(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 4 اردیبهشت ۱۳۹۱ - شماره 20191 

آيا سينماي سياسي واقع مي شود؟
بررسي توليدات سينماي ايران- 12
تيزر و فيلم هاي آماتوري
سريال شهيد صياد شيرازي زمستان امسال كليد مي خورد
زمان پخش برنامه «ياد خدا» تغيير كرد
مسابقه ايده هاي قرآني در بازي هاي رايانه اي
بازگشت سرشار به راديو با سرزمين نور
در يك نشست سينمايي عنوان شد
همه خيانت كارها وابسته مالي خارجي ها هستند
كارگردان نمايش «بانوي آب و آيينه» عنوان كرد: جست وجوي روشنايي با سفر به تاريخ
نگاهي به «خورش آلو با مرغ» فمينيستي كه با جادوي سينما هم نتوانست خورش بسازد.
نقد«فيتيله و ماه پيشوني» از توليد تلويزيوني به مصرف سينمايي!



آيا سينماي سياسي واقع مي شود؟

پژمان كريمي
آيا مي توان به شكل گيري سينماي سياسي در كشورمان دل بست و اميد داشت؟
آيا سينماگران ما به بلوغ لازم براي رفتن به سوي ميدان سينماي سياسي دست يافته اند يا خير؟
سينماي سياسي همچون ديگر ژانرهاي سينمايي، ضروري است و مخاطبان خاص خود را دارد.
سينماي سياسي تلاش مي كند ارائه گر ديدگاه و تحليل سياسي فيلم ساز نسبت به جامعه و دنياي اطراف او باشد.
در دوران پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، سينماي ايران در چنبره افعي «خشونت و سكس و جاهليت» گرفتار آمده بود.
سينما اسباب مسخ نمودن مخاطب نسبت به موضوع هاي سياسي و اجتماعي بود.
طبيعي بود كه چنين سينمايي سبب پاگيري و فعاليت فيلم ساز انديشمند و انديشمند فيلم ساز نشود و دور از نظر نبود كه در سايه منحوس «فيلم- فارسي» تنها فيلم سازي مجال فعاليت و ادامه بقا يابد كه به عنوان مروج ابتذال و انحطاط فكري آشكار شود. و به گفته آگاهان سياسي: مگر جز اين بود كه «سينما» به سرزمين ايران حق ورود يافت صرف اينكه مخاطب را از انوار دين الهي به دور سازد و ضمن سرگرم كنندگي، در دام مظاهر تمدن غربي، مستحيل نمايد!
پس از انقلاب اسلامي، گردانندگان سينماي ايران تلاش كردند كه فيلم سازان را به سمت و سوي سينماي انقلابي و آرماني سوق دهند. اما به دو دليل بزرگ، اين عناصر از دست يابي به اهداف خود ناكام ماندند:
نخست اينكه: به جاي اتكا به نيروي متعهد و در عين حال مستعد، تصور كردند مي توانند حرفه اي هاي سينماي ايران را كه هنوز بوي تعفن فيلم-فارسي از ذهن و اثرشان به مشام مي رسيد، در جهت كارهاي سفارشي تشويق و سازماندهي كنند.
غافل از اينكه؛ ذهن مصلوب ابتذال ، بسترساز تحقق و تبلور انديشه متعالي نيست. فيلم سازي كه هنوز در مدار «سكس و كلاه مخملي ها» متحير است، چگونه مي تواند خود را وامدار و آشنا ومنشأانديشه متعالي قلمداد كند؟
چنين فردي پس از وقوع يك انقلاب بزرگ اجتماعي، چگونه مي تواند به يكباره دچار دگرشدگي و دگرگوني دروني شده و نسبت به ارزش هاي ديني و ملي دغدغه يافته باشد؟
يك فيلم ساز حرفه اي شايد بتواند فيلمي از حيث ساختاري، قابل اعتنا بسازد اما از ديدگاه محتوا چه؟ اصلاً به زعم شهيد اهل قلم- آويني- مگرمي توان ساختار و محتوا را دو عنصر جدا از يكديگر فرض كرد؟!
اتكاء به فيلم سازان حرفه اي، نگاه كارگزاران سينما را از ضرورت شناسايي استعدادهاي متعهد و آموزش آنها بازداشت و كار را به جايي رساند كه اندك فيلم سازان متعهد، صرفاً به دليل تقلاي شخصي بخت ورود به جهان فيلم سازي را يافتند و با «روش آزمون و خطا» راه به جلو گشودند!
دليل دوم اينكه، كارگزاران سينمايي خود از شناخت شاخص هاي سينماي انقلابي، آرماني و سينماي تراز جمهوري اسلامي ناتوان بودند و نتوانستند از حجاب ظواهر عبور كنند.
در همان دهه اول انقلاب، مثلاً در سال هاي آغازين دهه 60 فيلم هايي ساخته شده كه در نگاه نخست، ديني و انقلابي و آرماني و در يك كلام متعهدانه مي نمود اما اگر دقيق مي شديم آن اثر را تنها در بند ظواهر و كليشه ها مي يافتيم و بس!
طبيعي است كه وقتي سينماي ما هنوز به شكل «حرفه اي و متعهد» رخ ننموده است و ما در نداشتن سينماي تراز جمهوري اسلامي سرگشته و اندوهگين مي نماييم، سخن از چرايي پا نگرفتن سينماي سياسي و اميد بستن به سربرآوردن آن در اندك مدتي، تا اندازه اي كودكانه است.
سينماي سياسي،يك ژانرو يك سبك و در يك كلام تاليفي سياسي از يك رويداد و حادثه است.
در گستره سينمايي كه نماينده آن مي شود فيلم هتاك، رياكار و پرافاده «جدايي نادر از سيمين»، يا مي شود «سوت پايان» يا مي شود «يك پذيرايي ساده»، سينمايي كه در سي امين جشنواره فجر آن از ميان 32 فيلم بخش مسابقه، ده فيلم اش سخيف و وامدار از فيلم فارسي ارزيابي مي شود، چطور مي توان نسبت به تحقق «سينماي سياسي» اميدوار بود؟
بله! مي توانيم خود را فريب دهيم! بگوييم در نقطه آغازيم! بگوييم استعداد ها كم نيست!... آخر كدام استعداد! از استثناها گذر كنيم!
اين فيلم مي تواند يك اتفاق فرض شود اما در كشورمان نمي توانيم شاهد جريان جدي سينماي سياسي باشيم. زيرا!
يك: فيلم ساز حرفه اي وبا سواد كم داريم.
دو: فيلم ساز حرفه اي و متعهد كم داريم.
سه: فيلم ساز مسلط به ژانر سياسي كم داريم.
فيلم سازي كه با ناداني و كم سوادي تلاش كند فيلم سياسي بسازد، به جايي مي رسد كه امثال جعفر پناهي ها رسيدند. كينه ورزي عليه نظام ديني را تحليل سياسي نام مي گذارند و اقدام عليه امنيت ملي را جرم سياسي معنا مي كنند!
شايد تلاش براي شكل گيري سينماي سياسي براي قد و قواره سينماي فعلي مابه بلوغ نرسيده است دو دوره جشنواره فيلم عمار ثابت كرد كه جوانان مستعد هنرمند در گوشه هاي كشور پهناورمان كم نداريم.اين جوانان با حداقل امكانات و با هزينه شخصي رو به سينماي متعهد دارند. اگر چنين جواناني را شناختيم، هدايت و پشتيباني شان كرديم، در آينده اي نه چندان دور مي توانيم بگوييم، تولد سينماي سياسي ايران دور نيست.

 



بررسي توليدات سينماي ايران- 12
تيزر و فيلم هاي آماتوري

سعيد مستغاثي
«نارنجي پوش» در واقع يك تيزر 2-3 دقيقه اي تلويزيوني است كه در حد يك فيلم سينمايي كش آمده است. تيزري با بازي هاي دستمالي شده با همان نمايش ديوانگي ها و عصبيت هاي حامد بهداد و با همان انفعال و آرامش ليلا حاتمي! تيزري پر از شعر و شعار آبكي و سردستي كه بيش از هر چيز سعي دارد تا اسپانسر خود يعني شهرداري را راضي نگه دارد ولي درواقع كلاه بزرگي بر سر او گذارده است. ديالوگ هاي تخته اي فيلم يادآور فيلم اسپانسري ديگر داريوش مهرجويي براي همين شهرداري است كه يك اپيزود از فيلم «طهران، تهران» دو سال پيش وي قرار گرفته بود.
«در انتظار معجزه» اولين فيلم در تاريخ سينماي ايران است كه حتي راش هاي اوتي هم در آن قرار گرفته تا تايمش در حد و اندازه يك فيلم بلند استاندارد شود ولي در اين صورت هم از 65 دقيقه فراتر نرفته و معلوم نيست بر چه اساسي در زمره فيلم هاي بلند بخش مسابقه سينماي ايران قرار گرفته است. فيلم در صحنه هايي براي زجركش كردن تماشاگر از آثار دهه 60 و 70 آندري تاركوفسكي هم جلو مي زند، با اين تفاوت كه در فيلم هاي تاركوفسكي، ساختار طراحي شده و ميزانسن و فيلمنامه و شخصيت وجود داشت كه در فيلم «در انتظار معجزه» وجود ندارد و چنين امري از فيلمسازي مانند رسول صدر عاملي (كه در زمينه زيارت، دو فيلم قابل قبول «شب» و «هر شب تنهايي» را دارد) بسيار بعيد بود و ايضا از دبير محترم جشنواره كه جايزه ويژه خود را به اين فيلم دادند!
وقتي يك گروه فيلمسازي را به خارج كشور آن هم استانبول ببريد و نخواهيد براي پرداخت وجه اجاره خيابان ها و معابر و اماكن و مانند آن حتي يك ريال هم خرج كنيد، نتيجه مي شود فيلم «بغض» كه با دوربين توريستي و از لابلاي مردم و از زير بازو و از زوايايي كه به چشم كسي نيايد فيلمبرداري شده و تكان هاي سرسام آور و گرين هاي ناگزير تصوير هم به حساب ساختار فيلم گذاشته مي شود و تماشاگر مي ماند پس چرا در سينماي جهان تا اين حد براي ساختارهاي صحيح و فيلمبرداري استاندارد و شخصيت پردازي هاي درست و درمان هزينه مي كنند؟!
براي ساختار فيلم «بي خود و بي جهت» جز نام خود فيلم نمي توان توصيف ديگري در نظر گرفت! اينكه همين طور دوربين را در فضاهاي بسته و باز روي يك سري بازيگر ببنديم و آنها مرتب جلوي دوربين حركت كرده و حرف بزنند و رجز بخوانند و شعار بدهند و شعر بگويند و آن وقت بگوييم كه ساختار خاصي را طراحي كرده ايم تا بي خودي و بي جهتي را القاء كنيم مانند همان فيلمساز معروفي است كه 10 دقيقه مخاطب را بر روي ريل قطاري زجر مي داد تا زجر كاراكترش را تصويري نمايد!! به نظر مي آيد كاهاني همان اشتباه سال گذشته را انجام داده و بر اين توهم بوده كه مثلا براي آشفته نشان دادن يك فضا، بايستي ساختاري آشفته برايش در نظر گرفت. معروف ترين فيلم تاريخ سينما كه آشفتگي بشر امروز را درون تمدن جديد به تصوير مي كشد، فيلم «كائوس» يا «آشفتگي» ساخته برادران تاوياني در سال 1980 است كه از ساختار سينمايي و فيلمنامه بسيار دقيق و منظمي برخوردار است كه البته براساس داستان هاي لوييجي پيراندلو نوشته شد. بد نيست برخي فيلمسازان ما از آن فضيلت فيلم نديدن خود كمي فاصله گرفته و برخي آثار برجسته تاريخ سينما را ببينند، شايد براي تسكين توهماتشان مفيد باشد!
معلوم نيست با صرف آن همه هزينه و وقت و زمان و تبليغات، چرا فيلم انيميشن «تهران 1500» به لحاظ سبك كار انيميشن، پرنقص از آب درآمده است. از پشت صحنه فيلم در تيتراژ انتهايي اين گونه بر مي آمد كه براي طراحي صحنه هاي انيميشني از سيستم «حركت- ضبط» يا «Motion- Capture» استفاده شده كه از سال 2004 و فيلم انيميشن «قطار سريع السير قطبي» توسط رابرت زمه كيس در سينما باب شد. چند سال پيش اين سيستم به ايران آمد و حتي در بخشي از برنامه رنگين كمان شبكه پنج مورد استفاده قرار گرفت و از قضا، به طور زنده، انيميشن دو بعدي قابل قبولي از يكي از مجريان برنامه عرضه شد اما معلوم نيست چرا چنين اتفاقي در «تهران 1500» نمي افتد. اگر موضع تلفيق سيستم فوق با انيميشن سه بعدي بهانه نقص و ايراد فوق است كه باز هم چنين تجربه اي به كرات در فيلم- انيميشن ها صورت گرفته و آثار موفقي هم عرضه شده است كه نمونه اش «سرود كريسمس» است.
علي مصفا از فيلم «سيماي زني در دوردست» در سال 1382 تا «پله آخر» تغيير چنداني نكرده است. نمي دانم او فيلم هاي ديويد لينچ را ديده است يا نه؟ ولي همان قدر كه فيلم اولش به «شاهراه گمشده» لينچ شبيه بود، اين فيلم اخير به «اينلند امپاير» اين كارگردان آمريكايي راه مي برد بدون آنكه از ساختار خاص و پيچيدگي هاي ساختاري و روايي آنها برخوردار باشد. شايد هم كسي فيلم هاي ياد شده را براي فيلمساز، بد تعريف كرده و از آنها تصويري ناقص الخلقه ارائه نموده كه باعث شده تا مصفا چنين آثار بي ربط و آشفته اي را جلوي دوربين ببرد و شايد هم...
جشنواره سي ام فيلم فجر، اولين دوره در تاريخ اين جشنواره بود كه شاهد نمايش فيلم هاي به اصطلاح ويدئو بقالي در آن بوديم. يعني ويدئوهاي سخيفي كه متأسفانه براي شبكه خانگي ساخته شده و مجوز مي گيرند و عناصر مبتذل فيلم فارسي در آنها كاملا به چشم مي خورد. عناصري از قبيل شوخي هاي مستهجن، تكيه كلام هاي نازل، روابط و فضاي فيلم هاي هندي و...
از اين گونه آثار مي توان به «خوابم مي آد» رضا عطاران و «همه چي آرومه» مصطفي منصوريار اشاره كرد كه متأسفانه فيلم عطاران چند جايزه از جمله كارگرداني نيز دريافت كرد!

 



سريال شهيد صياد شيرازي زمستان امسال كليد مي خورد

معاون فرهنگي و روابط عمومي ارتش جمهوري اسلامي ايران از امضاي تفاهم نامه بين گروه هاي مختلف سينمايي و تلويزيوني ارتش براي ساخت و توليد سريال شهيد صياد شيرازي در آستانه روز ارتش جمهوري اسلامي ايران خبر داد.
حجت الاسلام سيدمحمدرضا واحدي، با بيان اينكه توليد سريال صياد شيرازي را در زمستان امسال كليد مي زنيم به شبستان گفت: فعلا در مرحله تحقيق و نگارش فيلمنامه هستيم.

 



زمان پخش برنامه «ياد خدا» تغيير كرد

تهيه كننده «ياد خدا» اعلام كرد اين برنامه زنده كه پيش از اين 30 دقيقه بامداد روزهاي پنجشنبه در قالب فضايي عرفاني روي آنتن مي رفت از اين پس 40:23 روي آنتن مي رود.
داود نجفي دراين باره به مهر گفت: برنامه تلويزيوني «ياد خدا» از اين هفته پنجشنبه شب ها بعداز فيلم سينمايي، 40:23 پخش مي شود.
وي افزود: اين برنامه شبانگاهي سعي دارد با ايجاد فضاي معنوي مخاطب را بعداز يك روز كاري و شلوغ در خلوتگاه شبانه به راز و نياز و درددل با عالم هستي بكشاند. تفسير دعاي كميل، دعاي خمسه عشر و مباحث ارتباط با خدا با حضور كارشناسان علوم ديني درباره چگونگي ارتباط با خدا از بخش هاي اين برنامه معارفي است.
اين تهيه كننده ادامه داد: همچنين در برنامه به سراغ افرادي مي رويم كه در خلوتگاه شب مشغول انجام وظيفه در مشاغل گوناگون هستند و به نوعي ارتباط با خدا و اين كه كار كردن نوعي عبادت محسوب مي شود را از زبان مردم مي شنويم. «ياد خدا» با اجراي فرزاد جمشيدي پنجشنبه ها از ساعت 40:23 از شبكه يك سيما پخش مي شود.


 



مسابقه ايده هاي قرآني در بازي هاي رايانه اي

مسابقه ايده هاي قرآني در دومين جشنواره بين المللي بازي هاي رايانه اي تهران برگزار مي شود.
قرآن ثمره رسالت تمام انبياء معجزه آخرين پيامبر خدا و كتاب آسماني براي تمام اعصار و قرون است. گنجينه هاي ناشناخته و ارزشمندي دارد كه مي توان در تمام شئون زندگي از آنها بهره برد. داستان هاي قرآني، پندها و حكمت هاي الهي، دستورات ديني، احكام و... همه و همه ظرفيت هاي فراواني براي توليد بازي هاي رايانه اي هستند. البته در اين ميان خلاقيت طراحان اين بازي بسيار حائز اهميت است.
صاحبان آثار ارائه شده در اين بخش به منظور داوري در مسابقه ايده اي قرآني بايد سابقه فعاليت در رشته هاي مربوط به بازي سازي مانند: طراحي بازي، طراحي هنري، نويسندگي، برنامه نويسي و پشتوانه هاي محتوايي همچون نص صريح آيات قرآن، تفاسير، روايات، داستان هاي ديني، فيلمنامه هاي مذهبي، رسالات را داشته باشند.
گفتني است، دومين جشنواره و نمايشگاه بين المللي بازي هاي رايانه اي تهران ششم تا دهم تير امسال در مصلاي امام خميني(ره) برگزار مي شود.

 



بازگشت سرشار به راديو با سرزمين نور

بعداز گذشت 13سال، برنامه مورد پسند مقام معظم رهبري در راديو احياء مي شود. اين برنامه به نويسندگي محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) قصه گوي مشهور راديو در دهه هاي گذشته اجرا خواهد شد.
عذرا وكيلي گوينده پيشكسوت راديو ايران درخصوص اين برنامه راديويي گفت: «از سرزمين نور» كه شامل 270 برنامه نمايشي مربوط به زندگاني پيامبر اكرم(ص) قبل از تولدشان تا زمان رحلت آن بزرگوار و در پي آن زندگاني حضرت علي(ع) بود درسال 1372 تهيه شد كه به مدت 5 سال ونيم جمعه هاي هر هفته از ساعت 30:8 صبح پخش مي شد.
وي از افتخارات به يادماندني اين برنامه را شرفيابي عوامل برنامه به حضور مقام معظم رهبري در يك ديدار خصوصي و صميمي دانست و گفت: ايشان با دقت نظر در محتوا و نحوه اجرا، مطالب ارزنده اي را بيان فرمودند و گروه را مورد عنايت ويژه قرار دادند و بسيار اظهار رضايت فرمودند.
وكيلي با اشاره به نويسندگي و اجراي برنامه گفت: «90 قسمت آن را رضا رهگذر و 180 قسمت ديگر را آقاي سعيد آل رسول نگارش كردند. همچنين 90 برنامه اول را آقاي منوچهر اسماعيلي و بقيه را آقاي جلال مقامي كارگرداني كردند كه از بهترين ها در اجراي راديويي و دوبله بودند. ضمن اينكه سردبيري مجموعه را محمد ميركياني، مديريت گروه را دكتر قاروني برعهده داشتند و من آن را تهيه مي كردم.»
برنامه راديويي «از سرزمين نور»، هر روز قبل از اذان صبح از راديو ايران پخش مي شود.

 



در يك نشست سينمايي عنوان شد
همه خيانت كارها وابسته مالي خارجي ها هستند

يك كارگردان سينما گفت: همه خيانت هايي كه دركشور ما طي 300 سال اخير اتفاق افتاده، با حمايت سفارتخانه هاي خارجي بوده و همه افراد خائن نيز به يك جريان خارجي وطن فروش متصل بوده اند.
به گزارش خبرنگاركيهان، نخستين نشست نقد و بررسي فيلم «قلاده هاي طلا» درحالي درفرهنگسراي انقلاب اسلامي برگزار شد كه استقبال شديد مخاطبان را درپي داشت، به گونه اي كه اين برنامه با كمبود صندلي مواجه گرديد. پس از پايان فيلم نيز جمعيت حاضر چند دقيقه فيلم را تشويق كردند. دراين نشست، ابوالقاسم طالبي (كارگردان قلاده هاي طلا)، وحيد جليلي (كارشناس رسانه)، محمد خزاعي (تهيه كننده قلاده طلا) و عليرضا پور صباغ ( منتقد سينما و مجري برنامه) به بررسي فيلم و پاسخ به پرسش هاي مردم پرداختند.
در ابتدا، طالبي به دغدغه اش براي ساخت اين فيلم پرداخت و گفت: حقيقت اين است كه در 300سال گذشته اگر از ايران بخش هايي جدا شد به دست سياستمداران و طراحان زيرك سفارتخانه ها و گروه هاي اطلاعاتي خارجي بود.
وي تصريح كرد: وطن فروشان آسيايي را به خدمت مي گيرند تا وطن دوستان آسيايي را نابود كنند. همه افراد خائن دراين كشور به يك جريان مالي و فكري خارجي وصل مي شوند و آن ها مي گويند تو كشورت را بفروش تا به تو امكانات مالي و غيره بدهيم.
در ادامه، وحيد جليلي به انتقاد از ساخته نشدن فيلم درباره دشمني با جمهوري اسلامي درسينماي ايران پرداخت و تأكيد كرد: درسينماي ما چندين سال است كه فيلم قابل توجهي درباره، دشمني صورت گرفته با نظام ساخته نشده است، درحالي كه ما دركشورمان 16هزار و 200 شهيد ترور داريم و آيا واقعاً درباره هيچ يك از آن ها نمي توان فيلمي ساخت؟وي به مقايسه اين فيلم با «پايان نامه» پرداخت و گفت: پايان نامه» به اندازه خودش فكر خوبي بود، اما براي جريان روشنفكري حاكم بر رسانه هاي كشور اين گونه فيلم ها فرقي ندارد و فقط اقدام به كارشكني براي اين فيلم ها مي كنند.«پايان نامه» نيز به اندازه خودش فيلم خوب و شجاعانه اي بود، البته اگر در مقام مقايسه باشيم فيلم «قلاده هاي طلا» بهتر است، البته نبايد يكي را بالا برد و ديگري را پايين كشيد.
وي تصريح كرد: «قلاده هاي طلا» مرعوب رسانه هاي روشنفكري داخلي و خارجي نشده و با جرأت بزرگترين مسئله اخير نظام را بيان كرده است.در ادامه اين نشست، پور صباغ درباره اكران «قلاده هاي طلا» از خزاعي پرسش كرد كه وي گفت: يكي از اقدامات انجام گرفته دراين زمينه ارائه زيرنويس براي اين فيلم است. اما همان طور كه مي دانيد اكران اين فيلم دركشورهاي خارجي به رايزني هاي ميان دو كشور و حمايت وزارت ارشاد نياز دارد كه درحال پيگيري آن هستيم.

 



كارگردان نمايش «بانوي آب و آيينه» عنوان كرد: جست وجوي روشنايي با سفر به تاريخ

نمايش «بانوي آب و آيينه» روايت متفاوتي است پيرامون حضرت فاطمه (س) كه به كارگرداني حسين پارسايي درتالار انديشه حوزه هنري روي صحنه رفته است.
پارسايي كه پس از سال ها حضور در پشت صحنه تئاتر بعنوان مدير، باز هم درمقام كارگردان به روي صحنه تئاتر بازگشته، درباره اثر جديد خود گفت: نمايش «بانوي آب و آيينه» يك اثر مستند و تاريخي است، ضمن اينكه براي مخاطب نيز به روز شده است.
وي ادامه داد: دراين نمايش آب را به مانند پاكي و روشنايي متعلق به مادري مي دانيم كه مادر آب است چرا كه مهريه او بوده و همين آب درصحراي كربلا از لب هاي فرزندش دريغ مي شود. روايت ديگر، بي پروايي آتش است كه اصرار دارد از درگاهي عبور كند تا شعله ها را به خيمه هاي كربلا برساند.
اين كارگردان با اشاره به اينكه از ابتداي اسفند سال گذشته تمرينات گروه به صورت كارگاهي آغاز و ادامه پيدا كرد، گفت: نمايش«بانوي آب و آيينه» به صورت داستانك هايي توسط گروه نمايش و دو روايتگر اصلي (رويا نونهالي و دانيال حكيمي) ديداري و شنيداري مي شود و در ماوراء و سفر به گذشته، عناصر و مفاهيمي را مورد توجه قرار مي دهد تا اين قضيه آييني كه بارها شنيده ايم به عنوان يك اثر تحليلي و متفاوت ارائه شود.
پارسايي با اشاره به پخش انيميشن و موسيقي دركنار ديالوگ هاي اصلي اثر عنوان كرد: كنار هم قرار گرفتن اين عناصر باعث كامل شدن يكديگر مي شود و در هيچ جاي نمايش نمي توانيم مدعي شويم ديالوگ به تنهايي پيام را مي رساند.
وي ادامه داد: در طول شكل گيري اثر از لحظه آغاز كار تا لحظه اجرا و تا هنگام مواجهه مخاطب با اثر همه عوامل ارادتي به ساحت دو اسوه ديني دارند و تلاش مي كنند روايتي انساني از آنها به نمايش بگذارند و به همين دليل درلحظات مختلف نمايش به شكل مكانيكي و مدرن فضايي ايجاد مي شود و گروه به سرعت تغيير حركت مي دهند و ديالوگ ها تا جايي كه ممكن بوده سعي شده فرامناسبتي باشد و مستقيم به يك واقعه تاريخي اشاره نشود و البته اشاره مستقيم به جامعه امروز نيز نداريم، اما نگاهمان نگاه تحليلي و توحيدي است.
پارسايي با بيان اينكه از نكات قابل توجه نمايش هاي آييني و مذهبي كه معمولا در نقدها عنوان مي شود مناسبتي بودن اين گونه آثار است، تصريح كرد: اگر تئاترهاي مناسبتي از زمان خاص خود خارج شوند براي مخاطب هيچ جذابيتي ندارد و حتي مخاطبان خاص نيز به دنبال آن نمي روند و به همين دليل سعي كرده ايم محتوا، مضمون و ساخت نمايش بانوي آب و آيينه فرامناسبتي باشد و دريك اثر تراژدي هم اين تأثر را خواهيم داشت.
او افزود: نمي توانم مدعي باشم كه فرامناسبتي بودن به طور مطلق اجرا شده اما تلاش كرديم نمايش به گونه اي باشد كه حتي اگر بخواهيم نمايش را با زيرنويس فارسي براي مخاطب خارجي از هر مذهب و مليتي نشان دهيم بتواند با او به عنوان يك اثر انساني ارتباط برقرار كند.
پارسايي همچنين با اشاره به اينكه نزديك به 30 صفحه نمايشنامه بر دوش دو بازيگر اثر است گفت: اجراي اين نمايشنامه بسيار سخت وسنگين بود و آميختگي بين ديالوگ و حركت گروه را به شكل نهايي رسانده بود كه شايد اگر برخي ديالوگ هاي نمايش را برمي داشتيم، حركت گروه، ترجمه آن ديالوگ ها مي شد.
اين كارگردان با تاكيد بر اينكه درنمايش بانوي آب و آيينه مفهوم ها كاملا حالت قراردادي دارند، تصريح كرد: به طور مثال قرار نيست دريايي داشته باشيم كه شكل واقعي داشته باشد و همچنين درصحنه هاي آتش قرار نبود كه ما بيرون در باشيم و شعله هاي آتش را ارائه دهيم، بلكه روايت نمايش از داخل خانه است و البته روايت مستقيم واقعه نيست و حتي نقل قول هم نيست بلكه تحليلي است بر اينكه كسي كه پشت درقرار مي گيرد چه مي گويد.
او با بيان اينكه در طي نمايش گاه ديالوگ ها بار تصويري و گاه تصوير بار ديالوگ پيدا مي كند، گفت: درام اصلي اين اثر در نقطه اتصال حركت و ديالوگ شكل گرفته است.
پارسايي درباره تلاش براي كليشه اي نبودن اين اثر، گفت: اشاراتي كه به اصل واقعه، در اثر وجود دارد صرفا اشاراتي است كه پيش برنده داستان است.
وي افزود: نمايش سعي دارد ارتباطش را با مخاطب امروزي برقرار كند و به طورجد از ورود به اصل واقعه پرهيز كرديم، چرا كه اصل واقعه قداستي دارد كه براي مخاطب ارزشمند است و ما نخواستيم با كاستي هاي اثرمان اين قداست را از بين ببريم.

 



نگاهي به «خورش آلو با مرغ» فمينيستي كه با جادوي سينما هم نتوانست خورش بسازد.

مهدي نوروزخاني
حكايت فيلمسازي و نويسندگي مرجان ساتراپي شبيه دعواي خواهري و برادري است كه در آن خواهر به برادرش فحش خواهر و ناموس بدهد! مثل اينكه اين خانم اصلا حواسش نيست كه آثارش نه عليه نظام جمهوري اسلامي كه ضد ايراني هستند و ضد همان كورش، هخامنش و پرسپوليسي كه ادعايش را دارند!
البته جايي خواندم كه وي ارتباط و مناسبات وسيعي با بخش فرهنگي صهيونيسم جهاني دارد كه اين را فعال بودنش در كشوري غريب توجيه مي كند و از توهم توطئه مبرا مي سازد؛ آن هم در كعبه آمال هنري مآبان؛ فرانسه كه هنرمندان بزرگ و نامي خودش به سادگي نمي توانند اثري خلق و عرضه كنند!
«خورش آلو با مرغ» دومين فيلم مرجان ساتراپي است كه به مانند پرسپوليس اين را هم با شركت وينسنت پارونا ساخته و توليدي از سه كشور فرانسه، آلمان و بلژيك؛ براساس كتابي با همين نام از خود ساتراپي است.
داستان ناصر علي؛ ويولن زن مطرح دهه هاي سي و چهل شمسي كه با شكسته شدن ساز محبوبش و اهدايي از جانب استاد و مرادش به دست زنش؛ به دنبال مشابه و جايگزيني براي آن مي افتد كه در مواجهه با ناكامي؛ تصميم به مردن مي گيرد. ناتوان در خودكشي هفت روز در اتاق مي ماند تا مرگش فرا رسد كه در اين هفت روز داستانك هاي مختلفي از خودش و آدم هاي زندگي اش و... روايت مي شود.
ساختار روايت دراين فيلم خطي يا موازي نيست بلكه اسكلت آن از يك محمل و بستر داستاني شكل يافته كه همان خودكشي ناصرعلي و دلايلش است و روي آن چندين داستانك و حتي حكايتي از عزراييل و سليمان (ع) تقريبا مجزا از هم قرارگرفته اند؛ مانند آينده دختر و پسر ناصرعلي؛ داستان عشقش به زني به نام ايران (چه انتخاب كليشه اي!!) داستان كودكي همسرش و... كه همه اين ها به انضمام يكنواخت و يكدست نبودن فرم؛ از سينماي اكسپرسيونيسم آلمان گرفته تا تله تئاتر (سكانس صحبت با عزرائيل) و حتي انيميشن؛ سبب شده فيلم خورش... قوام نيابد و از آنجا كه كارگرداني دونفره بوده؛ خورش در بعضي جاها شور!! و گاهي بي نمك درآمده است!!
مضمون و محتواي فيلم هم مبتلا به مرض تكثري است كه از فرم چهل تكه فيلم سرايت گرفته؛ از خرده افاضات فمينيستي و فلسفه و سقراط بازي گرفته تا طي طريقي از عشق مجازي به عشق حقيقي ومريد و مراد بازي؛ همه و همه محتواي اين فيلم خورشي را به آش شله قلمكاري بدل ساخته و پرداختن حتي به اهم آنها قد اين متن را از فيلمنامه آن درازتر مي كند.تكثر مضاميني كه فقط در بياني الكن و جوك مانندي، وجه اشتراك دارند. البته مواردي هستند كه بي اعتنا از كنارشان گذشتن كم لطفي به هنر آشپزي است!! مانند سكانس اداي دين به پاتوق منورالفكران!!! كافه نادري كه ناصرعلي و عبدي (برادر كمونيستش) با هم نشسته اند و به تعبير راوي عبدي در حال ياوه سرايي در باب چپاول نفت توسط انگليسي ها و آمريكايي هاست و با آمدن گارسون بلافاصله سفارش قهوه فرانسوي مي دهد!!
اما براي ناصرعلي اين چپاول ها همان ياوه سرايي است و خشمگين از ويولن خرابي است كه ساز فروش كلاشي به او انداخته! و بيرون كشيدن حقش از گلوي سازفروش و پيداكردن ويولني در آن اثناي استعمار مهم تر است!! و مسخره و ابلهانه اينجاست كه ساتراپي در مصاحبه اي اختصاصي كه با يورو نيوز دارد، در نطقي وطن پرستانه ايرانيان را اولين مرداني معرفي مي كند كه صنعت نفتشان را ملي كردند!
خودكشي و اسلوب آن، ترياك، نهيليسم، زن عذاب دهنده، مرد خنزرپنزرفروش، سياه نمايي (آن هم به سبك سينماي اكسپرسيونيسم) همه اينها يك نام را به ياد مي آورد؛ صادق هدايت! و اثر معروفش بوف كور.
فيلم «خورش آلو با مرغ» كه اقتباسي ادبي نيز هست تلاش مذبوحانه اي در «بوف كور2» شدن است كه نداشتن شهامت مانع ادعاگري آن بوده.وجوه مشترك و ارجاعات به بوف كور به حدي است كه ادعاي داشتن عمويي مادري به اين نام و نوازنده معروف و خودكشي كرده و از همه مهمتر عاشق خورش آلو با مرغ را حداقل گول زنكي جلوه مي نمايد. براي انحراف از اين حقيقت كه حتي گرته اي از بوف كور هم در نيامده و اين ميزان ابزار و محتوا عاريه گرفتن از مرز كپي و دزدي گذشته است.
گاف هاي گل درشت فيلم هم بسيار مبتدي و ناشيانه هستند كه طنز تلخ و گس مزه هيچ نتوانسته آنها را لاپوشاني كند؛ نمونه اي در شخصيت پردازي چون ترس ناصرعلي از مردن آن هم براي فردي كه ادعا مي شود به آخر رسيده و با ناصرعلي پوچي زده به فكر نام و آوازه آبرومند پس از مرگ است!! و يا حتي موارد سطحي انگارانه اي چون ترياك در شير پسربچه ريختن براي آرام كردنش؛ غافل از اينكه لبنيات خواصش را از بين مي برد!!

 



نقد«فيتيله و ماه پيشوني» از توليد تلويزيوني به مصرف سينمايي!

محمد قمي
سينماي كودك؛ باز هم همان حكايت نوستالژيك و البته درد آور و قصه هاي پرغصه اش! سينمايي كه درخلأ آثار درخشان و دوست داشتني و قابل دفاعش، دچار مرگي روزافزون شده و با آثار نازل و باري به هر جهت و روزمره اي دست به گريبان است.
سينمايي كه گرچه «نيست» اما جشنواره پرطمطراق و پرهياهويي دارد كه ... بيا و ببين!
باري؛ فيلم «فيتيله و ماه پيشوني» هم مثل ساير همقطاران و مشابهانش از يك روند و ايده معمول و مألوف براي ساخت و پرداخت و توليد و نمايش خود سودجسته است:
كاراكترهاي مشهور يك «برنامه تلويزيوني» گردآمده دريك «فيلم سينمايي»! اين همان اتفاقي است كه براي كلاه قرمزي هم افتاد و فيلم كلاه قرمزي و پسرخاله را به پرفروش ترين فيلم تاريخ سينماي ايران تبديل كرد.
اما بايد ديد استفاده از اين شگرد و بهره بردن از اين سفره- تا حدي-آماده و سودجستن از يك آشنايي تصويري قبلي ميان مخاطب و شخصيت هاي فيلم تا چه حد قابل قبول و استاندارد است و اينكه استفاده از چنين موقعيت و شرايطي تا چه اندازه از دل ارزش هاي سينمايي بيرون مي آيد و تا چه ميزان هم ناشي از تنبلي و يا سوء استفاده از داشته هاي پيشيني است؟
از جهت ديگر بايد اين مسئله نيز مطرح و سنجيده شود كه فيلم «فيتيله و ماه پيشوني» آيا بناست به طور مستقل و بنابر داشته هاي خودش مورد قضاوت قرارگيرد و يا به عنوان دنباله اي بر يك مجموعه تلويزيوني با كاراكترهاي محوري مشخص؟
اين مسئله وقتي اهميت پيدا مي كند كه با خود «فيلم» روبه رو مي شويم و با اين نكته كه فيتيله و ماه پيشوني دريك عدم توازن و لغزندگي، به جهت روايت سينمايي و بيان و زبان و لحن و درام به سرمي برد و معلوم نيست كه مخاطب با يك اثر شخصيت محور روبروست يا موقعيت محور؟ و اينكه آيا اين كاراكترها هستند كه بستري براي بازگويي قصه فيلم شده اند و يا اينكه اين قصه است كه بهانه و بستري براي جولان دادن شخصيت ها شده؟
فيلم داستان ضعيف و اوليه اي دارد كه ورز داده نشده و درعين حال، نتوانسته به آن خواسته و چينش اصلي هم در استفاده از كاراكترهاي آشناي آن برنامه تلويزيوني دست يابد و از آن، آنچنان كه بايد و شايد سود ببرد.
ضمن آنكه بايد گفت شخصيت فيتيله اي ها هم در فيلم در نيامده و اين به خاطر يك غفلت جدي در باب يك مسئله اساسي است و آن اينكه:
برخي از شخصيت ها خاص مديوم و قالب تلويزيون هستند و الزاما همان كاركردي را كه در رسانه «تلويزيون» دارند، در رسانه ديگري مثل «سينما» يا تئاتر ندارند و اين نكته مهمي است كه كارگردان فيلم «فيتيله و ماه پيشوني» از آن غفلت ورزيده است.
اينكه ما گمان كنيم سينما مثل خمره رنگرزي است و مي شود هر مظروفي را در اين ظرف ريخت و از آن معجوني خوب و بديع و تازه و قابل استفاده پديد آورد، صرفا تلقي ناقص و غلط ماست و ابدا ربطي به سينما و ماهيت و ذات آن ندارد و البته در اين گونه مواقع معمولا نتايجي كه از ماحصل كار به بار مي آيد اتفاقات به شدت ناخوشايند و گاه افسرده كننده اي است. درحالي كه سازنده اثر اگر به اين بينش و سواد هنري دست مي يافت كه تفاوت ميان قالب ها و ساختار آنها را دريابد به چنين مخمصه اي نمي افتاد.
فيلم «فيتيله و ماه پيشوني» درحالي كه عده اي گمان مي كردند به سطح بالايي از فروش دست يابد و خاطره اي شبيه كلاه قرمزي و امثالش را تكرار كند درپايين ترين رتبه جدول فروش فيلم هاي حال حاضر اكران سينماها، شرايطي ناخوشايند و محقرانه را تجربه مي كند كه البته دلايل اصلي اين وضعيت را برشمرديم. قابل توجه سازندگانش براي توجه و دقت دركارهاي بعدي كه اميدواريم آثار بهتر و استانداردتري باشد و فيلم هايي براي كودكان و طبق خواسته و بنابر نيازسني و فكري آنان و نه صرفا به نام كودكان و به كام ديگران!

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14