(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۱ - شماره ۲۰۱۸۵
 

اسم اعظم
يك گله ي تاريخي
شاعرانه



اسم اعظم

براي خشكسالي هاي جانم ، زمزمي - بي شك
بهارم را به هنگام سحر ، چون شبنمي - بي شك
مرا امشب به خوان روشناي خويش دعوت كن
كه در اين بزم خوش ، آينه ام را همدمي - بي شك
براي دوري از وسواس و وحشت هاي ديو و دد
مرا اي نور بي همتا ، چو اسم اعظمي - بي شك
فكندي لرزه ها بر قامت افراسياب ترس
كه تو در قلعه ي غيرت به دل ها ، رستمي - بي شك
بيا اي بودنت تسكين غم هاي فراوانم
بيا بنشين كه بر هر زخم روحم ، مرهمي - بي شك

عيد وصال

تلفيق دل و آينه ي خواب و خيالي
چون نور فرادسترس مرز محالي
تصوير همه روشني از سوي تو پيداست
از بس كه چنان اشك سحر ، پاك و زلالي
اي شالي هم نغمه ي آواز قناري
خوش باش كه سرمايه ي سرسبز شمالي
در حوض بلورين دلم ، ماهي شوقي
در موج پر از زمزمه ام خواب سفالي
حق دارم اگر تكيه كنم بر تو كه ديريست
تا اوج نياز دل و جانم ، پر و بالي
تقويم مرا با نگه خويش ورق زن
بنگر كه در اين سال ، مرا عيد وصالي
محسن اكرادي 18 ساله
دبيرستان شاهد امام باقر(ع ) كرمانشاه

 



يك گله ي تاريخي

اول صبحي تاريخ داشتيم ! فكرش را بكنيد ... اول صبح بهار ،كه همه مفتون زيبايي بهارانه اند؛ بنشيني سر كلاس تاريخ و اجبارا ! گوش بدهي كه چه بر سر مملكتت آمده است .
نگاه تعليم و تربيتي ما مي گويد : تا امتحان تاريخ پايان ترمت را 20 شوي و اگر نشدي زير 19 نشوي. تاريخ هم البته شكر خدا نهايي نيست ؛ توي كنكور هم نمي آيد ... پس به عقيده ي بسياري كلا درس محسوب نمي شود. زنگ تفريحي است حوصله سر بر ! و انگار كه براي بعضي روايات توجه به تاريخ مختص شده است به بچه هاي رشته ي انساني ! اين بعضي اما با كمال تاسف نه يك نفر و يك قشر خاص كه طيفي وسيع را شامل مي شود. تاسف بارترين گروه اين طيف برخي مسئولين مربوطه اند . يك نظر سنجي از دانش آموزان همه چيز را حل مي كند . آيا شما به درس تاريخ علاقه منديد؟ ... قضاوت از پيش نيست كه بگويم تقريبا همه مي گويند : نه. و بايد پرسيد چرا؟
راستش؛ محتواي كتاب تاريخ ما خيلي هم خوب است. اگر كسي اين محتوا را باور كند قطعا تحول مثبتي در نگاهش و روشش به وجود مي آيد . اما قالب ارائه آن قدر بد است كه هيچ كس با وجود محتواي خوب از كتاب انتظار ايجاد تحول مثبت ندارد ! نگرانم از آن جهت كه متاسفانه كسي هم انگار زياد برايش فرقي نمي كند.
بايد گفت اين همه تاريخ خواني ! اگر باعث نشود ما بفهميم بالاخره مسئله ي امام خميني و ياران امام با ليبرال ها چيست،به چه كار مي آيد؟ كتاب هم البته تكه ي جالبي دارد در اين باره! مي گويد : همان مسائل ! و اين همان به هيچ مرجع درست و حسابي نمي رسد. جالب تر از آن بعضي ها! هستند كه مي گويند : بله ! دولت بازرگان فقط به خاطر قضيه ي تسخير لانه ي جاسوسي استعفا كرد. زيبا تر از همه ي اين ها تعريف كتاب از انقلاب فرهنگي است . آن قدر جالب است كه نگو! گويي اتفاقي است كه تمام شده ... نگرانم ! خيلي...
معلم تاريخ اگر بودم ، دانش آموزانم را حساس مي كردم به مسائل روز و همه مي دانند كه مسائل امروز ما ريشه اي تاريخي دارد. دانش آموزي كه فايده ي تاريخ را در فهم مسائل امروز جامعه اش نبيند چگونه مي تواند علاقه مند باشد به تاريخ؟ و چگونه فرداي جامعه اش را با عبرت از تاريخ بسازد ؟ اين قسمت پيشنهادكي است تاريخي! زنگ تاريخ چند تا روزنامه از جناح هاي مختلف و چند خبر ويژه از سايت هاي مختلف خبري ايراني و خارجي كه مربوط اند به موضوع درس بدهند دست ما . خبر ها هميشه سوال برانگيزند . براي جواب نيز اغلب بايد بازگشت به تاريخ. پس درس تاريخ در يك فضاي مشتاقانه داده مي شود. به همين راحتي ! البته كه اين جور تدريس براي بسياري سخت مي آيد. پويايي كار سخت ترين قسمت است. آموزش و پرورشي مي تواند اين گونه باشد كه فعالانه مسائل سياسي و اجتماعي را در اختيار دبير و دانش آموز بگذارد . دبيري مي تواند اين پويايي را جهت دهد كه خود بتواند مسائل سياسي را تحليل كند . بتواند مطلب متناسب با درس و كلاسش را جمع آوري كند . انگيزه و اشتياق ببخشد . معلم تاريخ بايد بتواند اثر بخشي مطالعه ي تاريخ را نشان دهد ؛ وگرنه هرگز دانش آموزان مشتاقي نخواهد داشت.
اين روز ها به سختي مي نويسم . مطلب ، نصفه مي ماند و ساعت ها روي مخم راه مي رود تا برسد به خانه اش . هنوز هم نمي دانم اين مطلب كبوتري است پيام رسان كه به كاشانه اي مي رسد يا كلاغ قصه هاست كه هيچ وقت به خانه اش نمي رسد. فرقي نمي كند . دل ما خوش است به رضاي خدا .
نجمه پرنيان

 



شاعرانه

هر چند لحظه لحظه مرا خار كرده است
اما چه شاعرانه گرفتار كرده است !
با اين كه قيمت غم او جان سپردن است
يك شهر را به غمزه خريدار كرده است
يك قرص چشم او شده مرهم به درد ها
بين قرص ديگرش كه چه بيمار كرده است !
تنها نه من ، هر آن كه غزل مي سروده است
با هر غزل به عشق تو اقرار كرده است
جز ديدن تو ميل ندارد نگاه من
اين حس مرا از آينه بيزار كرده است !
با يك نگاه ؛ مثل غزل ؛ بي مقدمه ...
من را چه شاعرانه گرفتار كرده است
حسين دهلوي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14