(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 8 اسفند 1390- شماره 20154

نگاه پروتستانتيسمي در نقدنويسي ايران
پوستين دوزي براي پادشاه لخت!
تأملي بر حواشي سي امين جشنواره تئاتر فجر
توهين به ارزش هاي يك ملت در جشنواره اي به نام انقلاب !
تحليل ساختاري آثار سي امين جشنواره فيلم فجر
نيمه پر وخالي جشنواره دريك نگاه
نگاهي به نمايش «دو ليتر در دو ليتر صلح»
متاسفم، اين جنگ در هيچ جايي ثبت نشده است!!
توليد نخستين بازي رايانه اي براساس فرهنگ بومي ايران
آغاز توليد فيلم زندگي شهيد بهنام محمدي



نگاه پروتستانتيسمي در نقدنويسي ايران

پژمان كريمي
سال 88 بود، اوج بحث هاي انتخاباتي! هنوز چند روزي به برگزاري انتخابات رياست جمهوري دهم باقي مانده بود.
در يكي از روزنامه ها، ديدگاه يك «بازيگر- فيلم ساز» نگاهم را جلب كرد. اين «بازيگر- فيلم ساز» تلاش كرده بود با چرك نشان دادن اوضاع جامعه، نامزد مطلوب خود را برجسته نمايد.
راستش؛ توقعي از سينماگر ياد شده نداشتم و ندارم. توقع اينكه از نظام ديني دفاع كند و يا عالمانه به سياست و نقدسياسي بپردازد. اما فكر هم نمي كردم يك عنصر سينماگر به شكلي عوامانه از شدت كينه به انقلاب و نظام واقعيت گذشته و حال را يكسره كتمان كند و دردسرها و بحران ها را نه برآمده از اراده دشمنان كه نتيجه عملكرد كارگزاران نظام معنا نمايد.
اين سينماگر «تحريم غرب عليه ايران» را سبب خستگي و كلافگي مردم توصيف كرده بود و نظام را سبب ساز تحريم!
در واقع آقاي سينماگر نمي داند يا نمي خواهد كه بداند يا مي داند و كتمان مي كند كه؛ «تحريم »ها نتيجه ايستادگي ملت و نظام ديني ايران بر سر حقوقي است كه زورمندان براي پايمالي آن حقوق اصرار مي ورزند!
از ديدگاه آقاي سينماگر بايد در فكر كارگزار و نظامي بود كه سبب ساز تحريم نشود! به عبارتي ديگر بايد با دشمن كنار آمد تا تحريمي صورت نگيرد.
بله! ديدگاه آقاي سينماگر ما، ثمره نگرش اجتماعي و سياسي آقاي هنرمند ما، تكاپوي متعهدانه و ديد پژوهشگرانه آقاي بازيگر، آني است كه خوانديد: سطحي، عوامانه و مضحك! طبيعي است كه هنرورزي سينماگر ياد شده، اثري بديع و محققانه نيست.
طبيعي است كه هنرورزي سينماگر ياد شده، متعهدانه و انقلابي نيست. و طبيعي است كه هنرورزي سينماگر ياد شده، روبه سينماي ملي و آرماني مفهوم نمي يابد!
سينماي بديع و محققانه، سينماي متعهدانه و انقلابي، سينماي ملي و آرماني در پرتو حضور و تكاپوي عناصري سربرمي آورد كه پيشرو باشند. پيشرو در تقلاي فكري! در كشف! در بصيرت!
سينماگري كه گام ها از مردم عادي عقب است، دنياي دروني و جهان پيراموني خود را بدرستي فهم نكرده است؛ سينماگري كه باور وي تهي از بديهيات ارزشمدارانه جامعه اوست؛ سينماگري كه افق ديدش بسيار محدود است، سينماگر پيشرو نيست. سينماگر اهل انديشه و انديشه ورزي نيست.
نگارنده چشم ندارد كه سينماگر لزوما در ساحت سياست و در برگيرنده دانش وسيع سياسي و مجهز به درك سياسي آشكار شود. اما سينماگر، حتما بايد با «واقع نگري»، «عدالت ورزي» و «قدرت دركي معمولي» نسبت داشته باشد.
يك نوجوان در دور افتاده ترين نقطه اين مملكت مي داند كه مثلاً ايالات متحده، در كجاي اين كره زمين است، سياستمداران اش چه ماهيتي دارند، عليه مردم ايران و عراق و افغانستان جنايت كرده اند، چرا دشمنان با ما دشمن اند و...!
خب مضحك است كه نوجواني بداند اما سينماگر ما كه قرار است افكار عمومي را مهندسي كند، فرهنگ سازي كند، هنرورزي نمايد، بديهيات را نداند. بديهياتي كه در عين بديهي بودن و ساده بودن، سرنوشت ما را رقم مي زند، دانستنشان- نوع نگاهي كه از دانستنشان به دست مي آوريم- سرنوشت ما را مي سازد.
اين ها را گفتم كه بگويم: تا هنگامي كه بجاي «نقد محتوا»، «نقد ساختار اثر» مبناي نقدنويسي و نقد در رسانه هاست، تا وقتي فيلم ساز از نقد ديدگاهش بي پروا فيلم بسازد، تا وقتي يك فيلم ساز تصور كند واقعيت يعني هرچه او دوست دارد و هر چه او تصور مي كند و هر چه او دوست دارد و تصور مي كند، هدف نقد منتقدان نيست، فيلم ساز هم واقع نگري نمي كند، عدالت ورزي نمي كند؛ چرك نشان مي دهد دنيا را، جامعه را، انسان را! نقد منتقدان ما عزيزان، تك بعدي است؛ اسير ساختاريم! كاري نداريم ديدگاه ارائه شده در اثر، درست است يا نادرست! علمي است يا غيرعلمي! واقعي است و يا غيرواقعي!
فيلم ساز و منتقدان ساختارگرا، مي گويند، سينماگر بايد حرف بزند، مهم نيست درست مي گويد يا نادرست. مهم اين است خوب حرف بزند! باالفاظ دلنشين! به شيوايي!
بر پايه اين تلقي، اگر فيلم سازي مروج ديدگاه اشتباه و تسري و تحميل آن به ساحت باور و جان مخاطب بود ايرادي نيست و فيلم ساز را نبايد نكوهش كرد!
ترديد نكنيد چنين پنداشتي كه غالب بر نقد نويسي اكنون جامعه ماست، ديدگاهي پروتستاني و صهيونيستي است. ديدگاهي كه مي كوشد، فرد را متقيد به دنيايي سازد فارغ از جدل براي باور! يك دنيا كه خوب و بد آن، درست و اشتباه آن، با «لذت دنيوي» اندازه گيري مي شود. پس ارزش ها، ملاك هاي خوب و بد مثبت و منفي همه نسبي است و غيرقابل استناد و ارزيابي! سينماي ايران اينك در زيرسايه نقدنويسي پروتستانتيسمي اسارت را تجربه مي كند.

 



پوستين دوزي براي پادشاه لخت!

آرش فهيم
هر چند كه مشكلات سينماي ايران معمولا در فيلم هاي روي پرده پديدار مي شود، اما بسياري از اين كاستي ها برآيند موقعيت ها و مناسبات پشت پرده هستند. يعني ماحصل برخي مسائل و حواشي را مي توان در قالب ضعف ساختاري و پايين بودن كيفيت اغلب فيلم ها، كليشه اي و كپي برداري بودن خيلي از آثار، فقدان ايده هاي جديد، محتواي بي ارزش خيلي از فيلم ها و ابتذال شايع در بخش حجيمي از فيلم ها ديد!
يكي از مزيت هاي برگزاري جشنواره فيلم فجر در هر سال اين است كه مي تواند بخشي از اين مسئله ها را رو كند؛ نه فقط در متن، بلكه در حاشيه ها، بازتاب ها و تبعات هر دوره از جشنواره نيز نموداري از مشكلات ترسيم مي شود. بطوري كه طي روزهاي پس از جشنواره اخير، شاهد تركيدن غده چركيني هستيم كه آلودگي آن از برخي آثار جشنواره نيز عذاب آورتر است.
ماجرا از اين قرار است كه دو هفته پيش مراسم اختتاميه سي امين جشنواره بين المللي فيلم فجر برگزار و جوايز به برندگان اعطا شد. اتفاقاً اين بار نسبت به دوره هاي قبل، سيمرغ ها منطقي تر تقسيم شدند. برخلاف دوره هاي اخير كه اعلام نتايج در مراسم اختتاميه تعجب آور و سؤال برانگيز مي شد، در اين دوره قضاوت عادلانه تري از سوي هيئت داوران جشنواره صورت گرفت.
اما در حالي كه تصور مي شد پرونده جشنواره فجر سي ام به خير و خوشي بسته شده است، باز هم برخي فيلمسازها و رسانه ها شروع به حاشيه سازي كردند. اما مسئله اينجاست كه اگر انتقادات سال هاي قبل به نحوه تقسيم سيمرغ ها بيشتر جنبه تخصصي داشت، اين بار اعتراض ها رويكردي قبيله گرايانه دارند.
درست از فرداي مراسم اختتاميه، يك جو اختناق آميز و رياكارانه در حمايت از آثاري بوجود آمد كه اصلا ورودشان به جشنواره فيلم فجر با اما و اگر روبرو بود، چه رسد به اينكه جايزه هم بگيرند!
در اين ميان، برخي رسانه ها دست به انتحار زدند و حاضر شدند آبرو، اعتبار و اخلاق حرفه اي خود را فداي «منافع قبيله اي» كنند. اين طيف از رسانه هاي كاغذي و اينترنتي كه همه آن ها وابسته به جريان هاي سياسي ورشكسته هستند، به شكلي هماهنگ و زنجيره اي سعي كردند نماي جشنواره را وارونه جلوه دهند؛ موفقيت عده اي را كمرنگ نشان دادند و شكست خورده ها را پيروز معرفي كردند. واقعيتي كه در جشنواره فيلم فجر امسال رخ داد اين است كه دو جريان سينمايي «جشنواره اي» و «تجارتي» مسير رو به قهقراي خود را آشكارتر از گذشته نشان دادند. در مقابل، جريان مستقل سينماي ايران كه تجلي فرهنگ و ارزش هاي مردمي و زائيده انقلاب اسلامي است اوج گرفت؛ به جد بايد گفت كه فيلم هاي دفاع مقدس و انقلابي و در صدر آن ها سه اثر «قلاده هاي طلا»، «روزهاي زندگي» و «ملكه» آبرو و حيثيت جشنواره سي ام فيلم فجر را حفظ كردند. اما معترضان و منتقدان رسيدن حق به حقدار در اين دوره از جشنواره چشم خود را براين واقعيت بسته اند و به شكلي خام دستانه و از سربيچارگي تلاش مي كنند براي پادشاه لخت خود پوستين بدوزند!
به چند مصداق توجه كنيد؛
كارگردان يكي از آثار سطح پايين جشنواره مي گويد فيلم انتخاب شده به عنوان بهترين اثر و برترين كارگرداني را نديده، اما مي داند كه سيمرغ حقش نيست! يك سايت ديگر مي نويسد اين فيلم ها به اين دليل برنده شدند كه جنگي هستند! نشريه ديگري با ناديده گرفتن آثار درخشان اين دوره از جشنواره، عكس سه كارگردان سازنده فيلم هاي كليشه اي پايين تر از شأن سينماي ايران را روي جلد خود چاپ مي كند! نشريه پرمدعاي ديگري، فيلم پوچ و ضعيفي را كه مضمون ضدديني و توهين آميز نسبت به مردم كشورمان را دارد را بعنوان فيلم برگزيده خود معرفي مي كند! فيلمساز ديگري، بجاي عذرخواهي از مردم بخاطر توهين به ارزش ها، به زمين و زمان فحش مي دهد كه چرا سيمرغ نگرفته است!
اين فيلمسازها و رسانه ها به قدري دچار آشفتگي شده اند كه حتي شعار خود را نيز زيرپا گذاشتند. آنها همواره مروج تفكر جعلي «هنر براي هنر» هستند و مدعي بودند كه فيلم را براي جذابيت و هنرنمايي مي خواهند. اما حالا درست برعكس ادعاي خود، آثاري ضعيف و كوچك را صرفا به اين دليل كه با دنياي ذهني شان نزديك است، در بوق و كرنا كرده و گاه به قدري از كوره درمي روند كه اين فيلم ها را شايسته سيمرغ مي دانند!
اين جوسازي ها، هم مثبت است و هم منفي. مثبت از اين نظر كه هميشه، توسل به فرافكني و انكار واقعيات براي توجيه شكست به بازتوليد شكست منجر مي شود. در يك كارزار، بهترين رقيب، حريفي است كه حاضر به پذيرش ناكامي نيست و به جاي آسيب شناسي خود، سعي مي كند شكستش را لاپوشاني كند. اينك كه جريان هاي سينمايي در گل مانده، بخصوص فيلمسازهاي جشنواره اي و هواداران رسانه اي آن ها، تا اين حد مبتلا به تكبر و خودشيفتگي شده اند از همين حالا مي توان نتايج جشنواره سال آينده را نيز پيش بيني كرد!
بدون شك، پنهان كردن ضعف ها و غفلت ها باعث عقب گرد بيش از پيش مي شود. اما جنبه منفي اين حيلت ها، تهديد فيلمسازهاي مستقل و متعهد است. يكي از اهداف اين گونه فضاسازي ها، سوق دادن هنرمندان انقلابي به طرف تجديد نظر در نگاهشان است. به اين معني كه جريان هاي مذكور با برجسته ساختن فيلم هاي ضعيف مورد علاقه خود از يك طرف و بايكوت فيلم هاي موفق متعهد سعي در تحميل اين پندار هستند كه يك هنرمند تا زماني كه وارد قبيله آن ها نشود، هنرمند نيست!
طي سال هاي گذشته مرعوب شدن برخي كارگردان هاي مترقي در مقابل اين هجمه ها، باعث عقب گرد آن ها شد. بدون شك اگر كارگردان هايي چون حاتمي كيا، راعي، درويش، تبريزي و... تحت تاثير اين گونه جوسازي ها قرار نمي گرفتند و طراوت اوليه خود را حفظ مي كردند، امروز نبض سينماي ايران را در دست داشتند.
تجديد نظر در نگاه همانا و پس رفت تدريجي همان!
امروز هم اين خطر سايركارگردان هاي سينماي نجيب ايران را تهديد مي كند. اين درحالي است كه طي سال هاي اخير، فيلمسازهاي متعهد جهش چشمگيري داشته و درهر فيلمي نسبت به فيلم قبلي خود پيشرفت واضحي را نشان داده اند.
اما اگر مرعوب اباطيل منتشر شده از سوي افراد و رسانه هاي قبيله گرا شوند، روندي معكوس در انتظار آنهاست.
دوره گذار سينماي ايران روبه اتمام است؛ ارتقاي سطح كيفي آثار فيلمسازان مستقل از مافياهاي تبهكار و در مقابل، سقوط آشكار فيلم هاي فيلمسازان وابسته به جريانات غرب گرا در جشنواره فجر اخير، نويد خروج سينماي ايران از دوران برزخي خودش را مي دهد. بويژه اينكه نسل جديدي از هنرمندان انقلابي بزودي وارد گود سينماي حرفه اي خواهند شد و بر انحطاط طلبان غلبه خواهند كرد.
علاوه براين، عرصه نقد سينما نيز در آستانه تحول و تطور قرار دارد. متأسفانه همان طور كه تشريح شد، بخشي از مصائب هنر هفتم در ايران ناشي از فضاسازي هاي مافياي منتقدان سينماست، افراد بي سوادي كه با باند بازي و رفاقت و بوقچي گري براي فلان كارگردان ارتزاق مي كنند.
همان طور كه امروز اعتبار سينماي كشورمان در گرو آبروداري هنرمندان متعهد است، درسال هاي آينده نيز طيف جديدي از منتقدان قد علم خواهند كرد كه متكي به دانش و سواد خويش هستند و هراسي ندارند از اينكه بگويند «پادشاه لخت است»!

 



تأملي بر حواشي سي امين جشنواره تئاتر فجر
توهين به ارزش هاي يك ملت در جشنواره اي به نام انقلاب !

فرزاد صبوري
دوره سي ام جشنواره تئاتر فجر هم با فراز و نشيب ها و متن و حواشي خاص خودش برگزارشد. اما اين دوره جشنواره نيز دچار مشكلات متعددي بود كه البته اين مشكلات جداي از فضاي كلي تئاتر ما نيست.
جشنواره اي كه ماه ها دربلاتكليفي دبير به سرمي برد، جشنواره اي 30 ساله كه از نظر آمار كمي، يكي از محدودترين جشنواره هاي سال هاي اخير بود. جدول رنجور جشنواره و تعداد محدود مكان هاي نمايشي دال بر اين واقعيت است كه جشنواره نتوانست از ظرفيت حداكثري تئاتر كشور استفاده كند.
اين جشنواره برخلاف وعده هاي داده شده نتوانست ميزبان خوبي براي بچه هاي تئاتر شهرستان شود و علي رغم بودجه ميلياردي، سهم گروه هاي شهرستاني از لذت بودن در جشنواره تنها سه شب بود كه آن هم تنها صرف آمادگي با شتاب براي اجرا و ترك باشتاب تر مي شود. جشنواره سي ام تئاتر فجر برخلاف وعده هاي اوليه- كه گويا تبليغاتي و براي شركت حداكثري گروه ها بوده است- كمتر از يك سوم كمك هزينه اي اعلام شده را به گروه ها پرداخته است.
اين جشنواره ميزبان برخي آثار است كه تعارض جدي با سياست هاي فرهنگي نظام دارند. آنچنان كه در نمايشي با كمال صراحت و وقاحت هشت سال دفاع مقدس را بازي سياسي مي داند و تا مي تواند به شهداي گرانقدر اين حماسه توهين مي كند. در جشنواره فجر امسال جهت گيري در راستاي نمايش ارزشي و منطبق با ايام پيروزي انقلاب وجود خارجي نداشت- البته اگر چند كار شعارزده را از اين قاعده مستثني كنيم.
اين دوره از جشنواره هم دربخش آثار ايراني و هم در بخش آثار خارجي از بي نظمي شديدي رنج مي برد. نيامدن برخي از گروه هاي خارجي يا حضور ناقص و تغييرات پي درپي جدول و آغازهاي با تأخير نمايش ها و لغو برخي از كارگاه ها ي آموزشي تنها بخشي از عوارض اين سوءمديريت است.
در اين جشنواره اول كارهاي مسئله دار را تأييد مي كنند، حمايت مي كنند، در جدول مي گذارند و بعد شك مي كنند، بازبيني مجدد مي گذارند، رد مي كنند و براي هنرمندنماهايي كه نه سواد تئاتر دارند و نه هنر آن را و نانشان در همين جنجال هاست، بهتر آماده مي كنند و اين آدم ها را يك شبه قهرمان و مظلوم مي كنند و...
جشنواره تئاتر فجر را از حيث استقبال تماشاگران بايد يكي از كم رونق ترين جشنواره ها دانست. توصيه دوستانه اين است كه به عوض اتكا به آمارهاي چندلا پهناي مديران جشنواره آمارهاي حقيقي را بيابيد و خود قضاوت كنيد.
درجشنواره امسال، درست زماني كه استعمار پير انگليس، زخم خورده از ايستادگي ملت ايران براي ما خط و نشان مي كشد، تئاتري از آن كشور براي شركت در جشنواره پيروزي انقلاب اسلامي دعوت مي شود و باز در همين جشنواره است كه نمايشي اجرا مي شود كه حداقل پنجاه بار نام كشور انگليس تكرار مي شود و از شرافت نظام پادشاهي آن كشور تقدير مي شود.
درجشنواره سي ام تئاتر فجر نمايشنامه هايي از سياه نمايي به عنوان آثار برگزيده انتخاب مي شود و علاوه بر جوايز كذا و كذا در دو هزار نسخه چاپ و تكثير مي شود.
اين گزارش بدون ترديد مي تواند جزئي تر و مصداقي تر منتشر شود .

 



تحليل ساختاري آثار سي امين جشنواره فيلم فجر
نيمه پر وخالي جشنواره دريك نگاه

رضا طالب
جشنواره سه دهه را پشت سرمي گذارد، سه دهه پرفراز و نشيب، كه براي سينما خوشبختانه همين فرازو نشيب ها ميل به سوي صعود داشته؛ سال هايي پر از حادثه هاي سينمايي، فيلم هاي بد، فيلم هاي متوسط، فيلم هاي خوب، چهره ها ونام هاي تازه، جرقه ها، كورسوها، رويدادها، گلايه ها و با اين همه جشنواره به پايان رسيده و در اين ميان شايد مهمترين نكته جشنواره امسال نويد بالندگي و شكوفايي سينماي دفاع مقدس است.
آن هم وقتي كه بيش از نيمي از سيمرغ ها به فيلم هاي دفاع مقدسي مي رسيد و اگر بخواهيم اول نيمه پر ليوان جشنواره را ببينم درست بايد از همين بخش شروع كنيم، يعني آثار دفاع مقدس.
بي شك يكي از مهمترين اين فيلم ها، «روزهاي زندگي» به كارگرداني پرويز شيخ طادي است. اين فيلم در قياس با ساير فيلم هاي جنگي كه در آن ها مرز عبور ناپذيري ميان خصلت هاي مثبت و منفي انساني وجود دارد شخصيت هايش زنده، چند بعدي و پويا هستند. اهميت شخصيت پردازي در «روزهاي زندگي» را از دو جنبه مضموني و دراماتيك مي توان بررسي كرد. از لحاظ مضموني وجود خصلت هاي منفي در برخي از شخصيت هاي فيلم هر چند تا حدي كليشه اي به نظر مي آيد اما مطرح كردن همين مقوله هاي ظاهرا ساده اما مهم به بهتر شدن حال و هوا و پرداخت مناسب به شخصيت هاي فيلم كمك مي كند. از آنجا كه «روزهاي زندگي» به معناي واقعي كلمه كارگرداني شده و خوشبختانه سيمرغ بلورين بهترين كارگرداني را هم از آن خود كرده به راحتي مي شود درباره كيفيت كارگرداني سكانس به سكانس اش توضيح داد. سكانس ها طراحي دارند، آغاز و پايان دارند، نقطه قطع نماها در زمان فيلمبرداري تعيين شده و همين دقت است كه كيفيت كار تدوين گر را هم متمايزكرده، پلان سكانس ها درست اجرا شده اند و تاثير چشم گيري در انتقال حس دروني كاراكترها به عهده دارند، ميزانسن ها تمرين شده اند و درخدمت لحن روايت قرار دارند، حركت هاي دوربين در برخي سكانس ها فوق العاده است گروه بازيگران فيلم بسيار خوب عمل كرده اند؛ حميد فرخ نژاد و خصوصا هنگامه قاضياني كه سيمرغ بلورين بهترين بازيگر زن را به حق دريافت كرده از مهمترين نقاط قوت فيلم محسوب مي شود و نتيجه اينكه اين فيلم به يكي از خوش ريتم ترين و جذاب ترين آثار جشنواره تبديل شده است.
خوشبختانه درحوزه فيلم هاي دفاع مقدس اين بار از اسطوره سازي هاي ناشيانه، لودگي وطنز نامتناسب خبري نيست.
اما جشنواره سي ام جدا از حوزه دفاع مقدس حرفي براي گفتن نداشت. امسال ملودرام هاي خانوادگي طبق معمول در چم و خم اتفاق هاي روزمره وامانده بودند و جز قصه بي سرو ساماني زن ها، قالب هاي روايي به هم ريخته و داستان هميشگي خيانت حرف تازه اي براي گفتن نداشتند. اين فيلم ها كه هريك به نوعي اسير وسوسه غريزه اند گاه با پيش كشيدن خيانت يا ماجراي مرد دوزنه كه نمونه واضحش «زندگي خصوصي» به كارگرداني محمد حسين فرحبخش است طبق معمول قضيه تكراري مرد هوسران خيانت پيشه و زن مغموم ستم ديده با چاشني مسائل روز سياسي ديده مي شود. فيلم مطلقا يك دست نيست؛ موقعيت هاي پراكنده و پرداخت شخصيت ها و از همه مهمتر فضاسازي ها به شكل مسخره اي بسيار بد درآمده كه درنهايت فيلم به سختي قابل تحمل مي شود.
از ديگر نمونه هاي اين مدل فيلم ها در جشنواره «پل چوبي» به كارگرداني مهدي كرم پور خودنمايي مي كند. هرچند اين فيلم از «زندگي خصوصي» بهتر است اما قصه اي سردرگم را روايت مي كند كه در سطح باقي مي ماند، فيلم فاقد نظم و ترتيب معقولي است پايان بندي با بقيه فيلم تناسب ندارد و بازي ها مطلقا خوب نيست. فيلمنامه مشكلات اساسي دارد و سكانس هاي ناموفق و نماهاي زائد در فيلم بيداد مي كند. اما «برف روي كاج ها» به كارگرداني پيمان معادي عليرغم نقش آفريني سنجيده مهناز افشار و روايت پركشش فيلم نامه و ديگر ظرايف داراي تم فيمينيسم احساسي است. آنقدرها كه گاهي حس و حال تراژيك حاكم بر فيلم از حد مي گذرد و شادي هاي ناپايدار، مرد هوسران، زن مغموم و حديث تكراري بي وفايي يار! كار را به جايي رسانده كه مي شود به اين نتيجه رسيد كه «برف روي كاج ها» چيزي فراتر از يك ملودرام ساده نيست.
از ديگر فيلم هايي كه در جشنواره سي ام در اين حوزه قرار مي گيرد. «خرس» به كارگرداني خسرو معصومي است، خرس بنا به ساختار روايي اش لحن خوبي ندارد، در نگاه اول نارسا به نظر مي رسد، برخي پرسش ها را بي پاسخ گره هايي داستاني را ناگشوده باقي مي گذارد. متاسفانه فيلم هاي جشنواره امسال بدجوري در دواير ملتهب عشق و ناكامي گرفتار شده اند. خرس ابدا نتوانسته زمان ها را خوب درآورد اين كار در فيلم بسيار ضعيف انجام شده. موقعيت زماني دهه شصت مطلقاً در نمي آيد و گاهي به شكل ناشيانه و در مواردي تمسخر برانگيز توي ذوق مي زند و كاملا پيداست كارگردان بسياري از موقعيت هايي كه نياز به تاكيد بيشتر و مكث بر جزئيات داشته تا تماشاگر را درگير كند به حال خود رها كرده. نوع شخصيت پردازي شخصيت ها و نحوه ارتباطشان با هم باورپذير و در بيشتر مواقع قابل درك نيست. اما با اين همه نمي توان وجود بسياري از تك نماهاي هنري و فضاي زيباي حاكم بر بسياري از سكانس ها را منكر شد. در كل اگر بخواهيم نيمه پر و خالي جشنواره را در يك نگاه خيلي اجمالي بررسي كنيم بي شك كارهاي دفاع مقدس نسبت به ملودرام هاي خانوادگي آميخته به خيانت، حسادت و ناكامي يك سر و گردن بالاترند و نيمه پر ليوان محسوب مي شوند. هرچند اين تحليل تنها به ابعاد فني و صرفا نقد تخصصي فيلم مربوط مي شود و به مضمون و محتواي آثار نپرداخته است.

 



نگاهي به نمايش «دو ليتر در دو ليتر صلح»
متاسفم، اين جنگ در هيچ جايي ثبت نشده است!!

علي اكبر باقري ارومي
نمايش «دو ليتر در دو ليتر صلح» در حالي به عنوان برترين اثر نمايشي در بخش بين الملل جشنواره سي ام تئاتر فجر برگزيده شد كه در آن، دفاع مقدس بطور كلي به سخره گرفته شده و اصلا رنگ و بويي از تفكيك دفاع در برابر هجوم و جنگ بخاطر هواي نفس در ميان نيست، بلكه مسئله جنگ را بطور كلي به چالش فلسفي كشانيده. البته در اينكه جنگ مذموم و مخرب است حرفي نيست ولي اينكه ما كدامين نوع از جنگ را مذموم بدانيم نيز شرط است، آيا واقعا همه جنگ ها را كلهم اجمعين بايد مذموم دانست و نبايد در تفكيك آنها هشياري بخرج داد؟
مسلم بدانيد كه آيندگان راجع به اين نوع از قضاوت هاي ما خواهند پرسيد و نخستين سوال آنها از ما اين خواهد بود كه اگر شما جنگ را كلا قابل دفاع نمي دانيد چرا دفاع هشت ساله را مقدس دانسته و آن را تقديس مي كنيد؟
حميدرضا آذرنگ كه امسال نيز جايزه متن نمايشي در جشنواره را بخود اختصاص داد، خود فرزند آبادان است. آري بچه آبادان است و همراه و همگام با آباداني ها و خرمشهري ها سختي هاي بسياري كشيده و اتفاقا نخستين جايزه و تقدير خود را از اعتنا و طرح منطقي مسئله دفاع مقدس در جشنواره هاي پيشين فجر بخود اختصاص داد. حال بايد پرسيد كه چه مي شود و چه اتفاقي رخ مي دهد كه بعد از يك دهه، از ديدگاه آذرنگ شهداي جنگ ما مي شوند رفتگان! و دفاع مقدس ما از تاريخ آينده حذف شده و جنگ ما مي شود نفساني و اسبابي سرگرمي زا براي بعضي از انسان ها؟!
اين در حالي است كه در جشنواره فيلم فجر امسال اگر آبرو و اعتباري رقم خورد، حاصل تلاش هنرمندان حزب اللهي و موضوعات انقلابي و دفاع مقدسي بود، وگرنه فيلم هاي ضد ارزشي و توهين آميز به سينماي ما و جشنواره فجر لطمه زدند.
اين ها در زماني اتفاق مي افتد كه حضور مردم در راهپيمايي 22 بهمن امسال خيره كننده بوده و دشمنان جهاني از زور اينكه حرفي براي گفتن نداشتند، سكوت را برگزيدند. براستي چرا همواره بايد وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي اين موضوع را در جشنواره ها بعنوان گله مطرح كند و از هنرمندان بخواهد كه سهم ادا ناشده اين مردمان را بر صحنه هاي تئاتر و بر پرده هاي سينما بدرستي ادا كنند؟! آيا حق دفاع مقدسي كه مردم ما هنوز كه هنوز است در آن حضور دارند (روزگاري در برابر حمله نظامي و امروز در مقابله با تهاجم فرهنگي و تحريم) همين است؟ آيا هنرمندان ما عمق دشمني استكبار با ملت ايران را نمي بينند كه براي انتقام گيري از اين مردم دانشمندان ما را به شهادت مي رسانند؟ آيا آذرنگ ها و امثال وي موظف نيستند با قدري تأمل و خردورزي سراغ جنگ و دفاع مقدس بيايند؟
آذرنگ بعد از گرفتن جايزه براي نمايش «اين كدوم پنجشنبه است؟» اين روند را طي كرد و در «خنكاي ختم خاطره» حتي اعتراض همشهري هاي آباداني خود را نيز برانگيخت و بعد از آن در نمايش «دو متر در دو متر جنگ» نگاه ضد مقاومت را شدت بخشيد و اين بار «دو ليتر در دو ليتر صلح» كه به مراتب تاسف برانگيز تر است!
نمايش در فضايي نيمه تاريك آغاز مي شود. دو گروه با يكديگر در جنگ. اين دو گروه از زنان و مرداني تشكيل شده اند كه هر دو به اعتراف خويش بستگانشان را در درگيري مرزي از دست داده اند. در اين نمايش چيزي كه جلب توجه مي كند لباس بازيگران است كه به منظور تمثيل از لباس معدنچي ها استفاده شده است. اينكه چرا از لباس معدنچيان استفاده شده و چرا رنگ قرمز براي اين لباس ها در نظر گرفته شده است رازي دارد كه بايد گفته شود. متاسفانه در اين نمايش مي بينيم كه شخصيت هاي داستان نمايش بصورت معدن كاواني اند كه تا به آخر نمايش در زير نور نيمه تاريك صحنه مشغول پرورانيدن كينه هاي خويش هستند و آخر نمايش نيز به ناچار صلح را مي پذيرند و نمايش در همين حالت به پايان مي رسد!! ولي آيا هر جنگي چنين است؟
هر فردي مي داند كه تجاوز نظامي امري مذموم است ولي دفاع در مقابل تجاوز امري مشروع و به حق است. مسئله مهم در همين جاست كه آيا متجاوز و مدافع هر دو بايد به يك چشم نگريسته شوند؟
«دو ليتر در دو ليتر صلح» گويا در صدد تبيين فلسفه اي جديد است كه اصلا موضوع جنگ را بطور كلي نفي مي كند، حتي دفاع مشروع را! حالا چطور اين فرضيه در ذهن آقاي آذرنگ جاي گرفته نمي دانم. چون طبق فرضيه ايشان انسان بايد از ارزش دفاع از حرمت انسان ها و مظلومين استعفا دهد!
بايد از هيات داوران سي امين جشنواره تئاتر فجر و معاونت ارزشيابي و نظارت تئاتر گله و سوال كرد كه آيا نتيجه واكاوي ارزش هاي جنگ تحميلي و دفاع مقدس اين است؟ آيا در جشنواره منسوب به انقلاب، بايد اجازه توهين به ارزش هاي انقلابي و دفاع مقدس را داد؟!

 



توليد نخستين بازي رايانه اي براساس فرهنگ بومي ايران

بازي گاندو (تمساح پوزه كوتاه ايراني) به عنوان اولين بازي ملي كودك و نوجوان و با هدف آشنايي اين قشر با فرهنگ بومي كشور توليد و منتشر شد.
بازي گاندو يك بازي مالتي ژانر است، كه براي سنين بالاي پنج سال در نظر گرفته شده است. اين بازي روي تمامي سيستم عامل هاي موجود در بازار قابل اجرا مي باشد.
شخصيت اصلي داستان بازي گاندو برگرفته شده از نوعي تمساح پوزه كوتاه در مناطق چابهار و بلوچستان است، سبك بازي گاندو به صورت فانتزي طراحي گرديده است.

 



آغاز توليد فيلم زندگي شهيد بهنام محمدي

فيلم سينمايي «بزرگ مرد كوچك» 30بهمن با حضور تعدادي از مقامات استان خوزستان، دبير جشنواره فيلم فجر، مديركل ارشاد اسلامي و سينمايي استان جلوي دوربين رفت.
اين فيلم با موضوع زندگي شهيد بهنام محمدي به كارگرداني صادق دقيقي و تهيه كنندگي مشترك پروانه مرزبان و حبيب اللهياري در حال توليد است.
فيلمنامه «بزرگ مرد كوچك» پس از يك سال تحقيق و پژوهش درباره فداكاري ها و رشادت هاي شهيد 13ساله «بهنام محمدي» توسط عبدالجبار دلدار و مرزبان آماده شد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14