(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 2  اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20189 

منتظري اين گونه قائم مقام شد (فصل پنجم)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




منتظري اين گونه قائم مقام شد (فصل پنجم)

مرتضي صفار هرندي
امام، گله هاي سوزاني از آقاي منتظري را آغاز كرد كه كجا چه كرده و كجا چه... ! و اضافه فرمود: «احمد هم از او دفاع مي كند! از منزل سيد مهدي هاشمي، دست نويس هاي او را آورده اند من ديدم نامه هاي آقاي منتظري از نوشته هاي مهدي هاشمي الهام گرفته! اين را من براي ايشان نوشتم.»
سخن امام كه به اينجا رسيد، من گفتم: «بله! آقاي سيد عباس و سيدجعفر كريمي و چند نفر ديگر هم بودند.»
امام فرمود: «او اين طور است!»
عرض كردم: «بفرماييد كه فردا ايشان به عنوان قائم مقام رهبري مطرح نشود.»
امام قدري فكر كرد و فرمود: «احمد نيست ، مي شود شما زحمت بكشيد و به آقاي هاشمي بگوييد من بعد از ظهر ايشان را ببينم ؟»
عرض كردم: «بله؛ اما به آقاي هاشمي نگوييد من آمدم (و اين جريان را خدمت شما گفتم). به هيچ كس نگوييد. مي ترسم مرا هم شمس آبادي كنند يا مثل شيخ قنبر در چاه بيندازند!»
اين را كه گفتم، امام ـ اعلي الله مقامه ـ سه بار خنديد و فرمود: «خاطرت جمع باشد».
از دفتر امام حركت كردم و آمدم شوراي نگهبان. جلسه تمام شده بود و بعد رفتم خدمت آقاي هاشمي و گفتم صبح خدمت امام رسيدم. كاري داشتم فرمودند به آقاي هاشمي بگوييد كه من ايشان را ببينم...
شب، بعد از نماز مغرب و عشا خانم حاج احمد زنگ زد كه حاج آقا! امام فرمودند: «آنچه ما امروز صحبت كرديم مبادا از شما تجاوز كند.»
گفتم: «همين طور است.»
فرداي آن روز، آقاي هاشمي موضوع قائم مقامي آقاي منتظري را در مجلس خبرگان مطرح كرد !!
آقاي محمدي گيلاني اضافه كردكه:
پس از اين ماجرا، روزي آقاي هاشمي در حضور جمعي گفت: من بعدازظهر رفتم خدمت امام. امام فرمودند: «موضوع قائم مقامي آقاي منتظري را مطرح نكن.» گفتم: «چرا؟ ما در اجلاسيه قبل به آقايان گفته ايم كه ايشان را به عنوان قائم مقام مطرح كنيم.»
فرمود: «نه! يكي از دوستان آمده و چنين گفته...
گفتم: «ما اعلام كرده ايم. نمي شود!!!»1
نكته عجيب در اين ميان بي اطلاعي نزديك ترين افراد به حضرت امام مثل مرحوم حاج سيداحمد خميني، از نظر آن راحل عظيم الشان در اولين مراحل است. اين نكته را در ابراز نگراني آن مرحوم نسبت به مخالفت جامعه مدرسين با قائم مقامي آقاي منتظري در زمستان سال 1360 مي توان ديد.2 اگر چه در سال 1360 هنوز مسائل مهدي هاشمي برملا نشده بود، اما هشدار امام به فرماندهان سپاه درباره مهدي هاشمي به عنوان يكي از نزديك ترين افراد به آقاي منتظري، مربوط به همين مقطع است. علت نگراني دوستان ديرينه آقاي منتظري در جامعه مدرسين در نامه مرحوم آيت الله مشكيني دبير اين جامعه به وي در اول مهرماه 1364 قابل مشاهده است:
نظر اغلب دوستان براي روز مبادا شماييد. لكن با يك نگراني از ناحيه بيت و بعضي حواشي آن جانب كه متاسفانه به قول آن مرحوم، مراجع قبلي پس از مرجعيت گرفتار مي شوند و شما قبل از آن. من در اين باره لامتثال امر كلي مي گويم پيوسته از دوستان صميمي تان اظهار ناراحتي مي شنوم.3
اين موضوع به همان اندازه كه نگراني بزرگاني مثل آيت الله مشكيني را برانگيخته بود، ضد انقلابيوني را كه امكان رصد كردن واقعي مسائل داخل كشور را داشتند، اميدوار مي كرد.
در شرايط يأس مفرط ضد انقلابيون فراري، احمد انواري، مدير نشريه جبهه ملّيون ايران (ارگان جمعي از اعضاي جبهه ملي) درست پنج ماه پس از انتخاب آقاي منتظري به قائم مقامي رهبري، نويد يك اتفاق مثبت را به ضد انقلاب داد. او در شماره آذر ماه 1364نشريه اش كه در انگليس منتشر مي شد، چنين نوشت:
دلايل اين انتخاب هر چه باشد بايد ديد كه اثر آن در جامعه چگونه است و براي رويارويي با آن به چه شيوه اي متوسل شد. نبايد از اين نكته غافل شد كه آقاي منتظري به ايجاد تفاهم بين گروه ها تمايل فراوان داشت و اين واقعيت بر همگان روشن شده است كه آقاي منتظري از چند سال پيش به اين طرف، ارائه دهنده انديشه آشتي و مبلغ اتحاد جامعه است.4
انواري در استدلال براي نظر مثبت خود درباره آقاي منتظري در همين مقاله مي افزايد:
اكنون كه جنگ مسلحانه را كارساز نمي دانيم و ناگزير از توسل به مبارزات سياسي هستيم، اگر ناگزير شده ايم كه به استحاله دروني رژيم گردن بگذاريم بايد... به منظور ايجاد محيط مساعد براي مبارزه سياسي، از مقابله با هر جريان مسالمت جوي داخلي احتراز نماييم.5
وي سپس مي نويسد:
ما به اين رژيم در شكل و شمايل موجود اعتقاد نداريم اما چون راه براندازي را مفيد و كارساز نديده ايم، چاره اي نداريم كه با داخل كشور هماهنگ شويم و به يك مبارزه طولاني دست بزنيم.6
احمد انواري كسي بود كه به اذعان ضد انقلابيون سلطنت طلب، از كمك هاي شاهپور بختيار ـ كه از اشرف پهلوي و اسدالله رشيديان عامل مشهور سازمان سيا دريافت مي كرد ـ برخوردار بود و همچنين احمد مدني ديگر عضو حقوق بگير سيا در خارج از كشور مبالغ زيادي به او و نشريه اش كمك مي كرد.7
واقعاً تعجب آور بود كه آقاي منتظري پس از شهادت فرزند خويش مسئوليت بيت خود را در اختيار كسي بگذارد كه در دوران زندان در همراهي كامل با منافقين و مبارزه با عالمان مجاهد حتي در روزهاي ماه مبارك رمضان و در مقابل مبارزان مسلمان روزه دار به پذيرايي از كمونيست ها مي پرداخت و به رغم كسوت روحانيت با تراشيدن محاسن خود حتي اعتراض آقاي منتظري (پدر همسر خود) را برانگيخته بود. هادي هاشمي كسي بود كه در جريان جدايي سفره علماي مبارز و ديگر افراد متدين از كمونيست ها در زندان رژيم شاه حتي آقاي منتظري را از توهين خود (تشبيه به چارپايان) بي نصيب نگذاشت.8 گاهي خود آقاي منتظري به تأثيرپذيري از فشار داخل بيت اعتراف مي كرد. در ابتداي دستگيري مهدي هاشمي و پس از مقاومت آقاي منتظري در برابر دستگاه قضائي و اطلاعاتي در اين مورد، وقتي آيت الله عبدالله جوادي آملي، آيت الله محمد يزدي و حجت الاسلام علي اكبر ناطق نوري به منظور متقاعد كردن او به همراهي با نظام در پي گيري اين پرونده، با وي گفت وگو مي كردند به صراحت گفته بود:
آخر شما شرايط من را درك نمي كنيد. من زير فشار داخل خانه هستم.9
هر چه زمان مي گذشت، نقاط ضعف پنهان شخصيت آقاي منتظري از پشت حجاب سابقه درخشان در تحمل شدايد دوران مبارزه با رژيم ستم شاهي نمايان تر مي شد. به عنوان مثال حجت الاسلام علي اكبر ناطق نوري در خاطرات خود به تلخي از مشاهده استفاده آقاي منتظري از الفاظ اهانت آلود و تحقيرآميز، در ملاقات و گفت وگوبا شهيد آيت الله سيد محمدباقر حكيم و در حضور گروهي از افسران ارتش ياد مي كند:
آقاي حكيم طبق معمول، در ابتدا عربي صحبت مي كرد مگر اين كه به ايشان گفته مي شد كه فارسي صحبت كند. ايشان شروع كرد به عربي حرف زدن و يك دفعه آقاي منتظري گفتند: «فارسي حرف بزن» البته اين خيلي مهم نبود، بلكه گفتند: «مرحوم والدتو، فارسي بلد بود» و با اين جمله ادامه داد: «الولد الچموش يشبه بالابوش.» ايشان جانشين فرمانده كل قوا بود و جلوي آن همه افسر، آقاي حكيم را با چنين اعتبار و شخصيتي اين گونه خطاب كرد. وقتي اين جمله را گفت بسيار شرمنده شدم و با خود گفتم: «عجب قائم مقامي داريم، مملكت دست اين بيفتد چه مي شود.»10
به هر حال كار اين فقيه برجسته، به جايي كشيد كه حاضر شد با اتكا بر مصونيت ناشي از عنوان قائم مقامي رهبري، حتي مسئوليت برخي از جرائم مهدي هاشمي را برعهده بگيرد و ملاقات با وزير اطلاعات را به حضور متهم جنايتكاري مثل مهدي هاشمي در اين ملاقات مشروط سازد. از اين پس، رفتار آقاي منتظري شكل حيرت آوري به خود گرفت. تا جايي كه وقتي امام در نامه اي بسيار احترام آميز خواستار «پاك كردن دامان او از ارتباط با مهدي هاشمي» و دادن اجازه پي گيري اتهامات او به عنوان فردي متهم به جنايات بسيار، از قبيل قتل شدند، آقاي منتظري با احضار مهدي هاشمي خطاب به وي گفت:
امام با نامه خودشان خواب را از چشمان من گرفته اند. من هم نامه اي نوشتم كه خواب را از امام بگيرد.11
منتظري در اين نامه مهدي هاشمي را در عقل، تدبير، مديريت، تعهد و تقوا بهتر از وزير اطلاعات و فرمانده سپاه دانست و ادامه داد كه مهدي هاشمي «فقط بز اخفش نيست و حاضر نيست كوركورانه مهره كسي شود.» آنچه به عقيده آقاي منتظري، خواب را از چشمان امام مي گرفت، مطالبي بود كه به تعبير آقاي ري شهري، وزير وقت اطلاعات در كتاب خاطرات سياسي «قلم از نقل آن شرم دارد.» حضرت امام فرموده بودند كه « نامه ايشان [منتظري] به من كپي نامه مهدي هاشمي است به او.»12
آقاي منتظري پس از بازداشت مهدي هاشمي با اين تهديد كه «اگر امام مرا تحت فشار بگذارد حسابم را از نظام جدا خواهم كرد»، ملاقات هاي خود را لغو كرد و در ملاقات با دوست نزديك خود آقاي سيدجلال الدين طاهري، امام جمعه وقت اصفهان، به رغم تقاضاي ملتمسانه وي، بر موضع خود اصرار ورزيد. حتي ملاقات حضرت امام با منتظري در منزل حاج احمد آقا و در حضور مسئولان عالي رتبه نظام ـ كه با خاكساري بزرگ منشانه امام راحل و به كار بردن عباراتي همچون «از اين مريد و مخلص خود قبول فرماييد و به كار خود مشغول شويد.» همراه بود ـ تنها تمسك خشم آلود او به كلام شريف «لايكلف الله نفسا الا وسعها» را به دنبال داشت؛ صحنه اي كه به نوشته مرحوم حاج سيداحمد خميني چشمان حضرت آيت الله خامنه اي را اشك آلود كرد.13 پيش از اين مرحله وقتي حضرت امام، آقاي سيدجلال الدين طاهري را به فاصله گرفتن از مهدي هاشمي و همراه ساختن آقاي منتظري با اين خواسته، امر فرموده بودند، آقاي منتظري از مهدي هاشمي خواسته بود كه به اين مسئله اعتنا نكند.14 وي پس از مواجه شدن با قاطعيت امام در رسيدگي به پرونده مهدي هاشمي خواستار عدم پي گيري جنايات مربوط به قبل از انقلاب او شد. وقتي هم كه مهدي هاشمي از نتيجه بخشي تلاش قائم مقام رهبري نااميد شد و نتوانست به سكوتش در بازجويي ها ادامه دهد، اين آقاي منتظري بود كه در برابر خواسته امام درباره لزوم پخش اعتراف هاي تكان دهنده مهدي هاشمي، خط و نشان مي كشيد.15
به طور خلاصه مي توان گفت بي اعتنايي به نصيحت امام درباره «انتخاب اصحاب» از موضوع منتظري يك عبرت ماندگار و مثال زدني درباره نتايج فاصله گرفتن از امر ولايت ساخت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . محمد محمدي ري شهري، سنجه انصاف، قم، انتشارات دارالحديث، 1386، صص 16و17.
2 . نك: عبور از بحران، خاطرات هاشمي رفسنجاني، ص 348.
3 . سيد محسن صالح، جامعه مدرسين حوزه علميه قم از آغاز تا اكنون (جلد 2 ـ فعاليت ها) تهران مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، زمستان 1385، صص 958 و 959.
4 . نشريه جبهه مليون، شماره 87، آذر 1364، چاپ خارج از كشور، به نقل از نيمه پنهان جلد 5، صص 133و134.
5 . همان.
6 . همان.
7 . همان.
8 . از جدايي تا رويارويي، اداره سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، چاپ اول، بهار 1377، صص 53و54.
9 . مرتضي ميردار، خاطرات حجت الاسلام والمسلمين ناطق نوري، جلد 2، ص 65.
10 . همان، ص 64.
11 . همان، صص 45 ـ 43.
12 . همان، ص 48.
13 . نك: از جدايي تا رويارويي، ص 195.
14 . نك: محمد محمدي ري شهري، پيشين، ص 52.
15 . همان، ص 57.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14