(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 16 اردیبهشت 1391 - شماره 20200 

جدايي «اصغرفرهادي» از «ملت ايران»
5برندگان اسكار چگونه انتخاب مي شوند
نامه 6 فروردين رنجنامه و باقي قضايا (بخش پاياني)

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




جدايي «اصغرفرهادي» از «ملت ايران»
5برندگان اسكار چگونه انتخاب مي شوند

مهدي توسليان
در پاسخ به اين عزيزان بايد گفت گرچه مديريت رقابتهاي بين المللي ورزشي نيز در اختيار مافياي قدرت است ولي نبايد از سه نكته اساسي غفلت كرد.نخست آنكه قهرماني ورزشي محصول تلاش ورزشكار بوده و هيچ گونه اعمال سليقه اي نمي تواند فردي را قهرمان و يا او را از قهرماني محروم كند مگر انكه تباني يا تقلبي صورت پذيرد.دوم آنكه هر گونه رقابت ورزشي علاوه بر قرار گرفتن در معرض داوري داوران ، در بوته قضاوت مردم نيز نهاده مي شود . كوچك ترين اعمال سليقه يا تخلفي از سوي داوران، بدون ترديد خشم احاد ملت را بر خواهد انگيخت. سوم آنكه گزينش داوران مسابقات ورزشي به دليل حساسيت افكار عمومي بر اساس قابليتهاي فني استوار بوده وضريب احتمال حضور افراد ضعيف يا متقلب در ميان داوران بسيار اندك است. حال ببينيم برندگان اسكار چگونه برگزيده مي شوند. آكادمي اسكار متشكل از 6000 عضو رسمي است كه همگي به ارزشهاي سكولار تمدن غرب متعهد ند.اين اعضا توسط كمپاني هاي چند مليتي انتخاب مي شوند كه از قضا برخوردار از امكانات رسانه اي ، اقتصادي و نظامي قدرتمندند.جالب آنكه اين جايزه تنها به فيلمهاي برگزيده اي تعلق مي گيرد كه توسط يكي از كمپاني هاي بزرگ حمايت شده و فقط در سينماهاي لس آنجلس به نمايش درآمده باشند. براستي چند در صد از مردم ايران از نزديك در جريان لحظه به لحظه رقابت فيلم آقاي فرهادي با ديگرآثارغولهاي سينمايي جهان قرار گرفتند؟ ملاحظه مي فرماييد اين گونه رقابت ها چه تفاوت بنيادين با رقابتهاي ورزشي دارد. برخي ديگر از هموطنان محترم مي گويند بسيار خوب ! پذيرفتيم كه تعلق اسكار به فيلم جدايي ... ، سياسي است . آيا پيچيدن آوازه سينماي ايران در جهان كم افتخاري است؟ پاسخ اين است كه به چه قيمتي؟ به بهاي بي آبرو كردن و به لجن كشيدن ملتي شريف و فرهمند؟! به دايگان مهربان تر از مادر هاليوود بايد گفت دانشمندان غيور و جوانمان را كه فخر عالم و پرچمهاي هميشه برافراشته عزت اين سرزمين مقدس اند لطفا ترور نفرماييد مجسمه سرباز صليبي تان پيشكش!
مرحوم شريعتي در بررسي خصوصيات رواني ملتهايي كه هويت خود را درآن سوي مرزهاي سرزمين خويش جست وجو مي كنند به نكته عميقي اشاره مي كند. وي در بحث هويت شناسي مي گويد كشورهاي به شدت استعمارزده دچار نوعي بيماري روحي شده و خود را تحقير و ارباب را تحسين مي كنند و از اين كار لذت مي برند. در كشور استعمارزده ، طبقه روشنفكر كه به نسبت توده ها بيشتر در تماس با ارباب است احساس ذلت بيشتري كرده و مثل فرزند كتك خورده از مادر به دامن مادر مي خزد. اين پناهندگي دو جور است : الف - نفي و تحقير خود ب- شبيه ساختن خود به ارباب ! شخصيت كسي كه به ديگري تشبه جسته اين است كه همه چيز را عوضي مي بيند و كم كم خودش هم عوضي مي شود. فرقي نمي كند با دين است يا بي دين ، با سواد است يا بي سواد ، اينها برچسبهايي است روي بطري خالي.(نقل به مضمون از كتاب بازشناسي هويت ايراني-اسلامي صفحات 280 الي 294)
پاورقي

 



نامه 6 فروردين رنجنامه و باقي قضايا (بخش پاياني)

مرتضي صفار هرندي
اگر رهنمودهاي امام راحل درباره ولايت مطلقه فقيه، گشاينده گره هاي پيچيده اي از نظام قانون گذاري و اجراي جمهوري اسلامي شد، به جاي آن خشم آلودترين عكس العمل ها را از سوي متحجران و همنوايان روشنفكر آنان به دنبال داشت. تعابيري كه نهضت آزادي در جزوه اي با عنوان «تفصيل تحليل ولايت مطلقه فقيه » در آن زمان به كار برده بود، از همين واكنش خشم آلود حكايت مي كرد. نويسنده اين جزوه، ولايت مطلقه فقيه را «از ديد قرآن بي اساس و در حكم شرك» معرفي كرده بود.1
در اصل، نهضت آزادي در اين جزوه ولايت الهي به مفهوم حكومت پيامبر و معصوم را به كلي انكار كرده و حكومت مورد نظر قرآن را فقط از طريق شورا دانسته بود. گويا اين گروه فراموش كرده بود كه به هنگام نصب بازرگان به عنوان نخست وزير دولت موقت از سوي حضرت امام، در بيانيه خود تصريح نموده بودند:
از آنجا كه به فرمان آيه «اطيعو الله و اطيعو الرسول و اولي الامر منكم» اطاعت از اين را وظيفه شرعي و عقيدتي خود به شمار مي آوريم و از آنجا كه برطبق اصول والاي اسلام و به خصوص مذهب شيعه كه مرجعيت عالي آن به عنوان نيابت از امام، حق عزل و نصب دارد...2
شايد ذوق زدگي ناشي از اين انتخاب و نياز به موجه بودن در ميان مردم ولايتمدار، نهضت آزادي را واداشته بود كه برخلاف نظرات ديرينه رهبر خود، يعني بازرگان اين گونه متظاهرانه از نيابت فقيه از سوي امام معصوم در امر حكومت سخن به ميان بياورد و شايد حذف از صحنه حاكميت در نگاه نهضت آزادي، دليل كافي براي تغيير اين عقيده مبنايي به شمار مي رفت.
نويسنده اين جزوه، همچنين قيد مطلقه را «ناشي از وجود يك اشكال و اختلاف درون متوليان خط امامي براي خروج از بن بست هاي اجتماعي، اعتقادي» دانسته بود.3 نهضت آزادي حاضر به پذيرش اين واقعيت نبود كه روندي كه به شفاف شدن اصل ولايت مطلقه فقيه در بيان بنيانگذاري جمهوري اسلامي منجر شد، برخلاف اراده و تمايل اين گروه، به خواسته مردم در شكل گيري يك نظام قانون گذاري و اجرا براساس فقه پوياي شيعه مربوط مي شد و طرد نهضت آزادي از سوي مردم درسال 1360 دقيقا به همين تفاوت خواسته باز مي گشت. تبيين ولايت مطلقه فقيه از سوي حضرت امام به رغم خواسته مشترك متحجران و نهضت آزادي، فقاهت حكومتي را به مرحله بلوغ خود وارد كرد. به اين ترتيب منحصر كردن بحث ولايت مطلقه فقيه به حل اختلاف درون دو جناح حاكميت نوعي فرافكني و تغيير صورت مسئله از سوي نهضتي ها به شمار مي رفت.
نامه 6 فروردين، رنجنامه و باقي قضايا
ارديبهشت ماه 1368 زماني كه «رنجنامه مرحوم حجت الاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني» در مطبوعات منتشر شد، بسياري از دل ها شكست! پس از آگاه شدن مردم از جفاي چندين ساله يك يار ديرين انقلاب با امام، لحن مرحوم حاج سيداحمد خميني نشان مي داد كه موضوع آقاي منتظري پيچيده تر از چيزي است كه در نامه (8/1/68) امام به آقاي منتظري به آن اشاره شده بود.
اين نامه در واقع در اثر اصرار و التماس ياران امام جايگزين نامه (6/1/68) شده بود. بايستي قريب يك دهه از رحلت امام مي گذشت تا ادامه عملكرد غلط آقاي منتظري، بزرگان نظام و نيز مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني را به نظر آن راحل عظيم الشأن درباره لزوم انتشار نامه (6/1/68) متقاعد سازد. اين نامه حاوي حقايق تكان دهنده اي درباره منتظري بود:
از آنجايي كه شما اين كشور و انقلاب اسلامي عزيز و مردم مسلمان ايران را پس از من به ليبرال ها و از كانال آن ها به منافقين مي سپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست داده ايد...، مطالبي كه مي گفتيد ديكته شده منافقين بود، معتقديد منافقين و ليبرال ها بايد بر كشور حكومت كنند.
امام در همين نامه خطاب به منتظري پيش بيني كرده بودند:
شما مشغول نوشتن چيزهايي مي شويد كه آخرتتان را خراب تر مي كند.
ساده لوح بودن و سريعاً تحريك شدن، خيانت بزرگ به خون هاي پاك شهدا از طريق نامه ها و سخنراني هاي منافقين كه به وسيله او و از رسانه هاي گروهي به مردم مي رسيد و لزوم اعتراف او به اشتباه و گناه براي اينكه در قعر جهنم نسوزد، دقيقاً تعابيري بود كه امام در اين نامه درباره منتظري به كار برده بودند. فراز پاياني اين نامه امام بسيار دردناك بود:
از خدا مي خواهم كه به پدر پير مردم عزيز ايران صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ خيانت دوستان را بيش از اين نچشد.4
بسياري از عوام و حتي خواص كه در جريان اين نامه قرار نگرفته بودند، شايد از لحن تند رنجنامه مرحوم حاج سيداحمدخميني متعجب و حتي گلايه مند شدند، اما واقعيت رفتار لجاجت آميز و چندين ساله منتظري با امام، فرجامي جز نامه حزن آور 6/1/68 امام(ره) و رنجنامه مرحوم حاج سيداحمد خميني نمي توانست داشته باشد.
باند مهدي هاشمي برخلاف ادعاي راديكاليسم انقلابي خود، در مسير آماده سازي ذهنيت منتظري براي مقابله با امام به وسايل مختلف و از جمله متصل كردن او به ليبرال ها متوسل شده بود. شايد تلاشي كه منتظري و هواداران وي در درون نظام براي بازگشت ليبرال ها به صحنه قدرت داشتند، سبب شد كه در اوج فشارهاي ناشي از جنگ تحميلي و كمك ليبرال ها به جنگ رواني بعثي ها و حاميان غربي شان، سيد علي اكبر محتشمي پور (وزير وقت كشور) از حضرت امام در اين مورد سؤال كند؛ سؤالي كه نظر محكم حضرت امام درباره ماهيت نهضت آزادي و لزوم جلوگيري از بازگشت اين گروه به قدرت، جاي كمترين ابهامي در پاسخ آن باقي نگذاشت.
همسويي انتقادهاي منتظري با ليبرال ها در سال پاياني دفاع مقدس، بازگويي ادعاهاي ليبرال ها در مواردي مثل قتل دكتركاظم سامي و نيز اعدام گروه معدودي از منافقين (كه همزمان با تجاوز نيروهاي منافقين به شهر اسلام آباد غرب قصد شورش در زندان را داشتند) و به تعبير حضرت امام به «آلاف والوف [هزاران] رساندن» اين تعداد معدود، گواه روشني بر ارتباط مستمر و اثرگذار ليبرال ها با منتظري بود. مردم در اين ميانه فقط شاهد لحن انتقادي منتظري بودند كه صداوسيما به دليل عنوان قائم مقام رهبري و به رغم تعارض آشكار آن با منويات حضرت امام، مجبور به پخش آن بود و كمترين حذف آن با عكس العمل غوغاسالارانه وي مواجه مي شد. لذا بسياري از مردم و حتي خواص متوجه نشدند كه مخاطب اين سخن امام در پيام به روحانيون، مراجع، مدرسين و طلاب در سوم اسفند 1367 كسي جز منتظري نبوده است:
نبايد براي رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقيده ها به گونه اي غلط عمل كنيم كه حزب الله عزيز احساس كند جمهوري اسلامي دارد از مواضع اصولي اش عدول مي كند. تحليل اين مطلب كه جمهوري اسلامي ايران چيزي به دست نياورده و ناموفق بوده است آيا به سستي نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمي شود؟5
منتظري در سخنراني بهمن ماه 1367 در دفاع از همنشيني خود با ليبرال ها از آنان با عنوان «عقلاي قوم» ياد كرده بود. امام در همين پيام تصريح كرده بودند:
من به طلاب عزيز هشدار مي دهم كه علاوه براينكه بايد مواظب القائات روحاني نماها و مقدس ماب ها باشند، از تجربه تلخ روي كارآمدن انقلابي نماها و به ظاهر عقلاي قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتي نكرده اند، عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزي هاي بي مورد و ساده انديشانه سبب مراجعت آنان به پست هاي كليدي و سرنوشت ساز نظام شود.
اما پافشاري منتظري بر مقابله با نظر صائب امام در اين مورد، امام راحل را واداشت در پيام به مهاجرين جنگ تحميلي نيز چنين بنگارند:
نفوذي ها بارها اعلام كرده اند كه حرف خود را از دهان ساده انديشان موجه مي زنند... ما بايد دشمن سرسخت كساني باشيم كه پرونده همكاري آنان با آمريكا از لانه جاسوسي بيرون آمد. ما بايد تمام عشقمان به خدا باشد نه تاريخ، كساني كه از منافقين و ليبرال ها دفاع مي كنند پيش ملت عزيز و شهيد داده ما راهي ندارند. اگر ايادي بيگانه و ناآگاهان گول خورده كه بدون توجه، بلندگوي ديگران شده اند از اين حركات دست برندارند مردم آن ها را بدون هيچ گونه گذشتي طرد خواهند كرد.6
به اين ترتيب پيوند با ليبرال ها و به طور مشخص نهضت آزادي، موضوع نهايي عزل كسي بود كه عنوان قائم مقامي رهبري بر وي نهاده شده بود و آنچه در سال هاي بعد، به شكل گيري ائتلاف نهضت آزادي با برخي از عناصر خط امامي سابق منجر شد، داراي ريشه هاي مشترك با رفتارهايي بود كه آن گونه باعث نگراني حضرت امام در واپسين هفته هاي عمر پر بركتش شده بود. بي جهت نبود كه قدرت يافتن برخي از جريان هاي سياسي پس از سال 1376 ميدان داري همزمان باند مهدي هاشمي و نهضت آزادي را به دنبال داشت. «ائتلاف اصلاح طلبان» پس از پايان دوران حاكميت خود در اواخر دهه 1380 به صراحت اعلام كرد كه آماده ائتلاف با نهضت آزادي در صورت همراهي با نظرات سيد محمّد خاتمي است و اين درحالي بود كه اين جريان سياسي در موضع گيري هاي خود بازگشت به «خط امام» را در صدر عناوين تبليغات سياسي خود قرارداده بود. بدين سان، معلوم نبود چگونه مي توان با داشتن داعيه خط امامي، با گروهي همراه شد كه حضرت امام در نامه 6/1/68 -يعني فقط دو ماه و هشت روز قبل از رحلت- به منتظري درباره آن ها تصريح كرده بودند:
سخت معتقدم كه آنان به چيزي كمتر از انحراف انقلاب از تمام اصولش و حركت به سوي آمريكاي جهانخوار قناعت نمي كنند... تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت به دست ليبرال ها بيفتد.7
ظاهر قضيه اين است كه منتظري پس از اطلاع از نامه (6/1/68) برخلاف موضع گيري هاي قبلي، خود را ملزم به اطاعت و اجراي دستورات امام دانست و از «مرتفع كردن ضعف و اشتباه ها، با رهبري هاي حضرت امام»، سخن به ميان آورد ، اما اين سؤال وجود داشت كه چرا يادگار امام به رغم اين موضع گيري منتظري، رنجنامه را انتشار داد. منتظري به دنبال تبادل نامه هاي ششم تا هشتم فروردين و پس از آنكه با اقداماتي مثل كاستن از نيروهاي حفاظت بيت خود موافقت نمود، به ناگاه تهديد كرد كه اگر اين اقدامات انجام شود، در پيام به مردم از در خطر بودن جانش شكايت خواهد كرد!8
هادي هاشمي داماد وي نيز در گفت وگو با مرحوم حاج سيداحمد خميني خواستار ادامه پخش دروس منتظري از راديو، ادامه كار هيئت استفتا و ادامه فعاليت خودش ـ كه حتي مهدي هاشمي به توطئه گري اش شهادت داده بود ـ شد. اين قرائن نشان مي داد، فتنه جويان پيرامون منتظري، كماكان نقشه هاي گذشته را در سردارند. اين نقشه ها چه بود؟ به عقيده مرحوم حاج سيد احمد خميني، آن ها با باور به طولاني نشدن عمر امام، براي پس از آن بزرگمرد، قصد داشتند با استفاده از رسانه هاي بيگانه و سياست هاي خارجي ابتدا با معرفي چهره اي خشن از امام و بيان متفاوت بودن منتظري با امام از اين حيث، وي را به طور كامل از نظام جداكنند و سپس با كشتن او ومعرفي طرفداران امام به عنوان عامل آن، زمينه را براي يك آشوب دامنه دار در كشور آماده سازند.9
خميني بزرگ به ملكوت اعلي پيوست، ولي آنچه پس ازآن رخ داد با آمال شياطين، فاصله اي از زمين تا آسمان داشت. رهبرمحبوب امت اسلامي در وصيتنامه اش اين اطمينان را داده بود كه با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا به ديار ابدي سفر مي كند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . نك: تفصيل و تحليل ولايت فقيه، نهضت آزادي، 1367، ص 136.
2 . روزنامه اطلاعات 18/11/1357، ص7.
3 . نك: تفصيل و تحليل ولايت فقيه، نهضت آزادي، ص 133.
4 . صحيفه امام، جلد 21، صص 332 ـ 320.
5 . صحيفه امام، جلد21، ص 284.
6 . همان، ص326.
7 . صحيفه امام، جلد21، ص326.
8 . از جدايي تا رويارويي، اداره سياسي سپاه، ص65.
9 . حجت الاسلام والمسلمين حاج سيداحمدخميني، رنجنامه، ص 56.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14