(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 8 اسفند 1390- شماره 20154

مصادره عنوان «مجاهد» از التقاطي ها
حمايت علي اكبر سعيدي سيرجاني از سياست هاي دولت سازندگي
زماني براي مستي جاسوسان

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




مصادره عنوان «مجاهد» از التقاطي ها

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي دومين تجربه مهم در تشكيل احزاب و سازمان هاي سياسي اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي به شمار مي آيد. وقتي در هفتم فروردين 1358 اين سازمان اعلام موجوديت كرد، منافقين با وقوف به نتيجه چنين اقدامي، از «آثار سياسي سوء و نفاق انگيز مشابهت اسمي سازمان مذكور با سازمان مجاهدين خلق»1 سخن به ميان آوردند. واقعيت اين است كه مجاهدين انقلاب اسلامي در اين نامگذاري به دنبال پايان بخشيدن به سوءاستفاده از واژه «مجاهد» از سوي گروهي بودند كه با مباني التقاطي خود، خسارات سنگيني را به مبارزات اسلامي وارد ساخته بود. مجاهدين انقلاب اسلامي هفت گروه كوچك و بزرگ از داخل و خارج زندان رژيم شاه و داخل و خارج از كشور بودند كه وجه مشترك آن ها احساس خطر از جاه طلبي هاي رهبري گروهك موسوم به مجاهدين خلق بود و اعتقاد داشتند كه بايد فعاليت سياسي خود را بر محور رهبري و هدايت هاي امام(ره) سامان دهند. اگر چه وقايع سياسي و اقتصادي و تفاوت برداشت هاي بعدي اعضاي اين گروه ها نگذاشت كه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي عمري بيش از 5/7 سال را طي كند، ولي اين سازمان در مقطع تأسيس، قابل اعتناترين سازمان سياسي خط امام پس از حزب جمهوري اسلامي بود. گروه هاي تشكيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي گروه هايي بودند كه يا از سال هاي آغاز شكل گيري مجاهدين خلق متوجه تفاوت مباني انديشه اي آنان با فكر ناب اسلامي شده بودند يا پس از ماجراي ارتداد سازمان، عزم خود را براي در انداختن يك طرح مبارزاتي اسلامي جديد، جزم كرده بودند؛ يا دست كم چنين رويكردي را از خود نشان مي دادند.
امت واحده اعضايي از مجاهدين خلق بودند كه در زندان رژيم شاه به نظر مي رسيد كه پس از ماجراي ارتداد، رشته وابستگي خود را از رهبري بيرون و درون زندان مجاهدين خلق قطع كرده اند. بهزاد نبوي، صادق نوروزي، محسن مخملباف، مهدي نيكدل و محمد سلامتي شاخص ترين اين افراد بودند. آن ها در عين گسستن اين رشته، با علماي زنداني و اعضاي مؤتلفه نيز در جداسازي سفره غذا از ماركسيست ها همراه نبودند. اين رفتار، بهزاد نبوي و دوستانش را به گروه «جوشكار» مشهور ساخته بود.2 با صرف نظر از تحليل هاي بدبينانه درباره منشا ديدگاه متفاوت بهزاد نبوي، در يك قضاوت خوش بينانه، شايد همين خصلت «جوشكاري» او و گروهش زمينه را براي قرار گرفتن فردي مثل كشميري در رأس دستگاه امنيتي نخست وزيري و به وجود آمدن فاجعه شهادت رجايي و باهنر در هشتم شهريور1360 فراهم ساخت. ويژگي گروه امت واحده در مبارزات قبل از انقلاب، فارغ از فعاليت هاي قبلي هر يك از اعضاء به طور عمده به جدا شدن از منافقين مربوط مي شد. چراكه شايد هيچ گاه امكان فعاليت مستقل برضد رژيم براي اين گروه فراهم نشد.
بهزاد نبوي كسي بود كه فعاليت سياسي جدي خود را با جبهه ملي در سال1339 آغاز كرده و پس از آن همراه با يك مبارز ماركسيست پيرو مكتب تروتسكي (از رهبران انقلاب روسيه) به نام «مصطفي شعاعيان» مبارزه خود را ادامه داده بود. نبوي به رغم گذشته خانوادگي و نيز مبارزاتي غيرمذهبي، در درون زندان از طريق اعضاي آن زمان به اعتقادات ديني متمايل شده بود.3 وي سپس در جمع گروهي از مخالفان مباني التقاطي مجاهدين خلق، زندگي مسالمت آميز با سران اين سازمان در عين تشكيل گروهي مستقل را تجربه كرد. اين افراد در جريان اعلاميه همراهي با قيام مردم در 17شهريور 1357 از جمله زندانياني بودند كه در بيانيه خود، برخلاف اعضاي سازمان مجاهدين خلق اعم از شاخه رجوي و ميثمي، بر رهبري حضرت امام(ره) تأكيد داشتند.4
نزديك ترين گروه به امت واحده گروه فلاح به محوريت مرتضي الويري، شهيد محمد منتظر قائم و محسن شريعتمداري بود. آن ها در ابتدا از واسطه هاي دريافت كمك روحانيت به مجاهدين خلق بودند و به طور مشخص با آيت الله امامي كاشاني ارتباط داشتند. با اين حال الويري مي گويد كه وقتي در سال 1356، امام در نجف آن ها را در موضوع اعتقادات به ارتباط با شهيد مطهري ترغيب كردند، از اين پيشنهاد به سبب رفتار سياسي به ظاهر ملايم شهيد مطهري تعجب كرده بود.5
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-سازمان مجاهدين خلق، مجموعه اعلاميه ها و موضع گيري هاي سياسي مجاهدين خلق، تهران، انتشارات سازمان، سال 1358، صص 92 و 93، به نقل از روزشمار جنگ ايران و عراق، ج 1، ص .573
2- رك: محسن كاظمي، خاطرات عزت شاهي، چاپ دوم، تهران، سوره مهر، مرداد1385، صص402و .403
3- همان، صص426 و .427
4- گفت وگوي نگارنده با آقاي حسين شريعتمداري از مبارزان مسلمان در بند رژيم ستم شاهي و نماينده ولي فقيه در مؤسسه كيهان.
5- جليل امجدي، تاريخ شفاهي گروه هاي مبارز هفتگانه مسلمان، تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، پاييز 1383، صص270و .273
پاورقي

 



ارتش سري روشنفكران -47 / فصل چهارم
حمايت علي اكبر سعيدي سيرجاني از سياست هاي دولت سازندگي
زماني براي مستي جاسوسان

نويسنده: پيام فضلي نژاد

زمينه هاي يك اقدام عملياتي وسيع در ايران براي پيشبرد «جنگ هاي علم» مهيا به نظر مي رسيد. همزمان با سخنراني ساموئل هانتينگتون، يك فلسفه دان انگليسي نظريه جديدي را پيرامون نسبت «علوم سياسي» با «اصلاحات سكولار» ارائه كرد. او تيموتي گارتن اش نام دارد كه به خاطر همين نظريه اش مشهور شد و س رآيزايا برلين او را به عنوان دستيار خود در دانشگاه آكسفورد برگزيد؛33 همان فلسفه دان موحنايي 31 ساله كه 3 سال پيش از وقوع سلسله كودتاهاي مخملي «اروپاي شرقي» در بنياد ويلسون شهر واشنگتن به سر مي برد34 و استراتژي «فشار از پايين، چانه زني از بالا» را براي «عمليات ويژه سياسي» پيشنهاد كرد.35 بي ترديد آن زمان كسي فكر نمي كرد از دهه 1370 اصلاح طلبان ايراني نيز تحت قيمومت استراتژي هاي اين انگليسي به تحقق اهداف سياسي خود بيانديشند.36
همزمان با فعاليت هاي گارتن اش، زيرساخت هاي پروژه جامعه مدني در «مركز مطالعات دموكراسي» دانشگاه وست مينستر لندن توسط پرفسور جان كين (نظريه پرداز MI6 ) بازتوليد گشت37 و به پروژه اصلي روشنفكران سكولار ايران بدل شد. كين كاراكتري مانند «فلاسفه پنتاگوني» داشت و آشكارا «فلسفه سياسي « خود را از دل يك «سياست امنيتي» بيرون مي كشيد و تئوري جامعه مدني را به خدمت شبكه سازي امنيتي ليبرال ها درآورد.38 در همين هنگام نيروهاي سكولار ايران با تجديد ساختار خود برمبناي آراء فلاسفه انگليسي- آمريكايي، آرايش جديدي به خود گرفتند و چنگيز پهلوان به سرعت شاه كليد گسترش «علوم انساني سكولار» را در گفتگو با ماهنامه ارغوان (چاپ تهران) ارائه داد. او گفت:
بايد كتاب هاي بنيادي سياسي بتوانند در كندوكاوهاي خود «نظام سياسي» را «زير سوال» ببرند و درباره «مشروعيت نظام» به بحث بپردازند.39
زيرپوست شهر دوباره آبستن رويدادهاي ناگوار تاريخ پس از انقلاب اسلامي بود؛ چنانكه پس از پايان جنگ تحميلي و برگزاري انتخابات رياست جمهوري در 6 مرداد 1368 بلافاصله انگليسي ها همراه اپوزيسيون برانداز خارج از ايران براي مديريت تحولات جديد به صحنه آمدند. سردبير كانون بين المللي نويسندگان به همراه رئيس انجمن بين المللي قلم بريتانيا اعلام كرد انگلستان براي ساخت يك «آلترناتيو فرهنگي» عليه جمهوري اسلامي حاضر به سرمايه گذاري روي نويسندگان و روشنفكران است:
به نظر ما كافي است يك «سازمان» متشكل از «نويسندگان ايران» را شكل بدهيد؛ بدون اينكه نويسندگان عضو الزاماً هم نظر باشند. اين شكل دادن يگانه «آلترناتيو» براي «فعاليت فرهنگي» است و همه «امكانات» و توان خود را براي ايجاد «شكل هماهنگ» و «فعاليت متشكل» را در اختيار شما مي گذاريم.40 ما تصميم داريم از اين پس تلاش بيشتري براي حمايت از نويسندگان و شاعران ايراني به عمل آوريم.41
يك هفته پس از انتخابات ايران و اعلام آمادگي فوري انگليس براي ساخت «آلترناتيو فرهنگي» جديد، صدرالدين الهي روز 15 مرداد 1368 با چاپ مقاله اي در هفته نامه فوق العاده (چاپ آمريكا) نوشت نيروهاي اپوزيسيون بايد دور «جنگ مسلحانه» و «چريك بازي» را خط بكشند.42 او نوشت فقط «يك راه» ما را به «بقاي واقعي» مي رساند؛ اينكه «حكومت تهران را فقط با سلاح فرهنگ مي توان خلع سلاح كرد و دست بسته، تحويل مردان سياست داد.»43 گرچه احمد انواري از رهبران جبهه ملي ايران و مقيم انگليس44 در سال 1364 و پيش از الهي اعتقاد داشت مملكتي را كه جنگ تحميلي نتوانسته خللي در اركانش ايجاد كند، نمي توان با بازي هايي نظير خط مشي چريكي از پا درآورد، پس بايد «موجبات استحاله رژيم را از سخت گيري به تساهل فراهم سازيم و چاره اي نداريم كه با داخل كشور هماهنگ شويم و به مبارزه اي طولاني دست بزنيم تا امكان حاكميت ملي ايجاد شود.»45 انواري از نخستين هواداران تئوري «استحاله دروني جمهوري اسلامي» به شمار مي رفت و مي گفت در اين راه نبايد مقابل جريان هاي داخلي حامي «مبارزه مسالمت آميز» ايستاد.46 در داخل ايران نيز همين خط دنبال مي شد. فقط 24 روز پس از انتخاب هاشمي رفسنجاني، وقتي او به ايراد نطق تحليف در مجلس شوراي اسلامي پرداخت، علي اكبر سعيدي سيرجاني كه از اعضاء ارشد بنياد فرهنگ ايران (به رياست عاليه فرح پهلوي) و نيز منبع خبري ساواك بود،47 روز دوشنبه 30 مرداد 1368 با انتشار مقاله اي با تيتر «نكته» در روزنامه اطلاعات به ازريابي سياست هاي رئيس جمهور منتخب پرداخت:
نطق ديروز آقاي هاشمي مرا تكان داد. طنين سخن از «صفا» برخاسته اين «مرد هوشمند كويري» در گوش ريازده من آن چنان تاثيري كرد كه خاموشي را گناه دانستم... واقعيت تلخي است، اما از گفتن و دانستنش چاره اي نيست كه با گفتن «مرگ بر آمريكا» نه آمريكا مي ميرد و نه از تجاوزگري و بي دادش مي كاهد. اين ملت پس از سالها تجربه هاي زيان خيز با اين «واقعيت» آشنا شده كه راه مبارزه با سلطه آمريكا «مشت گره كرده» و «شعار دادن» نيست.48
استقبال سريع سعيدي سيرجاني از خطبه هاي نماز جمعه رئيس جمهور منتخب شگفت انگيز بود و نشان از خيزش سكولارها براي يك نقش آفريني جديد در فضاي پس از دفاع مقدس داشت، اما نظريه پردازان دفتر سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اين تحولات و آرايش جديد نيروهاي سياسي را با دقتي مينياتوري دنبال مي كردند. حسين شريعتمداري اولين هشدار تاريخي را با انتشار يادداشت تحليلي «نكته، القاء نظر يا طرح فريب» در روزنامه كيهان داد49 و كمتر از يك هفته پس از چاپ مقاله سعيدي سيرجاني به ارزيابي زواياي پنهان پروژه او پرداخت؛ پروژه اي كه خيلي زود پشت صحنه پيوندهاي آن با بنياد مطالعات ايران به رياست عاليه اشرف پهلوي و سازمان جاسوسي CIA فاش گشت.50 به روايت شريعتمداري:
«سعيدي سيرجاني» با حمايت از آقاي «هاشمي رفسنجاني» در پي آن نيست كه از خودش چهره اي انقلابي، متعهد و طرفدار مردم ارائه دهد، بلكه اصرار دارد كه با همان ماهيت واقعي (لائيك) خود معرفي شود. سعيدي سيرجاني در پي آن است كه با حمايت خود از رئيس جمهور جديد، شخصيت ايشان را در نگاه مردم زير سوال ببرد و اين توهم را در افكار عمومي القاء كند كه بايد در شخصيت آقاي هاشمي رفسنجاني «تغييرات ترديدآوري» اتفاق افتاده باشد كه شخص بدسابقه اي مانند سعيدي سيرجاني با اين آب و تاب از او حمايت كرده و نسبت به «دولت» ايشان «ابراز اميدواري» مي كند!51
سكولارها نمي خواستند موقعيت تاريخي جديد را به هيچ قيمتي از دست بدهند؛ به همين سبب فرآيند «فشار از پايين» را خيلي سريع با هماهنگي و همپوشاني طيف هاي داخلي و خارجي به پيش مي بردند. مهر 1368 هنگامي كه هاشمي رفسنجاني با تشكيل كابينه خود آماده اجراي سياست هاي عصر سازندگي مي شد، ماهنامه آدينه (چاپ تهران) كه مسعود بهنود و فرج سركوهي از گردانندگان آن بودند، پيام «روشنفكران سكولار» را به دولت جديد مخابره كردند:
«دموكراسي» شرط توسعه مدرن اقتصادي است و دست يابي به «تكنولوژي مدرن» بدون برقراري دموكراسي امكان ناپذير مي نمايد؛ هرچند تكنولوژي جديد از جمله در زمينه «ارتباطات» شرايط دموكراسي را بر برخي كشورها «تحميل» كرده است، اما به استقبال آن شتافتن بهتر از در انتظار «تحميل» آن بودن است.52
پيداست كه يك »طبقه جديد« در حال خيزش بود و مي خواست با نفوذ موثر بر دولت سازندگي به سياست هاي برخاسته از تئوري هاي ليبرال سرمايه داري مشروعيت ببخشد. در همين هنگام استراتژي مثلث سرويس هاي جاسوسي CIA، MI6 و موساد نيز دستخوش تحولاتي بنيادين گشت.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14