(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه اول اسفند 1390- شماره 20148

براي تملك خانه ميزبان اسناد ي درباره سه ليبرال
رونويسي عبدالكريم سروش ، اكبرگنجي و سيد جواد طباطبايي از نظريه هاي هانا آرنت
همكاري اعضاء گروهك فدائيان خلق با روزنامه ايران

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




براي تملك خانه ميزبان اسناد ي درباره سه ليبرال

براساس برخي از شواهد، اين پنهان كاري پس از سقوط دولت موقت نيز در قالب ارتباطات مشكوك با افراد نامعلومي در آمريكا ادامه يافته است. يكي از اعضاي دادستاني انقلاب ابتداي دهه 1360 از كشف مكاتبات دختري از آمريكا با ابراهيم يزدي به زبان انگليسي در نامه هاي رمزگذاري شده با سوراخ هاي ريز در زير بعضي از عبارات سخن مي گويد. براساس گفته وي لحن نامه هاي اين دختر نسبت به يزدي بسيار آمرانه و در عين حال صميمي بوده است. حساسيت موضوع در حدي بود كه آقاي هاشمي رفسنجاني، رئيس وقت مجلس نيز با ادامه كنترل نامه هاي ارسالي به يزدي توسط دادستاني همراهي داشته است. در آن زمان دسترسي يزدي به بسياري از اطلاعات نظام به اعتبار نمايندگي در مجلس اول، اين حساسيت رئيس مجلس را كاملا توجيه مي كرد. پي گيري هاي دادستاني انقلاب همچنين نشان مي داد كه يزدي و آن خانم، همزمان سفري به مكه مكرمه داشته اند و احتمالا در آنجا با يكديگر ديدار كرده اند.1 البته از زمان دولت موقت، اطلاعات نگران كننده اي درباره اعضاي اين دولت و برخي از اعضاي شوراي انقلاب به نيروهاي انقلاب مي رسيد اما محظورات آن دوره مانع از اقدامات جدي مي شد، دكتر جواد منصوري، اولين فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مي گويد:
با انتخاب بني صدر، قطب زاده و يزدي در بهمن 57 به عنوان عضو شوراي انقلاب، عده زيادي حيرت زده شده بودند. ما در آن ايام هر چه كه گفتيم كسي باور نكرد و گوش نداد تا اينكه در خرداد 58 سند جاسوسي اين ها در اداره دوم ارتش درآمد و باز هم كسي توجه نكرد. يعني آقاي سرهنگ حاتمي كه رئيس اداره دوم ارتش بود به من گفت كه اسناد جاسوسي اين ها در اداره ما هست بياييد و تحويل بگيريد و به آقاي خامنه اي بدهيد، اما اين نكته را مدنظر داشتند كه اگر مي آمدند و مي گفتند كه اين ها جاسوس هستند، شوراي انقلاب تماما زير سؤال مي رفت، بنابراين اسناد را نگه داشتند.2
در 13 آبان 1358 سفارت آمريكا براي بار دوم مورد حمله قرار گرفت و اين بار توسط دانشجويان، خط امام(ره) و مردم به تصرف درآمد. با تسخير سفارت اسناد مهمي از جاسوسي آمريكا در ايران به دست آمد. در همين زمان با افشاي اقدام ناهماهنگ بازرگان براي مذاكره با هيئت آمريكايي به رياست برژينسكي وي از مسئوليت نخست وزيري استعفا كرد استعفايي كه اين بار به سرعت از سوي حضرت امام پذيرفته شد. امام پس از اين ماجرا چنان بر جداسازي اين جريان از صحنه مديريت كشور مصمم شدند كه حتي به گفته شهيد بهشتي خواستار حذف بازرگان از مجموعه اعضاي شوراي انقلاب بودند؛ تنها اصرار اعضاي روحاني اين شورا سبب ادامه عضويت بازرگان شد.3
در خوشبينانه ترين برداشت، آنچه در ذهن ديپلمات هاي دولت موقت هيچ نشاني از آن يافت نمي شد، فهم «تعارض شديد منافع» ميان كشورهاي سلطه گر غربي (به خصوص آمريكا) با انقلاب اسلامي ايران بود. ايده لغو سفارش خريد تسليحات و تجهيزات نظامي از آمريكا و انگليس با اين استدلال مطرح مي شد كه اين تجهيزات متناسب با نقش ايران به عنوان «ژاندارم منطقه» بوده و ديگر نيازي به آن ها نيست، اما وقتي اين ايده در كنار تصميماتي مانند كاهش زمان خدمت سربازي مورد بررسي قرار گيرد، بوي يك توطئه از آن به مشام مي رسد؛ توطئه اي كه نتيجه آن در 31 شهريور 1359 آشكار شد. زماني كه ارتش متجاوز بعث عراق وارد خاك كشورمان شد، تا كيلومترها از مقاومت مقتدرترين ارتش منطقه خبري نبود. اصرار بر چنين تصميماتي به طور كلي از سوي افرادي مثل عباس اميرانتظام معاون نخست وزير و دريادار احمد مدني، وزير دفاع دولت موقت صورت مي گرفت كه بعدها اسناد ارتباط آن ها با مأموران آمريكايي فاش شد. مدني به دنبال عدم موفقيت در انتخابات اولين دوره رياست جمهوري از ايران خارج شد و در آنجا به شاپور بختيار پيوست؛ همان بختيار كه همراه با ارتشبد اويسي (فرمانده عمليات كشتار مردم در 17 شهريور 57) و با وساطت مقامات برجسته دولت انگليس وارد همكاري با صدام حسين شد و رئيس جمهور عراق را به حمله نظامي به ايران ترغيب كرد.
اولين گام هاي فريب جوانان توسط منافقين
نسلي كه سال هاي ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي را درك كرده است، هرگاه از گرايش گروه هاي سياسي به اغواگري سخني به ميان مي آيد، بلافاصله ياد تجربه تلخ فدا شدن گروه قابل اعتنايي از جوانان در مسلخ رفتار فريبنده گروهك منافقين مي افتد. اين تجربه چگونگي تحول گروه هاي افراطي را از ادعاي سردمداري در «مبارزه با امپرياليسم» تا تبديل آنان به «مزدوران امپرياليسم» باورپذير مي سازد. منافقين به رغم بي اعتقادي به روش و هدف مبارزاتي امام خميني(ره)، وقتي ناباورانه به نظاره سقوط نظام شاهنشاهي نشستند، براي تسلط بر دولت انقلابي خيز برداشتند.
آنان كوشيدند رهبري انقلاب را متقاعد سازند كه در ميان نيروهاي مذهبي و تحصيل كرده، هيچ مجموعه منسجمي جز آنان براي اداره دولت وجود ندارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- نك: گفت وگويي درباره پي گيري امنيتي از روابط مشكوك ابراهيم يزدي، رمز عبور 2 (ويژه نامه سياسي روزنامه ايران- خرداد 1389) صص 36 و .37
2- گفت وگو با دكتر جواد منصوري، اولين فرمانده كل سپاه پاسداران درباره حوادث 3 سال اول انقلاب، نفوذي هاي منافق هنوز هم هستند، رمز عبور 2 (ويژه نامه سياسي روزنامه ايران- خرداد 1389)، ص .40
3- رك: نامه شهيد بهشتي به امام، كيهان، 6 تيرماه .1380
پاورقي

 



ارتش سري روشنفكران -41 / فصل سوم
رونويسي عبدالكريم سروش ، اكبرگنجي و سيد جواد طباطبايي از نظريه هاي هانا آرنت
همكاري اعضاء گروهك فدائيان خلق با روزنامه ايران

نويسنده: پيام فضلي نژاد

سال 1365، عبدالكريم سروش نيز با ارائه گفتاري در دانشگاه تهران تحت عنوان «مباني نظري فاشيسم» آراء آرنت را تكرار كرد و جمهوري اسلامي را به سبب «يهودستيزي» يك نظام فاشيستي خواند.67 در واقع، اين نظريه ها كه حتي بدون ضميمه نقدهاي غربيان توسط عزت الله فولادوند، محسن ثلاثي و... به ايران راه يافت، كم كم به انديشه حلقه موسوم به «روشنفكران ديني» شكل مي داد تا جايي كه سروش با پذيرش دو ركن انديشه آرنت پيرامون «خشونت» و «انقلاب» مي گويد:
مشي من و ديگر دوستان ما اين بود كه مي گفتيم بايد از اول بنشينيم و روشن كنيم كه آيا آنچه در حال وقوع است، جزء «عرضيات» انقلاب است يا «واقعيات» آن. من به اين نتيجه رسيدم كه «خشونت» جزء واقعيات است كه انقلاب به تدريج اين واقعيات را بسط داد.68
يك سال پس از سخنراني سروش، انتشارات روشنگران نيز ستايش نامه آرنت را از كودتاي ناكام آمريكا در مجارستان (نخستين سرچشمه كودتاي مخملي) با ترجمه كيومرث خواجويها منتشر كرد تا به خيال خود راهي براي «مبارزه با فاشيسم» در ايران بگشايد.69 اكبر گنجي كه سخت دلداده آرنت صهيونيست بود، ابتدا در ماهنامه كيان به اشاعه تفكر او و شاگرد برجسته اش آگنش هلر درباره فاشيسم و مقايسه تطبيقي آن با ايران پرداخت.70 گنجي در نخستين سخنراني خود پس از دوم خرداد 1376 (مصادف با سالروز 30 خرداد و ورود سازمان منافقين به فاز جنگ مسلحانه) در دانشگاه علوم پزشكي شيراز ضمن تعميم نظريه هاي هانا آرنت به جامعه ايران خيلي صريح گفت: «جنبش فاشيستي، جنبشي است كه با مدرنيته مخالف است.»71 اگر هر مخالف يا منتقد مدرنيته از عمله و نحله فاشيسم باشد، پس ديگر فلسفه بافي درباره تكثر و تنوع عقايد چه معنايي دارد؟! گنجي سپس هم داستان با سيد جواد طباطبايي كه «انقلاب اسلامي را انقلاب نمي داند» و مانند عزت الله فولادوند، از شكست ناگزير اين انقلاب سخن مي گويد:
هر «انقلاب كل گرايانه » كه مدعي تغيير كل ساختارها باشد، لزوماً به «توتاليتاريسم» مي كشد و شكست مي خورد. «هانا آرنت» مي گويد چون آن نمونه ها شكست خورده، پس آن ها انقلاب نيستند. پس انقلاب چيست؟ انقلابي كه ادعايش محدود است. به هيچ چيز نمي خواهد دست بزند، فقط مي خواهد آزادي ايجاد كند. به همين خاطر است كه دكتر «سيدجواد طباطبايي» مي گويد من انقلاب اسلامي را انقلاب نمي دانم، ولي انقلاب مشروطه را انقلاب مي دانم. چون انقلاب مشروطه نمي گفت ما مي خواهيم همه چيز را تغيير دهيم، بلكه مي گفت ما فقط مي خواهيم آزادي و حكومت قانون ايجاد كنيم.72
اين گفتارها اغلب نشان از فقدان عقلانيت حداقلي در ذهن و روان صاحبانش دارد. چگونه مي توان به استقرار «حكومت قانون» از رهگذر يك انقلاب انديشيد، اما سازه هاي رژيم سابق را- كه مولد بي قانوني و استبداد بودند- تغيير نداد؟! اگر نظامي فاقد شاخص هايي مانند آزادي و قانون است، لاجرم بايد ساختارهاي آن متناسب با آرمان هاي انقلابيون تغيير كند و چه بسا نياز به «انقلاب كل گرايانه» ضرورت داشته باشد تا هدف هاي انقلابي تحقق يابد. با ساده ترين نقدها دست تئوري هاي منسوخ آرنت و پيروانش رو مي شود. اكبر گنجي خيال پردازي هاي افراطي خود را در كتاب تلقي فاشيستي از دين و حكومت نيز بر ستون تزهاي كتاب توتاليتاريسم استوار ساخت كه حتي ديگر نزد محافل آكادميك غرب اعتبار نداشت. هم ديدگاه سروش و هم نظر گنجي درباره خشونت و انقلاب، عين مقدمه عزت الله فولادوند در سال 1359 بر ترجمه كتاب آرنت بود.73
از نيمه دوم دهه 1370 و با پيروزي اصلاح طلبان در هفتمين دوره انتخابات رياست جمهوري، ترويج نظريه هاي آرنت به عنوان بخشي از پازل كودتاي ايدئولوژيك (جنگ هاي علم) عليه ريشه هاي معرفتي انقلاب اسلامي در روزنامه هاي اصلاح طلب شتاب گرفت. حزب كارگزاران سازندگي ايران بيشترين انرژي را صرف اجراي اين پروژه كرد. ابتدا روزنامه همشهري كه با بودجه شهرداري تهران تغذيه مالي مي شد، اما سخنگوي اين حزب بود، از آبان 1376 با چاپ منظم مقالات رامين جهانبگلو و محمد قوچاني (با نام مستعار عليرضا كيان)، فرزاد حاجي ميرزايي و فاطمه مينايي به شرح «فلسفه سياسي آرنت» پرداخت74 و تبليغ او را به عنوان «فيلسوف خشونت گريز»75 و انديشمندي «در آرزوي روشنايي»76 پي گرفت. همين «خط سياسي واحد» مانند يك «ماموريت ويژه» براي گسترش آراء آرنت توسط يك مترجم سكولار به نام منصور انصاري در چندين روزنامه متفاوت پيگيري مي شد. انصاري از پيروان سياسي حسين بشيريه در پروژه «گذار به دموكراسي» است77 و سال 1379 كتاب هانا آرنت و نقد فلسفه سياسي را توسط نشر مركز به بازار نشر فرستاد.78 او نه تنها مقالاتش را در روزنامه هاي همشهري و نشاط و اعتماد منتشر مي كرد،79 بلكه در روزنامه اطلاعات نيز درباره آرنت مي نوشت80 و سپس سلسله مقالاتي را براي معرفي اين چهره صهيونيست در روزنامه انتخاب به چاپ رساند؛81 روزنامه اي كه به ظاهر موضع ايدئولوژيك سراپا متفاوتي با رسانه هاي اصلاح طلب از خود بروز مي داد، ولي در عرصه انديشه سياسي غرب پيرو آنان بود! در كنار انصاري، همان هنگام كيواندخت قهاري (خبرنگار راديو دويچه وله) و محمدرضا نيكفر (تئوريسين لائيك راديو زمانه) همين خط سياسي را در فصلنامه نگاه نو و روزنامه همبستگي ادامه مي دادند82 و حتي روزنامه ايران با استفاده از نويسندگان ضدانقلاب مانند بهرام محيي يا افرادي چون محمدرضا مرادي طادي به اشاعه آراء آرنت دامن مي زد.83 محيي كه از تئوريسين هاي سايت ايران امروز (وابسته به گروهك تروريستي فدائيان خلق) و همكار راديو آلمان بود، همان خط مشي تحليلگران CIA را براي تبليغ آرنت به عنوان «انديشمندي آزاده و انسان دوست» در روزنامه دولت اصلاحات نيز ادامه مي داد و مقالاتش را در روزنامه ايران به چاپ مي رساند، چون اعتقاد داشت كه گسترش آراء اين فيلسوف يهودي مي تواند يك مدل تحليلي را براي «نفي انقلاب اسلامي» در ذهن مخاطبان بيافريند:
هنگامي كه نگاهي به تجربه انقلاب بهمن 1357 در ميهن خود مي اندازيم، ژرف انديشي «هانا آرنت» در مورد روند «از خود بيگانگي قدرت» برايمان مفهوم تر مي گردد: حاكميت برآمده از انقلاب كه در آغاز از پشتيباني وسيع ترين لايه هاي اجتماعي برخوردار و به مفهوم «آرنتي» داراي قدرت واقعي بود، اما با گذشت زمان و براي انحصاري كردن سيطره خود، تدريجاً قهر سازمان يافته را جانشين قدرت واقعي ساخت و سرانجام به رويارويي با مردم كشيده شد. امروز با مسخ همه نهادهاي قدرت در ايران، از آنها چيزي جز ابزاري براي ارعاب، سركوب و يا تحميق مردم باقي نمانده است. گويي در همين زمينه است كه هانا آرنت تصريح مي كند: «عنصر مخرب پيروزي قهر بر قدرت، در هيچ جا روشن تر از قلمرو حكومت ترور بروز نمي كند. البته ترور همان قهر نيست، زيرا حكومت ترور هنگامي جانشين حكومت قهر مي شود كه اين دومي پس از نابودي همه نهادهاي قدرت، كناره گيري نمي كند، بلكه بر عكس كنترل مركزي دستگاه دولتي را عهده دار مي شود.» با اين حال به نظر آرنت، هرگز دولتي وجود نداشته است كه بتواند به طور كامل فقط بر «وسايل قهر» متكي باشد. زيرا حتي حكومت هاي توتاليتر كه مهم ترين ابزار حكمراني شان زندان، ترور پليسي و شكنجه است نيز به قدرتي نيازمندند كه در چنين حالتي از پليس مخفي و مزدوران خبرچين آن تشكيل مي شود.84
هدف تحليلگر سازمان فدائيان خلق آن بود كه با اتكاء به نظريه هاي آرنت از نظام جمهوري اسلامي تصوير يك «حكومت ترور» و «فاقد پشتيباني مردمي» را بسازد كه صرفاً برپايه «قدرت قهر» به حياتش ادامه مي دهد؛ سپس با تكيه بر همين آراء مي گفت فروپاشي جمهوري اسلامي گريزناپذير است! با آغاز دهه 1380، هر قدر كه آغاز شمارش معكوس پروژه كودتاي مخملي نزديك تر مي شد، روزنامه هاي زنجيره اي نوروز، شرق، اعتماد، مردم سالاري، توسعه، دوران امروز و اعتماد ملي با نشر مقالاتي از محمد سعيد حنايي كاشاني، محمدتقي قزلسفلي، حبيب الله فاضلي، بزرگمهر شرف الدين، فرزانه نصرآبادي، اميد مهرگان، صالح نجفي، امين بزرگيان، مژگان مقتدر، علي نيان، پريسا رضايي، مسعود رفيعي طالقاني، رسول نمازي، داوود نادمي، گيتي پورزكي و... به روند گسترش انديشه هاي آرنت در حوزه انقلاب و توتاليتاريسم شتاب بيشتري مي دادند.85 اين تيم سياسي سكولار، آرنت صهيونيست را مانند يك منجي بي بديل به ايرانيان معرفي مي كردند و تئوري هاي منسوخ وي را روشي براي گذار به جامعه باز مي ستودند، چنانكه خشايار ديهيمي در روزنامه هاي صداي عدالت و همبستگي براي «راه جستن به بيرون از ظلمت» در ايران، التزام به انديشه هاي آرنت را ضروري مي دانست.86 براي همين، او كتاب فلسفه سياسي هانا آرنت اثر لي بردشا را توسط انتشارات طرح نو به چاپ رساند.87
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14