(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


بکشنبه 21 اسفند 1390- شماره 20165

رابطه علم و زهد
اسوه ايثار
تفاوت ايمان و اعتقاد
راهكارهاي عبادي قرب الهي در سلوك عارفان
نقش اختلاس در تضعيف اعتماد عمومي جامعه
كتاب زندگي ساز و هدايتگر



رابطه علم و زهد

قال النبي(ص): من از داد في العلم رشداً فلم يزد دفي الدنيازهداً لم يزدد من الله الابعداً.
پيامبر اعظم(ص) فرمود: هركس دانشش افزون شود و زهدش نسبت به دنيا افزون نگردد، جز بردوري خويش از خدا نيافزوده است.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- البحار، ج 2، ص 37

 



اسوه ايثار

در روايتي نقل شده است كه شبي مهماني بر پيامبر خدا(ص) وارد شد و در خانه غذايي نبود. در اين ميان يكي از انصار رسيد و آن مرد را با خود به منزل برد، اما غذاي او نيز به قدر كفاف نبود. پس، به بهانه اي شعله چراغ را فرو نشاند و آن مختصر طعام بر خوان نهاد و خود بدان دست مي گشاد، اما چيزي نمي خورد و چنان مي نمود كه غذا مي خورد. چون مهمان از خوردن فارغ و آن شب سپري شد، رسول خدا(ص) به او فرمود: رفتار ديشب تو خداوند را به شگفتي آورد، پس اين آيه نازل شد: «و يؤ ثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصه» اگر به چيزي نيازمند باشند، ديگران را بر خويشتن ترجيح مي دهند (حشر،9)(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- كنزالعمال، ج 13، ص 521

 



تفاوت ايمان و اعتقاد

پرسش:
چرا برخي انسان ها به رغم اين كه خيلي خوب براهين اثبات صانع و ادله مباحث اخلاقي را عنوان مي كنند، اما در مقام عمل به آن ارزش هاي نظري التزام ندارند؟
پاسخ:
به طور كلي مقام فكر و انديشه و نظر و مقام عمل و سلوك رفتاري دو ساحت جداگانه و متمايز از يكديگرند. مقام فكر و انديشه و نظر در اعتقادات يك فرد تجلي پيدا مي كند و مقام عمل و سلوك رفتاري در ايمان انسان ها ظهور دارد. مادامي كه فكر و انديشه و استدلال هاي عقلاني و عقلايي در قالب تصورات و تصديقات و براهين عقلي باقي بماند و به دل و قلب انسان رسوخ نكند و تبديل به باور قلبي نگردد مقام عمل و رفتار مي تواند از آن منفك گردد ولي اگر براهين عقلي به باور قلبي و ايمان تبديل گردد، عمل و سلوك رفتاري متناسب با آن، همراه و غيرقابل تفكيك از مباحث نظري خواهد آمد.
در اين رابطه حضرت آيت الله شيخ مجتبي تهراني در كتاب سلوك عاشورايي منزل سوم صفحه 27 به شايستگي حق مطلب را ادا كرده و چنين مي فرمايند: ايمان عبارت از يك تعلق قلبي است. زهد «عدم تعلق» بود، اما ايمان «تعلق» و دلبستگي است. دلبستگي به چه؟ دلبستگي به خدا. هركس دلبسته به خدا شد، او مؤمن است. در بحث ايمان، بين ايمان و اعتقاد فرق گذاشتم و آن فرق اين است كه در اصول اعتقادي كه برهاني است، ممكن است شخص خودش هم براهيني اقامه كند، اما اثري روي دل خودش نگذاشته باشد. اينجا است كه ايمان و اعتقاد با هم افتراق پيدا مي كنند.
در خود آيات قرآن كريم هم مي فرمايد: «قالت الاعراب امنا قل لم تومنوا ولكن قولوا اسلمنا و لما يدخل الايمان في قلوبكم» اعراب (به پيامبر(ص)) گفتند: ما به تو ايمان آورديم. (به آنها) بگو شما ايمان نياورديد و بايد بگوييد اسلام آورديم زيرا هنوز ايمان در دلهاي شما وارد نشده است. (حجرات-14). ايمان مربوط به بعد قلبي است، اما اعتقادات مربوط به بعد عقلي. اينها دو بعد وجودي در انسان است. يكي كار قلب است و ديگري كار عقل. اگر عقل من كار خودش را انجام داد و بازده آن روي قلبم اثر گذاشت و دلبستگي به محصول كار عقلي ام پيدا كردم، اين مي شود «ايمان» وگرنه اگر عقل استدلال هايش را هم بكند ولي هيچ اثري نداشته باشد، اين شخص مؤمن نيست. عملا در عالم خارج هم مي بينيم كه چنين كسي برخلاف آنچه عقلش مي گويد عمل مي كند. از اين گونه افراد بسيار داريم. البته بحث از احكام ظاهري را كنار بگذاريد، چون من در اينجا فقه نمي گويم... بنابراين، ايمان امري است در ارتباط با اشرف ابعاد وجودي انسان كه بعد قلبي او است. ايمان دلبستگي است، آن هم دلبستگي به خدا، وگرنه ممكن است كسي ايمان به «پول» داشته باشد! ايمان به پول هم نوعي دلبستگي است. به طور كلي ايمان، دلبستگي است. اما در اينجا منظورمان از «ايمان» دلبستگي به خداست. مؤمن هم كه مي گوييم مرادمان دلبسته خدا است، و اين اختصاصي هم به اسلام ندارد.

 



راهكارهاي عبادي قرب الهي در سلوك عارفان

مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي(ره) چند دستورالعمل عبادي را براي رسيدن به قرب الهي و نيز نجات از دسيسه هاي شيطاني توصيه كرده اند. اين عارف پارسا به قرائت ذكر يونسيه، سوره قدر و اهتمام به بهره مندي از روز جمعه را در رسيدن به قرب الهي مؤثر دانسته اند.
¤ فضيلت ساعت آخر روز جمعه
روز جمعه گر چه تمام ساعت و لحظه هاي آن شريف و گرانبها و نوراني است، ولي در اين روز ساعتي هست كه از همه ساعات اين روز افضل و برتر است و دعا در آن ساعت مورد قبول واقع مي شود و بنابر آنچه از اخبار به دست مي آيد و از بعضي از بزرگاني كه در اين گونه موارد مورد وثوق اينجانب بوده اند به من رسيده، آخرين ساعات روز جمع كه وقت خواندن دعاي سمات است مي باشد.
¤ ذكر يونسيه
از يكي مشايخ بزرگوار خود كه حكيم عارف و معلم خير و طبيب كاملي بسان او نديده ام، سؤال كردم كدامين عمل از اعمال جوارح را شما در تأثر قلب كارسازتر يافته ايد، فرمود: سجده طولاني در شب كه يك ساعت و يا لااقل سه ربع ساعت به درازا كشد و در آن گفته شود: «لااله الا انت سبحانك اني كنت من الظالمين»
در تلاوت اين آيه، انسان به بودن خود در زندان طبيعت و گرفتار بودنش در دام اخلاق زشت و منزه بودن حضرت ذوالجلال از هر ظلم و ستمي نسبت به بندگان گواهي مي دهد و ظلم و ستم خود را بر خود و افكندن خويشتن را در اين مهلكه عظيم در نظر مي آورد.
¤ صد مرتبه سوره قدر
صد مرتبه قرائت سوره قدر در شب و عصر جمعه، هيچ عملي از اعمال مستحبه را نديدم كه به اندازه اين سه تأثير داشته باشد.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- خبرگزاري حوزه

 



نقش اختلاس در تضعيف اعتماد عمومي جامعه

رسول خدايي
جامعه سالم در سايه عدالت هدف سعادت را تحقق مي بخشد؛ هرگونه اختلال در مسير تحقق اين هدف به معناي بحران اجتماعي است. اگر جامعه نتواند سعادت با مولفه هاي آرامش و آسايش را تامين كند، فلسفه وجودي خود را از دست مي دهد. پس اختلال در تحقق مولفه هاي اصلي خوشبختي و سعادت به معناي مشروعيت زدايي به ويژه از رهبران جامعه و نظام سياسي آن است.
اختلاس به معناي برداشت و يا تصاحب اموال دولت توسط كارمند يا مامور دولتي به نفع خود يا ديگري كه بر حسب وظيفه به او سپرده شده باشد، يكي از عناصر مهم در سلب اعتماد عمومي و نيز سلب امنيت رواني جامعه است؛ زيرا اگر جامعه نتواند به كارگزاران خود به عنوان امين اعتماد كند، از درون دچار فروپاشي مي شود.
نويسنده دراين مطلب با مراجعه به آموزه هاي قرآني و اسلامي بر آن است تا نقش فسادهاي اقتصادي در سطح مديريت جامعه از جمله اختلاس را در سلب امنيت رواني و اعتماد عمومي تبيين كند.
سعادت در سايه عدالت
بي گمان هر انساني خواهان دست يابي به آرامش و آسايش كامل و مطلق است؛ هرچند كه شرايط موجود دنيوي اين اجازه را به انسان نمي دهد كه به اين هدف به شكل مطلق و كامل دست يابد، ولي همه تلاش انسان براين است تا به هر شكلي شده، بخشي از آن را در زندگي فردي و اجتماعي خود تحقق بخشد.
انسان به تجربه دريافته كه تحقق سعادت يعني آرامش و آسايش از طريق تشكيل جامعه و اجتماعات بشري آسان تر است. از اين رو به هدف دست يابي به سعادت و خوشبختي جامعه را تشكيل داده است.
در حقيقت جامعه، مجموعه افراد انساني هستند كه در يك منطقه جغرافيايي به هدف تامين آرامش و آسايش گرد هم آمده اند. درهر جامعه اي، افراد نقشي را به عهده مي گيرند كه مكمل يكديگر هستند. تقسيم نقش ها اگر براساس توانايي ها باشد، موجب تحقق سعادت به شكل آسان تر و كاملتري خواهد بود. نخبگان هرجامعه مسئوليت هاي كليدي تر و مهم تري را به عهده مي گيرند. اين گونه است كه نقش رهبري جوامع در طول تاريخ به عهده نخبگان جامعه بوده است؛ حتي در جوامعي كه برخي به قدرت شمشير و مانند آن بر اريكه رهبري نشسته اند، گروهي از نخبگان را به كار مي گيرند تا اهداف جامعه را در كنار تامين زيادي خواهي هاي آنان تامين كنند. لذا در كنار حتي فرعون ها، نخبگاني به تعبير قرآن «ملا» و اشراف چون هامان و قارون شكل مي گيرد تا مديريت نخبگاني جامعه را به عهده گيرند.
اين نخبگان هرچند كه خود در حق توده هاي مردم ظلم و ستم روا مي دارند، ولي مي كوشند تا حداقل هاي عدالت را در ميان توده ها به كار گيرند و نوعي عدالت محدود و مقيد را تحقق بخشند تا فلسفه وجودي جامعه در سطح هر چند پايين تامين گردد؛ زيرا حتي ظالمان و مستكبراني چون فرعون دريافته اند كه فقدان مطلق عدالت در جامعه به معناي فروپاشي آن و در نتيجه از ميان رفتن قدرت و اقتدار و ثروت و حكومت آنان مي شود.
عدالت هرچند نيم بند به رهبران جامعه اين فرصت را مي دهد تا مشروعيت و حتي مقبوليت سياسي خود را تضمين كنند؛ زيرا در سايه عدالت است كه سعادت تحقق مي يابد.
عدالت از اموري است كه عقل آن را نيكو مي شمارد و جامعه نيز به عنوان يك ارزش و بايد، آن را مي خواهد؛ چنان كه ظلم و ستم را زشت و قبيح مي داند و به عنوان ضدارزش و نبايدها با آن مبارزه مي كند.
از مصاديق عدالت، عدالت قسطي يعني عدالت محسوس و ملموس است كه در حوزه عمل به ويژه عمل اقتصادي خود را نشان مي دهد. جامعه در اين انديشه است كه ثروت ها به شكلي در اختيار همگان قرار گيرد و هر كسي در حد نياز از آن بهره ببرد. از اين رو عدالت در منابع تا توليد و توزيع و مصرف به عنوان يك خواسته همگاني در جامعه مطرح است.
رهبري جامعه
و امانت مردمي
چنان كه گفته شد، جامعه بشري به هدف دست يابي به سعادت و آرامش و آسايش شكل مي گيرد. بنابراين، در كنار امنيت و آرامش، تحقق نيازهاي مادي يك اصل اساسي است. لذا در جوامع بشري، اقتصاد به عنوان يكي از مهمترين مقومات جامعه مطرح مي باشد و حتي برخي از انديشمندان بر اين باورند كه زيربناي جوامع بشري است. هر چند كه اين تفكر نوعي تفكر افراطي است ولي بيانگر نقش بسيار مهم اقتصاد در جوامع انساني است؛ زيرا انسان افزون بر امنيت و آرامش، در انديشه آسايش است و بخش بزرگي از فعاليت هاي بشري براي تامين و تضمين اين خواسته انجام مي گيرد.
خداوند با توجه به نيازهاي طبيعي و فطري بشر است كه به مساله اقتصاد به عنوان قوام جوامع توجه مي دهد (نساء، آيه 5) و بر اهميت آن تاكيد كرده و آن را در كنار اصول اعتقادي به عنوان اصول مهم و حتي ارزشي دسته بندي مي كند. (بقره، آيات 3 و 41 و 43 و 83 و آيات ديگر) براساس آياتي از جمله آيه 25 سوره حديد و 7 سوره حشر، يكي از مهمترين ماموريت هاي پيامبران دعوت و تحقق عدالت به ويژه در حوزه اقتصادي و تامين آسايش مردم است. (هم چنين نگاه كنيد: شعراء، آيات 177 و 181 تا 183) از اين رو، بخشي از آموزه هاي قرآني به مساله چگونگي تحقق عدالت در حوزه اقتصادي و تامين آسايش مومنان به عنوان امت و جامعه ايماني اختصاص يافته است.
توده هاي مردم، براي تحقق اهداف جامعه يعني آرامش و آسايش و عدالت، گروهي از نخبگان را به عنوان مديران و رهبران امين برگزيده اند تا اينان با تدوين قوانين و اجراي آن، فرصت برابري را براي همه اعضاي جامعه فراهم آورند تا در سايه عدالت از آرامش و آسايش برخوردار شوند. در حقيقت رهبران و كارگزاران جامعه، از سوي مردم به عنوان امين شناخته شده و مسئوليت مديريت و رهبري جامعه بر آنان گذاشته شده تا اين هدف متعالي سعادت در جامعه تحقق يابد. بر همين اساس آموزه هاي قرآني، بر تحقق امانت در پذيرش مسئوليت ها و از همه مهم تر مسئوليت هاي اقتصادي تاكيد مي كند، (يوسف، آيه 55) و امانت داري را از مهم ترين ملاك هاي استخدام و به كارگيري افراد مي داند؛ (قصص، آيه 26) زيرا اين ملاك از ملاك هاي عقلاني و عقلايي است كه عقل و فطرت هر انساني بدان حكم مي كند.
بنابراين، مسئوليت رهبري و كارگزاري امت، مسئوليت كساني است كه از نظر مردم امين شناخته شده اند. مردم به حكم عقل، كساني را كه امين مي دانند به مسئوليت گماشته و از آنان مي خواهند تا فلسفه و هدف وجودي جامعه يعني سعادت را براي آنان تامين كنند.
اختلاس، خيانت در امانت و مسئوليت
در قوانين جمهوري اسلامي براي اختلاس دو معناي عام و خاص بيان شده است. اختلاس در مفهوم عام و كلي، نوعي خيانت در امانت مأمورين دولت نسبت به اموال دولتي مي باشد؛ اما اختلاس به معني اخص آن، همان تعديات مامورين دولتي نسبت به اموال دولت است كه برحسب وظيفه به آنان سپرده شده باشد.
در ماده 5قانون مرتكبين ارتشاء و اختلاس و كلاهبرداري مصوب
28/6/1364 مجلس شوراي اسلامي و تاييد
15/9/1367 مجمع تشخيص مصلحت نظام مقرر مي دارد، هر يك از كارمندان و كاركنان ادارات و سازمانها يا شوراها و يا شهرداريها و مؤسسات و شركتهاي دولتي يا وابسته به دولت و نهادهاي انقلابي و ديوان محاسبات... وجوه يا مطالبات يا حواله ها، سهام و اسناد و اوراق بهادار و ساير اموال متعلق به هر يك از سازمانها و مؤسسات فوق الذكر و يا اشخاص را كه بر حسب وظيفه به آنها سپرده شده، به نفع خود يا ديگري برداشت و تصاحب نمايد، مختلس محسوب مي گردد. (قانون تشديد مجازات مرتكبين اختلاس و ارتشاء مجمع تشخيص مصلحت نظام)
خصوصيات مهم و بارز اختلاس كه از اين قانون به دست مي آيد، عبارت است از:
1- مرتكب جرم اختلاس مي بايستي از كارمندان و كاركنان دولت باشد يعني اگر غير از كارمند دولت باشد جرم اختلاس تحقق پيدا نمي كند؛
2- موضوع جرم اختلاس بايد شامل وجوه و مطالبات و سهام و اوراق بهادار متعلق به هر يك از سازمانها باشد يعني اگر وجوه غيردولتي باشد اختلاس تحقق پيدا نمي كند؛
3- سپرده شدن اموال يا اشياء به كارمند دولت؛ به اين صورت كه اموال و اشياء به كارمند دولت سپرده شده و در اختيار او باشد. بنابراين اگر كارمندي اموال يا وجوه سپرده شده را از دست كارمند ديگر ربوده و يا تصرف نمايد، عمل وي اختلاس نبوده، بلكه ممكن است از مصاديق سرقت باشد، يا عنوان كيفري ديگري داشته باشد؛ همچنين اگر عمل ارتكابي ناشي از وظيفه رسمي دولتي نباشد مثل اينكه وجوه يا اموال به طور موقت از طرف كارمند موظف به ديگري سپرده شده باشد و او آنها را به نفع خود برداشت و تصاحب نمايد، در اين صورت نيز اختلاس تحقق پيدا نمي كند، بلكه تحت عنوان خيانت درامانت قابل تعقيب خواهد بود.
مثال ديگر: اگر اموال دولت را شخصي غير از كارمند دولت برداشت و تصاحب نمايد جرم اختلاس تحقق پيدا نمي كند و ممكن است تحت عنوان سرقت يا كلاهبرداري و يا عناوين ديگر قابل تعقيب باشد.
از نظر اسلام، امانت فراتر از امانت هاي عادي مانند سپرده شدن مالي به ديگر (آل عمران، آيات 75و 76) و مسئوليت كلان اجتماعي و مديريتي (يوسف، آيه55؛ قصص، آيه26) شامل امانت هاي الهي چون امانت خلافت الهي (احزاب، آيات72و 73) و امانت امامت (نساء، آيه58) مي شود. خداوند از انسان ها مي خواهد كه مسئوليت خويش را در قبال هرگونه امانت به حكم عقل و عقلاء و شريعت عمل كرده و در آن خيانت نكنند. (نساء، آيه58 و آيات ديگر)
كسي كه مسئوليتي را به عهده گرفته و يا اموالي را در اختيار دارد مي بايست به حكم تقوا، در امانت داري خيانت نكرده و امانت را چنان كه شايسته است پاس دارد. (همان)
نقش اختلاس
در سلب اعتماد عمومي
چنان كه گفته شد، مسئوليت هاي اجتماعي و نقش هايي كه افراد در جامعه از سوي مردم به عهده مي گيرند، امانت هايي در دست ايشان است و به حكم تقواي عقلاني و عقلايي و شرعي مي بايست از هر گونه خيانت در آن پرهيز شود؛ چرا كه اخلاق و بايدهاي عقلاني و عقلايي حكم مي كند كه امانت داري پيشه كرده و اين فضيلت و ارزش انساني را پاس دارد. همچنين قانون عقلايي حكم مي كند كه از خيانت پرهيز كرده و از آن به عنوان جرم اجتناب كند. از طرفي شريعت اين حكم اخلاقي و قانون عقلايي را تاييد و امضا كرده و هرگونه خيانت را به عنوان گناه معرفي كرده است.
اختلاس و مانند آن مهم ترين عامل در سلب اعتماد عمومي جامعه است. اگر اعتماد عمومي را بزرگ ترين سرمايه هر جامعه اي بدانيم كه هست، اختلاس از مهمترين عواملي است كه اعتماد عمومي را مخدوش و از ميان مي برد.
همچنين اختلاس مهم ترين عامل در سلب امنيت رواني جامعه است؛ زيرا رفتاري كه كارگزاران نظام با اختلاس در پيش مي گيرند، جامعه را دچار سوءظن و بدگماني نسبت به يكديگر مي كند و اجازه نمي دهد تا در حفظ و امانت داري يكديگر بي ترديد رفتار كنند.
ترس از خيانت، هرگونه واگذاري مسئوليت يا اموال به ديگري را با ترديد جدي مواجه مي سازد و اين گونه است كه تبادل اقتصادي سالم در جامعه جريان نمي يابد؛ زيرا بسياري از تبادلات و معاملات اقتصادي در سايه اعتماد به ديگري و اعتقاد به سلامت هنجاري و اخلاقي ديگران انجام مي گيرد. هر كسي به قول و قرار ديگري به ديده ترديد مي نگرد و به خود اجازه نمي دهد تا به كسي اعتماد كند.
اصولا رشد اقتصادي و شكوفايي در هر جامعه اي متوقف بر عنصر امنيت رواني، جاني و مالي است. اگر اين امنيت از جامعه اي سلب شود، آن جامعه دچار بحران جدي فروپاشي از درون خواهد شد. (بقره، آيه 126؛ نحل، آيه 112؛ فيل، آيات 1 و 5؛ قريش، آيات 1 و 4)
بنابراين، اختلاس به معناي خيانت در امانت كارگزاران در مسئوليت هاي خود، مهمترين عامل در سلب اعتماد عمومي و اختلال در امنيت رواني جامعه است. از اين رو امام خامنه اي (مدظله العالي) درباره اختلاس بزرگ تاريخ ايران مي فرمايد: وقوع چنين مسائلي، ذهن و دل مردم را مشغول و دل بسياري را نيز مي شكند و آيا اين سزاوار است كه بخاطر عمل نكردن مسئولان، مردم به سبب اين حوادث ناراحت شوند و حتي برخي اميد خود را از دست بدهند.
ايشان مي افزايد: از همان سالهاي قبل بارها گفته شد كه نبايد بگذاريم فساد ريشه دار شود؛ زيرا با گذشت زمان، ريشه كني آن بسيار مشكل مي شود و سرمايه گذار پاكدامن و صادق را نيز مأيوس مي كند، اما متأسفانه عمل نشد. (بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در جمع كارگزاران حج،
11/7/90)


 



كتاب زندگي ساز و هدايتگر

علي مزيناني
دين مبين اسلام بر پايه يك سلسله قواعد و قوانين اخلاقي و عملي استوار است كه تمامي آنها ريشه در قرآن كريم دارد. قانون نامه اي كه تاكنون و تا پايان دنيا نه كسي همانندش را آورده و نه توان خلقش را دارد؛ كتابي كه به فرموده خداوند هستي هدايت گري تواناست و هر ره گم كرده اي كه به دستورات و فرامينش عمل كند از ظلمت رهايي مي يابد و رستگار مي شود: «ان هذا القرآن يهدي للتي هي اقوم»؛ «همانا اين قرآن، خلق را به استوارترين طريقه هدايت مي كند.» (سوره مباركه اسرا- آيه9)
¤ كتاب انزلنا اليك التخرج من الظلمات الي النور» «قرآن وسيله اي است تا مردم از ظلمت به نور هدايت شوند.» (ابراهيم- آيه1)
خداي رحمان قرآن را براي ترسيم برنامه خير و سعادت و كمال زندگي بشر به سوي بهترين آيين جهان يعني اسلام فرستاد تا به تعبير مولاي متقيان علي(ع) محبت را به انسانها هديه كند: «خداوند آن را براي خود برگزيد و با ديده عنايت پروراند، بهترين آفريدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد، تا اين دين سراسر محبت را براي براي انسانها به ارمغان بياورد.» (نهج البلاغه خطبه 198)
در آغاز رسالت پيامبر اعظم(ص)، كفار قريش سعي مي كردند تا نواي آسماني حضرت محمد(ص) را كسي نشنود و افراد غريبي را كه به مكه وارد مي شدند توصيه مي كردند كه پنبه در گوش كنند تا مبادا صوت قرآن آنها را متحول سازد ولي هربار كه آيه هاي نوراني بر لسان دلرباي پيامبر(ص) جاري مي شد چنان جذبه اي داشت كه اين غريبان، مشتاق به شنيدن آن مي شدند و براي هميشه از بت و بت پرستي روي گردان مي شدند و به شهر و ديار خود مي رفتند و قوم و خويشان را از دين نجات بخش جديد آگاه مي ساختند و آنان نيز به رستگاري رهنمون مي شدند.
مشركين مكه وقتي اين اوضاع را ديدند كه كسي را ياراي ايستادن دربرابر كلام خدا نيست و سخنان محمد(ص) نفوذ خاصي بر روي مردم آشنا و غريبه دارد و يكي پس از ديگري به او مي پيوندند، به ستوه آمدند و به سراغ يكي از بزرگانشان به نام عتبه كه در فصاحت استاد بود رفتند و او را به نزد پيامبر(ص) فرستادند تا راهي براي خاموش كردن و مبارزه با او پيدا كنند. چند نفر خواستند وي را همراهي كنند تا مبادا او نيز تسليم شود ولي عتبه گفت: خودم تنها مي روم تا ببينم چه بايد كرد؟ وقتي خدمت پيامبر(ص) رسيد، گفت: اي محمد(ص) از اين اشعارت برايم بخوان. رسول خدا فرمود: من اهل شعر نيستم. او گفت: سخنت را بخوان. حضرت فرمود: سخن من نيست سخن رب العالمين است. عتبه گفت: بسيار خوب همين را براي من بخوان.
خواننده اي كه پيغمبر(ص) باشد ديگر عاقبت آن معلوم است. عتبه با آن ديدگاه و غلظتش گوش گرفت. پيامبر(ص) هم سوره دخان را برايش خواند تا رسيد به اين آيه: «فان اعرضوا فقل انذرتكم صاعقه مثل صاعقه عاد و ثمود» يعني: «اگر روي گرداندند پس بگو شما را مي ترسانم بصاعقه اي چون صاعقه عاد و ثمود.» عتبه با آن قلدري تكان خورد ديگر نمي توانست تحمل كند دستش را نزديك لبان مبارك پيامبر(ص) آورد و آن بزرگوار را قسم داد كه ادامه ندهد. گيج و منگ به سوي مشركين برگشت. ابوجهل و ديگران به او شماتت كردند و گفتند: «آيا به محمد(ص) گرويدي؟ گفت: نه، ليكن كلامش نه شعر است نه خطابه و اصلا كلام بشر نيست مرا آتش زد!» (قلب قرآن ص38)
حضرت محمد(ص) كه پيام آور صلح و دوستي بود براي تبليغ دين، رنج و مرارت بسيار كشيد، مشركان براي جلوگيري از نفوذ كلام الهي از هيچ آزار و اذيتي به او و يارانش دريغ نكردند، جنگها و فتنه هاي بيشمار به راه انداختند ولي غافل از آن كه فرمان حكمران هستي اين است كه فتنه بايد ريشه كن شود و حق نمايان گردد «جاءالحق و زهق الباطل». قرآن بعد از حيات پربركت رسول ا... هم چنان جاويدان ماند و هميشه در طول تاريخ راه رسيدن به كمال را به پناهندگانش نمايان كرده است. هماره اين كتاب سد محكمي بوده در برابر هجوم انديشه هاي كفر و الحاد و سردمداران ظلم و جور هيچ وقت نتوانسته اند با بودن كلام الهي درميان مردمانش آسوده حكومت كنند و چه نيرنگ ها كردند تا جلوي نفوذ دلنشين آيات نوراني را بگيرند اما تيرشان به سنگ خورده و عاقبت سرنگون شدند.
بزرگترين دليل پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و استواري تداوم اين نظام الهي به زعامت امام راحل، سرلوحه قراردادن قرآن در راس تمامي امور است و تا كتاب خدا بر كشور ما حكومت نمايد هيچ تهديدي نمي تواند به مملكت عزيزمان آسيبي برساند.
كتاب هدايت و ديدگاه ها
حفظ و تلاوت، نگاه كردن و گوش دادن به آيات نوراني خداوند نه تنها اجر و ثواب عظيم دارد كه موجب سكينت و آرامش دل مي شود و آدمي را از هرگونه اضطراب و شك و دودلي و افسوس به دور نگه مي دارد. پيامبر اعظم در اين باره مي فرمايد: «قلبي كه در آن قرآن است گرفتار عذاب الهي نمي شود.» (كنزالعمال- 2400)
«هر كه به يك آيه از كتاب خدا گوش دهد برايش ثوابي دوچندان نوشته شود و هر كه يك آيه از كتاب خدا را تلاوت كند در روز قيامت آن آيه نوري براي او باشد» (همان- 2316). «نظر كردن در كتاب خدا عبادت است» (وسائل الشيعه ج 4 ص 854) تنها تلاوت ظاهري قرآن مورد توجه و عنايت ذات احديت و رسول مكرمش نيست و به مسلمان وغيرمسلمان سفارش شده است كه در آيات آن تدبر كنند و راه رستگاري را برگزينند «ليد برواآياته». رسول خدا(ص) مي فرمايد «قرآن ظاهرش زيبا و باطنش ژرفاست.» آن بزرگوار خير و سعادت بشريت را در سايه تمسك به قرآن مي داند و مي فرمايد: «اي مردم در دنيايي به سر مي بريد كه زمان به سرعت برق مي گذرد و شب و روز هر تازه اي را كهنه و هر دوري را نزديك مي كند و شما را به وعده گاهتان مي برد، پس هرگاه فتنه ها چونان شب تار شما را فراگرفت، به قرآن تمسك جوييد، چه قرآن شفاعت كننده اي مقبول است و شاهدي راستين، هر كس آن را پيشواي خويش گيرد، به فردوس برين هدايت شود، و هر كس آن را رها سازد، به آتش دوزخ فرو افتد. قرآن راهنمايي است كه انسان را به بهترين راه دلالت مي كند. ظاهرش حكم پندآميز است و باطنش علم شگفت انگيز، عجايب احكامش با گذشت زمان پايان نيابد؛ و غرايب اسرارش در اثر كثرت تلاوت كهنگي نپذيرد. قرآن ريسمان استوار خدا و راه راست اوست. هر كس طبق فرامين آن لب به سخن گشايد، راستگو بود؛ هر كس بنابر احكام آن حكم كند، دادگستر باشد؛ و هر كس دستورات آن رابه كار بندد رستگاري يابد.» (ارشاد القلوب ديلمي ج 1 ص 79)
صديقه كبري حضرت زهرا(س) كه خود هميشه شاهد نزول قرآن بوده و پرورش يافته در خانه وحي و نبوت است و خداوند او را كوثر ناميده است؛ بزرگترين مرجع و راهنماي مسلمانان را كتاب خدا مي داند: «كفيل سعادت و زعيم شما قرآن است. شما رابه رضوان و به نجات مي رساند... شئون ديني و اصول و فروع احكام تمام در اين قرآن مجيد است.» (بندگي راز آفرينش ص 314)
مولي الموحدين علي(ع) كه به حق ناطق قرآن نام گرفته است، بهترين پيوند انساني با معبود را عمل كردن به قرآن معرفي مي فرمايند: «بر شما باد عمل كردن به قرآن كه ريسمان محكم الهي و نور آشكار و درماني سودمند است كه تشنگي را فرونشاند، نگه دارنده كسي است كه به آن تمسك جويد و نجات دهنده كسي است كه به آن چنگ آويزد، كجي ندارد تا راست شود و گرايش به باطل ندارد تا از آن بازگرداننده شود، و تكرار و شنيدن پياپي آيات، كهنه اش نمي سازد و گوش از شنيدن آن خسته نشود. كسي كه با قرآن سخن بگويد راست گفته و هر كس كه به آن عمل كند پيشتاز است.» (نهج البلاغه خطبه 156). مانوس بودن با كتاب بي نقص الهي نه تنها در كلام گهربار معصومين بسيار سفارش شده بلكه دانشمندان، فقيهان اسلامي و بسياري از متفكرين غيرمسلمان نيز تنها راه برون رفت از بدبختي و گرفتاري هاي بشريت را پيوند با قرآن مي دانند. كه در اين جابه سخن دو تن از اين انديشمندان اشاره مي شود.
علامه محمدحسين طباطبايي(ره) كه تفسير الميزان او سالهاست بر تارك زرين جهان اسلام مي درخشد، تعليم و تربيت در پناه قرآن را لطف و عنايت پروردگار دانسته كه موجب نيك بختي در جهان مي شود: «هر كس به تعليم و تربيت قرآني خو پذيرد و بدان حبل متين الهي چنگ ارادت درزند، حق از باطل، رشد از غي، نور از ظلمت، ايمان از كفر، خير از شر، عدل از ظلم، هدايت از ضلالت و عزت از ذلت نيك باز شناسد؛ آنگاه از لطف و عنايت پروردگاري بهره ور گشته به نيك بختي دو جهاني نائل آيد.» (اعجاز قرآن ص 6)
دكتر «گوستاو لوبون» مستشرق فرانسوي در كتاب «جهان تمدن اسلام و عرب» پايان تمامي جنگ ها و نزاعهاي بين ملتها و عاري شدن جهان از بمبهاي هسته اي را در پناه بردن به قرآن مي داند: «قرآن يك قانون ديني و سياسي و اجتماعي است، و احكام آن از قرنها پيش نافذ بوده و مسلمانان هم هميشه برادر يكديگر بوده اند زيرا همه آنان يك خدا را عبادت مي كنند، و همه بر يك شريعت مي باشند. اگر به بشريت فرصت دهند كه قرآن را از پايگاه اصليش كه در راهنمايي اجتماعات دارد دور نسازد ما انسانها ديگر بوي باروت را كه امروز از همه نقاط عالم برمي خيزد و غبار آزمايش هاي اتمي كه فضاي شهرها و بيابانهاي ما راپركرده است و به هلاكت و نابودي تهديد مي نمايد استشمام نخواهيم كرد و كشمكشهاي ملل را در هر گوشه و كنار جهان نخواهيم ديد و صداي رعب آور موشكهايي را كه گوش جهانيان را مي خراشد و نيستي اقويا و ضعفا را يكسان اعلام مي كند، نخواهيم شنيد.
اين دانشمند فرانسوي، تحقق تمامي آرزوهاي ملل جهان علي الخصوص انقلابيون و آزاديخواهان را در زيرسايه قرآن مي بيند كه قوانين و احكامش با آرامش در زندگي انسان هماهنگ است: «اگر به بشريت فرصت داده شود كه به قرآن راه پيدا كند و خود را به رشته محكم آن پيوند دهد و راه و رسم جاهليت را كنار بگذارد خواهيم ديد كه آرزوهاي ملل جهان و هدفهاي انقلابيون امت هاي روي زمين و خواستهاي تشكيلات و مؤسسات حكومتي تماماً همان است كه قرآن به آنها واقعيت مي دهد، در هر زمينه اي از زمينه هاي زندگي باشد چه فردي و چه اجتماعي، زيرا اين قرآن است كه سايه خود را بر همه مردم مي افكند و همه را به هدايت عالي خود جذب مي كند و راه و روش آن قابل پيروي است و قوانين و احكامش با زندگي هماهنگ است.» (آشنايي با علوم قرآني ص 77)
رهبر معظم انقلاب اسلامي نيز در اين باره در ديدار با قاريان فرمودند: «حقيقت اين است كه ما هنوز از قرآن خيلي دوريم و خيلي فاصله داريم. دلهاي ما بايد قرآني بشود. جان ما بايد با قرآن انس بگيرد. اگر بتوانيم با قرآن انس بگيريم، معارف قرآن در دل و جان خودمان نفوذ بدهيم، زندگي ما و جامعه ما قرآني خواهد شد؛ احتياج به فعاليت و فشار و سياست گذاري ندارد. ا صل اين است كه دلمان، جانمان و معرفتمان حقيقتا قرآني باشد... هر باري كه شما با قرآن نشست و برخاست كنيد، يك پرده از پرده هاي جهالت شما برداشته مي شود؛ يك چشمه از چشمه هاي نورانيت در دل شما گشايش پيدا مي كند و جاري مي شود. انس با قرآن، مجالست با قرآن، فهم قرآن، تدبر در قرآن، اينها لازم است...

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14