاصر قرارگرفتند. درحالي كه در مصر وضعيت فرق مي كرد و اين كشور هنوز اقدام مهمي را انجام نداده بود ولي همان طور كه اشاره شد، هدف اصلي جلوگيري از دستيابي كشورهاي مسلمان به انرژي هسته اي بود.
درگزارشي كه ساخته و پرداخته البرادعي بود و در سال 8200 عليه كشورهاي مسلمان منطقه از جمله مصر در مورد فعاليت هاي هسته اي شان صادر شد، اشاره اي به فعاليت هاي اتمي كشورهاي مختلف جهان نشد و فقط بر روي فعاليت چهار كشور پيش گفته تأكيد شد كه آنها به فعاليت مخفيانه در اين مورد ادامه مي دهند و بايد با ادامه بازرسي هاي مستمر از ايران، سوريه، كره شمالي و مصر، صحت ادعاي آنها مورد ارزيابي قراربگيرد و از تبديل شدن به يك قدرت هسته اي جلوگيري شود.
جالب تر اينكه، ادعاهاي البرادعي در مورد اين كشور بر پايه ادعاهاي مطرح شده ازسوي افراد عادي بود و از منابعي مانند بازرسان سازمان انرژي هسته اي دريافت نشده بود. براي اثبات گفته هاي خود مي توان به گزارش البرادعي اشاره كرد.
دربخش متعلق به مصر و گزارشي كه البرادعي در مورد كشورش تهيه كرده آمده است: در سال هاي 7200 و 8200 نشانه هايي از اورانيوم غني شده در مصر يافت شد كه دولت مصر مدعي است كه تحقيقات خود را در اين مورد آغاز كرده است.
البرادعي در اين گزارش با ناكافي بودن ادعاي كشور متبوعش در مورد احتمال ورود اورانيوم از خارج، بر ادامه كار بازرسان براي دستيابي به منشأ آن اصرار مي ورزد و اين موضوع را در صدر فعاليت هاي سازمان قرارمي د هد.
وي از اين هم فراتر مي رود و شك و ترديدهايي در مورد احتمال داشتن فعاليت هاي هسته اي از سوي كشورش را مطرح مي كند كه در گزارشي تحت عنوان «برنامه مخفيانه مصر» براي هسته اي شدن مورد اشاره قرارمي گيرد.
البرادعي در گزارش خود، گسترده ترشدن دامنه فعاليت هاي بازرسان در زمينه شناسايي منبع آلودگي به اورانيوم و همچنين بازجويي از علما و دانشمندان هسته اي مصر براي ترساندن آنها و كامل كردن اطلاعات موردنياز سازمان انرژي هسته اي را خواستار مي شود.
بدين سان البرادعي با بازگذاشتن پرونده هسته اي كشورش، عملا آن را در تيررس بازرسي هاي مستمر سازمان انرژي هسته اي قرار مي دهد و بهانه خوبي به دست آمريكا و غرب مي دهد كه در مورد مسائل جهاني، از مصر امتيازهايي را دريافت كنند.
اين را هم بايد گفت كه قرار دادن نام مصر بعداز ايران، سوريه و كره شمالي به عنوان يك كشور داراي فعاليت هسته اي آن هم در دوران مبارك از سوي آمريكا و غرب يك مزاح به شمار مي رود، چرا كه شخصي مثل «حسني مبارك»، خود به عنوان سرسخت ترين مدافع جلوگيري از برنامه هاي هسته اي دربين كشورهاي عرب و مسلمان بود تا مبادا اين موضوع خشم و غضب آمريكا و اسرائيل را باعث شود.
به هر صورت آنچه كه البرادعي در گزارش معروف خود در مورد آلودگي مصر به اورانيوم عنوان كرده بود، چيز قابل اعتنايي نيست و از اين موضوع در كشورهاي ديگر هم رخ داه است، اما آنچه كه بايد در خور توجه قرار بگيرد، موضع گيري وي برضد كشورش در آن دوران بود. همه جهانيان مي دانند كه مبارك نوكري بيش نبود و خود قدرت تصميم گيري در مورد مصر هسته اي را نداشت، اما آنچه البرادعي در گزارش خود در مورد كشورش ارائه كرد، تنها قرار گرفتن آن در زير ذره بين غرب و آمريكا و وارد كردن فشارهاي بين المللي براي اخذ امتياز در تحولات جهاني و منطقه بود.
آمريكا و غرب همان طور كه در گذشته نيز نشان دادند با استفاده از گزارش البرادعي توانستند از مصر به عنوان يكي از كشورهاي مسلمان و مطرح عرب براي اجراي منويات خود در اشغال عراق و فشار به جمهوري اسلامي ايران بهره مند شوند.
گزارش البرادعي سرپوشي براي اشغال عراق
نقش البرادعي در تحولات عراق بسيار مهم و خطرناك بود و گزارش هاي او باعث قانوني جلوه دادن اشغال عراق و كشته شدن ميليون ها نفر عراقي طي 31سال شده است.
البرادعي با گزارش خود در وهله اول باعث شد كه عراق به مدت 31سال تحت تحريم جهاني قرار بگيرد و دراين مدت براساس گزارش هاي سازمان ملل بيش از يك ميليون كودك عراقي جان خود را از دست دادند.
همچنين در گزارش نهايي خود كه در آن از اعلام پايان برنامه اتمي عراق خودداري كرد و بر ادامه بازرسي و دعوت كشورهاي جهان براي اعمال فشار اصرار ورزيد، باعث شد كه ميليون ها عراقي كشته شوند و آمريكا به اين بهانه به اشغال عراق مبادرت كند.
همچنين در همه گزارش هاي ارسالي البرادعي به شوراي امنيت از زمان تصدي رياست آژانس بين المللي انرژي اتمي طي سه دوره، اين واژه همواره به چشم مي خورد كه «ما تاكنون به چيزي برخورد نكرديم ليكن به بازرسي خود ادامه مي دهيم.»
در حالي كه انتظار عراقي ها در آن سال ها اين بود كه آژانس پايان فعاليت هسته اي عراق را اعلام و اين پرونده را مسدود كند، اما آمريكا خواستار محاصره عراق براي هميشه بود و قلب البرادعي براي قربانيان تحريم و محاصره عراق نه تنها به درد نيامد بلكه با پشت گوش انداختن، آن را تا سال 8199 ادامه داد.
البرادعي حتي پس از اصرار بازرسان آژانس كه به دلايل انساني خواستار رفع تحريم ها از عراق شده بودند، در ذيل گزارش نهايي به شوراي امنيت اعلام كرد: هنوز برخي از مسائل معلق مانده است و بعضي از سؤالات احتياج به پاسخگويي دارد.
آمريكا هم براي جلوگيري از افشاي هرچه بيشتر مشكلات و رنج هاي مردم عراق از سوي بازرسان كه برخي از آنها مانند «هانس بليكس» با افشاي مداخلات كاخ سفيد در مسائل آژانس و تلاش آن براي محاصره و تحريم هميشگي عراق آن را رسوا كردند، اين گزارش را بايكوت كرد و از هرگونه گفت وگو در مورد آن در شوراي امنيت جلوگيري كرد تا بتواند با خيال راحت به عراق حمله كند.
البرادعي در طول پنج سال سكوت اختيار كرد و آمريكا هرآنچه كه در مورد خاتمه گفت وگو و استمرار محاصره در آغاز سال 3200 مي خواست در عراق انجام دهد، انجام داد، چرا كه البرادعي و آژانس با همه توان خود، پوشش لازم را براي اقدامات بوش مهيا كردند. در آن سال ها با اشاره آمريكا، بازرسي ها دوباره آغاز و گزارش هاي آژانس با حيله و نيرنگ تمام تنظيم شد، آژانس همانند گزارش هاي سابق بر اين موضوع تاكيد كرد كه «ما به چيزي كه اتهامات را به اثبات برساند برخورد نكرديم، اما بازرسي ها ادامه خواهد داشت و از جامعه بين المللي درخواست وارد كردن فشار به صدام براي همكاري كردن وي با بازرسان هستيم.»
بوش و سربازانش با نواختن بر طبل جنگ، صداي شيپور جنگ را به پشت دروازه هاي عراق رسانده بودند و البرادعي همچنان به ايفاي نقش خود براي خدمت هرچه بهتر به آمريكا ادامه مي داد و با ايجاد شك و ترديدها در مورد برنامه هاي اتمي عراق زمينه اشغال را فراهم كرد.
نكاتي در مورد گزارش البرادعي
1- در گزارش البرادعي تلاش براي، خوار و ذليل كردن مردم عراق از طريق وسعت عمل گروه هاي بازرسي آژانس مشهود است.
2- اين گزارش اگرچه عدم فعاليت هسته اي عراق را به خوبي به اثبات مي رساند اما به جاي رفع اتهام و تحريم از آن كشور، بر ادامه بازرسي ها تاكيد دارد.
3- در گزارش از شوراي امنيت خواسته شده است كه دانشمندان عراقي در خارج از اين كشور نيز بازجويي شوند.
4- پيگرد دانشمندان عراقي به عنوان متهم و درخواست از كشورهاي جهان براي اعلام اسامي آنها از خواسته هاي البرادعي در گزارش بوده است.
5- ادامه بازرسي از همه چيز در عراق، نصب دوربين ها و پايه ريزي يك بازرسي كلي مستمر درخواست ديگر آژانس دراين رابطه بود.
6- اعتراف البرادعي به اتكاي وي به اطلاعاتي كه آمريكا به آژانس ارائه مي كرد، نشان دهنده وابستگي آن است. همچنين جا دارد كه آخرين بخش از گزارش البرادعي به شوراي امنيت دراينجا آورده شود كه طي آن نه تنها وي خواستار رفع محاصره و عدم برائت عراق از اتهامات نمي شود بلكه با ايجاد شك و ترديدهايي، بر ادامه بازرسي هاي مستمر براي اطمينان جامعه جهاني تاكيد مي كند.
البرادعي اين گزارش را ارائه كرد درحالي كه شاهد صف آرايي نيروهاي نظامي آمريكا و متحدانش براي اشغال عراق و كشته شدن نزديك به يك ميليون عراقي و آوارگي شش ميليون تن ديگر و نابودي اين كشور بود.
البرادعي در گزارش خود به شوراي امنيت در مورد عراق خاطرنشان مي كند: «آگاهي كامل به توان عراق كه بازرسان آژانس انرژي است از سال 1199 مبادرت به جمع آوري اطلاعات موردنياز كرده اند به اضافه مسئوليتي كه براساس قطعنامه شماره 1144- كه بر لزوم همكاري عراق و كمك آمريكا به آژانس تاكيد دارد- به ما كمك خواهد كرد كه ماموريت خود را به انجام برسانيم. همچنين همكاري بيشتر عراق در آينده مي تواند، به شوراي امنيت در اطلاع يافتن از توان واقعي عراق در زمينه فعاليت هاي اتمي موثرتر باشد. اگر بر همين مبنا روند امور انجام شود، ما به تلاش خود ادامه خواهيم داد. اگرچه در ساير ترديدهاي موجود در زمينه امضاي سند نهايي كه در سال هاي گذشته نيز ميسر نشده است و در راستاي بازرسي و تحقيقات در مورد برنامه هسته اي عراق، ما به كار خود ادامه خواهيم داد تا جامعه جهاني را به اطمينان برسانيم.»
در پايان اين سطور بايد تاكيد كرد، مشكل حقيقي با شخص البرادعي نيست بلكه با تلاش و برنامه ريزي است كه مي خواهد مصر جزئي از ايالات متحده باشد و براين اساس كاخ سفيد با توسل به افرادي همچون وي نقشه خود را در كشورهاي اسلامي اجرا كند.
مصر هم اكنون حركت خود را آغاز كرده است و احتياج به كسي دارد كه درخاك آن به دنيا آمده و قدر و منزلتش را بداند، نه اينكه به كسي احتياج داشته باشد كه سابقا در خدمت آمريكا و مصالحش بوده و وظيفه اصلي او بازرسي از كشورهاي اسلامي براي جلوگيري آنها از دستيابي به قدرت هسته اي باشد تا منافع آمريكا و اسرائيل تامين شود.
با وجود اين شايعاتي در روزهاي اخير در مصر رواج يافته است كه محمدالبرادعي با اعلام انصراف خود از رقابت هاي انتخابات رياست جمهوري مصر كناره گيري كرده است، درحالي كه برخي اقدام وي را نوعي اعتراض به حكومت نظاميان عنوان كرده اند، منتقدان مديركل سابق آژانس بين المللي انرژي اتمي راي نياوردن وي را در انتخابات آينده به عنوان مهم ترين دليل انصراف به شمار آورده اند.
البرادعي كيست؟
«محمد مصطفي البرادعي» در 71 ژوئيه سال 5194ميلادي درمحله «الدقي» استان «جيزه» مصر به دنيا آمد و پس از دوران دبيرستان در سال 2196 با اخذ مدرك كارشناس دررشته حقوق از دانشگاه فارغ التحصيل شد.
وي درسال 5197 با خانم «عايده الكشاف» يك مربي آموزشي در مدرسه بين المللي وين ازدواج كرد كه حاصل آن دو فرزند به نام «ليلي» (حقوقدان) و مصطفي (مهندس) بود.
البرادعي با استخدام در بخش حقوقي وزارت خارجه مصر درسال 4196به صف ديپلمات هاي اين كشور پيوست و به عنوان حقوقدان دربسياري از سفرهاي خارجي شركت كرد و در نهايت به عنوان عضو ثابت هيئت ديپلماتيك مصر در نيويورك و ژنو شد.
البرادعي درسال 4197 درزمينه حقوق بين المللي از دانشگاه نيويورك موفق به اخذ درجه دكتري شد و در همان سال باز بازگشت به كشورش به عنوان معاون وزير خارجه وقت «اسماعيل فهمي» مشغول شد. اما چندي نگذشت كه با ترك اين منصب به پست رياست برنامه حقوق بين المللي در انستيتوي آموزشي و پژوهشي سازمان ملل در سال 0198برگزيده شد.
وي علاوه بر اين پست به عنوان استاد پروازي دررشته قانون بين الملل درمدرسه قانون دانشگاه نيويورك طي سال هاي 1198 تا 7198 مشغول به كار بود.
البرادعي درخلال كار توانست به عنوان استاد دانشگاه و كارمند برگزيده درسازمان ملل متحد در تخصص وظايف سازمان هاي بين المللي و به خصوص در زمينه صلح و توسعه جهاني فعاليت كند. او در سال 4198 با پيوستن به آژانس بين المللي انرژي اتمي به عنوان مشاور حقوقي و معاونت مديركل روابط خارجي آن درسال 3198 دوران جديدي از حيات سياسي خود را آغاز كرد.
محمد البرادعي دريكم دسامبر سال 7199 به عنوان مديركل آژانس بين المللي هسته اي با موافقت و مساعدت آمريكا انتخاب شد و توانست جايگزين «هانس بليكس»- سوئدي شود. او همچنين در سپتامبر 1200 براي بار دوم و در سپتامبر سال 5200 براي بار سوم برمسند رياست آژانس تكيه زد.
اين ديپلمات مصري درسال 5200 به خاطر خوش خدمتي خود به آمريكا و غرب موفق به كسب «جايزه صلح نوبل» شد. علاوه بر اين جوايزي همچون جايزه «فرانكين روزولت»، جايزه دانشگاه «جرج تاون»، جايزه «جت تراينور» در زمينه ديپلماسي، جايزه امنيت انساني از سوي «شوراي روابط اسلامي»، جايزه موسسه شوراي «كرانس مونتانا» و جايزه كبوتر طلايي (ايتاليا) را دركارنامه خود دارد.
البرادعي همچنين ازسوي حكومت« حسني مبارك» موفق به دريافت بالاترين نشان مصر شد. اما با همه اين افتخارات از او به عنوان فردي كه مجري سياست خارجي آمريكا و به خصوص آنچه كه به وي درمورد عراق و فشار به ايران مربوط مي شود، نام برده مي شود.
البته خود وي معتقد است كه داراي شخصيت مستقل براي تصميم گيري بوده است و ايالات متحده آمريكا با رياست وي بر آژانس در دوره سوم مخالف بوده است و حتي اقدام به شنود مكالمات وي براي به دست آوردن مستمسكي عليه وي بوده است.
اما در توضيح اين ادعاي وي بايد گفت: به رغم نبود نامزد براي تصدي بر آژانس درآن زمان، آمريكا تلاش كرد كه «الكساندركوتر» نخست وزير وقت استراليا را براي اين كار راضي كند، اما بارد اين درخواست از سوي وي البرادعي در 31 ژوئيه براي سومين دوره متوالي به رياست آژانس منصوب شد.
درنوامبر سال 0201 ميلادي و درجريان بحث وجدل هاي سياسي درباره انتخابات رياست جمهوري مصر براي سال 1201 ناگهان سروكله البرادعي درمصر پيدا شد و او با استناد به ماده 67 و درمخالفت با موروثي شدن پست رياست جمهوري خود را به عنوان نامزد انتخابات رياست جمهوري مطرح و «جنبش تغييرات» دركشورش را راه اندازي كرد.
البرادعي در آستانه يكمين سالگرد پيروزي انقلاب 52 ژانويه مصر ناگهان انصراف خود را از نامزدي پست رياست جمهوري اعلام كرد كه برخي كناره گيري او را ضربه بزرگي براي عرصه سياسي درمصر تلقي كرده اند. درحالي كه برخي ديگر اين كناره گيري را به دليل مايوس شدن وي از پيروزي در انتخابات به علت روي كارآمدن اسلامگرايان و تفاوت دو ديدگاه عنوان كرده اند.

 



روزشمار انقلاب مصر

انقلاب 25 ژانويه سال 2011 مصر با همه فراز و نشيب هايش، بي شك يكي از تأثيرگذارترين وقايع تاريخ خاورميانه درقرن بيست و يكم است. ملت مصر پس از سه دهه حكومت خفقان و مشت آهنين مبارك و خفت و خواري درمقابل اسراييل دگربار توانست قدعلم كند و مخوف ترين ديكتاتوري جهان عرب را به زير بكشاند.
اينكه در آستانه نخستين سالگرد پيروزي انقلاب، ملت مصر توانست ثمرات به بار نشسته آن را بچشد و با برگزاري سه مرحله انتخابات پاك و شفاف و محاكمه ديكتاتور قرن آن را جشن بگيرد.
درمقاله حاضر به مهم ترين حوادث پيش از پيروزي انقلاب 25 ژانويه و پس از آن در نخستين سالگرد اشاره شده است:
15 ژانويه (جرقه انقلاب)
اولين جرقه اعتراض هاي مردمي در 15 ژانويه با تظاهرات مردم مصر مقابل سفارت تونس آغاز شد كه براي حمايت از انقلاب اين كشور برگزار شده بود، بسياري از تحليلگران تظاهرات فوق را اولين جرقه انقلاب مصر قلمداد مي كنند.
17 ژانويه (خودسوزي جوان مصري)
دو روز پس از اين تظاهرات يك جوان مصري با نام « عبد عبدالمنعم حماده جعفر خليفه» در اعتراض به بي توجهي مسئولان به شكوائيه اش مقابل ساختمان مجلس ملت در قاهره اقدام به خودسوزي كرد.
25 ژانويه (فراخوان انقلاب)
اولين فراخوان انجام تظاهرات توسط گروهي از جوانان انقلابي مصر به نام «جنبش ششم آوريل» داده شد و روز 25 ژانويه از اين رو پيشنهاد شد كه «روز ملي پليس» در مصر است. ده ها هزار نفر كه در ميان آنها شخصيت هاي برجسته مصري مشاهده مي شدند، در «صفحه فيس بوك» اعلام كردند كه در تظاهرات شركت خواهندكرد. نيروهاي امنيتي و نظامي و پليس معترضان مصري را سركوب كردند و دولت، اسلامگرايان را مسئول اين اعتراض ها اعلام كرد.
27 ژانويه (تظاهرات روز خشم)
در پي گسترش ناآرامي ها، مردم مصر خواستار برگزاري تظاهراتي ميليوني در «ميدان التحرير» قاهره شدند. فعالان سياسي مصر با انتشار بيانيه هايي از ملت مصر خواستند پس از اداي فريضه نمازجمعه در اعتراض به شرايط بد معيشتي و تداوم «انقلاب خشم» در تظاهرات سراسري اين روز مشاركت كنند كه با استقبال اقشار مختلف مردم به ويژه جوانان مصري مواجه شد.
جوانان مصري با در دست داشتن دست نوشته ها و سردادن شعارهايي عليه حكومت حسني مبارك، در اين روز خواهان كناره گيري رئيس جمهور مادام العمر مصر از قدرت و برقراري آزادي و دموكراسي در كشور شدند كه توسط نيروهاي ضدشورش با شليك گلوله و گاز اشك آور سركوب شدند. در اين تظاهرات «جماعت اخوان المسلمين» مشاركت داشتند و ناظران سياسي تظاهرات «روز خشم» را تظاهراتي سرنوشت ساز براي مبارك خواندند.
28 ژانويه (جمعه خشم)
تظاهرات سراسري 28 ژانويه به «جمعه خشم» معروف و به شدت توسط نظاميان مصري سركوب شد. شبكه خبري الجزيره تعداد كشته ها را 27 نفر در سوئز، 23 نفر در اسكندريه و 22 نفر در قاهره اعلام كرد و بيش از هزار نفر نيز مجروح شدند.
در اين روز معترضان مقر حزب دموكراتيك ملي، حزب حاكم مصر در قاهره را به آتش كشيدند و رژيم مبارك در كشور «حكومت نظامي» اعلام كرد.
29 ژانويه (حكومت نظامي)
انقلابيون كه به انحلال كابينه راضي نبودند، علي رغم اعلام حكومت نظامي دوباره به خيابان ها آمدند. مقر حزب حاكم در شهر «الاقصر» به آتش كشيده شد. در سوئز ارتش مانع تجمع هزاران نفر مصري نشد، اما در قاهره پليس مسير ميدان التحريريه به سمت پارلمان و ساختمان هاي دولت را مسدود و ارتش تانك ها را در قاهره مستقر كرد. در تظاهرات اين روز سه نفر از انقلابيون به ضرب گلوله نظاميان مبارك به شهادت رسيدند.
30 ژانويه (ميدان التحرير پايگاه انقلاب)
شهر قاهره از كنترل پليس خارج شد و به دست انقلابيون افتاد. گروهي از انقلابيون اعلام كردند، به اعتصاب خود در ميدان التحرير تا سقوط مبارك ادامه مي دهند. در اسكندريه و سوئز نيز وضعيت مشابهي حكمفرما بود.
31 ژانويه (عقب نشيني مبارك)
اعتراض ها همچنان ادامه يافت و انقلابيون به تحصن خود در ميدان التحرير ادامه دادند و با دادن فراخواني از مردم مصر دعوت كردند، در راهپيمايي بزرگ روز سه شنبه اول فوريه مشاركت كنند.
در اين زمان مبارك از نخست وزير خود «احمد شفيق» خواست با انقلابيون مذاكره كند. اين در حالي است كه مبارك كابينه جديد خود را نيز معرفي كرد.
1فوريه (تظاهرات ميليوني)
ارتش مصر در بيانيه اي بر حق قانوني ملت مصر تأكيد و اعلام كرد، خواسته هاي مردم را قانوني مي داند. در اين روز رهبران انقلابيون از مردم اين كشور خواستند، در تظاهرات 1فوريه كه «تظاهرات ميليوني» ناميده شد، از ميدان التحرير تا كاخ رياست جمهوري شركت كنند و «عمر سليمان»، رئيس دستگاه اطلاعاتي مبارك و معاون وي خواهان گفت وگو با گروه هاي انقلابي شد.
اين اقدام رژيم مبارك هم تأثيري در روند اعتراضات مردمي نداشت. مردم مصر اول فوريه 2011 را «روز كناره گيري» ناميدند و خواهان بركناري همه اعضاي دولت مصر شدند.
شامگاه اول فوريه 2011 حسني مبارك در سخنراني كه از شبكه دولتي اين كشور پخش شد، اعلام كرد كه مردم حق اعتراض عليه حكومت را دارند و من به نظر آنها احترام مي گذارم. او گفت با وجود اينكه علاقه اي به قدرت ندارد، اما در حال حاضر قصد استعفا يا بركناري را ندارد. مبارك به مردم گفت كه به عمر سليمان دستور داده است، با سران معارض گفت وگو كند، اما آنها اين پيشنهاد را رد كردند. وي همچنين گفت، قصد ندارد، در دور بعدي انتخابات در سپتامبر 2011 شركت كند.
2فوريه (واقعه جمل)
موزه مصر به آتش كشيده شد. در اين روز درگيري بين طرفداران و مخالفان مبارك و تيراندازي هوايي در اسكندريه دومين شهر بزرگ مصر روي داد. انقلابيون از سخنراني مبارك خشمگين بودند و از ارتش مي خواستند، او را از قدرت بركنار كند. از بعدازظهر اين روز تجمع 10هزار نفري طرفداران مبارك در مركز قاهره آغاز شد. دقايقي بعد درگيري خونين طرفداران مبارك با انقلابيون در ميدان التحرير با يورش طرفداران مبارك به انقلابيون آغاز شد. سپس مردان سواركار با اسب و شتر به سوي معترضين ميدان التحرير هجوم آوردند. عده اي نيز با پرتاب سنگ و كوكتل مولوتف از ساختمان هاي اطراف به انقلابيون حمله كردند. شاهدان عيني تأكيد كردند، بيش از 1500نفر در درگيري هاي روز چهارشنبه قاهره كه به «حادثه جمل» معروف شد، مجروح شدند.
در اين روز حسني مبارك سخنراني جديدي ايراد كرد. او فعاليت دو مجلس اين كشور را به حالت تعليق درآورد و به مردم مصر وعده داد، در قوانين كشور اصلاحات اساسي ايجاد و در زمان بندي دوره هاي رياست جمهوري تجديدنظر مي كند. اخوان المسلمين سخنان مبارك را رد كرد.
3فوريه (ادامه اعتراضات)
حملات طرفداران مبارك به انقلابيون تا پيش از ظهر 3فوريه ادامه يافت و وزارت بهداشت مصر اعلام كرد كه حادثه جمل در 2فوريه سه كشته و بيش از 1500 مجروح به دنبال داشته است.
طرفداران حسني مبارك3 فوريه به سوي تظاهرات كنندگان ميدان التحرير تيراندازي كردند كه بر اثر آن دو نفر كشته و شماري نيز مجروح شدند. اعلام كناره گيري حسني مبارك از انتخابات رياست جمهوري رد شد و روز چهارشنبه نيز اعتراضات ادامه يافت.
روز جمعه از جانب مردم مصر «روز بركناري مبارك» نامگذاري شد و آنها خواهان محاكمه حسني مبارك شدند. نيروهاي امنيتي مصر تلاش كردند، مانع پيوستن تظاهرات كنندگان به يكديگر شوند.
4فوريه (نماز ميليوني)
تظاهرات مردمي عليه رژيم مبارك، در اين روز به «جمعه وداع» معروف شد. برخلاف دو روز گذشته خشونت چنداني در اعتراضات اين روز ديده نشد. محمدحسين طنطاوي، وزير دفاع مصر براي بازديد از وضعيت و گفت وگو با انقلابيون به ميدان التحرير آمد و سعي داشت تا آنها را به پايان اعتراضات متقاعد كند.
در اسكندريه در هنگام برگزاري نماز جمعه، عده زيادي با تشكيل زنجيره انساني به دور نمازگزاران از حمله احتمالي به آنها جلوگيري كردند.
5فوريه (انحلال حزب حاكم)
در خط لوله انتقال گاز مصر به اردن در شبه جزيره سينا انفجار مهيبي روي داد و به آتش سوزي در منطقه «العريش» منجر شده مردم مصر هفته پيشرو را «هفته مقاومت و ايستادگي» نامگذاري كردند. تمامي اعضاي شوراي مركزي حزب دموكراتيك ملي حزب حاكم مصر، از جمله «جمال مبارك» استعفا كردند.
8فوريه (ناكامي ديكتاتور)
مردم مصر براي پانزدهمين روز متوالي با برگزاري تظاهرات گسترده كناره گيري حسني مبارك از قدرت را خواستار شدند. همچنين هزاران نفر از مردم مصر خواستار انحلال پارلماني شدند. در همين حال مبارك به منظور مقابله با گسترش اعتراض هاي مردمي، تشكيل كميته اي براي ايجاد اصلاحات در قانون اساسي اين كشور را تصويب كرد و از افزايش 15درصدي در حقوق كارمندان و بازنشستگان مصر خبر داد. اما انقلابيون در واكنش به اين تصميم، اين افزايش حقوق را دير و ميزان آن را كم خواندند.
¤ 10فوريه (تعيين جانشين)
انقلابيون همانند روزهاي پيشين در ميدان التحرير به تظاهرات خود ادامه دادند، آنان مقابل ساختمان پارلمان نيز تجمعاتي داشتند. حدود هزار نفر از پزشكان مصري با پوشيدن كفن در حمايت از مردم به ميدان التحرير آمدند.
«احمدمحمد شفيق»، نخست وزير مصر طي مصاحبه اي با «بي بي سي» گفت: احتمال دارد مبارك امشب از قدرت كنار برود و ممكن است اين كناره گيري را امشب در سخنراني خود به عموم مردم اعلام كند.
در سخنراني تلويزيوني حسني مبارك در ساعت45:22 دقيقه مشخص شد كه وي قصد استعفا ندارد. وي اعلام كرد، در سمت خود باقي خواهد ماند تا شرايط را براي انتقال صلح آميز قدرت آماده كند، اما راه هايي براي حل بحران از جمله اصلاح 6اصل قانون اساسي و ابطال يك اصل آن را اعلام كرد.
انقلابيون التحرير كه تا قبل از سخنراني رئيس جمهور غرق در شادي بودند، خشمگين عليه او شعار مي دهند، و هزاران معترض بسيار خشمگين به سوي ساختمان تلويزيون دولتي حركت كردند.
¤ 11فوريه (كناره گيري ديكتاتور)
حسني مبارك پس از اينكه در شب قبل بخش اعظم قدرتش را به عمر سليمان واگذار كرده بود، به پناهگاهش در سيناء در شرم الشيخ پناه برد. عدم صحت خبر كناره گيري مبارك خشم مردم را برانگيخت. آنها در التحرير تجمع كرده و با سردادن شعارهايي خواهان بركناري مبارك شدند. ارتش در بيانيه اي اعلام كرد، آماده است درصورت بازگشت كشور به آرامش حالت فوق العاده را لغو و در كشور انتخابات آزاد برگزار كند.
سرانجام در يازدهم فوريه (بيست و دوم بهمن) «عمر سليمان» اعلام كرد: حسني مبارك پس از سي سال از مقام رياست جمهوري استعفا داده و هم اكنون، قدرت در دست ارتش مصر است.
رخدادهاي پس از سرنگوني مبارك
دو روز پس از سرنگوني مبارك از قدرت در 13فوريه شوراي عالي نظامي اعلام كرد، تا برگزاري انتخابات پارلماني و رياست جمهوري كه در شش ماه ديگر انتخاب مي شود بر سر قدرت خواهند ماند. در روز سوم مارس 2011 احمد شفيق، نخست وزير دولت موقت مصر از سمت خود استعفاء كرد و شوراي عالي نظامي مصر «عصام شرف»، وزير سابق حمل ونقل را به عنوان نخست وزير مصر برگزيد.
همچنين در روز 21مارس 77درصد از رأي دهندگان مصري از اصلاحات قانون اساسي اين كشور حمايت كردند. مهم ترين اين تغييرات كاهش دوره رياست جمهوري از شش سال به چهار سال و محد ود كردن آن به دو دوره، ملزم كردن رئيس جمهور به انتخاب يك معاون طي 30روز پس از انتخابات و اعمال شرايط جديد براي نامزدهاي رياست جمهوري از جمله داشتن حداقل 40سال سن و نداشتن همسر غيرمصري را دربر مي گرفت.
اشغال سفارت اسرائيل
يورش انقلابيون مصر به ديوار حائل اطراف سفارت اسرائيل و تصرف سفارت خانه اين رژيم؛ آنها هنگام اشغال سفارت اسرائيل پرچم اين رژيم را به زير كشيدند. سفير اسرائيل و ديپلمات هاي اين رژيم به همراه خانواده هاي خود با يك فروند هواپيما از قاهره گريختند.
مردم انقلابي مصر در اعتراض به كشتن سه نظامي مصري توسط رژيم صهيونيستي در منطقه «سينا» و عدم عذرخواهي رسمي اين رژيم از مردم مصر سفارت اسرائيل در قاهره را به تصرف خود درآورده و خواهان قطع رابطه مصر با اين رژيم شدند.
محاكمه حسني مبارك
پس از پيروزي انقلاب، «حسني مبارك» و پسران و دولتمردانش به اتهام كشتار تظاهرات كنندگان مصري و سوءاستفاده از قدرت و فساد مالي بازداشت و زنداني شدند.
در 2اوت 2011 حسني مبارك، رئيس جمهور مخلوع مصر به همراه پسرانش «علاء مبارك» و «جمال مبارك» و «حبيب العادلي»، وزير سابق داخلي به همراه 6معاون بلند پايه اش در دادگاه جنايي قاهره در آكادمي پليس حاضر شدند تا تفهيم اتهام شوند. اگرچه در اين راه تلاش هاي داخلي و خارجي بسياري براي فراري دادن مبارك از محاكمه و مجازات صورت گرفت ولي اين محاكمه ها همچنان ادامه دارد.
تأكيد بر تحقق اهداف انقلاب
از زمان پيروزي انقلاب مصر تاكنون مردم اين كشور با تجمع در ميدان التحرير و برگزاري تظاهرات بر تحقق اهدافي تأكيد كردند كه به خاطر آن انقلاب كردند كه از آن جمله بايد به تظاهرات جمعه 30 سپتامبر 2011 باعنوان «جمعه بازپس گيري انقلاب» اشاره كرد و مهم ترين دليل خشم انقلابيون مصر، قانوني است كه شوراي نظامي اين كشور براي انتخابات پارلماني تصويب كرد. كه مجلس اين كشور را در اختيار طرفداران حسني مبارك قرار مي دهد.
همچنين بايد از راهپيمايي «جمعه 25 نوامبر 2011» تحت عنوان «جمعه بازپس گيري انقلاب» اشاره كرد. تظاهرات كنندگان مصري خواهان لغو حالت فوق العاده، تعديل قانون انتخاباتي، اجراي قانون جلوگيري از فعاليت سياسي بازماندگان حزب حاكم سابق تا 10سال آينده و تعيين جدول زمان بندي براي انتقال قدرت از شوراي نظامي به يك حكومت غيرنظامي را خواستار شدند.
برگزاري انتخابات پارلماني
سرانجام مراحل سه گانه انتخابات پارلماني مصر (مجلس الشعب) در روزهاي 28 و 29 نوامبر و 14 و 15دسامبر سال 2011 و ژانويه 2012 برگزار شد، تا انتقال قدرت از شوراي عالي نيروهاي مسلح به دولت منتخب و مدني تسريع شود.
رئيس كميته مستقل انتخابات مصر، ميزان مشاركت در اين انتخابات را 72 درصد اعلام و تأكيد كرد از زمان مبارك تاكنون اين ميزان مشاركت مردم در انتخابات مصر بي سابقه بوده است. در اين انتخابات، حزب آزادي و عدالت (شاخه سياسي جماعت اخوان المسلمين مصر)، حزب سلفي «النور» و حزب (الوسط» موفق به كسب بيشترين درصد آراي رأي دهندگان در سه مرحله از انتخابات پارلماني مصر و راهيابي به مجلس الشعب شدند.
منبع: فارس

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14