(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 18 اسفند 1390- شماره 20163

تلاش بي ثمر براي حذف ولايت فقيه
كپي برداري «سعيد حجاريان» از استراتژي انگليسي «فشار از پايين ، چانه زني از بالا»
گارتن اش و حجاريان؛ زوج هاي ناكام براندازي

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




تلاش بي ثمر براي حذف ولايت فقيه

مرتضي صفار هرندي
تلاش هاي گروه هاي برانداز سلطنت طلب، در سطح منطقه اي نيز دامنه گسترده اي داشت. براساس اسناد وزارت خارجه انگليس، غلامعلي اويسي ارتباطات نزديكي با مصر، رژيم صهيونيستي و عمان برقرار كرد. تيمسار اويسي در جلسه با غربي ها گفته بود قصد دارد از كويت، امارات و پاكستان نيز تقاضاي كمك مالي كند. لحن رايزني هاي او نشان مي دهد كه وي مي خواسته تا همزمان از بيشترين كمك انگليس و آمريكا برخوردار باشد1.
گاهي دامنه رايزني ها از افراد ايراني فراتر مي رفت. مهدي التاجر (بازرگان بحريني) كه با سيدكاظم شريعتمداري مرتبط بود، در ملاقات با (كيت هاسكل)- كه ارتباطاتش با حاكمان كشورهاي خليج فارس نشان دهنده مسئوليتي فراتر از يك بازرگان است- در 12 شهريورماه 1359 ادعا كرده بود كه شرايط براي بازگشت سلطنت به ايران مهياست؛ از اين رو، بايد روي حمايت بختيار، بازرگان و اويسي حساب باز كرد. او همچنين در اين ديدار با اشاره به ملاقات هاي خود با شيخ زايد (حاكم امارات) و فهد (وليعهد وقت عربستان) بر لزوم حمايت حاكمان عرب از ضد انقلاب تأكيد كرده و هشدار داده بود:
«عدم بازگشت سلطنت به ايران، افول حكام خليج فارس را نزديك تر خواهد كرد.»2
اين اسناد، زنجيره تلاش هاي مرتبط آمريكا، انگليس، رژيم صهيونيستي، صدام و رژيم هاي وابسته منطقه با نقش آفريني افرادي مثل سيدكاظم شريعتمداري و نيز برخي از كارگزاران دولت موقت را در سناريوي غربي براندازي جمهوري اسلامي نشان مي دهد. گزارش هاي رابطان سازمان سيا به مقامات بالاتر خود در تهران نيز از ابراز نياز شريعتمداري، پسرش و سران حزب خلق مسلمان به كمك هاي مالي و سياسي آمريكا حكايت داشت.
به تدريج حسن شريعتمداري از سوي پدرش (سيدكاظم) به صورت مستقيم به قرارگاه سيا وصل شد. خود آمريكايي ها هم معتقد بودند:
«ملاقات با حسن ما را پايبند شريعتمداري نمي كند و در صورتي كه بعدا تصميم گرفتيم از كسان ديگري پشتيباني كنيم، مانع از اين كار نمي شود.3
اولين پيشنهاد كمك آمريكا به شريعتمداري در بدو امر با چانه زني او همراه بود. مرتضي موسوي رابط سيا در 17 خرداد 1358 به قرارگاه سيا اين گونه گزارش داد:
«شريعتمداري گفت كه تشكل پرهزينه است و نياز به چندين برابر مبلغ پنج ميليون دلار است... شريعتمداري فكر مي كند كه حالا زمان آن فرا رسيده كه به طور جدي دست به كار تشكيلاتي شويم. او مي خواهد ابتدا به آذربايجان بپردازد تا حمايت حوزه پشتيباني از خود را قطعي كند.»4
واقعيت اين است كه حوزه نفوذ موقت سيدكاظم شريعتمداري از استان آذربايجان شرقي فراتر نمي رفت. او و حزب خلق مسلمان ابتدا انتخابات مجلس خبرگان را تحريم كردند. حتي وقتي سيدهادي خسروشاهي، عضو مؤسس حزب، مردم را به شركت در انتخابات ترغيب كرد،
«خلق مسلماني ها» او را وابسته به حزب جمهوري اسلامي معرفي و او را اخراج كردند.
در نهايت حزب خلق مسلمان اسامي نامزدهاي مورد نظر خود را در استان هاي مختلف ارائه كرد، اما فقط در آذربايجان شرقي، آن هم فقط نيمي از نامزدهاي مختص اين حزب مانند رحمت الله مقدم مراغه اي به مجلس خبرگان راه يافتند.
مخالفت با اصل ولايت فقيه مهم ترين اقدامي بود كه اين حزب به اتفاق ديگر احزاب چپ گرا و راست گرا در مجلس خبرگان انجام دادند. آخرين تحرك، يعني اطلاعيه شريعتمداري در مخالفت با اصل ولايت فقيه هم نتوانست به حزب خلق مسلمان و كمك مخالفان اصل ولايت فقيه در دولت موقت و گروه هاي سكولار كمكي كند.
در آن زمان كسي خبر نداشت كه مأموران سيا با چه دقت و اميدي جلسات اين حزب در مخالفت با ولايت فقيه را تعقيب مي كنند. گزارشي كه مأموران لانه جاسوسي آمريكا از اجتماع 27 مهرماه 1358 حزب خلق مسلمان تهيه كرده بودند، شامل مهم ترين بخش از انتقاد سخنراناني مثل مقدم مراغه اي از اصل ولايت فقيه بود كه ادعا مي كرد:
قرار گرفتن يك فقيه شيعه در رأس كشور باعث دامن زدن به جنگ فرقه اي در كشور مي شود!5
اين تاكيد بي علت نبود و به سناريوهاي طراحي شده و آماده اجرا ، اتكا داشت. چندي بعد، به دنبال قتل مشكوك يك نگهبان بام منزل شريعتمداري در قم، حزب خلق مسلمان به يك شورش مسلحانه در شهر تبريز دست زد و براي چند روز مراكز مهمي مثل صداوسيماي مركز اين شهرستان را اشغال كرد. در اين زمان تجزيه طلبان مسلح مناطق كردنشين براي كمك به اين حزب به تبريز آمدند. ارتباط بين شريعتمداري و ضدانقلاب مسلح غرب كشور از چندي پيش از آن برقرار بود، چنان كه شريعتمداري، مهر 1358 در جريان محاصره شدن ضدانقلاب در شهر مهاباد براي رفع بحران نزد هاشم صباغيان (وزير كشور دولت موقت) پادرمياني كرد. براساس سندي از اسناد لانه جاسوسي:
شريعتمداري گفت كه فرستاده خود را موظف كرده بگويد كه اگر محاصره ادامه يابد، او ترك هاي آذربايجان را بسيج خواهد كرد تا با زور، آن را بردارند.»6
تصورات و تلقي غلط شريعتمداري از مردم غيور آذربايجان تحت تأثير القائات اطرافيانش شكل گرفته بود. در حوادث روزهاي بعد، مردم اين خطه به محض آگاهي از واقعيات فتنه حزب خلق مسلمان، خود ابتكار رفع اين فتنه را به دست گرفتند. شريعتمداري مجبور شد عالمان موجه و محترمي همچون آيت الله جعفر سبحاني و مرحوم حجت الاسلام والمسلمين سيديونس عرفاني را به عنوان نماينده خود براي بررسي غائله تبريز اعزام كند. آن دو بزرگوار در بازگشت بر فقدان پشتوانه مردمي حزب خلق مسلمان تاكيد كردند، اما شريعتمداري به گزارش آن ها اعتنايي نكرد. وساطت مرحوم حجت الاسلام والمسلمين محمدتقي فلسفي از سوي حضرت امام نيز شريعتمداري را از همراهي با اين حزب منصرف نساخت. رفتار شريعتمداري و حزب خلق مسلمان در اين مقطع، بيش از هر چيز تابع الگوي «فرار به جلو» در قبال افشاي اسنادي بود كه از لانه جاسوسي آمريكا كشف شد. شعارهاي توهين آميز عليه دانشجويان پيرو خط امام در اين غائله كه يك ماه پس از تسخير لانه جاسوسي رخ داد، بازتابي از همين واقعيت بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- HTTP:// WWW.RADIOFARDA. COM/ CONTENT/F4- BAKHTIAR- ACTIVITY- DOCGUMENTS- ARCHIV-
ATML 242924460/02
2- همان
3. اسناد لانه جاسوسي آمريكا، شماره 55، (خط ميانه 5) دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي، بهار 1365، ص.70
4- همان، ص .76
5- اسناد لانه جاسوسي، ج3، مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي، ص .492
6- اسناد لانه جاسوسي آمريكا، خط ميانه5، ج55، دانشجويان مسلمان پيرو خط امام، مركز نشر اسناد لانه جاسوسي، بهار 1365، ص .126

 



ارتش سري روشنفكران -54 / فصل چهارم
كپي برداري «سعيد حجاريان» از استراتژي انگليسي «فشار از پايين ، چانه زني از بالا»
گارتن اش و حجاريان؛ زوج هاي ناكام براندازي

نويسنده: پيام فضلي نژاد
پس از دوم خرداد 1376، اصلاح طلبان به سرعت كوشيدند تا «پايگاه اجتماعي» خود را نهادينه كنند؛ پايگاهي كه «نيروي سازماني» پروژه اصلاحات باشد و قدرت «بسيج توده ها» را به نفع آنان بيابد. اين تمام ماجرا نيست. ماموريت مشخص ديگري نيز براي همين پروژه تعريف شده بود. آنان به دنبال مصادره منابع كلان اقتصاد شهري و روستايي ايران بودند تا پروژه شان براي گسترش «سكولاريسم ذهني/ عيني» را براساس يكي از سندهاي «توسعه جامعه مدني» مصوب سازمان ملل متحد و نظارت مركز اطلاعات سازمان در تهران عمق لايه هاي اجتماعي و فرهنگ سياسي كشور ببرند.163 در نخستين سالگرد دوم خرداد، جلسه اي ميان سيدمحمد خاتمي و سعيد حجاريان به عنوان نزديك ترين مشاور سياسي او برگزار شد. اين ملاقات را بايد منشأ اتفاقات شگفتي دانست. حجاريان در آن روزها بيشتر وقتش را در نهاد رياست جمهوري مي گذراند تا تحولات سياسي را از خيابان پاستور تهران در مركز حكومت و قلب دولت رصد كند، به جاي آنكه هفته اي دو روز به محل كار رسمي اش برود؛ ساختمان تشريفاتي «گروه مشاوران رئيس جمهور» در خيابان آفريقا (جردن) كه گاهي جميله كديور، عباس عبدي، هادي خانيكي، رجبعلي مزروعي، حجت الاسلام محمد عبايي خراساني، حجت الاسلام مصطفي درايتي و... به آن سر مي زدند. او از خاتمي خواست تا هرچه زودتر دستور برگزاري انتخابات شوراهاي شهر و روستا را صادر كند و ضمناً استعفايش را نيز از مقام مشاورت رئيس جمهور بپذيرد تا به دنبال سازماندهي «جنبش اصلاحات» برود:
همه رفتند به «دولت» اما من بال بال زدم كه چرا حواس تان به «جنبش» نيست. براي همين هم «استعفاء» دادم و به «شوراي شهر» رفتم. شوراها را «بهانه» كردم و گفتم كه من مي خواهم به دنبال «شوراياري» بروم تا شايد بتوانيم بخشي از «جنبش» را در شوراهاي محلي «نهادينه» كنيم.164
ايده اصلاح طلبان براي ساخت «سرمايه اجتماعي» و «نهادينه سازي جنبش اصلاحات» با بسته پيشنهادي فرانسيس فوكوياما در كتاب جديدش كه تابستان 1376 در ايالات متحده منتشر شد، همخواني نزديكي داشت.165 بعدها طرح خاورميانه بزرگ آمريكا سر از مطبوعات درآورد و فاش شد كه حجاريان و همفكرانش طرح انتخاباتي اش به خاتمي را براساس سند توسعه سياسي مصوب كشورهاي گروه 8 ارائه كرده است.166 پروژه موسوم به «نهادينه سازي جنبش هاي مدني» از رهگذر قبضه كردن قدرت شوراهاي شهر و روستا يكي از مقدمات ساخت «نيروي سازماني براندازي نرم» است و راه به استراتژي تيموتي گارتن اش، فيلسوف سياسي و تاريخدان اينتليجنس سرويس انگلستان مي برد. مي توان گفت او از جوان ترين وارثان نسل آخر نظريه پردازان «فروپاشي اروپاي شرقي» به شمار مي رود كه به ايران آمد.
پروفسور تيموتي گارتن اش روز 12 جولاي 1955.م در لندن به دنيا آمد. از سال 1986، يعني 3 سال پيش از «فروپاشي اروپاي شرقي» با پيوستن به مركز محققان وودرو ويلسون در واشنگتن . دي.سي كاربست هاي استراتژي «فشار از پايين، چانه زني از بالا» را صورتبندي كرد؛167 همان جايي كه رامين جهانبگلو و لادن برومند نيز در كنار هاله اسفندياري (مدير «دپارتمان خاورميانه» مركز ويلسون) از دهه 1370 سرگرم پژوهش درباره راه هاي تحقق «فروپاشي از درون» نظام بودند.168 او اين چنين حضوري فعال در صحنه سياستگذاري براي سلسله كودتاهاي مخملي در شرق اروپا يافت. همين ايفاي نقش موثر مدال ملي كشورهاي لهستان، چك و آلمان به همراه جايزه جورج اورول (داستان نويس MI6 ) را برايش به ارمغان آورد169 و س رآيزايا برلين (فلسفه دان MI6 ) نيز گارتن اش را به عنوان دستيار ارشد خود برگزيد؛170 همكاري او با برلين كه نزديك به يك دهه تا سال 1997 و زمان مرگ اين فيلسوف جاسوس ادامه داشت، به درك عميق تر گارتن اش از سياست هاي سري انگلستان در حوزه تئوري هاي سياسي انجاميد. علاقه گارتن اش در ايران بيشتر متوجه سعيد حجاريان بود، چون ذائقه هاي سياسي انگليسي- آمريكايي را به واسطه آموزش هاي حسين بشيريه مي دانست.
حجاريان استراتژي مشهور «فشار از پايين، چانه زني از بالا» از اين استراتژيست MI6 را راهبرد اصلي «جناح چپ» اعلام كرد171 و اكثر ناظران سياسي آن را تا سال 1379 دستور كار اصلي جبهه اصلاحات براي پيگيري مطالباتش مي شناختند. حتي تحليل هاي حجاريان از پيدايش زمينه ها و نتايج انتخابات دوم خرداد 1376 نيز برگرفته از آراء اوست؛ تئوري هايي كه ابتدا در زمان رياست ويليام كيسي در CIA نخستين مرحله اجراي آزمايشي اش را در صحنه عمل سياسي در كشورهاي «چكسلواكي» و «لهستان» گذراند172 و حالا وارثان او آن را در ذهن رهبران اصلاح طلب ايران مي پروراندند. پس از فروپاشي بلوك شرق، تيموتي گارتن اش با سال ها اندوخته مطالعات مدرن امنيتي از دهه 1990 همراه جان كين و فرد هاليدي مثلث نظريه پردازان انگليسي براي «براندازي نرم» ايران را ساخت، او تا اين هنگام 4 كتاب انقلاب لهستان (1983)، فوايد بدبختي: در باب سرنوشت اروپاي مركزي (1989)، فانوس جادويي: انقلاب 1989 و برلين و پرو (1990) را در كارنامه اش داشت.173 گارتن اش با تحليل منحني تحول و دگرگوني اروپا را در ربع قرن اخير، توصيفي متفاوت از كودتاهاي مخملي اروپاي شرقي به دست مي داد و آن را پديده اي ميان «اصلاح» و «انقلاب» مي دانست.174 گارتن اش معتقد است:
آن چه كه در كشورهاي لهستان و مجارستان به وقوع پيوست را به دشواري مي توان «انقلاب» نام نهاد. در واقع آن تركيبي از اصلاحات و انقلاب بود. در آن هنگام من آن را Refolution ناميدم. در اين پديده، يك عنصر نيرومند و بنيادين «تغيير از بالا» وجود داشت كه تحت رهبري «اقليتي روشن بين» درون احزاب كمونيست عمل مي كرد؛ اما يك عنصر زنده «فشار توده اي از پايين» نيز حضور داشت. رابطه متقابل ميان اين دو عنصر عمدتاً با ميانجي گري ميان نخبگان حاكم و مخالف شكل گرفت.175

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14