(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 24 بهمن 1390- شماره 20142

رستاخيز جشنواره سي ام!
«لات بازي» و «رسانه»!
حاشيه هايي از جشنواره فيلم فجر
قلاده هاي طلابر دهن طرفداران فتنه!
گزارشي از مراسم رونمايي مستند «زخم پيوار»
سفر به سرزمين رنج ها
صداوسيما و مسئله موضع گيري در انتخابات
رسانه ملي، بي طرف ولي روشنگر
نگاهي به فيلم«برف روي كاج ها»
يك كپي كاري ناشيانه
اهميت پرداختن به انقلاب اسلامي توسط صداوسيما
سپر رسانه اي در برابر امواج مهاجم



رستاخيز جشنواره سي ام!

آرش فهيم
جشنواره فيلم فجر امسال با وجود سياهي ها و تلخي هايش، نموداري روشن براي دريافت بهتر يك واقعيت بود؛ باز هم اين فرزندان انقلاب بودند كه آبروي جشنواره را خريدند و اعتبار اين همايش را حفظ كردند.
در اوج سرما و نااميدي و بي اخلاقي آثار شبه روشنفكرانه و بي هويت، اين آثار خلق شده ازسوي طيف هنرمندان متعهد بودند كه توانستند به جشنواره گرما ببخشند و آن را از مرگ نجات دهند. فيلم هايي كه رستاخيز جشنواره فيلم فجر در روزهاي پاياني شدند!
سال گذشته و در پايان جشنواره
بيست و نهم فيلم فجر نوشتم كه مقطع كنوني سينماي ايران را بايد دوره شكست جريان هاي كاذب تجاري و سياه نما دانست. هم فيلم هاي گيشه اي مبتذل و هم آثار جشنواره اي، به جايگاه پست و نازلي در عرصه هنر هفتم ما سقوط كرده اند و همچون انگل هايي شده اند كه خون فرهنگ ما را مي مكند. اين واقعيت در اين دوره از جشنواره فيلم فجر بيشتر پديدار شد.
شكست و خمودگي آثار چرك نما در سي امين جشنواره فيلم فجر درحالي رخ داده كه چند روز قبل از آغاز جشنواره نيز يكي از فيلم هاي اين جريان با نام «شيرين» به كارگرداني عباس كيارستمي با واكنش اعتراضي تماشاگران مواجه شد. تاآنجا كه برخي مخاطب هاي اين فيلم، ديدن آن را نيمه كاره رها كرده و خواستار بازپس گرفتن پول بليت خود شدند.
اين واقعيت در اين دوره از جشنواره فيلم فجر به شكل واضح تر و عملي تري تجلي يافت. به طوري كه اصلا نمايندگان سينماي انقلاب، با نمايندگان اين دو جريان سينمايي قابل مقايسه نيستند. به راستي كدام يك از آثار آقايان پرادعا با فيلم هاي بي ادعايي چون «قلاده هاي طلا»، «روزهاي زندگي» و «ملكه» قابل مقايسه هستند. حتي فيلم هايي چون «شور شيرين»و «محرمانه تهران» كه از نظر تكنيكي و هنري داراي مرتبه متوسطي هستند، به خاطر برخورداري از نرم افزاري والا و متعالي جايگاه به مراتب بهتري نسبت به فيلم هايي مثل «بي خود و بي جهت»، «برف روي كاج ها»، «يك پذيرايي ساده»، «پل چوبي»، «يك عاشقانه ساده» و ... دارند. اين ها نه تنها محتواي درست و سالمي ندارند كه از نظر تكنيكي و ساختاري نيز دچار اغما هستند. مي توان پيش بيني كرد كه بلايي كه بر سر شيرين كيارستمي آمد، بر سر اين فيلم ها هم بيايد.
حالا بهتر مي توان فهميد كه چرا اين طيف از سينماگران اين همه تلاش دارند تا از اصغر فرهادي اسطوره سازي كنند؛ مي خواهند كوچكي خود را با بزرگ كردن ديگري و مخفي شدن در پشت آن جبران نمايند. اتفاقا اغلب فيلم هاي ضعيف و مبتذل جشنواره امسال نيز نوعي بازتوليد فيلم«جدايي...» محسوب مي شوند.
سي امين جشنواره فيلم فجر را بايد مهر باطلي بر اين افسانه دروغين دانست كه مي گويد؛ «هنر و سينما از آن غرب زده ها و روشنفكرنماهاست و افراد مستقل از اين قبيله ها فيلمساز نيستند»!!! اين روزها همه، حتي مخالفان سرسخت سينماي انقلابي نيز در برابر «قلاده هاي طلا» مجبور به تحسين شده اند. آنها كه مي گويند دوره فيلم هاي دفاع مقدسي گذشته چاره اي جز احترام تمام قد براي فيلم «روزهاي زندگي» پيدا نكردند. برخلاف آثار دوستان مدعي كار متفاوت و ساختارشكن كه بيشترين اتكايشان بر تقليد از روي دست ديگران و ترسيم ماجراهاي پيش پاافتاده روابط چند ضلعي است، اين فيلم «ملكه» است كه سطح فني و تكنيكي سينماي ايران را ارتقا بخشيده.
سي امين جشنواره فيلم فجر را بايد نمايه اي بر اين نوشته شهيد آويني دانست كه «آينده انقلاب اسلامي درهمه وجوه توسط كساني محقق مي شود كه اسلام را بشناسند و مهم تر از شناختن، با جان و دل بدان پيوسته باشند. پس اجازه دهيد كه اميد ما براي آينده سينماي ايران جز به هنرمندان مومن خط شكن نباشد. امام بت شكن بود و بسيجي ها به تبعيت از ايشان، خط شكن؛ و سينماي متعهد ما نيز بايد خاكريزهاي تثبيت شده سينماي غرب را بشكند و راهي تازه بازكند.» سخن سيد شهيدان اهل قلم را پس از 23 سال در جشنواره فجر امسال به وضوح ديديم. ديديم كه اگر هنرمندان خط شكن نبودند، اين دوره از جشنواره فيلم فجر عملا از دست رفته بود و چيزي براي ارائه و عرضه نداشت.
اين واقعيتي است كه نمي توان از آن غفلت كرد: برترين نرم افزار براي خلق هر نوع أثر هنري و بخصوص سينمايي، منظومه فكري انقلاب اسلامي است. تنها مسيري كه مي تواند ما را به برآوردن سينمايي پرجاذبه اما بري از تباهي، سياسي و در عين حال انساني، اصلاحگر اما فارغ از شعارزدگي رهنمون سازد، در هم آميختن سخت افزار سينما با نرم افزاري اسلامي-انقلابي است. و مگر موفقيت هاي سينماي ايران به جز اين طريق كسب شده اند؟ و مگر غير از اين است كه شكست ها و ادبارهاي سينماي ما به دليل دوري از چنين آرماني بوده است؟اتفاقات جشنواره فجر سي ام، راهنمايي هم براي مديران سينمايي كشورمان است. به نظر مي رسد كه با چنين اوضاع و احوالي سازمان سينمايي مي تواند سياست هاي حمايتي و هدايتي خود را به گونه اي تنظيم كند كه هنر هفتم ما از اغماي چندين و چند ساله خودش خارج شود. هرچند براي اين كار زمان نسبتا زيادي لازم است. اما براي كوتاه مدت هم مي توان طوري برنامه ريزي كرد كه نتايج مثبت نسبي را به بار آورد. براي اهداف كوتاه مدت بايد از قابليت ها و امكانات موجود بهره لازم را برد. يعني طوري برنامه ريزي نمود كه مثلا در جشنواره فيلم فجر آينده تعداد آثار شاخص و استاندارد و در عين حال متعهد دو برابر شود و اين آمار هر سال به همين شكل افزايش يابد، تا روزگاري برسد كه در جشنواره فيلم فجر اين گونه فيلم ها غالب شوند. بخصوص اينكه درحال حاضر تعداد قابل توجهي از فيلمسازان ما برخوردار از تعهد و تخصص هستند. بجز ابوالقاسم طالبي، پرويز شيخ طادي و محمدعلي باشه آهنگر كه نشان دادند هم اكنون در سطح برتر تخصص سينمايي قرار دارند، هنرمندان ديگري هم مثل جواد اردكاني و مهدي فيوضي نيز روند رو به رشدي را طي سال هاي اخير طي كرده اند و از اميدهاي سال هاي آينده سينماي ايران به حساب مي آيند. به غير از اين ها بسياري چون جمال شورجه، شهريار بحراني و ... هم حضور دارند كه از آن ها انتظار حضور بيشتر در امر توليد مي رود.

 



«لات بازي» و «رسانه»!

پژمان كريمي
بامداد بيست و يكم بهمن، فيلم سينمايي «قلاده هاي طلا» در مركز همايش هاي برج ميلاد به نمايش درآمد.
فيلم ياد شده، داستاني دارد درباره فتنه 88، اين داستان راوي نقش سفارت انگليس در آن آشوب هاست .
آنچنان كه پيش بيني مي شد نمايش فيلم، با واكنش سراسيمه و زشت برخي از تماشاگران منتسب به رسانه و سينما روبه رو شد. اين نوع واكنش البته بي پاسخ نماند و علاقه مندان به نام ايران و نظام ديني، با تشويق هاي خود نشان دادند عمله جريان فتنه مورد خشم و انزجار نخبگان هستند.
در جشنواره بيست و نهم فيلم فجر نيز نمايش فيلم «پايان نامه» كه آن نيز دربرگيرنده داستاني در فتنه ماسوني88 است، با هياهو و رفتارهاي زشت هواداران فتنه روبه رو شد.
در مجموع، فحاشي و تحركات عوامانه و سخيف در سينماي ويژه رسانه ها- چه در سال گذشته و چه هم اينك- چند واقعيت را به اثبات مي رساند!
نخست اينكه؛ رسانه ها- دست كم در سطح پايتخت- و نيز عرصه سينما، به طور مطلق محل اجتماع نخبگان نيستند. يك نخبه به هر اندازه نسبت به يك فيلم، يك جريان سياسي، يك مجموعه و يك عنصر، داراي نقد باشد، هيچ گاه به خود اجازه نمي دهد كه به «لات بازي» متوسل شود.
يك نخبه اعتراض- به حق يا ناحق- خود را در قالب سوت و كف زدن و جيغ كشيدن و قهقهه مشمئزكننده نمايان نمي كند.
يك نخبه صاحب هنر و قلم است. او در نشست هاي حرفه اي و علمي، حرف خود را مؤدبانه بيان مي كند و پيش از اين ها، حرف مخالف خود را درست مي شنود.
اردوكشي به سينماي رسانه ها، ناآرام كردن فضاي فرهنگي با به كار بردن الفاظ زشت، شاخ و شانه كشيدن و عربده و قهقهه سر دادن، مطمئنا نشانه يك نخبه نبوده و نيست.
دوم؛ مخالفان جمهوري اسلامي 33 سال است كه ادعا مي كنند «خفقان است»، «ديكتاتوري است»، «سانسور بيداد مي كند»، «مخالفان گوشه نشين اند»!
اتفاقي كه در طي برگزاري جشنواره پارسال و امسال، در هنگام نمايش دو فيلم ضدفتنه 88 روي داد، به روشني نشان داد كه بدترين ديكتاتورها، متهم كنندگان جمهوري اسلامي به ديكتاتوري هستند.
اين ديكتاتورهاي كوتوله، تحمل ندارند يك فيلم و تنها يك فيلم حرفي بزند كه هدف پسند آنها نيست. تاب نمي آورند فيلم سازي، چيزي را تصوير كند كه خلاف رأي آنهاست.
اين مدعيان، اين كوچكان عرصه فرهنگ يا بهتر بگويم نفوذيان به عرصه فرهنگ، صفتي را به جمهوري اسلامي منتسب مي كنند كه خود به دام آن دچارند. انتقادي مي كنند كه به خود آنها برمي گردد. ناسزايي مي گويند كه خود لايق آن اند.
مي گويند چرا رسانه هاي علاقه مند به جمهوري اسلامي، جايي براي آنها ندارد. اين در حالي است كه مدعيان ديكتاتور در رسانه هاي خود، يك سطر از حقيقت دور و اطراف نمي نويسند. سياه نمايي مي كنند، تهمت مي زنند و واقعيت را قلب و نفي مي نمايند. ديكتاتورهاي مخالف نظام، ايراني هم نيستند. اگر غيرت ملي داشتند، اگر خود را ايراني مي پنداشتند، فيلمي كه ماهيت رسواي دشمنان بيروني را افشا مي كند، تاب مي آوردند. اگر به واقع ايراني بودند براي عمله استكبار در داخل، كف نمي زدند و گريبان چاك نمي كردند.
و سوم؛ رسانه ها در كشور ما نيازمند رصد دقيق اند.
تعارف را كنار بگذاريم. منكر حقيقت نشويم. اگر چه بسياري از اهالي فرهنگ و رسانه از علاقه مندان به ايران و دين و نظام اند اما هستند عناصري كه دنيازدگي آنها را به دريوزگي شياطين واداشته است. مضحك است كه برخي از همين عناصر، به سطح رسانه ملي نفوذ كرده اند و گرداننده اصلي ترين برنامه سينمايي سيما به شمار مي آيند.

 



حاشيه هايي از جشنواره فيلم فجر
قلاده هاي طلابر دهن طرفداران فتنه!

¤ مهم ترين حاشيه روزهاي پاياني سي امين جشنواره فيلم فجر را بدي نمايش فيلم «قلاده هاي طلا» به كارگرداني ابوالقاسم طالبي دانست.
اين فيلم در شرايطي ساعت 30 دقيقه بامداد جمعه اكران شد كه جمعيتي انبوه تالار همايش هاي برج ميلاد را پر كرده بودند. بطوري كه برگزار كنندگان جشنواره مجبور شدند فيلم را در هر سه سالن نمايش فيلم به نمايش درآورند.
از نكات قابل توجه اين است كه عده اندكي سعي داشتند تا جو برنامه اكران سياسي ترين فيلم تاريخ سينماي ايران را با ايجاد سر و صدا و همهمه دچار اغتشاش كنند. اما اكثريت تماشاگران، حاضر به همراهي با آن ها نشدند. دوستي مي گفت، انگار اين فيلم بر دهن طرفداران فتنه، قلاده زده است!
¤يكي از بازيگران زن سينما ازجمله افرادي بود كه سعي داشت تا در برنامه نمايش فيلم «قلاده هاي طلا» در برج ميلاد اغتشاش ايجاد كند. اين بازيگر كه مادرش از كارگردان هاي سينما و پدرش مجري سابق برنامه ورزش از نگاه دو است، با بستن دست بند سبز در سينما حضور يافته و در حين نمايش فيلم نيز سروصداهايي را ايجاد مي كرد. وي پيش از اين نيز در جشن خانه سينما از فتنه حمايت كرده بود.
¤فيلم بي ادعا و متواضع «روزهاي زندگي» به كارگرداني پرويز شيخ طادي با استقبال و تحسين تماشاگران فيلم در تالار برج ميلاد مواجه شد. سطح كيفي و ساختاري فيلم درحدي فراتر از انتظار بود و اين باعث شد كه هم در لحظه پايان فيلم و هم در نشست پرسش و پاسخ، مخاطب ها فيلم را تشويق كنند. اتفاق جالب اين بود كه با پايان يافتن فيلم، رضا ناجي، از بازيگران حاضر در جشنواره، شيخ طادي را در آغوش گرفت و از او به خاطر ساخت چنين فيلمي تشكر كرد.
¤يكي از ضعف هاي سي امين جشنواره بين المللي فيلم فجر، بولتن روزانه جشنواره بود. اين نشريه، سطح مطلوبي نداشت و عمق و كيفيت مطالب آن از حد مهم ترين جشنواره سينمايي ايران كمتر بود. علاوه بر اين هر روز در جشنواره، ويژه نامه هايي از سوي برخي روزنامه ها براي جشنواره منتشر مي شد كه داراي مطالبي كم أثر و خنثي بودند. نشرياتي كه با هزينه بيت المال چاپ مي شدند و اغلب زير دست و پاي تماشاگران جشنواره مي ماندند.
¤مسئولان برگزاري جشنواره پس از انتقاد كيهان از كليپ بخش آراي مردمي، از نمايش مجدد اين كليپ در جشنواره جلوگيري كردند. همچنين تيزر جشنواره امسال نسبت به سال هاي قبل وضعيت بهتري داشت. اين تيزر كه به كارگرداني علي رويين تن توليد شده، با بهره گيري از مفاهيم و ارزش هاي فرهنگ ديني و ملي كشورمان، نمودار سي امين سال برگزاري اين جشنواره بود.

 



گزارشي از مراسم رونمايي مستند «زخم پيوار»
سفر به سرزمين رنج ها

فيلم مستندي درباره شيعيان منطقه پاراچنار پاكستان به كارگرداني سهيل كريمي رونمايي شد.
به گزارش خبرگزاري دانشجو، سهيل كريمي در مراسم رونمايي از مستند «زخم پيوار كه عصر» امروز در موزه شهدا برگزار شد، گفت: منطقه پاراچنار شبه ايالات خود مختار در جنوب غرب پاكستان است كه حدود 600 هزار شيعه مقلد رهبر معظم انقلاب دارد و گرايش هاي قويي به جمهوري اسلامي دارد و اين موارد باعث شده است كه مورد هجوم دشمنان اسلامي قرار گيرد و از سال 1340 كشتار آنها آغاز شده و همچنان هم ادامه دارد.
وي افزود: بيشتر شهادت ها در اين منطقه به شكل بريدن سر، دست و پا است.
اين مستندساز اضافه كرد: من در سال 89 توانستم وارد اين محوطه محاصره شده بشوم و با حضور سه هفته اي در اين منطقه اين مستند را بسازم.
كريمي ادامه داد: البته سه سال دوندگي داشتم كه بتوانم اين طرح را به تصويب برسانم، اما بيشتر مراكز فرهنگي مثل صدا و سيما و ساير ارگان ها اين طرح را نپذيرفتند، اما وزارت ارشاد با تصويب آن مجوز ساخت اين مستند را صادر كرد.
سهيل كريمي يادآور شد: بعد از دريافت مجوز، ويزا را از سفارت پاكستان گرفتيم و ازكشورر قطر وارد منطقه پيشاور شديم و با هزينه 600 دلار توانستيم به منطقه پاراچنار رفته و پس از سه هفته كار در منطقه ما را از آنجا بيرون كردند.
وي در خصوص مراحل تدوين اين كار گفت: تدوين اين كار يك سال به طول انجاميد و از سال گذشته نيز قرار شده بود در 17ربيع كه به عنوان همبستگي با شيعيان پارچنار نام گذاري شده است اين مستند رونمايي شود.
كريمي گفت: با توجه به بحث داغ جشنواره فيلم فجر مراسم رونمايي از اين مستند براساس پيش بيني ها با استقبال كم مواجه مي شد اما ترجيح داديم فارغ از دغدغه ها در موزه شهدا و در كنار شهدا بتوانيم از اين مستند رونمايي كنيم.
سهيل كريمي با اشاره به بحث بيداري اسلامي در منطقه اضافه كرد: زماني كه بحث بيداري اسلامي در منطقه مطرح شد مسئولان سينماي وزارت ارشاد گفتند كه مستندسازان مي توانند به اين كشورها رفته و مستندهايي از اين وقايع بسازند اما از وزارت ارشاد توقع داريم از بچه مسلمان هاي كه پاي كار هستند و مي خواهند در اين خصوص كار كنند حمايت شود.
وي ادامه داد: اين مملكت مال بچه حزب اللهي است و اين توقع مي شود كه آنها جاي هزينه هاي ميلياردي كه گفته مي شود براي صدور انقلاب و فرهنگ انقلاب انجام مي دهند در اين راه هزينه كنند چرا كه با آن هزينه ها فرهنگ انقلاب در هيچ جا پا نمي گيرد.
كريمي خاطرنشان كرد: اگر قرار باشد انقلاب را صادر كنيم با بخشنامه صادر نمي شود و بايد در آن حضور داشت و آن را لمس كرد.

 



صداوسيما و مسئله موضع گيري در انتخابات
رسانه ملي، بي طرف ولي روشنگر

ايوب توكليان
رسانه ملي همان گونه كه برچسب «ملي» را يدك مي كشد و متعلق به همه ملت با تفكرات و سليقه هاي مختلف (در چارچوب قانون اساسي) است، يك رسالت مهم و بي بديل ديگرهم دارد و آن روشنگري است. روشنگري به معناي بيان واقعيت ها و حقايق سياسي داخلي و خارجي براي رشد آگاهي و بينش مردم و در واقع در يك كلام افزايش بصيرت ملت. اما سؤالي كه مطرح مي شود اين است كه چگونه مي توان بي طرف بود، ولي نسبت به اقدامات و ماهيت برخي جريانات افشاگري نمود! به عنوان مثال امروز كه در آستانه انتخابات مجلس نهم هستيم و رسانه ملي هم قطعا بايستي بي طرف باشد و البته از سويي روشنگري نمايد، در قبال مسائلي كه برخي جريانات سياسي از آن دم مي زنند و البته بعضي از كانديداها هم منسوب به همان جريانات و تفكرات سياسي هستند چه موضعي بايد داشته باشد؟ !
امروز عده اي كه هويت سياسي و مرزبندي هاي سياسي شان مشخص است به روشني بر مسايلي همچون تحريم، اعتراض به رد صلاحيت ها و ... تأكيد مي ورزند و يا برخي افرادي به صحنه خواهند آمد و مواضعي اتخاذ خواهند نمود كه كليت نظام و انقلاب را زير سوال مي برند، اما به هرحال حاميان يك بخشي از شركت كنندگان و كانديداها هستند! پس نقد آنها و افشاگري در قبال آنان و ماهيت آنها و ارتباطاتشان ويا سوابق آنها به كانديداهاي منتسب به آن جريان هم ضربه خواهد زد.
پس تكليف صدا و سيما چيست؟ رسانه ملي در قبال اين اتهام كه به او وارد است مبني بر تخريب يك جريان خاص چه بايد بكند؟ آيا از افشاگري وروشنگري و يا انعكاس اخباري كه لازمه شناخت دقيق مردم از جريانات مختلف است، و يا به عبارتي بصيرت دست بردارد و آن را متوقف كند؟
يك اصل ثابت و تغييرناپذيري كه وجود دارد اين است كه رسانه ملي بايد حقايق و واقعيت هاي سياسي و تحليل هاي صحيح را بر اساس منافع ملي و انقلابي با رويكرد بصيرت بخشي بيان كند. و منافع احزاب و جريان هاي سياسي نبايد قرباني منافع ملي باشند. اصل ثابت ديگري كه هست، رسانه ملي نبايد تبديل به تريبون يك حزب يا فهرست انتخاباتي شود. اما مسئله خيلي ظريف و مهم اين است كه رسانه ملي بر اساس اصول انقلابي و ديني و نيز گفتمان رهبري و امام به انتخابات مي پردازد و قطعاً بايستي مبلغ آن گفتمان باشد. حال در اين بين قاعدتاً برخي جريانات و گروه ها كه به تابلو و شعار و گفتمان انقلاب و رهبري به صحنه مي آيند، به علت بسياري از وجه اشتراكات، مورد اتهام قرار مي گيرند كه رسانه ملي از آنها جانبدارانه حمايت مي كند! اين شبهه يك انتقاد بيمارگونه است، يعني بدون روشن كردن اصل صورت مسئله اتهام وارد مي شود كه مثلاً رسانه ملي، تريبون فلان جريان شده است!
بله، رسانه ملي تريبون آرمان هاي انقلاب بايد باشد! حال اگر يك جرياني شعارها و گفتمان ها و عملكردش انطباق بيشتري با ارمان هاي انقلاب دارد و گروه ديگري خلاف آن است، رسانه ملي چه تقصيري دارد؟ اشكال كار آنجاست كه آن جريانات حركتي خلاف اين آرمان ها و اصول دارند و اتفاقاً مورد تشويق و حمايت و سوت و كف غرب و دشمنان نظام هم واقع مي شوند، مسيرشان با اين مسير كلي سياست هاي نظام و صدا و سيما زاويه دارد! و توقع دارند رسانه ملي تغيير مسير بدهد براي اعتدال!
بنابراين در پايان بايد گفت كه صداوسيما با توان و قدرت هر چه تمام تر و بدون توجه به احزاب و جريان ها فقط به اصول ثابت و خطوط اصيل انقلاب بپردازد، و نسبت به تهديدهاي نظام از جمله برخي جريانات منحرف و يا غربزده و ليبرال افشاگري كند. جرياناتي هم كه معترضند، به جاي اعتراض به صدا و سيما، مرز و خط قرمزهاي خود را با آن جريانات منحرف و مسئله دار روشن كنند، تا دچار آسيب نشوند! نه اينكه به صدا وسيما بگويند كه به هم قطاران و يا افرادي كه برچسب همسويي با ما دارند و مسئله دارند كاري داشته نداشته باش! تا ما تخريب نشويم...!

 



نگاهي به فيلم«برف روي كاج ها»
يك كپي كاري ناشيانه

محمد قمي
يكي از فيلم هايي كه برخي از رسانه ها تا قبل از برگزاري جشنواره هياهوي بسياري بر سر آن راه انداختند، «برف روي كاج ها»بود. اما با نمايش اين فيلم در جشنواره، نتيجه اي برعكس اين تبليغات پديدار شد.
«برف روي كاج ها» به شكل نماياني از الگوي فيلم هاي اصغر فرهادي و ميزانسن هاي سينمايي او پيروي كرده و اين الگوبرداري به نحوي اتفاق افتاده كه مخاطب جدي با ديدن اول سكانس ها و حتي پلان ها و قالب بندي هاي فيلم خاطره فيلم هاي آن كارگردان در ذهنش تداعي مي شود. البته اين موضوع الزاما نقطه منفي براي فيلم «برف روي كاج ها» به شمار نمي آيد. البته اگر آنچه در فيلم رخ داده به اين شكل به اجرا نمي رسيد و به اينجا منتهي نمي شد كه كليت فيلم عملا در خدمت يك الگوبرداري صرف از سينماي فرهادي قرار گيرد.و اين دقيقا همان چيزي است كه در تمام لحظات فيلم به شكلي نمايان به چشم مي خورد. نوع تصويربرداري، نوع ميزانسن، نوع حركت دوربين و حتي آنچه از ساختار به متن و محتوا سرايت كرده همگي گوياي همين واقعيت است.اين موضوع تا بدان جا پيش رفته كه «برف روي كاج ها» در مضمون و مفاهيم به كار گرفته شده و در متن هم نمايه هايي از فيلم فرهادي را به همراه دارد.
اما از اينها كه بگذريم و حتي اگر اين نكات را ناديده بگيريم، در تحليل مضمون و محتواي فيلم به اين نكته مي رسيم كه «برف روي كاج ها» يك پرداخت دم دستي از موضوعي كليشه اي و تكراري دارد كه تلاش مي كند پيش از آنكه در خدمت يك پرداخت سينماورزانه اصيل و ناب باشد تكرار كليشه اي يكي از كهنه ترين و نخ نما شده ترين مضامين و مفاهيم اين سال ها را بياورد يعني بحث خيانت و عجيب و جالب اينجا است كه اين موضوع خيانت حالا ديگر از قالب مضموني صرف خارج شود و وجهي استعاري بيابد در بازتعريف طبقه متوسط و طيف رو به گذار سينماي ايران.گر چه تمامي اين عبارت ها و توصيف ها و القاب در يك فضاي پر از تسامح و بدون لحاظ شدن دقت هاي لازم مورد استفاده قرار مي گيرد و وجه علمي واژه ها آنچنان كه بايد و شايد لحاظ نمي شود اما با اين حال اين اتفاقي است كه در حوزه سينما و در توليد آثار هنري ما در حال رخ دادن است و نمي توان از آن چشم پوشي كرد و نديده اش گرفت.
فيلم سينمايي «برف روي كاج ها» اصلا نتوانست توقعات منتقدان را برآورده سازد؛ چرا كه نتوانسته بود اصول مبنايي يك فيلم ناب و ارزشمند را به شكلي درخور لحاظ كند و اين موضوع چه در ساختار و چه در محتواي فيلم قابل رديابي است:
ميزانسن هاي تكراري، حركت دوربين هاي بي وجه، ديالوگ هاي بد و گل درشت و به ويژه جزئي نگري هاي بي فايده و عبث. همه اين ها مجموعا دست به دست هم داده و فيلم
«برف روي كاج ها» را به اثري زمخت و آشفته بدل كرده كه نه لحن خود را يافته و نه فرمي را
پي ريزي كرده است.تنها مي ماند همين موضوع خيانت كه در بيش از 80 درصد فيلم هايي كه تا حالا ديده ايم موضوع محوري بوده و معلوم نيست دوستان فيلم ساز ما در حال نماياندن ذهنيات خود هستند يا واقعيت ها و حقايق جامعه، اما در حال انجام هر كدام از اين دو كه باشند، سوال اينجاست كه چرا اين طور و اين گونه؟ و چرا بدون رعايت و لحاظ كردن ابتدايي ترين و اوليه ترين اصول مبنايي زيباشناسي تصوير؟برف روي كاج ها هر چه كه باشد، هر چه كه بود، ابدا حرف تازه اي براي سينماي ما نداشت ...!

 



اهميت پرداختن به انقلاب اسلامي توسط صداوسيما
سپر رسانه اي در برابر امواج مهاجم

ابوالقاسم رحيمي
امسال در حالي وارد سي و سومين سال پيروزي انقلاب اسلامي شده ايم كه جنگ نرم عليه اين انقلاب به اوج خودش رسيده است. به ويژه كه به لحاظ سرمايه گذاري هاي نرم افزاري و رواني دشمن عليه انقلاب اسلامي سال جاري با سنگين ترين توطئه ها و فعاليت هاي دشمن همراه بوده است.
امروز ديگر بر همگان روشن است كه بحث تلاش دشمن براي جدايي مردم از انقلاب و سست نمودن آنها از اين مسير و آرمان هاي آن يك بحث شعاري يا يك موضوع براي در صحنه نگه داشتن مردم نيست، بلكه امري انكار ناپذير و كاملاً قابل مشاهده است. ماجراي پروژه براندازي سال 88 و پس از آن تحريم هاي سنگين، بيانيه ها و حملات گسترده رواني و سياسي عليه نظام و انقلاب مؤيد اين امر است. لذا هر سال علي رغم بيداري بيشتر مردم و هوشياري آنان نسبت به اين دسيسه ها وظيفه دستگاه هاي فرهنگي به ويژه رسانه ي ملي به عنوان يكي از اصلي ترين مراجع بصيرت افزايي و بيداري انقلابي مردم، بيشتر از گذشته احساس مي شود. لذا افق پيش روي صداوسيما را هم با همين نگاه خاص بايد نگريست و به آن پرداخت.
رسانه ملي مي بايستي در درجه اول حجم و ساعات بسيار بالايي از برنامه هاي خود را به اين موضوع اختصاص دهد. از سوي ديگر مسئله محتوا و كيفيت بسيار مهم است. هر منتقد منصفي نسبت به روند رو به رشد سال هاي اخير رسانه ملي در محتواي برنامه هاي توليدي در ايام دهه فجر و با موضوع انقلاب اسلامي اذعان مي كند و شايد فقط موارد معدود آن هم مصداقي مورد نقد واقع شود .
بنابراين رسانه ملي علاوه بر آنكه بايد يادآور خاطرات انقلاب براي نسل هاي اول انقلاب و كساني كه آن روزها را ديده اند باشد مي بايستي اين خاطرات را براي نسل هايي كه نبودند و نديدند عينيت ببخشد و عملاً نسل هاي سوم و چهارم را به صورت عيني با ايام انقلاب آشنا سازد. و البته كما في السابق و چه بسا بهتر از گذشته روند شكل گيري انقلاب اسلامي تبيين شود. يعني پرداختن به تاريخ انقلاب، حال چه در قالب خاطره گويي فعالين انقلابي كه در قيد حيات هستند، چه در قالب فيلم و سريال و چه در قالب ويژه برنامه هايي كه سال هاي اخير با موضوعات مختلف پخش شد به سبك (سيره عمل امام روح الله ، دفاع مقدس، روز واقعه و ...) سخنان كليدي امام مي بايستي تبيين شود تا جلوي برخي تحريف ها گرفته شود. البته ساخت و نمايش مجموعه جديدي به نام «صراط» به همين سبك و سياق يك اتفاق خوب بود .
يكي از ترفندهاي مخالفان انقلاب، تلقين تحليل هاي غلط و دروغين درباره اين واقعه تاريخي است. بنابراين به صورت ويژه و از همين دريچه مي بايستي از سوي صداوسيما به اين موضوع نگريسته شود. پاسخ به شبهات و سؤالات كليدي جوانان در قالب برنامه هايي با حضور خود جوانان مي تواند صورت پذيرد. كه اين امر حتماً لازم نيست در پايتخت انجام گيرد! در مراكز استاني هم مي تواند انجام شود، كما اينكه بسياري از برنامه هاي دهه فجر طي سال هاي اخير به صورت جالبي در استان هاي مختلف از شبكه ملي پخش مي شد. همچنين در همين باب يعني اهداف، رويكردها و زمينه هاي شكل گيري انقلاب حتماً بايستي رعايت شود كه از حالت ثقيل و كتابي و خسته كننده خارج شود و در قالب هاي عامه فهم و ساده و در عين حال كامل به مردم عرضه شود. اين زبان ساده و همه فهم مي تواند فيلم يا سريال يا مصاحبه هاي مردمي باشد!
رويكرد ديگر رسانه ملي افزايش همبستگي ملي در قبال دشمني هاي موجود باشد. مسئله ديگري كه بايد جدي به آن پرداخته شود نقش انقلاب اسلامي در بيداري ملت هاي اسلامي و البته تبيين آينده پيش روي امت اسلامي و نيز نقش فعلي مردم ما در اين راستا مي باشد. همچنين جا دارد كه به صورت يك پرونده ويژه مقوله علت دشمني هاي 33 ساله با انقلاب اسلامي و ولايت فقيه بررسي شود و خيلي ملموس، قابل فهم و قابل قبول براي مردم اين موضوع بازتر شود. در اين بين قطعاً مثل سال هاي گذشته به صحبت هاي امام راحل تكيه بسيار زيادي كرد، چرا كه بسيار عميق و در عين حال عوام فهم بيان مي شوند و آينده راه ملت ما خواهد بود. توجه به سرودهاي حماسي و زنده نگه داشتن سرودهاي قديمي كه جزئي از انقلاب ما شده اند در كنار توليد سرودهاي جديد بايد مدنظر باشد. در اين ميان نقش برنامه هاي كودك و نوجوان نبايد فراموش شود و حتماً مي بايستي به دقت روي آن سرمايه گذاري گردد. چرا كه به نظر مي رسد در اين حوزه از ساير حوزه ها ضعف بيشتري داشته باشيم.
در تمام مسائل ذكر شده يك نكته بايد لحاظ شود و آن تصويرسازي دقيق و مستند از پيشرفت هاي انقلاب به عنوان يك درخت تنومند و البته در حال بالندگي است. يعني در قبال اين عمليات رواني سنگين دشمن مي بايستي براي ملت و جوانان به بهترين نحو ممكن بيان شود كه انقلاب چه دستاوردها و شكوفايي هايي داشته و البته در اين مسير چه چشم انداز روشني در انتظار اوست .

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14