(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 20 بهمن 1390- شماره 20140

اتحاديه اروپا؛ رؤياي ناتمام



اتحاديه اروپا؛ رؤياي ناتمام

هنگامي كه اتحاديه اروپا به ويژه دودهه پيش، دروازه هاي خود را به سوي اعضاي جديد گشود، تصور همگاني اين بود كه با شكل گيري يك اروپاي متحد، به زودي مركز ثقل سياسي، اقتصادي و اجتماعي منطقه و جهان دراندك زماني جابه جا خواهد شد. اتحاديه اروپا كه بيش از نيم قرن پيش با چند عضو اعلام موجوديت كرد، در ابتداي قرن 21 با 27 عضو به يك تشكل بزرگ سياسي، اقتصادي تبديل شد. اين تشكل از چنان ظرفيتي برخوردار شد كه محورهاي اصلي اين اتحاديه نظير فرانسه و آلمان وحدت پولي اعضاي اتحاديه سخن به ميان آوردند و درسال 1999 م. اولين گام هاي اساسي براي تولد «يورو» برداشته شد. با اعلام وحدت پولي اتحاديه اروپا (يورو)، اين تشكل به ظرفيت هاي بالاي سياسي و اقتصادي خود دست يافت. چشم انداز موفقيت هاي اين اتحاديه تا به آنجا پيش رفت كه برخي اعضاي تندرو آن از تشكيل يك ارتش مستقل براي اتحاديه اروپا سخن به ميان آوردند.
محورهاي اتحاديه اروپا بر اين باور بودند كه اين تشكل سياسي درحال تبديل شدن به يك قطب بزرگ جهاني است و مي تواند مانع جدي بر سر راه تك قطبي شدن جهان پس از فروپاشي اتحاد شوروي باشد. هنگامي كه سياستمداران اروپايي سنگ بناي اتحاديه اروپا را نهادند و بر همگرايي واقعي دراين منطقه تأكيد ورزيدند، در واقع به دنبال افزايش نقش اروپا در معادله هاي جهاني بودند. تاريخ به ياد دارد هنگامي كه آمريكا درسال 1956م. فرانسه و انگليس را تحت فشار قرارداد تا نيروهاي نظامي خود را از منطقه كانال سوئز خارج كنند، «كنراد آدنور» صدر اعظم وقت آلمان، گفت: «كشورهاي اروپايي هر يك به تنهايي نمي توانند نقشي درمعادله هاي جهاني داشته باشند و فقط يك راه براي آن ها باقي مانده و آن تشكيل اروپاي متحد است. براين اساس بود كه يك سال بعد با امضاي پيمان «روم» بازار مشترك اروپا اعلام موجوديت كرد.»
پايه گذاران اوليه اتحاديه اروپا همواره بر اين نكته تأكيد كرده اند كه همگرايي اقتصادي براي پايان بخشيدن به منازعات ملي گرايانه در اين منطقه، ضروري است. براساس اين ديدگاه، همگرايي و اتحاد اقتصادي مي توانست و مي تواند به همگرايي و اتحاد سياسي منجر شود. بنابراين مي توان چنين نتيجه گرفت كه مخالفان همگرايي اروپا نيز اساساً بر مبناي همين منطق با آن مخالفت كرده و مي كنند. به عبارت ديگر، مخالفان همگرايي اروپا تلاش دارند تابا ممانعت از شكل گيري اتحاد اقتصادي كامل، مانع از شكل گيري همگرايي و اتحاد سياسي در اروپا شوند. نشست سران 23كشور از 27 كشور عضو اتحاديه اروپا كه چندي پيش در «بروكسل» تشكيل شد با مخالفت جدي انگليس و برخي كشورهاي ديگر اتحاديه اروپا مانند: «جمهوري چك، سوييس و مجارستان» بي نتيجه پايان يافت.
نشست بروكسل با پيشنهاد مشترك فرانسه و آلمان براي انجام اصلاحاتي در پيمان عضويت اتحاديه اروپا برگزار شد كه بر اساس آن به نهادهاي اتحاديه اروپا امكان مي داد كنترل و نظارت دقيق تري بر سياست هاي مالي تمامي كشورهاي عضو به مورد اجرا گذارند. هدف از اين گونه نظارت ها، ايجاد نوعي انضباط مالي مشترك در زمينه بودجه دولت هاي عضو اتحاديه اروپا بود. جمهوري چك، سوييس، مجارستان و به ويژه انگلستان با اين طرح مخالفت كردند و عملا ورود اتحاديه اروپا به حاكميت اقتصادي خود را نپذيرفتند. اين اقدام آشكارا بيانگر آن بود كه اتحاديه اروپا هيچ گاه به يك حاكميت اقتصادي واحد نرسيده است.
«نيكولا ساركوزي» رئيس جمهور فرانسه با اشاره به وتوي تغييرات جديد در معاهده اتحاديه اروپا از سوي «ديويد كامرون» نخست وزير انگليس، گفت: «موضع لندن موجب شكاف در اروپا شد.» ساركوزي گفت: «آشكارا شاهد وجود دو اروپا هستيم. يك اروپا كه قبل از هر چيزي متعهد و موظف به يكپارچگي با متحدان خود است و اروپايي ديگر كه فقط به خاطر وجود بازارهاي مشترك به اتحاديه اروپا پيوسته است.»
از نگاه تحليلگران، بحران در حوزه يورو به قدري عميق و رو به گسترش است كه به رواج ملي گرايي و تشديد اختلاف ها در اتحاديه اروپا منجر شده است. با تقويت بنيان هاي سياسي و اقتصادي اتحاديه اروپا در سال هاي آغازين قرن21 و نيز تشكيل پول واحد اروپايي (يورو)، بسياري از تحليل گران تصور مي كردند كه انديشه «همگرايي» اروپا با هدف حفظ صلح و ثبات در منطقه تحقق پيدا كرده است؛ ولي گذشت زمان و نيز رويدادهاي اخير در حوزه «يورو» نشان داد كه كشورهاي اروپايي تا رسيدن به يك همگرايي واقعي، فاصله زيادي دارند.
شكل گيري انديشه اروپاي متحد
گرچه تفكر ايجاد اروپاي واحد به قرن ها قبل باز مي گردد ولي به رغم تلاش هاي سياسي، اقتصادي و حتي نظامي، اين اتحاديه هيچ گاه در عمل و به صورت واقعي محقق نشده است. صاحبان انديشه و فلاسفه اروپا با استناد به شواهد تاريخي تاكيد دارند كه اروپا به مدت چهار قرن در زمان امپراطوري روم، متحد بوده است. چنانچه پيشينه همگرايي اروپا از نقطه نظر فلسفه سياسي مورد بررسي قرار گيرد، ناگزير بايد به آرا و انديشه هاي «كانت» مراجعه شود. گرچه انديشمندان ديگري نظير «آبه دوسن پير»، «هابس» و «گروسيس» نيز به گونه هايي متفاوت موضوع همگرايي اروپا را مورد بررسي قرار داده اند ولي تاكيد و اصرار كانت بر همگرايي صلح آميز ميان دموكراسي هاي اروپايي بيش از ديگران در شكل گيري و پايه گذاري فلسفي اروپاي واحد و يا اروپاي متحد موثر بوده است.
كانت در اثر خود تحت عنوان «صلح پايدار» كه در سال 1695م. منتشر شد، موضوع اتحاد دموكراسي هاي صلح طلب و پيوند ميان آن ها را مورد بررسي قرار داد. وي با تكيه بر انديشه ها و تئوري هاي سياسي خود، تاكيد داشت كه تشكيل اتحادي از دولت هاي دموكراتيك با هدف تضمين آزادي تمامي دولت هاي عضو و نه افزايش قدرت يك دولت، مي تواند صلحي پايدار را به همراه داشته باشد. كانت هم چنين معتقد بود كه اتحادي از كشورهاي دموكراتيك يك توافقنامه صلح نيست كه به جنگي پايان دهد بلكه ائتلاف يا اتحادي صلح آميز است كه به تمامي جنگ ها خاتمه خواهد داد. اين انديشمند، تاكيد داشت كه چنين اتحادي بايد هماهنگي و هم آوايي اقتصادي را نيز شامل شود.
براساس اين ديدگاه، توسعه وابستگي اقتصادي متقابل مي تواند موجب تقويت چنين اتحادي باشد. وي معتقد بود كه دولت ها بايد فدراسيوني با هدف تلاش براي صلح تشكيل دهند و براي اين اتحاد و يا ائتلاف، از تعابيري مانند «همبستگي فدراتيو»، «همكاري با كنفدراسيون» و يا «كنگره پايدار دولت ها» استفاده نمايند. با اين وجود بايد اذعان داشت كه انديشه هاي كانت فقط يكي از بنيان هاي نظري شكل گيري ائتلاف كشورهاي اروپايي محسوب مي شود و به طور قطع انديشمندان، سياستمداران و البته حوادث ديگري در طول تاريخ در شكل گيري اين اتحاد تاثير داشته اند.
گرچه بي ترديد نظريه هاي بنيادين كانت نقش به سزايي در تحقق انديشه ايجاد ائتلافي از كشورهاي اروپايي داشت ولي اين ائتلاف به هيچ يك از نام هاي پيشنهادي وي، شهرت نيافت. ائتلاف كشورهاي اروپايي نخست «بازار مشترك اروپا» ناميده شد و سپس با نام «اتحاديه اروپا» به حيات سياسي خود ادامه داد. برخي كشورهاي عضو اتحاديه مانند: «انگلستان، سوئد، دانمارك و نروژ» هيچ گاه اتحاد پولي اروپا را نپذيرفتند. اختلاف هاي سياسي محورهاي متعدد اتحاديه اروپا كه در حوادث مختلف منطقه اي و بين المللي مجال بروز پيدا مي كند نيز هم چنان تاكيدي بر عدم تحقق همه جانبه يك ائتلاف فراگير و منجسم در اين اتحاديه است. از ديدگاه نظريه پردازان، شكل گيري محورهاي قدرت در درون اتحاديه اروپا از جمله پديده هايي است كه در جهت مخالف اهداف اصلي اين اتحاديه، ايجاد شده است.
اولين تلاش هاي عملي براي تشكيل اتحاديه اروپا
پيش از قرن 19، اولين برنامه هاي بلند پروازانه «ناپلئون» براي تشكيل اروپاي متحد به شكست انجاميد زيرا تمامي اين طرح ها بر بهره گيري از زور و اهرم نظامي تكيه و تاكيد داشت. ناپلئون تلاش كرد با استفاده از اهرم نظامي، اروپاي متحد را تشكيل دهد كه اين ديدگاه وي بيش از پيش احساسات ملي گرايانه در اروپا را تشديد كرد. پيشنهاد «الكساندر اول» تزار روسيه براي تشكيل «اتحاد مقدس» نيز كه در ابتدا با هدف استقرار صلح و عدل، تأسيس شد؛ در اندك زماني به انحراف گراييد و به اتحادي از دولت ها براي سركوب ملت هاي آزادي خواه تبديل شد.
اتحاد ديگري در سال 1815م. شامل روسيه، انگليس، اتريش و پروس بر اروپا تسلط يافت كه نابودي انديشه آزادي خواهي را هدف قرار داده بود. شواهد تاريخي بيانگر آن است كه تا ابتداي قرن 20، تمامي تلاش ها براي تشكيل اتحاديه اي در اروپا با هدف نظامي گري و تفوق بر ديگر كشورهاي منطقه، متمركز بوده است. به اين ترتيب همگرايي سياسي و ايجاد ائتلاف و يا اتحاد صلح آميز كه در آن بخشي از اختيارات و نيروها به واحد تصميم گيري مركزي واگذار شود و اعضاي اين ائتلاف از اعمال زور بر ضد يك ديگر اجتناب كنند، تا ابتداي قرن 20 جنبه نظري و تئوريك داشت.
«آريستيد بريان» وزير امور خارجه فرانسه و «گوستاواسترس من» وزير امور خارجه آلمان در اوايل قرن 20، نظريه «ايالات متحده فدرال اروپا» را به عنوان راهكار مناسبي براي دست يابي به صلح پايدار و فراگير و جلوگيري از بازگشت به جنگ و درگيري ارايه كردند. در جنگ هاي جهاني اول و دوم، سازمان هاي بين المللي متعددي براي همكاري در زمينه هاي هوانوردي، امور فني، بهداشتي و كشتيراني به وجود آمد. تشكيل دهندگان اين سازمان ها ضمن انجام وظايف خود، معتقد بودند كه اين گونه نهادها مقدمه اي براي همكاري هاي نزديك تر سياسي است. هم چنين رهبران گروه هاي مقاومت در جنگ جهاني دوم و در ژوييه 1944 م. از سراسر اروپا در ژنو گرد آمدند و ضمن محكوم كردن ملي گرايي افراطي، متعهد شدند كه در جهت ايجاد اتحاد فدرال اروپايي تلاش كنند.
اولين كنگره طرفداران اتحاد فدرالي در مارس 1945م. در پاريس تشكيل شد و نهضت گسترده اروپايي براي پيشبرد سازمان فدرال مردم اروپا پايه ريزي و بنيان گذاري گرديد. كنگره اروپا در ماه مه 1948م. در نشستي بر لزوم تأسيس شوراي اروپا، تأكيد كرد. در اين نشست. پيشنهاد شد كه شوراي اروپا با تكيه بر بنيان هاي سياسي- اقتصادي تشكيل شود و نهادي تحت عنوان پارلمان اروپا نيز در آن مورد توجه قرار گيرد. با اين وجود، اولين گام عملي و مثبت در جهت ايجاد اتحاديه اروپا در سال 1950م. برداشته شد. در اين سال، فرانسه و آلمان با امضاي قراردادي صنايع زغال سنگ و فولاد دو كشور را ادغام كردند. يك سال بعد در آوريل 1951م. كشورهاي هلند، بلژيك، لوكزامبورگ و ايتاليا به اين پيمان پيوستند و اتحاديه صنايع و معادن موسوم به «مونتان يونيون» شكل گرفت.
پس از گذشت شش سال از زمان تشكيل اتحاديه «مونتان يونيون»، اين پيمان به «اتحاديه اقتصادي اروپا» تغيير نام داد. هدف از تشكيل اين اتحاديه، حذف تعرفه هاي گمركي و مقررات بازدارنده بازرگاني در جهت تشكيل يك بازار مشترك در اروپا بود. موفقيت هاي اين اتحاديه، كشورهاي ديگر اروپايي را نيز به پيوستن به آن ترغيب كرد. انگليس كه در ابتدا با تشكيل چنين اتحاديه اي مخالفت مي كرد و حتي موانعي بر سر راه آن ايجاد كرده بود، نتوانست از جذابيت اين بازار چشم پوشي كند و خود عضويت آن را پذيرفت. حوادث بعدي مانند تشكيل جامعه اتمي اروپا، بازار مشترك اروپا، پيوستن انگليس، ايرلند و دانمارك به اين بازار مشترك در سال 1969م. و پيوستن يونان، پرتغال و اسپانيا به جامعه اقتصادي اروپا در دهه 80م. گام هاي بلند و موثري بود كه براي همگرايي اروپا برداشته شد.
با امضاي پيمان «ماستريخت» در سال 1993م. بازار مشترك اروپا به اتحاديه اروپا تبديل شد و در سال 1995م. كشورهاي سوئد، فنلاند و اتريش به عنوان اعضاي جديد به آن ملحق شدند. در سال 2002م. نيز پس از نزديك به نيم قرن تلاش مستمر 12 كشور عضو اتحاديه اروپا با انتخاب «يورو» به واحد پولي مشتركي رسيدند. تمامي اين رويدادها تأكيدي بر تقويت انديشه همگرايي اروپا به عنوان تنها راه استقرار صلح پايدار در اين قاره بود. فرو ريختن ديوار برلين و نيز فروپاشي اتحاد شوروي از جمله عواملي بود كه انديشه ايجاد اروپاي متحد را بيش از پيش تقويت كرد.
با فروپاشي اتحاد شوروي، زمينه براي پيوستن برخي كشورهاي اروپاي شرقي به اتحاديه اروپا فراهم شد و لزوم همگرايي اروپا بيش از گذشته مورد تأكيد قرار گرفت به ويژه اين كه با فرو ريختن قطب مسكو، اروپا تلاش مي كرد از شكل گيري جهان تك قطبي با محور واشنگتن جلوگيري كند. با اين وجود بروز بحران در بالكان و شعله ور شدن برخي احساسات ناسيوناليستي در كشورهاي اروپاي شرقي، آرامش خيال اروپا را براي مدتي در هم ريخت و احتمالا روند همگرايي را براي مدتي دچار وقفه كرد. محور بروكسل به منظور كنترل دامنه بحران و نيز با هدف جذب كشورهاي اروپاي شرقي بر نظريه گسترش اتحاديه اروپا به سوي شرق بيش از گذشته تأكيد ورزيد.
پيوستن اعضاي جديد از اروپاي شرقي به اتحاديه اروپا گرچه رويداد بزرگي براي اين ائتلاف بين المللي بود ولي پيامدهايي نيز براي آن به دنبال داشت. اعضاي جديد اتحاديه اروپا از ظرفيت هاي اقتصادي متفاوتي نسبت به اعضاي قديمي برخوردار بودند و اين شرايط مشكلات جدي براي اتحاديه اروپا به وجود آورد. از سوي ديگر به جرأت مي توان گفت كه تمامي اعضاي جديد بيش از آن كه عضو اتحاديه اروپا باشند خود را هم پيمان ناتو و محور واشنگتن مي دانسته و مي دانند. اين شرايط براي اتحاديه اروپا كه طي دهه هاي گذشته تلاش كرده به گونه اي استقلال خود را در سطح بين المللي حفظ كند، پديده چندان رضايت بخشي نبود. حضور اعضاي متعدد طرفدار بي چون و چراي واشنگتن در اتحاديه اروپا موجب گرديد كه اين اتحاديه بيش از گذشته در مواجهه با سياست هاي آمريكا دچار انفعال شود.
محور بروكسل در بسياري موارد هم چون بحران عراق، تشكيل دادگاه بين المللي رسيدگي به جرايم و حتي در مواجهه با بحران هاي بالكان به علت همين تقابل ديدگاه ها نتوانست به صورت يكپارچه عمل كند و ناگزير در برابر فشارهاي آمريكا منفعل باقي ماند. دادگاه بين المللي رسيدگي به جرايم با هدف محاكمه كساني تشكيل شد كه بر ضد بشريت مرتكب جرم و جنايتي شده اند. آمريكا اين دادگاه را به رسميت نشناخت و هنگامي كه تلاش هايش براي ممانعت از به رسميت شناخته شدن اين دادگاه بي نتيجه ماند، تصميم گرفت با بسياري از كشورهايي كه توافقنامه تشكيل دادگاه بين المللي را امضا كرده اند، پيمان جداگانه اي را به منظور كسب مصونيت براي شهروندان خود منعقد كند. اين اقدام واشنگتن از سوي اتحاديه اروپا نوعي تبعيض و گريز از قوانين بين المللي تلقي شد به همين علت بروكسل از اعضاي اتحاديه اروپا خواست از امضاي اين توافقنامه اجتناب كنند.
ترديدي نيست كه اتحاديه اروپا از زمان تشكيل خود طي نيم قرن گذشته همواره با توجه به شرايط و ظرفيت هاي خاص خود به لحاظ نظامي و اقتصادي به واشنگتن وابسته بوده است. با اين وجود اين اتحاديه همواره بر استقلال سياسي خود تاكيد ورزيده و در جهت تقويت آن كوشيده است. بايد توجه داشت كه به طور سنتي مركز ثقل اتحاديه اروپا همواره بر روي محوري قرار داشته كه از پاريس و برلين عبور مي كند. اين ويژگي طي دهه هاي گذشته همزمان نقطه ضعف و قوت اتحاديه اروپا بوده است. محور پاريس- برلين موجب شده كه اتحاديه اروپا لزوم دست يابي به استقلال در عملكرد خود را فراموش نكند.
اين ويژگي نقطه قوت اتحاديه اروپا محسوب مي شود. از سوي ديگر، لندن به طور سنتي همواره به سياست هاي واشنگتن متمايل بوده و تلاش داشته كه اتحاديه اروپا را نيز به آن سو متمايل كند. تاكيد اتحاديه اروپا بر حفظ استقلال نسبي خود ناخشنودي لندن را به همراه داشت و موجب گرديد كه لندن هيچ گاه قاطعانه به شكل گيري يك اروپاي واحد در تمامي ابعاد آن كمك نكند.
انگليس از همان دهه 50 م. اختلاف هاي عمده اي با اتحاديه اروپا داشت و هميشه دراين اتحاديه نقش اپوزيسيون و مخالف را ايفا كرده است. در دهه هاي 50 و 60 م. كه جامعه اقتصادي اروپا شكل گرفت، انگليس به سرعت با دانمارك و برخي از كشورهاي اسكانديناوي به گفت وگو نشست و جامعه «افتا» را تاسيس كرد. با وجود اين ، انگليس در اواخر دهه 60 با مشاهده موفقيت هاي جامعه اقتصادي اروپا متوجه گرديد كه «افتا» نمي تواند موفق باشد و تا سال 1965 م. زمزمه ملحق شدن به جامعه اقتصادي را داشت. در مقابل «ژنرال دوگل» رئيس جمهوري وقت فرانسه كه چهره اي كاريزماتيك در كشورش و اروپا محسوب مي شد همواره و با صراحت تاكيد داشت تا زماني كه زنده است، اجازه نخواهد داد انگليس به جامعه اقتصادي اروپا بپيوندد. به اين ترتيب، انگليس تا سال 1968م. مجال پيوستن به جامعه اقتصادي را نيافت و پشت درهاي اتحاديه اروپا ماند.
سرانجام انگليس درسال 1972 م. به همراه ايرلند به جامعه اقتصادي اروپا پيوست. درسال 1973م. به طور رسمي عضو اتحاديه اروپا شد. انگليس در واقع نقش هماهنگ كننده مخالفين جامعه اقتصادي اروپا و اتحاديه اروپا را بازي كرده و در سياست گذاري كلان مانند پول واحد يا پيمان «شنگن» مخالفت هاي علني و رسمي داشته است. انگليس همواره از پذيرش سياست هاي كلان اتحاديه اروپا سر باز زده و در برابر آن مقاومت كرده است. در قضيه قانون اساسي اتحاديه اروپا نيز همين طور بود. انگليس به همراه چك و لهستان بيانيه اي صادر كردند مبني بر اين كه پيش نويس قانون اساسي مطلوب نيست. در واقع انگليس از همان ابتدا خط همكاري با اتحاديه اروپا را دنبال كرده و نه الحاق كامل به اتحاديه اروپا را. به جرأت مي توان گفت: مخالفت هاي متعدد انگليس با تصميم هاي اتحاديه اروپا چندان هم تصادفي نيست.
انگليس در پايان قرن 20، به رغم تلاش هاي پاريس و برلين حاضر نشد تحت هيچ شرايطي به اتحاد پولي اروپا (يورو) بپيوندد.
اكنون هم حاضر نيست درحل بحران اقتصادي اتحاديه اروپا مشاركت جدي داشته باشد.
لندن به خوبي مي داند كه چنانچه اتحاديه اروپا به يك استقلال كامل سياسي و اقتصادي دست يابد و به صورت قطبي قدرتمند در عرصه بين المللي ظاهر شود در آن صورت در بهترين شرايط مي تواند فقط يك نقش در آن داشته باشد درحالي كه بريتانيا مصمم است رهبري اتحاديه اروپا را به دست گيرد. به نظر مي رسد كه لندن معتقد است اگر نتواند رهبري اتحاديه اروپا را در دست بگيرد، در آن صورت ترجيح مي دهد كه از شكل گيري يك قطب قدرتمند به نام اتحاديه اروپا جلوگيري كند زيرا اين قطب را همواره در برابر خود مي بيند و نه در كنار خود.
«برژينسكي» مشاور امنيت ملي رييس جمهوري آمريكا در دوره رياست جمهوري «كارتر» به عنوان يك نظريه پرداز در كتاب «صفحه شطرنج بزرگ» كه در سال1998م. منتشر شد، مي نويسد: «هر قدرتي كه بتواند همزمان اروپا و آسيا را كنترل كند در واقع دو سوم از مناطق مولد اقتصادي جهان را در اختيار خواهد داشت. با نگاهي اجمالي به نقشه جهان به خوبي مي توان دريافت كه هر قدرتي كنترل بر اروپا و آسيا را در دست داشته باشد، الزاماً كنترل قاره آفريقا را نيز از آن خود خواهدكرد. 75درصد از مردم جهان در اروپا و آسيا زندگي مي كنند و بيشترين منابع و ذخاير مادي جهان نيز در اين مناطق نهفته است. منطقه اروپا و آسيا همچنين سه چهارم منابع انرژي شناخته شده جهان را در خود جاي داده است.»
اين ديدگاه به وضوح حكايت از آن دارد كه محور واشنگتن- لندن هيچ گاه مايل نيست قطب قدرتمند ديگري را در برابر خود داشته باشد. قطبي كه نقطه ثقل آن برروي محوري واقع شده كه از پاريس و برلين مي گذرد. محور واشنگتن- لندن حداقل طي 100سال گذشته نشان داده كه ترجيح مي دهد كشورهاي اروپايي را تك تك در كنار خود داشته باشد و مايل نيست آنها را در برابر خود ببيند.
منبع: برهان

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14