(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 4 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20191 

پيامد هاي دردناك اشغالگري آمريكا
افزايش 13برابري نوزادان ناقص الخلقه در عراق
خاورميانه اسلامي كابوس غربي ها
كشتار شيعيان پاكستان و دست هاي پشت صحنه
10 دليل براي عبور سوريه از بحران



پيامد هاي دردناك اشغالگري آمريكا
افزايش 13برابري نوزادان ناقص الخلقه در عراق

منابع خبري اعلام كردند، استفاده گسترده ارتش آمريكا از سلاح هاي شيميايي و ميكروبي در عراق، باعث افزايش 650 درصدي تولد كودكان ناقص الخلقه در اين كشور شده است.
روزنامه «ساندي تايمز» به مناسبت نهمين سالگرد اشغال عراق توسط آمريكا و متحدانش نوشت، تحقيقات انجام گرفته نشان مي دهد مردم عراق به خصوص كودكان اين كشور به شدت از اثرات مخرب اورانيوم ضعيف شده و سلاح هاي شيميايي كه ارتش آمريكا در 9 سال اشغالگري از آنها استفاده كرده، آسيب ديده اند.
اين رسانه آمريكايي افزود: نتايج اين مطالعات نشان مي دهد بيش از 40 منطقه عراق تا حد قابل توجهي به اين مواد سمي آلوده شده و همين امر باعث افزايش ابتلا به سرطان در اين كشور شده است.
براساس اين مطالعه بروز سرطان نتيجه مستقيم استفاده از سلاح شيميايي در هجوم آمريكا به عراق است ضمن اينكه آمار تولد كودكان ناقص الخلقه به ويژه كودكاني كه با نارسايي ها و اختلالات شديد قلبي مواجه هستند، به گونه روز افزوني در اين مناطق رشد يافته است تا جايي كه 95نوزاد از هر هزار نوزاد ناقص الخلقه به دنيا مي آيند كه اين آمار 13 برابر بيشتر از ميانگين تولد چنين نوزاداني در ساير كشورها مثل آمريكاست.
ساندي تايمز همچنين نوشت: «تولد نوزادان ناقص الخلقه در مناطقي از عراق كه در جريان جنگ سال 2003 شاهد عمليات نظامي آمريكا بوده اند، به بالاترين حد خود رسيده است به گونه اي كه آمارها نشان مي دهد از هر 1000 نوزادي كه متولد مي شوند 95نفر با مشكلاتي چون نقص در خلقت يا بيماري هاي خطرناك مواجهند.» ساندي تايمز با اعلام اينكه تصاويري از اين گونه نوزادان در اختيار دارد اما اين تصاوير تا حدي رقت آورند كه نمي تواند آنها را منتشر كند افزود: «مثلاً در يكي از اين تصاوير نوزادي ديده مي شود كه سه سر دارد يا آنكه در تصوير ديگر نوزادي با شش انگشت در يك دست يا نوزادي با يك دست ديده مي شوند، ضمن اينكه پزشكان عراقي مي گويند نوزاداني در اين مناطق متولد شده اند كه مغز يا نخاع آنان فعال نيست.» در اين گزارش استفاده از فسفر سفيد كه از نظر قانون بين الملل به كارگيري آن در جنگ ها ممنوع است بزرگ ترين عامل بروز چنين مشكلاتي در عراق خوانده شد.
يادآور مي شود چندي پيش نيز برخي رسانه هاي بين المللي با انتشار گزار ش هاي تكان دهنده اي از نتايج استفاده چنين مواد خطرناكي در شهر فلوجه عراق پرده برداشتند. محققاني كه نتايج اين تحقيقات را منتشر كرده بودند، در گزارش خود چنين نتيجه گرفته بودند كه، فجايعي كه آمريكا در عراق آفريده كمتر از فجايع بمباران هيروشيما و ناكازاكي نيست!

 



خاورميانه اسلامي كابوس غربي ها

سال گذشته درست مدتي پيش از برگزاري نخستين انتخابات آزاد در تونس پس از سرنگوني رژيم زين العابدين بن علي، هجمه تبليغاتي وسيعي بر ضد جريانات اسلامگرا به ويژه حزب اسلامي النهضه به رهبري شيخ راشد الغنوشي شدت گرفت. هر چند درك ماهيت اسلامي حركت انقلابي مردم منطقه در آن برهه زماني براي بسياري مشكل بود اما از همان زمان، گرايش هاي ديني مردم و عمق نفوذ جريانات اسلامگرا در ميان افكار عمومي منطقه، بسياري از محافل غربي و همچنين گروه هاي سكولار در جهان عرب را پريشان كرده و به تكاپو انداخته بود.
با وجود تبليغات گسترده و سياه نمايي هاي رسانه اي برضد النهضه، اعلام نتايج انتخابات تونس حاكي از پيروزي قاطع اسلامگراها بود. اين پيروزي بر همگان آشكار كرد كه طلوع حركت هاي انقلابي مردم منطقه، درخششي اسلامي داشته است. وضعيت در كشور همسايه يعني مصر نيز همين گونه بود. تنها مدتي پس از انتخابات تونس، اسلامگرايان در مصر نيز درخششي چشمگير داشتند و توانستند اكثريت كرسي هاي پارلمان را از آن خود كنند.
آن گونه كه از شواهد و قرائن به دست مي آيد آينده سياسي در ديگر كشور آفريقايي يعني ليبي نيز پس از پايان كار قذافي از آن اسلامگرايان است. در يمن، بحرين، اردن و مراكش و ديگر كشورهاي عربي نيز جريانات اسلامگرا سكانداران اصلي قيام هاي اعتراضي هستند.
جنبش اخوان المسلمين فراگيرترين جريان سياسي اسلامگرا در مصر، هفته گذشته اعلام كرد كه «خيرت الشاطر» فرد دوم اين جنبش در انتخابات رياست جمهوري مصر نامزد شده است. اين رويداد فارغ از احتمال كناره گيري وي، حاكي از اين واقعيت است كه اخوان المسلمين تصميم خود را براي مشاركت جدي در رقابت سرنوشت ساز نخستين انتخابات رياست جمهوري پس از سقوط حسني مبارك گرفته است. به طور قطع اعلام اين خبر، آرايش سياسي مصر را در فاصله زماني چند ماه مانده به انتخابات متحول مي سازد. از آنجا كه اخوان در انتخابات پارلماني به پيروزي قاطعي دست يافت، انتظار مي رود نامزد اين حزب بخت خوبي براي راه يافتن به دور دوم انتخابات رياست جمهوري داشته باشد. اخوان المسلمين علت تصميم خود را براي ورود به انتخابات رياست جمهوري ناكامي نظاميان حاكم بر اين كشور اعلام كردند.
محمود حسين دبيركل اين جنبش هم اعلام كرده بود كه انقلاب با حضور نامزدهاي وابسته به رژيم سابق واقعاً درمعرض تهديد قرار دارد. از جمله اين نامزدها عمر و موسي دبير كل پيشين اتحاديه عرب كه از وزيران خارجي دوره مبارك بوده است يا همچنين احمد شفيق نخست وزير رئيس جمهور مخلوع مصر هستند.
¤ طي روزهاي اخير و با اعلام كانديداتوري خيرت الشاطر، موج حملات و اتهامات سكولارها به سوي اسلامگرايان شدت گرفته است. تا زماني كه اخوان تصميم نگرفته بود كه در انتخابات نامزدي معرفي كند، مشاركت سلفيان براي سكولارها دغدغه چنداني ايجاد نكرده بود؛ اما بلافاصله با اعلام نامزدي الشاطر، غربي ها و جريان هاي ليبرال دريافتند كه با ادامه اين اوضاع بايد صحنه سياسي را به طور كامل به اسلامگرايان واگذار كنند. اخوان المسلمين به نسبت سلفيان ازفراگيري و محبوبيت بيشتري در جامعه مصربرخوردار است، كما اينكه در بسياري ديگر از كشورهاي عربي منطقه نيز چنين است. بنابر رويه سنتي غربي ها در عصر جديد، همانند مورد تونس اسلامگرايان درمصر نيز به شدت در معرض آماج اتهاماتي از قبيل يك جانبه گرايي، افتدارگرايي و تندروي قرارگرفتند. دستگاه هاي رسانه اي و تبليغاتي غرب در اين ميان سهم بسزايي ايفا مي كنند.
اين جريان البته تنها منحصر به مصر نيست، از روزنامه ها و شبكه هاي تلويزيوني كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس گرفته تا روشنفكران و سياستمداران سكولار، نگراني خود را از اين وضع اعلام كردند. به طور مثال، يك تحليلگر مصري در اين باره ادعا كرده:«اخوان المسلمين مي خواهد همه دستگاه حكومتي مصر را در اختيارگيردو به همه وعده هاي خود براي همكاري و در اختيار نگرفتن همه عرصه هاي حكومتي، بي توجهي كند.»
چالش ديگر،كميته تدوين قانون اساسي مصر است. سكولارها عمق شكست خود را دراين بخش نيز به شدت احساس كرده اند.
جايي كه درآن، كميته اي صدنفري توسط پارلمان انتخاب شد و تركيب آن منعكس كننده پيروزي قاطع اسلامگرايان در انتخابات پارلماني اين كشور است. اوضاع در كميته تدوين قانون اساسي براي ليبرال ها به مراتب از كرسي رياست جمهوري نگران كننده تر است چرا كه قرار است ساختار سياسي جديد مصر با حضور اكثريت اسلامگرا كه با رأي مستقيم مردم برسر كار آمده اند تعين شود احزاب لائيك، اخوان المسلمين را متهم مي كنند كه قصد دارد با ايجاد ائتلافي مصلحتي با تشكل هاي سلفي، اين نهاد را به انحصار خود درآورد. ليبرال ها دست به دامن مقامات نظامي حاكم بر مصر هم شده اند تا با انحلال كميته تدوين قانون اساسي از ادامه كار اين كميته جلوگيري كنند. كساني كه با كميته مخالفت كرده اند، البته ممكن است با جايگزين غيرقابل پذيرشي مواجه شوند و آن چيزي نخواهد بود جز يك كميته قانون اساسي احتمالي كه از سوي ارتش انتخاب مي شود و در نتيجه بايد انتظار داشت هيچ غيرنظامي نتواند به نظارت بر ارتش بپردازد.
جريان هاي اسلامي ميانه رو در عرصه سياسي منطقه همانند اخوان المسلمين، هم در مرامنامه نظري و هم در تجربه عملي خود ثابت كرده اند كه پيش از هر چيز معتقد به گفتمان اسلام سياسي هستند، گفتماني كه بر مبناي مفهوم مركزي «حكومت اسلامي» نظم يافته است. به عبارت ديگر مفهوم اسلام سياسي به زعم بسياري از پژوهشگران براي درك تحول كنش اسلام به حكومت اسلامي به عنوان آلترناتيوي براي گزاره هاي ايدئولوژيكي كه منبع تشكيل حكومت هاي مختلف شده بودند مطرح شده است. جريان هاي اسلامي در طول چند دهه گذشته به آرامي توانستند نفوذ خود را در كشورهاي منطقه گسترش دهند و اكنون نيز با بيداري امت اسلامي، دورنماي سياسي گسترده جديدي پيش روي آنان گشوده شده است. منطقه خاورميانه و شمال آفريقا هم اكنون در دوره تغييراتي ريشه اي به سر مي برد كه نتيجه آن به وجود آمدن شرايطي متفاوت از شرايط قبل از انقلاب ها خواهد بود. از تونس تا بحرين، ماهيت منطقه و همچنين ماهيت ائتلاف ها تغيير كرده است. موفقيت اخوان المسلمين در انتخابات پارلماني مصر و پيروزي اسلامگرايان در تونس و مراكش و ظهور بازيگراني جديد با ماهيتي اسلامي و قدرتمند در صحنه سياسي ليبي موجب شد كشورهاي جهان درباره نحوه تعامل با اسلام سياسي بازنگري كنند. به طور قطع قدرت گرفتن اسلامگرايان در منطقه، شكل گيري مجدد ائتلاف هاي سياسي در سراسر خاورميانه و شمال آفريقا و حتي منطقه آسياي ميانه را در پي خواهد داشت.
به نظر مي رسد نگراني سكولارها و اعتراضات اخير آنان در كشورهايي همانند مصر، تنها نشان دهنده يك واقعيت انكارناپذير است. واقعيت آن است كه آنها دريافته اند، مردم منطقه گزينه اسلامي را براي حاكميت سياسي خود انتخاب كرده اند. به نظر مي رسد ليبرال ها فهميده اند كه ديگر جايگاهي در ميان افكار عمومي جهان اسلام ندارند. اين واكنش ها، تنها تقلاي آخر سكولارها و جريان هاي ليبرال است كه در مقابل موج بيداري اسلامي مردم منطقه دست و پا مي زنند.
در طرح خاورميانه بزرگ كالين پاول وزير خارجه اسبق آمريكا، قرار بود رژيم صهيونيستي ژاندارم منطقه باشد. قرار بود نيروهاي به اصطلاح دموكرات و به بيان ديگر «سكولار» گردانندگان اصلي صحنه سياست در كشورهاي منطقه باشند. قرار بود از رشد اسلامگرايي در منطقه جلوگيري شود. اما امروز ديگر اين مهم براي همه آشكار شده است كه طرح خاورميانه بزرگ از همه جهت با شكست مواجه شده است. اگر روزي «كاندوليزا رايس» از مردم خاورميانه خواست تا درد زايمان خاورميانه جديد را تحمل كنند، به نظر مي رسد وقت آن رسيده است كه حاكمان غربي، امروز درد به مراتب شديدتري با نام «خاورميانه اسلامي» را بايد تحمل كنند.
محمدرضا عشوري مقدم

 



كشتار شيعيان پاكستان و دست هاي پشت صحنه

زهرا عباسي
طي روزهاي اخير حملات گسترده اي عليه شيعيان پاكستان صورت گرفته و ده ها مسلمان بي گناه به شهادت رسيدند.
ظلمي كه عليه شيعيان در پاكستان رخ مي دهد از ديد جهانيان پنهان و سكوت جوامع بشري درباره كشتار شيعيان پاكستان معنادار است.
شيعيان پاكستان به صورت مظلومانه به شهادت مي رسند و نهادها و جوامع بين المللي و حقوق بشري سكوت اختيار كرده اند و تلاشي براي پايان دادن به اين فاجعه انساني انجام نمي دهند.
انفجار بمب در سال 2008 با 45 شهيد، انفجار بمب در شهر كراچي در سال 2009 با 46 شهيد، انفجار بمب در مراسم عزاداري اميرالمؤمنين(ع) در سال 2010 با 49 شهيد، انفجار بمب در شهر كويته و در مراسم روز قدس در سال 2010 با 80 شهيد، عمليات انتحاري در شهر پاچنار در سال 2012 با 50 شهيد و صدها عمليات ديگر از جمله اقدامات تروريستي عليه شيعيان در پاكستان است.
در ماه هاي اخير بر شدت حملات تروريستي عليه شيعيان افزوده شده و روزي نيست كه در رسانه هاي پاكستان خبري از شهادت شيعيان داده نشود، به راستي علت اين كشتار هدفمند عليه شيعيان پاكستان چيست؟
به راحتي مي توان علت اين كشتارها را در شعارهاي مردم پاكستان كه پس از اين وقايع تروريستي تظاهرات مي كنند و نسبت به اين فجايع اعتراض دارند مشاهده كرد.
مردم پاكستان به خوبي مي دانند كه سياست هاي آمريكا عامل اصلي كشتارهاي شيعيان در پاكستان است. اين كشور مي خواهد با ايجاد فضاي رعب و وحشت در منطقه به اهداف خودش برسد و در اين كار گروه هاي افراطي و تكفيري كه در به اصطلاح جهاد افغانستان آموزش نظامي ديده اند و پيرو افكار افراطي و سلفي هستند استفاده مي شوند.
گروهك هاي تروريستي همچون سپاه صحابه و لشگر جنگوي كه ارتباط مستقيم با طالبان و القاعده دارند نقش اصلي را بازي مي كنند.
كشتار شيعيان پاكستان از 30 سال پيش در زمان ژنرال ضياء الحق حاكم نظامي وقت با همكاري مدارس ديني گروه هاي افراطي با كمك مالي آمريكا و عربستان به اوج خود رسيد، اين زماني بود كه روسيه با تفكر كمونيستي وارد افغانستان شده بود و انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) با تفكر حكومت ديني اسلامي در ايران پيروز شده بود. در اين زمان آمريكا براي مقابله با تفكر كمونيستي وارد جنگ افغانستان شد و همزمان براي كاهش دادن تفكر انقلاب اسلامي ايران برنامه ريزي كشتار شيعيان را در ذهن خود پروراند. اولين هجمه گروهي به شيعيان منطقه شمال پاكستان نيز درهمين زمان رخ داد و ضياء الحق و دوستان او پشتيبان اين قضيه بودند.
عمليات تروريستي روزانه در پاكستان نشان مي دهد كه اطلاعات كشور و نهادهاي امنيتي در انجام وظايف خودشان كاملا شكست خورده اند يا نمي خواهند تروريسم ضدشيعه را كنترل كنند.
درهمين رابطه «عارف نظامي» روزنامه نگار پاكستاني معتقد است كه دولت پاكستان مسئول اين كشتار شيعيان و خشونت هاي فرقه اي است زيرا هر دولتي در راستاي منافع خود به پشتيباني از عناصر مختلف درگير دراين خشونت ها مي پردازد.
وي مي گويد: از زماني كه خشونت هاي فرقه اي در پاكستان به وجود آمد، آسيب هاي زيادي به پيكره حاكميت و يكپارچگي دراين كشور وارد آمده است. اين روزنامه نگار پاكستاني مي افزايد: قبل از حكومت ديكتاتور سابق ضيا ء الحق اين گونه خشونت هاي فرقه اي كمتر در پاكستان وجود داشت اما در طول مدت حكومت وي كه مجاهدين افغان درگير جنگ افغانستان بودند اين گونه خشونت ها در پاكستان قوت گرفت.
وي تصريح مي كند؛ دولت به دنبال ترويج يك فرقه خاصي است و از اين طريق مي خواهد بر ديگر فرقه ها قدرت خود را تحميل كند، برخي از احزاب سياسي نيز كه به خاطر رأي آوردن در انتخابات از بعضي فرقه هاي درگير دراين خشونت ها حمايت مي كنند نيز در قبال خشونت هاي فرقه اي مسئول هستند.
ردپاي برخي از كشورهاي خارجي هم در خشونت هاي پاكستان بسيار مشهود است به همين دليل در اواخر دهه 80 و اوايل دهه 90 خشونت هاي فرقه اي به اوج خود رسيد .
در آن زمان مشاهده مي شد كه اين افراطيون فرقه اي اجازه داشتند آزادانه فعاليت كنند كه بمب گذاري مساجد و مقبره هاي امامزادگان و كشته شدن هزاران تن از مردم بي گناه نمونه اي از اين فعاليت ها بود. اين كارشناس پاكستاني خاطر نشان مي كند، چگونه مي توان به اين كشتارها پايان داد و اين موضوع را متوقف كرد؟
وي تاكيد مي كند كه يك اراده قوي سياسي و هماهنگي ميان علماي ديني مي تواند به محدود كردن اين خشونت ها كمك بزرگي كند.
وظيفه رهبران گروه ها و طايفه هاي مختلف است كه با يكديگر مذاكره كنند و راه حلي براي پايان بخشيدن به اين موج فرقه گرايي در پاكستان پيدا كنند.
دولت نيز بايد با دعوت از همه احزاب و فرقه ها در يك هم انديشي راه حل مناسبي را براي حل اين مشكل پيدا كند.
بركسي پوشيده نيست كه كشتار هدفمند شيعيان در پاكستان و افزايش اختلافات مذهبي و قومي فقط در راستاي تامين منافع قدرت هاي استكباري و در رأس آنها آمريكا است.
اين سياستي است كه غرب از سال هاي گذشته تاكنون به دنبال آن است يا دخالت نظامي مستقيم در كشورها و يا تفرقه انداختن و حكومت كردن.
نقض حقوق شيعيان و ريختن خون مسلمانان نه فقط تهديدي عليه وحدت ملي و استقلال و حاكميت پاكستان است بلكه دشمنان اسلام را به اهداف شيطاني خود نزديك تر مي سازد. به همين دليل مردم پاكستان با تمسك به ريسمان الهي و همكاري و تعاون و دوري جستن از تفرقه بايد جلوي توطئه بيگانگان را بگيرند.
دولت نيز بايد هرآنچه را كه موجب تفرقه افكني و فتنه ميان مردم مي شودمنع كند.

 



10 دليل براي عبور سوريه از بحران

به دنبال پذيرش طرح شش ماده اي كوفي عنان براي پايان دادن به بحران سوريه توسط دولت اين كشور، شوراي امنيت سازمان ملل طرح اعزام ناظران صلح بين المللي به دمشق را در حالي تصويب كرد كه بحران در اين كشور به پايان نزديك شده است.
از يك طرف نيروهاي ارتش در حال خروج از شهرهاي بزرگ هستند و از سوي ديگر تروريست ها و شبه نظاميان براي اينكه بتوانند بحران را در اين كشور همچنان در كانون توجه نگه دارند، به بمب گذاري در برخي از مناطق دمشق و ديگر شهرها مثل حمص و ادلب و... روي آورده اند.
به نظر مي رسد اعزام ناظران صلح در شرايط كنوني شايد فرصتي باشد تا تروريست ها و شبه نظاميان خود را براي جنگي فرسايشي بازسازي كنند چرا كه كشور سوريه به رهبري بشار اسد بحران را پشت سرگذاشته و ما در روزهاي اخير شاهد بازگشت نسبي آرامش به شهرها و مراكز استان ها بوديم.
اثبات عبور سوريه از خطر و بحران به 10دليل امكان پذير است:
1- در سطح بين المللي پذيرش سوريه بيشتر شده و اين امر حاكي از عدم كارايي مخالفان براي تغيير نظام در اين كشور است.
2- وضعيت منطقه و دومحور «قطر- عربستان- تركيه» و «آمريكا- انگليس و فرانسه» به گونه اي نيست كه گزينه نظامي براي سوريه تجويز شود.
3- مخالفان بشاراسد و حاميان آنان به اين نتيجه رسيده اند كه تغيير فوري نظام در سوريه امكانپذير نيست و پروژه براندازي بشاراسد بايد در يك فاصله زماني چند ساله دنبال شود و نياز به زمان طولاني تري دارد.
4- انتخاب كوفي عنان با منطق ديپلماتيك به عنوان فرستاده ويژه به سوريه نشان از تغيير رويكرد اروپا به سوريه دارد.
5- دولت سوريه همچنان انسجام داخلي خود را حفظ كرده است و به رغم اينكه بحران در اين كشور وارد دومين سال متوالي شده و بشاراسد در اين مدت نيروهاي زيادي را تغيير داده و از كار بركنار كرده است، اما هيچ ريزشي در بين نيروهاي دولتي مشاهده نمي كنيم و همه نيروها اعم از پليس، نيروي انتظامي و ارتش به نظام سوريه وفادار هستند.
6- با رهبري بشاراسد اصلاحات داخلي نظام سوريه اعم از رفراندوم قانون اساسي، لغو قانون حالت فوق العاده، قانون انتخابات و احزاب و... انجام شده كه حاكي از درايت و قابليت سيستم سياسي سوريه دارد.
7- در فضاي منطقه اي و بين المللي نيز سوريه امتيازي از دست نداده است و برگزاركنندگان دو نشست تونس و تركيه افرادي هستند كه سال ها با سوريه مخالف هستند و سر ناسازگاري دارند كه اين امر حاكي از اعمال محدوديت براي نظام سوريه و جايگاه منطقه اي آن نيست.
8- كشورهاي خاموش كه در موضوع سوريه سياست سكوت و بي طرفي را اتخاذ كرده بودند، در حمايت از نظام سوريه در حال مذاكره هستند كه فضا را به نفع بشار اسد تغيير داده است.
9- ظرفيت دول غربي در موضوع سوريه به بن بست رسيده ولي ظرفيت دول شرقي د راين محور در حال شكوفايي است.
10- تصويب طرح اعزام ناظران بين المللي صلح نيز حكايت از شكست پروژه هاي براندازي و ناكامي دول متخاصم با دمشق دارد. تركيه نيز كه بازيگر نقش اول در طرح هاي خرابكارانه و براندازي بود، اين طرح را پذيرفته است و اين عقب نشيني علائمي از شكست پروژه براندازي در سوريه است.
حال براي بسياري از ناظران مسائل سوريه جاي سؤال است كه بالاخره آينده سوريه به كجا مي انجامد و چه سرانجامي در انتظار اين كشور است. براي پاسخ به اين سؤال چندين ديدگاه مطرح است.
از بعد سياسي، ممكن است در آينده شاهد اصلاحات اساسي مثل انتخابات پارلماني، مشاركت دهي مخالفان در حاكميت سوريه و نهايتا تغيير بافت حاكميت اين كشور از حزب بعث به مشاركت ملي باشيم.
از بعد امنيتي، اقدامات تروريستي و عمليات هاي خرابكارانه به شكلي ضعيف ادامه پيدا مي كند تا مخالفان مدعي شوند هنوز در صحنه هستند و تحرك حداقلي خواهند داشت كه به ضرر بشاراسد رئيس جمهور سوريه نيز نخواهد بود.
هرچه به زمان انتخابات رياست جمهوري آمريكا نيز نزديك تر مي شويم به دليل درگير شدن به مسائل داخلي، قدرت رخنه و نفوذ اين كشور در مسائل و صحنه داخلي تحولات سوريه نيز كاهش پيدا مي كند.
صداهاي خاموش مثل كشورهاي كويت، عمان، الجزاير، امارات و... كم كم شنيده مي شود و اين امر به شكاف بين بازيگراني مثل تركيه، عربستان و قطر منجر خواهد شد.
¤ فضاي بين المللي و منطقه اي براي دوستان سوريه ايجاد شده و در آينده بازيگران اصلي و صحنه گردان تحولات سوريه، دوستان اين كشور خواهند بود.
مسلما نقش سوريه در منطقه حفظ خواهد شد و براي كشورهاي منطقه اي نيز بار ديگر احساس مي شود كه در موازنه بين ايران و آمريكا، دست ايران در مديريت بحران منطقه اي بالاتر و برتر است. آمريكايي ها همان گونه كه در جنگ 33 روزه لبنان، 22 روزه غزه، فتنه 88 و حوادث پس از انتخابات در ايران و خلع سلاح حزب الله لبنان نتوانستند در منطقه موفقيتي كسب كنند، اين بار نيز در حادثه سوريه شكست خورده محسوب مي شوند.
خبرگزاري فارس

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14