(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 17 فروردین 1391- شماره 20175

زمينه هاي ورود منافقين به فاز جنگ مسلحانه

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




زمينه هاي ورود منافقين به فاز جنگ مسلحانه

واقعه 30 خرداد 1360 و ورود منافقين به فاز جنگ مسلحانه با جمهوري اسلامي حاصل چه فرايندي بود؟ پاسخ هاي مغرضانه به اين سؤال در سال هاي پس از 1376 يكي از دستمايه هاي جريان هايي بود كه با دستيابي به مطبوعات برخوردار از رانت دولتي سعي داشتند، گذشته اي تيره و تار از جمهوري اسلامي را براي نسل نوخاسته ترسيم كنند. در اين رويكرد، چنين وانمود مي شد كه گروهك جنايتكار رجوي و جريان خط امام يا دست كم بخش مهمي از آن، در ورود منافقين به فاز محاربه مسلحانه و پيامد آن شهادت رهبران گرانقدر و نيروهاي مخلص خط امام از سويي و هلاكت جوانان فريب خورده جبهه نفاق در طرف ديگر، نقش يكساني داشته اند! واقعيت چه بود؟
در ابتداي كتاب، به تلاش منافقين براي مطرح كردن خود به عنوان نيرويي پيشتاز كه به حق خود دست نيافته است، اشاره هايي داشتيم. بي اعتنايي مردم به نظرات منافقين در جريان همه پرسي هاي
«جمهوري اسلامي» و «قانون اساسي» و انتخاب نمايندگان مجلس خبرگان قانون اساسي و بالاخره محروميت مسعود رجوي از نامزدي رياست جمهوري به دليل دادن رأي منفي به قانون اساسي و... اين گروهك را به سوي تشنج آفريني بيشتر سوق داد. در جريان انقلاب فرهنگي، آن ها تمامي تلاش خود را براي عدم تحقق اراده نظام در آرام بخشي و سالم سازي دانشگاه ها به كار گرفتند، اما به نتيجه دلخواه دست نيافتند.
منافقين در آستانه افتتاح مجلس اول با برگزاري اجتماعي در امجديه به طرح ديدگاه هاي تشنج آفرين پرداختند و نيز با ايجاد درگيري هاي فيزيكي در شهرستان هاي مختلف و در دست گرفتن مستمسك هايي مثل متهم كردن يكي از اعضاي مؤثر حزب جمهوري اسلامي (دكتر سيدحسن آيت) به توطئه كودتا براي سرنگوني رئيس جمهور، به نظام چنگ و دندان نشان دادند.
به اين ترتيب امام خميني(ره) در اولين موضع گيري آشكار درباره سوابق انحراف اين گروهك و در روز 4 تيرماه 1359 به صراحت آنان را «منافق» خواندند.1 بيان صريح امام، منافقين را چنان تحت فشار اجتماعي قرار داد كه در هشتم تيرماه 59 اين گروهك تعطيل موقت مراكز و دفاتر خود را اعلام كرد و حتي فردي مثل ابراهيم يزدي در جايگاه نماينده امام در مؤسسه كيهان، باالتقاطي خواندن منافقين، آن ها را «خطرناك» توصيف كرد.2
در اين مقطع همچنين برخي از كادرهاي منافقين كه نسبت به رويه هاي ديكتاتور مآبانه درون سازماني معترض بودند، با مشاهده آغاز روند افول سازمان در نهم تيرماه از آن جدا شدند. اين افراد همان كساني هستند كه در زمستان همان سال (1359) در جزوه اي با عنوان «روند جدايي» به تشريح انشعاب خود از سازمان پرداخته بودند. گروه موسوم به روند جدايي شامل رضا رئيسي طوسي، تهيه كننده جزوه هاي آموزش نظامي در بدو تأسيس سازمان و مترجم رجوي در كنفرانس هاي مطبوعاتي و دو نفر ديگر از اعضاي قديمي مجاهدين خلق، يعني حسين رفيعي و حميد نوحي بودند كه به رغم داشتن سؤال هاي متعدد درباره عملكردهاي سازمان و نيز كانديداتوري رجوي در انتخابات رياست جمهوري، به تبليغ براي او پرداخته بودند.
در پاسخ به اين پرسش كه اهداف واقعي اين ريزش چه بوده است، هم اكنون نيز ابهام وجود دارد، اما در جزوه «روند جدايي» به سوابقي همچون اعتراض به جاسوسي سعادتي، اعتراض به پيشنهاد نامزدي رياست جمهوري آيت الله طالقاني، مسئله دار بودن در نامزدي رياست جمهوري رجوي با توجه به رأي منفي او به قانون اساسي، وجود بوروكراسي شديد در سازمان، فقدان دموكراسي (روابط شورايي) در تشكيلات، فقدان يك استراتژي در شيوه ها و مشي سياسي سازمان و عدم بررسي عميق جريان انحرافي سال 1354 و درس نگرفتن از آن اشاره شده است.3
رضا رئيسي طوسي از زمان فعاليت در خارج از كشور داراي ارتباط ويژه اي با ابراهيم يزدي بود و به همين دليل جدايي اين افراد از رجوي ابتدا در روزنامه كيهان به سرپرستي يزدي اعلام شد. افراد اين گروه پس از اين ماجرا فعاليت خود را در روزنامه كيهان حتي پس از ابراهيم يزدي و سپس در كتابخانه سياسي دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم ـ كه پاتوق جريان مهدي هاشمي بود ـ ادامه دادند. اين انشعاب اگر چه فاقد مبناي عقيدتي بود و فقط با انگيزه هاي تشكيلاتي صورت گرفت. اما بخش اندكي از نيروهاي سازمان را در چارچوب فعاليت هاي نهضت آزادي قرار داد.
در همين ايام با كشف ابعاد جديدي از كودتاي نوژه فاش شد كه كودتاگران در مذاكره با منافقين از آن ها قول گرفته بودند كه عليه يا له عاملان اين طرح وارد عمل نشوند و در عوض پس از موفقيت كودتا و اجراي كامل طرح، امتيازات خوبي به آن ها داده شود.4 منافقين با نفوذ در شبكه كودتا سعي داشتند در صورت موفقيت كودتا با كودتاگران همكاري كنند و در صورت مشاهده علائم شكست آنان، با مطلع ساختن بني صدر به عنوان رئيس جمهور هم وي را نسبت به توان اطلاعاتي خود واقف سازند و هم اعتراف هاي گوناگون درباره همكاري اين گروهك با كودتاچيان را خنثي كنند. منافقين همچنين مسعود كشميري و جواد قديري را وارد ستاد خنثي سازي كودتا كردند تا سر نخ هاي ارتباط گروهك نفاق با عوامل كودتا را از بين ببرند.
جواد قديري همان كسي است كه در سال 1360 پس از سرقت اسناد مربوط به كودتاي نوژه و نيز ايفاي نقش در طراحي ترور رهبر معظم انقلاب اسلامي در مسجد ابوذر از كشور گريخت. عزت مطهري در خاطرات خود قرائني درباره نقش محمد عطريان فر، عضو مركزيت حزب كارگزاران سازندگي در دهه هفتاد و هشتاد ـ در فراري دادن جواد قديري و همسرش زهره عطريان فر (خواهر وي) مطرح كرده است.5 در جريان بررسي ها همچنين همكاري برخي از اعضاي دفتر رياست جمهوري بني صدر با كودتاچيان فاش شد. آزادي بدون مجوز 51 نفر از دستگير شدگان كودتا توسط بني صدر نشان مي دهد كه وي تلاش داشته است تا از افشاي نقش منافقين در كودتاي نوژه جلوگيري كند.6
كاهش تشنج ها پس از تعطيل موقت مراكز و دفاتر سازمان نشان مي داد كه برخلاف ادعاي اين گروه علت تشنج ها، حمله افراد حزب اللهي به عناصر منافقين نبوده، بلكه شيوه فعاليت منافقين همواره تشنج
مي آفريده بعدها برخي از زندانيان گروهك نفاق فاش كردند كه سازمان، بسياري از درگيري ها به خصوص در سطح تهران را از پيش طراحي
مي كرده است.
شروع جنگ تحميلي از ابتداي پاييز 1359 و حضور نيروهاي خط امامي در عرصه دفاع مقدس، ميدان را براي تبليغات تخريبي منافقين فراهم تر كرد. از سرگيري انتشار نشريه «مجاهد» ارگان منافقين در آذرماه 1359 با طرح ادعاي كذب اين گروهك درباره وجود شكنجه در زندان ها همراه بود. درحالي كه دغدغه نيروهاي سپاه و كميته انقلاب اسلامي، آزادسازي مناطق اشغال شده از دست بعثي ها بود، منافقين آنان را به چماقداري و حمله به خود متهم مي كردند.
سازمان از ابتداي پاييز 1359 هواداران خود را به شناسايي مكان هاي سكونت افراد حزب اللهي مأمور و از بهمن ماه، هواداران به سمت تشديد رفتارهاي تحريك آميز و حتي توهين به امام خميني(ره) هدايت شدند.7 اين مسئله مردم را به خشم مي آورد؛ به گونه اي كه دعوت رهبران حزب جمهوري اسلامي به عدم عكس العمل در برابر تحريكات منافقين هم، چندان مؤثر واقع نمي شد. درگيري گروه هاي متشكل 20 تا 30 نفري ميليشياي منافقين با مردم در اجتماع 14 اسفندماه بنا به تحليل درون سازماني رجوي «يك قدرت نمايي» در مقابل نهادهاي انقلابي بود.8
مسعود رجوي از اواخر سال 1359 تا ارديبهشت 1360 را براي مذاكره با كشورهاي غربي به منظور طلب تأييد و همكاري آنان با برنامه حركت مسلحانه آينده گروهك خود، بي سروصدا در فرانسه به سر برد.9 غائله آفريني هاي مكرر منافقين از اواخر سال 1359، قصد حتمي اين گروه را در ورود به فاز مبارزه مسلحانه عليه نظام براي اكثر تحليل گران آشكار ساخته بود. مقاله نهم ارديبهشت مهدي بازرگان در روزنامه ميزان با عنوان «مبارزه قانوني و مبارزه مسلحانه» كه احتمال دست زدن منافقين به عمليات مسلحانه را توجيه مي كرد، نشان مي داد كه همه طيف ها به قصد منافقين پي برده اند.10 همين قرائن سبب شد كه دادستاني انقلاب يك اطلاعيه 10 ماده اي حاوي مواردي همچون ممنوعيت برخورداري گروه هاي سياسي از سلاح و لزوم تحويل سلاح هاي آنان به نيروهاي نظامي و انتظامي، ممنوعيت گروه ها از تحريك به اعتصاب، كم كاري، تحصن و هرگونه اختلال در مؤسسات مختلف و لزوم اخذ مجوز وزارت كشور براي برگزاري اجتماعات و... را در 19 فروردين 1360 صادر كند.
با اين حال، منافقين به صراحت از تحويل سلاح هاي خود خودداري كردند و در برابر اتمام حجت امام نسبت به خود در نامه اي به ايشان بار ديگر احتمال ورود به فاز مسلحانه را به رخ كشيدند. منافقين در عين حال خواستار ديدار جمعي با حضرت امام در حسينيه جماران شدند.11 بخشي از پاسخ امام خميني(ره) به منافقين كه در يك سخنراني در 21 ارديبهشت 60 بيان شد، چنين بود:
من هم كه يك طلبه هستم حاضرم كه در يك جلسه، نه در يك جلسه در ده ها جلسه با شما بنشينم و صحبت كنم... و من اگر يك در هزار احتمال مي دادم كه شما دست برداريد از آن كارهايي كه مي خواهيد انجام بدهيد، حاضر بودم كه با شما تفاهم كنم و من پيش شما بيايم لازم هم نبود شما پيش من بياييد... مادامي كه اسلحه در دست شماست... تهديد به قيام مي كنيد ما نمي توانيم از شما اين مسائل را قبول كنيم.12
تحليل درون گروهي مسعود رجوي نشان مي دهد كه موضع گيري امام باعث سردرگمي وي شد؛ چرا كه امام درباره هيچ يك از دو گزينه پذيرش يا عدم پذيرش حضور منافقين در جماران سخني نگفتند و تحويل سلاح ها از سوي منافقين را سبب پيش قدمي خود در مذاكره با آنان دانستند. منافقين در قدم بعد، اخذ تضمين براي «تأمين سياسي كافي سازمان» را از بني صدر خواستار شدند. او نيز با ابراز علني ناتواني از اين امر به تحقق سناريوي آنان كمك كرد. رجوي همچنين در هنگام توسل بني صدر به حربه »رفراندوم« در اواخر ارديبهشت ماه خطاب به وي نوشت:
طرف ديگر به خوبي مي داند كه شما چه از نظر سياسي و چه از نظر اجتماعي در وضعي هستيد كه اگر بخواهيد و اگر بايستيد، مي توانيد جارويش كنيد.13
روز 13 خرداد 1360 بني صدر موضوع خلع سلاح گروه ها را به بعد از جنگ و نشان موكول كرد تا نشان دادكه قدم به قدم با برنامه منافقين همراه تر مي شود. در اين شرايط، تظاهرات منافقين همراه با فحاشي آنان به مقدسات (به خصوص پس از عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا) به درگيري هاي خونيني منجر شد.
هشدار منافقين نسبت به احتمال تهديد جان ابوالحسن بني صدر به دنبال مطرح شدن بررسي كفايت سياسي او در مجلس نيز به دنبال داشت. 61 نفر از عناصر جريان روشنفكري غرب گرا از جمله احمد شاملو، هوشنگ گلشيري، محمدعلي سپانلو، علي دهباشي، رضا براهني، باقر پرهام، غلامحسين ساعدي و منوچهر هزارخاني در بيانيه اي با عنوان «به موج تازه سركوب تسليم نشويم» ادعاهايي مشابه سازمان منافقين را مطرح كردند. 14 منافقين در مخالفت با لايحه قصاص نيز باديگر گروه هاي راست گرا و چپ گرا همراه بودند. بالاخره در 28 خردادماه با صدور اعلاميه منافقين مبني بر جنگ تمام عيار با جمهوري اسلامي، روند نابودي اين سازمان شتاب گرفت و روز 30 خرداد 1360 به عنوان سندي از ددمنشي آنان در هميشه تاريخ اين سرزمين باقيماند. منافقين با تيغ موكت بري و سلاح سرد به جان مردمي افتادند كه شادمان از تصويب عدم كفايت سياسي بني صدر به خيابان ها آمده بودند. آنها از اين پس، عمليات تروريستي برضد شهروندان و بزرگان انقلاب اسلامي و را آغاز كردند.
مهلكه منافقان و مواضع همراهان
آغاز تابستان پرحادثه 1360، در واقع پايان حيات ائتلافي از
گروه هايي با ايده هاي ماركسيستي، ليبراليستي و شبه ناسيوناليستي بود كه نقاط اشتراكي، آنان را به يكديگر پيوند مي داد. يكي از مهم ترين اشتراك ها، اتفاق نظر براي عدم اجراي احكام اسلام در حكومت بود. نهضت آزادي كه اعضاي آن از سابقه تعلقات مذهبي (ولو علم گرايانه) برخوردار بودند، هيچ گاه حاضر به محكوم كردن مخالفت مرتدّانه جبهه ملي با حكم اسلامي «قصاص» نشد. اين هم نظري، در موضوع دفاع از بني صدر نيز وجود داشت. اگر منافقين، ساده لوحانه مردم تهران را به نجات جان بني صدر فرا مي خواندند، نمايندگان نهضت آزادي و همفكران آن ها مثل حسين انصاري راد ـ نماينده نيشابور كه بعدها در مجلس ششم هم پيشقدم آبستراكسيون هاي تشنج زا بود ـ علي گلزاده غفوري، محمد مجتهد شبستري و... با غيبت در جلسات روزهاي 30 و 31 خرداد 1360 براي جلوگيري از سقوط بني صدر تلاش مي كردند.15 اين تلاش براي ابقاي كسي صورت مي گرفت كه به گفته حسين نواب صفوي و سودابه سديفي، مشاوران بني صدر، در زمان اختفا تأكيد مي كرد كه در صورت ناتواني در بسيج مردم به نفع خود، بايد سران جريان خط امام از بين بروند.16 اجراي اين خواسته از ترور آيت الله خامنه اي در نيمروز ششم تيرماه آغاز شد، منافقين چون پذيرش مسئوليت اين اقدام را باعث بسته شدن دست خود در اقدامات بعدي مي دانستند، با درج عبارت «هديه گروه فرقان» در داخل ضبط صوت انفجاري، جزوه اي را با نام اين گروه مبني بر به عهده گرفتن مسئوليت ترور رهبر معظم انقلاب انتشار دادند. اين در حالي بود كه تمامي اعضاي گروه كم تعداد فرقان يا اعدام، زنداني و نادم شده يا در تور اطلاعاتي دستگاه هاي انتظامي و امنيتي بودند. تحليل سازمان منافقين از نتيجه فاجعه هفتم تير ماه نيز «بي آينده شدن نظام جمهوري اسلامي» بود.
گروه هايي كه در عمر خود هيچ گاه كمترين جايگاهي براي اقدامات قهرآميز (خصوصاً عليه رژيم ستم شاهي) قائل نبودند، با علاقه خاصي به استقبال اين اقدام جنايتكارانه رفتند. كريم سنجابي، دبير كل جبهه ملي در خاطرات خود با اين جملات به ستايش جنايت منافقين پرداخته است:
مبارزات و جان فشاني هاي مجاهدين عليه دستگاه جابر و جاهل و ارتجاعي و ايران برباد ده آخوندها غيرقابل انكار است. ظاهراً آن ها بودند كه با يك ضربت تاريخي شبانه مركز حزب جمهوري اسلامي را ويران و بهشتي و... جمع كثيري از وزيران و سردمداران آن ها را نابود كردند.17
اما تشييع عظيم شهيد بهشتي و ديگر شهداي هفتم تيرماه نه تنها منافقين را از پذيرش علني مسئوليت انجام انفجار بازداشت، بلكه باعث شد عناصر نهضت آزادي نيز مصلحت خود را در بازگشت به مجلس ببينند.

پي نوشت ها :
1. صحيفه امام، ج12، ص470.
2. كيهان، 10/4/1359، ص16.
3. رئيسي، رفيعي، نوحي، روند جدايي، ص39، به نقل از سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج2، ص512.
4. سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج2، ص490.
5. محسن كاظمي، خاطرات عزت شاهي، چاپ دوم، تهران، سوره مهر، 1385، ص499.
6. كيهان، 3/9/59، ص 9، به نقل از سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج 2، ص491.
7. سازمان مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج 2، ص497.
8. همان، ص499.
9. همان، ص501.
10. مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام، ج 2، صص527و528.
11. كيهان، 22/2/1360.
12. صحيفه نور، ج14، ص220.
13. غائله 14 اسفند، ص665، به نقل از مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج2، ص540.
14. مجاهدين خلق از پيدايي تا فرجام، ج 2، ص551.
15. روزنامه كيهان، 31/3/60، به نقل از مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج 2، ص576.
16. غائله چهاردهم اسفند، ص 730، به نقل از مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج 2، ص588.
17. سنجابي، اميدها و نا اميدي ها، ص414، به نقل از مجاهدين خلق، پيدايي تا فرجام، ج 2، ص 598.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14