(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 23 اردیبهشت 1391 - شماره 20206 

تقديم به مادرم
مثل مرهم
باغ بهشت
دعا
يادداشتي از نمايشگاه كتاب
از كباب تا كتاب!
به مناسبت روز مادر
عطر خوش بوي بهشت
معرفي ورزش ها (29)
پينت بال؛ يك ورزش جديد و اسلحه اي
حرف هاي آسماني



تقديم به مادرم
مثل مرهم

جنس لالا ئيت شبيه مخمل بود
مثل دشتي پر از شقايق ناب
تا بخواني دوباره: منتظريم
من و گهواره و عروسك و خواب
¤¤¤
بوي دست تو بوي گل مي داد
شانه وقتي كه برسرم مي زد
چشم بيدار تو درآن شب ها
قصه صبح را رقم مي زد
¤¤¤
رودي از عشق و مهرباني و نور
دردل تو هميشه جاري بود
باغ عالم اگر خزان مي شد
باغ جانت ولي بهاري بود
¤¤¤
مثل گرماي مرهمي بودي
تيغ هرزي كه پايمان مي خست
خنده ات مثل بادبان مي شد
باد غم ها كه راهمان مي بست
¤¤¤
زيرباران مهرباني ها
هربيابان خشك هم باغي ست
عشق هم بي گمان نمي ميرد
تا زماني كه مهرتو باقي ست
زهرا - علي عسكري

 



باغ بهشت

آسمان درآسمان مي ماند اگر زهرا (س) نبود
عشق در آنجا نهان مي ماند اگر زهرا (س) نبود
گفت ايزد مي دهد با حب ما باغ بهشت
قيمت جنت گران مي ماند اگر زهرا (س) نبود
حميد نظر دنيوي

 



دعا

بيا دعا كنيم
براي كودكي
كه بند بادبادكش
رها شده
زدست هاي كوچكش
بيا دعا كنيم
براي مادري
كه چيني دلش شكسته است
براي آن پدر
كه چين تازه اي
به روي صورتش نشسته است
¤
چه مي شود
كه يك نفر
بيايد و دهد خبر
كه دفتر طلاق
هميشه بسته است!
محمد عزيزي (نسيم)

 



يادداشتي از نمايشگاه كتاب
از كباب تا كتاب!

محمد عبادتي
با يكي از دوستانم، رفته بودم نمايشگاه كتاب. پنجشنبه بود و جمعيت موج مي زد. جلوي در ماشين هاي «ون» خالي و پر مي شدند.
تبليغات نفس گير مؤسسه هاي آموزشي از همان اول استراحت چشم هايت را مي گرفت.
من كه محو تماشاي پرواز قاصدك ها در لابه لاي درختان فضاي سبز مصلي شده بودم، حيفم مي آمد اين صحنه قشنگ را از دست بدهم.
رفتيم و رسيديم. اول حضور پررنگ كبابي ها بود كه صف بسته بودند جلوي مردم تا بگويند اول كباب، بعد از آن كتاب!
به ياد كتاب فروشي محله قديمي مان در اتابك افتادم كه به خاطر استقبال كم مردم محله، به كباب فروشي تبديل شد.
در همان روزها من در فكر طراحي كاريكاتوري بودم كه يك سيخ كباب و يك سيخ گوجه مثل ضربدر آمده و روي كلمه كتاب نشسته اند!
بعد از نماز جماعت، با قطار مردم وارد شبستان مصلي شديم. واقعا ترافيك آدم بود و جاي نفس كشيدن و حركت كم.
دالان غرفه ها تاب جوابگويي اين همه مهمان را نداشت. خوبي نمايشگاه هاي قديم نمايشگاه بين المللي فضاي بازتر آن بود. مصلي راه را براي ما نزديك كرده اما در كوچه و پس كوچه هاي باريك آن نمي توان راحت قدم زد.
غرفه ها با حروف الفبا كنار هم قرارگرفته اند و تو بايد دنبال ناشر مورد نظرت بگردي تا پيدايش كني.
من به دنبال ناشري بودم كه كتاب هاي هنري جالبي دارد. هر چه گشتم پيدايش نكردم. از هر غرفه اي كه كتاب هاي هنري داشت مي پرسيدم جواب هاي مختلفي مي شنيدم.
-نمي دونم!
-اگه پيداش كردي به من هم خبر بده! كارشون دارم.
-مي دونم شركت كرده ولي نمي دونم كجاست!
-...
از اطلاعات هم پرسيدم، رايانه هم نتوانست پيدايش كند! تشنگي امانمان را بريده بود. با همراهم سايه اي پيدا كرديم تا آبي بنوشيم كه يك دفعه يكي از كاركنان تشريفات نمايشگاه آمد و گفت: اينجا ننشينيد. خارجي ها مي آيند و مي بينند و مي خندند زشت است!
ما كه خيلي خسته تر از اين حرف ها بوديم، گفتيم شما چند صندلي اين جا بگذاريد تا ما استراحت كنيم. آن وقت صحنه اينجا جلوي خارجي ها هم زيبا مي شود!
بلند شديم و راه افتاديم به طرف غرفه هاي كودك و نوجوان. توي غرفه ها چند نفر از شاعران و نويسندگان كودك و نوجوان را ديدم و صاحبان غرفه تبليغ مي كردند كه بشتابيد براي گرفتن كتاب با امضاي شاعرش و...
با ديدن بچه ها كه به همراه اوليايشان توي گرما به اين طرف و آن طرف كشيده مي شدند تا از قافله كتاب و كتابخواني عقب نمانند، دلم مي سوخت. پيش خودم مي گفتم، توي دل اين بچه ها چه مي گذرد؟ آيا آنها همان كتاب هايي را مي خواهند كه بزرگ ترها برايشان خريده اند. بعد به ياد بچه هاي دبستان خودم افتادم كه از بين نزديك 300نفر شايد 10نفرشان به نمايشگاه رفته باشند!
من خوب مي دانم كه تا رسيدن به نمايشگاه درست و حسابي كه درد جامعه ما را علاج كند و جوابگوي نيازهاي واقعي كودكان و نوجوانان مان باشد، حالا، حالاها بايد كار كنيم.
وقتي ناشري دلش خوش است به اين كه چند تا كتاب رنگ آميزي و سه، چهار تا عروسك توي غرفه اش آويزان كند و با آهنگ و تبليغات، آن ها را بفروشد نبايد انتظار داشت كه ناشران كم سروصدا اما با آثاري گران بها بتوانند در اين آشفته بازار خوب بفروشند.
من سال هاست كه به نمايشگاه مي روم. رشد بعضي از غرفه ها از نظر كمي و كيفي واقعاً تعجب آور است.
چند تا از ناشران معروف كودك و نوجوان قسمت اعظم نمايشگاه كودك و نوجوان را از آن خود كرده اند تا ثابت كنند هر كه كتابش بيش مساحت غرفه اش بيشتر. خوب است تحقيقي درباره محتواي كتاب هاي اين ناشران فعال شود. تا آنجا كه من ديده ام و از نزديك عناوين كتاب هاي اين ناشران را ديده ام، بيشتر آثار ترجمه بوده است.
ما مي دانيم كه خيلي از داستان هاي غربي جذاب هستند اما نه جذاب ناب بلكه جذاب كذاب يعني كتابي كه سرگرمت مي كند اما راه روشني براي فردايت نمي گذارد.
متأسفانه رعايت نكردن حق «كپي رايت» توسط خيلي از ناشران باعث شده كه كتاب هاي خارجي مفت به دستشان برسد و محتوا و تصاوير آن بدون رعايت حقوق نويسنده و تصويرگر وارد بازار نشر شود.
جلدهاي خوش رنگ و لعاب اين كتاب هاي خارجي كه به قيمت هاي بالايي هم فروخته مي شوند، كودكان و نوجوانان ما را جذب مي كنند.
آشنايي با فرهنگ هاي ديگر خوب است به شرط اين كه اول فرهنگ اصيل خودمان را به خوبي در انديشه فرزندانمان شكوفا كرده باشيم.
به قول استاد شهيد مطهري: «اگر كام عطشناك فرزندانمان را با آب زلال معارف اسلامي سيراب نسازيم آنها عطش خود را با لحن زارهاي ره آورد شرق و غرب فروخواهند نشاند.» داشتم به اين چيزها فكر مي كردم كه رسيديم به غرفه هاي ستاد اقامه نماز.
جلوي غرفه آقايي با لبخند، دوربيني به دست گرفته بود و از بچه ها دعوت مي كرد كه در محراب زيباي غرفه بايستند و عكسي به يادگار بگيرند.
جالب اين كه بعد از چند دقيقه عكسي رنگي با كيفيت بالا، تقديم خانواده ها مي شد. جلو رفتم و از عكاس مهربان تشكر كردم و نامش را پرسيدم گفت: منصور باقران هستيم از روابط عمومي ستاد اقامه نماز.
واقعاً اين كار يك ابتكار جديد و فرهنگي بود كه در يك لحظه بچه هاي كوچولو را به باغ زيباي نماز مي برد.
در غرفه انتشارات منادي تربيت با معلم كوچك ترين مدرسه دنيا آقاي شعراني آشنا شدم. تواضع و مهرباني ايشان واقعا برايم جالب بود.
او معرفي شدن مدرسه را اول لطف خدا و بعد قدرت رسانه مي دانست. براي او و مدرسه «كالو» در بندر دير بوشهر يك عالم نامه آمده كه از نامه هاي رسيده نمايشگاهي در كنار مدرسه داير كرده اند.
آقاي شعراني و بلاگي هم دارد كه در آن مدرسه و كارهاي جالبش را به ديگران معرفي كرده است. از او مي خواهم يادداشتي برايم بنويسد.
قلم و كاغذ را مي گيرد و مي نويسد.
قلب من به عشق فرزندان ايران زمين مي تپد.
¤ ¤ ¤
دم غروب است از نمايشگاه بيرون مي آييم. نتوانسته ام چيزي بخرم. بچه هايم نبودند و شوقي براي خريد كتاب نداشتم. گفتم بگذار خودشان بيايند و كتاب هاي مورد علاقه شان را انتخاب كنند.
يادم افتاد كه بچه هاي من فقط «محمد مهدي» و «محمد جواد» نيستند بلكه تمام بچه هاي ايران زمين هستند كه نتوانسته اند يا نمي توانند به نمايشگاه بيايند.
راستي كي مي شود تمام بچه ها بتوانند كتاب هاي مورد علاقه شان را ببينند و بخوانند؟

 



به مناسبت روز مادر
عطر خوش بوي بهشت

اشاره: همه مي دانيم كه بهشت زيرپاي مادران است. اي كاش از اين فرشته ي روي زمين بهتر از اين ها قدرداني كنيم. نوشتن يك قطعه ي ادبي يا يك شعر كم ترين كاري است كه ما مي توانيم براي او انجام دهيم.
بچه هاي خوب مدرسه ي راهنمايي پونه رونقي در منطقه ي 15 تهران با چند نوشته ي كوتاه روز مادر را تبريك گفته اند.
راستي شما براي تشكر چه قلمي يا قدمي برداشته ايد؟
معناي تو
م.ا.د.ر
يعني مادر
مادر به چه معناست؟
آيا به معناي خوبي هاست؟
مادر را از كجا مي توان جست وجو كرد؟
آيا مي توان گوهر محبت او را در جايي پيدا كرد؟
نمي توان برايش معنايي پيدا كرد چون او تمام خوبي هاست.
او را نمي توان در جايي جست وجو كرد، چون او در دل ماست.
سمانه فرجي

كار كوچك
سلام اي مادر
سلام بر تويي كه مرا با ناز و نعمت بزرگ كردي، و من... و من بدون هيچ اعتنايي از زحمات پرمهر تو گذشتم.
افسوس كه در اين سال ها كه من بزرگ شده ام شايد تنها كار كوچكي كه مي توانم برايت انجام بدهم اين است كه با تمام وجود كوچكم، از صميم قلب و احترام به تو گل محبت را تقديم تو كنم.
مريم رسولي

فرشته ي نجات
در اين جهان بي كران كه من تنها با يك يار به سر مي كنم مادر تو روشني لحظات من هستي. تو مانند فرشته ي نجاتي مي ماني كه من تك تك لحظه هايم را از كودكي تا به حال مديون تو هستم.
مادرم! من در اين واهمه ي تنهايي و تو در حالي كه مانند بهشت مي ماني بالاي سر من قرارداري.
مادر اي حرمت هستي من، اي تك بهانه ي بودن من در دنيا، اي تو چراغ زندگي اين روز را به تو گل باغچه ي عشق و دوستي ام تبريك مي گويم و با همين قلم ناچيز از تمام زحمات گران قدر تو با تمام وجودم تشكر مي كنم چرا كه تو روشني من هستي، چرا كه آيينه ي ديدن بهشت من هستي، مادر اي يگانه عشق من در دنيا روزت گرامي باد.
زهرا كاملي
تقديم به مادر عزيز و دلسوزم
شوق پرواز
چشمان زيبايت را به چه تشبيه كنم كه در اين دنياي پهناور، چيزي كه تاب همسنگي با آن دو گوهر درخشان را داشته باشد نمي يابم. نور چشمانت همچون نور خورشيد ذره ذره وجودم را فراگرفته و نامت كه كامل ترين واژه هستي است. نامي كه اميد زيستن است نام نازنيني كه شقايق هاي دشت قلبم را آبياري مي كند. بر روي هر صفحه اي كه بيابم و بر روي بال هر پرنده اي كه شوق پرواز دارد، نام زيباي تو را مي نويسم اي مادر! اي كه در نگاهت فروغ خداوند جاري است؛ بخند كه خنده ات، مرهمي است براي زخم هايم. تا دنيا، دنياست دوستت دارم.
شقايق فلاح

بهترين گل دنيا
مادر، نمي دانم تو را چگونه توصيف كنم
درهركجا گشتم مثل تو را پيدا نكردم
زيبايي ات را در گل سرخ نيافتم
عطرت را در گل ياس نيافتم
محبتت را در گل پيچك گشتم ولي پيدا نكردم
دريافتم تنها تويي مادر، تويي زيباترين، پرعطرترين، با محبت ترين گل دنيا.
بهترين گل دنيا اميدوارم باغبان عمرت هيچ گاه از خواب بعدازظهري بيدار نشود.
مادرم دوستت دارم.
الهه داداشي



 



معرفي ورزش ها (29)
پينت بال؛ يك ورزش جديد و اسلحه اي

مقدمه
اين ورزش براساس نظريه حفظ بقا و بحث پيرامون غريزي يا اكتسابي بودن آن شكل گرفته است. هرچند امروزه به عنوان يك تفريح بسيار مهيج، بي نهايت كم خطر و راهي براي پالايش روح و روان از زندگي شهري و بسياري از آلاينده هاي روحي در آن مورد توجه است.
اما در كنار آن ابزاري كاملاً جدي و بسيار اقتصادي براي هرچه بيشتر ورزيده نمودن رسته هاي پياده نيروهاي نظامي و انتظامي كشورها نيز محسوب مي شود.
در نگاه اول اين ورزش به مانند يك ميدان جنگ واقعي است كه هر كس كه مورد اصابت قرار گرفته و رنگي شود از بازي حذف مي شود تا يك تيم كاملاً تيم ديگر را حذف كند. اين تنها يكي از صدها سناريوي (داستان) تعريف شده اين ورزش است و يا حتي خود بازيكنان با توجه به سليقه شخصي خود يك سناريو مي توانند تعريف كنند. از اين ورزش به دليل هيجان زياد آن به عنوان مهيج ترين ورزش جهان يا شطرنج زنده به دليل فكري بودن آن ياد مي شود.
پينت بال يك توپ (گلوله) ژلاتيني (از جنس ژلاتين كپسول دارويي) است. كه داخل آن با رنگ خوراكي پر شده است و پس از شليك توسط تفنگ (ماركر مخصوص اين ورزش) و برخورد به هدف تركيده و رنگ آن پخش مي شود كه اين نشانه مورد هدف قرار گرفتن است.
در حدود پانزده سال است كه پينت بال به طور رسمي بازي مي شود و پنج سال است كه به كميته بين المللي المپيك معرفي شده است تا در بازي هاي المپيك به عنوان ورزش جديد وارد گردد فرم جديد پينت بال در حال بررسي در كميته بين المللي المپيك مي باشد.
پينت بال تركيبي از بازي هاي بچه گانه گرگم به هوا و قايم باشك بازي است، اما خيلي بيشتر مبارزه طلبي دارد. به طور معمول تعدادي بازيكن به دو گروه تقسيم مي شوند و ««تسخير پرچم» را بازي مي كنند. تعداد بازيكنان در هر تيم مي تواند از دو تا پنج يا هفت نفر تا يك هزار نفر در هر طرف متغير باشد كه با توجه به ابعاد زمين محدود مي شود.
¤ بازي در زمانهاي بين 20 تا 45 دقيقه بسته به ابعاد زمين و تعداد بازيكنان انجام مي شود.
¤ در بين بازي ها، بازيكنان مدتي براي استراحت و چك كردن وسايل خود، و در صورت نياز خريد تعداد بيشتر توپ رنگي (پينت بال) و همچنين خوردن و آشاميدن و همچنين تعريف ماجراهاي پيش آمده در طول سناريو وقت دارند. در هر صورت برد يا باخت همگي وقتي را به خوشي گذرانده اند و زماني مجدد براي بازي دوباره دارند.
تاريخچه پينت بال جهان
تولد ورزش پينت بال را به شكل امروزي بايد مديون جنگلبانان آمريكاي شمالي و دستگاه مخصوص نشانه گذاري درختان و دامها به نام (پينت ماركر يا پينت گان) دانست. از اين دستگاه جهت علامت گذاري دام ها و درختاني كه بايد حرس يا قطع شوند استفاده مي شود. به گونه اي كه با فشار گاز؛ گلوله حاوي مواد رنگي به موضع دلخواه شليك مي شود. در سال 1981 عده اي از علاقه مندان به ورزش با ابتكار و نوآوري تغييراتي در اين دستگاه و گلوله هاي آن داده و اولين شكل از بازي پينت بال را به وجود آوردند. با توجه به جذابيت اين ورزش و هيجان موجود در آن و استعداد موجود اين رشته در جهت افزايش قابليت هاي جسماني و توسعه مهارتهاي حركتي اين ورزش به سرعت در بين علاقمندان به ورزش گسترش يافت و تدوين قوانين و اصول بازي؛ آن را به شكل ورزشي مهيج و جذاب در سطح دنيا معرفي كرد. هم اكنون ورزش پينت بال در بيش از 140 كشور جهان بازي مي شود و تقريبا 16 ميليون ورزشكار به اين رشته ورزشي مشغول مي باشند.
تاريخچه پينت بال ايران
پينت بال را مي شود در فارسي در قياس با تيراندازي، «رنگ اندازي» ناميد. اين ورزش در ايران سابقه اي نزديك به شش سال دارد و در سال 1387 اولين دوره ليگ آن برگزار شد كه به نام ليگ پينت بال ايران يا IPL شناخته مي شود.
ورزش پينت بال از سال 1382 زيرنظر فدراسيون ورزشهاي همگاني فعاليت خود را آغاز نمود و با احداث باشگاه پينت بال توچال در سال 1384 (به عنوان اولين زمين مسابقاتي در ايران) بهترين شرايط فراهم شد تا تيمهاي كشورمان وارد رقابتهاي آسيايي شوند.
تجهيزات
1- نشانه رو (تفنگ پينت بال)؛
2- درپوش نشانه رو؛
3- ماسك ايمني؛
4- لباس و پوشش استاندارد (براي راحتي بازيكنان آزاد و غيرحرفه اي باشگاهها از لباس يكسره استفاده مي كنند ولي تيمها داراي لباسهاي يك رنگ با طراحي خاص مي باشند)؛
البته برخي تجهيزات جانبي نيز مي تواند به صورت سليقه اي همراه بازيكنان باشد كه بسته به نوع و شرايط مسابقه متنوع است. از آن جمله مي توان به محافظ گردن، دستكش، خشاب اضافي، محافظ سينه و... اشاره نمود.
انواع اسلحه هاي پينت بال
¤ نيمه اتومات: گلوله به صورت اتومات پس از شليك اسلحه بارگذاري مي شود. اسلحه مي تواند به سرعتي كه بازيكن ماشه را مي كشد گلوله ها را شليك نمايد.
¤ گلنگدني: يك مكانيسم گلنگدني دستي گلوله ها را در اسلحه بارگذاري مي نمايد. بازيكن بايستي پس از هر شليك گلن گدن را بكشد.
آموزش
¤ در پينت بال عموما دو تيم كه تعداد شركت كنندگان در آن با توجه به زمين بازي قواعد و قراردادها (سناريوها) متفاوت است.
¤ اصولا از پنج تا هفت نفر به بالا در برابر هم قرار مي گيرند. اين دو تيم براساس سناريوي از قبل توافق شده مأموريتي را به عهده دارند.
اعضاء هر تيم حداقل مجهز به نشانه گذاري هاي پينت بال، گلوله هاي رنگي استاندارد تجهيزات ايمني و پوشش قابل شناسايي براي دوست و دشمن بوده و بر مبناي قانون حاكم بر زمين سايز ابزار و يا تجهيزات مورد نياز را همراه خواهند داشت.
توپهاي رنگي (پينت بال)
توپهاي رنگي (پينت بال) چگونه ساخته مي شود؟ «توپهاي رنگي به وسيله دستگاه هاي پركننده كه ميليون ها دلار مي ارزند و همچنين براي ساخت داروهاي كپسولي به كار مي روند ساخته مي شود.
ايمني
براي بي خطربودن، بازيكنان پينت بال بايد هميشه از ماسك طراحي شده براي بازي پينت بال استفاده كنند تا از چشمان آنها مواظبت كند. ماسكها تا هنگامي كه در زمين بازي و محيط مجاز تيراندازي هستيد، بايد استفاده شوند تا موقعي كه موارد ايمني بازي پينت بال رعايت شود اين بازي بسيار ايمن است. نتايج شركتهاي بيمه اي نشان مي دهد كه پينت بال از گلف، تنيس، شنا و خيلي ورزشهاي مرسوم ديگر دنيا بي خطرتر است. داوران در زمين، بازي مسئولان ايمني و قوانين بازي هستند. هرگونه برخورد فيزيكي در طول بازي ممنوع مي باشد و بازيكن خاطي از بازي اخراج مي شود و حتي امكان اخراج و محروميت كلي ازبازي را نيز در پي دارد. زمين هاي بازي داراي محدوده اي هستند كه معمولا با فنس پوشيده مي شود و خروج از اين محدوده باعث محروميت و خروج از بازي مي شود.
انواع سناريو
پينت بال را مي توان با سناريوهاي بسيار گوناگون و متنوع بازي نمود. در هريك از سناريوها نكات برجسته تاكتيكي وجود دارد كه بازيكنان با تفكر و تمرين بيشتر اين نكات را خواهند يافت. به چند سناريو در زير اشاره مي گردد، البته تعداد ديگري سناريو نيز وجود دارد. همچنين بازيكنان حرفه اي حتي مي توانند به طرح سناريوهاي جديد مبادرت ورزند.
سناريوي حذفي .سناريوي از بين بردن فرمانده ، سناريوي تسخير پرچم ، سناريوي سرعتي دفاع از دژ ، سناريوي تسليم، سناريوي بيست گلوله، سناريوي حمله به يگان جلودار، سناريوي مبارزه تن به تن (دوئل)، سناريوي ويرانگر، سناريوي شكار آهو، سناريوي تجسس، سناريوي جنگ كلاسيك، سناريوي اسراي جنگي، سناريوي جبران شكست اوليه، سناريوي آتش بار، سناريوي تجديد قوا، سناريوي غنايم جنگي، سناريوي رهايي گروگان، سناريوي خيانت، سناريوي برچسب زدن، سناريوي بازي غايب شدنك، سناريوي حمل مجروحين، سناريوي تك تيرانداز و...
نكات ديگر
تمامي اسلحه هاي پينت بال از هواي فشرده كه در يك محفظه هوا يا يك كارتريج 12 گرمي قرار دارد براي شليك گلوله رنگي استفاده مي كنند.سرعت گلوله در حال خروج از لوله نشانه رو معمولا 250 تا 300 فوت در ثانيه مي باشد.

 



حرف هاي آسماني

بارالها من دوست دارم سر سنگينم را كه پر از دغدغه ي ديروز است و هراس فردا بر روي شانه هاي صبوري بگذارم و آرام زير لب زمزمه كنم برايت شرح حال دلم را كه زير آوار خستگي هايم هنوز با تمام قدرتش نام زيباي تو را صدا مي زند. خداي مهربان! من تو را دوست دارم و با نور عشقت غبار دلم را پاك مي كنم. معبودم! مرا ببخش كه گاهي دل به سراب بستم.
پروردگارا راست مي گويند كه هيچ كس جز تو ارزش معشوق بودن را ندارد و هيچ كس جز شما نمي تواند معشوق خوبي باشد. دلم را پر از نور اميد مي كنم و دوباره از تو مي خواهم ياري ام كني.
زهرا حمزه ئي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14