(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 17 بهمن 1390- شماره 20137

مشابه و متشابه سازي در جنگ نرم



مشابه و متشابه سازي در جنگ نرم

خليل منصوري
يكي از شيوه هايي كه در جنگ نرم به كار مي رود، مشابه و همانندسازي و ايجاد متشابهات است تا با جايگزين سازي چيز تقلبي به جاي اصيل، مردم را بدان سرگرم كنند و در يك بازي زرگري، حق و باطل را در هم آميزند و مقاصد زشت و بد خويش را تحقق بخشند.
قرآن به اين مسئله از جهات گوناگون پرداخته است. گزارش هاي قرآني روشن مي سازد كه اين شيوه بارها از سوي دشمنان قرآن و اسلام به كار گرفته شده است. از جمله موارد استفاده اين شيوه را مي توان در مدعيان پيامبري و آوردن آيات مشابه و متشابه با قرآن و نيز مسجدسازي ردگيري كرد. بي گمان مسجد ضرار يكي از مهم ترين پايگاه هاي دشمن براي بهره مندي از اين شيوه است. درس هاي بسياري از اين مسئله مي توان گرفت كه نويسنده به برخي از آنها در اين مطلب اشاره كرده است.
جنگ نرم، جنگ انديشه ها
جنگ نرم در برابر جنگ سخت، به جاي اينكه جنگ بدني و فيزيكي باشد، جنگ انديشه ها و تسخير عقل ها و قلب هاست. در جنگ سخت، قتل و يا تسلط بر جسم و جغرافيا و منطقه اصالت دارد. در اين جنگ آنچه حكومت مي كند شمشيرهاست تا منافع پيروز ميدان را برآورده سازد؛ اما در جنگ نرم، جنگجو در انديشه تسلط بر جسم از طريق تسلط بر جان و روح فرد است، بي آنكه هيچ ضربه اي به جسم يا مناطق جغرافيايي وارد سازد. هدف از جنگ نرم بندگي به جاي بردگي است؛ چرا كه فكر و قلب شخص را چنان به تسخير خويش درمي آورد كه نه تنها خود را براي معبود خويش فدا مي كند بلكه همه هزينه هاي تحقق مقاصد و اهداف معبود را متقبل شده و با نيت خالص بدان مي پردازد و دمي از انجام مأموريت ها و تكاليف باز نمي ايستد.
در حقيقت در جنگ نرم، رابطه ميان پيروز و مغلوب رابطه بنده و معبود است، در حالي كه در جنگ سخت، اين رابطه در نهايت به مالك و برده خاتمه مي يابد و برده هر آن در انديشه فرار از كار و ايجاد اختلال در تحقق اهداف و مقاصد مالك و ارباب است و هيچ دلبستگي ميان ارباب و برده نيست.
از گذشته دور تاكنون اين مسئله مطرح بوده كه بي هيچ هزينه يا كمترين هزينه، رابطه بنده و معبود ايجاد شود و يا جاي رابطه برده و مالك قرار گيرد؛ زيرا كساني كه چيره ميدان جنگ نرم شده باشند، بر جان و دل و روح و روان وي تسلط يافته و خدمتكاري بي مزد و مواجب و فدايي و پيشمرگ براي خود فراهم آورده اند.
قرآن رابطه اي را كه ميان بنده و معبود ايجاد مي شود، رابطه ولايي مي داند. در رابطه ولايي كه مبتني بر محبت و دلبستگي نه وابستگي است، شخص با تمام وجودش خود را وقف اهداف مولا مي كند و با جان و دل تمام سرمايه هاي مادي و غيرمادي خويش را مصروف اهداف و مقاصد مولا مي كند و هيچ گاه از انجام آن دلزده نمي شود و دمي كوتاه نمي آيد؛ چرا كه انجام تكاليف و وظايف و مقاصد مولا را موجب ازدياد محبت و جلب محبت بيشتر او مي داند.
از نظر قرآن اين ارتباط تنها ميان خدا و خلق به وجود نمي آيد كه يك ارتباط طبيعي و درست و راستين است؛ بلكه ممكن است ميان انسان و شيطان نيز پديد آيد و ميان آنان رابطه ولايت پديد آيد به گونه اي كه انسان خود را همان گونه كه براي خدا وقف مي كند، وقف شيطان و مقاصد او مي كند. از اين رو خداوند از وحي شياطين در ميان خودشان همانند وحي الهي به انسان سخن به ميان مي آورد و از ولايت شيطان و انسان سخن مي گويد. (انعام، آيات 112 و 121؛ نساء، آيه76)
از نظر قرآن، جنگ نرم مبتني بر تسلط فكري، فرهنگي و قلبي و براساس محبت و دلبستگي نه وابستگي است؛ هر چند كه دلبستگي وابستگي را نيز به دنبال خواهد آورد.
براين اساس مي توان گفت جنگ نرم، ارتباط تنگاتنگي با روان شناسي و جامعه شناسي و كنترل فرهنگي دارد و به جاي تهيه جنگ افزارهاي سخت و كشنده، سلاح هاي فرهنگي و فلسفي مورد توجه قرار مي گيرد. شياطين غربي در سده هاي اخير همواره بر جنگ نرم در كنار جنگ سخت تاكيد داشته اند. دراين رابطه مسئله استشراق در غرب به عنوان يك موضوع علمي و دانشگاهي مطرح و در همه سطوح جامعه غربي به يك دغدغه تبديل شده است.
در سده بيستم ميلادي به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، تسلط فرهنگي و تسخير دل ها به عنوان يك اصل اساسي مورد توجه قرار گرفت و بنيادهاي به اصطلاح فرهنگي و خانه هاي آزادي و دمكراسي، تحقيقات علمي بسياري را براي تسلط بر قلوب آغاز كردند. بنيادهاي راكفلر و كارنگي دو بنياد بزرگ بودند كه در اين زمينه تحقيقات گسترده اي را انجام دادند. اين گونه بود كه جامعه شناسي و روان شناسي در آمريكا و دانشگاه هاي آن رونق گرفت و در ادامه همين روند استفاده از ابزار رسانه در دستور كار قرار گرفت؛ چرا كه تسلط فرهنگي و تسخير قلوب نيازمند آگاهي از اوضاع فرهنگي و اجتماعي جوامع هدف است. چنان كه نياز به آگاهي از خلق و خو و روحيات بشر دارد. روان شناسي به جنگجويان عرصه جنگ نرم كمك كرد تا با شناخت از روحيات، شيوه هاي تسخير قلوب و اذهان را بياموزند و با آگاهي از كاركرد رسانه ها و تلقين و تبليغاتي كه از طريق آن انجام مي گيرد، اذهان و قلوب را تحت تسخير خود در آورند و با آگاهي از مزاج جوامع از طريق مردم شناسي، جامعه شناسي و ديگر علوم اجتماعي تحت پروژه مشابه سازي و متشابه سازي، مزاج ايشان را مديريت كرده و تحت كنترل خود قرار دهند. لذا جهاني سازي به عنوان مديريت و كنترل فرهنگي همه جوامع بشري در دستور كار غرب به ويژه آمريكا قرار گرفت.
به هرحال، جنگ نرم، جنگ انديشه ها و تسخير قلوب و تسلط بر همه وجود انسان و جوامع بشري است. دراين جنگ كسي كشته نمي شود ولي همه، مسخ فكري و فرهنگي مي شوند و از انسان عاقل و فعال به انساني مطيع، بي خرد و منفعل تبديل مي شوند. دراين راه نيز از همه علوم انساني و اجتماعي چون روان شناسي، جامعه شناسي و مردم شناسي و ابزارهايي چون رسانه و مانند آن بهره گرفته مي شود.
متشابه سازي و مشابه سازي
شناخت نيازهاي معنوي و مادي انسان، گام نخست در جنگ نرم است؛ زيرا تا دشمن شناخته نشود و نيازهاي او معلوم نشود نمي توان با او همراهي كرد و همگام با او مسير اعتمادسازي را پيمود. در جنگ نرم لازم است تا دشمن به عنوان يك مخاطب شناسايي شود و عنوان دشمن به مخاطب در پيام فكري و فرهنگي تبديل شود.
اصولا چيزي به نام دشمن در جنگ نرم وجود ندارد، بلكه در جنگ نرم همواره از نوع دوستي، حقوق بشر، دموكراسي و مردم سالاري و مانند آن استفاده مي شود تا نوعي همدلي و همراهي در مخاطب برانگيخته شود.
پس از شناسايي مخاطب از طريق دانش هايي چون روان شناسي و جامعه شناسي و مردم شناسي، براساس نيازهاي مخاطب و اهداف و مقاصد سلطه گران فكري و فرهنگي، متشابه سازي انجام مي گيرد. در متشابه سازي به گونه اي عمل مي شود كه مخاطب پيام فرهنگي در جنگ نرم، نسبت به پيام ارسالي واكنش منفي و تقابلي نشان ندهد. دراينجاست كه نوعي همراهي و همدلي ظاهري انجام مي گيرد؛ زيرا اگر با مخاطب پيام، همراهي انجام نگيرد، نمي توان اعتمادسازي كرد. اعتمادسازي با همراهي امكان پذير است و مخاطب، واكنش سرد و منفي و تقابلي انجام نمي دهد.
البته اين روش از سوي مؤمنان و كافران مورد استفاده قرار مي گيرد؛ زيرا روشي مناسب با خلق وخوي آدمي است. از اين رو حضرت ابراهيم(ع) در نقد خورشيد و ماه و ستاره پرستي با آنان همراه مي شود و پس از اعتمادسازي به نقد دروني مي پردازد. (انعام، آيات 76 و 77)
به سخن ديگر، همراهي در جهت اعتمادسازي اين امكان را به شخص مي دهد تا به نقد دروني دين و فكر و انديشه بپردازد بي آن كه واكنش منفي و تقابلي طرف را برانگيزد.
روش ديگري كه براي اعتمادسازي در مخاطب در جنگ نرم مورد استفاده قرار مي گيرد، متشابه سازي است. متشابه سازي به اين هدف انجام مي گيرد كه مخاطب در شناخت راست و نادرست و حق و باطل در ماند. ترديدافكني و تخريب محتوا از درون از كاركردهاي متشابه سازي است. ايجاد شبهات به معناي حق و باطل را در هم آميختن، از ديرباز مورد استفاده بوده و آثار و كاركردهاي خود را به خوبي نشان داده است.
گام ديگري كه در جنگ نرم براي اعتمادسازي و تخريب دروني انجام مي گيرد، مشابه سازي است. مشابه سازي يعني همانند سازي به گونه اي كه شخص گمان كند كه همان است، درحالي كه تنها همانندي آنان، در ظاهر است ولي در محتوا هيچ گونه همانندي وجود ندارد.
در عصر نخست اسلامي، دشمنان اسلام و قرآن از همه روش ها براي تخريب اسلام و قرآن استفاده كردند. از جمله در متشابه و مشابه سازي مي توان به مدعيان دروغين پيامبري و آوردن سوره هايي مانند سوره قرآني اشاره كرد كه از سوي كساني چون مسيلمه كذاب و سجاح بنت حارث بن سويد انجام گرفت. آياتي را كه ايشان مشابه سازي كردند به گونه اي غيرشيوا بود كه مورد تمسخر عرب قرار گرفت. از جمله آياتي كه ايشان همانندسازي كردند مي توان به اين موارد اشاره كرد: يا ضفدع نقي، لاالشراب تمنعين و لا الماء تكدرين؛ اي قورباغه! آواز بخوان، نه آب را تيره مي سازي و نه آشاميدن را باز مي داري.
(طبري، تاريخ طبري، ج 4، ص 1265)
«لقد انعم الله علي الحبلي اخرج منها مسنه تسعي...؛ خداوند به زن باردار نعمت داد و موجودي زنده و روان از او بيرون آورد. (همان)
«اعدوا الركاب و استعدوا للنهاب، ثم اغيروا علي الرباب، فليس دونهم حجاب؛ سواران را آماده كنيد و براي غارت آماده شويد و به سوي قبيله «رباب» حمله بريد كه مانعي در مقابل آنها نيست. (طبري، پيشين، ج 4، ص 1399)
اين آيات كجا و آيات قرآني كجا! مشابه سازي و همانندسازي مطلوب كساني است كه از سادگي مردم استفاده مي كنند تا ايشان را گمراه كنند؛ چنان كه متشابه سازي براي گمراهي كساني است كه بهره اي از خرد دارند ولي از بصيرت كامل برخوردار نيستند.
به هر حال، مشابه و متشابه سازي از شيوه هاي مورد استفاده در جنگ نرم است. در متشابه سازي كه آميزه اي از حق و باطل است، افراد كم خرد مورد سوءاستفاده قرار مي گيرند و به سبب عدم تسلط كامل گمان مي كنند كه حق را مي شناسند و اين گونه در دام فتنه مي افتند و پيرو آن مي شوند. (آل عمران، آيه 7)
اما در مشابه سازي اين توده هاي مردم هستند كه مورد خطاب پيام ها هستند؛ زيرا مردم، به ظاهر امور توجه دارند و عقل شان در چشم شان است. لذا به سادگي پيرو پيامي قرار مي گيرند كه در پيام مشابه وجود دارد و در همان مسير پيام مشابه گام برمي دارند و معتقد بدان مي شوند.
در توطئه هاي گوناگوني كه در صدر نخست انجام گرفت، از اين مسايل و دانش هاي روان شناسي به خوبي بهره گرفته شده است. پيامبر(ص) بارها مواجه با كساني بود كه به نام اسلام در ميان مسلمانان حضور داشتند و با متشابه سازي، نسبت دادن افك و تهمت و دروغ، مشابه سازي و ساخت مسجد و حتي آيات و روايات مي كوشيدند تا مردم كم خرد و بي خرد را با خود همراه سازند.
منافقان هرچند كه در دوره پيامبر(ص) با هوشياري آن حضرت(ص) نتوانستند به اهداف پليد و شوم خويش برسند، ولي پس از رحلت با مشابه و متشابه سازي توانستند مسير دولت اسلامي را منحرف كرده و با غصب خلافت، جامعه را به سوي اسلامي سوق دهند كه به تعبير اميرمؤمنان علي(ع) پوستين وارونه اي بود كه به نام اسلام بر تن امت كرده بودند. نتايج اين انحراف در صدر اسلام، شهادت امامان(ع) و جنگ ها و فتنه هاي داخلي و ضعف و سستي اسلام و گرفتاري امت بود كه تاكنون ادامه دارد.
بايد توجه داشت كه پرداختن به اين مسايل تنها به معناي بازخواني تاريخ نيست، بلكه به اين علت است كه مسير انحرافي و علت آن شناخته شود و با توبه و بازگشت امت به مسير درست و سرچشمه هدايت، از حالت و وضعيت كنوني كه گرفتار آن هستند و از خواري و مذلت رهايي يابند و غضب الهي را از خود دور سازند؛ زيرا كاري كه گذشتگان كردند هنوز آثار آن وجود دارد و خداوند بر امت غضب كرده چنان كه بر يهوديان غضب كرده است. (بقره، آيه61) پس با بازخواني تاريخ و علت انحراف مي توان با بازگشت به اصول، دوباره در مسير قرار گرفت و از خشم الهي رهايي يافت.
مسجد ضرار، همانندسازي با پايگاه دين
از جمله كارهايي كه در جنگ نرم در عصر رسالت انجام گرفت، همانند سازي دشمن و منافقان با پايگاه هاي دولت اسلامي بود.
از آن جايي كه مسجد در عصر پيامبر(ص) به عنوان پايگاه دولت اسلامي بود و همه تصميمات مهم از فكري و فرهنگي و نظامي و قضايي و مانند آن در آنجا انجام مي گرفت، دشمن در انديشه همانندسازي برآمد تا بدين وسيله توده هاي مردم را فريب دهد و به سوي پايگاه خود بكشاند و در يك فرآيندي آنان را مسخ فرهنگي كرده و بر دل ها و انديشه هاي آنان تسلط يابد.
دشمن در برابر مسجد پيامبر(ص) در اين انديشه افتاد كه مسجدي مشابه بسازد تا پايگاه آموزشي، فكري و فرهنگي و نظامي و اطلاعاتي و قضايي آنان باشد. از آن جايي كه فضاي گفتماني غالب در مدينه، گفتمان ناب اسلامي بود، آنها مي بايست با متشابه و مشابه سازي كارهاي خويش را پيش مي بردند.
گام نخست در اين راه ايجاد پايگاهي خاص براي خود بود بي آنكه حساسيت دولت اسلامي و مسلمانان را برانگيزند. لذا مسجد ضرار به عنوان همانندسازي در برابر مسجد النبي شكل گرفت.
مسجد ضرار مسجدي است كه در هنگام غيبت رسول اكرم(ص) و حضور در جبهات جنگ يعني جنگ تبوك از سوي گروهي از منافقان ساخته مي شود. رهبري اين گروه از منافقان را مردي به نام ابوعامر برعهده داشت كه در زمان جاهليت در مسلك راهبان بود. وي پس از هجرت پيامبر(ص) به مدينه و حاكميت اسلام، بر آن حضرت(ص) حسد ورزيد و در شمار مخالفان سرسخت اسلام قرار گرفت.
او به منافقان وعده داد كه به سوي قيصر روم خواهد رفت و با لشكري از سوي او به مدينه هجوم خواهد آورد تا مسلمانان را سركوب كند؛ اما مرگ به او مهلت نداد و مرد.
پيامبر(ص) پس از بازگشت از تبوك، عاصم بن عوف و مالك بن دخشم را مأموريت داد تا آن را ويران كنند و ساختمان را به آتش كشند و بسوزانند. زيرا اين مكان برخلاف مسجدهاي واقعي از هيچ گونه قداستي برخوردار نبود. (الكشف و البيان، ثعلبي، ج 5، ص 92؛ مجمع البيان، ج 5 و 6، ص 110)
خداوند در آياتي مسجد ضرار را مسجدي مي داند كه برپايه ضرر و زيان رساني به جامعه اسلامي بنا شده است و برخلاف اسم مشابه مسجد كه برآن نهاده شده بود، مكان كفر بود؛ چرا كه بناگذاري آن به دست افراد منافق و كافري بود كه به ظاهر اسلام آورده بودند تا در پناه اين نام در امنيت باشند و از فوايد شهروندي بهره برند ولي هيچ اعتقاد و تعهدي نسبت به امت و جامعه اسلامي و دولت اسلامي نداشتند.
هدف از ساخت مسجد از سوي منافقان، تفرقه افكني ميان مسلمانان و توطئه عليه اسلام و دولت اسلامي بود. منافقان دراين انديشه بودند كه پايگاهي را در جامعه اسلامي براي خود داشته باشند بي آنكه دولت و امت را حساس كنند. از اين رو پايگاهي را به عنوان مسجد مي سازند تا با مشابه سازي با مسجد پيامبر(ص) كه مركز آموزش و پرورش و برنامه ريزي دولت اسلامي بود، آنان نيز پايگاهي را داشته باشند كه به دور از هرگونه حساسيت هاي امنيتي باشد. (توبه، آيات 107 و 109)
مسجدهاي ضرار در عصر حاضر
درجهان امروز همين نقش (مسجد ضرار) را برخي سازمان هاي فرهنگي و پايگاه هاي خبري و اطلاع رساني و خانه هاي سينما و مانند آن به عهده گرفته اند كه در شكل سازمان هاي مردم نهاد به دور از حساسيت هاي امنيتي، به تخريب و توطئه مشغول هستند. استفاده از مجالس عزاي حسيني و ديگر عناوين ديني و مذهبي از مصاديق همانندسازي است كه منافقان جديد آن را انجام مي دهند تا اهداف شوم و پليد خويش را پيش برند.
دراين نهادها و مراكز همچون مسجد ضرار، دشمن به ترويج كفر و فساد و فحشاء، تفرقه افكني، توطئه چيني، تجمع بخشي به مخالفان، مديريت و برنامه ريزي ميان آنان، محافل سري و به ظاهر ايماني مشغول است. (همان آيات)
خداوند دراين آيات فرمان مي دهد كه چنين مراكز و نهادهايي مي بايست از جامعه اسلامي برچيده و به آتش مومنان سوخته و تخريب شود. البته افشاي نيات شوم بانيان اين گونه مراكز و آگاهي بخشي افكار عمومي نسبت به آنان از واجبات و مقدمات آن است؛ زيرا دشمن به سبب مشابه و متشابه سازي، كم خردان و بي خردان را با خود همراه كرده است. تخريب مساجد ضرار و مراكز فرهنگي، غوغايي را در ميان مردم ايجاد مي كند كه اي واي حقوق بشر و حقوق مردم و مسلماني از ميان رفته است. بنابراين، افشاگري و آگاه سازي مردم نسبت به توطئه ها و برنامه ها مقدمه اي بر رهايي از جنگ نرم دشمن و همراه سازي مردم و جامعه است كه خداوند در آيه 107 سوره توبه بر آن تاكيد مي كند.
پس از همراه سازي افكار عمومي نسبت به مراكز و نهادهاي فرهنگي و عملي دشمن و مساجد ضرار، بايد با شدت عمل آنها را سركوب كرد و همه بانيان را خوار و ذليل نمود تا درس عبرتي براي ديگران باشد و وسوسه توطئه از درون و جنگ نرم را از سر خويش دور سازند.
تاكيد خداوند بر برخورد عالمانه و حكيمانه با اين گونه مباحث به خودي خود نشان مي دهد كه در جنگ نرم نمي توان با خشونت، دشمن را سركوب و ناكام گذاشت، بلكه بايد با بهره مندي از خرد و علم و حكمت با نرمي دشمن را شكست داد. (توبه، آيات 107 تا 110)
به هرحال، شناخت دشمن و روان شناسي و فرهنگ شناسي او كمك بسيار شاياني در موفقيت دولت اسلامي مي كند؛ چرا كه براي تسخير قلوب يا دفع و رفع حركات تسخيري دشمن مي بايست دشمن را شناخت و با علم و حكمت به مقابله با او برخاست.
سخن دراين مقوله بسيار است و خداوند در قرآن به اين مسئله در جهات و ابعاد گوناگوني پرداخته است ولي بيان و تحليل و تبيين همه آنها بيرون از حوصله اين مقال است و به وقتي ديگر واگذار مي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14